« سود و زیان »
سوگند به گوهر عصر و زمان
که همانا شما آدمیانِ تاجرپیشه
همگی در خسران و زیان خواهید بود
مگر آن کسانی که ایمان آورند (به خوبی و راستی)
و کارهای نیکو کنند
و یکدیگر را به حقگویی و حقجویی فراخوانند
و در سختی ها یکدیگر را به شکیبایی و پایداری برانگیزند.
(والعصر: ۱ - ۳)
در این روزگار که آدمیان بیش از هر زمان
به پیشه بازرگانی و حسابِ سود و زیان روی کردهاند
چه خوش است کلمات قدسی این سوره را
بر صفحه رایانه آسمان به نمایش گذارند
با خطوط رقص آگین پارسی،
و با حروف پرصلابت گوتیک،
یا خطوط خوش انحنای رومیان،
یا به خط ختا و ختن که در آن کلمات، فارغ از حروف
در رقص و حالتند
یا هر خطی دیگر از میخی تا هیروگلیفی
با کلکی از نور نقش کنند
باشد که همه سودپرستانِ غافل و سبکسرانِ سنگین دل
بدانند که در جهان هیچ راهی برای نیل به سود و ثروت
و سرور و سعادت نیست،
مگر آن که یکدل و یک جهت
روی در مهر و محبت کنند
و به جای غارت بیگناهان ناتوان
غیرت ورزند بر یتیمان و مسکینان و خاکنشینان
و همه را اهل و عیال خود شمارند
و با حقگویی و حقجویی
و شکیبایی و پایداری
به هرآنچه مایه خوشبختی و سرمایه امید و شادی
در همه ساحتهای هستی است نائل شوند.
□برتراند راسل ریاضی دان و فیلسوف
و نویسنده بزرگ قرن بیستم
در کتاب تسخیر خوشبختی
مهمترین شرط رسیدن به مقصود را
درستی و راستی و صداقت و شرافت و مهر و محبت شمرده
و تاکید کرده است:
بدون این صفات هیچکس به خوشبختی نخواهد رسید.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۲/۲۹
تصویر از Vincent van Gogh
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cdvp_NwOcrz/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
سوگند به گوهر عصر و زمان
که همانا شما آدمیانِ تاجرپیشه
همگی در خسران و زیان خواهید بود
مگر آن کسانی که ایمان آورند (به خوبی و راستی)
و کارهای نیکو کنند
و یکدیگر را به حقگویی و حقجویی فراخوانند
و در سختی ها یکدیگر را به شکیبایی و پایداری برانگیزند.
(والعصر: ۱ - ۳)
در این روزگار که آدمیان بیش از هر زمان
به پیشه بازرگانی و حسابِ سود و زیان روی کردهاند
چه خوش است کلمات قدسی این سوره را
بر صفحه رایانه آسمان به نمایش گذارند
با خطوط رقص آگین پارسی،
و با حروف پرصلابت گوتیک،
یا خطوط خوش انحنای رومیان،
یا به خط ختا و ختن که در آن کلمات، فارغ از حروف
در رقص و حالتند
یا هر خطی دیگر از میخی تا هیروگلیفی
با کلکی از نور نقش کنند
باشد که همه سودپرستانِ غافل و سبکسرانِ سنگین دل
بدانند که در جهان هیچ راهی برای نیل به سود و ثروت
و سرور و سعادت نیست،
مگر آن که یکدل و یک جهت
روی در مهر و محبت کنند
و به جای غارت بیگناهان ناتوان
غیرت ورزند بر یتیمان و مسکینان و خاکنشینان
و همه را اهل و عیال خود شمارند
و با حقگویی و حقجویی
و شکیبایی و پایداری
به هرآنچه مایه خوشبختی و سرمایه امید و شادی
در همه ساحتهای هستی است نائل شوند.
□برتراند راسل ریاضی دان و فیلسوف
و نویسنده بزرگ قرن بیستم
در کتاب تسخیر خوشبختی
مهمترین شرط رسیدن به مقصود را
درستی و راستی و صداقت و شرافت و مهر و محبت شمرده
و تاکید کرده است:
بدون این صفات هیچکس به خوشبختی نخواهد رسید.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۲/۲۹
تصویر از Vincent van Gogh
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cdvp_NwOcrz/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: آگاهی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: آگاهی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"به یاد او"
آری، تو رفتهای
و دیگر لبخندِ خورشیدگونت
بر من نمیتابد و مرا شاد نمیکند
اما میتوانم درهای آن
کلیسای کهنسال را بگشایم
و گام بر خاکی نهم،
که تو را در آغوش گرفته است
می توانم بر آن سنگ سرد
و نمناک بایستم
و بیندیشم که در زیر این
تودۀ سنگین و فسرده،
سبکترین و مهربانترین دلی
خفته است که هرگز شناختهام
با این همه،
هرچند که دیگر تو را نمیبینم،
اما همین که به موهبت دیدارت رسیدهام
مایۀ آرامش و تسلی خاطر است
و هرچند دوران عمر فانیات
گذشته است
و دیگر در فضای هستی ما نیستی،
اما چه شیرین است این اندیشه
که روزگاری چون تویی
در جهان زیسته است
و روحی چنان نزدیک به آسمان
در پیکری به جمال فرشتگان
با دلی آنچنان لطیف و مهربان
روزگاری این کرۀ حقیرِ خاکیِ ما را
شادی بخشیده است.
آن برونته
"A Reminiscence"
Yes, thou art gone! and never more
Thy sunny smile shall gladden me
But I may pass the old church door
And pace the floor that covers thee
May stand upon the cold, damp stone
And think that, frozen, lies below
The lightest heart that I have known
The kindest I shall ever know
Yet, though I cannot see thee more
Tis still a comfort to have seen
And though thy transient life is o'er
Tis sweet to think that thou hast been
To think a soul so near divine
Within a form so angel fair
United to a heart like thine
Has gladdened once our humble sphere
Anne Bronte, April 1844
□خواهران برونته " امیلی"،
"شارلوت" و "آن"
هرسه هم شاعر و هم نویسنده بودند
و هرسه عمری کوتاه داشتند.
مرثیه لطیف و پراحساس فوق را
"آن" در سوک و ستایش خواهر نازنین خود "امیلی" سروده است.
□ عمر این سه فرشته بهرغم آنچه نوشته آمد چندان بلند و ارجمند است که در دویست سالگی همچنان صدایشان گوشها را مینوازد.
□ حماسه انسانی در همین است
که کردار او، آب و رنگ فرشتگان گیرد
و تاج افتخاری باشد
که در زندگی و مرگ
مایه نشاط و مستی
و بهجت و سرخوشی آدمیان گردد
□ اینگونه شعرها
خاطر زندگان را پیش هم عزیز میکند.
شعر از "آن برونته"
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
تصویر منسوب به Edwin Landseer
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CeJSvbGO5dh/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
آری، تو رفتهای
و دیگر لبخندِ خورشیدگونت
بر من نمیتابد و مرا شاد نمیکند
اما میتوانم درهای آن
کلیسای کهنسال را بگشایم
و گام بر خاکی نهم،
که تو را در آغوش گرفته است
می توانم بر آن سنگ سرد
و نمناک بایستم
و بیندیشم که در زیر این
تودۀ سنگین و فسرده،
سبکترین و مهربانترین دلی
خفته است که هرگز شناختهام
با این همه،
هرچند که دیگر تو را نمیبینم،
اما همین که به موهبت دیدارت رسیدهام
مایۀ آرامش و تسلی خاطر است
و هرچند دوران عمر فانیات
گذشته است
و دیگر در فضای هستی ما نیستی،
اما چه شیرین است این اندیشه
که روزگاری چون تویی
در جهان زیسته است
و روحی چنان نزدیک به آسمان
در پیکری به جمال فرشتگان
با دلی آنچنان لطیف و مهربان
روزگاری این کرۀ حقیرِ خاکیِ ما را
شادی بخشیده است.
آن برونته
"A Reminiscence"
Yes, thou art gone! and never more
Thy sunny smile shall gladden me
But I may pass the old church door
And pace the floor that covers thee
May stand upon the cold, damp stone
And think that, frozen, lies below
The lightest heart that I have known
The kindest I shall ever know
Yet, though I cannot see thee more
Tis still a comfort to have seen
And though thy transient life is o'er
Tis sweet to think that thou hast been
To think a soul so near divine
Within a form so angel fair
United to a heart like thine
Has gladdened once our humble sphere
Anne Bronte, April 1844
□خواهران برونته " امیلی"،
"شارلوت" و "آن"
هرسه هم شاعر و هم نویسنده بودند
و هرسه عمری کوتاه داشتند.
مرثیه لطیف و پراحساس فوق را
"آن" در سوک و ستایش خواهر نازنین خود "امیلی" سروده است.
□ عمر این سه فرشته بهرغم آنچه نوشته آمد چندان بلند و ارجمند است که در دویست سالگی همچنان صدایشان گوشها را مینوازد.
□ حماسه انسانی در همین است
که کردار او، آب و رنگ فرشتگان گیرد
و تاج افتخاری باشد
که در زندگی و مرگ
مایه نشاط و مستی
و بهجت و سرخوشی آدمیان گردد
□ اینگونه شعرها
خاطر زندگان را پیش هم عزیز میکند.
شعر از "آن برونته"
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
تصویر منسوب به Edwin Landseer
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CeJSvbGO5dh/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: نيكويى
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: نيكويى
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"راز بزرگ"
زيان كسان از پى سود خويش
بجویند و دين اندر آرند پيش
شاهنامه فردوسی
بيتى شگفت است
از سرمشقهای بدیع فصاحت.
و آن به صراحی فاخری مانَد
که شرابی هفت هزار ساله
از دیرینهترین اندیشهها را
در خود جای داده است.
و عجبا که در همین یک بیت کوتاه
سه جفت از سرکشترین
معانی جنگآفرین را در کنار هم نهاده
تا نهاد اهریمنی انسانِ کجنهاد را
به نمایش آورد.
جفت نخست،
دو اندیشه رویاروی سود و زیان است
که جمله آدمیان در حلقه زنار او گرفتارند.
و دیگر یک جفت دشمن دیرینه
با نامهای آشنای"من" و " تو" است
كه بى هيچ شرمگينى يكی دیگری را گويد:
سود از آنِ من
و زيان از آنِ تو و همه كسان ديگر
و اگر پرسند
اين به كدام سیرت و سان راست مىآید،
جفت سوم را در میان میآورد،
و آن کفر و ایمان است؛
ایمان آن چیزی است که «من میگویم»
و کفر هر آن چیز که «تو میگویی».
و این است خوشترین بهانه غارتگری
و این است پروانه تاختن بر جان و مال مردمان.
و چه بسیار نسلها و عصرها آمدند و رفتند
و این بهانه خوشآیین را بر فرق یکدیگر کوفتند
تا سود خود جویند و زیان کسان خواهند.
و راز بزرگ این است
که در این سوکنامه
دین و آئین تنها یک بهانه است
و بزهکار سترگ،
همان نفس بیشیخواه
و سیریناپذیر آدمی است،
که هزار بهانه دیگر در آستین دارد
و چون گرگ با گوسفندی
که در بخش فرودین رودخانه آب مینوشد،
گوید چرا آب را گلآلود میکنی،
بر من واجب است تو را هم بدرم
و طعام خود کنم.
این است فصاحت فردوسی
که چنین سفسطه روشن و شفاف
و چنین جدال گسترده اهریمنی را
تنها در ده کلمه گنجانیده
و در عین حال ضرباهنگ عروضی
و انسجام و همآهنگی کلمات را
با تردستی دستنشانده خود کرده است.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۳/۱۶
تصویر: Jean-Baptiste Oudry
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Ced5LSbOhuN/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
زيان كسان از پى سود خويش
بجویند و دين اندر آرند پيش
شاهنامه فردوسی
بيتى شگفت است
از سرمشقهای بدیع فصاحت.
و آن به صراحی فاخری مانَد
که شرابی هفت هزار ساله
از دیرینهترین اندیشهها را
در خود جای داده است.
و عجبا که در همین یک بیت کوتاه
سه جفت از سرکشترین
معانی جنگآفرین را در کنار هم نهاده
تا نهاد اهریمنی انسانِ کجنهاد را
به نمایش آورد.
جفت نخست،
دو اندیشه رویاروی سود و زیان است
که جمله آدمیان در حلقه زنار او گرفتارند.
و دیگر یک جفت دشمن دیرینه
با نامهای آشنای"من" و " تو" است
كه بى هيچ شرمگينى يكی دیگری را گويد:
سود از آنِ من
و زيان از آنِ تو و همه كسان ديگر
و اگر پرسند
اين به كدام سیرت و سان راست مىآید،
جفت سوم را در میان میآورد،
و آن کفر و ایمان است؛
ایمان آن چیزی است که «من میگویم»
و کفر هر آن چیز که «تو میگویی».
و این است خوشترین بهانه غارتگری
و این است پروانه تاختن بر جان و مال مردمان.
و چه بسیار نسلها و عصرها آمدند و رفتند
و این بهانه خوشآیین را بر فرق یکدیگر کوفتند
تا سود خود جویند و زیان کسان خواهند.
و راز بزرگ این است
که در این سوکنامه
دین و آئین تنها یک بهانه است
و بزهکار سترگ،
همان نفس بیشیخواه
و سیریناپذیر آدمی است،
که هزار بهانه دیگر در آستین دارد
و چون گرگ با گوسفندی
که در بخش فرودین رودخانه آب مینوشد،
گوید چرا آب را گلآلود میکنی،
بر من واجب است تو را هم بدرم
و طعام خود کنم.
این است فصاحت فردوسی
که چنین سفسطه روشن و شفاف
و چنین جدال گسترده اهریمنی را
تنها در ده کلمه گنجانیده
و در عین حال ضرباهنگ عروضی
و انسجام و همآهنگی کلمات را
با تردستی دستنشانده خود کرده است.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۳/۱۶
تصویر: Jean-Baptiste Oudry
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Ced5LSbOhuN/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: آگاهی ۳
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: آگاهی ۳
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"نشستهام و مینگرم"
نشستهام و همه غمهای جهان را مینگرم،
تمامی ستمها و ننگ و رسواییها را مینگرم،
صدای گریه زیر لب و پر تشنجِ جوانانی را میشنوم
که از کردههای خود پشیمان و از خویش در رنجند.
در میان فرودستان مادری را میبینم، آزرده از ستم فرزندان،
رفته از یاد، پوستی بر استخوان، درمانده و نومید،
در بیمارستان جان میسپارد.
زنی را میبینم در چنگال استعمار شوهر.
مردی را میبینم خیانتپیشه و نابکار و پیوسته در شکار زنان.
و احساس میکنم شرار حسادتها را
و زخم عشقهای ناکام را که میکوشند تا پنهان کنند.
و این چشماندازها را در جهان مینگرم:
آثار جنگ و آفت و بیداد را،
شهیدان و زندانیان را،
قحطیزدگان دریا را،
ملّاحانی را که قرعه میکشند تا کدام تن را
برای زنده ماندنِ دیگران به چنگال مرگ بسپارند؛
و آن زخمها و تحقیرها که خودپسندان مغرور
به رنجبران و تهیدستان و سیاهان و مانند آنان روا میدارند،
نشستهام و این همه بیداد و پستی و شکنجه بیپایان را
میبینم، میشنوم، و خاموشم.
والت ویتمان
□این دیدن و خاموش نشستن
بیان حال شاعر نیست بلکه طنز تلخی است
بر همه کسانی که
در جهانْ رنجها و محرومیتها را مشاهده میکنند
و چنان در هوای نفسانیِ خود گرفتارند که هیچ نمیگویند
بلکه تداوم رنجها را در جهت منافع خود میبینند
و چون نیک بنگرند، به حقیقت، رنجها و غصهها
بیشتر محصول همین حرص و آز و جاهطلبی و بیداد آنهاست.
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی
شعر از Walt Whitman
برگرفته از کتاب "در قلمرو زرّین"
ترجمه و توضیحات: حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Edvard Munch
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CetIIa1oqgs/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
نشستهام و همه غمهای جهان را مینگرم،
تمامی ستمها و ننگ و رسواییها را مینگرم،
صدای گریه زیر لب و پر تشنجِ جوانانی را میشنوم
که از کردههای خود پشیمان و از خویش در رنجند.
در میان فرودستان مادری را میبینم، آزرده از ستم فرزندان،
رفته از یاد، پوستی بر استخوان، درمانده و نومید،
در بیمارستان جان میسپارد.
زنی را میبینم در چنگال استعمار شوهر.
مردی را میبینم خیانتپیشه و نابکار و پیوسته در شکار زنان.
و احساس میکنم شرار حسادتها را
و زخم عشقهای ناکام را که میکوشند تا پنهان کنند.
و این چشماندازها را در جهان مینگرم:
آثار جنگ و آفت و بیداد را،
شهیدان و زندانیان را،
قحطیزدگان دریا را،
ملّاحانی را که قرعه میکشند تا کدام تن را
برای زنده ماندنِ دیگران به چنگال مرگ بسپارند؛
و آن زخمها و تحقیرها که خودپسندان مغرور
به رنجبران و تهیدستان و سیاهان و مانند آنان روا میدارند،
نشستهام و این همه بیداد و پستی و شکنجه بیپایان را
میبینم، میشنوم، و خاموشم.
والت ویتمان
□این دیدن و خاموش نشستن
بیان حال شاعر نیست بلکه طنز تلخی است
بر همه کسانی که
در جهانْ رنجها و محرومیتها را مشاهده میکنند
و چنان در هوای نفسانیِ خود گرفتارند که هیچ نمیگویند
بلکه تداوم رنجها را در جهت منافع خود میبینند
و چون نیک بنگرند، به حقیقت، رنجها و غصهها
بیشتر محصول همین حرص و آز و جاهطلبی و بیداد آنهاست.
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی
شعر از Walt Whitman
برگرفته از کتاب "در قلمرو زرّین"
ترجمه و توضیحات: حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Edvard Munch
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CetIIa1oqgs/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: عوامل جنگ و صلح در مثنوی مولانا
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: عوامل جنگ و صلح در مثنوی مولانا
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
«دعای همگان»
مصاحبت نیکان در این جهان،
خود باید که دعای همگان باشد
زیرا به زبان مولانا:
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت نیکانت از نیکان کند
و در آن دنیای پسین چنانکه در حدیث آمده است، خوبان با خوبان خواهند بود:
مَن احَبَّ شیئاً حشَرَهُ اللّه معَه
یعنی هر کس هر چیز را دوست میدارد،
خداوند در قیامت او را با همان محشور خواهد کرد.
بیت زیر از سنایی
بخش عمدهٔ این نیایش را در بر دارد:
به هرچ از اولیا گویند “رزقّنی” و “وفّقنی”
به هرچ از انبیا گویند “آمَنا” و “صَدَّقنا”
خیام به زبان رمز گوید:
چون در عالم آخرت،
بهشت و قصور و شراب و حورالعین
پاداش میدهند،
بهتر است ما از همین دنیا
نشان دهیم که سنخیتی با بهشت
و خلق و خوی زیبارویان بهشتی داریم،
تا در قیامت با آنها محشور شویم:
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوق از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند
اما مصاحبت با زیبارویان در این جهان
که همان عشقورزی با زیبایی و خوبی
و عدل و انصاف و جوانمردی و راستی و درستی است،
موجب میشود که آدمی در عالم پسین نیز با همین موجودات نازنین
که به صورتهای بدیع و زیبای حوران و ولدانِ جاویدان درمیآیند،
محشور و مأنوس گردد.
و آنها که در اینجا به مجاورت جانورانی چون دروغ و تهمت خو کردهاند،
همخانه خارپشتان
و همخوابه ماران و کژدمان خواهند بود:
چون ز خشم آتش تو بر دلها زدی
مایه نار جهنم آمدی
آن سخنهای چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دُمت
مثنوی
برگرفته از کتاب “در صحبت قرآن”
به قلم حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: مینیاتور قدیمی
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfBkb14oe3E/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
مصاحبت نیکان در این جهان،
خود باید که دعای همگان باشد
زیرا به زبان مولانا:
نار خندان باغ را خندان کند
صحبت نیکانت از نیکان کند
و در آن دنیای پسین چنانکه در حدیث آمده است، خوبان با خوبان خواهند بود:
مَن احَبَّ شیئاً حشَرَهُ اللّه معَه
یعنی هر کس هر چیز را دوست میدارد،
خداوند در قیامت او را با همان محشور خواهد کرد.
بیت زیر از سنایی
بخش عمدهٔ این نیایش را در بر دارد:
به هرچ از اولیا گویند “رزقّنی” و “وفّقنی”
به هرچ از انبیا گویند “آمَنا” و “صَدَّقنا”
خیام به زبان رمز گوید:
چون در عالم آخرت،
بهشت و قصور و شراب و حورالعین
پاداش میدهند،
بهتر است ما از همین دنیا
نشان دهیم که سنخیتی با بهشت
و خلق و خوی زیبارویان بهشتی داریم،
تا در قیامت با آنها محشور شویم:
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوق از آنیم مدام
باشد که به حشرمان چنان انگیزند
اما مصاحبت با زیبارویان در این جهان
که همان عشقورزی با زیبایی و خوبی
و عدل و انصاف و جوانمردی و راستی و درستی است،
موجب میشود که آدمی در عالم پسین نیز با همین موجودات نازنین
که به صورتهای بدیع و زیبای حوران و ولدانِ جاویدان درمیآیند،
محشور و مأنوس گردد.
و آنها که در اینجا به مجاورت جانورانی چون دروغ و تهمت خو کردهاند،
همخانه خارپشتان
و همخوابه ماران و کژدمان خواهند بود:
چون ز خشم آتش تو بر دلها زدی
مایه نار جهنم آمدی
آن سخنهای چو مار و کژدمت
مار و کژدم گردد و گیرد دُمت
مثنوی
برگرفته از کتاب “در صحبت قرآن”
به قلم حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: مینیاتور قدیمی
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfBkb14oe3E/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان و عرفان ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان و عرفان ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
«درمان فراق»
مرا چه باید کرد
با این روزها و ساعتهای بیشمار
که باید پیش از دیدار دوبارهات
یک یک شماره کنم؟
آیا حواس خود را که در حسرت دیدارت
ملول و افسردهاند،
همه را به دارویی در خواب کنم
تا از درد فراق بی خبر شوند؟
آیا بگریزم در دامنِ روزگار پیشین
و خیالات خوش وصال
و خود را به نمایشی نابخردانه
فریب دهم
و امروزم را به کلی گم کنم؟
آیا عشق تو باید در دامن روح من
این گناه را در اندازد که زمان،
این هدیه بزرگ الهی را به دور افکنم؟
آیا هوای مهآلود این خاطرات فسرده را
که در سینهام سنگینی میکند رها کنم
و هدف والا و مقصود متعالی حیات را از یاد ببرم؟
آه ،
کدام چاره توانم کرد
و چه حیله توانم اندیشید
که دامن جدایی را کوتاه کنم
و به ساعت دیدارت نزدیکتر شوم؟
چگونه میتوانم امید پژمرده خود را بیاموزم
که تا روز سعادتآفرین دیدارت
به زندگی ادامه دهد؟
ای معشوق،
اکنون با تو می گویم که
با فراق چه خواهم کرد:
من به خاطر تو به همه آرمانهای نیکو
و مقصودهای بلند چنگ خواهم زد
و هر آن یک لحظه را که میان ما
جدایی افکنده است
از کارهای شایسته آکنده خواهم کرد
تا بر تو نثار کنم؛
مرغان اندیشهام را به خاطرت بر میانگیزم
تا هر آن پرواز آسمانی که توانند بیازمایند
و هر آن همت بلند و مقدس که دارند به کار آورند.
من به خاطر تو از میان این ساعتهای دراز
با شکیبایی گذر خواهم کرد
و دقیقههایش را ناخوش نخواهم خواند.
من این طومار بی نقش و ملالت بار جدایی را
به یک برنامه کارِ والا و شریف
بدل خواهم کرد
و خواهم کوشید که در این برنامه
به صید کمال و تعالی برخیزم
و بیش از گذشته آهوان خوبی و نیکویی را به کمند آورم.
پس بگذار این ایام محتوم جدایی
هزاران خیر و برکت به ارمغان آورد
و این همه از سوی تو خواهد بود.
و بدین سان عشق و آرزوی من به دیدارت
هالهای از قداست به خود می گیرد
و یاد گرامی و نازنین تو در من اثری الهی و آسمانی پدید می آورد.
فرانسیس آن کِمبِل
□ در قطعه فوق بهترین درمان
برای کوتاه کردن دوران فراق
و بهرهگیری کامل از این دوران
پیشنهاد شده است و آن این است که
زمان فراق را باید خرج ایام وصال کرد
و خود را ساخت و بهتر و شایستهتر کرد، برای وصالی که در پیش است.
و این خود قویترین انگیزه
برای سیر تکاملی انسان تواند بود.
برگرفته از کتاب “در قلمرو زرین”
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر:Henry Inman
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfRUIZLoxEX/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
.
مرا چه باید کرد
با این روزها و ساعتهای بیشمار
که باید پیش از دیدار دوبارهات
یک یک شماره کنم؟
آیا حواس خود را که در حسرت دیدارت
ملول و افسردهاند،
همه را به دارویی در خواب کنم
تا از درد فراق بی خبر شوند؟
آیا بگریزم در دامنِ روزگار پیشین
و خیالات خوش وصال
و خود را به نمایشی نابخردانه
فریب دهم
و امروزم را به کلی گم کنم؟
آیا عشق تو باید در دامن روح من
این گناه را در اندازد که زمان،
این هدیه بزرگ الهی را به دور افکنم؟
آیا هوای مهآلود این خاطرات فسرده را
که در سینهام سنگینی میکند رها کنم
و هدف والا و مقصود متعالی حیات را از یاد ببرم؟
آه ،
کدام چاره توانم کرد
و چه حیله توانم اندیشید
که دامن جدایی را کوتاه کنم
و به ساعت دیدارت نزدیکتر شوم؟
چگونه میتوانم امید پژمرده خود را بیاموزم
که تا روز سعادتآفرین دیدارت
به زندگی ادامه دهد؟
ای معشوق،
اکنون با تو می گویم که
با فراق چه خواهم کرد:
من به خاطر تو به همه آرمانهای نیکو
و مقصودهای بلند چنگ خواهم زد
و هر آن یک لحظه را که میان ما
جدایی افکنده است
از کارهای شایسته آکنده خواهم کرد
تا بر تو نثار کنم؛
مرغان اندیشهام را به خاطرت بر میانگیزم
تا هر آن پرواز آسمانی که توانند بیازمایند
و هر آن همت بلند و مقدس که دارند به کار آورند.
من به خاطر تو از میان این ساعتهای دراز
با شکیبایی گذر خواهم کرد
و دقیقههایش را ناخوش نخواهم خواند.
من این طومار بی نقش و ملالت بار جدایی را
به یک برنامه کارِ والا و شریف
بدل خواهم کرد
و خواهم کوشید که در این برنامه
به صید کمال و تعالی برخیزم
و بیش از گذشته آهوان خوبی و نیکویی را به کمند آورم.
پس بگذار این ایام محتوم جدایی
هزاران خیر و برکت به ارمغان آورد
و این همه از سوی تو خواهد بود.
و بدین سان عشق و آرزوی من به دیدارت
هالهای از قداست به خود می گیرد
و یاد گرامی و نازنین تو در من اثری الهی و آسمانی پدید می آورد.
فرانسیس آن کِمبِل
□ در قطعه فوق بهترین درمان
برای کوتاه کردن دوران فراق
و بهرهگیری کامل از این دوران
پیشنهاد شده است و آن این است که
زمان فراق را باید خرج ایام وصال کرد
و خود را ساخت و بهتر و شایستهتر کرد، برای وصالی که در پیش است.
و این خود قویترین انگیزه
برای سیر تکاملی انسان تواند بود.
برگرفته از کتاب “در قلمرو زرین”
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر:Henry Inman
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfRUIZLoxEX/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان و عرفان ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان و عرفان ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
“هنر و حکمت داستانسرایی”
در میان قصههای مثنوی،
مولانا همچون طبیب حاذق بیماریهای گوناگون آدمی را
که همه از نفس اهریمنی و شیطانی سرچشمه میگیرد شناسایی میکند
و به معالجهٔ آن می پردازد،
چنانکه در هر قصه اندکی حال خواننده خوشتر میشود
و به درجهای شفا مییابد
تا به کلی بهبود یابد.
بیجهت نیست که مولانا
هم در مثنوی و هم در دیوان شمس
به این وجه شفابخشیِ موسیقیِ خویش اشاره کرده است:
طبیبیم، حکیمیم، ز بغداد رسیدیم
بسی علّتیان را ز غم باز خریدیم
ما طبیبانیم، شاگردان حق
بحر قُلزم دید ما را، فانفلق
آن طبیبانِ طبیعت دیگرند
که به تو از راه نبضی بنگرند
ما به دل بیواسطه خوش بنگریم
کز طبیعت ما به عالی منظریم
مثنوی
داستانهای هزار و یک شب نیز قصههای شفابخشی است که
یک بیمار روانیِ پرکینهٔ خطرناک را
که هر شب با زنی ازدواج می کند
و بامداد آن زن را به دست جلاد میسپارد شفا میبخشد؛
چنانکه پادشاه در پایان داستان
میگوید: ای شهرزاد، طُرفه حکایتها گفتی و مرا خوب کردی.
در ميان قصههای شیرین مثنوی
حکایاتی از یک بیت و دو بیت
تا چندین صفحه و چندین بخش
یافت میشود.
و چون اینجا فسحت میدان قصههای بلند نیست،
دو داستان یک بیتی و دوبیتی
برای نزهت خوانندگان میآوریم
که هنر داستانسرایی مولانا را
بر کرسی مینشاند:
مرغکی اندر شکار کرم بود
گربه فرصت یافت او را در ربود
آن یکی را یار پیش خود نشاند
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند
گفت یارش این اگر بهر من است
گاه وصل این عمر ضایع کردن است.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Léon Carré
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfjTo4rIZ2-/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
در میان قصههای مثنوی،
مولانا همچون طبیب حاذق بیماریهای گوناگون آدمی را
که همه از نفس اهریمنی و شیطانی سرچشمه میگیرد شناسایی میکند
و به معالجهٔ آن می پردازد،
چنانکه در هر قصه اندکی حال خواننده خوشتر میشود
و به درجهای شفا مییابد
تا به کلی بهبود یابد.
بیجهت نیست که مولانا
هم در مثنوی و هم در دیوان شمس
به این وجه شفابخشیِ موسیقیِ خویش اشاره کرده است:
طبیبیم، حکیمیم، ز بغداد رسیدیم
بسی علّتیان را ز غم باز خریدیم
ما طبیبانیم، شاگردان حق
بحر قُلزم دید ما را، فانفلق
آن طبیبانِ طبیعت دیگرند
که به تو از راه نبضی بنگرند
ما به دل بیواسطه خوش بنگریم
کز طبیعت ما به عالی منظریم
مثنوی
داستانهای هزار و یک شب نیز قصههای شفابخشی است که
یک بیمار روانیِ پرکینهٔ خطرناک را
که هر شب با زنی ازدواج می کند
و بامداد آن زن را به دست جلاد میسپارد شفا میبخشد؛
چنانکه پادشاه در پایان داستان
میگوید: ای شهرزاد، طُرفه حکایتها گفتی و مرا خوب کردی.
در ميان قصههای شیرین مثنوی
حکایاتی از یک بیت و دو بیت
تا چندین صفحه و چندین بخش
یافت میشود.
و چون اینجا فسحت میدان قصههای بلند نیست،
دو داستان یک بیتی و دوبیتی
برای نزهت خوانندگان میآوریم
که هنر داستانسرایی مولانا را
بر کرسی مینشاند:
مرغکی اندر شکار کرم بود
گربه فرصت یافت او را در ربود
آن یکی را یار پیش خود نشاند
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند
گفت یارش این اگر بهر من است
گاه وصل این عمر ضایع کردن است.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Léon Carré
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CfjTo4rIZ2-/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: درباره نظامی ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: درباره نظامی ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
“زائر راستین”
آن زائرى كه گفت رفتيم و ديديم
كه خداوند در خانهاش نیست
شاید خواسته باشد
دلها را از صورت به معنی جذب کند
اما حقیقت این است که او پیوسته در خانهاش حضور دارد
از آنکه فرمود “به هر کجا رو کنید آن چهره خداست”
و اگر مکان معینی را تعیین فرموده است:
بهخاطر ماست که نمیدانیم در بیابان عالم
به کجا رویم تا با او دیدار کنیم
و بهخاطر آن است که ما آدمیان با یکدیگر آشنا شویم
و دوستی کنیم و گرد هم بگردیم
و پروردگارمان را در آیینه نگاههای یکدیگر نظاره کنیم
بهخاطر این است که کنگرهها تشکیل دهیم
و داد و ستد کنیم
کالای معرفت و فرهنگ را
و سنتها را و ثروتها را
بهخاطر آن است که از تعیّنات و تجمّلات
كه حجاب دوستىها و محبتها و مایه غفلتها و ظلمها است
چندگاهی دست برداریم
و همه یکرنگ و یکلباس شویم
و فقط با انسانیت خود با یکدیگر روبهرو گردیم
بهخاطر آن است که شرکت کنیم
در یک نمایشگاه بزرگ از صحرای قیامت
و حس کنیم آن روز را که باید
یکّه و تنها بی هیچ پیرایهای و مقامی و ثروتی
فقط با دلی پاک در پیشگاه پروردگار حاضر شویم
بهخاطر آن است که شیطان خودپرستی را
به سنگ معرفت و شهاب ثاقب عشق و دوستی
از خود برانیم
و بهخاطر آن است که همدل شویم
با همه کسانی که در جهان حیران و سرگردان و هرولهکنان از این سو به آن سو میدوند
تا فرزند تشنهشان و کودکان گرسنهشان را آب و نانی بیاورند.
بهخاطر آن است که چند روزی دست از جدال و جدل برداریم
و بیاموزیم که باید با یکدیگر
به زبان شیرین و لبخند نمکین سخن گوییم
و بهخاطر آن است که چند روزی در آینه خودبینی ننگریم
و نگاه خود را از لذات سرابگون دنیوی به فرشتگان و کروبیان عالم بالا بیندازیم
و به لذتهای متعالیتر از خور و خواب و جاه و مقام بیندیشیم
و چون به وطن بازگشتیم
همچنان این سیرتهای خوب و نیکو را
از سادگی و دوستی و راستی و زبان خوش حفظ کنیم
احرام نشکنیم و با نظامی جادوسخن همزبان شویم که گفت:
احرام گرفتهام به کویت
لبیکزنان به جستجویت
احرامشکن بسیست زنهار
ز احرام شکستنم نگه دار
برگرفته از كتاب “در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: نگاره قدیمی
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cf1FaSYoqKv/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
آن زائرى كه گفت رفتيم و ديديم
كه خداوند در خانهاش نیست
شاید خواسته باشد
دلها را از صورت به معنی جذب کند
اما حقیقت این است که او پیوسته در خانهاش حضور دارد
از آنکه فرمود “به هر کجا رو کنید آن چهره خداست”
و اگر مکان معینی را تعیین فرموده است:
بهخاطر ماست که نمیدانیم در بیابان عالم
به کجا رویم تا با او دیدار کنیم
و بهخاطر آن است که ما آدمیان با یکدیگر آشنا شویم
و دوستی کنیم و گرد هم بگردیم
و پروردگارمان را در آیینه نگاههای یکدیگر نظاره کنیم
بهخاطر این است که کنگرهها تشکیل دهیم
و داد و ستد کنیم
کالای معرفت و فرهنگ را
و سنتها را و ثروتها را
بهخاطر آن است که از تعیّنات و تجمّلات
كه حجاب دوستىها و محبتها و مایه غفلتها و ظلمها است
چندگاهی دست برداریم
و همه یکرنگ و یکلباس شویم
و فقط با انسانیت خود با یکدیگر روبهرو گردیم
بهخاطر آن است که شرکت کنیم
در یک نمایشگاه بزرگ از صحرای قیامت
و حس کنیم آن روز را که باید
یکّه و تنها بی هیچ پیرایهای و مقامی و ثروتی
فقط با دلی پاک در پیشگاه پروردگار حاضر شویم
بهخاطر آن است که شیطان خودپرستی را
به سنگ معرفت و شهاب ثاقب عشق و دوستی
از خود برانیم
و بهخاطر آن است که همدل شویم
با همه کسانی که در جهان حیران و سرگردان و هرولهکنان از این سو به آن سو میدوند
تا فرزند تشنهشان و کودکان گرسنهشان را آب و نانی بیاورند.
بهخاطر آن است که چند روزی دست از جدال و جدل برداریم
و بیاموزیم که باید با یکدیگر
به زبان شیرین و لبخند نمکین سخن گوییم
و بهخاطر آن است که چند روزی در آینه خودبینی ننگریم
و نگاه خود را از لذات سرابگون دنیوی به فرشتگان و کروبیان عالم بالا بیندازیم
و به لذتهای متعالیتر از خور و خواب و جاه و مقام بیندیشیم
و چون به وطن بازگشتیم
همچنان این سیرتهای خوب و نیکو را
از سادگی و دوستی و راستی و زبان خوش حفظ کنیم
احرام نشکنیم و با نظامی جادوسخن همزبان شویم که گفت:
احرام گرفتهام به کویت
لبیکزنان به جستجویت
احرامشکن بسیست زنهار
ز احرام شکستنم نگه دار
برگرفته از كتاب “در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: نگاره قدیمی
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cf1FaSYoqKv/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: درباره نظامی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: درباره نظامی ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
«کنگره دوستی»
از رویدادهای خوش و دلکش در جهان
یکی این است که احمد
آن شیر معرفت و بشیر رحمت
روزی در بازگشت از خانه خدا
کاروان را نگه داشت که با شما سخنی دارم.
آنگاه در کنار برکه آبی، غدیری، آبگیری
و بر بلندای سنگی دست آن پهلوان الهی
و شیر آسمانی، علی، را بلند کرد و گفت:
هر کس من دوست و سمیر و سرور
و یار و یاور او بودهام
اکنون این علی
یار و سمیر و سرور او خواهد بود.
هلهله و غلغلهای از شادی برخاست
عمر به پیشواز علی آمد و گفت:
بخ بخ لک یا علی
به به از این سخن و از این پیوند
هزار درود و تهنیت و شادباش نثار تو باد.
و این شادباش
دهان به دهان بگردید
و اهتزاز پر نشاط آن
بر زبان انسانشناسان تاریخ
و نیز در بهشتهای ادب پارسی
جاری گردید:
پور سینا گفت نسبت علی با دیگر یاران،
رویارویی خرد با حواس جسمانی است.
و فردوسی بهشت آفرین،
فروتن چون چكّه آب گفت:
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
و سعدی سعادتمند گفت:
کس را چه زور و زَهره که وصف علی کند
و مولانا انگشت بر دندان،
خیره و حیران،
در وصف آن پهلوان چراغ بهدست گفت:
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچه دیدهای
تو ترازوی احدخو بودهای
بل زبانه هر ترازو بودهای
و از آن سوی دیگر
ادوارد گیبون
نادره تاریخنویسان باختر گفت:
علی سه شخصیتِ
قدیس و سلحشور و شاعر را
در خود جمع کرده بود
و هیچ دشمن سرسخت نبود
که در پیش فصاحت او
شمشیر در غلاف نکند.
و آن لسانالغیب را بنگرید
که به صدق و صفای دل گفت:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
و آن مسیحی لبنانی "جرج جرداق"
در پنج پرده
نمايشنامه "فرياد عدالت انسانى"
را به نام او به نمايش آورد.
و در روزگار ما آن شاعر تبريزى
نواى "على اى هماى رحمت” را
بر زبان ايرانيان جارى كرد.
و الهى قمشهای در یک قصیده
صد بیتی گفت:
تمامی قرآن از بای بسم الله
تا سین والناس
در وصف جوهر انسانیت است
که علی رمز و مظهر اوست.
و علی خود در مقام
همه آدمیان فرموده است:
آدمی کتاب اکبر و اعظم الهی است
که همه اسرار آفرینش در آن درج است.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۴/۲۶
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CgHSLvjoS7E/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
از رویدادهای خوش و دلکش در جهان
یکی این است که احمد
آن شیر معرفت و بشیر رحمت
روزی در بازگشت از خانه خدا
کاروان را نگه داشت که با شما سخنی دارم.
آنگاه در کنار برکه آبی، غدیری، آبگیری
و بر بلندای سنگی دست آن پهلوان الهی
و شیر آسمانی، علی، را بلند کرد و گفت:
هر کس من دوست و سمیر و سرور
و یار و یاور او بودهام
اکنون این علی
یار و سمیر و سرور او خواهد بود.
هلهله و غلغلهای از شادی برخاست
عمر به پیشواز علی آمد و گفت:
بخ بخ لک یا علی
به به از این سخن و از این پیوند
هزار درود و تهنیت و شادباش نثار تو باد.
و این شادباش
دهان به دهان بگردید
و اهتزاز پر نشاط آن
بر زبان انسانشناسان تاریخ
و نیز در بهشتهای ادب پارسی
جاری گردید:
پور سینا گفت نسبت علی با دیگر یاران،
رویارویی خرد با حواس جسمانی است.
و فردوسی بهشت آفرین،
فروتن چون چكّه آب گفت:
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
و سعدی سعادتمند گفت:
کس را چه زور و زَهره که وصف علی کند
و مولانا انگشت بر دندان،
خیره و حیران،
در وصف آن پهلوان چراغ بهدست گفت:
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچه دیدهای
تو ترازوی احدخو بودهای
بل زبانه هر ترازو بودهای
و از آن سوی دیگر
ادوارد گیبون
نادره تاریخنویسان باختر گفت:
علی سه شخصیتِ
قدیس و سلحشور و شاعر را
در خود جمع کرده بود
و هیچ دشمن سرسخت نبود
که در پیش فصاحت او
شمشیر در غلاف نکند.
و آن لسانالغیب را بنگرید
که به صدق و صفای دل گفت:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
و آن مسیحی لبنانی "جرج جرداق"
در پنج پرده
نمايشنامه "فرياد عدالت انسانى"
را به نام او به نمايش آورد.
و در روزگار ما آن شاعر تبريزى
نواى "على اى هماى رحمت” را
بر زبان ايرانيان جارى كرد.
و الهى قمشهای در یک قصیده
صد بیتی گفت:
تمامی قرآن از بای بسم الله
تا سین والناس
در وصف جوهر انسانیت است
که علی رمز و مظهر اوست.
و علی خود در مقام
همه آدمیان فرموده است:
آدمی کتاب اکبر و اعظم الهی است
که همه اسرار آفرینش در آن درج است.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۴/۲۶
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CgHSLvjoS7E/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: باغ دل ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: باغ دل ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei