واقعا سوشال مدیا ریده تو اعتماد به نفسم. اعصابم خورده که با این همه خودآگاهی، بازم گاها انقدر بدن و صورتم رو مقایسه میکنم و توقع بینقص بودن از خودم دارم.
•بابونه بنفش
@dlemoammar1
•بابونه بنفش
@dlemoammar1
دربارهش چای میخورم، گریه میکنم، کتاب میخونم، سرکار میرم، ورزش میکنم، اما دیگه هیچوقت دربارهاش با کسی حرف نمیزنم.
@dlemoammar1
@dlemoammar1
افسردگیه من اینجوریه که: کار میکنم، شوخی میکنم، هوای خانوادم رو دارم، و ...
ولی تو ذهنم دارم تو افکار خودم غرق میشم و هیچ کس هم خبر نداره
@dlemoammar1
ولی تو ذهنم دارم تو افکار خودم غرق میشم و هیچ کس هم خبر نداره
@dlemoammar1
Forwarded from _fou
امیر پارسا نشاط تو اپیزود غر زدن یچیز غمگین بین جمله هایی که خوندهگفته:
رفیق های صمیمی اما تو زندگی دیگران...
بهش فکرکردم:
چه رفاقتایی که دیگه تو زندگیمون نیست اما تو قلبمون داریم ادامشون میدیم :)
رفیق های صمیمی اما تو زندگی دیگران...
بهش فکرکردم:
چه رفاقتایی که دیگه تو زندگیمون نیست اما تو قلبمون داریم ادامشون میدیم :)
کنارِ یه آدم امن وقتی باشید میفهمید که برایِ دوست داشته شدن، نیازی نیست چیزی جز خودتون باشید.
@dlemoammar1
@dlemoammar1
وقتی باهاش حرف میزنم،
وقتی آینده رو مثل قالی ظریفی زیر پاهاش پهن میکنم،
نمیذارم بگه:"امیدوارم"
"امیدوارم"
شبیه شمعیه که توی باد روشن میمونه،
اما لرزون..
من نمیخوام لرزون باشیم.
بگو حتما.
بگو حتما میرسیم.
بگو حتما درست میشه.
"امیدوارم"
یعنی یه جای دلت هنوز دنبال راه فراره،
یعنی یه گوشهی مغزت،خواب نرسیدن میبینه.
ولی وقتی میگی"حتما"،
یعنی تکیه دادی به کوه،
یعنی قلبت،
فرماندهست،
نه مسافر.
@dlemoammar1
وقتی آینده رو مثل قالی ظریفی زیر پاهاش پهن میکنم،
نمیذارم بگه:"امیدوارم"
"امیدوارم"
شبیه شمعیه که توی باد روشن میمونه،
اما لرزون..
من نمیخوام لرزون باشیم.
بگو حتما.
بگو حتما میرسیم.
بگو حتما درست میشه.
"امیدوارم"
یعنی یه جای دلت هنوز دنبال راه فراره،
یعنی یه گوشهی مغزت،خواب نرسیدن میبینه.
ولی وقتی میگی"حتما"،
یعنی تکیه دادی به کوه،
یعنی قلبت،
فرماندهست،
نه مسافر.
@dlemoammar1
پسرا میگن متاسفم برای تجربه بدی که داشتی بعد خودشون تجربه بدتری میشن.
@dlemoammar1
@dlemoammar1
-دیگران میتوانستند وقایع را به مستی و شوخی بگذرانند؛
اما برای من همه چیز بیش از حد جدی بود.
من همیشه رنج ها و ترس ها را بیش از حد حس میکردم،
و این استعداد راه را بر هرگونه آسودگی و سبکسری میبست.
@dlemoammar1
اما برای من همه چیز بیش از حد جدی بود.
من همیشه رنج ها و ترس ها را بیش از حد حس میکردم،
و این استعداد راه را بر هرگونه آسودگی و سبکسری میبست.
@dlemoammar1