“مرگ هر كس از من کاهد”
مرگ هر كس از من کاهد
زیرا من در جمله بشریت حضور دارم؛
از این رو هرگز کسی را مفرست تا بپرسد:
زنگها برای که به صدا در میآیند
آن زنگها خبر از مرگ تو میدهند.
جان دان
“Any Man’s Death Diminishes Me”
Any man’s death diminishes me
Because I am involved in Mankind;
And therefore never send to know
For whom the bell tolls,
It tolls for thee.
John Donne
شعر از جان دان
برگرفته از کتاب “در قلمرو زرين”
ترجمه حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: تندیس شاعر اثر Nigel Boonham
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChHslNCO3jB/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مرگ هر كس از من کاهد
زیرا من در جمله بشریت حضور دارم؛
از این رو هرگز کسی را مفرست تا بپرسد:
زنگها برای که به صدا در میآیند
آن زنگها خبر از مرگ تو میدهند.
جان دان
“Any Man’s Death Diminishes Me”
Any man’s death diminishes me
Because I am involved in Mankind;
And therefore never send to know
For whom the bell tolls,
It tolls for thee.
John Donne
شعر از جان دان
برگرفته از کتاب “در قلمرو زرين”
ترجمه حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: تندیس شاعر اثر Nigel Boonham
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChHslNCO3jB/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
“سه يار ديرين”
آن دم که آدمی
در صحبت عزرائیل عزم رحیل کند،
در پاسخ آن حکیم روسى،
تولستوى، كه پرسيد:
آدمی چه مقدار زمین نیاز دارد؟
خواهد گفت: هیچ
حتی دریغ از دو وجب خاک.
آن دو وجب نيز نیاز بازماندگان است
تا یاد کنند از آن کس که
در جهان داد و دهش کرد
يا بيدادهاى موحش آورد
و بدين ياد او را رحمتی فرستند
يا به طوق لعنتى مفتخر كنند.
اما او خود دیگر عزیمت کرده است
و از پهنه مکان و زمان بیرون جهيده است
و سخنش با ماندگان اين است كه:
رفته چون مه به محاقم كه نشانم ندهند
هر چه آفاق بجويند كران تا به كران
شهريار
آرى او بيرون جهيده است
از دایره شش جهت
و نایره “دیروز” و “امروز” و “فردا”
تا مدام بیندیشد كه:
آه چه کردم
و آه چه کنم که در خور باشد
و آه که در مهیّای کدام عیش مُهنّا
یا طیش ناخوش باشم.
اين سه يار ديرين
“ديروز” و “امروز” و “فردا”
که دمار از روزگار آدمیان برمیآورند
چون دانههای تسبیح
شمار عمرِ بشمرده را
مدام زیر لب تکرار میکنند
تا سُبحه صد دانه کی به پایان آید.
“دیروز” کارشناس حزن و حرمان
و کارفرمای افسوس و حسرت است.
و “امروز” هنگامی است که
باید بینی بر سوهان نهاد
و با دندانهای فشرده
کمر بر کاری بست.
و به تعبیر شکسپیر:
“فردا” و فردا و فرداهای دیگر
میخرامند با گامهای کوچکشان هر روز
تا آخرین دقایق عمر مقدّر را
به سوی مرگی غبارآلود رقم زنند.
اما چه خوش بشارتی است
که آن باشنده پاینده فرمود:
لِکَيلا تأسوا عَلیٰ ما فاتَکُم
ولا تَفْرَحوا بما اتىٰكم
(حدید: ۲۳)
تا شما را اسفی بر عمر سلف
یا شعفی بر آنچه در خلف آید
بجای نماند.
بلکه شما را اندیشه شایان
و کار درخشان این است که:
در گوش کنید پند آن عارف تابنده
از جزیره نقرهفام باختر،
رابرت براونینگ را
که از زبان آن یار منتظر گفته است:
من برای شما آدمیان طرحی شگفت ریختهام
و آنچه دیدهای و میبینی
از صهبای خردسالی و جوانی
و اطوار میانسالی و کهنسالی
تنها گوشه کوچکی از
نقشه فراگیر من است.
اندکی درنگ کن تا تمامی طرح را
ببینی و بپسندی
و تا آن زمان از هیچ چیز
در هراس و تشویش مباش.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۵/۲۳
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChPQd5BuyeT/?igshid=YmMyMTA2M2Y= /
آن دم که آدمی
در صحبت عزرائیل عزم رحیل کند،
در پاسخ آن حکیم روسى،
تولستوى، كه پرسيد:
آدمی چه مقدار زمین نیاز دارد؟
خواهد گفت: هیچ
حتی دریغ از دو وجب خاک.
آن دو وجب نيز نیاز بازماندگان است
تا یاد کنند از آن کس که
در جهان داد و دهش کرد
يا بيدادهاى موحش آورد
و بدين ياد او را رحمتی فرستند
يا به طوق لعنتى مفتخر كنند.
اما او خود دیگر عزیمت کرده است
و از پهنه مکان و زمان بیرون جهيده است
و سخنش با ماندگان اين است كه:
رفته چون مه به محاقم كه نشانم ندهند
هر چه آفاق بجويند كران تا به كران
شهريار
آرى او بيرون جهيده است
از دایره شش جهت
و نایره “دیروز” و “امروز” و “فردا”
تا مدام بیندیشد كه:
آه چه کردم
و آه چه کنم که در خور باشد
و آه که در مهیّای کدام عیش مُهنّا
یا طیش ناخوش باشم.
اين سه يار ديرين
“ديروز” و “امروز” و “فردا”
که دمار از روزگار آدمیان برمیآورند
چون دانههای تسبیح
شمار عمرِ بشمرده را
مدام زیر لب تکرار میکنند
تا سُبحه صد دانه کی به پایان آید.
“دیروز” کارشناس حزن و حرمان
و کارفرمای افسوس و حسرت است.
و “امروز” هنگامی است که
باید بینی بر سوهان نهاد
و با دندانهای فشرده
کمر بر کاری بست.
و به تعبیر شکسپیر:
“فردا” و فردا و فرداهای دیگر
میخرامند با گامهای کوچکشان هر روز
تا آخرین دقایق عمر مقدّر را
به سوی مرگی غبارآلود رقم زنند.
اما چه خوش بشارتی است
که آن باشنده پاینده فرمود:
لِکَيلا تأسوا عَلیٰ ما فاتَکُم
ولا تَفْرَحوا بما اتىٰكم
(حدید: ۲۳)
تا شما را اسفی بر عمر سلف
یا شعفی بر آنچه در خلف آید
بجای نماند.
بلکه شما را اندیشه شایان
و کار درخشان این است که:
در گوش کنید پند آن عارف تابنده
از جزیره نقرهفام باختر،
رابرت براونینگ را
که از زبان آن یار منتظر گفته است:
من برای شما آدمیان طرحی شگفت ریختهام
و آنچه دیدهای و میبینی
از صهبای خردسالی و جوانی
و اطوار میانسالی و کهنسالی
تنها گوشه کوچکی از
نقشه فراگیر من است.
اندکی درنگ کن تا تمامی طرح را
ببینی و بپسندی
و تا آن زمان از هیچ چیز
در هراس و تشویش مباش.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۵/۲۳
www.drelahighomshei.com
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChPQd5BuyeT/?igshid=YmMyMTA2M2Y= /
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: در ماهیت کار
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: در ماهیت کار
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"خطاب و عتاب الهى"
در صدر سوره نور
میشنویم صدای خداوند را که
با لحنی عتابآمیز ما را خطاب میکند
که شما آدمیان چرا آبروی یکدیگر را
بر خاک میریزید، چرا درباره یکدیگر
اندیشههای زشت میکنید
و بر زبان میآورید یا از زبان دیگران میشنوید و در دل مینهید؟
فرمان خداوند این است که
اگر کسی زبان به تهمت و افترا گشود
از گوینده طلب کنید که باید
چهار شاهد عادل بر گفتهٔ خود بیاورد
و اگر نیاورد او را در شمار دروغگویان نهید
و چون ارائه چهار شاهد عادل
بسیار دور از امکان است
در حقیقت فرمان خدا این است که
به هیچ وجه زبان به تهمت و بدگویی
بر یکدیگر نگشایید
که این اتهامات به حقیقت موجب
رواج بیشتر همان بدیهایی است که
مردم آن را ملامت میکنند.
تنها در یک مورد خداوند اجازه فرموده است
که کسی بدی دیگری را به زبان آورد
و اعلام کند و آن هنگامی است که
اورا ظلمی رسیده باشد
که در این حال تظلّم و دادخواهی
در همه فرهنگ ها لازم شمرده شده است
و در قرآن نیز آمده است که:« لا یحبُّ اللّه الجَهر بالسوء من القول الّا من ظُلِم»
یعنی «خداوند ارادهٔ آن نکرده است که بدیها آشکار شود و بر زبان آید مگر کسی را ظلمی رسیده باشد.»
(نسا: ۱۴۸)
یکی از بزرگان گفت پارسایی را:
چه گویی در حق فلان عابد که دیگران
در حق وی به طعنه سخنها گفته اند.
گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم
و در باطنش غیب نمی دانم.
سعدی
کمتر آیاتی در قرآن بدین درجه
از تندی و سنگینیِ عتاب و خطاب است
و عجب است از مردمی که کمترین
فرامین الهی را (حتی فرامین توهمی که هیچ سندی بر درستی آن نیست)
قدر مینهند و دقت و وسواس به خرج میدهند
تا حکمی دقیقاً اجرا شود اما در مسئله
تهمت و غیبت و عیبجویی و جاسوسی
و خبررسانی و خبرچینی و رباخواری
و رشوهگیری که مُهر و نشان قهر الهی
و آتش جهنم در آیات بسیار
بر آن خورده است، بیاعتنا هستند.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Henry Mosler
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChhULdBIgW8/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
در صدر سوره نور
میشنویم صدای خداوند را که
با لحنی عتابآمیز ما را خطاب میکند
که شما آدمیان چرا آبروی یکدیگر را
بر خاک میریزید، چرا درباره یکدیگر
اندیشههای زشت میکنید
و بر زبان میآورید یا از زبان دیگران میشنوید و در دل مینهید؟
فرمان خداوند این است که
اگر کسی زبان به تهمت و افترا گشود
از گوینده طلب کنید که باید
چهار شاهد عادل بر گفتهٔ خود بیاورد
و اگر نیاورد او را در شمار دروغگویان نهید
و چون ارائه چهار شاهد عادل
بسیار دور از امکان است
در حقیقت فرمان خدا این است که
به هیچ وجه زبان به تهمت و بدگویی
بر یکدیگر نگشایید
که این اتهامات به حقیقت موجب
رواج بیشتر همان بدیهایی است که
مردم آن را ملامت میکنند.
تنها در یک مورد خداوند اجازه فرموده است
که کسی بدی دیگری را به زبان آورد
و اعلام کند و آن هنگامی است که
اورا ظلمی رسیده باشد
که در این حال تظلّم و دادخواهی
در همه فرهنگ ها لازم شمرده شده است
و در قرآن نیز آمده است که:« لا یحبُّ اللّه الجَهر بالسوء من القول الّا من ظُلِم»
یعنی «خداوند ارادهٔ آن نکرده است که بدیها آشکار شود و بر زبان آید مگر کسی را ظلمی رسیده باشد.»
(نسا: ۱۴۸)
یکی از بزرگان گفت پارسایی را:
چه گویی در حق فلان عابد که دیگران
در حق وی به طعنه سخنها گفته اند.
گفت: بر ظاهرش عیب نمیبینم
و در باطنش غیب نمی دانم.
سعدی
کمتر آیاتی در قرآن بدین درجه
از تندی و سنگینیِ عتاب و خطاب است
و عجب است از مردمی که کمترین
فرامین الهی را (حتی فرامین توهمی که هیچ سندی بر درستی آن نیست)
قدر مینهند و دقت و وسواس به خرج میدهند
تا حکمی دقیقاً اجرا شود اما در مسئله
تهمت و غیبت و عیبجویی و جاسوسی
و خبررسانی و خبرچینی و رباخواری
و رشوهگیری که مُهر و نشان قهر الهی
و آتش جهنم در آیات بسیار
بر آن خورده است، بیاعتنا هستند.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر: Henry Mosler
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/ChhULdBIgW8/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: دین و دنیا ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: دین و دنیا ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"بخت خوابآلود"
بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر
زآنکه زد بر دیده، آب از رویِ رخشانِ شما
حافظ
□ بختِ خمار و خوابآلودهٔ ما
خفته است
و ما داستان مردی را
که بختش خفته بود
در قصههای کهنسال ایرانی
خواندهایم
که چگونه راهی دراز در پیش گرفت
تا به غاری که بختش
آنجا خفته بود رسید
و او را به لگد بیدار کرد
اما چون معنی خفتنِ بخت
را ندانسته بود
از بیداری بخت بهرهای نبرد.
حافظ بهترین راه را
برای بیدار کردن بخت
گوشزد کرده و آن این است که
چشم در روی آن یار یگانه بگشاییم
و از زلال شفاف جمالش آبی بر
چشم و چهره خوابگرفتهٔ خود زنیم
و آن دشمن پنهان را که با چشمهای چالاک بر سر شطرنج سود و زیان
و در سودای مات کردن ماست
مشاهده کنیم:
در سر شطرنجْ چست است این غراب
تو مبین بازی به چشمِ نیمخواب
مولانا
پس به گفته مولانا:
بزن آب سرد بر رو، بجه و بکن هیاهو
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی
□ قصه مردی که بختش خفته بود
یکی از افسانههای شیرین عبرتآموز ایرانی است
که خواندنش کودکان ۹ ساله تا ۹۹
ساله را مجذوب میکند
و حکمت میآموزد.
متن کامل داستان را میتوان
با جستجو در شبکه جهانی اطلاعات یافت
و به روایتهای گوناگون خواند .
برگرفته از کتاب “در صحبت حافظ”
به قلم حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصوير: Friedrich A. Moritz Retzsch
كانال رسمى حسين الهى قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Chza174OGWE/?igshid=YmMyMTA2M2Y= /
بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر
زآنکه زد بر دیده، آب از رویِ رخشانِ شما
حافظ
□ بختِ خمار و خوابآلودهٔ ما
خفته است
و ما داستان مردی را
که بختش خفته بود
در قصههای کهنسال ایرانی
خواندهایم
که چگونه راهی دراز در پیش گرفت
تا به غاری که بختش
آنجا خفته بود رسید
و او را به لگد بیدار کرد
اما چون معنی خفتنِ بخت
را ندانسته بود
از بیداری بخت بهرهای نبرد.
حافظ بهترین راه را
برای بیدار کردن بخت
گوشزد کرده و آن این است که
چشم در روی آن یار یگانه بگشاییم
و از زلال شفاف جمالش آبی بر
چشم و چهره خوابگرفتهٔ خود زنیم
و آن دشمن پنهان را که با چشمهای چالاک بر سر شطرنج سود و زیان
و در سودای مات کردن ماست
مشاهده کنیم:
در سر شطرنجْ چست است این غراب
تو مبین بازی به چشمِ نیمخواب
مولانا
پس به گفته مولانا:
بزن آب سرد بر رو، بجه و بکن هیاهو
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی
□ قصه مردی که بختش خفته بود
یکی از افسانههای شیرین عبرتآموز ایرانی است
که خواندنش کودکان ۹ ساله تا ۹۹
ساله را مجذوب میکند
و حکمت میآموزد.
متن کامل داستان را میتوان
با جستجو در شبکه جهانی اطلاعات یافت
و به روایتهای گوناگون خواند .
برگرفته از کتاب “در صحبت حافظ”
به قلم حسین الهی قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصوير: Friedrich A. Moritz Retzsch
كانال رسمى حسين الهى قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Chza174OGWE/?igshid=YmMyMTA2M2Y= /
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان پاک ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان پاک ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"از عرش تا فرش"
زيبايى، يادآور خاطراتى است
كه آدميان از ساحت پيشين هستى با خود آوردهاند
و هنر جلوههای گوناگون از این خاطرات است
که در جامه موسیقی و نقاشی و رقص
و معماری و هنرهای دستی
در سراسر تاریخ همهجا به آدمیان رخ نموده است:
ما همه اولاد آدم بودهایم
در بهشت آن نغمهها بشنودهایم
گر چه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آید از آنها اندکی
مولانا
این سخن مولانا با گفته نخبگان و نادرگان هنر و اندیشه در جهان
چون افلاطون و میکلآنژ و داوینچی و شکسپیر و هوگو و گوته و تاگور و امرسن
در خاور و باختر همآهنگ است
و چنین است عشق ما به نیکویی و دانایی
که آنها نیز هریک گونهای از یادآوری عشق و پیوند با عرصههای پیشین است
که از آن به سرشت و فطرت و طبیعت تعبیر میکنند
و هر چند ما در این سراچه خاک احساس غربت و دلتنگی میکنیم
و چون حافظ آه و ناله سر میدهیم که:
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
اما همچنین جای شکر و سپاس نیز هست که
عشق ما به زیبایی و خوبی
هر دم از گوشهای سر بر میکند
و به هزار کرشمه جان ما را مینوازد
و روز ما را میسازد
و با نقشهای آشنا روح را از رنج این غربت غربیه میرهاند.
و از طرفهها و عجایب جهان یکی همین است
که آدمی برای فرشی که خواهد در زیر پای افکند و لگد کند
“سمفونی قالی اردبیل” را با ترکیبات همآهنگ از طرح و رنگ اجرا میکند
که اصحاب ذوق یعنی همه آدمیان زیباپرست،
آن را از زیر پای برمیکشند
و با افتخار بالای سر میآویزند
و چون تاج بر تارک “موزه ویکتوریا و آلبرت” مینشانند
این است کرامت و اعجاز آدمیزاد که اصحاب صورت
در توجیه آن فرو میمانند
و هیچ چارهای نمییابند جز آنکه به دامن افلاطون پناه برند.
فرش ایرانی یکی از عرشها و اریکههای هنر است
که هزار منکر خاکپرست را انگشت بر دهان
نگاه میدارد تا ایمان بیاورند
به اصالت و جاودانگی “زیبایی”
که بیهیچ نیاز زیستن و انتخاب احسن
و فارغ از برهان وجودیِ
آنسِلم قدیس و دکارت،
در پیش چشم آدمیان هویدا شده است
و اگر منکران معنویت و الهیتِ هنر را هیچ برهانی غیر از
همین فرش تبریزی که آن را "قالی اردبیل" نامند نبود،
بسنده بود که همه زبان فرو بندند
و سر تسلیم فرود آورند در پیشگاه آن فرش فاخر که بالای آن نوشته است:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حوالهگاهی نیست
حافظ
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۱۳
تصویر قالی اردبیل
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiFepUEIs9o/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
زيبايى، يادآور خاطراتى است
كه آدميان از ساحت پيشين هستى با خود آوردهاند
و هنر جلوههای گوناگون از این خاطرات است
که در جامه موسیقی و نقاشی و رقص
و معماری و هنرهای دستی
در سراسر تاریخ همهجا به آدمیان رخ نموده است:
ما همه اولاد آدم بودهایم
در بهشت آن نغمهها بشنودهایم
گر چه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آید از آنها اندکی
مولانا
این سخن مولانا با گفته نخبگان و نادرگان هنر و اندیشه در جهان
چون افلاطون و میکلآنژ و داوینچی و شکسپیر و هوگو و گوته و تاگور و امرسن
در خاور و باختر همآهنگ است
و چنین است عشق ما به نیکویی و دانایی
که آنها نیز هریک گونهای از یادآوری عشق و پیوند با عرصههای پیشین است
که از آن به سرشت و فطرت و طبیعت تعبیر میکنند
و هر چند ما در این سراچه خاک احساس غربت و دلتنگی میکنیم
و چون حافظ آه و ناله سر میدهیم که:
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
اما همچنین جای شکر و سپاس نیز هست که
عشق ما به زیبایی و خوبی
هر دم از گوشهای سر بر میکند
و به هزار کرشمه جان ما را مینوازد
و روز ما را میسازد
و با نقشهای آشنا روح را از رنج این غربت غربیه میرهاند.
و از طرفهها و عجایب جهان یکی همین است
که آدمی برای فرشی که خواهد در زیر پای افکند و لگد کند
“سمفونی قالی اردبیل” را با ترکیبات همآهنگ از طرح و رنگ اجرا میکند
که اصحاب ذوق یعنی همه آدمیان زیباپرست،
آن را از زیر پای برمیکشند
و با افتخار بالای سر میآویزند
و چون تاج بر تارک “موزه ویکتوریا و آلبرت” مینشانند
این است کرامت و اعجاز آدمیزاد که اصحاب صورت
در توجیه آن فرو میمانند
و هیچ چارهای نمییابند جز آنکه به دامن افلاطون پناه برند.
فرش ایرانی یکی از عرشها و اریکههای هنر است
که هزار منکر خاکپرست را انگشت بر دهان
نگاه میدارد تا ایمان بیاورند
به اصالت و جاودانگی “زیبایی”
که بیهیچ نیاز زیستن و انتخاب احسن
و فارغ از برهان وجودیِ
آنسِلم قدیس و دکارت،
در پیش چشم آدمیان هویدا شده است
و اگر منکران معنویت و الهیتِ هنر را هیچ برهانی غیر از
همین فرش تبریزی که آن را "قالی اردبیل" نامند نبود،
بسنده بود که همه زبان فرو بندند
و سر تسلیم فرود آورند در پیشگاه آن فرش فاخر که بالای آن نوشته است:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حوالهگاهی نیست
حافظ
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۱۳
تصویر قالی اردبیل
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiFepUEIs9o/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان پاک ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: انسان پاک ۲
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
"آشتى جهانى"
نخستين آهنگى كه فرشتگان خواندند
ترانه "آشتى" بود
و نشان روشن همه فرزندان خداوند
"آشتى" است
و پرستار شيرين عشق
"آشتى" است
و مادر مهربان يگانگى
( در زمين و آسمان) "آشتى" است
و آسايش ارواح قدسيان
" آشتى" است
و منزلگاه زندگى جاويد
"آشتى" است.
(لئوى بزرگ)
□و به تعبير قرآن آنچه از جنگ خوشتراست، آشتى است: الصلح خیرٌ (نساء: ۱۲۸)
و از نگاه مولانا
هزار ستاره روشن در آسمان چشمك مىزنند
و با لبخند آدمیان را به خود میخوانند:
لیک در ظلمت یکی دیوِ نهان
مینهد انگشت بر استارگان
و جنگ تنها با آن دیو باید کرد
که "آشتى" را نشانه مىگیرد
و با هياهو تاریکی را بر کرسی مینشاند
و نور آسمان و زمین را
بدل به "نار" میکند
و زرّادخانه ما در اين پيكار
جز تیر و کمان عشق
از ابروی زیبایی چه خواهد بود؟
□لئوى بزرگ قدیسی که رسالت آشتی داشت
(۴۶۱-۴۰۰)
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۰
تصویر: David R. Wagner
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiXXZX-oUxv/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
نخستين آهنگى كه فرشتگان خواندند
ترانه "آشتى" بود
و نشان روشن همه فرزندان خداوند
"آشتى" است
و پرستار شيرين عشق
"آشتى" است
و مادر مهربان يگانگى
( در زمين و آسمان) "آشتى" است
و آسايش ارواح قدسيان
" آشتى" است
و منزلگاه زندگى جاويد
"آشتى" است.
(لئوى بزرگ)
□و به تعبير قرآن آنچه از جنگ خوشتراست، آشتى است: الصلح خیرٌ (نساء: ۱۲۸)
و از نگاه مولانا
هزار ستاره روشن در آسمان چشمك مىزنند
و با لبخند آدمیان را به خود میخوانند:
لیک در ظلمت یکی دیوِ نهان
مینهد انگشت بر استارگان
و جنگ تنها با آن دیو باید کرد
که "آشتى" را نشانه مىگیرد
و با هياهو تاریکی را بر کرسی مینشاند
و نور آسمان و زمین را
بدل به "نار" میکند
و زرّادخانه ما در اين پيكار
جز تیر و کمان عشق
از ابروی زیبایی چه خواهد بود؟
□لئوى بزرگ قدیسی که رسالت آشتی داشت
(۴۶۱-۴۰۰)
ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۰
تصویر: David R. Wagner
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiXXZX-oUxv/?igshid=YmMyMTA2M2Y= .
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" پاره سخن "
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: دین عشق ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
قطعات برگزیده از سخنرانیهای استاد.
عنوان سخنرانی: دین عشق ۱
بخش دیگری از این سخنرانی را در پیج رسمی اینستاگرام و سخنرانی کامل را در کانال رسمی استاد در آپارات یا یوتیوب ببینید:
instagram.com/drelahighomshei
aparat.com/drelahighomshei
youtube.com/drelahighomshei
كانال رسمی حسين الهی قمشهای
@drelahighomshei
“ آه دل مظلومان بیشک اثری دارد”
در جهانی که مزاج آدمی
به اندک غورهای سرد میشود
و به اندک مویزی جوش بر میآورد
و در جهان هوشمندی که
ذره ذره آن روزان و شبان گویند:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
مولانا
چگونه ایمن تواند بود آدمی
که در دادگاه سرشت الهی خویش ایستاده باشد،
و به گستاخی تمام
و هزار رنگ و نیرنگ
و زور و تزویر
پای بر آسایش مردمان نهد
و به جای جانفشانی، جانستانی کند
و از فرسایش روزگار در امان ماند؟
و چگونه خلاص یابد
آن کس که حق محرومان به اختلاس برباید
و کِشته بینوایان را به داس جور درو کند؟
و چگونه در کوهستان عالم
نوای بلبل خواهد شنید،
آنکس که عربده زاغ میکِشد
و بانگ حمار برمیآورد؟
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه را بانگ خر چه فرمایی
سنایی
از این رو بسی زیبنده است
که مردمان هر بامداد
با خویشتن زمزمه کنند
سخن آن بابای عشق را
که در عین شهرت به عریانی
همگان را چون خورشید
جامهای زرفشان میبخشد:
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
تو خوانی نامه خود ننگت آیو
باباطاهر عریان
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۹
تصویر از Vincent van Gogh
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiufzbQow_C/?igshid=NjZiMGI4OTY= .
در جهانی که مزاج آدمی
به اندک غورهای سرد میشود
و به اندک مویزی جوش بر میآورد
و در جهان هوشمندی که
ذره ذره آن روزان و شبان گویند:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
مولانا
چگونه ایمن تواند بود آدمی
که در دادگاه سرشت الهی خویش ایستاده باشد،
و به گستاخی تمام
و هزار رنگ و نیرنگ
و زور و تزویر
پای بر آسایش مردمان نهد
و به جای جانفشانی، جانستانی کند
و از فرسایش روزگار در امان ماند؟
و چگونه خلاص یابد
آن کس که حق محرومان به اختلاس برباید
و کِشته بینوایان را به داس جور درو کند؟
و چگونه در کوهستان عالم
نوای بلبل خواهد شنید،
آنکس که عربده زاغ میکِشد
و بانگ حمار برمیآورد؟
بانگ خوش دار چون به کوه آیی
کوه را بانگ خر چه فرمایی
سنایی
از این رو بسی زیبنده است
که مردمان هر بامداد
با خویشتن زمزمه کنند
سخن آن بابای عشق را
که در عین شهرت به عریانی
همگان را چون خورشید
جامهای زرفشان میبخشد:
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند
تو خوانی نامه خود ننگت آیو
باباطاهر عریان
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۶/۲۹
تصویر از Vincent van Gogh
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CiufzbQow_C/?igshid=NjZiMGI4OTY= .
🔹
«سخنی با دوستان»
این مسکین پارسیگو
اینک قریب شصت سال است که
به تدریس، ایراد سخنرانی در مراکز فرهنگی، که بازپخش رایگان آن را آزاد اعلام کردم، و ترویج ارزشهای سهگانه
زیبایی، دانایی و نیکویی
و نگارش کتابهای گوناگون
در این دعوتِ جهانی اشتغال داشتهام
و در چهار دهه اخیر این روزگار
دارای هیچ مقام و منصب در هیچ سازمانی نبودهام
چنانکه از حقوق بازنشستگی و بیمه نیز برخوردار نیستم و این آزادی به من رخصت داده است که سخنگوی فرهیختگان جهان باشم و کوشیدهام که هر آنچه میگویم با مهر و امضای خرد و خردورزان جهان قرین باشد.
چنانکه در نوشتهها و گفته های خویش از رسولان الهی و نخبگان جهان از همه کشورها و نژادها و ادیان و آیینها سخن گفتهام
و میتوانم حاصل سخنان همه مکاتب و ادیان و آیینها را در دو بیت زیر از حکیم توسیخلاصه کنم:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
این حکمت جاودانه بشریت
خواه در کتاب «جاویدان خرد» منسوب به هوشنگ شاه اسطورهای ایران و خواه در کتب آسمانی مضرب مشترک همه آیینهاست که:
انسان شرافتی شگرف و سترگ دارد و کردارهای دیو و دد چون زور و تزویر و ظلم و بیعدالتی و دروغ و ناراستی دون شأن اوست و اگر چنین کارهای اهریمنی از وی پدید آید
سخن شکسپیر را خواهد شنید که گفت:
وجدان من هزار زبان دارد
و با هر زبان در گوش من حکایتها میخواند
و در هر حکایت مرا به تبهکاری و شرارت متهم میکند
و جانی و پیمانشکن میخواند.
پیمانشکنی از ننگینترین گونه
و جنایتی از زشتترین نمونه
و میشنوم قاضیان و داوران دادگاه حقیقت را
که همه با هم فریاد میکنند
مجرم، مجرم، گنهکار، گنهکار
فاعتبروا یا اولی الابصار:
ای صاحبان چشم عبرتبگیرید
این است موضع هزارباره من:
همراه با مردمان مظلوم و محروم و بیگناه و حقجوی و آزادیخواه.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۷/۲۴
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cjxzrk1IeHz/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
«سخنی با دوستان»
این مسکین پارسیگو
اینک قریب شصت سال است که
به تدریس، ایراد سخنرانی در مراکز فرهنگی، که بازپخش رایگان آن را آزاد اعلام کردم، و ترویج ارزشهای سهگانه
زیبایی، دانایی و نیکویی
و نگارش کتابهای گوناگون
در این دعوتِ جهانی اشتغال داشتهام
و در چهار دهه اخیر این روزگار
دارای هیچ مقام و منصب در هیچ سازمانی نبودهام
چنانکه از حقوق بازنشستگی و بیمه نیز برخوردار نیستم و این آزادی به من رخصت داده است که سخنگوی فرهیختگان جهان باشم و کوشیدهام که هر آنچه میگویم با مهر و امضای خرد و خردورزان جهان قرین باشد.
چنانکه در نوشتهها و گفته های خویش از رسولان الهی و نخبگان جهان از همه کشورها و نژادها و ادیان و آیینها سخن گفتهام
و میتوانم حاصل سخنان همه مکاتب و ادیان و آیینها را در دو بیت زیر از حکیم توسیخلاصه کنم:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
این حکمت جاودانه بشریت
خواه در کتاب «جاویدان خرد» منسوب به هوشنگ شاه اسطورهای ایران و خواه در کتب آسمانی مضرب مشترک همه آیینهاست که:
انسان شرافتی شگرف و سترگ دارد و کردارهای دیو و دد چون زور و تزویر و ظلم و بیعدالتی و دروغ و ناراستی دون شأن اوست و اگر چنین کارهای اهریمنی از وی پدید آید
سخن شکسپیر را خواهد شنید که گفت:
وجدان من هزار زبان دارد
و با هر زبان در گوش من حکایتها میخواند
و در هر حکایت مرا به تبهکاری و شرارت متهم میکند
و جانی و پیمانشکن میخواند.
پیمانشکنی از ننگینترین گونه
و جنایتی از زشتترین نمونه
و میشنوم قاضیان و داوران دادگاه حقیقت را
که همه با هم فریاد میکنند
مجرم، مجرم، گنهکار، گنهکار
فاعتبروا یا اولی الابصار:
ای صاحبان چشم عبرتبگیرید
این است موضع هزارباره من:
همراه با مردمان مظلوم و محروم و بیگناه و حقجوی و آزادیخواه.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۷/۲۴
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Cjxzrk1IeHz/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
«ظالم باید تنها بماند»
نشستن با مردم ظالم و دوستی و مراودت با ایشان خطایی عظیم است و افزون بر دیگران خودِ شخص را هم زیان میرساند زیرا مردم او را در شمار ظالمان مینهند. ظالم باید تنها بماند. اگر جماعتی بسیار به سبب منافع و بهرهمندی از غارت ظالم به گِرد او جمع شوند و ایشان را هیچ باک نباشد که با ظالمان بنشینند این تقویت ظلم است. اگر هیچ کاری در دفع ظلم نمیتوان کرد حداقل پرهیز از جانبداری و همراهی و مراودت ضروری است.
□ از سقراط پرسیدند: کی ظلم و جور از عالم برمیافتد و عدالت حاکم میشود. سقراط گفت: عدالت زمانی حاکم میشود که وقتی ظلمی بر کسی وارد میشود آنها که ظلم بر ایشان وارد نشده همانقدر متغیّر و رنجیده شوند که شخصِ ستمدیده.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر اثر صنیع الملک
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Ck-3I9vIbvm/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
نشستن با مردم ظالم و دوستی و مراودت با ایشان خطایی عظیم است و افزون بر دیگران خودِ شخص را هم زیان میرساند زیرا مردم او را در شمار ظالمان مینهند. ظالم باید تنها بماند. اگر جماعتی بسیار به سبب منافع و بهرهمندی از غارت ظالم به گِرد او جمع شوند و ایشان را هیچ باک نباشد که با ظالمان بنشینند این تقویت ظلم است. اگر هیچ کاری در دفع ظلم نمیتوان کرد حداقل پرهیز از جانبداری و همراهی و مراودت ضروری است.
□ از سقراط پرسیدند: کی ظلم و جور از عالم برمیافتد و عدالت حاکم میشود. سقراط گفت: عدالت زمانی حاکم میشود که وقتی ظلمی بر کسی وارد میشود آنها که ظلم بر ایشان وارد نشده همانقدر متغیّر و رنجیده شوند که شخصِ ستمدیده.
برگرفته از کتاب "در صحبت قرآن"
به قلم حسين الهى قمشهای
ناشر: انتشارات سخن
تصویر اثر صنیع الملک
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/Ck-3I9vIbvm/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
«آتش پشیمانی»
سعدی مردمدوست فرمود:
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگرباره بست
چنانکه در تراژدی شکسپیر، اُتللو خود با ورود به خوابگاه آن محبوبِ بیخبر و بیگناه گفت:
بگذار اول شمع اتاق را بکُشم
زیرا اگر این خاموشی خطا باشد
بار دیگر به آتشزنهای روشن خواهد شد،
اما اگر شمع این وجود نازنین را
به خیالی موهوم و انگیزهای شوم خاموش کنم،
کجاست آن آتش حیاتآفرین الهی
که بار دیگر فروغ چشمهایش را بدو بازگرداند.
داستان اُتللو آینه عبرتی است که
شکسپیر در پیش روی همه آدمیان نهاد
تا برحذر باشند از کشتن یک انسان بیگناه،
و از آن پشیمانی سوزان و بیجبران
که هر دم از ژرفای دل شعله میکشد
و آن را هیچ حجاب و حائل نخواهد بود،
بلکه بر دوام یک خشم ابدی عاملان را احاطه خواهد کرد.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۹/۲۶
مینیاتور قدیمی
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
.
سعدی مردمدوست فرمود:
که سهل است لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگرباره بست
چنانکه در تراژدی شکسپیر، اُتللو خود با ورود به خوابگاه آن محبوبِ بیخبر و بیگناه گفت:
بگذار اول شمع اتاق را بکُشم
زیرا اگر این خاموشی خطا باشد
بار دیگر به آتشزنهای روشن خواهد شد،
اما اگر شمع این وجود نازنین را
به خیالی موهوم و انگیزهای شوم خاموش کنم،
کجاست آن آتش حیاتآفرین الهی
که بار دیگر فروغ چشمهایش را بدو بازگرداند.
داستان اُتللو آینه عبرتی است که
شکسپیر در پیش روی همه آدمیان نهاد
تا برحذر باشند از کشتن یک انسان بیگناه،
و از آن پشیمانی سوزان و بیجبران
که هر دم از ژرفای دل شعله میکشد
و آن را هیچ حجاب و حائل نخواهد بود،
بلکه بر دوام یک خشم ابدی عاملان را احاطه خواهد کرد.
نوشته حسین الهی قمشهای
۱۴۰۱/۹/۲۶
مینیاتور قدیمی
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
.
«پیام نوروزی»
به روز آخر هر سال چون دلم نگریست
نه گریه کرد و نه خندید، بل به خنده گریست
چگونهام نتوان گفت این کسی داند
که زار زار بخندید و قاه قاه گریست
حمیدی شیرازی
چگونه میتوان طلایه بهار
و خیل بیشمار فرشتگان زیبایی و دانایی را
که نشاط و شادی آنها در وصف نمیگنجد
و اعجاز و اعجاب آن به وهم نمیآید
شادباش و تهنیت گفت
در حالی که فرهیختگان و فرزانگان همه
از رنجهای جانگزای دوران
و شکنج طاقتفرسای دیوان و ددان
به فریاد آمدهاند
و هر بامداد چنانند
که خارهای سرکش در چشم دارند
و هر شامگاه در گلویشان
استخوانی درشت و ناهموار مییابند
که به هیچ روی نه فرو میرود و نه بر میآید؟
اما چارلی چاپلین نادره طنز و حکمت
در توجیه چهره شاد و سرخوش خویش گفته است:
من بیگمان رنج و محنت بسیار
و غصههای بیشمار دارم
اما از آنها به لبهای خود هیچ نمیگویم
تا همچنان شاد و خندان باشند.
و ما نیز این پند حکیمانه را در دل جای دادیم
که شادیها و بشارتها
و نشاط و سرخوشیها را باید با دیگران قسمت کرد
اما هیچگاه نباید جبین ما در چشم مردمان
ساتگین شوکران
و جام هلاهل گردد
سورها و شورها را باید در میان گذاشت
شادیها را باید حراج کرد
هنرها و حکمتها را باید در پای اهلش به نثار افشاند
و آغوشهای مهر و محبت را باید گشود
و درهای خانهها را باید باز گذاشت
و پرچم داد و آزادی را باید برافراشت.
آری، سوکها و سوزها را در دل و جان باید نهاد
و بغضهای گرانسنگ را
در دامن سوختگان باید گشود، زیرا:
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
سعدی
آری از شر تاریکی و شرار دیوان و دزدان ظلمتپرست
و از تزویر آن دیو که انگشت بر یکیک ستارگان مینهد
تا جمله را خاموش کند
باید به نور پناه برد
نوری که عین مستی و سرخوشی است
نوری که چون شراب دلها را روشن میکند
نوری که عین راستی است
تا دروغها از شرم آن روی در دیوار کنند
و دیوان واژونه از ژاژخایی و زشتخویی وارهند.
ما بدین امید و آرزو،
تفالی از دیوان لسانالغیب زدیم
و اینک دو بیت از این فال فرخنده را
بر عاشقان زیبایی نثار می کنیم
تا یادآور حکایت آن مغان سهگانه باشد
که از ایران به دیدار آن نوزاد سخنگو رفتند:
گر مِی فروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
حقا که در زمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
نوشته حسین الهی قمشهای
نوروز ۱۴۰۲
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CqBID4io1ze/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
به روز آخر هر سال چون دلم نگریست
نه گریه کرد و نه خندید، بل به خنده گریست
چگونهام نتوان گفت این کسی داند
که زار زار بخندید و قاه قاه گریست
حمیدی شیرازی
چگونه میتوان طلایه بهار
و خیل بیشمار فرشتگان زیبایی و دانایی را
که نشاط و شادی آنها در وصف نمیگنجد
و اعجاز و اعجاب آن به وهم نمیآید
شادباش و تهنیت گفت
در حالی که فرهیختگان و فرزانگان همه
از رنجهای جانگزای دوران
و شکنج طاقتفرسای دیوان و ددان
به فریاد آمدهاند
و هر بامداد چنانند
که خارهای سرکش در چشم دارند
و هر شامگاه در گلویشان
استخوانی درشت و ناهموار مییابند
که به هیچ روی نه فرو میرود و نه بر میآید؟
اما چارلی چاپلین نادره طنز و حکمت
در توجیه چهره شاد و سرخوش خویش گفته است:
من بیگمان رنج و محنت بسیار
و غصههای بیشمار دارم
اما از آنها به لبهای خود هیچ نمیگویم
تا همچنان شاد و خندان باشند.
و ما نیز این پند حکیمانه را در دل جای دادیم
که شادیها و بشارتها
و نشاط و سرخوشیها را باید با دیگران قسمت کرد
اما هیچگاه نباید جبین ما در چشم مردمان
ساتگین شوکران
و جام هلاهل گردد
سورها و شورها را باید در میان گذاشت
شادیها را باید حراج کرد
هنرها و حکمتها را باید در پای اهلش به نثار افشاند
و آغوشهای مهر و محبت را باید گشود
و درهای خانهها را باید باز گذاشت
و پرچم داد و آزادی را باید برافراشت.
آری، سوکها و سوزها را در دل و جان باید نهاد
و بغضهای گرانسنگ را
در دامن سوختگان باید گشود، زیرا:
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
سعدی
آری از شر تاریکی و شرار دیوان و دزدان ظلمتپرست
و از تزویر آن دیو که انگشت بر یکیک ستارگان مینهد
تا جمله را خاموش کند
باید به نور پناه برد
نوری که عین مستی و سرخوشی است
نوری که چون شراب دلها را روشن میکند
نوری که عین راستی است
تا دروغها از شرم آن روی در دیوار کنند
و دیوان واژونه از ژاژخایی و زشتخویی وارهند.
ما بدین امید و آرزو،
تفالی از دیوان لسانالغیب زدیم
و اینک دو بیت از این فال فرخنده را
بر عاشقان زیبایی نثار می کنیم
تا یادآور حکایت آن مغان سهگانه باشد
که از ایران به دیدار آن نوزاد سخنگو رفتند:
گر مِی فروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
حقا که در زمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
نوشته حسین الهی قمشهای
نوروز ۱۴۰۲
www.drelahighomshei.com
کانال رسمی حسین الهی قمشهای
@drelahighomshei
https://www.instagram.com/p/CqBID4io1ze/?igshid=YmMyMTA2M2Y=