✨﷽✨
🔹️دو شرط مهم ، هنگام درخواست کردن🔹
مرحوم استاد فاطمی نیا (ره):
امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الأخلاق تمام اصول و ظرایف زندگی را به ما یاد میدهند.
در بخشی اینطور دعا میکنند:
"وَ لَا تَفْتِنِّی بِالاسْتِعَانَةِ بِغَیرِک إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیرِک إِذَا افْتَقَرْتُ"
خدایا به من کمک کن ( تو را فراموش نکنم) که بخواهم در برابر غیر تو ، خاضعانه درخواست کنم!
درخواست کردن دو شرط دارد:
یک : آن فرد را وسیلهی خدا بدانید و برای او استقلالی قائل نباشید و رب العالمین را فراموش نکنید
دوم : خود را تحقیر نکنید.
مقصودم این نیست که درشت صحبت کنید، و مثلا بگویید سریع کار من را انجام بده و الّا مسلمان نیستی!
نه، اینطور صحیح نیست. متعادل باشید.
نه خود را کوچک کنید و نه درشتی کنید!
عبارتهای خیلی تند و حقیرانه نگوییم ، مثل اینکه "آقا تو را به خدا ، من دور بچّههای تو بگردم، به پای تو میافتم! و..."
بندهی خدا هستی و عزّت داری و خداوند راضی نیست خود را تحقیر کنی و این حرفها را به کسی بگویی!
در ادامه ی دعای شریف، یک هشدار بزرگی هست که ترس آور است!
اما نعوذ بالله اگر خدا را فراموش کردیم و وسیله بودن این افراد را از یاد ببریم و برای آنها استقلال قائل شویم ، گو اینکه خدا آن طرف مانده و اینها هر کاری بخواهند مستقلانه میتوانند انجام دهند ، اینطور پیش کسی بروم چه میشود؟ «فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
خیلی سخت است!
میگوید: خدایا اگر من تو را فراموش کنم و برای شخص مورد مراجعه، استقلال قائل شوم، مستحق هستم که تو من را وا بگذاری، خیر را از من منع کنی و از من روی بگردانی.
📚 برگرفته از جلسه ۶۵ سیری در صحیفه سجادیه
شهادت حضرت امام علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام تسلیت باد
↶
🔹️دو شرط مهم ، هنگام درخواست کردن🔹
مرحوم استاد فاطمی نیا (ره):
امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الأخلاق تمام اصول و ظرایف زندگی را به ما یاد میدهند.
در بخشی اینطور دعا میکنند:
"وَ لَا تَفْتِنِّی بِالاسْتِعَانَةِ بِغَیرِک إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیرِک إِذَا افْتَقَرْتُ"
خدایا به من کمک کن ( تو را فراموش نکنم) که بخواهم در برابر غیر تو ، خاضعانه درخواست کنم!
درخواست کردن دو شرط دارد:
یک : آن فرد را وسیلهی خدا بدانید و برای او استقلالی قائل نباشید و رب العالمین را فراموش نکنید
دوم : خود را تحقیر نکنید.
مقصودم این نیست که درشت صحبت کنید، و مثلا بگویید سریع کار من را انجام بده و الّا مسلمان نیستی!
نه، اینطور صحیح نیست. متعادل باشید.
نه خود را کوچک کنید و نه درشتی کنید!
عبارتهای خیلی تند و حقیرانه نگوییم ، مثل اینکه "آقا تو را به خدا ، من دور بچّههای تو بگردم، به پای تو میافتم! و..."
بندهی خدا هستی و عزّت داری و خداوند راضی نیست خود را تحقیر کنی و این حرفها را به کسی بگویی!
در ادامه ی دعای شریف، یک هشدار بزرگی هست که ترس آور است!
اما نعوذ بالله اگر خدا را فراموش کردیم و وسیله بودن این افراد را از یاد ببریم و برای آنها استقلال قائل شویم ، گو اینکه خدا آن طرف مانده و اینها هر کاری بخواهند مستقلانه میتوانند انجام دهند ، اینطور پیش کسی بروم چه میشود؟ «فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
خیلی سخت است!
میگوید: خدایا اگر من تو را فراموش کنم و برای شخص مورد مراجعه، استقلال قائل شوم، مستحق هستم که تو من را وا بگذاری، خیر را از من منع کنی و از من روی بگردانی.
📚 برگرفته از جلسه ۶۵ سیری در صحیفه سجادیه
شهادت حضرت امام علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام تسلیت باد
↶
🖌 روزي حضرت موسي براي مناجات به كوه طور مي رفت و شيطان هم در پي او رفت. يكي از فرشتگان شيطان را نهيب زد و گفت : از دنبال موسي برگرد كه او كليم خداست مگر اميد داري كه بتواني او را بفريبي؟ شيطان گفت : آري. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فريفتم از موسي هم اميد دارم كه چنين شود حضرت موسي متوجه شد.
🖌 شيطان گفت : اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود : خير. من احتياج ندارم از من دور شو.
🖌 جبرئيل نازل شد و گفت : ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد . موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ، شيطان گفت : آن شش پند اين است :
1⃣ در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گر چه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد.
2⃣ اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم.
3⃣ اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم.
4⃣ چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم.
5⃣ در دل خود فكر گناه و كار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد.
6⃣ تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود : اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد.
🖌 لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت : واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت.
🖌 شيطان گفت : اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود : خير. من احتياج ندارم از من دور شو.
🖌 جبرئيل نازل شد و گفت : ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد . موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ، شيطان گفت : آن شش پند اين است :
1⃣ در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گر چه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد.
2⃣ اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم.
3⃣ اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم.
4⃣ چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم.
5⃣ در دل خود فكر گناه و كار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد.
6⃣ تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود : اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد.
🖌 لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت : واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت.
✨﷽✨
▪️گريه حضرت بقيّة الله (عليه السلام) بر حضرت سيّدالشّهداء (عليه السلام) براى چيست؟
خداوند ائمه (عليهم السلام) را براى هدايت مردم فرستاده، علاوه بر اينكه مردم نپذيرفتند بلكه آنها را با اين وضع شهيد كردند و قرآن مى فرمايد: «ما يَأْتِـيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» و بايد گفت: «يا حَسْرَةً عَلى العِـبادِ ما يَأْتِـيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» صد و بيست و چهار هزار پيامبر فداى ائمّه ما هستند و مردم با ائمّه اين طور رفتار كردند.
معرفت عام اين است كه يكى براى دردى كه امام حسين (عليه السلام) از ضربه شمشيرى كه خورد گريه مى كند،
امّا معرفت خاص اين است كه براى اينكه مردم به قرآن بى توجّه هستند، به ائمّه اطهار (عليهم السلام) اين طور بى توجّه هستند گريه بايد كرد.
در بعد از ظهور همه اش احترام و خضوع و خشوع در مقابل معصومين (عليهم السلام) و امام زمان (عليه السلام) است و زمان سرور و فرج اين بزرگواران است با اينكه در شهادت ظاهرى و مصيبت ظاهرى ايشان فرقى نمى كند ولى چون مردم امام را ديگر مى شناسند اينها تخفيف پيدا مى كند يعنى اصل مصيبت كه نافهمى مردم است كنار مى رود.
جمله اوّل امام زمان (عليه السلام) در ظهور «الا يا اهل العالم انّ جدّى الحسين قتلوه عطشانا» است زيرا تا آن وقت مردم درك ندارند و امام (عليه السلام) آن وقت به اين مسأله مهم توجّه مى دهد.
گريه امام زمان (عليه السلام) براى گودى قتلگاه مگر چقدر است كه ايشان اين همه محزون باشند، براى مردم است كه توجّه به امامها ندارند و لذا در چهار عيد بايد گريه و ندبه كرد.
مصيبت حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) از همه شديدتر است زيرا بيشترين اهانت به ايشان شد براى چيزهاى جزئى نبايد گريه كرد كه رفتنى است براى اوج اهانت به ائمّه اطهار (عليهم السلام) بايد گريه كرد «ان كنت باكيا لشى ء فابك للحسين (عليه السلام)».
🔰 حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه
▪️گريه حضرت بقيّة الله (عليه السلام) بر حضرت سيّدالشّهداء (عليه السلام) براى چيست؟
خداوند ائمه (عليهم السلام) را براى هدايت مردم فرستاده، علاوه بر اينكه مردم نپذيرفتند بلكه آنها را با اين وضع شهيد كردند و قرآن مى فرمايد: «ما يَأْتِـيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» و بايد گفت: «يا حَسْرَةً عَلى العِـبادِ ما يَأْتِـيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ» صد و بيست و چهار هزار پيامبر فداى ائمّه ما هستند و مردم با ائمّه اين طور رفتار كردند.
معرفت عام اين است كه يكى براى دردى كه امام حسين (عليه السلام) از ضربه شمشيرى كه خورد گريه مى كند،
امّا معرفت خاص اين است كه براى اينكه مردم به قرآن بى توجّه هستند، به ائمّه اطهار (عليهم السلام) اين طور بى توجّه هستند گريه بايد كرد.
در بعد از ظهور همه اش احترام و خضوع و خشوع در مقابل معصومين (عليهم السلام) و امام زمان (عليه السلام) است و زمان سرور و فرج اين بزرگواران است با اينكه در شهادت ظاهرى و مصيبت ظاهرى ايشان فرقى نمى كند ولى چون مردم امام را ديگر مى شناسند اينها تخفيف پيدا مى كند يعنى اصل مصيبت كه نافهمى مردم است كنار مى رود.
جمله اوّل امام زمان (عليه السلام) در ظهور «الا يا اهل العالم انّ جدّى الحسين قتلوه عطشانا» است زيرا تا آن وقت مردم درك ندارند و امام (عليه السلام) آن وقت به اين مسأله مهم توجّه مى دهد.
گريه امام زمان (عليه السلام) براى گودى قتلگاه مگر چقدر است كه ايشان اين همه محزون باشند، براى مردم است كه توجّه به امامها ندارند و لذا در چهار عيد بايد گريه و ندبه كرد.
مصيبت حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) از همه شديدتر است زيرا بيشترين اهانت به ايشان شد براى چيزهاى جزئى نبايد گريه كرد كه رفتنى است براى اوج اهانت به ائمّه اطهار (عليهم السلام) بايد گريه كرد «ان كنت باكيا لشى ء فابك للحسين (عليه السلام)».
🔰 حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه
❓چگونه خیرات برای اموات باعث نجاتشان میشود؟
✍ آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی فرمودند : شخصی از دنیا رفت. کسی در عالم خواب از او پرسید :
❓آیا خیراتی که برایت می فرستیم به تو می رسد؟
🖌 او در پاسخ گفته بود : بله ، خیرات شما به ما می رسد ؛ اما چون نمیتوانم چگونگی آن را توضیح دهم.
🖌 مثالی میزنم : کسی را فرض کنید که در حمامی است که فضای آن را بخار آب گرفته و بخار زیاد موجب تنگی نفسش شده است
🖌 اما روزنهی کوچکی از بیرون نمایان میشود و هوای تازه وارد حمام میشود او نفس عمیقی میکشد.
🖌 خیرات شما هم وقتی به ما می رسد، این گونه باعث گشایش و رفع تنگی روح ما می شود.
☀️
✍ آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی فرمودند : شخصی از دنیا رفت. کسی در عالم خواب از او پرسید :
❓آیا خیراتی که برایت می فرستیم به تو می رسد؟
🖌 او در پاسخ گفته بود : بله ، خیرات شما به ما می رسد ؛ اما چون نمیتوانم چگونگی آن را توضیح دهم.
🖌 مثالی میزنم : کسی را فرض کنید که در حمامی است که فضای آن را بخار آب گرفته و بخار زیاد موجب تنگی نفسش شده است
🖌 اما روزنهی کوچکی از بیرون نمایان میشود و هوای تازه وارد حمام میشود او نفس عمیقی میکشد.
🖌 خیرات شما هم وقتی به ما می رسد، این گونه باعث گشایش و رفع تنگی روح ما می شود.
☀️
✨﷽✨
✅ برایَت گِران تمام میشود!
چرا سپاهیانِ یزید با آنکه ادعای مسلمانی داشتند، نماز میخواندند، غسل شهادت میکردند و... اما در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند؟ توجیهِ آنها این بود که میخواستند به خدا نزدیکتر شوند. نیّتشان قربه الی الله بود!
نداشتنِ بصیرت، مثلِ نداشتنِ چشم است؛ ممکن است راه را اشتباه بروی و از آن بدتر ممکن است راهِ اشتباه را درست بدانی و حتی از آن دفاع کنی، که میشود همان دفاعِ کورکورانه.
برای رسیدن به خدا، باید از راهِ خدا عبور کرد و امام، همان راهِ درستی است که سرانجامش خداست؛ و این راه وابسته به زمان است. انسان موظف است در هر زمان، راه و امامِ زمانِ خودش را کامل بشناسد، چون میخواهد عمری در آن راه و با این راهنما باشد.
این روایت را که شنیدهای: «مَن مَاتَ وَ لَم یعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیة» هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است. آری! ندانستن، توجیهِ خوبی برای اشتباه نیست، چون آدمِ بصیر، هر روز اطلاعاتِ خودش را بروز رسانی میکند.
📚توجیه المسائل
✅ برایَت گِران تمام میشود!
چرا سپاهیانِ یزید با آنکه ادعای مسلمانی داشتند، نماز میخواندند، غسل شهادت میکردند و... اما در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند؟ توجیهِ آنها این بود که میخواستند به خدا نزدیکتر شوند. نیّتشان قربه الی الله بود!
نداشتنِ بصیرت، مثلِ نداشتنِ چشم است؛ ممکن است راه را اشتباه بروی و از آن بدتر ممکن است راهِ اشتباه را درست بدانی و حتی از آن دفاع کنی، که میشود همان دفاعِ کورکورانه.
برای رسیدن به خدا، باید از راهِ خدا عبور کرد و امام، همان راهِ درستی است که سرانجامش خداست؛ و این راه وابسته به زمان است. انسان موظف است در هر زمان، راه و امامِ زمانِ خودش را کامل بشناسد، چون میخواهد عمری در آن راه و با این راهنما باشد.
این روایت را که شنیدهای: «مَن مَاتَ وَ لَم یعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیة» هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است. آری! ندانستن، توجیهِ خوبی برای اشتباه نیست، چون آدمِ بصیر، هر روز اطلاعاتِ خودش را بروز رسانی میکند.
📚توجیه المسائل
✨﷽✨
✳️ چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟
🔻 نمیخواهم شعر یا قطعهٔ ادبی بخوانم. امروز حسین تنها در میدان ایستاده است. آیا امروز «حق» که در حسین (ع) نمود یافته است در جهان غریب و تنها نیست؟ آیا امروز دین در خانهٔ اهل دین غریب و تنها نیست؟ پس باید ما او را یاری کنیم؛ هر چند با تفنگی کوچک، هر چند با گلولهای کوچک. یعنی چطور؟ یعنی هر چند با یک امید، با یک کلمه، با یک موضعگیری.
⁉️ ای جوان و ای نوجوان! هنگامی که از این باشگاه بیرون میروی باید فکر کنی که چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟ چطور میخواهی جبههٔ امام حسین را تقویت کنی؟ چطور میخواهی اهداف امام حسین را محقق کنی؟ این چیزی است که از تو انتظار میرود.
🔺 از خدا میخواهیم که در این مکتب از کسانی باشیم که بر امام حسین (ع) گریه میکنند و در عین حال او را یاری میرسانند.
#امام_موسی_صدر
📚 از کتاب #سفر_شهادت
📖 ص ۱۳۵
🏴 #محرم
✳️ چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟
🔻 نمیخواهم شعر یا قطعهٔ ادبی بخوانم. امروز حسین تنها در میدان ایستاده است. آیا امروز «حق» که در حسین (ع) نمود یافته است در جهان غریب و تنها نیست؟ آیا امروز دین در خانهٔ اهل دین غریب و تنها نیست؟ پس باید ما او را یاری کنیم؛ هر چند با تفنگی کوچک، هر چند با گلولهای کوچک. یعنی چطور؟ یعنی هر چند با یک امید، با یک کلمه، با یک موضعگیری.
⁉️ ای جوان و ای نوجوان! هنگامی که از این باشگاه بیرون میروی باید فکر کنی که چطور میخواهی امام حسین را یاری کنی؟ چطور میخواهی جبههٔ امام حسین را تقویت کنی؟ چطور میخواهی اهداف امام حسین را محقق کنی؟ این چیزی است که از تو انتظار میرود.
🔺 از خدا میخواهیم که در این مکتب از کسانی باشیم که بر امام حسین (ع) گریه میکنند و در عین حال او را یاری میرسانند.
#امام_موسی_صدر
📚 از کتاب #سفر_شهادت
📖 ص ۱۳۵
🏴 #محرم
🖌 دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت : چرا به جای تحصیل علم ، چوپانی می کنی؟
✍🏻 چوپان در جواب گفت : آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
❓دانشمند گفت : خلاصه دانشها چیست ؟
🖌 چوپان گفت ؛ پنج چیز است :
☘ تا راست تمام نشده دروغ نگویم
☘ تا مال حلال تمام نشده ، حرام نخورم
☘ تا از عیب و گناه خود پاک نگردم ، عیب مردم نگویم
☘ تا روزیِ خدا تمام نشده ، به درخانهٔ دیگری نروم.
☘ تا قدم به بهشت نگذاشته ام ، از هوای نفس و شیطان ، غافل نباشم
✍🏻 دانشمند گفت : حقاً که تمام علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است.
✍🏻 چوپان در جواب گفت : آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
❓دانشمند گفت : خلاصه دانشها چیست ؟
🖌 چوپان گفت ؛ پنج چیز است :
☘ تا راست تمام نشده دروغ نگویم
☘ تا مال حلال تمام نشده ، حرام نخورم
☘ تا از عیب و گناه خود پاک نگردم ، عیب مردم نگویم
☘ تا روزیِ خدا تمام نشده ، به درخانهٔ دیگری نروم.
☘ تا قدم به بهشت نگذاشته ام ، از هوای نفس و شیطان ، غافل نباشم
✍🏻 دانشمند گفت : حقاً که تمام علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است.
✨﷽✨
📛 مراقب نیش دنیا باش!
🔻 امام کاظم (ع) به هشام میفرمایند: «یا هشام! انّ مثل الدّنیا مثل الحیّة» مَثَل دنیا مَثَل مار است؛ مهمترین ویژگی مار، نیش زدن و سمیبودن آن است. «مسّها لیّنٌ و فی جوفها السمُّ القاتل» پوستش لطیف و نرم است، اما در درونش سم و زهر کشنده است و انسانهای عاقل از آن برحذر میشوند. اگر انسان مراقب خودش نباشد، دنیا بهراحتی او را از پا درمیآورد. اینکه او را از پا درمیآورد، نه اینکه جسمش را میکشد؛ نیش مار، بدن انسان را هلاک میکند، اما دنیا وجود و حقیقت و مغز و جان و روح انسان را هلاک میکند.
‼ ما بخواهیم یا نخواهیم در دنیا داریم زندگی میکنیم، اما برای دنیا خلق نشدهایم. برای جای دیگری خلق شدهایم و آن حقیقت و ارزشمندیِ روح و جان انسان موقعی شکوفا میشود و جلوه میکند که بتواند با همین دنیا مبارزه کند و مراقب دنیا باشد. این مراقبت، او را رشد میدهد؛ یعنی اینکه در دنیا باشد و زندگی بکند، ولی آلودهاش نشود؛ مثل اینکه در کنار مار زندگی بکند، ولی آنچنان مهارت پیدا کرده باشد و آنچنان مراقبت شدید داشته باشد که این مار نتواند او را نیش بزند.
👤 #استاد_محمد_عینیزاده_موحد
🎙 #جلسه_قرآن 8
📛 مراقب نیش دنیا باش!
🔻 امام کاظم (ع) به هشام میفرمایند: «یا هشام! انّ مثل الدّنیا مثل الحیّة» مَثَل دنیا مَثَل مار است؛ مهمترین ویژگی مار، نیش زدن و سمیبودن آن است. «مسّها لیّنٌ و فی جوفها السمُّ القاتل» پوستش لطیف و نرم است، اما در درونش سم و زهر کشنده است و انسانهای عاقل از آن برحذر میشوند. اگر انسان مراقب خودش نباشد، دنیا بهراحتی او را از پا درمیآورد. اینکه او را از پا درمیآورد، نه اینکه جسمش را میکشد؛ نیش مار، بدن انسان را هلاک میکند، اما دنیا وجود و حقیقت و مغز و جان و روح انسان را هلاک میکند.
‼ ما بخواهیم یا نخواهیم در دنیا داریم زندگی میکنیم، اما برای دنیا خلق نشدهایم. برای جای دیگری خلق شدهایم و آن حقیقت و ارزشمندیِ روح و جان انسان موقعی شکوفا میشود و جلوه میکند که بتواند با همین دنیا مبارزه کند و مراقب دنیا باشد. این مراقبت، او را رشد میدهد؛ یعنی اینکه در دنیا باشد و زندگی بکند، ولی آلودهاش نشود؛ مثل اینکه در کنار مار زندگی بکند، ولی آنچنان مهارت پیدا کرده باشد و آنچنان مراقبت شدید داشته باشد که این مار نتواند او را نیش بزند.
👤 #استاد_محمد_عینیزاده_موحد
🎙 #جلسه_قرآن 8
✨﷽✨
💢وسوسههای شیطان هنگام صدقه
✍در سال قحطی، در مسجدی واعظی بر منبر بود و میگفت:
کسی که بخواهد صدقه بدهد، 70 شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارند صدقه بدهد.
مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید، با تعجّب به رفقایش گفت:
صدقهدادن که این چیزها را ندارد. اینک من مقداری گندم در خانه دارم، میروم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد.
از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند خودت را نمیکنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی میمیریم و…
به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقای خود برگشت.
از او پرسیدند:
چه شد؟ 70 شیطانی را که به دستت چسبیدند، دیدی؟!
پاسخ داد:
من شیطانها را ندیدم، لیکن مادر شیطان را دیدم که نگذاشت.
در روایتی از حضرت علی (علیهالسلام) آمده است:
زمان انفاق، 70هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس میکنند که چیزی نبخشد. انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و... مصلحتبینی میکند و نمیگذارد.
💢وسوسههای شیطان هنگام صدقه
✍در سال قحطی، در مسجدی واعظی بر منبر بود و میگفت:
کسی که بخواهد صدقه بدهد، 70 شیطان به دستش میچسبند و نمیگذارند صدقه بدهد.
مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید، با تعجّب به رفقایش گفت:
صدقهدادن که این چیزها را ندارد. اینک من مقداری گندم در خانه دارم، میروم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد.
از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سالِ قحطی، رعایتِ زن و فرزند خودت را نمیکنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی میمیریم و…
به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقای خود برگشت.
از او پرسیدند:
چه شد؟ 70 شیطانی را که به دستت چسبیدند، دیدی؟!
پاسخ داد:
من شیطانها را ندیدم، لیکن مادر شیطان را دیدم که نگذاشت.
در روایتی از حضرت علی (علیهالسلام) آمده است:
زمان انفاق، 70هزار شیطان انسان را وسوسه و التماس میکنند که چیزی نبخشد. انسان میخواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و... مصلحتبینی میکند و نمیگذارد.
✨﷽✨
✅تو برای سازش نیامده ای!
براى چه انقلاب كرديم و چرا اسمش را انقلاب اسلامى گذاشتيم؟ چرا امام اجازه نداد در كنار اين اسم بگوييم جمهورى دموكراتيك اسلامى؟ صبغه اصلى اين انقلاب اسلاميت است. مردم جان دادند، زندان رفتند، شهيد دادند و شكنجه ديدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند نه هوسهاى اين و آن. براى حفظ اين ارزش ها هم از هيچ چيز نمی گذشت اين استراتژى امام بود؛ روش او آن چیزی بود که پيغمبر اكرم و اميرالمؤمنين و ساير ائمه(صلوات الله علیهم اجمعین) داشتند، مگر امام می خواست چيز جديدى بياورد؟
قرآن می فرمايد: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ یعنی كفار خيلى دلشان می خواست يك مقدار نرمش به خرج بدهى تا آن ها با تو نرمش كنند ولى اگر اینچنین می كردى اسمت از انبياء حذف می شد! مگر تو آمدى كه سازش كنى؟
اگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با بت ها کاری نداشت، همانطور كه در دو سه سال اول و قبل از بعثت نماز خود را
می خواند و به هيچ بتى هم سجده نمی كرد، اما آن ها را نمی شكست، كفار با او كارى نداشتند.
از آن وقتى دشمنى با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شروع شد كه پيغمبر در مقام مقابله و مخاصمه با بت ها و بت پرست ها درآمد؛ از آنجا شروع شد. مگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بلد نبود با آن ها سازش كند؟
«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ خيلى دلشان مى خواست تو چيزى نگويى و آن ها هم كار خودشان را بكنند و در كنار هم مسالمت آميز باشید و آب از آب تكان نمی خورد. ولى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اجازه نداد. [خداوند فرمود:] «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»(حجر، ۹۴) برو داد بزن و فرياد كن! از اينها نترس! تو مبعوث شدى تا مردم را هدايت كنى نه اينكه سازش كنى!
سازش كردن كه كار مشكلى نيست. نه جنگى است، نه خونريزى و نه پدركشتگى و نه زندان و نه محاصره اى.
ابراهيم(علیه السلام) را از چه وقت به آتش انداختند؟ آن وقتى كه گفت: «أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا میپرستید.»(انبیاء، ۶۷) آن وقتى كه شروع كرد بت ها را شكست، از آن وقت محاكمه شد و او را به آتش انداختند، و الا تا چندى پيش با مردم زندگى مى كرد حتى با كسى زندگى می كرد که خودش بت تراش بود ولى از وقتى كه بت ها را شكست، محاكمه اش كردند. اينها رسالت انبياء است.
آیت الله مصباح
✅تو برای سازش نیامده ای!
براى چه انقلاب كرديم و چرا اسمش را انقلاب اسلامى گذاشتيم؟ چرا امام اجازه نداد در كنار اين اسم بگوييم جمهورى دموكراتيك اسلامى؟ صبغه اصلى اين انقلاب اسلاميت است. مردم جان دادند، زندان رفتند، شهيد دادند و شكنجه ديدند براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند نه هوسهاى اين و آن. براى حفظ اين ارزش ها هم از هيچ چيز نمی گذشت اين استراتژى امام بود؛ روش او آن چیزی بود که پيغمبر اكرم و اميرالمؤمنين و ساير ائمه(صلوات الله علیهم اجمعین) داشتند، مگر امام می خواست چيز جديدى بياورد؟
قرآن می فرمايد: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ یعنی كفار خيلى دلشان می خواست يك مقدار نرمش به خرج بدهى تا آن ها با تو نرمش كنند ولى اگر اینچنین می كردى اسمت از انبياء حذف می شد! مگر تو آمدى كه سازش كنى؟
اگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) با بت ها کاری نداشت، همانطور كه در دو سه سال اول و قبل از بعثت نماز خود را
می خواند و به هيچ بتى هم سجده نمی كرد، اما آن ها را نمی شكست، كفار با او كارى نداشتند.
از آن وقتى دشمنى با پيغمبر(صلی الله علیه و آله) شروع شد كه پيغمبر در مقام مقابله و مخاصمه با بت ها و بت پرست ها درآمد؛ از آنجا شروع شد. مگر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بلد نبود با آن ها سازش كند؟
«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»(قلم، ۹)؛ خيلى دلشان مى خواست تو چيزى نگويى و آن ها هم كار خودشان را بكنند و در كنار هم مسالمت آميز باشید و آب از آب تكان نمی خورد. ولى پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اجازه نداد. [خداوند فرمود:] «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»(حجر، ۹۴) برو داد بزن و فرياد كن! از اينها نترس! تو مبعوث شدى تا مردم را هدايت كنى نه اينكه سازش كنى!
سازش كردن كه كار مشكلى نيست. نه جنگى است، نه خونريزى و نه پدركشتگى و نه زندان و نه محاصره اى.
ابراهيم(علیه السلام) را از چه وقت به آتش انداختند؟ آن وقتى كه گفت: «أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا میپرستید.»(انبیاء، ۶۷) آن وقتى كه شروع كرد بت ها را شكست، از آن وقت محاكمه شد و او را به آتش انداختند، و الا تا چندى پيش با مردم زندگى مى كرد حتى با كسى زندگى می كرد که خودش بت تراش بود ولى از وقتى كه بت ها را شكست، محاكمه اش كردند. اينها رسالت انبياء است.
آیت الله مصباح
✨﷽✨
🔴 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـینـشـیـنـنـد
◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساندند و مىفرمودند:
◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مىشود.
◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مىبردند. ایشان میفرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم
◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مىشتافتند.
◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدىشان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمتتان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،
◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مىخواهم! گفته بود:چرا اين قدر نزديك؟ فرموده بودند:
آخر آلودهها، لبِ حوض مىنشينند!
◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايشگرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دلبازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.
◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بىسليقهاى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمىخواهد!
✅
🔴 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـینـشـیـنـنـد
◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساندند و مىفرمودند:
◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مىشود.
◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مىبردند. ایشان میفرمودند:
در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مىشويم
◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مىشتافتند.
◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدىشان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمتتان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است،
◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مىخواهم! گفته بود:چرا اين قدر نزديك؟ فرموده بودند:
آخر آلودهها، لبِ حوض مىنشينند!
◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايشگرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دلبازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند.
◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند:
خیلی بىسليقهاى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمىخواهد!
✅
🌷 قرآن می فرماید :
📖 من قدر علیه رزقه فلینفق ، هر کس روزی اش تنگ شد پس باید (از همان چیزی که دارد) انفاق کند.
🌷 امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید :
✍ هنگامی که فقیر شدید ، پس با صدقه دادن با خدا تجارت کنید.
☘ #صدقه کلید رزق است.
@eejazz786
📖 من قدر علیه رزقه فلینفق ، هر کس روزی اش تنگ شد پس باید (از همان چیزی که دارد) انفاق کند.
🌷 امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید :
✍ هنگامی که فقیر شدید ، پس با صدقه دادن با خدا تجارت کنید.
☘ #صدقه کلید رزق است.
@eejazz786
✨﷽✨
صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موي سر مؤمن را به همـه ي عـالم نمی فروشـد. شـما قیمـت خودتـان را نمـی دانیـد، لـذا گـاهی اوقـات خودتـان را ارزان می فروشید. بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.
حراجی شـروع بـه تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه بـراق اسـت و همـان مرکبـی اسـت کـه پیـامبر اکرم (ص) با آن به معراج رفتند. آنقدر از آن الاغ تعریف کرد که خود بهلول بـاورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛ لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حقّ الزّحمه ي حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.
بدن مؤمن به راسـتی بـراق اسـت و بـا آن عبـادت می کند و به معراج می رود. هر چه خدا و اولیاي خدا می گویند تو خوبی و با ارزشـی، تـو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی. مشکل در باور خودت است. شخـصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد، اگر کـسی پیـدا شـود کـه بتواند براي او حقّ مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهـل بیـت ادا کند و آن شخص هم آن را باور کند ، دیگـر حاضـر نخواهـد شـد آن را در قبـال متـاع کم ارزش دنیا بفروشد.
حاج محمد اسماعیل دولابی
📚مصباح الهدی ص
صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موي سر مؤمن را به همـه ي عـالم نمی فروشـد. شـما قیمـت خودتـان را نمـی دانیـد، لـذا گـاهی اوقـات خودتـان را ارزان می فروشید. بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.
حراجی شـروع بـه تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه بـراق اسـت و همـان مرکبـی اسـت کـه پیـامبر اکرم (ص) با آن به معراج رفتند. آنقدر از آن الاغ تعریف کرد که خود بهلول بـاورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛ لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حقّ الزّحمه ي حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.
بدن مؤمن به راسـتی بـراق اسـت و بـا آن عبـادت می کند و به معراج می رود. هر چه خدا و اولیاي خدا می گویند تو خوبی و با ارزشـی، تـو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی. مشکل در باور خودت است. شخـصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد، اگر کـسی پیـدا شـود کـه بتواند براي او حقّ مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهـل بیـت ادا کند و آن شخص هم آن را باور کند ، دیگـر حاضـر نخواهـد شـد آن را در قبـال متـاع کم ارزش دنیا بفروشد.
حاج محمد اسماعیل دولابی
📚مصباح الهدی ص
Forwarded from ☄ باخُـــدا بــاش☄
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعا میکنم در آخرین روز ماه صفر
خورشید طوس، شمس الشموس، امام رضا علیه السلام ضامن دعاهاتون باشه🙏
🖤شهادت امام رئوف، علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد🖤
خورشید طوس، شمس الشموس، امام رضا علیه السلام ضامن دعاهاتون باشه🙏
🖤شهادت امام رئوف، علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد🖤
Forwarded from M.R.777
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👑🌹⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️🌹👑
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃
🕌زدم گره غم خود را به پنجره فولاد🕊
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃
🕌زدم گره غم خود را به پنجره فولاد🕊
Forwarded from ☄ باخُـــدا بــاش☄
✅ حکایتی شنیدنی از توسل به حضرت رقیه علیها السلام
ميرزا علي محدث زاده، فرزندشيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:
زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.
طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.
من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.
در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
ميرزا علي محدث زاده، فرزندشيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود:
زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است.
طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.
البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد.
من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده
است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد!
به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم.
در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي!
من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم.
اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و
متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت!
همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟
من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت.
📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
Forwarded from ☄ باخُـــدا بــاش☄
امیدوارم جوری رشد کنی که خدا از جیبت برای کمک به مردم و از دستت برای گرفتن دست بقیه استفاده کنه
✨﷽✨
✅حساب_کتاب
مــرز بخشش و گذشت ما تا کجاست؟؟
- یادت هست!!
خطایی کرد و پشیمان شد و گفت بگذر، و تو با لبخند گفتی بخشیدم...
- چه شده که هروقت او را میبینی، موضوع بحث را میکشانی به همانجا...به همان روز...به همان اشتباه...
- چه شده در مراوداتت، به او کدهایی میدهی که یادآور اشتباه اوست؟ مگر نگفتی بخشیدهای؟
خانم جان، آقاجان!
این کدورتی که از او در قلبت انباشتی، شبیه لختهای شریانهای روحت را بند خواهد آورد...
برای انسان ماندن، قبل از هرچیز، باید بیاموزی؛ چه چیز را فراموش و چه چیز را یادآوری کنی!
▫️خطاها را فراموش کن تا شبیه خداوند "کریم الصفح" شوی و به جای آن، خوبیهایشان را در ذهنت نگهدار و به زبان بیاور ...
•| یادآوری اشتباهات دیگران، هم روحت را سنگین میکند
هم انسانها را از تو فراری میدهد...|•
✅حساب_کتاب
مــرز بخشش و گذشت ما تا کجاست؟؟
- یادت هست!!
خطایی کرد و پشیمان شد و گفت بگذر، و تو با لبخند گفتی بخشیدم...
- چه شده که هروقت او را میبینی، موضوع بحث را میکشانی به همانجا...به همان روز...به همان اشتباه...
- چه شده در مراوداتت، به او کدهایی میدهی که یادآور اشتباه اوست؟ مگر نگفتی بخشیدهای؟
خانم جان، آقاجان!
این کدورتی که از او در قلبت انباشتی، شبیه لختهای شریانهای روحت را بند خواهد آورد...
برای انسان ماندن، قبل از هرچیز، باید بیاموزی؛ چه چیز را فراموش و چه چیز را یادآوری کنی!
▫️خطاها را فراموش کن تا شبیه خداوند "کریم الصفح" شوی و به جای آن، خوبیهایشان را در ذهنت نگهدار و به زبان بیاور ...
•| یادآوری اشتباهات دیگران، هم روحت را سنگین میکند
هم انسانها را از تو فراری میدهد...|•