Telegram Web Link
🔰 کره شمالی یا کره جنوبی؟


کره شمالی و کره جنوبی رسما یک کشور بودند که بعد از جنگ جهانی دوم به دو کشور تبدیل شدند. بعد از جنگ جهانی دوم هم تا اوایل دهه ۱۹۷۰ درآمد سرانه هر دو کشور مساوی بود. اما امروز بعد از گذشت نیم قرن، کره جنوبی جزو اقتصادهای برتر دنیاست و حتی درآمد سرانه‌اش از بسیاری از کشورهای اروپایی بیشتر است ولی در کره شمالی داستان کاملا متفاوت است و اقتصاد در این کشور اصلا حال خوبی ندارد تا حدی که مردمش در فقر به سر می‌برند و رفاه خوبی هم ندارند.

توجه داشته باشید که کره شمالی و کره جنوبی از یک قومیت و فرهنگ هستند. یک جغرافیا، یک آب و هوا و حتی یک مختصات فیزیکی دارند ولی تنها علتی که داستان و سرنوشت این دو کره را از هم جدا کرد یک چیز بود: "کیفیت حکمرانی"
اولویت کره شمالی ایدئولوژی بود و اولویت کره جنوبی اقتصاد!

نقطه شروع تفاوت دو کشور از جایی شروع شد که کره شمالی با الگو گرفتن از نظام کمونیستی شوروی، با شعارما میتوانیم سیاست خودکفایی را در پیش گرفت، اما کره جنوبی به سراغ تجارت و تعامل با دنیا رفت (حتی با کشورهایی مثل چین و ژاپن که در گذشته با آن‌ها جنگ و تنش شدیدی داشت) به طور کلی کره شمالی، سعی کرد سیاست و ایدئولوژی کمونیستی را محور کار خود قرار دهد ولی کره جنوبی به اصول اقتصادی درست احترام گذاشت و نتیجه آن چیزی شد که باید می‌شد.

حتی بد نیست بدانید که تا پیش از دهه ۱۹۷۰ کره شمالی از لحاظ نظامی و اقتصادی وحتی منابع طبیعی، وضعیتی بسیار مطلوب‌تر از کره جنوبی داشت. مثلا کره شمالی بزرگترین کارخانه سیمان دنیا را داشت یا مثلا در آن زمان مترو داشت چیزی که اصلا در کره جنوبی وجود نداشت.

اما چرا سرنوشت دو کره اینقدر متفاوت شد؟

کره شمالی به دنبال این بود که حتی یک دلار تجارت با آمریکا یا هیچ کشور دیگری نداشته باشد و تمام نیازهایش را در داخل مرزهای خودش برطرف کند و خودکفا باشد ولی کره جنوبی از تجارت با هر کشوری استقبال می‌کرد حتی در یک بازه‌ای پیش قدم شد تا بتواند تجارت را با کره شمالی را هم شروع کند که البته کره شمالی استقبال نکرد.

کره شمالی بیش از حد به منابع طبیعی و ثروت خدادادی اتکا می‌کرد و معتقد بود که ما معادن طبیعی، سنگ آهن و زغال سنگ و مس و روی داریم و با همین منابع دیگر هیچ نیازی به کشورهای دیگر نخواهیم داشت.
اما کره جنوبی اتکا به منابع طبیعی را کمرنگ کرد و روی منابع انسانی سرمایه‌گذاری کرد و از نیروهای متخصص کمک گرفت و نیروی متخصص پرورش داد

در اوخر دهه ۱۹۷۰ که قیمت موادمعدنی سقوط شدیدی داشت کره شمالی لطمه جدی خورد به طوری که درآمدش کم شد و نمی‌ توانست بدهی ‌های خارجی خود را بپردازد و برای رفع این بحران اقدام عجیبی کرد آن‌هم این‌که رسما اعلام کرد بدهی خارجی خود را به هیچ کشوری، نخواهیم پرداخت.

استدلال رهبران کره شمالی هم این بود که ما خودکفا هستیم پس نیازی به برقراری روابط اقتصادی با سایر کشورها نداریم.

بد نیست بدانید در طی نیم قرن گذشته رهبران کره شمالی با کمتر از بیست مقام بلند پایه در دنیا ملاقات داشته‌اند و این درحالی است که کره جنوبی تمام تلاش خود را می‌کند تا با هر کشوری(حتی کشورهایی که در زمان‌های گذشته با انها جنگ داشت) وارد فاز مذاکره و تعامل اقتصادی شود!

کره شمالی هیچ اعتقادی به بخش خصوصی نداشت و سعی می‌کرد همه چیز را دولتی کند، یعنی معتقد بود هر کسب و کار خوبی یا باید دولتی باشد یا دولتی شود. پس اگر بخش خصوصی هم در بیزنسی موفق است راهی به جز مصادره برای آن نیست که این هم برگرفته از تفکرات کمونیستی است.

در صورتیکه کره جنوبی از بخش خصوصی حمایت ویژه‌ای کرد و نتیجه آن به وجود آمدن کمپانی‌های بزرگی مثل هیوندای و کیا و سامسونگ و... بود!

نکته قابل تامل در بررسی سرنوشت دو کره کیفیت حکمرانی و سطح دغدغه سیاست مداران است.

کره شمالی بعد از پنجاه سال اشتباه هنوز هم بیشترین میزان بودجه را برای جاسوسی و امنیت و تسلیحات نظامی صرف می‌کند و به ایدئولوژی کمونیستی خود پایبند است و نتیجه آن فقر شدید مردم و نبود رفاه و کیفیت پایین زندگی است. داستانی که در کره جنوبی کاملا متفاوت است و مردم این کشور کیفیت زندگی در حد کشورهای خوب اروپایی دارند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰زنجیره‌های جهانی ارزش؛ فیلی در اتاق اقتصاد ایران


✍️کاظم بیابانی خامنه
برآورد سازمان‌های بین‌المللی نشان می‌دهد ۵۵ تا ۷۰‌درصد تجارت جهانی اکنون در بستر زنجیره‌‌‌های جهانی ارزش (از این پسGVCs) انجام می‌شود و سهم تجارت سنتی به طور خوش‌بینانه به ۳۰ تا ۴۵‌درصد رسیده است.

در حالی اغلب کشورها، در تکاپوی بهره‌برداری از ظرفیت‌های GVCs هستند، اهمیت GVCs در اقتصاد ایران آن‌طور که باید درک نشده و اغلب سیاست‌ها و فعالیت‌های اقتصادی همچنان بر تولید و تجارت سنتی متمرکز هستند.

با توجه به وضعیت فعلی اقتصاد ایران تغییر نحوه مشارکت در GVCs به تولیدات کارخانه‌‌‌ای محدود، بیشترین افزایش رشد در GDP سرانه را برای ایران ایجاد خواهد کرد. بنابراین ضمن افزایش سهم تولیدات کارخانه‌‌‌ای، بخش‌هایی که در پایین‌دست زنجیره ارزش تولید قرار می‌گیرند باید سهم بیشتری در سبد صادراتی ایران به‌دست آورند.

بازنگری در استراتژی جایگزینی واردات، اتخاذ سیاست‌های حمایتی و بهبود فضای کسب‌وکار برای جذب سرمایه‌گذاری، کاهش مقررات چسبنده، کاهش تلاطمات ارزی و بهبود ثبات سیاسی از جمله سیاست‌هایی هستند که در مسیر پیش‌رو لازم است در اولویت قرار گیرند.

البته ایجاد توافق‌نامه‌های تجاری و همکاری‌‌‌های منطقه‌‌‌ای بسیار حائز است. بنابراین در گام‌های نخست لازم است مفهوم GVCs، تجارت در وظایف تولیدی و برون‌سپاری بخشی از فرآیندهای تولید به‌خوبی درک شود.
دنیای اقتصاد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 چرایی تکرار فساد چند همتی


✍️ دکتر غلامرضا سلامی
خسارات هنگفت ناشی از دو دوره تک‌نرخی بودن ارز طی ۵۰سال اخیر که با تزریق دلارهای بی‌حساب نفتی به اقتصاد رخ داد، برای کشور به‌مراتب سنگین‌تر از زیان فسادهای ناشی از چند‌نرخی بودن ارز بوده است.

با نگاهی به متهمان اصلی فسادهای افشاشده در این سال‌ها، مشاهده می‌شود اکثر بدهکاران صرفا برای استفاده از تفاوت بین نرخ تورم و نرخ بهره بانکی با دست زدن به انواع ترفندهای فسادآلود، مبالغ هنگفتی از سیستم بانکی تسهیلات دریافت کردند و وجوه آن را خارج از بنگاه‌های تولیدی صرف تخریب اقتصاد یا خروج سرمایه از ایران کردند.

حتی آن بخش از تسهیلات بانکی که به بنگاه‌های اقتصادی تزریق‌ شده بیش از آنکه به داد بنگاه‌های کوچک و متوسط برسد، از طریق لابی‌گری به بنگاه‌های ثروتمندی تزریق شده است که راحت می‌توانستند منابع مورد نیاز خود را از بازار سرمایه تامین کنند.

سوال بی‌پاسخ این است که شرکت‌های پتروشیمی، صنایع کانی و فلزی و... که محصولات خود را به نرخ جهانی و گاه بیشتر از آن در اختیار مصرف‌کنندگان قرار می‌دهند و از این طریق بالاتر از تورم سوددهی دارند، چرا باید بخش مهمی از تسهیلات ارزان‌قیمت بانکی را به خود اختصاص دهند؟

با تدقیق در تفاوت گاه وحشتناک نرخ کالاهای تولیدی این شرکت‌ها در بورس‌کالا و نرخ بازار بعضی از این ارقام و همچنین فساد بالقوه‌ای که در فرآیند دور زدن تحریم و راه‌های غیر متعارف دریافت وجوه کالای صادراتی این شرکت‌ها وجود دارد، مشاهده خواهد شد که فساد سیستمی چگونه شکل گرفته است.

نگاهی به فریب بزرگ بورسی درسال‌های ۹۸ و ۹۹ روشن می‌سازد که بزرگ‌ترین برندگان آن، سهامداران بزرگ همین‌گونه شرکت‌ها بوده‌اند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰قانون گودهارت چیست؟


در دهه ۱۹۷۰ چارلز گودهارت، اقتصاددان انگلیسی، موضوعی را مطرح کرد که بعدها به قانون گودهارت مشهور شد. البته این مفهوم در ابتدا برای انتقاد به سیاست‌های پولی دولت مارگارت تاچر، نخست‌وزیر بریتانیا، مورد استفاده قرار گرفت و در حال حاضر نیز در بسیاری از حوزه‌های اقتصادی کاربرد دارد. به طور کلی، این قانون بیان می‌کند:

"وقتی یک شاخصِ اندازه‌گیری به یک هدف تبدیل شود، دیگر شاخص خوبی نخواهد بود."

◀️ مثالی برای قانون گودهارت

مدیر یک مرکز تماس خدمات مشتریان به منظور افزایش درآمد، سیاست کاری جدیدی را آغاز می کند: "از این پس هر کارمند به جای پرداخت دستمزد ساعتی، حقوق خود را بر حسب تعداد تماس های تلفنی دریافت می کند."

این سیاست باعث شد تا بعد از گذشت یک هفته تعداد تماس ها در روز به دو برابر افزایش یابد و به نظر می‌رسید که موفقیت‌آمیز بوده است. مدیر مربوطه که پیش از این هیچ‎گاه به درخواست‌های کارمندان خود توجهی نداشت، از نتیجه این سیاست بسیار راضی بود.

بنابراین، یک روز تصمیم گرفت که به کارمندانش سر بزند، اما با صحنه شوکه کننده ای مواجه شد! کارمندان او برای پاسخ دادن به تماس مشتریان، تلفن را برمی‌داشتند و بعد از چند پاسخ کوتاه و حتی بدون خداحافظی تلفن را قطع می‌کردند. پس تعجبی نداشت که چرا تعداد تماس ها دو برابر شده بود!

در واقع این مدیر افزایش تعداد تماس ها را هدف و مبنای اصلی قرار داد. در نتیجه بدون آنکه خودش بخواهد به کارمندانش این انگیزه را داد که کیفیت را فدای سرعت کنند. او قربانی پدیده‌ای شد که به قانون گودهارت معروف است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 برآورد GDP کشورها در۲۰۲۳
ارقام به میلیارد دلار

فهرست زیر حدود ۲۰ کشور و مبلغ تولید ناخالص داخلی هر کدام، و از جمله جایگاه نسبی ایران، را نشان می‌دهد. چشم‌انداز ۲۰ سال پیش ایران رسیدن به جایگاه نخست اقتصادی در غرب آسیا بود‌.

در فهرست زیر اما جی‌دی‌پی ایران حدود یک سوم عربستان و ترکیه و به میزان قابل ملاحظه‌ای کمتر از امارات و بنگلادش و فیلیپین و ویتنام و … است.

کره جنوبی ۱۷۰۰
اندونزی ۱۴۰۰
عربستان ۱۱۰۰
ترکیه ۱۰۰۰
سوئیس ۸۷۰
تایوان ۷۹۱
لهستان ۷۴۹
آرژانتین ۶۴۱
بلژیک‌ ۶۲۴
سنگاپور ۵۱۶
اتریش ۵۱۵
نیجریه ۵۰۷
امارات ۴۹۹
ویتنام ۴۴۹
مالزی ۴۴۷
فیلیپین ۴۴۱
بنگلادش ۴۲۱
هنگ‌کنگ ۳۸۳
مصر ۳۸۷
*ایران ۳۶۸*
عراق ۲۶۸
قطر ۲۲۰

قاسمی
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰آیا ۲۰۲۴، سال جنگ ایران و آمریکاست؟


نه ایران و متحدان غیردولتی آن و نه ایالات متحده و اسرائیل خواهان رویارویی منطقه‌ای نیستند، اما راه‌های زیادی وجود دارد که جنگ اسرائیل و حماس می‌تواند به این رویارویی منجر شود.

از برخی جهات، جنگ فعلی به نفع ایران است.  در حال حاضر، توافقی را که با میانجیگری ایالات متحده انجام شده بود، که ایران از آن خوشش نمی آمد، متوقف کرده است. توافقی که باعث می شد عربستان سعودی روابط خود را با اسرائیل، دشمن قسم خورده تهران، عادی سازی کند.  همچنین این جنگ، دامنه به اصطلاح محور مقاومت، مجموعه‌ای از گروه‌های مسلح تحت حمایت ایران - حزب‌الله در لبنان، شبه‌نظامیان مختلف در عراق و سوریه، حوثی‌ها در یمن، به‌علاوه گروه‌های شبه‌نظامی فلسطینی حماس و جهاد اسلامی- را آشکار کرده است. 

اما جنگ در زمان بدی برای تهران رخ می دهد.  روابط این کشور با واشنگتن اندکی بود که پس از خشم غرب از نوع رفتار تهران در قبال تحولات پاییز ۱۴۰۰ و تحویل تسلیحات به روسیه آرام شده بود.  در ماه اوت، ایالات متحده و ایران، به موازات تفاهم ضمنی که مستلزم اقدام تهران به متوقف کردن حملات شبه نظامیان سوری و عراقی به نیروهای آمریکایی، کند کردن توسعه هسته‌ای و همکاری بهتر با بازرسان بود، زندانیان را مبادله کردند.  در مقابل، دولت آمریکا اجرای تحریم ها را شل کرد تا به اقتصاد آسیب دیده ایران کمک شود. اکنون این تفاهم ها به هم ریخته است.
 
در مورد ایالات متحده، آخرین چیزی که بایدن می‌خواهد جنگ بزرگ‌تر در خاورمیانه است، آن هم زمانی که او تلاش می‌کند از اوکراین حمایت کند، چین را مهار کند، و برای پیروزی مجدد وارد کارزار انتخاباتی شود. 

خطرناک ترین نقطه اشتعال، مرز اسرائیل و لبنان است.  از 7 اکتبر، حزب الله و اسرائیل با تبادل آتش و موشک به طور فزاینده درگیر بوده اند و حزب الله به دنبال آن است که درگیری با ارتش اسرائیل را در محدوده ای پایین تر از جنگ همه جانبه سال 2006، نگه دارد.

این تنش می تواند خطرناک تر از ماجرای اصلی که غزه است، شود.  رهبران ستیزه جوی اسرائیل معتقدند که پس از حمله 7 اکتبر، اسرائیل نمی تواند خطر وجود یک نیروی ستیزه جوی متخاصم را تحمل کند، به خصوص نیرویی که بسیار قدرتمندتر از حماس است و دارای ذخایری مشتمل بر 150000 موشک است. 

در جاهای دیگر، گروه‌های مورد حمایت ایران با نیروهای آمریکایی وارد درگیری شده اند.  در سوریه و عراق، شبه‌نظامیان مکرراً پایگاه‌ها و تأسیسات دیپلماتیک ایالات متحده را مورد حمله قرار داده‌اند که باعث حملات متقابل ایالات متحده شده است که باعث کشته شدن شبه‌نظامیان شده است.

در برخی مواقع، اسرائیل، ایالات متحده یا متحدانش ممکن است صبر خود را از دست بدهند و نه تنها به حوثی‌ها، بلکه به اهداف ایرانی نیز حمله کنند که تنش ها را نیز بالا می‌برد.  .

در عین حال، ایران به توانایی ساخت تسلیحات هسته‌ای نزدیک‌تر شده است.  در حال حاضر می تواند اورانیوم کافی غنی شده برای تولید  چهار کلاهک اتمی را در عرض یک ماه تولید کند. تهران نظارت آژانس را محدود کرده است.  در حالی که هیچ یک از طرفین خواهان جنگ نیستند، ممکن است بسیاری از موارد در مسیر اشتباه پیش برود، به ویژه زمانی که کارزار اسرائیل در غزه ادامه دارد.  هر حمله ای - چه در مرز لبنان، در عراق یا سوریه، یا دریای سرخ یا خلیج فارس - که تعداد زیادی از غیرنظامیان یا پرسنل آمریکایی را بکشد، خطر ایجاد مارپیچی از حملات تند و تیز را در پی خواهد داشت.

اگر اسرائیل علیه حزب‌الله حرکت کند، جنگی مانند جنگ سال 2006 با توجه به حضور ایران در منطقه، تقریباً به طور قطع باعث رویارویی گسترده‌تر خواهد شد و در نهایت می‌تواند آمریکا را به سمت جنگ بکشاند.

با توجه به اینکه مقامات ایالات متحده عمدتا دیپلماسی با تهران را پرمسئله می‌دانند، ایران در آستانه رسیدن به آستانه هسته‌ای، تنها چندین گزینه نامناسب را پیش روی واشنگتن قرار می‌دهد: یک دشمن سرسخت با قابلیت هسته‌ای را بپذیرند که دولت‌های متوالی به دنبال جلوگیری از آن بوده‌اند، یا سعی کنند آن را از طریق زور به عقب برگردانند. این رویکرد، تقریباً به طور قطع باعث رویارویی منطقه ای می شود.
فارن پالیسی
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 کژتابی
چرا ثروت بهتر از علم است؟


✍️سعید ابوالقاسمی
از پنج سال پیش تاکنون، خیلی‌ها در باتلاق یک برداشت نادرست از سخنان یک اقتصاددان سرشناس افتاده‌اند. آنها با استناد به کتاب «پرونده‌ای علیه آموزش» که «برایان کاپلان»، اقتصاددان آمریکایی دانشگاه جرج میسون آن را نوشته، تاکید دارند که «علم خوب است؛ اما ثروت خوب‌تر». کاپلان اعتقاد ندارد ثروت بهتر از علم است. او استدلال می‌کند که سیستم آموزشی فعلی تاکید زیادی بر موضوع آکادمیک دارد و به اندازه کافی بر مهارت‌های عملی که نیاز اصلی نیروی کار به شمار می‌رود، تاکید نمی‌کند.

پس از انتشار کتاب «پرونده‌ای علیه آموزش» که در سال 2018 و به‌وسیله انتشارات دانشگاه پرینستون به چاپ رسید، باتلاق ایجادشده از برداشت نادرست نسبت به نظرات کاپلان، اقتصاددانان را به دو دسته تقسیم کرد. برخی کاپلان را یک «خائن به علم» نام نهادند که تلاش می‌کند جنبه‌های برتر بودن ثروت را پررنگ‌تر کند و برخی دیگر تاکید دارند او «درون‌مایه‌ای صریح و شفاف از ارتباط علم و ثروت» ارائه کرده و باید بیشتر به آن استناد کرد تا بتوان نتایج بهتری گرفت و کمبودها را برطرف کرد.

با وجود این، استدلال اصلی کاپلان این است که سیستم آموزشی در درجه اول برای نشان دادن هوش و اخلاق کاری فارغ‌التحصیلان به عنوان نیروهای کار به کارفرمایان طراحی شده و تلاشی برای آموزش مهارت‌های مفید به خرج نداده است. او معتقد است دانش‌آموزان زمان زیادی را صرف مطالعه موضوعاتی می‌کنند که به صورت مستقیم با شغل آینده آنها مرتبط نیست و چنین موضوعی به اتلاف وقت و منابع منجر می‌شود.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 آزمایش میلگرام:
فرمانبرداری از مراجع قدرت!


مردی که برای آزمایش آمده بود، دستش را در کاسه‌ای کرد که در آن کاغذهای مختلف به صورت تا شده قرار گرفته بود. قرار بود با چیزی شبیه قرعه کشی، مشخص شود که او «آزمایشگر» خواهد بود یا «آزمایش شونده». برگه را درآورد و دید: نقش او آزمایشگر بود.

هیچکس به مرد نگفت که روی تمام کاغذ‌های داخل آن کاسه، نوشته شده: «آزمایشگر». به همین دلیل، در تمام مدت آزمایش، آن فرد فکر می‌کرد که در اتاق مجاور، مرد دیگری نشسته است که قرعه‌ «آزمایش شونده» به نامش درآمده.

ژنراتور را روشن کردند. هدف از آزمایش،‌ «ارزیابی اثر تنبیه بر روی حافظه و کارکرد آن» بود. به آزمایشگر لیستی از کلمات و معانی آنها داده می‌شد تا آنها را با میکروفونی که داخل اتاقش بود برای «آزمایش شونده اتاق مجاور» بخواند و سپس سوالاتی چهار جوابی را برای او می‌خواند تا ببیند آیا می‌تواند گزینه‌ی درست را انتخاب کند؟

آزمایش شونده، با انتخاب یکی از چهار کلیدی که پیش روی او قرار داده بودند، گزینه مورد نظرش را اعلام می‌کرد. گاهی درست و گاهی نادرست.

هر بار که پاسخ نادرستی داده می‌شد، با فشار یک دکمه، شوک الکتریکی به مردی که در اتاق مجاور بود وارد می‌شد. میزان شوک با توجه به تعداد خطاها افزایش پیدا می‌کرد. طبیعی است که با افزایش شدت ولتاژ، صدای فریاد مردی که در اتاق مجاور بود به گوش می‌رسید.

بعضی وقتها، نگرانی و ناراحتی در چهره «آزمایشگر» دیده می‌شد. گاهی می‌پرسید: «واقعاً اینقدر زجر دادن لازم است؟ اصلاً انسانی است؟» و مردی که با لباس سفید آزمایشگاه، بالای سرش ایستاده بود توضیح می‌داد که: «بله. باید ادامه دهیم. چاره دیگری نداریم.»

به آزمایشگر گفته نشد که صداهایی که می‌شنود، صداهای ضبط شده است و واقعاً شوکی در کار نیست. او در مقابل خودش ژنراتوری را می‌دید که هر بار، ولتاژش را بالا می‌برد و با فشار یک دکمه، شوکی را به مرد دیگری که در اتاق مجاور است وارد می‌کند.

این آزمایش ۴۰ بار و با ۴۰ نفر مختلف انجام شد. از این ۴۰ نفر، هیچکدام وقتی شنیدند که طرف مقابل می‌گوید: من مشکل قلبی پیدا کردم، آزمایش را متوقف نکردند. ۲۵ نفر از آنها، حاضر شدند تا ۴۵۰ ولت شوک به طرف مقابل وارد کنند. این در حالی است که از ۳۴۵ ولت به بالا، صدای جیغ و اعتراض قطع می‌شد و به نظر می‌آمد که آزمایش شونده، یا مرده یا از هوش رفته است!

نکته دردناک این آزمایش، که استنلی میلگرام آن را ترتیب داد این بود که: این مردها، شوک را به یک غریبه وارد نمی‌کردند. آنها در زمان قرعه کشی، طرف مقابل را دیده بودند و کاملاً باور داشتند که یک تصادف، آنها را به «آزمایشگر» تبدیل کرده و ممکن بود خودشان روی صندلی اتاق مجاور نشسته باشند.

آزمایش میلگرام در سالهای بعد به شکلهای مختلف تکرار شد و در هیچ آزمایشی، تعداد کسانی که اعمال این شوکها را متوقف کرده و به آزمایش اعتراض کردند از یک سوم جمعیت بیشتر نشد.

میلگرام، در تفسیر آزمایش خود، به نکته مهمی اشاره می‌کند: رفتار ما انسانها به دو دسته تقسیم می‌شود. زمانهایی که بر اساس «مسئولیت شخصی» تصمیم می‌گیریم و زمانهایی که بر اساس «ماموریت شغلی» رفتار می‌کنیم.

ما زمانی که بر اساس «مسئولیت شخصی» رفتار می‌کنیم، وجدان خود را دخالت می‌دهیم. از منطق خود استفاده می‌کنیم و به پیامدهای تصمیم و رفتار خود فکر می‌کنیم. اما زمانی که بر اساس «ماموریت شغلی» رفتار می‌کنیم، نیازی نمی‌بینیم که به منطقی بودن یا اخلاقی بودن کاری که انجام می‌دهیم فکر کنیم. اصطلاح «مامور هستم و معذور»، بیان دیگری از تجربه میلگرام است که در فرهنگ ما هم شنیده می‌شود.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰کارمند شریف اداره سلاخی


✍️دکتر محمدرضا سرگلزایی
ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاه‌‌های کار اجباری می‌فرستاند. بعد نوبت به یهودی‌ها رسید. زن و مرد در این اردوگاه‌ها به کار طاقت‌فرسا می‌پرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت می‌کردند. وقتی بیمار و ناتوان می‌شدند به «حمام» فرستاده‌ می‌شدند. در این حمام‌ها گاز سمی استنشاق‌ می‌کردند و ظرف چند‌ دقیقه بدون صرف فشنگ جان‌می دادند؛ سپس جنازه‌ها را در کوره‌ها می‌سوزاندند، «تمیز ترین» شکل کشتار!

چه کسی این سیستم «تمیز» را راهبری می‌کرد؟ *آدولف آیشمن* مهندس آلمانی که مامور طراحی سیستم «راه‌حل نهایی» (Final Solution) شده‌بود.

وقتی در ۱۹۴۵ متفقین «برلین» را محاصره‌کرده‌بودند، «هیتلر» خودکشی‌کرد، اما هیتلر به‌تنهایی جنایات خود را سازماندهی‌ نمی‌کرد، جمعی از «نوابغ آلمان» با او همراهی‌می‌کردند: «گوبلز»، «گورینگ»، «هیملر» و «آیشمن» نمونه‌هایی از این «نوابغ مومن به پیشوا» بودند. بخشی از آن‌ها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمه‌ شدند ولی تعدادی از آنها به‌نقاط دور دنیا هم‌چون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سال‌ها به‌زندگی مخفی ادامه‌ دادند. «آیشمن» جزو آنان بود. او سال‌ها پس از پایان جنگ دستگیر‌شد و به «اورشلیم» فرستاده‌ شد.

پژوهشگران برجسته‌ای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند؛ آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بی‌گناه را مدیریت‌ کرده چگونه است. یکی از معروف‌ترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسی‌کرد «هانا آرنت» بود. «هانا آرنت» (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر «کارل یاسپرز» روان‌پزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذ‌ کرد. پس از به‌ قدرت‌ رسیدن نازی‌ها مدتی توسط گشتاپو دستگیر‌ شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.

هانا آرنت، در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات می‌نوشت که بعدا در کتاب «آیشمن در اورشلیم» جمع‌آوری و منتشر‌ شدند. نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود: آیشمن هیچ‌گونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانی‌ها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینه‌ای نداشت.

آیشمن در تمام سال‌های مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانون‌مند، وظیفه‌شناس و «نمونه» بود! آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان به‌عنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناخته‌می‌شد! آیشمن اعتقاد‌ داشت که به عنوان یک «تکنوکرات» به «وظایفش» عمل‌کرده‌است، «سیستمی» که در آن کار‌ می‌کرد «ماموریتی» را به‌ او محول‌کرده‌ بود و او هم به‌‌ بهترین نحو ماموریت را «مهندسی» کرده‌ بود!

در جنایات بزرگ و نظام‌مند به دنبال شخصیت‌های ضد‌اجتماعی نگردید، شاگرد اول‌هایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشین‌های سرکوب را می‌سازند و نوابغ خودشیفته این کارمندان شریف، وظیفه‌شناس و مطیع را به «انجام وظیفه» مکلف‌می‌کنند!

جنایت‌های سازمان‌یافته و کلان‌ زمانی محقق می‌شوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود! شعبده رهبران توتالیتر همچون «هیتلر»، «استالین» و «مائو» این است که جنایت را تبدیل به تکلیف می‌کنند!
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰چرا انسانهایی که به اخلاق باور دارند دست به شرارت می‌زنند؟


✍️ حمید مطهری
هیتلر مشروبات الکلی مصرف نمیکرد و سیگار نمی‌کشید و عاشق موسیقی و نقاشی بود. از آزار دیدن حیوانات ناراحت می‌شد و برای اولین بار در تاریخ اروپا، قوانین حمایت از حیوانات را وضع کرد. وی حامی محیط زیست و خانواده بود و به زنان احترام میگذاشت. این ویژگی‌ها در کنار کشتارهای وسیع سردرگم کننده است با این حال این تضادها در هیتلر خلاصه نمیشود، بی‌رحم‌ترین شکنجه‌ گران هم چه بسا پدرانی دلسوز باشند و از دیدن زخمی در انگشت فرزندشان ناراحت شوند.

پرسش اصلی این است که چطور انسانهایی که باور قوی به ارزشهای اخلاقی دارند و در سایر بخشهای زندگی دل‌رحم هستند می‌توانند دست به اعمال غیراخلاقی بزنند؟

پاسخ "بندورا" استاد دانشگاه استنفورد چنین است: "افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمی‌زنند مگر آنکه جنبه‌های غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند."  او این حالت را "غیرفعال کردن کنترل درونی" نامید. این اتفاق چگونه روی میدهد؟ "بندورا" چند مکانیسم شناختی- روانی را که میتوانند باعث غیرفعال شدن کنترل درونی افراد شوند توضیح داد:

۱. توجیه اخلاقی: با تاکید بر اهداف متعالی، رفتار غیراخلاقی طوری توجیه میشود که قابل دفاع یا حتی ستایش‌آمیز به نظر برسد. شستشوی مغزی هم مثالی از این روش است. ترویستهای انتحاری با همین روش اقناع میشوند، پاک کردن زمین از گناه، رفتن به بهشت موعود و...

۲. تلطیف لغوی یا حسن تعبیر: نامگذاری یک فعل غیراخلاقی با کلمات متفاوت که چهره‌ آن را می‌پوشاند. فرماندهان در ابوغریب از لفظ "نرم کردن" به جای شکنجه کردن استفاده میکردند و رهبران نازی کشتار یهودیان را "پاکسازی اروپا"  می نامیدند. نمونه های دم دستی تر این روش استفاده از "اختلاس" به جای دزدی و "شیطنت" به جای خیانتهای جنسی در ازدواج است.

۳. مقایسه با دیگران: در این روش فرد با مقایسه رفتار خود با نمونه هایی بدتر از سوی دیگران از عذاب وجدان خود کم میکند. "آنقدر تو این کشور دزدی میشه که از زیر کار در رفتن ما جلوش هیچی نیست".

۴. جابجایی یا تقسیم مسئولیت: فرد در این حالت مسئولیت را به گردن یک منبع خارجی می‌اندازد یا آن را میان جماعت بزرگی تقسیم می‌کند. در قتل عام "می لای" یک گروه از سربازان آمریکایی پانصد غیر نظامی ویتنامی را شکنجه کردند، مورد تجاوز قرار داند، کشتند و بدن بعضی‌ها را مثله کردند. وقتی ۱۴ نفر از افسران بابت این ماجرا محاکمه شدند مسئولیت را به گردن مافوق  انداختند و البته رفع اتهام هم شدند!

۵. انسانیت‌زدایی از قربانی: منطق کلی این روش مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه کیفیت انسانی قربانی بیشتر خدشه دار شود، آسیب رساندن به او سهل‌تر میشود. کاکاسیا خواندن برده ها، کم عقل دانستن زنان و... در واقع پیش درآمدی برای همین رفتارهاست.

۶. مقصر دانستن قربانی: در این روش خود قربانی مسبب اصلی شرارت قلمداد میشود. کارگرانی که بدرفتاری کارفرما را دلیل دزدی خود میدانند، متجاوزی که میگوید سر و وضع قربانی تحریک آمیز بوده نمونه‌هایی از این مکانیسم هستند
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🚗 جشنواره زمستانی آتروپی ویژه سال نو میلادی ۲۰۲۴

🎄 بروکر آتروپی به مناسبت فرا رسیدن سال نو میلادی، به ۲۴ نفر از عزیزانی‌که ثبت نام خود را انجام دهند به قید قرعه ۱۰۰$ بونوس بدون واریز (ویژه ایران) هدیه می‌دهد.

🕯 بروکر آتروپی:
- ⁠دارای حساب های معاملاتی متنوع با حداقل میزان اسپرد و کمیسیون
- ⁠دارای حساب اسلامی (بدون سواپ)
- ⁠واریز و برداشت بدون کمیسیون و در کمترین زمان
- ⁠با بیش از ۵ سال سابقه و دارای رگوله معتبر

همین حالا حساب خود را رایگان افتتاح کنید و برنده ۱۰۰ دلار جایزه شوید.

📣 جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت نام به صفحه جشنواره مراجعه نمایید.

لینک ثبت‌نام در جشنواره

آتروپی، ترید برای سود بیشتر

✈️ @atropi_fa
📷 @atropi_fa
🌐 www.atropi.com
🔰دکمه‌های رانت

✍️مسعود نیلی
اقتصاددان

از دو منظر اقتصاد کلان و اقتصاد سیاسی می‌توان به موضوع مالیات پرداخت که هر دو به یک نتیجه ختم می‌شود؛ اینکه دولت باید با مالیات کشور را اداره کند.
اقتصاد کلان مالیات را یک درآمد پایدار می‌داند که نوسان‌هایش بسیار کم است. در حالی که نوسان درآمدهای نفتی بسیار زیاد است. دولت نباید کشور را با نوسان اداره کند بلکه باید به امور کشور ثبات ببخشد. پس از منظر اقتصاد کلان، زمانی که منابع درآمدی باثبات باشد مخارج هم باثبات می‌شود. در این شرایط قاعده مالی هم موضوعیت پیدا می‌کند و می‌شود گفت که اقتصاد به سمت پیش‌بینی‌پذیری حرکت می‌کند. اما وقتی که اقتصاد کشور با نفت اداره شود، درگیر نوسان قیمت است. ما این نوسان را بارها تجربه کرده‌ایم. یک سال قیمت نفت بالا رفته و بودجه با رشد بالایی بسته شده و سال بعد قیمت نفت پایین آمده و مشکلات شروع شده چون نمی‌توان هزینه‌ها را به آن مقدار کم کرد و در نتیجه بدهی دولت و رشد نقدینگی و تورم رخ می‌دهد.

به لحاظ اقتصاد سیاسی هم، پاسخگویی دولت زمانی حداکثر می‌شود که دولت وابسته به مردم باشد نه اینکه مردم وابسته به دولت باشند. اگر دولت مالیات بگیرد در واقع حقوق‌بگیر مردم است. اینکه سیاستمداران ما به مردم تواضع می‌فروشند و می‌گویند ما نوکر شما هستیم، درست است. سیاستمدار واقعاً کارمند مردم است، یعنی از مردم دستمزد می‌گیرد که کار انجام دهد. اگر هم خوب انجام نداد، مردم می‌توانند تغییرش دهند. این حرف کاملاً سیاسی است اما وقتی موضوعیت اجرایی پیدا می‌کند که مالیات باشد؛ یعنی مردم به دولت بگویند من پول تو را می‌دهم، با هم تعارف نداریم، من حقوق شما را می‌دهم و انتظار دارم که همان کاری را که من می‌خواهم و من می‌گویم انجام دهید. یعنی خواسته اکثریت مردم را که رای داده‌اند پیش ببرید.

اینکه در شرایط موجود گفته می‌شود دولت می‌خواهد کشور را با مالیات اداره کند و به همین دلیل مالیات را بالا می‌برد و این همان ایده‌ای است که اقتصاددانان مطرح کرده‌اند اصلاً درست نیست. مساله همان مثال معروف میان ماه من تا ماه گردون است. در اغلب کشورها مالیات با درصدهای «نمایی» گرفته می‌شود یعنی هر چه درآمد بالاتر می‌رود مالیات بیشتر می‌شود و در شرایط درآمدهای بسیار بالا، درصد مالیات هم بسیار زیاد می‌شود. منبع درآمد مردم هم مشخص است و تنها رابطه اقتصادی و مالی دولت با مردم هم اخذ مالیات است. در کشور ما دولت از هزاران رشته کسب‌وکاری به مردم متصل است که در نتیجه هرکدام از این اتصالات، منابع ثروتی لحظه آتی خلق می‌شود و بعد دولت سراغ مالیات از منابع دیگر می‌رود.

در حال حاضر دولت از طریق تعیین نرخ ارز و سود بانکی، تخصیص دلبخواهی انرژی -که یک روز یک صنعت و یک منطقه صنعتی را قطع می‌کند و روز دیگر یک صنعت و منطقه دیگر را- و اعطای رانت و امتیاز، افراد خاصی را ثروتمند می‌کند. مثل اینکه می‌تواند به یک نفر اجازه دهد از گمرک ماشین وارد کند و دیگری نتواند و اینکه تعیین می‌کند چه کسی چای وارد کند و مثال‌هایی از این دست، با مردم رابطه مالی و اقتصادی برقرار می‌کند. برای مثال رئیس‌جمهور می‌تواند به ورزشکاران مجوز واردات خودرو بدهد یا به کسانی که با لنج در جنوب کار می‌کنند، اجازه بدهد که ته‌لنجی وارد کنند.

تصور کنید در کشورهای توسعه‌یافته که با مالیات اداره می‌شود، فقط یک دکمه در داشبورد تصمیم‌گیرنده قرار دارد که روی آن نوشته، مالیات. در کشور ما مقابل تصمیم‌گیرنده صدها دکمه قرار دارد که یکی شیرخشک است، دیگری ارز دولتی برای واردات کالای اساسی، دیگری ارز نیمایی برای چای، دیگری امتیاز قیر ارزان و خیلی امتیازات دیگر. با هر دکمه‌ای که تصمیم‌گیرنده فشار می‌دهد، افرادی ثروت‌های بسیار افسانه‌ای به جیب می‌زنند؛ آن‌وقت دستگاه مالیاتی سراغ معلم و کارمند و استاد دانشگاه می‌رود.

آنقدر از این دکمه‌ها وجود دارد که دولتمردان ما که صبح تا شب و روز تعطیل هم کار می‌کنند و باز هم وقت کم می‌آورند اما مو را از ماست حقوق‌بگیران و بازنشستگان بیرون می‌کشند.
منبع: تجارت‌فردا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 آیا پای هارپ یا ابر دزدی در میان هست؟

محمودرضا مومنی
متخصص آلودگی هوا و تغییر اقلیم

در این چند روز اخیر بحث بسیار در مورد محوشدن ابرها و بارش زیاد در قسمت ترکیه و نبود بارش در قسمت ایران در شبکه‌های اجتماعی وجود داشت. در این مطلب به‌صورت مفصل به این موضوع پرداخته می‌شود.

در نواحی کوهستانی با توجه به ارتفاع کوهستان معمولا شاهد پدیده اوروگرافی هستیم. جریان هوا هنگامی‌که به کوه می‌رسد - که اصطلاحا به آن قسمت به‌طرف باد (windward) گفته می‌شود - به طرف نوک قله کوه صعود می‌کند. به این فرآیند صعود اوروگرافی گفته می‌شود (شکل ۱).

صعود بسته هوا باعث سرد‌شدن آن می‌شود و از آنجایی‌که هوای سرد نسبت به هوای گرم رطوبت کمتری در خود نگه می‌دارد، یا ابر تشکیل می‌شود یا پوشش ابری موجود باقی می‌ماند. از آنجایی‌که رطوبت این توده هوا اشباع شده و به نقطه میعان رسیده، شرایط بارش فراهم می‌شود و باران یا برف ایجاد می‌شود و چون دما به اندازه کافی در این رشته کوه‌ها سرد هست بارش اغلب به‌صورت برف خواهد بود (شکل ۲).

به‌همین دلیل شاهد بارش برف در قسمت به‌طرف باد (windward) و کم‌بارشی در قسمت بادگیر (leeward) هستیم (شکل ۳). منطقه ایجادشده در قسمت بادگیر را rain shadow می‌گویند (شکل ۴). حال وقتی که این ابرها از رشته کوه عبور می‌کنند با دو حالت مواجه می‌شوند؛ یا شرایط برای تشکیل ابر همچنان مهیاست (و ابر بارش دارد یا ندارد) و یا شرایط برای محوشدن ابرها می‌تواند به‌وجود آید.

✔️ در چه صورت ابرها بعد از عبور از کوهستان همچنان باقی می‌مانند و می‌توانند بارش داشته باشند؟

    🔸اگر رطوبت در آن طرف رشته کوه بالا یا اشباع‌شده باشد،
    🔸اگر هوا در هنگام نزول و یا عبور به اندازه کافی گرم نشود که باعث تبخیر قابل توجه قطرات ابر شود،
    🔸اگر منبع اضافه رطوبت مانند دریاچه در بعد از رشته کوه وجود داشته باشد که سطح رطوبت را بالا نگه دارد،
    🔸شکل توپوگرافی کوهستان (شکل ۵)،
    🔸اگر ناپایداری جوی وجود داشته باشد مانند وجود بادهای قوی و یا وارونگی دما،
    🔸اگر صعود اوروگرافیکی ضعیف باشد بدین معنی که صعود بسته هوا طوری نباشد که رطوبت کاهش معنادار داشته باشد و یا
    🔸اگر یک جبهه هوای گرم در آن طرف کوه باشد.

✔️ در چه صورت ابر می‌تواند ناپدید و یا ضعیف (کم یا عدم بارش) شود؟
    🔹ابر اگر در قبل از عبور از کوه بارش داشته باشد ‌این بارش زیاد باشد می‌تواند موجب تضعیف (کم یا عدم بارش) با ازبین‌رفتن‌ابر شود.
    🔹اگر دما در آن طرف رشته کوه افزایش داشته باشد یا هوا خشک باشد، موجب تبخیر قطرات  ابر می‌شود و ابر تضعیف (کم یا عدم بارش) یا ناپدید می‌شود.
    🔹نوع توپوگرافی کوه
    🔹اگر رطوبت در آن طرف رشته کوه به‌دلیل خشک‌شدن دریاچه‌ای یا وجود یک جبهه دیگر هوا کم شود، هوا دیگر قادر به نگه‌داشتن ابر نیست و این موضوع می‌تواند منجر به ضعیف (کم یا عدم بارش)یا ناپدیدشدن ابر شود.
    🔹همچنین نزول هوا در طرف دیگر رشته کوه اغلب به‌دلیل سیستم پرفشار است که با نزول هوا، هوا گرمتر شده و موجب تبخیر قطرات ابر می‌شود که می‌تواند ابر را ضعیف (کم یا عدم بارش) یا ناپدید سازد.

✔️ حال چه اتفاقی در مرز ایران و ترکیه افتاده است؟
ما در استان‌های آذربایجان غربی و شرقی شاهد پدیده بارندگی اوروگرافی هستیم که هوا با ابر به یک رشته کوه مرزی می‌رسد و به‌دلیل کاهش دما و رسیدن به نقطه معیان شروع به بارش می‌کنند و این بارش اغلب به‌صورت برف در قسمت ترکیه (windward) است (شکل ۶).

بعد از بارش و با گذشت هوا (ابر) از رشته کوه، گرم‌تر می‌شود و با گرم‌ترشدن هوا ظرفیت آن برای نگهداری رطوبت افزایش می‌یابد و به‌همین دلیل ابرها یا ضعیف می‌شوند که موجب بارش کم یا عدم بارش می‌شوند و یا ناپدید. این پدیده سالیان سال هست که در رشته کوه‌های مرزی و کوه‌های سهند و سبلان وجود داشته‌است و تصاویر ماهواره‌ای از گذشته بارها این پدیده در مرز ایران و ترکیه را نشان داده‌است.

همچنین در استان‌های آذربایجان غربی و شرقی به طرز وحشتناک پاییز گرمی را نسبت به بلند مدت تجربه کرده‌اند به‌طوری‌که در پاییز برای استان آذربایجان شرقی ۲.۹ و آذربایجان غربی ۲.۷ درجه سانتی‌گراد افزایش دما نسبت به بلندمدت داشته‌ایم (شکل ۷). در آذرماه این افزایش بیش از ۴.۵ درجه بوده‌است (شکل ۸).

این افزایش دما می‌تواند موجب افزایش دمای هوا در بعد از رشته‌ کوه‌های مرزی (leeward) شود که نتیجه آن با توجه به‌ توضیحات ارایه‌شده می‌تواند کاهش شدید بارندگی و حتی ضعیف یا محوشدن ابر در قسمت ایران باشد و مقدار قابل‌توجهی بارش و پوشش برف در این دو استان را از دست بدهیم.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰 چرا فقط چند قدم تا جنگ بزرگ در خاور میانه فاصله داریم

امیل هوکایم
فاینانشال تایمز

 در خاورمیانه، جنگ ها در داخل مرزهای کشورها باقی نمی مانند.  احساسات و اندوه های موجود، مداخله خارجی، فقدان یک فرآیند امنیتی منطقه ای و ضعف مداوم دیپلماسی محلی در کنار هم قرار می گیرند و احتمال سرایت درگیری به سایر نقاط را بیشتر می کنند.

بیست سال پیش، تهاجم غرب به عراق، توازن منطقه‌ای را به نفع ایران برهم زد و دوران جدیدی از جهادگرایی فراملی را آغاز کرد.  یک دهه پیش، سوریه وارد یک جنگ داخلی ویرانگر شد که قدرت‌های بزرگ و جنگجویان افراطی را به خود جذب کرد.  در ماه‌های گذشته، فراتر از تلفات انسانی عظیم فلسطینی‌ها، پیامدهای منطقه‌ای جنگ جاری غزه احتمالاً به همان اندازه مهم خواهد بود.

 قرار دادن اجباری فلسطین در دستور کار منطقه ای یکی از اهداف متعدد حماس بود که در ۷ اکتبر حمله خود را در اسرائیل آغاز کرد. تنها چند روز بعد، به لطف فشار ایالات متحده، از حمله گسترده اسرائیل به حزب الله لبنان جلوگیری شد.  از آن زمان، سوریه، لبنان و یمن هم به هدف و هم به سکوی پرتاب تبدیل شده اند.  شگفت‌انگیزترین رخداد ژئوپلیتیکی، موفقیت حوثی‌ها در ایجاد اختلال در ترافیک دریایی در تنگه باب المندب است.
 ۱۰ روز گذشته نشان می دهد که منطقه چقدر به لبه پرتگاه نزدیک است.  قتل افرادی از جمله فرمانده ارشد ایرانی در سوریه و معاون رهبر سیاسی حماس در لبنان توسط اسرائیل و ترور یک فرمانده ارشد عراقی مورد حمایت ایران توسط امریکا صورت گرفته است.  حرکت آشکار به سمت اقدامی به رهبری ایالات متحده علیه حوثی ها در یمن نیز می تواند نشانه ای از افزایش تنش ها باشد.
نگاهی به جنگ سال ۲۰۰۶ بین اسرائیل و حزب الله، و ترورهای قبلی ایالات متحده و اسرائیل علیه رهبران مهمتر حماس، حزب الله و ایران، باعث می شود نفس راحتی بکشیم، چون این رخدادها باعث نشد که ایران و حزب الله منازعه بزرگتری را کلید بزنند. اما تفاوت فعلی، زمینه، دامنه، سرعت و ادراک ماجراست.  اکنون چهره های ارشد بیشتری کشته شده اند و حملات مهم بیشتری در مناطق بیشتری در یک دوره کوتاه رخ داده است.  در همین حال، حمله اسرائیل به غزه ادامه دارد و مردم منطقه را به ستیز با این دولت می‌اندازد.

  تهران نگران از بین رفتن اعتبار و قدرت بازدارندگی خود است، اما همچنان معتقد است اهداف نهایی خود از طریق مرگ با هزار ضربه چاقو بهتر محقق می شود تا رویارویی پرهزینه.  حزب الله، نیرومندترین شریک آن، یک نیروی آب دیده با قابلیت های موشکی پیشرفته و عمق استراتژیک است.  این گروه از طریق دو عامل محدود می شود: ترس و خستگی در جامعه لبنان و ترجیح ایران به حفظ آن برای بازدارندگی در مقابل اسرائیل و ایالات متحده در صورت جنگ موجودیتی در آینده.

 در عوض، شرکای منطقه‌ای ایران از مناقشه برای تقویت مواضع داخلی خود و تأکید بر مقاومت خود در برابر امپریالیسم غرب استفاده می‌کنند. 

اسرائیل آسیب دیده، آستانه ی تحمل بیشتری از خود برای خطر کردن و بی رحمی بسیار بالاتری از آنچه مقامات غربی انتظار داشتند از خود نشان داده است.  شکست نظامی حماس یک هدف دست یافتنی از طریق صبوری بود.  در عوض، اسرائیل اهداف گسترده‌تری را بیان کرده و شیوه‌های نظامی ای را در پیش گرفته که فاجعه‌ای بشردوستانه ایجاد کرده و دورنمای شکست استراتژیک را افزایش داده است.  در حالی که حماس به دنبال انتقام جویی است، این گروه اما با زمان بازی می کند تا در نبرد روایت ها پیروز شود.

 سه ماه پس از ۷ اکتبر، تصویر دیپلماتیک چیزی جز آشفتگی نیست.  گروهی از وزرای خارجه مسلمان که از پایتخت های بزرگ بازدید کردند، نتوانستند شتاب دیپلماتیک زیادی ایجاد کنند.  به نظر می رسد تلاش ها برای آزادی گروگان های اسرائیلی نیز کم رمق شده است.  اگر اسرائیل غزه را همچنان منطقه عملیات نظامی ببیند، فارغ از اینکه چه کسی آن را اداره می کند و از پیوستن به روندی که منجر به تشکیل کشور فلسطین شود امتناع کند، ایده های دارای حسن نیت برای روز پسا جنگ بی معنی است.

  عربستان سعودی نگران است که اقدام تند می تواند مذاکرات خود با حوثی ها را از ریل خارج کند.  مصر هم که برای تقویت اقتصاد درگیر خود به درآمدهای کانال سوئز وابسته است، برای حفاظت از کشتیرانی دریایی کار چندانی انجام نمی دهد.  بار دیگر این امر بر دوش ایالات متحده است تا ائتلافی را تشکیل دهد که در نهایت هم احساسات ضد آمریکایی را در منطقه تشدید خواهد کرد.

 ایالات متحده برای جلوگیری از جنگ همه جانبه منطقه ای تا کنون مستحق اعتبار است.  اما به نظر می رسد فاقد ایده است و قادر به اعمال اهرم فشار نیست.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
مجتمع جهانی اقتصاد نظر اندیشمندان علوم مختلف را در زمینه پنج چالش عمده آینده برای دوره های زمانی دو و ده ساله گردآوری کرده است. این چالش‌ها شامل:
- محیط زیستی
- ژئوپولتیکی
- اجتماعی
- تکنولوژیکی
- اقتصادی
طبق نظر این اندیشمندان، اصلی ترین چالش دو سال آینده اطلاعات نادرست و غلطی است که برای گمراه کردن اذهان ایجاد می شوند.
محیط زیست طی ده سال آینده با چالش های بیشتری مواجه خواهد شد که از دو به پنج چالش افزایش خواهد یافت. در آینده نزدیک برخی چالش‌ها از درجه اهمیت افتاده و موارد جدیدی خود را نشان خواهند داد.
انسان با دستکاری در محیط زیست، حیات بشری را با خطر جدی روبرو خواهد کرد. از طرفی نیز با ورود هوش مصنوعی به دنیای زیست انسانی، می بایست منتظر پیامدهای ناگوار آن باشیم.
در این بین اما یکی از چالش های پایدار مهاجرت های غیر ارادی و ناخواسته است که احتمالاً بر اثر زیاده خواهی برخی سیستم های حکمرانی و گسترش دامنه درگیری ها بر انسان های بی گناه تحمیل خواهد شد.
ماجد کیاست
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/Eghtesad
🔰 ما و کشورهای ناقابل خلیج فارس: فاصله‌ی شعار و عمل!


محمدحسین روانبخش
گاهی لازم نیست خیلی دورها را نگاه کنیم تا ببینیم دنیا با چه سرعتی دارد جلو می‌رود و ما - به رغم ادعا و شعارهای گل‌درشت - درجا می‌زنیم؛ کافی است که به همین کشورهای جنوب خلیج فارس نگاه کنیم که همچنان که دارند با پیشرفت دنیا همراه می‌شوند، از ما دور می‌شوند:

1⃣ یک سال پیش قطر، همان کشور نقلی همسایه «جام جهانی فوتبال» را با شایستگی برگزار کرد، اتفاقی که ما خوابش را هم نمی‌توانیم ببینیم!

2⃣ آن طرف‌تر در حالی که شرکت «آرامکو»ی عربستان باارزش‌ترین شرکت جهان شده است و «اپل» را پشت سر گذاشته، ولی‌عهد این کشور، خاورمیانه را اروپای جدید می‌بیند و می‌گوید «پنج سال دیگه عربستان کشوری کاملا متفاوت خواهد بود»!

3⃣ ارزش سرمایه‌ای سرمایه‌گذاری‌های خارجی‌ امارات متحده عربی، دومین اقتصاد منطقه پس از عربستان به بیش از «دو تریلیون دلار» رسیده است!

4⃣ همین ماه پیش و در روزهایی که سال ۲۰۲۳ رو به پایان بود، نشریۀ فوربس ده پول قدرتمند جهان در این سال را معرفی کرد که «دینار کویت» در رتبه‌ی اول ( و بالاتر از دلار و یوروی افسانه‌ای) قرار گرفت!

هر کدام از این‌ها مثل پتکی است که بر سر ما می‌خورد، ببینید در مقابل این‌ها ما چه وضعی داریم:

1⃣ در مقابل جام جهانی قطر، در کشور ما رئیس جمهور زحمت کشیده و «دستور» ساخت یک ورزشگاه آبرومند در تهران را صادر کرده است و فعلا در مرحله «جانمایی» آن گیر کرده‌ایم!

2⃣ در مقابل آرامکوی عربستان، ارزش کل بورس تهران به کمتر از ۷ درصد ارزش فقط همین یک شرکت عربستانی سقوط کرد تا دیگر کسی به فکر سرمایه‌گذاری در تنها بازار سرمایه کشور نیفتد. البته مشکل بورس سه روزه قابل حل است!

3⃣ در مقابل ارزش دینار کویت، ما وعده محسن رضایی را داشتیم که می‌گفت ریال‌مان را به قوی‌ترین پول منطقه بعد از دلار و یورو تبدیل می‌کنم! ( واقعا معلوم نیست چطور می‌توان پولی ارزشمندتر از دینار کویت داشت که ارزش آن از دلار و یورو پایین‌تر باشد!)

4⃣ و در مقابل ارزش سرمایه گذاری‌های امارات، مسئولان چنان متحیر شده‌اند که وزیر سابق و دبیر فعلی مناطق آزاد کشور برای این‌که وضعیت رویایی را تصور کند، ادعا می‌کند که امارات در این مناطق ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
🔰دیکتاتوری نوچه‌ها
نوچه‌پروری چگونه بنگاه‌های اقتصادی را به زوال می‌کشاند؟

سعید ابوالقاسمی
نوچه‌پروری انواع گوناگون دارد. نوچه‌پروری سیاسی با نوچه‌پروری اقتصادی متفاوت است.

در نوچه‌پروری سیاسی، یک نفر، شمع می‌شود و مریدانش، همچون پروانه دورش حلقه می‌زنند. «مراد» مسوولیت می‌گیرد و «مریدان» یکی‌یکی در مسوولیت‌ها سازماندهی می‌شوند تا او را همراهی کنند. برخی، نام این روند را «فعالیت تشکیلاتی» می‌گذارند.

داستان در نوچه‌پروری اقتصادی متفاوت‌تر می‌شود. نوچه‌های اقتصادی، به ضابطه پایبند هستند اما ضابطه را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که تفکرات مراد را تایید کند. شرکت‌های زیادی با این موضوع دست‌به‌گریبان هستند.

چاپلوس‌ها در فرآیند نوچه‌پروری اقتصادی جایگاه ویژه‌ای دارند. مدیران هم به دلایل مختلف علاقه دارند تا کارمندانشان، چاپلوسی کنند.

در نوچه‌پروری اقتصادی، افراد استحاله نمی‌شوند، اما آنچه واقعیت دارد را نیز بیان نمی‌کنند. همین موضوع، نابودی و زوال شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را به دنبال خوا
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادب…
🔰از نخبه کشی تا پخمه پروری


مجتبی لشکربلوکی
جملاتی با این مفهوم را بسیار شنیده ام و خوانده ام احتمالا شما هم: ما توسعه پیدا نمی کنیم چون مدیران ما بی سوادند! باندبازند! فاسدند! دنبال منافع شخصی اند. مشکل اصلی مملکت سوء مدیریت است!

اینجوری که نگاه می کنی فرمول توسعه خیلی ساده است: مدیران را عوض کنید همه چیز درست می شود. اصولا ما دنبال جواب های آسان هستیم. وقتی با یک پدیده روبرو می شویم که نمی فهمیمش، حفره ای در مغز ما ایجاد می شود و تا این حفره را پر نکنیم آرام نمی شویم. و چون تعداد سوالات زیاد است و پیدا کردن پاسخ های درست هم دشوار است، بلافاصله دنبال جواب های آسان دم دستی کار را بنداز می گردیم. و چه چیزی بهتر از اینکه مشهودترین قسمت ماجرا یعنی آدم ها را پیدا می کنیم و تمام! و سپس آرام می گیریم.
کافیست در گوگل کلمه مدیران ناکارآمد را جستجو کنید. من چنین کردم 178 هزار نتیجه در یک چهارم ثانیه! و مدیریت ناکارآمد 69 هزار نتیجه در همان زمان! جالب نیست؟!

اما دقیقا سوال اینجاست که اگر جواب توسعه نیافتگی ما این است، یک سوال ساده اما بنیادی دیگر، باید بپرسیم چه می شود که نخبگان سر کار نمی آیند؟ چرا نخبگان له می شوند؟ چرا پخمگان می آیند و می مانند؟ (البته تاکید کنم بسیاری از مدیران دولتی که با آنان تعامل کرده ام هم باهوشند و هم فرهیخته)
استاد رضا قلی، نویسنده کتاب جامعه شناسی نخبه کشی در اواخر عمرش مصاحبه ای کرده و چند نکته جالب گفته: نخبگان مصلح در این کشور بسیار تنهایند. نه اینکه وطن‌پرستی در این کشور وجود نداشته باشد بلکه شرایط به‌گونه‌ای است که [نخبگان] قادر به عملی نیستند. نخبگان مصلح معمولا در مواجهه با انبوهی از افراد قرار می‌گیرند که منافع شخصی را به منافع ملی ترجیح می‌دهند. بنابراین مصلحان یا همان نخبگان مصلح، نمی‌توانند کاری از پیش ببرند و عرصه برای آنها تنگ خواهد شد. همین تعارضات بود که قائم‌مقام [و امیرکبیر] را در روزگاری از بین برد؛ و به قول میرزاتقی‌خان امیرکبیر برای نخبه اصلاح‌گر «ز منجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد.»

جواب را باید در ریشه ها جست. بنا به مشاهدات عینی و کاملا مبتنی بر تجربیات از نزدیک عرض می کنم که:
1) بسیاری افراد قدرتمند تمایلی ندارند در دولت کار کنند. چرا؟ کار کردن در دولت مختصات روانی خاصی می طلبد که هر کسی نمی تواند خود را با آن تطبیق دهد.

2) افراد بنا به ملاحظات غیرفنی دعوت نمی شوند یا کنار گذاشته می شوند: یکی به دلایل خانوادگی، دیگری به دلایل مذهبی، دیگری به دلایل امنیتی یا دعوت نمی شود یا کنار گذاشته می شود.

3) افراد مثله می شوند: فرض کنید که طرف از فیلتر اول (عدم تمایل) و دوم (عدم دعوت) رد شد، سازوکارهای بروکراتیک دولتی مانند ناظم سخت گیری است که که هر مدیر خلاق تحول خواهی را بعد از مدتی ادب می کند و تبدیل می کند به ماشین عطف و پیرو (توضیح برای آن ها که کار اداری نکرده اند که هر نامه ای که می آید را یا پاسخ می دهیم بدون کنش واقعی یا پیگیری می کنیم بدون کنشی)

4) افراد زود به زود عوض می شوند. فرض کنید که طرف وارد دولت شد، رشد هم کرد، پرونده برایش ایجاد نشد، خلاقیت و نشاطش را هم حذف کرد در دام بعدی می افتد: تغییرات پیاپی مدیریتی. مثلا آموزش و پرورش هر سال یک وزیر عوض کرده! این یعنی تا آن پایین همه در معرض تلاطم قرار می گیرند.

5) افرادغیر فنی و غیرنخبه (بهترین متضاد نخبه فکر می کنم پخمه باشد) وارد می شوند: به مصیبت های فوق ورود افراد غیرفنی را هم اضافه کنید. طرف تا حالا یک روز در حوزه ایکس کار نکرده، بدون طی مراحل کارشناسی و تجربی، وزیر و وکیل و مدیر می شود.

کشتن نخبگان فقط حذف فیزیکی آنان نیست. نخبگانی که به دولت راه پیدا نمی کنند. نخبگانی که به خاطر بروکراسی دولتی، تعویض های پیاپی خلاقیت و جسارت خود را از دست می دهند. نخبگانی که مجبورند زیر دست پخمگان کار کنند، کشته می شوند حتی اگر نفس بکشند و پشت میزشان هم باشند. تبدیل می شوند به ماشین های باکلاس عطف و پیرو!

تجویز راهبردی
بارها خوانده‌ایم در کشور مشکل مدیریت، ضعف مدیریت و سوءمدیریت وجود دارد. اما این اصل ماجرا نیست. این آدرس غلط است! مساله نظام نامطلوب حکمرانی؛ نهادهای کژکارکرد و از ریخت افتاده انتخابات و انتصابات است. اگر می خواهیم کشور توسعه پیدا کند، ما (یعنی جامعه) باید روی سازوکارها، سیستم ها و قواعدی پافشاری، تمرکز و مطالبه گری کنیم که؛
اولا: بهترین ها (نخبگان) را برای امر کشورداری جذب کند (مثل سنگاپور)
دوم اینکه: نظام پاداش ها کشورداران را به درستی طراحی کنیم تا بهترین ها بمانند و انگیزه داشته باشند (مثل کره جنوبی)
سوم اینکه: رسانه های آزاد بیشترین نظارت ها را بر کشورداران انجام دهد (مانند کشورهای اسکاندین
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
Forwarded from کارخانه
🔻چهلمین شماره از ماهنامه تحلیلی کارخانه با عنوان "روایت بی‌تابی" منتشر شد

🔹ماهنامه کارخانه، رسانه راهبردی شرکت فولادمبارکه در حوزه صنعت و معدن است که با هدف تبیین نقش پیشرانی بنگاه‌های بزرگ در مسیر توسعه و تعالی کشور منتشر می‌شود و با نگاهی آینده‌پژوهانه سعی دارد ضمن بیان دیدگاه‌ صاحب‌نظران و اندیشمندان، امکان هم‌اندیشی، تبادل‌نظر و تضارب‌آرا را فراهم سازد تا در چارچوب یک پیوست رسانه‌ای چند سونگر، بستری شایسته برای تحقق درست گام دوم شرکت فولادمبارکه را فراهم سازد.

در این شماره می‌خوانید؛
🔸روایت بی‌تابی
چگونه می‌توان بنگاه‌های بزرگ را در برابر محدودیت‌ها تاب‌آور کرد؟
🔸دوقلوی دیجیتال
فن‏‌آوری‏‌های دیجیتال، چگونه بخش‏‌های تولیدی را متاثر می‌سازند؟
🔸تردیدهای توسعه صنعتی
آیا مکانیسم بازار آزاد، سیاست‌ حمایت از توسعه صنایع ملی را با تردید روبه‌رو می‌سازد؟
🔸جنگ جهانی انرژی
صنایع بزرگ چگونه با استفاده از انرژی‌ تجدیدپذیر هزینه‌های خود را کاهش می‌دهند؟

🔻شما می‌توانید نسخه الکترونیکی ماهنامه کارخانه را از طریق لینک زیر دریافت نمایید:

Https://msc.ir/s/pD

🆔 @mobarakehsteel_co
🔰فاجعه صادرات سنگ ساختمانی


 سیامک حاج سیدجوادی
با اینکه صنعت سنگ ایران در زمینه سنگ ساختمانی مزیت نسبی دارد و ما جزو دومین تولید‌کننده سنگ‌های گروه آهکی دنیا هستیم، اما صادرات ایران در این عرصه به شدت پایین است و می‌توان گفت که با سهم نزدیک به یک درصد نقش ناچیزی را ایفا می‌کند. موضوع بغرنج این است که این مساله روز‌به‌روز سیر نزولی به خود گرفته و رو به افول است.

متاسفانه تنها یاد گرفته‌ایم که مدام بر تعداد معادن سنگ تاکید کنیم و بگوییم که ۲ هزار معدن سنگ در کشور داریم و جزو بزرگ‌ترین تولیدکننده‌های سنگ دنیا هستیم و چنین و چنان! مساله مهم آن است که با اینکه ۵ هزار کارخانه سنگ‌بری در ایران وجود دارد، اما سوال اینجاست که نتیجه صادرات به چه صورت است؟!

براساس آمارها در سال گذشته حدود ۴۰ درصد افت صادرات سنگ با تعرفه ۲۵- ۱۵ داشته‌ایم که دلیل عمده آن تمرکز انحصاری به بازار چین و مقدار ناچیزی هم بازار هندوستان بوده است. در حالی که با مابقی دنیا کاری نداشته‌ایم و به هیچ جای دیگر صادر نکرده‌ایم.

از طرف دیگر با بررسی تعرفه ۶۸- ۰۲ سنگ‌های بریده ملاحظه می‌کنیم که ۸۴۰ هزار تن سنگ بریده صادر کرده‌ایم که حدود ۷۰ درصد آن به عراق با میانگین قیمت کمتر از ۸ دلار صادر شده است!

این در حالی است که برای هر مترمربع سنگی که تولید می‌شود در چرخه زنجیره فرآوری ۵ دلار سوبسید شامل بخش انرژی است و تنها ۳ دلار بابت ماده اولیه، نیروی انسانی، هزینه‌های تولید و … دریافت می‌شود که خود به معنای هدیه سنگ‌های ایرانی است.

میانگین درآمد صادراتی سنگ‌های بریده در ایران ۹ دلار بوده در حالی که میانگین قیمت صادرات ترکیه که پایین‌ترین قیمت سنگ بریده دنیاست، ۲۴ دلار است. جالب اینکه میانگین قیمت همین نوع سنگ در چین ۳۶ دلار است، بنابراین طبق آمارها کمتر از نصف قیمت ترکیه و چندین برابر ارزان‌تر از چین سنگ‌مان را می‌فروشیم؛ موضوعی که نشان می‌دهد ضعیف هستیم و این ضعف ناشی از مشکلاتی است که از بخش معدن شروع می‌شود.

در ادامه در صادرات سنگ کشور مشکل داریم و به هیچ‌وجه تمرکزمان به بازارهای اصلی صادراتی نبوده است. متاسفانه صادرات ما در بخش‌های فرآوری‌شده به کشورهای همسایه محدود شده است. بنابراین ۷۰ درصد به عراق، ترکمنستان، دوبی، ترکیه، قزاقستان صادر می‌شود که عملا باعث شده به بازارهای اصلی شامل ۲۰ کشور اروپایی مثل فرانسه، آلمان، کشورهای اسکاندیناوی، اسپانیا و هلند صادراتی نداشته باشیم.

ضعف ماشین‌آلات معدنی، تولید مشکل‌دار ماشین‌آلات بخش فرآوری،‌ عدم امکان ورود ماشین‌آلات معدنی به ایران، اقلام مصرفی بالا، هزینه و قیمت تمام‌شده قابل‌توجه، مشکلات خود‌تحریمی، اختلاف ارز نیمایی و آزاد (که صادرکننده را با مشکل روبه‌رو می‌کند که ارز حاصل از صادرات را چطور باید برگرداند)، بوروکراسی اداری همه باعث شده صادر‌کننده به این مساله فکر کند که واقعا در این شرایط چطور می‌شود صادر کرد؟

سوال مهم دیگر این است که مگر صادرات آن هم با اختلاف ۲۵ درصدی ارز نیمایی، چقدر سود دارد که فعال این عرصه پی همه چیز را به تن خود بمالد؟! حداقل باید اجازه بدهند در حوزه‌هایی اقدام به واردات کنند تا بتوانند مزیت داشته باشند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

🔗https://instagram.com/EghtesadBazar


📊 کانال اقتصادبازار
🔗www.tg-me.com/EghtesadBazar
2024/05/29 04:47:27
Back to Top
HTML Embed Code: