سیم‌پیچیای مغز من شبیه کلاف کاموایی شده‌ان که بازیچۀ یه گربه شده.
یه شب از اون شبا
نیمه شب بود که یهو چشمام باز شد و دقیقاً همون موقع صدای پدافند اومد
اول توی قلبم خالی شد و تپش قلب گرفتم
بعدش دیدم سمت چپ کمرم هم درد می‌کنه
دقیقاً مثل این بود که یه تیر به قلبم خورده و از اون طرف بدنم بیرون رفته باشه
بعد از اون همۀ علائمی که با شروع این جریان پیدا کرده بودم بدتر شد
سردردا
کمردردا
دل دردا
کابوسا
فشاری که موقع خواب به چشمام می‌آوردم
و ...
با این حال می‌خوام بگم که
توی همۀ اون ۱۲ روز
من نمی‌ترسیدم
این اضطرابم بود که به وحشت افتاده بود
وحشتی که هنوز از جسم و روحم بیرون نرفته و هرقدر زمان بگذره و ازش بنویسم هم انگار قرار نیست که بیرون بره.
برای امشب خدا
یه کم از اون مرهم دست‌سازت رو روی قلبم بذار.
امروز:
دیروز دوستم حرف خوبی زد.
بهم گفت: «تو مغزت ببرش تو پوشۀ کم‌اهمیت‌ها»
و وقتی تردیدمو‌ دید ادامه داد:
«ببرش اونور تهش چند روز دیگه ورمیداری میاری تو بااهمیت‌ها. یه حمل و نقله دیگه».

#بیاموزیم
یه کتاب رمان یا داستان جذاب که از شدت جذابیت میشه یه نفس خوندش معرفی بفرمایید لطفاً:

http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=94088397
امروز:
Forwarded from Hidden Chat
The invisible life of addie laure
Forwarded from Hidden Chat
شکار و تاریکی
ادوگاوا رانپو
Forwarded from Hidden Chat
خاطرات یک الاغ
سوفی سگور
Forwarded from Hidden Chat
بامداد خمار
بادبادک باز
Forwarded from Hidden Chat
در پاسخ این پیام نوشت:

تونل از ارنستو ساباتو
Forwarded from Hidden Chat
پلیس حافظه

البته برای من به شدت جذاب بود
شاید برای مهسایی که ادبیات خونده و احتمالا کتابهای زیادی هم خونده چندان جذاب نباشه
Forwarded from Hidden Chat
نسیمی که بر ستاره ای وزید هم جذاب بود
ولی در مورد یک نفس خونده شدنش نظری ندارم
Forwarded from Hidden Chat
ریگ روان ، از استیو تولز🤌
Forwarded from Hidden Chat
محرم از الیف شافاک
Forwarded from Hidden Chat
کتاب خانه نیمه شب
2025/07/04 19:50:40
Back to Top
HTML Embed Code: