Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: داستانهای مثنوی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: داستانهای مثنوی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
"گزینش بایسته"
آن کس که موسیقیِ خوشآهنگ را
بهجای صداهای ناهنجار میجوید،
و شادی و خورسندی را بهجای
لذتها و عشرتهای موهوم میپسندد،
و گوهر روح را بر دُر و گوهر
و درهم و دینار اختیار میکند
و کار خلاق را بهجای سود و سودا
و تجارت برمیگزیند،
و شور و هیجان و وجد و نشاط را
بر جهالتها و بازیچهها انتخاب میکند،
چنین کسی در این دنیای بیقدر
و سبکمغز که ما در آن زندگی میکنیم،
مسکن و مأوایی نخواهد یافت.
هرمان هسه
□ همه گزینشهای نیکو،
در آن سخن ابراهیم درج است که گفت:
من آنها را که غروب میکنند دوست نمیدارم
ستاره باشد ، ماه یا خورشید
من روی در کسی دارم،
که آفریدگار آسمان و زمین است.
سر و صداها از عالم حادثات است
که میآیند و میروند.
و لذتها و عشرتها
هیچ نشانی بر شنزار زمان
بجای نمی گذارند،
مگر برای آه کشیدن و حسرت خوردن
و سودها و سوداها همه
در زیان و خسرانند،
مگر آنها که ایمان آورند
به زیبایی و دانایی و نیکویی.
و طلاها در پیش درخش روح
که عین شادی و سرخوشی است،
رنگ میبازند و زردروی میمانند
و کودکانِ بازیگوش عالم
به اندک زمانی
بساط بازی را جمع میکنند
و تهیدست به خانه می روند.
اما موسیقی از فراسوی زمان میآید.
و خورسندی و آرامش درون
لذتها را پشت سر میگذارد.
و کار خلاق سرچشمه جوشان
و سرمایه خروشان جامعه بشری است.
و روح اگر طلا نیست، کیمیاست
که چون سه شاهزاده سراندیب
دست به هر چه زند
اگر خاکستر باشد زر و سیم میگردد،
و شور و هیجانْ شجاعت و شهامت میآورد
زیرا پیوندی با بی نهایت دارد.
از این رو در دنیایی که روی در
افول و غروب معنویت کرده است،
و عامه مردمان بر خلاف ابراهیم
غروب کنندگان را دوست میدارند
ابراهیمها تنها میمانند
و نمرودها آنها را در آتش میافکنند.
اما آن آتش بر ایشان گلستان
و سنبل و ریحان و ضیمران میشود.
شعر از هرمان هسه
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
نگارگری قدیمی
۱۴۰۰/۷/۶
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CUXN3w2ox5J/
آن کس که موسیقیِ خوشآهنگ را
بهجای صداهای ناهنجار میجوید،
و شادی و خورسندی را بهجای
لذتها و عشرتهای موهوم میپسندد،
و گوهر روح را بر دُر و گوهر
و درهم و دینار اختیار میکند
و کار خلاق را بهجای سود و سودا
و تجارت برمیگزیند،
و شور و هیجان و وجد و نشاط را
بر جهالتها و بازیچهها انتخاب میکند،
چنین کسی در این دنیای بیقدر
و سبکمغز که ما در آن زندگی میکنیم،
مسکن و مأوایی نخواهد یافت.
هرمان هسه
□ همه گزینشهای نیکو،
در آن سخن ابراهیم درج است که گفت:
من آنها را که غروب میکنند دوست نمیدارم
ستاره باشد ، ماه یا خورشید
من روی در کسی دارم،
که آفریدگار آسمان و زمین است.
سر و صداها از عالم حادثات است
که میآیند و میروند.
و لذتها و عشرتها
هیچ نشانی بر شنزار زمان
بجای نمی گذارند،
مگر برای آه کشیدن و حسرت خوردن
و سودها و سوداها همه
در زیان و خسرانند،
مگر آنها که ایمان آورند
به زیبایی و دانایی و نیکویی.
و طلاها در پیش درخش روح
که عین شادی و سرخوشی است،
رنگ میبازند و زردروی میمانند
و کودکانِ بازیگوش عالم
به اندک زمانی
بساط بازی را جمع میکنند
و تهیدست به خانه می روند.
اما موسیقی از فراسوی زمان میآید.
و خورسندی و آرامش درون
لذتها را پشت سر میگذارد.
و کار خلاق سرچشمه جوشان
و سرمایه خروشان جامعه بشری است.
و روح اگر طلا نیست، کیمیاست
که چون سه شاهزاده سراندیب
دست به هر چه زند
اگر خاکستر باشد زر و سیم میگردد،
و شور و هیجانْ شجاعت و شهامت میآورد
زیرا پیوندی با بی نهایت دارد.
از این رو در دنیایی که روی در
افول و غروب معنویت کرده است،
و عامه مردمان بر خلاف ابراهیم
غروب کنندگان را دوست میدارند
ابراهیمها تنها میمانند
و نمرودها آنها را در آتش میافکنند.
اما آن آتش بر ایشان گلستان
و سنبل و ریحان و ضیمران میشود.
شعر از هرمان هسه
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
نگارگری قدیمی
۱۴۰۰/۷/۶
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CUXN3w2ox5J/
Instagram
@drelahighomshei
🔹️
🔹️
"گزینش بایسته"
آن کس که موسیقیِ خوشآهنگ را
بهجای صداهای ناهنجار میجوید،
و شادی و خورسندی را بهجای
لذتها و عشرتهای موهوم میپسندد،
و گوهر روح را بر دُر و گوهر
و درهم و دینار اختیار میکند
و کار خلاق را بهجای سود و سودا
و تجارت برمیگزیند،…
🔹️
"گزینش بایسته"
آن کس که موسیقیِ خوشآهنگ را
بهجای صداهای ناهنجار میجوید،
و شادی و خورسندی را بهجای
لذتها و عشرتهای موهوم میپسندد،
و گوهر روح را بر دُر و گوهر
و درهم و دینار اختیار میکند
و کار خلاق را بهجای سود و سودا
و تجارت برمیگزیند،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: خلاقیت ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: خلاقیت ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
"درد شفابخش"
درد است که آدمی را راهبر است
در هر کاری که هست،
تا او را دردِ آن کار و هوس و عشقِ آن کار
در درون او نخیزد، او قصد آن کار نکند
و آن کار بیدرد او را میسر نشود
- خواه دنیا، خواه آخرت،
خواه بازرگانی، خواه پادشاهی،
خواه علم، خواه نجوم و غیره.
تا مریم را درد زِه پیدا نشد،
قصد آن درخت بخت نکرد که:
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ
( آنگاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید)
او را آن درد به درخت آورد،
و درختِ خشک میوهدار شد.
تن همچون مریم است
و هر یکی عیسی داریم:
اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید؛
و اگر درد نباشد، عیسی،
هم از آن راه نهانی که آمد،
باز به اصل خود پیوندد-
الا ما محروم مانیم و ازو بیبهره.
مولانا
□ درد نزد مولانا و دیگر عارفان،
همان طلب و شوق
و ادراک جدایی از عالم وصال
و سعادت است.
این درد اصل همۀ درمانها
و جوهر دین و مایۀ وصول به جملۀ برکتها
و زایندۀ لطیفۀ نهانی انسانیت است
که از آن تعبیر به مسیح میکنند.
عطار در منطقالطیر گوید:
ذرهای دردم ده، ای درمان من!
زانکه بی دردت بمیرد جان من.
ذرهای درد از همه آفاق به؛
در دو عالم یک دل مشتاق به.
کفر کافر را و دین دیندار را؛
ذرهای دردت دل عطار را.
□ این درد تعبیر دیگری
از همان عشق است
که با طلب آغاز میشود:
زین طلب بنده به کوی تو رسید
"درد" مريم را به خرمابن كشيد
مثنوی
اين "درد" خود نوشداروى همه دردهاست:
مرحبا اى عشق خوش سوداى ما
اى دواى جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
مثنوی
این "درد" است كه
مثنوى مولانا مىآفریند
و غزلیات سعدی و حافظ میسراید
و به زبان دانته و شکسپیر شعر میگوید
و شور میآفریند
و وجد و مستی و غوغا به پا میکند:
شر و شور دوران فکنند مستان
سرِ هوشمندان هنری ندارد
مهدی الهی قمشه ای
این "درد" است كه مىتواند
همه بشریت را از سپید و سیاه
و مؤمن و کافر
بر سر سفره خود بنشاند
و با شهد دوستی و شراب انس
مژده پایان همه جنگها را
به گوشهای تشنه برساند.
برگرفته از كتاب "گزيده فيه مافيه"
تأليف: حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی
تصویر حضرت ایوب پس از رنجها، از ویلیام بلیک
کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CUkGKFWhhsC/?utm_medium=share_sheet
shorturl.at/tBIQR
درد است که آدمی را راهبر است
در هر کاری که هست،
تا او را دردِ آن کار و هوس و عشقِ آن کار
در درون او نخیزد، او قصد آن کار نکند
و آن کار بیدرد او را میسر نشود
- خواه دنیا، خواه آخرت،
خواه بازرگانی، خواه پادشاهی،
خواه علم، خواه نجوم و غیره.
تا مریم را درد زِه پیدا نشد،
قصد آن درخت بخت نکرد که:
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ
( آنگاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید)
او را آن درد به درخت آورد،
و درختِ خشک میوهدار شد.
تن همچون مریم است
و هر یکی عیسی داریم:
اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید؛
و اگر درد نباشد، عیسی،
هم از آن راه نهانی که آمد،
باز به اصل خود پیوندد-
الا ما محروم مانیم و ازو بیبهره.
مولانا
□ درد نزد مولانا و دیگر عارفان،
همان طلب و شوق
و ادراک جدایی از عالم وصال
و سعادت است.
این درد اصل همۀ درمانها
و جوهر دین و مایۀ وصول به جملۀ برکتها
و زایندۀ لطیفۀ نهانی انسانیت است
که از آن تعبیر به مسیح میکنند.
عطار در منطقالطیر گوید:
ذرهای دردم ده، ای درمان من!
زانکه بی دردت بمیرد جان من.
ذرهای درد از همه آفاق به؛
در دو عالم یک دل مشتاق به.
کفر کافر را و دین دیندار را؛
ذرهای دردت دل عطار را.
□ این درد تعبیر دیگری
از همان عشق است
که با طلب آغاز میشود:
زین طلب بنده به کوی تو رسید
"درد" مريم را به خرمابن كشيد
مثنوی
اين "درد" خود نوشداروى همه دردهاست:
مرحبا اى عشق خوش سوداى ما
اى دواى جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
مثنوی
این "درد" است كه
مثنوى مولانا مىآفریند
و غزلیات سعدی و حافظ میسراید
و به زبان دانته و شکسپیر شعر میگوید
و شور میآفریند
و وجد و مستی و غوغا به پا میکند:
شر و شور دوران فکنند مستان
سرِ هوشمندان هنری ندارد
مهدی الهی قمشه ای
این "درد" است كه مىتواند
همه بشریت را از سپید و سیاه
و مؤمن و کافر
بر سر سفره خود بنشاند
و با شهد دوستی و شراب انس
مژده پایان همه جنگها را
به گوشهای تشنه برساند.
برگرفته از كتاب "گزيده فيه مافيه"
تأليف: حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی
تصویر حضرت ایوب پس از رنجها، از ویلیام بلیک
کانال رسمی حسین الهی قمشه ای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CUkGKFWhhsC/?utm_medium=share_sheet
shorturl.at/tBIQR
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: شغل و بازنشستگی
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهاي استاد
عنوان سخنراني: شغل و بازنشستگی
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
"کلام تیغ در دست"
کلامی هست تیغ در دست
که قلب جنگاوران جوشنپوش را میشکافد.
او هجاهای خاردار خود را
به یک دم با خروش پرتاب میکند
و باز خاموش میشود.
اما هر کجا آن هجاهای برّان فرود آیند
آنها که جان سالم بهدر بردهاند
گویند در آن روز جانبازی
برادر نشانداری بر خاک افتاد.
هر کجا خورشید نفس زنان بگذرد
و هر کجا که روز ولگرد پرسه زند
حمله خاموشش همانجاست
و پیروزیش نیز همانجاست.
بنگر این چیرهدستترین
کماندارِ هستی را
که چگونه آماجهای گزیدهاش را
با مهارتی شگرف به درستی
نشانه میگیرد،
و متعالیترین آماج او
یک روح فراموش شده،
و از دست رفته است.
امیلی دیکنسن
□حکایت کنند که راهزنی
در بیابان رهگذری را یافت
و گفت هر چه در چنته داری
به من بسپار
رهگذر گفت مرا همسر و فرزندانی است
که در انتظار لقمه نانی
و نقد روانی نشستهاند.
راهزن گفت
مرا نیز همسر و فرزندانی است
که هر بامداد گویند
ای سست عنصر بیمایه
برو قافلهای بزن و جامهای بکَن
و کیسهای ببُر
و ما را خورش و پوششی بیاور.
رهگذر گفت آنچه من دارم
بیش از چند روزی کام تو را
بر نمیآورد.
اگر خواهی تو را هدیهای دهم،
که تا آخر عمر از غیر بینیاز شوی.
راهزن گفت آن چیست؟
گفت آیهای از قرآن است که میفرماید:
سوگند به همه وعدههای نیکو
که داده شده است،
روزیِ شما در آسمان است.
راهزن نعرهای بزد
و سر در بیابان نهاد و رفت.
□این است آن کلام تیغ در دست
و این است آن روح فراموش شده
که در انتظار تیری از آن
کماندارِ هستی بوده است.
و چنین است قصه فُضیل راهزن
که در ترنم قرآنی در قافله شنید:
آیا وقت آن نرسیده است؟
و تمام ذرات وجودش فریاد برآوردند
که آری آری اینک هنگام بازگشت
به زیبایی و نیکویی است.
□عطار در تذکرة الاوليا
داستانهای بسیاری از این دست
حکایت کرده است که خواندنیست.
□کاش آن کماندارِ هستی
همه راهزنان و غارتگران
و درندهخویانِ جهان را
در آماج این تیرِ آگاهیبخش
و این شمشیر مسیحادم مینهاد
و بشریت را از شر ایشان
و ایشان را از شر خودشان میرهانید.
شعر از امیلی دیکنسن
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
تصویر از Charles-Amable Lenoir
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CVaGjHPAfYH/?utm_medium=copy_link
shorturl.at/mnA28
کلامی هست تیغ در دست
که قلب جنگاوران جوشنپوش را میشکافد.
او هجاهای خاردار خود را
به یک دم با خروش پرتاب میکند
و باز خاموش میشود.
اما هر کجا آن هجاهای برّان فرود آیند
آنها که جان سالم بهدر بردهاند
گویند در آن روز جانبازی
برادر نشانداری بر خاک افتاد.
هر کجا خورشید نفس زنان بگذرد
و هر کجا که روز ولگرد پرسه زند
حمله خاموشش همانجاست
و پیروزیش نیز همانجاست.
بنگر این چیرهدستترین
کماندارِ هستی را
که چگونه آماجهای گزیدهاش را
با مهارتی شگرف به درستی
نشانه میگیرد،
و متعالیترین آماج او
یک روح فراموش شده،
و از دست رفته است.
امیلی دیکنسن
□حکایت کنند که راهزنی
در بیابان رهگذری را یافت
و گفت هر چه در چنته داری
به من بسپار
رهگذر گفت مرا همسر و فرزندانی است
که در انتظار لقمه نانی
و نقد روانی نشستهاند.
راهزن گفت
مرا نیز همسر و فرزندانی است
که هر بامداد گویند
ای سست عنصر بیمایه
برو قافلهای بزن و جامهای بکَن
و کیسهای ببُر
و ما را خورش و پوششی بیاور.
رهگذر گفت آنچه من دارم
بیش از چند روزی کام تو را
بر نمیآورد.
اگر خواهی تو را هدیهای دهم،
که تا آخر عمر از غیر بینیاز شوی.
راهزن گفت آن چیست؟
گفت آیهای از قرآن است که میفرماید:
سوگند به همه وعدههای نیکو
که داده شده است،
روزیِ شما در آسمان است.
راهزن نعرهای بزد
و سر در بیابان نهاد و رفت.
□این است آن کلام تیغ در دست
و این است آن روح فراموش شده
که در انتظار تیری از آن
کماندارِ هستی بوده است.
و چنین است قصه فُضیل راهزن
که در ترنم قرآنی در قافله شنید:
آیا وقت آن نرسیده است؟
و تمام ذرات وجودش فریاد برآوردند
که آری آری اینک هنگام بازگشت
به زیبایی و نیکویی است.
□عطار در تذکرة الاوليا
داستانهای بسیاری از این دست
حکایت کرده است که خواندنیست.
□کاش آن کماندارِ هستی
همه راهزنان و غارتگران
و درندهخویانِ جهان را
در آماج این تیرِ آگاهیبخش
و این شمشیر مسیحادم مینهاد
و بشریت را از شر ایشان
و ایشان را از شر خودشان میرهانید.
شعر از امیلی دیکنسن
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
تصویر از Charles-Amable Lenoir
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CVaGjHPAfYH/?utm_medium=copy_link
shorturl.at/mnA28
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی : حکمت داستانسرایی در ادبیات فارسی ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب
ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی : حکمت داستانسرایی در ادبیات فارسی ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب
ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمي حسين الهي قمشه اي
@drelahighomshei
"انسانِ چراغ به دست"
همه مىپرسند مرد تمام کیست؟
و زن بیعیب و آهو کدام است؟
در فرهنگ جهان
از جمله فرهنگ ما، در این ساحت،
کتابها و مقالات بسیار نوشتهاند
و ما میتوانیم از نادره ذوق و اخلاص
شیخ محمود شبستری بشنویم:
کسی مرد تمام است کز تمامی
کند با "خواجگى" كارِ "غلامى"
يا از نظامى جادو سخن
كه در ستايش چنين قهرمانانى
از زبان خود كه انگاره نگارينى
از اوصاف درخشان آدمى است گفت:
منم سرو پيراى باغ سخُن
به خدمت كمر بسته چون سروبُن
فلك وار دور از فسوس همه
"سرآمد" ولى "پاىبوس" همه
چو برجيس بر دفعِ هر بدگمان
كمان دارم و برندارم كمان
چو زُهره دِرَم در ترازو نهم
ولى چون دهم بى ترازو دهم
نخندم بر اندوهِ كس برقوار
که از برقِ من، در من افتد شرار
به هر خار چون گل صلایی زنم
به هر زخم چون نی نوایی زنم
نمایم جو و گندم آرم به جای
نه چون جوفروشانِ گندمنمای
شکر دانم از هر لب انگیختن
گلابی ز هر دیدهای ریختن
کسی را که در گریه آرم چو آب
بخندانمش باز چون آفتاب
□ در حديث شهدآمیزِ احمد آمده است:
سيد القوم خادمهم:
سرور هر قومى آن است
كه در خدمت آنهاست.
□ با خويش مى گويم
اين از صفات درخشان انسانى است
چرا ما چون نظامى در شأن خود نخوانيم
چنانكه حافظ گفت:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالودهام به بد دیدن
حسین الهی قمشهای
۱۴۰۰/۸/۹
تصویر از کمالالدین بهزاد
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CVsiq_NAc__/?utm_medium=copy_link
shorturl.at/demDN
همه مىپرسند مرد تمام کیست؟
و زن بیعیب و آهو کدام است؟
در فرهنگ جهان
از جمله فرهنگ ما، در این ساحت،
کتابها و مقالات بسیار نوشتهاند
و ما میتوانیم از نادره ذوق و اخلاص
شیخ محمود شبستری بشنویم:
کسی مرد تمام است کز تمامی
کند با "خواجگى" كارِ "غلامى"
يا از نظامى جادو سخن
كه در ستايش چنين قهرمانانى
از زبان خود كه انگاره نگارينى
از اوصاف درخشان آدمى است گفت:
منم سرو پيراى باغ سخُن
به خدمت كمر بسته چون سروبُن
فلك وار دور از فسوس همه
"سرآمد" ولى "پاىبوس" همه
چو برجيس بر دفعِ هر بدگمان
كمان دارم و برندارم كمان
چو زُهره دِرَم در ترازو نهم
ولى چون دهم بى ترازو دهم
نخندم بر اندوهِ كس برقوار
که از برقِ من، در من افتد شرار
به هر خار چون گل صلایی زنم
به هر زخم چون نی نوایی زنم
نمایم جو و گندم آرم به جای
نه چون جوفروشانِ گندمنمای
شکر دانم از هر لب انگیختن
گلابی ز هر دیدهای ریختن
کسی را که در گریه آرم چو آب
بخندانمش باز چون آفتاب
□ در حديث شهدآمیزِ احمد آمده است:
سيد القوم خادمهم:
سرور هر قومى آن است
كه در خدمت آنهاست.
□ با خويش مى گويم
اين از صفات درخشان انسانى است
چرا ما چون نظامى در شأن خود نخوانيم
چنانكه حافظ گفت:
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالودهام به بد دیدن
حسین الهی قمشهای
۱۴۰۰/۸/۹
تصویر از کمالالدین بهزاد
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CVsiq_NAc__/?utm_medium=copy_link
shorturl.at/demDN
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی :خلاقیت ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشه ای
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی :خلاقیت ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشه ای
@drelahighomshei
“از صورت تا معنی”
اگر شاعران و عارفان ما
پروردگار عالمیان
و کرّوبیان باغ رضوان را
در جلوه هایی از چشم و ابرو
و زلف و خط و خال مجسم کردهاند،
و در پردههایی از خرابات
و میخانه عشرت نقش کردهاند،
بدین خاطر است که در ساحت صورت
جز به زبان صورت سخن نمیتوان گفت.
اما شاعران در عین حال،
صورتها را به قراین حال و قال
چنان پر و بال بخشیده
و به اهتزاز آوردهاند،
که به یکدم صاحبدلان را
از ناسوت صورت
به ملکوت معنا میرسانند
و بر دروازه بهشت می نشانند.
این صورتهای عشقآگین،
چه در طبیعت و چه در هنر،
یادآور خاطرات ازلی ما
از خوبی و زیبایی و دانایی است:
چنانکه هر گلی گلرخی را به یاد میآورد،
و هر گلرخی نیز یادآور محبوبی است
که از رنگ و صورت مبرّاست.
و چون نگاه به زیباییِ صورت
از هر اندیشه اهریمنی
که در سودای خودپرستی است
پاک باشد،
همین عشقِ صورت
پیشآهنگ متعالیترین
عشقهای برین خواهد بود
و به تعبیر مولانا:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
از این رو آشنایی با ادبیات غنایی،
مردمان را از آن عشقِ سرفراز
که چون تاج بر تارک آدمیزاد میدرخشد،
برخوردار میکند،
و از خشکیهای آیینی
و محرومیتهای زمینی
دور میدارد،
و دنیای آدمیان را
از عقبای عشق سرمدی آکنده میکند:
دنیا همگی عقباست اندر نظر عارف
دنیات چو عقبا شد دنیات مبارک باد
مولانا
برگرفته از پیشگفتار کتاب “در صحبت حافظ”
نوشته حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
مینیاتور قدیمی
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CV-24LtohHV/?utm_medium=copy_link .
اگر شاعران و عارفان ما
پروردگار عالمیان
و کرّوبیان باغ رضوان را
در جلوه هایی از چشم و ابرو
و زلف و خط و خال مجسم کردهاند،
و در پردههایی از خرابات
و میخانه عشرت نقش کردهاند،
بدین خاطر است که در ساحت صورت
جز به زبان صورت سخن نمیتوان گفت.
اما شاعران در عین حال،
صورتها را به قراین حال و قال
چنان پر و بال بخشیده
و به اهتزاز آوردهاند،
که به یکدم صاحبدلان را
از ناسوت صورت
به ملکوت معنا میرسانند
و بر دروازه بهشت می نشانند.
این صورتهای عشقآگین،
چه در طبیعت و چه در هنر،
یادآور خاطرات ازلی ما
از خوبی و زیبایی و دانایی است:
چنانکه هر گلی گلرخی را به یاد میآورد،
و هر گلرخی نیز یادآور محبوبی است
که از رنگ و صورت مبرّاست.
و چون نگاه به زیباییِ صورت
از هر اندیشه اهریمنی
که در سودای خودپرستی است
پاک باشد،
همین عشقِ صورت
پیشآهنگ متعالیترین
عشقهای برین خواهد بود
و به تعبیر مولانا:
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
از این رو آشنایی با ادبیات غنایی،
مردمان را از آن عشقِ سرفراز
که چون تاج بر تارک آدمیزاد میدرخشد،
برخوردار میکند،
و از خشکیهای آیینی
و محرومیتهای زمینی
دور میدارد،
و دنیای آدمیان را
از عقبای عشق سرمدی آکنده میکند:
دنیا همگی عقباست اندر نظر عارف
دنیات چو عقبا شد دنیات مبارک باد
مولانا
برگرفته از پیشگفتار کتاب “در صحبت حافظ”
نوشته حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
مینیاتور قدیمی
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CV-24LtohHV/?utm_medium=copy_link .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"آلبوم سیری در ادبیات، هنر و عرفان(۱۱): اثر جدید"
این آلبوم مشتمل بر ۷ سخنرانی صوتی به مدت ۴۰۷ دقیقه با عناوین زیر است:
۱- اهمیت مطالعه ادبیات جهان
۲- پنج آموزگار
۳- همدلی و همکاری
۴- درباره زیبایی
۵- سلامت فرهنگی
۶- اخلاق در ادبیات
۷- چه باید کرد؟
ناشر: مؤسسه فرهنگی هنری الهی قمشهای
فایل صوتی این سخنرانیها را میتوان بطور تکی یا به صورت آلبوم از فروشگاه آنلاین در سایت رسمی استاد تهیه کرد:
Shop.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
این آلبوم مشتمل بر ۷ سخنرانی صوتی به مدت ۴۰۷ دقیقه با عناوین زیر است:
۱- اهمیت مطالعه ادبیات جهان
۲- پنج آموزگار
۳- همدلی و همکاری
۴- درباره زیبایی
۵- سلامت فرهنگی
۶- اخلاق در ادبیات
۷- چه باید کرد؟
ناشر: مؤسسه فرهنگی هنری الهی قمشهای
فایل صوتی این سخنرانیها را میتوان بطور تکی یا به صورت آلبوم از فروشگاه آنلاین در سایت رسمی استاد تهیه کرد:
Shop.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
"بشنو از نى چون حكايت مىکند"
سخن را از نی باید شنید،
از آن کس که نیست.
آنکس که هست از هواهای خود میگوید
و حدیث نفس میکند
و حکایت او شکایت از محرومیتها
و ناکامیهای خاکی اوست.
یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی
که او را معجب و مغرور میکند
و به زور و ستم وا میدارد.
اما آن کس که بند بندِ وجودش را
از هواهای خویش خالی کرده
و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده،
و دل به هوای او و نفس او سپرده است،
حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد:
گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پر نکردی از شکر
مثنوی
انبیا از جنس نی بودند،
چون به هوای دل خویش سخن نمیگفتند،
چنانکه در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:
و ما ینطِقُ عنِ الهَویٰ
إن هُوَ الّا وحیٌ یوحیٰ
(نجم: ۳-۴)
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او
وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان کامل
یا کمال مرتبهٔ انسانی است
که در آن مرتبه شخص هرچه گوید
همان است که معشوق در او دمیده
و هرچه کند همان است
که فرمانش از معشوق رسیده است:
از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی
مثنوی
□ در فرهنگهای متعالی جهان
این نی شدن شرط رسیدن
به هنرها نیز هست
چینیان گویند
نقاشی که نی نشده باشد
نمیتواند نی را نقش کند
موسیقی پاک نیز بیکرامتِ نی شدن
شکل نمیگیرد
از موزارت و هایدن و هندل بپرسید
تا قصه شیرین نی شدن را
در کار موسیقی با شما بگویند.
مولانا خطاب به نى گويد:
خالیست اندرون تو از بندْ لاجرم
خالی کننده دل و جانِ مشوّشی
و خطاب به موسیقی فرماید:
ای صورت حقایق کل در چه پردهای
سر بر زن از میانه نی چون شکروشی
□چرا ما خود را نامزد نى شدن نكنيم
تا همه ما را از خود بدانند
و چون خويش دوست بدارند.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر از Victor Nizovtsev
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CWQWN-frqog/?utm_medium=copy_link .
سخن را از نی باید شنید،
از آن کس که نیست.
آنکس که هست از هواهای خود میگوید
و حدیث نفس میکند
و حکایت او شکایت از محرومیتها
و ناکامیهای خاکی اوست.
یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی
که او را معجب و مغرور میکند
و به زور و ستم وا میدارد.
اما آن کس که بند بندِ وجودش را
از هواهای خویش خالی کرده
و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده،
و دل به هوای او و نفس او سپرده است،
حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد:
گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پر نکردی از شکر
مثنوی
انبیا از جنس نی بودند،
چون به هوای دل خویش سخن نمیگفتند،
چنانکه در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:
و ما ینطِقُ عنِ الهَویٰ
إن هُوَ الّا وحیٌ یوحیٰ
(نجم: ۳-۴)
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او
وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان کامل
یا کمال مرتبهٔ انسانی است
که در آن مرتبه شخص هرچه گوید
همان است که معشوق در او دمیده
و هرچه کند همان است
که فرمانش از معشوق رسیده است:
از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی
مثنوی
□ در فرهنگهای متعالی جهان
این نی شدن شرط رسیدن
به هنرها نیز هست
چینیان گویند
نقاشی که نی نشده باشد
نمیتواند نی را نقش کند
موسیقی پاک نیز بیکرامتِ نی شدن
شکل نمیگیرد
از موزارت و هایدن و هندل بپرسید
تا قصه شیرین نی شدن را
در کار موسیقی با شما بگویند.
مولانا خطاب به نى گويد:
خالیست اندرون تو از بندْ لاجرم
خالی کننده دل و جانِ مشوّشی
و خطاب به موسیقی فرماید:
ای صورت حقایق کل در چه پردهای
سر بر زن از میانه نی چون شکروشی
□چرا ما خود را نامزد نى شدن نكنيم
تا همه ما را از خود بدانند
و چون خويش دوست بدارند.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر از Victor Nizovtsev
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CWQWN-frqog/?utm_medium=copy_link .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی: درباره حافظ
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشه ای
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی: درباره حافظ
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشه ای
@drelahighomshei
"يار هم باشيم"
پدرم، روانشاد حکیم الهی قمشهای
نزدیک به نیم قرن پیش
در هفتاد و چهار سالگی
بیخبر و ناگاه قلبش از کار باز ایستاد
و هنگامیکه او این جهان را شببخیر گفت
دوستان “آنسَری“ او را خوشآمد و صبح بخیر گفتند.
و اکنون مزار ایشان در آغوش " ترجمه قرآن"
و كتاب "حكمت الهى"
و مجموعه اشعار شورانگیزشان،
زیارتگاه ارباب معرفت است.
ایشان دین و آیین خود را
در بیتی از غزلی آوردهاند:
بتِ من روی دلدار است
و کفرِ زلفش ایمانم
کتاب عشق دستورم
طریق مهر آیینم.
و غزل زیر مرامنامه زندگی خود ایشان است:
بیا تا شمع هم، پروانه هم، یار هم باشیم
در این گلشن بهار هم، گل هم، خار هم باشیم
پریشان خاطران بر گرد هم از جان و دل گردیم
ز شهر آوارگان در دشت غم غمخوار هم باشیم
شبان تیره را روشن کنیم از مهر یکدیگر
در این تاریک محفل شمع گلرخسار هم باشیم
به یکرنگی به هم آیینهوار اوصاف هم گوییم
به یکتایی دل هم دیده بیدار هم باشیم
رقیب ار آتش افروزد که ما را آشیان سوزد
پناه هم ز آب دیده خون بار هم باشیم
شب ظلمت چراغ شادی از صحبت برافروزیم
به روز هوشیاری رهبر افکار هم باشیم
گر از دام بلا رستیم همپرواز هم گردیم
ور از تیر فلک خستیم در طومار هم باشیم
" الهی" دشمنان دادند دست دوستی باهم
چرا ما دوستان پیوسته در پیکار هم باشیم.
مهدی الهی قمشه ای
برگرفته از کتاب "نغمه عشاق": گزیده دیوان حکیم الهی قمشه ای
تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر از کمالالدین بهزاد
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CWiRcTkLARB/?utm_medium=copy_link .
پدرم، روانشاد حکیم الهی قمشهای
نزدیک به نیم قرن پیش
در هفتاد و چهار سالگی
بیخبر و ناگاه قلبش از کار باز ایستاد
و هنگامیکه او این جهان را شببخیر گفت
دوستان “آنسَری“ او را خوشآمد و صبح بخیر گفتند.
و اکنون مزار ایشان در آغوش " ترجمه قرآن"
و كتاب "حكمت الهى"
و مجموعه اشعار شورانگیزشان،
زیارتگاه ارباب معرفت است.
ایشان دین و آیین خود را
در بیتی از غزلی آوردهاند:
بتِ من روی دلدار است
و کفرِ زلفش ایمانم
کتاب عشق دستورم
طریق مهر آیینم.
و غزل زیر مرامنامه زندگی خود ایشان است:
بیا تا شمع هم، پروانه هم، یار هم باشیم
در این گلشن بهار هم، گل هم، خار هم باشیم
پریشان خاطران بر گرد هم از جان و دل گردیم
ز شهر آوارگان در دشت غم غمخوار هم باشیم
شبان تیره را روشن کنیم از مهر یکدیگر
در این تاریک محفل شمع گلرخسار هم باشیم
به یکرنگی به هم آیینهوار اوصاف هم گوییم
به یکتایی دل هم دیده بیدار هم باشیم
رقیب ار آتش افروزد که ما را آشیان سوزد
پناه هم ز آب دیده خون بار هم باشیم
شب ظلمت چراغ شادی از صحبت برافروزیم
به روز هوشیاری رهبر افکار هم باشیم
گر از دام بلا رستیم همپرواز هم گردیم
ور از تیر فلک خستیم در طومار هم باشیم
" الهی" دشمنان دادند دست دوستی باهم
چرا ما دوستان پیوسته در پیکار هم باشیم.
مهدی الهی قمشه ای
برگرفته از کتاب "نغمه عشاق": گزیده دیوان حکیم الهی قمشه ای
تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر از کمالالدین بهزاد
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CWiRcTkLARB/?utm_medium=copy_link .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی: حکمت داستانسرایی در ادبیات فارسی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزيده از سخنرانيهایاستاد.
عنوان سخنرانی: حکمت داستانسرایی در ادبیات فارسی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"مجنون سرگردان"
مجنون خواست که
پیش لیلی نامه نویسد.
قلم در دست گرفت و این بیت گفت:
خَیالُکَ فی عَیْنی و اِسْمُکَ فی فَمی؛
و ذِکرُک فی قَلبی، اِلی اَیْنَ اَکْتُب.
خیال تو مقیم چشم است
و نام تو بر زبان من جارى است
و ذکر تو در صمیم جان جای دارد.
پس نامه پیش کی نویسم؟
چون تو در این محلها میگردی،
قلم بشکست و کاغذ بدرید.
□خیال در اینجا
نقش و صورتِ مقصود است:
خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری نه دیدم و نه نشنیدم
حافظ
و بودن خیال معشوق در چشم
بدین معناست که
عاشق به هر سو مینگرد،
چهره معشوق را میبیند؛
زیرا معشوق در دیدهٔ اوست.
همین معنی است که حافظ
در بدیعترین صورت، بیان داشته است:
بیا که پردهٔ گلریز هفتخانهٔ چشم
کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
و چون عارف بدین مقام رسد
که حق در چشم و دل او جای گيرد،
دیگر جای سخن گفتن و نامه نوشتن نیست:
آن یکی را يار پیش خود نشاند؛
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند.
گفت یارش این اگر بهر من است،
گاهِ وصل این عمر ضایع کردن است.
مثنوی
و هرچند این مقام قرب
جمله مردمان را حاصل است
که خداوند فرمود:
ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم.
(ق: ۱۶)
و هر کجا هستید او با شماست،
(حدید: ۴)
اما عامه مردم از این نزدیکی بیخبرند
و لذا دست به آسمان برمیدارند
و حق را از دور فرا میخوانند:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
حافظ
حیث اقرب انت من حبل الورید
لم اقل “یا”، "يا" نداء للبعید
مثنوی
یعنی: چون تو از رگ گردن به من نزدیکتری،
هرگز “ یا الله و ای خدا” نمیگویم؛
زیرا نحویون گفتهاند که “یا” برای ندای دور است.
برگرفته از كتاب "گزیده فیه مافیه"
تالیف حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی
مینیاتور قدیمی
https://www.instagram.com/p/CW1Gr70v3mO/?utm_medium=copy_link .
مجنون خواست که
پیش لیلی نامه نویسد.
قلم در دست گرفت و این بیت گفت:
خَیالُکَ فی عَیْنی و اِسْمُکَ فی فَمی؛
و ذِکرُک فی قَلبی، اِلی اَیْنَ اَکْتُب.
خیال تو مقیم چشم است
و نام تو بر زبان من جارى است
و ذکر تو در صمیم جان جای دارد.
پس نامه پیش کی نویسم؟
چون تو در این محلها میگردی،
قلم بشکست و کاغذ بدرید.
□خیال در اینجا
نقش و صورتِ مقصود است:
خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری نه دیدم و نه نشنیدم
حافظ
و بودن خیال معشوق در چشم
بدین معناست که
عاشق به هر سو مینگرد،
چهره معشوق را میبیند؛
زیرا معشوق در دیدهٔ اوست.
همین معنی است که حافظ
در بدیعترین صورت، بیان داشته است:
بیا که پردهٔ گلریز هفتخانهٔ چشم
کشیدهایم به تحریر کارگاه خیال
و چون عارف بدین مقام رسد
که حق در چشم و دل او جای گيرد،
دیگر جای سخن گفتن و نامه نوشتن نیست:
آن یکی را يار پیش خود نشاند؛
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند.
گفت یارش این اگر بهر من است،
گاهِ وصل این عمر ضایع کردن است.
مثنوی
و هرچند این مقام قرب
جمله مردمان را حاصل است
که خداوند فرمود:
ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم.
(ق: ۱۶)
و هر کجا هستید او با شماست،
(حدید: ۴)
اما عامه مردم از این نزدیکی بیخبرند
و لذا دست به آسمان برمیدارند
و حق را از دور فرا میخوانند:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
حافظ
حیث اقرب انت من حبل الورید
لم اقل “یا”، "يا" نداء للبعید
مثنوی
یعنی: چون تو از رگ گردن به من نزدیکتری،
هرگز “ یا الله و ای خدا” نمیگویم؛
زیرا نحویون گفتهاند که “یا” برای ندای دور است.
برگرفته از كتاب "گزیده فیه مافیه"
تالیف حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی
مینیاتور قدیمی
https://www.instagram.com/p/CW1Gr70v3mO/?utm_medium=copy_link .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«چه میدانیم (۸)»
پاسخ استاد به پرسشهای بنیادی
پرسش: چگونه از تعصب پرهیز کنیم؟
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
پاسخ استاد به پرسشهای بنیادی
پرسش: چگونه از تعصب پرهیز کنیم؟
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
