اگه یه فرشته در خونه رو میزد و یه چیزبرگر با یه لیوان بزرگ کوکاکولا با یخ بهم میداد حالم بهتر میشد شاید.
من گلِ تو گلدونت نیستم که هر وقت خشک شدم یه لیوان آب بریزی پام و به خیالِ دوباره مثل روز اول شدنم برگردی به زندگیت. قلبم اگه ترک برداره، دیگه مثل روز اولش نمیشه.
همه دارن از احتمال وقوع جنگ بعدی میگن و من انقدر از همینی که تجربه کردم خستهام که ترجیح میدم اگه قراره دوباره جنگی اتفاق بیوفته، قبلش بمیرم.