This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجموعهی ششقسمتی «همگام با دایناسورها» (Walking with Dinosaurs) را بیبیسی ساخت و در سال ۱۹۹۹ پخش شد.
این مستند در روزگار خود واقعهی بسیار مهمی بود در به تصویر کشیدنِ فراز و فرود دایناسورها در بازهای حدوداً ۱۸۰میلیونساله مبتنی بر پژوهشهای دیرینهشناختی انجامگرفته روی دوران مزوزوئیک تا آن مقطع و استفاده از فناوری آن زمان.
بازسازی دایناسورها در آن مستند تقریباً همگی بهیُمن ساخت ماکتهای مکانیکی انجام شد و بههمین دلیل بسیار پرهزینه از آب درآمد.
اکنون و پس از ۲۵ سال، بیبیسی سری دوم این مجموعه را ساخته و قرار است در سال آیندهی میلادی پخش شود.
این خبری فوقالعاده خوشحالکننده برای همهی علاقهمندان دیرینهشناسی و مخصوصاً طرفدارانِ دایناسورهاست.
ترکیب حجم عظیم پژوهشهای انجامگرفته در این بازهی ۲۵ساله (مثلاً کشفِ رنگبندیِ پَر برخی دایناسورها) و عمیقتر شدنِ شناخت ما از این جانداران طی این سالها در ترکیب با پیشرفتهای حیرتانگیز در عرصهی جلوههای ویژه کامپیوتری مسلماً فصل نویی خواهد گشود در بهتصویر کشیدنِ دایناسورها.
فعلاً باید تا سال آیندهی میلادی منتظر بمانیم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
این مستند در روزگار خود واقعهی بسیار مهمی بود در به تصویر کشیدنِ فراز و فرود دایناسورها در بازهای حدوداً ۱۸۰میلیونساله مبتنی بر پژوهشهای دیرینهشناختی انجامگرفته روی دوران مزوزوئیک تا آن مقطع و استفاده از فناوری آن زمان.
بازسازی دایناسورها در آن مستند تقریباً همگی بهیُمن ساخت ماکتهای مکانیکی انجام شد و بههمین دلیل بسیار پرهزینه از آب درآمد.
اکنون و پس از ۲۵ سال، بیبیسی سری دوم این مجموعه را ساخته و قرار است در سال آیندهی میلادی پخش شود.
این خبری فوقالعاده خوشحالکننده برای همهی علاقهمندان دیرینهشناسی و مخصوصاً طرفدارانِ دایناسورهاست.
ترکیب حجم عظیم پژوهشهای انجامگرفته در این بازهی ۲۵ساله (مثلاً کشفِ رنگبندیِ پَر برخی دایناسورها) و عمیقتر شدنِ شناخت ما از این جانداران طی این سالها در ترکیب با پیشرفتهای حیرتانگیز در عرصهی جلوههای ویژه کامپیوتری مسلماً فصل نویی خواهد گشود در بهتصویر کشیدنِ دایناسورها.
فعلاً باید تا سال آیندهی میلادی منتظر بمانیم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
دونکلِئوستِئوس (Dunkleosteus) از دونین پسین (از حدود ۳۸۲ تا ۳۵۸ میلیونسال قبل)
دونکلِئوستِئوس سردهای (genus) منقرضشده از ماهیهای ابتداییِ اواسط دوران پالیوزوئیک بود که به پِلَکودِرنها (placodermi) تعلق داشت، یعنی ردهای منقرضشده از ماهیهای دورهی سیلورین تا پایان دونین، ۴۳۸ تا ۳۵۸ میلیونسال قبل، که قسمت جلوییِ بدنشان را زرهای از ورقههای استخوانی میپوشاند و ساختارهای آروارهایِ ابتدایی داشتند.
حفاظ استخوانی سر بهتنهایی حدود ۲ متر طول داشت. ورقههای استخوانیِ لبهتیزی که نقش دندان را ایفا میکردند و در طول آروارهها قرار داشتند، قدرت بُرشزنیِ خارقالعادهای به این ماهی غولپیکر میبخشیدند.
باز و بسته شدن آروارهها در کسری از ثانیه اتفاق میافتاد و فشاری که وارد میکردند چیزی در حدود ۶۰۰۰ نیوتن بود. از این رو، تیغهی تیز چنین آروارههایی قادر بود در تن زرهپوشِ بندپایان و آمونیتهای آن دوره بهراحتی فرو برود.
دونکلِئوستِئوس شناگری کُند ولی قدرتمند بود.
تا امروز فسیل ۱۰ گونه از دونکلِئوستِئوس شناسایی شده است. دونکلِئوستِئوس تِرلّی (Dunkleosteus terrelli) بزرگترینِ آنها محسوب میشود که طول آن تا ۱۰ متر و وزنش تا ۴ تن میرسیده است.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
دونکلِئوستِئوس سردهای (genus) منقرضشده از ماهیهای ابتداییِ اواسط دوران پالیوزوئیک بود که به پِلَکودِرنها (placodermi) تعلق داشت، یعنی ردهای منقرضشده از ماهیهای دورهی سیلورین تا پایان دونین، ۴۳۸ تا ۳۵۸ میلیونسال قبل، که قسمت جلوییِ بدنشان را زرهای از ورقههای استخوانی میپوشاند و ساختارهای آروارهایِ ابتدایی داشتند.
حفاظ استخوانی سر بهتنهایی حدود ۲ متر طول داشت. ورقههای استخوانیِ لبهتیزی که نقش دندان را ایفا میکردند و در طول آروارهها قرار داشتند، قدرت بُرشزنیِ خارقالعادهای به این ماهی غولپیکر میبخشیدند.
باز و بسته شدن آروارهها در کسری از ثانیه اتفاق میافتاد و فشاری که وارد میکردند چیزی در حدود ۶۰۰۰ نیوتن بود. از این رو، تیغهی تیز چنین آروارههایی قادر بود در تن زرهپوشِ بندپایان و آمونیتهای آن دوره بهراحتی فرو برود.
دونکلِئوستِئوس شناگری کُند ولی قدرتمند بود.
تا امروز فسیل ۱۰ گونه از دونکلِئوستِئوس شناسایی شده است. دونکلِئوستِئوس تِرلّی (Dunkleosteus terrelli) بزرگترینِ آنها محسوب میشود که طول آن تا ۱۰ متر و وزنش تا ۴ تن میرسیده است.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
«انسانها گُلِ سَرسبدِ تکامل نیستند. هر چه قبلاً رخ داده درآمدی نبوده است بر پیدایش انسانها که به معرکهای پرشکوه پا نهادند.
با این همه، انسانها خاصاند. هیچ گونۀ دیگری روی زمین، تا آنجا که ما میدانیم، نمیتواند کتاب بنویسد یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود تأمّل کند. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان دادهاند مبادا فروتن نباشیم. ولی این جا بحث بر سر فروتنی نیست. نکتۀ اساسی این است که تکامل پدیدهای فرجامبین یا «هدفمند» نیست. اصلاً هیچ مسیرِ ازقبلمشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد. گونهها زیر ضرباتِ فراز و نشیبهای تاریخ میآیند و میروند.
در تریاس پسین، هیچ طبیعیدانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها بزرگ و متنوع خواهند شد و زیستبومهای خشکی را بهمدت بیش از ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شبگردانی کوچک و بیاهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورها[ی غیر پرنده] طی انقراض دستهجمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً احتمال اینکه تمساحها، پرندگان یا پستانداران برترین شکارگران طبیعت شوند زیاد شد. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونههای تمساحها تا حدی خشکیزی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غولپیکر به تکامل رسیدند که نیاکان اسبها و گربههای امروزین را بهکمکِ منقارهای عظیمِ یکمتریِ استخوانشکن خود شکار میکردند.
در سپیدهدم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیکترین نیاکان انسانها حیوانات نحیفِ سنجابشکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخههای درختان از این سو به آن سو میدویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانهای به چشم نمیخورد که برخوردار از نبوغی نهان باشند یا در مسیر سیطره بر زمین گام بردارند.»
- ترجمهی این بخش: عبدالرضا شهبازی
از کتابِ
▫️The History of Life; A Very Short Introduction/ Michael Benton/ 2008
@dirinenegar
با این همه، انسانها خاصاند. هیچ گونۀ دیگری روی زمین، تا آنجا که ما میدانیم، نمیتواند کتاب بنویسد یا حتی دربارۀ تاریخ گونۀ خود تأمّل کند. فیلسوفانِ خردمند طی قرون و اعصار هشدارمان دادهاند مبادا فروتن نباشیم. ولی این جا بحث بر سر فروتنی نیست. نکتۀ اساسی این است که تکامل پدیدهای فرجامبین یا «هدفمند» نیست. اصلاً هیچ مسیرِ ازقبلمشخصی برای آیندۀ تکامل وجود ندارد. گونهها زیر ضرباتِ فراز و نشیبهای تاریخ میآیند و میروند.
در تریاس پسین، هیچ طبیعیدانی دلیلی در دست نداشت بپندارد دایناسورها بزرگ و متنوع خواهند شد و زیستبومهای خشکی را بهمدت بیش از ۱۶۰ میلیون سال زیر سلطۀ خود خواهند گرفت، و اینکه پستانداران شبگردانی کوچک و بیاهمیت باقی خواهند ماند. به همین ترتیب، زمانی که دایناسورها[ی غیر پرنده] طی انقراض دستهجمعی پایانِ دورۀ کرتاسه از صفحۀ زمین برچیده شدند، طبیعتاً احتمال اینکه تمساحها، پرندگان یا پستانداران برترین شکارگران طبیعت شوند زیاد شد. در آمریکای جنوبی که از بقیۀ نقاط جهان جدا مانده بود، برخی از گونههای تمساحها تا حدی خشکیزی شدند و شکارگری را در پیش گرفتند. باز در همین آمریکای جنوبی، و همچنین آمریکای شمالی و اروپا، پرندگانی غولپیکر به تکامل رسیدند که نیاکان اسبها و گربههای امروزین را بهکمکِ منقارهای عظیمِ یکمتریِ استخوانشکن خود شکار میکردند.
در سپیدهدم دنیای جدید، یعنی در خلال دور پالئوسن از دورۀ پلیوژِن از دوران سنوزوییک [بین ۶۶ تا ۵۶ میلیون سال قبل] نزدیکترین نیاکان انسانها حیوانات نحیفِ سنجابشکلی بودند که با ترس و لرز روی شاخههای درختان از این سو به آن سو میدویدند و بر تارکشان هنوز هیچ نشانهای به چشم نمیخورد که برخوردار از نبوغی نهان باشند یا در مسیر سیطره بر زمین گام بردارند.»
- ترجمهی این بخش: عبدالرضا شهبازی
از کتابِ
▫️The History of Life; A Very Short Introduction/ Michael Benton/ 2008
@dirinenegar
تا جایی که میدانیم حیات از آغاز شکلگیری آن در حدود ۴ میلیارد سال قبل تا حدود ۶۳۰ میلیون سال قبل بهشکل تکسلولی بوده است و در بازهی زمانی ۶۳۰ تا ۵۴۲ میلیون سال قبل که آن را دورهی ادیاکاران (Ediacaran) مینامیم حیات پیچیده و پرسلولی پدید آمد (هرچند در اَشکال ابتدایی و البته کاملاً آبی).
پایان دورهی ادیاکاران مصادف است با آغازِ پدیدهی رازآلود انفجار کامبرینی (Cambrian Explosion) که طی آن شاخههای اصلی جانوریِ پرسلولی ظاهر شدند و این برههی کوتاه خود بخشی از دورهی کامبرین، یعنی نخستین دوره از دوران پالیوزوئیک است.
یکی از پرسشهای اساسی دربارهی دورهی ادیاکاران این است که اصولاً چه عامل یا عواملی باعث رخداد حیات پیچیده در آن شد؟ چه شد که حیات پرسلولی از دلِ حیات تکسلولیِ چندمیلیاردساله پدید آمد؟
فشارهای محیطی، تغییرات ژنی و تعاملهای بومشناختی معمولاً از جمله احتمالاتی است که برای چرایی پیدایش حیات پرسلولی مطرح میشود.
ولی نتایج پژوهشی که ماه گذشته (ماه مه ۲۰۲۴) منتشر شد چرایی رخداد این پدیده را به عاملی کاملاً متفاوت نسبت داد.
به باور این گروه از پژوهشگران از دانشگاه روچستر، طی دورهی ادیاکاران میدان مغناطیسی زمین بسیار سست شد و حدود ۳۰ برابر از مقدار آن در قبل از آن و حتی امروزه کمتر شد. این مقدار کاهشِ قدرت میدان مغناطیسی زمین در طول تاریخ این سیاره بیسابقه بوده است، چه قبل از آن و چه بعد از آن.
این کاهش شدید موجب شد ذرات باردارِ خورشیدی راحتتر بتوانند اتمهای سبک جو زمین را از جو جارو و در فضا رها کنند و چه اتمی سبکتر از هیدروژن؟ طی ۲۶ میلیون سال هیدروژن بسیاری بههمین طریق از جو زمین خارج شد و به همین دلیل مقدار اکسیژن جوی رو به فزونی گرفت (چون ترکیب با هیدروژن و تشکیل مولکول آب کمتر رخ میداد). سطح بالاتر اکسیژن جوی موجب شد مقدار زیادی از اکسیژن نیز در آب اقیانوسی حل شود.
نتیجهی این تحولات امکان ظهور و بروز انواعی از حیات پیچیده و پرسلولی در اقیانوس بود چون حیات متحرک (mobile) و پیچیده و پرسلولی برای سوختوساز خود و نیازمندیهای زیستی محتاجِ سطح خیلی بیشتری از اکسیژن است (در قیاس با اسفنجها یا حیات میکروبی که به سطح پایینی از اکسیژن نیاز دارند).
در محیطی که زنجیرهی شکارگر و شکار وجود دارد سطح نیاز به انرژی بسیار بالاتر از محیطی است که چنین زنجیرهای در آن برقرار نیست.
اما پژوهشگران چگونه توانستند کاهش شدید میدان مغناطیسی زمین را در آن مقطع نشان دهند؟
آنها موفق شدند شدت میدان مغناطیسی زمین را با روشهای پیچیده و نوآورانهای از طریق سنجشِ مغناطیس ضبطشده در کریستالهای فلدسپات و پیرکسینِ متعلق به همان دوره رصد کنند.
اما این دورهی سستیِ شدید میدان مغناطیسی در آغاز دورهی کامبرین برطرف شد و شدتش بسیار بیشتر شد.
اگر آن سستی تا امروز برقرار میماند، زمین اکنون سیارهی کاملاً متفاوتی میبود چون بهتدریج همهی آبش را از دست میداد و خشک میشد.
◽️اصل مقاله را از اینجا بخوانید.
◽️تصویر بالا نمایی فرضی را نشان میدهد از حیات در دورهی ادیاکاران.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
پایان دورهی ادیاکاران مصادف است با آغازِ پدیدهی رازآلود انفجار کامبرینی (Cambrian Explosion) که طی آن شاخههای اصلی جانوریِ پرسلولی ظاهر شدند و این برههی کوتاه خود بخشی از دورهی کامبرین، یعنی نخستین دوره از دوران پالیوزوئیک است.
یکی از پرسشهای اساسی دربارهی دورهی ادیاکاران این است که اصولاً چه عامل یا عواملی باعث رخداد حیات پیچیده در آن شد؟ چه شد که حیات پرسلولی از دلِ حیات تکسلولیِ چندمیلیاردساله پدید آمد؟
فشارهای محیطی، تغییرات ژنی و تعاملهای بومشناختی معمولاً از جمله احتمالاتی است که برای چرایی پیدایش حیات پرسلولی مطرح میشود.
ولی نتایج پژوهشی که ماه گذشته (ماه مه ۲۰۲۴) منتشر شد چرایی رخداد این پدیده را به عاملی کاملاً متفاوت نسبت داد.
به باور این گروه از پژوهشگران از دانشگاه روچستر، طی دورهی ادیاکاران میدان مغناطیسی زمین بسیار سست شد و حدود ۳۰ برابر از مقدار آن در قبل از آن و حتی امروزه کمتر شد. این مقدار کاهشِ قدرت میدان مغناطیسی زمین در طول تاریخ این سیاره بیسابقه بوده است، چه قبل از آن و چه بعد از آن.
این کاهش شدید موجب شد ذرات باردارِ خورشیدی راحتتر بتوانند اتمهای سبک جو زمین را از جو جارو و در فضا رها کنند و چه اتمی سبکتر از هیدروژن؟ طی ۲۶ میلیون سال هیدروژن بسیاری بههمین طریق از جو زمین خارج شد و به همین دلیل مقدار اکسیژن جوی رو به فزونی گرفت (چون ترکیب با هیدروژن و تشکیل مولکول آب کمتر رخ میداد). سطح بالاتر اکسیژن جوی موجب شد مقدار زیادی از اکسیژن نیز در آب اقیانوسی حل شود.
نتیجهی این تحولات امکان ظهور و بروز انواعی از حیات پیچیده و پرسلولی در اقیانوس بود چون حیات متحرک (mobile) و پیچیده و پرسلولی برای سوختوساز خود و نیازمندیهای زیستی محتاجِ سطح خیلی بیشتری از اکسیژن است (در قیاس با اسفنجها یا حیات میکروبی که به سطح پایینی از اکسیژن نیاز دارند).
در محیطی که زنجیرهی شکارگر و شکار وجود دارد سطح نیاز به انرژی بسیار بالاتر از محیطی است که چنین زنجیرهای در آن برقرار نیست.
اما پژوهشگران چگونه توانستند کاهش شدید میدان مغناطیسی زمین را در آن مقطع نشان دهند؟
آنها موفق شدند شدت میدان مغناطیسی زمین را با روشهای پیچیده و نوآورانهای از طریق سنجشِ مغناطیس ضبطشده در کریستالهای فلدسپات و پیرکسینِ متعلق به همان دوره رصد کنند.
اما این دورهی سستیِ شدید میدان مغناطیسی در آغاز دورهی کامبرین برطرف شد و شدتش بسیار بیشتر شد.
اگر آن سستی تا امروز برقرار میماند، زمین اکنون سیارهی کاملاً متفاوتی میبود چون بهتدریج همهی آبش را از دست میداد و خشک میشد.
◽️اصل مقاله را از اینجا بخوانید.
◽️تصویر بالا نمایی فرضی را نشان میدهد از حیات در دورهی ادیاکاران.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
◽️حدود ۳۱۰ میلیون سال قبل، اواسط دورِ پنسیلوانین از دورهی کربونیفر
جایی در ایالت اوهایوی آمریکای امروزین
گیاهان درختشکلِ غولپیکر در جنگلی پُرمرداب سر به آسمان میسایند تا در هوایی سرشار از مه و بخار غلیظ پرتوهای نور بیشتری به چنگ آورند.
حاکمان عمدهی این جنگلِ دوران کُهن، درختشکلهای فَلسدار سیگیلاریا (Sigillaria)، در پشتزمینه، و لپیدودندرون (Lepidodendron)، در پیشزمینه است.
در جلوی تصویر دوزیستی به نام دیسراتوسوروس (diceratosaurus) از مردابی به بیرون میخزد.
- عبدالرضا شهبازی
◾️نقاشی از یوری پریماک
@dirinenegar
جایی در ایالت اوهایوی آمریکای امروزین
گیاهان درختشکلِ غولپیکر در جنگلی پُرمرداب سر به آسمان میسایند تا در هوایی سرشار از مه و بخار غلیظ پرتوهای نور بیشتری به چنگ آورند.
حاکمان عمدهی این جنگلِ دوران کُهن، درختشکلهای فَلسدار سیگیلاریا (Sigillaria)، در پشتزمینه، و لپیدودندرون (Lepidodendron)، در پیشزمینه است.
در جلوی تصویر دوزیستی به نام دیسراتوسوروس (diceratosaurus) از مردابی به بیرون میخزد.
- عبدالرضا شهبازی
◾️نقاشی از یوری پریماک
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
در سال ۲۰۱۴ دیرینهشناسان موفق شدند در معدن سنگی در حوالی شهر هَمیلتون واقع در ایالت کانزاس آمریکا فسیل گونهای ماهی منقرضشده موسوم به آکانتودِس بریدجی (Acanthodes bridgei) را کشف کنند که حدود ۳۰۰ میلیون سال قبل (پنسیلوانینِ پسین، اواخر دورهی کربونیفر) میزیسته است.
این مکان که در آن روزگار کُهن احتمالاً تالابی کمعمق بوده است به شکلی استثنایی این ماهی ۱۰ سانتیمتری را به فسیل تبدیل کرده است به گونهای که آثاری از بافتِ چشمی این ماهی از بین نرفته، فسیل شده و قابل رویت است، چیزی که بسیار بسیار بهندرت ممکن است اتفاق بیفتد.
بافتهای نرم چشم تقریباً ۶۴ روز بعد از مرگ جانور متلاشی و تجزیه میشود ولی در مورد این ماهی، احتمالاً تا پیش از دفن کامل، بهسبب فعالیت برخی باکتریها، قشر نازکی از فسفات روی چشم را پوشانده است و مانع از تخریب کامل آن در رسوباتِ کماکسیژن شده است.
در آثار بافت چشمی این ماهی، گیرندههای نوری موسوم به سلولهای مخروطی و استوانهای دیده میشوند. این نخستین باری بود که سلولهای (کانیشدهی) استوانهای و مخروطی چشم یک مهرهدار کشف میشد.
وجود سلولهای مخروطی چشم (که ویژهی دید رنگی است) نشان میدهد ماهیها در ۳۰۰ میلیونسال قبل به احتمال زیاد دید رنگی داشتهاند. افزون بر کشف سلولهای استوانهای و مخروطی، محققان موفق شدند در چشم این ماهی رنگدانههای قهوهای نیز بیابند. هر سه یافته، همگی نشان از آن دارند که این ماهی هنگامی که در آبهای شور و کمعمق حرکت میکرده است نه تنها قادر بوده است در نور سپیدهدم و روز ببیند که به احتمال زیاد از دیدی رنگی هم برخوردار باشد.
این ماهی ۳۰۰ میلیونساله خویشاوند دور گاوماهیهایی است که در آکواریوم نگهداری میکنیم.
اصل مقاله را اینجا بخوانید.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
این مکان که در آن روزگار کُهن احتمالاً تالابی کمعمق بوده است به شکلی استثنایی این ماهی ۱۰ سانتیمتری را به فسیل تبدیل کرده است به گونهای که آثاری از بافتِ چشمی این ماهی از بین نرفته، فسیل شده و قابل رویت است، چیزی که بسیار بسیار بهندرت ممکن است اتفاق بیفتد.
بافتهای نرم چشم تقریباً ۶۴ روز بعد از مرگ جانور متلاشی و تجزیه میشود ولی در مورد این ماهی، احتمالاً تا پیش از دفن کامل، بهسبب فعالیت برخی باکتریها، قشر نازکی از فسفات روی چشم را پوشانده است و مانع از تخریب کامل آن در رسوباتِ کماکسیژن شده است.
در آثار بافت چشمی این ماهی، گیرندههای نوری موسوم به سلولهای مخروطی و استوانهای دیده میشوند. این نخستین باری بود که سلولهای (کانیشدهی) استوانهای و مخروطی چشم یک مهرهدار کشف میشد.
وجود سلولهای مخروطی چشم (که ویژهی دید رنگی است) نشان میدهد ماهیها در ۳۰۰ میلیونسال قبل به احتمال زیاد دید رنگی داشتهاند. افزون بر کشف سلولهای استوانهای و مخروطی، محققان موفق شدند در چشم این ماهی رنگدانههای قهوهای نیز بیابند. هر سه یافته، همگی نشان از آن دارند که این ماهی هنگامی که در آبهای شور و کمعمق حرکت میکرده است نه تنها قادر بوده است در نور سپیدهدم و روز ببیند که به احتمال زیاد از دیدی رنگی هم برخوردار باشد.
این ماهی ۳۰۰ میلیونساله خویشاوند دور گاوماهیهایی است که در آکواریوم نگهداری میکنیم.
اصل مقاله را اینجا بخوانید.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
◽️زمانی که مایکل کرایتون رمان پرفروش خود را موسوم به «پارک ژوراسیک» در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد نهتنها عموم مردم از امکان پیشنهادی بازسازی دایناسورها و تروسورهای منقرضشده در اعصار کُهن ذوق زده شدند که این ذوقزدگی به جمع نه چندان کمی از زیستشناسان، بهخصوص متخصصان ژنتیک، هم سرایت کرد و آنها را وا داشت تا بر اساس فرمول کرایتون دست به شبیهسازیِ خزندگان مخوف بزنند. این از معدود مواردی بود که علم داشت از تخیل و قصه (fiction) پیروی میکرد.
◽️دانشمندانِ به وجدآمده که رویای پارک واقعی ژوراسیک را در سر داشتند شبانهروز به کار مشغول شدند و دست به آزمایشهای مشابهی زدند و کوشیدند با استخراج DNA موجود در اندرون حشرات به دامافتاده در کهرباهای کُهن، دایناسورها و تروسورهای ازمیانرفته را بازسازی کنند و هر از گاهی نیز اخباری حاکی از موفقیتهای نسبی منتشر میکردند.
دههی ۱۹۹۰ خصوصاً نيمهی اولِ آن سرشار از اخباری از اين دست بود، ولی بهزودی معلوم شد آن DNAهایی كه از اين طريق استخراج شده بود در اصل DNAهای انسانی است كه از نفس، عطسه و يا عرقِ آزمايشگران وارد نمونه شده بوده است!
◽️در سال ۲۰۱۲، گروهی از دیرینهشناسان دانمارکی، استرالیایی، پرتغالی، چینی و نیوزلندی طی پژوهش مشترکی که بر روی ۱۵۸ نمونه از فسیل استخوان پای چند گونه از پرندگان غولپیکر منقرضشدهی موا (moa)، با قدمت ۶۰۰ تا ۸۰۰۰ ساله، انجام دادند نشان دادند که نیمهعمر ملکولهای DNA برابر با ۵۲۱ سال است.
این به معنی است که در ۵۲۱ سال نخست بعد از مرگ جاندار، اگر لاشه در شرایط نزدیک به ایدهآل هم حفظ شود، یعنی حدود ۱۳ درجهی سانتیگراد بالای صفر، نیمی از پیوندهای نوکلئوتیدی در ملکول DNA تخریب میشود. طی ۵۲۱ سال بعد، نیمی از نیمهی سالمِ باقیمانده هم تخریب میشود و این روند نیمهعمری تا تخریب کامل مولکول ادامه مییابد.
پژوهشگران پیشبینی کردند که اگر نمونهها در شرایط دماییِ کاملاً ایدهآل هم حفظ شوند، یعنی ۵ درجهی سانتیگراد زیر صفر، بعد از ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار سال کل پیوندهای موجود در ملکول DNA به طور کامل نابود میشود.
این در صورتی است که خیلی زودتر از این بازهی زمانی، یعنی یک میلیون و ۵۰۰ هزار سال بعد از مرگ جاندار، DNA ناخوانا میشود و اطلاعات معناداری نمیتوان از آن استخراج کرد.
◽️با این وصف، نمیتوان به احیای DNAهایی که دستکم ۶۶ میلیون سال قبل صاحبان خود را از دست دادهاند امیدوار بود. برای احیای دایناسورهای منقرضشده شاید نزدیکترین راه رجوع به نمونههای زندهی امروزین، یعنی پرندگان، است و امید بستن به پیشرفت مهندسی معکوس ژنتیک.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
◽️دانشمندانِ به وجدآمده که رویای پارک واقعی ژوراسیک را در سر داشتند شبانهروز به کار مشغول شدند و دست به آزمایشهای مشابهی زدند و کوشیدند با استخراج DNA موجود در اندرون حشرات به دامافتاده در کهرباهای کُهن، دایناسورها و تروسورهای ازمیانرفته را بازسازی کنند و هر از گاهی نیز اخباری حاکی از موفقیتهای نسبی منتشر میکردند.
دههی ۱۹۹۰ خصوصاً نيمهی اولِ آن سرشار از اخباری از اين دست بود، ولی بهزودی معلوم شد آن DNAهایی كه از اين طريق استخراج شده بود در اصل DNAهای انسانی است كه از نفس، عطسه و يا عرقِ آزمايشگران وارد نمونه شده بوده است!
◽️در سال ۲۰۱۲، گروهی از دیرینهشناسان دانمارکی، استرالیایی، پرتغالی، چینی و نیوزلندی طی پژوهش مشترکی که بر روی ۱۵۸ نمونه از فسیل استخوان پای چند گونه از پرندگان غولپیکر منقرضشدهی موا (moa)، با قدمت ۶۰۰ تا ۸۰۰۰ ساله، انجام دادند نشان دادند که نیمهعمر ملکولهای DNA برابر با ۵۲۱ سال است.
این به معنی است که در ۵۲۱ سال نخست بعد از مرگ جاندار، اگر لاشه در شرایط نزدیک به ایدهآل هم حفظ شود، یعنی حدود ۱۳ درجهی سانتیگراد بالای صفر، نیمی از پیوندهای نوکلئوتیدی در ملکول DNA تخریب میشود. طی ۵۲۱ سال بعد، نیمی از نیمهی سالمِ باقیمانده هم تخریب میشود و این روند نیمهعمری تا تخریب کامل مولکول ادامه مییابد.
پژوهشگران پیشبینی کردند که اگر نمونهها در شرایط دماییِ کاملاً ایدهآل هم حفظ شوند، یعنی ۵ درجهی سانتیگراد زیر صفر، بعد از ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار سال کل پیوندهای موجود در ملکول DNA به طور کامل نابود میشود.
این در صورتی است که خیلی زودتر از این بازهی زمانی، یعنی یک میلیون و ۵۰۰ هزار سال بعد از مرگ جاندار، DNA ناخوانا میشود و اطلاعات معناداری نمیتوان از آن استخراج کرد.
◽️با این وصف، نمیتوان به احیای DNAهایی که دستکم ۶۶ میلیون سال قبل صاحبان خود را از دست دادهاند امیدوار بود. برای احیای دایناسورهای منقرضشده شاید نزدیکترین راه رجوع به نمونههای زندهی امروزین، یعنی پرندگان، است و امید بستن به پیشرفت مهندسی معکوس ژنتیک.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
تعریف واژهی دایناسور را در یک دایرﺓالمعارف بنام فارسی و دو فرهنگِ فارسیبهفارسی مشهور و پرکاربرد با هم بررسی میکنیم.
🔲 دایرﺓالمعارف فارسی (معروف به دایرﺓالمعارف مصاحب) به سرپرستیِ زندهیاد دکتر غلامحسین مصاحب و به همت انتشارات فرانکلین در سال ۱۳۴۵ شمسی منتشر شد. البته جلد نخست آن در این سال منتشر شد و دو مجلد بعدی در سالهای بعد.
این دانشنامه ذیل مدخل دایناسور، که البته آن را دینوزور ضبط کرده، مینویسد:
◾️«خزندهی خشکیِ زوالیافته از دوران مزوزوئیک، که طولش از یک تا حدود ۳۰ متر بوده. بعضی انواع آن گیاهخوار و برخی گوشتخوار بوده است. در پایان دورهی کرتاسه از میان رفته است.»
◽️امتیازات این تعریف یکی این است که بر خلاف تصور برخی که دایناسورها را هم خشکیزی و هم آبزی میدانند، آنها را صرفاً خشکیزی میداند که درستش هم همین است.
دوم اینکه به دو نوعِ گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنها اشاره کرده است و سوم اینکه زمان انقراض آنها را در پایان دورهی کرتاسه نشان میدهد.
اما ایرادات:
اول: دایناسورها، گرچه در رخداد انقراضیِ K-Pg متحمل تلفات بسیار سنگینی شدند ولی دستهای از آنها که اجداد پرندگان امروز بودند جان سالم بهدر بردند، دگرگونیهای تکاملی بسیار به خود دیدند، متنوع شدند و تقریباً در جایجای زمین پراکنده شدند.
از همین رو، تمامی پرندگان دایناسور هستند و درست بههمین دلیل نمیتوانیم بگوییم دایناسورها در آن انقراض دستهجمعیِ بزرگ بهطور کامل از بین رفتند.
در واقع تمامی دایناسورهای غیرپرنده (non-avian) منقرض شدند ولی بخش کمی از دایناسورهای پرنده (avian) نجات یافتند.
البته این حقیقت که پرندگان دایناسورند در دههی ۱۳۴۰ شمسی (حدوداً دههی ۶۰ میلادی) چندان مطرح و شناخته شده نبوده است و از همین رو، نمیتوان چندان خردهای بر این دانشنامه گرفت.
دوم: دایناسورها تنوعِ اندازهای بسیار زیادی داشتند (چه از زمانی که در دورهی تریاس بهتدریج پدیدار شدند، چه هنگامی که در دورهی ژوراسیک به شکوفایی رسیدند و چه وقتی که در دورهی کرتاسه آخرین تنوعها و تکاملها را به خود دیدند.)
به همین دلیل، هم طولِ کوچکتر از یک متر داشتهاند، مثل دایناسورهای سردهی میکروراپتور، و هم طول بیش از ۳۰ متر، مثل دایناسورهای سردهی پاتاگوتایتان.
البته با در نظر گرفتن دایناسورهای امروزین، یعنی پرندگان، کوچکترین دایناسورِ طول تاریخِ حیات، تا جایی که میدانیم، مرغِ مگسِ زنبوری است که کمتر از ۲ گرم وزن و حدود ۵ سانتیمتر طول دارد و بومیِ کوبا است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگِ معاصر فارسی/ زندهیاد غلامحسین صدریافشار و همکاران/ انتشارت فرهنگ معاصر
این فرهنگِ فارسیبهفارسی دایناسور را چنین تعریف کرده است:
◾️«هر یک از خزندگان خشکی دوران مزوزوئیک، بهطول یک تا ۳۰ متر و با دست و پا و دمی دراز، که در برخی انواع پاها شبیه به پای پرندگان بوده است. برخی انواع گیاهخوار و برخی گوشتخوار بودهاند و در پایان دورهی کرتاسه از میان رفتهاند.»
◽️امتیازات این تعریف یکی اشاره به خشکیزی بودن دایناسورها و دیگری توجه به گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنهاست.
اما ایرادات:
اول: دادن اندازهی نادرست برای همهی گونههای دایناسور است؛ تکرار اشتباه دانشنامهی مصاحب.
دوم: مشخصههای دست و پا و دم دراز برای همهی دایناسورها نادرست است. همهی دایناسورها دم داشتهاند ولی دم همهی آنها دراز نبوده و تنوع بسیار داشته است (اینجا را ببینید). دستان آنها هم در گونههای زیادی نه تنها دراز نبوده که در قیاس با کل بدن بسیار کوتاه هم بوده است (مثل دایناسورهای تروپود). همچنین، گونههای زیادی هم بودهاند که دست و پای کوتاهی داشتهاند (مثل دایناسورهای سردهی تریسِراتوپس).
سوم: انقراض تمامی دایناسورها در پایان کرتاسه غلط است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگ فارسی بزرگ سخن (۸ جلدی)/ زیر نظر دکتر حسن انوری/ انتشارات سخن
در این فرهنگ دایناسور چنین تعریف شده است:
«خزندهی عظیمالجثهی دوران مزوزوئیک بهطول یک تا سی متر که در خشکی و آب زندگی میکرد و از آن فسیلهایی بهجا مانده است.»
◽️این تعریف نهتنها هیچ امتیازی ندارد که چندین اشکال هم دارد.
اول: به پیروی از پندار غلط و تقریباً رایجی دایناسورها را عظیمالجثه میداند. حال آنکه این مطلب دربارهی همهی گونههای دایناسوری مطلقاً صدق نمیکند. بالاتر اشاره کردم.
دوم: این تعریف دچار تناقض است. جانور یکمتری نمیتواند عظیمالجثه باشد. جانور عظیمالجثه هم نمیتواند یکمتری باشد.
سوم: در این تعریف نیز اندازههای غلط (در دانشنامهی مصاحب) تکرار شده است.
چهارم: دایناسورها فقط خشکیزی بودند. دایناسور آبزی وجود نداشته است.
پنجم: ذکر فسیلها در پایان حشو است چون اگر فسیلی در کار نبود، طبعاً ما هم اطلاعی از وجود این جانداران ماقبل تاریخ نمیداشتیم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
🔲 دایرﺓالمعارف فارسی (معروف به دایرﺓالمعارف مصاحب) به سرپرستیِ زندهیاد دکتر غلامحسین مصاحب و به همت انتشارات فرانکلین در سال ۱۳۴۵ شمسی منتشر شد. البته جلد نخست آن در این سال منتشر شد و دو مجلد بعدی در سالهای بعد.
این دانشنامه ذیل مدخل دایناسور، که البته آن را دینوزور ضبط کرده، مینویسد:
◾️«خزندهی خشکیِ زوالیافته از دوران مزوزوئیک، که طولش از یک تا حدود ۳۰ متر بوده. بعضی انواع آن گیاهخوار و برخی گوشتخوار بوده است. در پایان دورهی کرتاسه از میان رفته است.»
◽️امتیازات این تعریف یکی این است که بر خلاف تصور برخی که دایناسورها را هم خشکیزی و هم آبزی میدانند، آنها را صرفاً خشکیزی میداند که درستش هم همین است.
دوم اینکه به دو نوعِ گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنها اشاره کرده است و سوم اینکه زمان انقراض آنها را در پایان دورهی کرتاسه نشان میدهد.
اما ایرادات:
اول: دایناسورها، گرچه در رخداد انقراضیِ K-Pg متحمل تلفات بسیار سنگینی شدند ولی دستهای از آنها که اجداد پرندگان امروز بودند جان سالم بهدر بردند، دگرگونیهای تکاملی بسیار به خود دیدند، متنوع شدند و تقریباً در جایجای زمین پراکنده شدند.
از همین رو، تمامی پرندگان دایناسور هستند و درست بههمین دلیل نمیتوانیم بگوییم دایناسورها در آن انقراض دستهجمعیِ بزرگ بهطور کامل از بین رفتند.
در واقع تمامی دایناسورهای غیرپرنده (non-avian) منقرض شدند ولی بخش کمی از دایناسورهای پرنده (avian) نجات یافتند.
البته این حقیقت که پرندگان دایناسورند در دههی ۱۳۴۰ شمسی (حدوداً دههی ۶۰ میلادی) چندان مطرح و شناخته شده نبوده است و از همین رو، نمیتوان چندان خردهای بر این دانشنامه گرفت.
دوم: دایناسورها تنوعِ اندازهای بسیار زیادی داشتند (چه از زمانی که در دورهی تریاس بهتدریج پدیدار شدند، چه هنگامی که در دورهی ژوراسیک به شکوفایی رسیدند و چه وقتی که در دورهی کرتاسه آخرین تنوعها و تکاملها را به خود دیدند.)
به همین دلیل، هم طولِ کوچکتر از یک متر داشتهاند، مثل دایناسورهای سردهی میکروراپتور، و هم طول بیش از ۳۰ متر، مثل دایناسورهای سردهی پاتاگوتایتان.
البته با در نظر گرفتن دایناسورهای امروزین، یعنی پرندگان، کوچکترین دایناسورِ طول تاریخِ حیات، تا جایی که میدانیم، مرغِ مگسِ زنبوری است که کمتر از ۲ گرم وزن و حدود ۵ سانتیمتر طول دارد و بومیِ کوبا است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگِ معاصر فارسی/ زندهیاد غلامحسین صدریافشار و همکاران/ انتشارت فرهنگ معاصر
این فرهنگِ فارسیبهفارسی دایناسور را چنین تعریف کرده است:
◾️«هر یک از خزندگان خشکی دوران مزوزوئیک، بهطول یک تا ۳۰ متر و با دست و پا و دمی دراز، که در برخی انواع پاها شبیه به پای پرندگان بوده است. برخی انواع گیاهخوار و برخی گوشتخوار بودهاند و در پایان دورهی کرتاسه از میان رفتهاند.»
◽️امتیازات این تعریف یکی اشاره به خشکیزی بودن دایناسورها و دیگری توجه به گوشتخوار و گیاهخوار بودن آنهاست.
اما ایرادات:
اول: دادن اندازهی نادرست برای همهی گونههای دایناسور است؛ تکرار اشتباه دانشنامهی مصاحب.
دوم: مشخصههای دست و پا و دم دراز برای همهی دایناسورها نادرست است. همهی دایناسورها دم داشتهاند ولی دم همهی آنها دراز نبوده و تنوع بسیار داشته است (اینجا را ببینید). دستان آنها هم در گونههای زیادی نه تنها دراز نبوده که در قیاس با کل بدن بسیار کوتاه هم بوده است (مثل دایناسورهای تروپود). همچنین، گونههای زیادی هم بودهاند که دست و پای کوتاهی داشتهاند (مثل دایناسورهای سردهی تریسِراتوپس).
سوم: انقراض تمامی دایناسورها در پایان کرتاسه غلط است.
➖➖➖➖➖
🔲 فرهنگ فارسی بزرگ سخن (۸ جلدی)/ زیر نظر دکتر حسن انوری/ انتشارات سخن
در این فرهنگ دایناسور چنین تعریف شده است:
«خزندهی عظیمالجثهی دوران مزوزوئیک بهطول یک تا سی متر که در خشکی و آب زندگی میکرد و از آن فسیلهایی بهجا مانده است.»
◽️این تعریف نهتنها هیچ امتیازی ندارد که چندین اشکال هم دارد.
اول: به پیروی از پندار غلط و تقریباً رایجی دایناسورها را عظیمالجثه میداند. حال آنکه این مطلب دربارهی همهی گونههای دایناسوری مطلقاً صدق نمیکند. بالاتر اشاره کردم.
دوم: این تعریف دچار تناقض است. جانور یکمتری نمیتواند عظیمالجثه باشد. جانور عظیمالجثه هم نمیتواند یکمتری باشد.
سوم: در این تعریف نیز اندازههای غلط (در دانشنامهی مصاحب) تکرار شده است.
چهارم: دایناسورها فقط خشکیزی بودند. دایناسور آبزی وجود نداشته است.
پنجم: ذکر فسیلها در پایان حشو است چون اگر فسیلی در کار نبود، طبعاً ما هم اطلاعی از وجود این جانداران ماقبل تاریخ نمیداشتیم.
- عبدالرضا شهبازی
@dirinenegar
Forwarded from دیرینهنگار (عبدالرضا شهبازی)
When they went ashore the animals that took up a land life carried with them a part of the sea in their bodies, a heritage which they passed on to their children and which even today links each land animal with its origin in the ancient sea.
- Rachel Carson
حیواناتی که زندگی روی خشکی را در پیش گرفتند زمانی که به ساحل آمدند قسمتی از دریا را نیز در پیکرشان با خود به خشکی آوردند، میراثی که آن را به فرزندانشان هم انتقال دادند، میراثی که حتی امروزه نیز هر حیوان خشکی را به خاستگاهش در دریای کُهن پیوند میدهد.
- ریچِل کارسن (۱۹۶۴-۱۹۰۷)، نویسنده و زیستشناسِ آمریکایی
از کتابِ
The Sea Around Us/ Rachel Carson/ 1951
- ترجمه: عبدالرضا شهبازی
◾در تصویر بالا نمایی فرضی میبینیم از تیکتالیک.
@dirinenegar
- Rachel Carson
حیواناتی که زندگی روی خشکی را در پیش گرفتند زمانی که به ساحل آمدند قسمتی از دریا را نیز در پیکرشان با خود به خشکی آوردند، میراثی که آن را به فرزندانشان هم انتقال دادند، میراثی که حتی امروزه نیز هر حیوان خشکی را به خاستگاهش در دریای کُهن پیوند میدهد.
- ریچِل کارسن (۱۹۶۴-۱۹۰۷)، نویسنده و زیستشناسِ آمریکایی
از کتابِ
The Sea Around Us/ Rachel Carson/ 1951
- ترجمه: عبدالرضا شهبازی
◾در تصویر بالا نمایی فرضی میبینیم از تیکتالیک.
@dirinenegar
