Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  وَرَهرام روز ، روز بهرام پیروزگر بر ایران دوستان راستین همایون باد! 
ایران جاویدان نیازی به نوحه خوانی ندارد پس مداحان دروغگو و انیرانی ، دهانشان را گِل بگیرند که نام ایران را بر زبان دروج شان نگذارند.
رهایی از آیین بیگانگان
بهین فَرُّ و پیروزی است ای جوان
چو برگردد آیینِ وَرجای مِهر
شکوفد به دلها ، گلِ نیکچهر
خردمندی آید بهارینه پوش
وَزَد در دل و جان ، نسیمِ سروش
حجازی مسلمان ، گریزان شود
مُغیلان به نجد و بیابان شود
بهشتش روا بر خودش تا حجاز
که از ما گرفته است ، کیش و نماز
به رام و ، وَرَهرامِ پیروزگر
به آیینِ سیمرغِ شادی نگر
همه پَر بگیریم و یک تن شویم
در این شب ، چو خورشیدِ روشن شویم
#داتيس_مهرابيان
 
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  ایران جاویدان نیازی به نوحه خوانی ندارد پس مداحان دروغگو و انیرانی ، دهانشان را گِل بگیرند که نام ایران را بر زبان دروج شان نگذارند.
رهایی از آیین بیگانگان
بهین فَرُّ و پیروزی است ای جوان
چو برگردد آیینِ وَرجای مِهر
شکوفد به دلها ، گلِ نیکچهر
خردمندی آید بهارینه پوش
وَزَد در دل و جان ، نسیمِ سروش
حجازی مسلمان ، گریزان شود
مُغیلان به نجد و بیابان شود
بهشتش روا بر خودش تا حجاز
که از ما گرفته است ، کیش و نماز
به رام و ، وَرَهرامِ پیروزگر
به آیینِ سیمرغِ شادی نگر
همه پَر بگیریم و یک تن شویم
در این شب ، چو خورشیدِ روشن شویم
#داتيس_مهرابيان
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان  #سروده_داتیس_مهرابیان   #بخش_بیست_و_هفتم  #آرش_نامه  #تیر_پنچ َ (پنچَ  در پارسی باستان و زبان ساسانی  )    گفتیم افراسیاب شاه تورانیان ، از کین ، سامه اش (شرطش) را برای بیرون رفتن از خاک ایران ، بر این نهاده بود که تنها به…
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان
#سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_بیست_و_هشتم
#آرش_نامه
#تیر_شش (خْشوَش ، اوستایی و شَش پهلوی )
در این هنگام ، تیری را که سوفار و پیکان و پَرَش از برترین ها و از جان میهن فراهم آمده بود به افراسیاب دادند و او بر آن تیر نشان نهاد که پس از پرتاب شدن ، آسان تر و زودتر پیدا شود سپس همان تیرِ نشان دار شده را برای آرش آوردند.
آرش آن تیر را در تیردان گذاشته و سپیده دمان ، با گام هایی استوار ، از کوه (رویان یا دماوند) ، بالا رفت تا از چکاد کوه ، آن تیر را به سوی توران پرتاب کند.
گزیده شد آرش ، به کارِ سپَند
که او تیری از جان ، کَشَد ، بر کمَند
نشان زد بر آن تیر ، افراسیاب
که دیده شود ، در شب آن ، آفتاب
به سرپنجه چون نورِ در شاخه ها
گرفت آرش آن ، پرتُوِ شید را
به بالای کوهِ دماوند رفت
چنان پیرِ مهری ، که پوید به هفت
کهن ترین نَسْکی که به آرش و تیرانداختن او پرداخته است یَشتهای اَوِستا ست ، در تیشتَریَشت ، تازشِ ستارهٔ تیشتَر(تیر ؛ ایزد باران زا) به سوی دریای فراخکرت (یا دریای وَروکَشه ) به پروازِ تیری مانند شدهاست که آرش از کوه اَیریوخْشَئوثه (محل آن دانسته نیست) به سوی کوه خْوَنْوَنْت پرتاب کردهاست، بر پایه ی این گزارش (یشت ۸، بند ۷ و ۳۸)، اهورامزدا به تیر آرش دَمی بدمید و یاورِ او ، ایزدِ مِهر ، دارندهٔ دشتهای فراخ، راه گذرِ تیر را هموار ساخت. اَشی (یا اَهریشوَنگ ؛ ایزد دارایی و بخشش ) که نیک و بزرگ است و پارِند ، سوار بر گردونه ، از پیِ تیر ، روان شدند.
 
به گامِ بلندش ، دماوند ماند
و او بر سرِ صخرهها ، تیز راند
اَبَر _ ابرهای چکادان سوار
نشستند بر شانهاش ، بوسه وار
زمین و زمان شد ، فرازان به دست
چکادِ دماوند پیشش نشست
کشید از کمان ، تیرِ وا تا _سوار
و جان را ، بر آن تیر ، کرد آسوار
روانش شد از چِلّه ، پَرّان به تیر
سپهر آمد از آذرخشش ، به زیر
تیرِ آرش ، جان گرفته از جانِ سپَندِ آن پهلوان ، به پرواز در آمد و از فراز جنگل های ابر آلود و چکاد های برف پوش گذشت ، همینکه بلندی پروازش بر فراز دشتهای سرسبز و گسترده ی بادغیس ، به پستی و فرود رو کرد ، ایزد باد (واتا ایزد ) به فرمان هورمزد (خرَدِ رسا ) ، دوباره در پَرهای شهبازِ شیدوَر که در پَسِ تیر بودند دمید و آن را تیر از نو اوج گرفت و تیزتر از پیش ، پرواز کرد تا آنکه ، به هنگام غروب خورشید پس از پیمودن هزار فرسنگ ، به سرزمین خُلم در بلخ ، در کرانه ی جیهون بر بـُنِ درخت گردویی ، تناوَر نشست. تیر را از خُلم به تبرستان ، به نزد افراسیاب آوردند و افراسیاب تورانی ، چون نشانِ خود را ، بر تیر دید ، از پیمانشکنی ، بیمناک شده ، سپاهیانش را فرمان بیرون رفتن از ایران داد ، تورانیان از سرزمین پاک اهورایی بیرون شدند و با واپس نشستنِ دشمنان ، مرز ایران و توران ، در فراسوی بَلخ ، در جای فرود آمدنِ تیرِ آرش ، در کرانه ی جیهون شد و مردم ایران آن پیروزی بزرگ را جشن گرفتند ، مرزبانان و آسواران روزها و ماهها ، در پی پیکرِ آرش به جستجو پرداختند و او را نیافتند هر چند نورِ عشق و مهرِ آن جانگواه (شهید ) را در خویشتن و در جانبازی و سربازی خود ، برای مردم و میهن آشکارا می دیدند.
سبکبال ، آن تیر ، همچون سروش
گذشت از سرِ جنگلِ ابرپوش
و رو ، سوی مرزِ اِران ، تیزبال
برفت و بغرّید چون شیردال
پَسین گاهِ آن روزِ لبخند و نور
دو چشمانِ جیهون ، شکفت از سرور
چو دید آن ، سروشینه _تیرِ سپَند
به سویش روانست ، چون مهرِ زند
 
گشوده شد آغوشِ جیهون ، نِکو
که بنشیند آن تیر ، بر قلبِ او
نخست آن سفیرِ صدایش رسید
و قلبِ تناوَر درختی ، تپید
گل و سبزه و رود ، فریاد شد
که ایران زمین ، شاد و آزاد شد
فرود آمد آن تیرِ زنده ز جان
ز جانِ یَل آن آرشِ پهلوان
به ساقِ تناوَر درختی ، سِتُرگ
در آن سوی جیهونِ پاک و بزرگ
 
چو آن تیرِ جانانه از جان ، نشست
تنِ کوهِ بیجانِ آرش ، شکست
چنان تَخش و تَرکِش به هر سو ، روان
پراکنده شد ، پیکرِ پهلوان
و هر تکهاش در شمال و جنوب
سرِ خاور و باختر ، زد به پوب
 
از این روی ، این خاکِ لاله فشان
پُر از هاگِ زنده است و آرش نشان
که هر دورهای پَهله صد ، رایومند
از این سرزمین ، آرشان می دمند
راستا دارد ...
#واژه_نامه؛
#رایومند ؛ دارنده ی آفتاب
#تخش ؛ بُمب ، فشفشه
#اشی ؛ ایزد توانگری و بخشش ، بانویی بلند بالا و زیبا از تخمه ی آسمانی
_پس از یَشت های اوستا و تیشتَریَشت ، از میان ماتیکان های (کتابهای ) پارسی میانه ، تنها در نوشته ی « ماه فروردین ، روز خرداد » به نیکی از آرش یاد شده است، همچنین در مینوی خرَد (پرسش ۲۶، بند ۴۴) نیز به این رویداد بی آنکه نام آرش را بیاورد اشاره شده و آن کار سپند آزاد سازی را از منوچهر دانسته است.
#کانال_شعر_نقاشی_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_بیست_و_هشتم
#آرش_نامه
#تیر_شش (خْشوَش ، اوستایی و شَش پهلوی )
در این هنگام ، تیری را که سوفار و پیکان و پَرَش از برترین ها و از جان میهن فراهم آمده بود به افراسیاب دادند و او بر آن تیر نشان نهاد که پس از پرتاب شدن ، آسان تر و زودتر پیدا شود سپس همان تیرِ نشان دار شده را برای آرش آوردند.
آرش آن تیر را در تیردان گذاشته و سپیده دمان ، با گام هایی استوار ، از کوه (رویان یا دماوند) ، بالا رفت تا از چکاد کوه ، آن تیر را به سوی توران پرتاب کند.
گزیده شد آرش ، به کارِ سپَند
که او تیری از جان ، کَشَد ، بر کمَند
نشان زد بر آن تیر ، افراسیاب
که دیده شود ، در شب آن ، آفتاب
به سرپنجه چون نورِ در شاخه ها
گرفت آرش آن ، پرتُوِ شید را
به بالای کوهِ دماوند رفت
چنان پیرِ مهری ، که پوید به هفت
کهن ترین نَسْکی که به آرش و تیرانداختن او پرداخته است یَشتهای اَوِستا ست ، در تیشتَریَشت ، تازشِ ستارهٔ تیشتَر(تیر ؛ ایزد باران زا) به سوی دریای فراخکرت (یا دریای وَروکَشه ) به پروازِ تیری مانند شدهاست که آرش از کوه اَیریوخْشَئوثه (محل آن دانسته نیست) به سوی کوه خْوَنْوَنْت پرتاب کردهاست، بر پایه ی این گزارش (یشت ۸، بند ۷ و ۳۸)، اهورامزدا به تیر آرش دَمی بدمید و یاورِ او ، ایزدِ مِهر ، دارندهٔ دشتهای فراخ، راه گذرِ تیر را هموار ساخت. اَشی (یا اَهریشوَنگ ؛ ایزد دارایی و بخشش ) که نیک و بزرگ است و پارِند ، سوار بر گردونه ، از پیِ تیر ، روان شدند.
به گامِ بلندش ، دماوند ماند
و او بر سرِ صخرهها ، تیز راند
اَبَر _ ابرهای چکادان سوار
نشستند بر شانهاش ، بوسه وار
زمین و زمان شد ، فرازان به دست
چکادِ دماوند پیشش نشست
کشید از کمان ، تیرِ وا تا _سوار
و جان را ، بر آن تیر ، کرد آسوار
روانش شد از چِلّه ، پَرّان به تیر
سپهر آمد از آذرخشش ، به زیر
تیرِ آرش ، جان گرفته از جانِ سپَندِ آن پهلوان ، به پرواز در آمد و از فراز جنگل های ابر آلود و چکاد های برف پوش گذشت ، همینکه بلندی پروازش بر فراز دشتهای سرسبز و گسترده ی بادغیس ، به پستی و فرود رو کرد ، ایزد باد (واتا ایزد ) به فرمان هورمزد (خرَدِ رسا ) ، دوباره در پَرهای شهبازِ شیدوَر که در پَسِ تیر بودند دمید و آن را تیر از نو اوج گرفت و تیزتر از پیش ، پرواز کرد تا آنکه ، به هنگام غروب خورشید پس از پیمودن هزار فرسنگ ، به سرزمین خُلم در بلخ ، در کرانه ی جیهون بر بـُنِ درخت گردویی ، تناوَر نشست. تیر را از خُلم به تبرستان ، به نزد افراسیاب آوردند و افراسیاب تورانی ، چون نشانِ خود را ، بر تیر دید ، از پیمانشکنی ، بیمناک شده ، سپاهیانش را فرمان بیرون رفتن از ایران داد ، تورانیان از سرزمین پاک اهورایی بیرون شدند و با واپس نشستنِ دشمنان ، مرز ایران و توران ، در فراسوی بَلخ ، در جای فرود آمدنِ تیرِ آرش ، در کرانه ی جیهون شد و مردم ایران آن پیروزی بزرگ را جشن گرفتند ، مرزبانان و آسواران روزها و ماهها ، در پی پیکرِ آرش به جستجو پرداختند و او را نیافتند هر چند نورِ عشق و مهرِ آن جانگواه (شهید ) را در خویشتن و در جانبازی و سربازی خود ، برای مردم و میهن آشکارا می دیدند.
سبکبال ، آن تیر ، همچون سروش
گذشت از سرِ جنگلِ ابرپوش
و رو ، سوی مرزِ اِران ، تیزبال
برفت و بغرّید چون شیردال
پَسین گاهِ آن روزِ لبخند و نور
دو چشمانِ جیهون ، شکفت از سرور
چو دید آن ، سروشینه _تیرِ سپَند
به سویش روانست ، چون مهرِ زند
گشوده شد آغوشِ جیهون ، نِکو
که بنشیند آن تیر ، بر قلبِ او
نخست آن سفیرِ صدایش رسید
و قلبِ تناوَر درختی ، تپید
گل و سبزه و رود ، فریاد شد
که ایران زمین ، شاد و آزاد شد
فرود آمد آن تیرِ زنده ز جان
ز جانِ یَل آن آرشِ پهلوان
به ساقِ تناوَر درختی ، سِتُرگ
در آن سوی جیهونِ پاک و بزرگ
چو آن تیرِ جانانه از جان ، نشست
تنِ کوهِ بیجانِ آرش ، شکست
چنان تَخش و تَرکِش به هر سو ، روان
پراکنده شد ، پیکرِ پهلوان
و هر تکهاش در شمال و جنوب
سرِ خاور و باختر ، زد به پوب
از این روی ، این خاکِ لاله فشان
پُر از هاگِ زنده است و آرش نشان
که هر دورهای پَهله صد ، رایومند
از این سرزمین ، آرشان می دمند
راستا دارد ...
#واژه_نامه؛
#رایومند ؛ دارنده ی آفتاب
#تخش ؛ بُمب ، فشفشه
#اشی ؛ ایزد توانگری و بخشش ، بانویی بلند بالا و زیبا از تخمه ی آسمانی
_پس از یَشت های اوستا و تیشتَریَشت ، از میان ماتیکان های (کتابهای ) پارسی میانه ، تنها در نوشته ی « ماه فروردین ، روز خرداد » به نیکی از آرش یاد شده است، همچنین در مینوی خرَد (پرسش ۲۶، بند ۴۴) نیز به این رویداد بی آنکه نام آرش را بیاورد اشاره شده و آن کار سپند آزاد سازی را از منوچهر دانسته است.
#کانال_شعر_نقاشی_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
Forwarded from کانال آثار داتیس مهرابیان (داتیس مهرابیان)
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  گفتارها و راستی هایی درباره ی امام حسین و حادثه عاشورا که از ما پنهان داشته اند ، حقایقی که در کتابهای معتبر تاریخی موجودند.
هر ایرانی نژاده باید این حقایق را بداند ، بشنود و اندیشه کند تا در دام خرافات گرفتار نشود.
@esmaeilmehrabiandatis
  هر ایرانی نژاده باید این حقایق را بداند ، بشنود و اندیشه کند تا در دام خرافات گرفتار نشود.
@esmaeilmehrabiandatis
در گرامی داشت ۱۸ تیر ۱۳۷۸  و یادآوری جنایتها در  کوی دانشگاه تهران ؛
عزت الله ابراهیم نژاد شهید کوی دانشگاه تهران ، یکسال بعد از جان باختنش ، به جای اینکه قاتلش پیدا شود ، قاضی پرونده ، او را به اقدام علیه امنیت ملی محکوم کرد.
قاضی از گور کشیده است ، جَسَد
تا زَنَد حد ، که چرا ؟! کُشته شدی ؟!
آتش از گورِ تو برخاسته ، باز
هان ! به فریادِ که ؟! آغشته شدی ؟!
یاد همه جان باختگان راه آزادی ، به ویژه شهید عزت الله ابراهیم نژاد و مفقود الاثر سعید زینالی گرامی باد
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  عزت الله ابراهیم نژاد شهید کوی دانشگاه تهران ، یکسال بعد از جان باختنش ، به جای اینکه قاتلش پیدا شود ، قاضی پرونده ، او را به اقدام علیه امنیت ملی محکوم کرد.
قاضی از گور کشیده است ، جَسَد
تا زَنَد حد ، که چرا ؟! کُشته شدی ؟!
آتش از گورِ تو برخاسته ، باز
هان ! به فریادِ که ؟! آغشته شدی ؟!
یاد همه جان باختگان راه آزادی ، به ویژه شهید عزت الله ابراهیم نژاد و مفقود الاثر سعید زینالی گرامی باد
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه  #سروده_داتیس_مهرابیان  (بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و  یورشگران به خاک پاکِ میهن )  #پهلوان_نامه در پهلوان نامه ؛ #سنباد_نامه  #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...  #ابیات_۸۶۳۰_۸۶۴۵ #سنباد_نامه…
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه 
#سروده_داتیس_مهرابیان
(بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و یورشگران به خاک پاکِ میهن )
#پهلوان_نامه
در پهلوان نامه ؛
#سنباد_نامه #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...
#ابیات_۸۶۴۵_تا_۸۶۵۳
#سنباد_نامه
#بخش_شست_و_دوم
بهزادان نیز پاسخ داد ؛
_ ایدون باد که من در راهِ آزادی و رهایی ایران از سرپنجه ی دیوان و ددان حجازی و مسلمانان یورشگر که خود ، دانسته و ندانسته ، نیروی راهبر شده از سوی کلیساهای رومی و بیزانسی هستند ، آماده جانبازی و سر باختنم ، که راهِ سربازِ میهن شدن ، نخست ، سر باز زدن از دین و آیین بیگانگانی است که این بوم و بر را تاراج کرده اند و به شمشیرِ الله برآمده از آستینِ پدر آسمانی مسیح ، فرزندان این سرزمین را گردن زده و تاریخ و فرهنگ این خانه را در آتش خشم و بی خردی دین باوران ، سوزانده اند.
در این هنگام سِنباد شگفت زده از سخنان بهزادان پرسید ؛
_ بهزادان ! ای سردار نامدار شده به نام ابومسلم خراسانی !
ای که به گفته خودت ، مادر و پدرت ، در بندگی و بردگی اعراب مسلمان بوده اند و خودت فرستاده ی ابراهیم امام نواده ی عباس عموی پیامبر اسلام هستی ! ، چگونه از روز نخست که پا به این شهر و به این خانه گذاشتی ، خودت را مسلمانی گردن نهاده به فرمان ابراهیم امام شناساندی ، ولی اکنون در دم رفتن ، شمشیر زبان ، بر دین عرب و دین رومیان کشیده ای ؟! و آماجِ خیزش خود را ، در ستیز با ادیان ابراهیمی اسلام و مسیحیت می دانی ؟!
بهزادان در حالیکه مشت و پهنه ی ابروانش با هم فشرده می شد و آذرخشی از خشم و امید در چشمانش می دمید ، پاسخ داد ؛
بپیچم رها ، سر ز سر درگمی
هم از دینِ اعراب و هم ، از رُمی
که من مِهر ایران و ایرانیان
به جان و روان دارم ای مهربان
دلی بسته دارم بر این آب و خاک
به سرهای سروانِ افتاده پاک
به این سرزمینِ خرَد آفرین
که خونین شد از ، تیغِ دیوانِ کین
که خوار و خراب است ، در چنگِ دین
همین دینِ بیگانگانِ سلین
معاویه پندارکی از یهود
هم آنچه که از دینِ عیسی ربود
معاوی– مسیحی که فرمانرواست
به دینِ نوینِ عرب ، رَهنماست
معاوی ، عرب نه ! ، که بیزانسی است
به تاریخ و فرهنگمان ، بُرده دست
سِنباد شگفت زده تر از پیش ، پرسید ؛
چه می گویی بهزادان ! نواده ی بزرگمهر !
که اکنون از جامه ی سرداری جنگجو و از عبا و قبایی ، فراخوان دهنده به دین اسلام و آیینِ ابراهیم امام ، به جامه ی فرزانگی و اندیشه ، همچون نیای بزرگت بزرگمهر در آمده ای و اسلام امویان تازی را ، آشی درهم آمیخته از ادیان یهود و مسیح می دانی ، من از این گفتارهای شگفت که وارونه ی سخنانِ تو در شبهای پیشین ، در گردهمایی پهلوانان و پیکارجویان اهروانه است ، درست در نمییابم .
بگو ، دین اعراب و حجازیان بیابانگرد را چه به دین رومیان و یهودیان ؟! از سوی دیگر ، من هنوز ندانسته ام که تو پاک کننده و نگهبان کیش اسلام ، چگونه است که هم بر اسلام اموی میتازی و هم بر صلیبِ مسیح ، میخ می کوبی ؟!
در سرت چه میگذرد ای سردار ! مرا روشن کن و از این سردرگمی رهایی بخش !
بهزادان ، سری به اندیشناکی به راست و چپ تکان داد ، سپس چشم به کرانههای آبی آسمان دوخت و این چنین گفت ؛
_مهربان سنباد دلیر !
دیشب دیدی که پیر فرزانه سر در گوش من گذاشت و سخنانی گفت و من هم ، سر در گوش او سخنانی گفتم که آن پیر ، به لبخند روشنش سخنان پنهانی مرا ستود.
راستا دارد ...
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
(بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و یورشگران به خاک پاکِ میهن )
#پهلوان_نامه
در پهلوان نامه ؛
#سنباد_نامه #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...
#ابیات_۸۶۴۵_تا_۸۶۵۳
#سنباد_نامه
#بخش_شست_و_دوم
بهزادان نیز پاسخ داد ؛
_ ایدون باد که من در راهِ آزادی و رهایی ایران از سرپنجه ی دیوان و ددان حجازی و مسلمانان یورشگر که خود ، دانسته و ندانسته ، نیروی راهبر شده از سوی کلیساهای رومی و بیزانسی هستند ، آماده جانبازی و سر باختنم ، که راهِ سربازِ میهن شدن ، نخست ، سر باز زدن از دین و آیین بیگانگانی است که این بوم و بر را تاراج کرده اند و به شمشیرِ الله برآمده از آستینِ پدر آسمانی مسیح ، فرزندان این سرزمین را گردن زده و تاریخ و فرهنگ این خانه را در آتش خشم و بی خردی دین باوران ، سوزانده اند.
در این هنگام سِنباد شگفت زده از سخنان بهزادان پرسید ؛
_ بهزادان ! ای سردار نامدار شده به نام ابومسلم خراسانی !
ای که به گفته خودت ، مادر و پدرت ، در بندگی و بردگی اعراب مسلمان بوده اند و خودت فرستاده ی ابراهیم امام نواده ی عباس عموی پیامبر اسلام هستی ! ، چگونه از روز نخست که پا به این شهر و به این خانه گذاشتی ، خودت را مسلمانی گردن نهاده به فرمان ابراهیم امام شناساندی ، ولی اکنون در دم رفتن ، شمشیر زبان ، بر دین عرب و دین رومیان کشیده ای ؟! و آماجِ خیزش خود را ، در ستیز با ادیان ابراهیمی اسلام و مسیحیت می دانی ؟!
بهزادان در حالیکه مشت و پهنه ی ابروانش با هم فشرده می شد و آذرخشی از خشم و امید در چشمانش می دمید ، پاسخ داد ؛
بپیچم رها ، سر ز سر درگمی
هم از دینِ اعراب و هم ، از رُمی
که من مِهر ایران و ایرانیان
به جان و روان دارم ای مهربان
دلی بسته دارم بر این آب و خاک
به سرهای سروانِ افتاده پاک
به این سرزمینِ خرَد آفرین
که خونین شد از ، تیغِ دیوانِ کین
که خوار و خراب است ، در چنگِ دین
همین دینِ بیگانگانِ سلین
معاویه پندارکی از یهود
هم آنچه که از دینِ عیسی ربود
معاوی– مسیحی که فرمانرواست
به دینِ نوینِ عرب ، رَهنماست
معاوی ، عرب نه ! ، که بیزانسی است
به تاریخ و فرهنگمان ، بُرده دست
سِنباد شگفت زده تر از پیش ، پرسید ؛
چه می گویی بهزادان ! نواده ی بزرگمهر !
که اکنون از جامه ی سرداری جنگجو و از عبا و قبایی ، فراخوان دهنده به دین اسلام و آیینِ ابراهیم امام ، به جامه ی فرزانگی و اندیشه ، همچون نیای بزرگت بزرگمهر در آمده ای و اسلام امویان تازی را ، آشی درهم آمیخته از ادیان یهود و مسیح می دانی ، من از این گفتارهای شگفت که وارونه ی سخنانِ تو در شبهای پیشین ، در گردهمایی پهلوانان و پیکارجویان اهروانه است ، درست در نمییابم .
بگو ، دین اعراب و حجازیان بیابانگرد را چه به دین رومیان و یهودیان ؟! از سوی دیگر ، من هنوز ندانسته ام که تو پاک کننده و نگهبان کیش اسلام ، چگونه است که هم بر اسلام اموی میتازی و هم بر صلیبِ مسیح ، میخ می کوبی ؟!
در سرت چه میگذرد ای سردار ! مرا روشن کن و از این سردرگمی رهایی بخش !
بهزادان ، سری به اندیشناکی به راست و چپ تکان داد ، سپس چشم به کرانههای آبی آسمان دوخت و این چنین گفت ؛
_مهربان سنباد دلیر !
دیشب دیدی که پیر فرزانه سر در گوش من گذاشت و سخنانی گفت و من هم ، سر در گوش او سخنانی گفتم که آن پیر ، به لبخند روشنش سخنان پنهانی مرا ستود.
راستا دارد ...
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
#بیداری۶۱
سر_شورشیِ رام ، به فرمانِ شَرَر
در آبِ نمک خفت ، به پندارِ شکر
بر دستِ وطن مانده هزاران سهراب
دارو نشود ، زهرِ فرستاده ی شَر
#داتيس_مهرابيان
 
@esmaeilmehrabiandatis
  سر_شورشیِ رام ، به فرمانِ شَرَر
در آبِ نمک خفت ، به پندارِ شکر
بر دستِ وطن مانده هزاران سهراب
دارو نشود ، زهرِ فرستاده ی شَر
#داتيس_مهرابيان
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه  #سروده_داتیس_مهرابیان  (بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و  یورشگران به خاک پاکِ میهن )  #پهلوان_نامه در پهلوان نامه ؛ #سنباد_نامه  #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...  #ابیات_۸۶۴۵_تا_۸۶۵۳…
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان
(بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و یورشگران به خاک پاکِ میهن )
#پهلوان_نامه
در پهلوان نامه ؛
#سنباد_نامه #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...
#ابیات_۸۶۵۳_تا_۸۶۵۸
#سنباد_نامه
#بخش_شست_و_سوم
سنباد پاسخ داد ؛
_ آری دیدم که پیر فرزانه سر در گوش تو سخن ها گفت ، ولی چیزی ندانستم پس آتش کنجکاوی ام را به پاسخت فرو بنشان!
بهزادان گفت ؛
_ ای موبَد مهربان ! آیا تا کنون از خود پرسیده ای در این سد و چندی سال (صد) که از چیرگی اعراب بر ایران می گذرد ، چرا گسترش و آموزش دین نو پای اسلام ، آرمان و آماج این تازشگران به دارایی و زن و فرزندمان نبوده است ؟
چرا پدران و مادران ما ، بی آنکه ریشه ی باور و دین این اعراب را بجورند و بجویند ، به آنان ، مسلمان گفته اند ؟!
چرا دین این اعراب عیسی باور را که پیش از این ، از نسک ها و ماتیکان هایی به خط آرامی ، درباره ی مسیح و مریم برمی آمد به نام دین نوین اسلام می شناسیم ؟
سِنباد با درماندگی پاسخ داد ؛
نمیدانم سردار ! ، چرا با پرسش هایت بر سر درگمی من می افزایی ؟! ، تا آنجا که من دریافته ام ، ایشان عیسای مسیحیان و موسای یهودیان را به آزرم می ستایند و خویشکاری محمد پیامبرشان را در راستا و در آماج خویشکاری آن پیامبران می دانند ، این چیزیست که ما از زمان روی کار آمدن مروانیان در خراسان و خاندان عرب های چیره بر کرمان تا استخر پارس دریافته ایم.
بهزادان نگاهی به کارگرانی که در کار سامان دادن به دیوار و درگاهِ خانه سنباد بودند ، نمود و گفت ؛
_ ای دوست من ! چند روز پیش ، اسب من که افسارش را به چوب درگاه خانه تو بسته بودم ، سرکشی کرد و دیوار فرو ریخت و در و درگاه از پای بست درآمد و بر زمین افتاد و امروز آن کارگران را ببین که بر سر درِ کاشانه ی تو ، چگونه خشت بر روی خشت می گذارند و برای پوشاندن آن خشت ها ، دیوار را به انبوه گاه گِل اندود می کنند تا ویرانی ها را سامان دهند.
به نگر تو ، پس از اندوده شدن آن دیوار و درگاه ، آیا نشانی از نیروی ویرانگر حیوان برجای می ماند یا تنها ردِ ماله و هنرِ دستان سامان دهندگان ، در چشم بینندگان و رهگذران می ماند ؟
سنباد پاسخ داد ؛
_ به نیکی روشن است که تنها هنر اندود کردن و خوب پوشاندن دیوارست که از این پس خودش را نشان خواهد داد نه سرکشی و ویرانگری حیوان من .
بهزادان باز پرسید ؛
_ بگو آیا این کارگران و سازندگان هنرمند ، که هنر ساخت و ساز را نیک می دانند و ویرانی ها را ماله می کشند و سامان می دهند ، ایرانی هستند یا عربِ مضری و یمانی ؟!
سنباد گفت ؛
_ همه می دانند که هنر ساخت و ساز ایرانیان با هنر یونان و روم هماورد است و عرب بادیه نشین که خانه ها را ویران می کرد تا از چوب سقف ها ، ستون خیمه و خرگاه درآورد ، جز ویرانگری ، هیچ دستاوردی برای ایران و ایرانی نداشته و این ایرانیان هستند که دین و تخت و بخت این تازشگران را بر پشت می کشند و بزرگ می کنند.
بهزادان در این هنگام لبخند تلخی زد و گفت ؛
 
_ این اعراب مسیحی باورِ مَروانی به ویژه از زمان عبدالملک و مَروانِ مَرودشتی ، با نوشتارهایی به نام (سیره نویسی ) ، تازشگری های پدرانشان را در سایه ی پشتیبانی ارتش روم و بیزانس به داستان های پیروزی بر امپراتوری بزرگ ایران ، افسانه پردازی می کنند تا با ماله کشی و دروغ ، از ویرانگری ها و تاراجگری های آنها در ایران ، چهره ای سازنده و سامان دهنده به آیندگان نشان دهند ، پیر فرزانه در همین راستا با من به سخن درآمد و خواست تا بداند که من از ماله کشی مروانیان خراسان و کرمان آگاهم یا نه ! و آیا خود که فراخوان دهنده مردم به خیزش بزرگ در برابر مروانیان هستم ، به اندیشه پلید مروانیان در رنگ و لعاب زدن به زشتی ها و کردارهای اعراب ، راه برده ام یا نه !
و من چون پرده از ریشه ی مسیحی باور و بیزانسی یاورِ معاویه (ماآوی مسیحی) و جانشینانِ مَروانی و اموی اش برداشتم ، از آگاهی من و از آماج پنهان من در راه آزاد سازی ایران و ایرانیان ، دلشاد گشت و پنجره ای روشن ،پیش رویم گشود که باورم را به پیروزی ، دو سد (صد ) چندان نموده است.
چنین گفت در گوشم آن پیر شاه
خردمند و فرزانه ی نیک راه
که با دیدگانِ خرَد ، رَه گُزین
و رخدادها را به نیکی ببین
بخوان از تَرادادِ مانده به سنگ
نگارینه و خط و فَرتورِ جنگ
از آنچه که فرهنگ و آیینِ ماست
نوشتارهای کهن_ دینِ ماست
که مهر از ترادادِ این میهن است
فروغ است و فرزان ما و من است
راستا دارد...
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
(بازخوانی خردمندانه ی تاریخ و سرگذشت پهلوانان ایران در برابر دژخیمان و یورشگران به خاک پاکِ میهن )
#پهلوان_نامه
در پهلوان نامه ؛
#سنباد_نامه #بهزادان_نامه #به_آفرید_نامه #استاذسیس و...
#ابیات_۸۶۵۳_تا_۸۶۵۸
#سنباد_نامه
#بخش_شست_و_سوم
سنباد پاسخ داد ؛
_ آری دیدم که پیر فرزانه سر در گوش تو سخن ها گفت ، ولی چیزی ندانستم پس آتش کنجکاوی ام را به پاسخت فرو بنشان!
بهزادان گفت ؛
_ ای موبَد مهربان ! آیا تا کنون از خود پرسیده ای در این سد و چندی سال (صد) که از چیرگی اعراب بر ایران می گذرد ، چرا گسترش و آموزش دین نو پای اسلام ، آرمان و آماج این تازشگران به دارایی و زن و فرزندمان نبوده است ؟
چرا پدران و مادران ما ، بی آنکه ریشه ی باور و دین این اعراب را بجورند و بجویند ، به آنان ، مسلمان گفته اند ؟!
چرا دین این اعراب عیسی باور را که پیش از این ، از نسک ها و ماتیکان هایی به خط آرامی ، درباره ی مسیح و مریم برمی آمد به نام دین نوین اسلام می شناسیم ؟
سِنباد با درماندگی پاسخ داد ؛
نمیدانم سردار ! ، چرا با پرسش هایت بر سر درگمی من می افزایی ؟! ، تا آنجا که من دریافته ام ، ایشان عیسای مسیحیان و موسای یهودیان را به آزرم می ستایند و خویشکاری محمد پیامبرشان را در راستا و در آماج خویشکاری آن پیامبران می دانند ، این چیزیست که ما از زمان روی کار آمدن مروانیان در خراسان و خاندان عرب های چیره بر کرمان تا استخر پارس دریافته ایم.
بهزادان نگاهی به کارگرانی که در کار سامان دادن به دیوار و درگاهِ خانه سنباد بودند ، نمود و گفت ؛
_ ای دوست من ! چند روز پیش ، اسب من که افسارش را به چوب درگاه خانه تو بسته بودم ، سرکشی کرد و دیوار فرو ریخت و در و درگاه از پای بست درآمد و بر زمین افتاد و امروز آن کارگران را ببین که بر سر درِ کاشانه ی تو ، چگونه خشت بر روی خشت می گذارند و برای پوشاندن آن خشت ها ، دیوار را به انبوه گاه گِل اندود می کنند تا ویرانی ها را سامان دهند.
به نگر تو ، پس از اندوده شدن آن دیوار و درگاه ، آیا نشانی از نیروی ویرانگر حیوان برجای می ماند یا تنها ردِ ماله و هنرِ دستان سامان دهندگان ، در چشم بینندگان و رهگذران می ماند ؟
سنباد پاسخ داد ؛
_ به نیکی روشن است که تنها هنر اندود کردن و خوب پوشاندن دیوارست که از این پس خودش را نشان خواهد داد نه سرکشی و ویرانگری حیوان من .
بهزادان باز پرسید ؛
_ بگو آیا این کارگران و سازندگان هنرمند ، که هنر ساخت و ساز را نیک می دانند و ویرانی ها را ماله می کشند و سامان می دهند ، ایرانی هستند یا عربِ مضری و یمانی ؟!
سنباد گفت ؛
_ همه می دانند که هنر ساخت و ساز ایرانیان با هنر یونان و روم هماورد است و عرب بادیه نشین که خانه ها را ویران می کرد تا از چوب سقف ها ، ستون خیمه و خرگاه درآورد ، جز ویرانگری ، هیچ دستاوردی برای ایران و ایرانی نداشته و این ایرانیان هستند که دین و تخت و بخت این تازشگران را بر پشت می کشند و بزرگ می کنند.
بهزادان در این هنگام لبخند تلخی زد و گفت ؛
_ این اعراب مسیحی باورِ مَروانی به ویژه از زمان عبدالملک و مَروانِ مَرودشتی ، با نوشتارهایی به نام (سیره نویسی ) ، تازشگری های پدرانشان را در سایه ی پشتیبانی ارتش روم و بیزانس به داستان های پیروزی بر امپراتوری بزرگ ایران ، افسانه پردازی می کنند تا با ماله کشی و دروغ ، از ویرانگری ها و تاراجگری های آنها در ایران ، چهره ای سازنده و سامان دهنده به آیندگان نشان دهند ، پیر فرزانه در همین راستا با من به سخن درآمد و خواست تا بداند که من از ماله کشی مروانیان خراسان و کرمان آگاهم یا نه ! و آیا خود که فراخوان دهنده مردم به خیزش بزرگ در برابر مروانیان هستم ، به اندیشه پلید مروانیان در رنگ و لعاب زدن به زشتی ها و کردارهای اعراب ، راه برده ام یا نه !
و من چون پرده از ریشه ی مسیحی باور و بیزانسی یاورِ معاویه (ماآوی مسیحی) و جانشینانِ مَروانی و اموی اش برداشتم ، از آگاهی من و از آماج پنهان من در راه آزاد سازی ایران و ایرانیان ، دلشاد گشت و پنجره ای روشن ،پیش رویم گشود که باورم را به پیروزی ، دو سد (صد ) چندان نموده است.
چنین گفت در گوشم آن پیر شاه
خردمند و فرزانه ی نیک راه
که با دیدگانِ خرَد ، رَه گُزین
و رخدادها را به نیکی ببین
بخوان از تَرادادِ مانده به سنگ
نگارینه و خط و فَرتورِ جنگ
از آنچه که فرهنگ و آیینِ ماست
نوشتارهای کهن_ دینِ ماست
که مهر از ترادادِ این میهن است
فروغ است و فرزان ما و من است
راستا دارد...
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
کلاس های آموزش نقاشی انیمه و انیمیشن در آکادمی داتیس آغاز شد 
۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹
آدرس کلاس های آکادمی داتیس در کرج ؛
در سبک ها و تکنیک های گوناگون برای همه سنین
✅*مهرشهر ؛ چهار باندی ، خیابان دویست
✅*مهرشهر ؛ ارم ، رو به روی باغ سیب
✅*مهرشهر ؛ ارم ، ابتدای خیابان رسولی ، خ محرابی
✅*گلشهر ؛ جهاد دانشگاهی ، چهار راه گلزار
✅*کمالشهر ؛ خ ولی عصر جنوبی ، موعود ۸
✅*عظیمیه ؛ پل آزادگان
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  ۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹
آدرس کلاس های آکادمی داتیس در کرج ؛
در سبک ها و تکنیک های گوناگون برای همه سنین
✅*مهرشهر ؛ چهار باندی ، خیابان دویست
✅*مهرشهر ؛ ارم ، رو به روی باغ سیب
✅*مهرشهر ؛ ارم ، ابتدای خیابان رسولی ، خ محرابی
✅*گلشهر ؛ جهاد دانشگاهی ، چهار راه گلزار
✅*کمالشهر ؛ خ ولی عصر جنوبی ، موعود ۸
✅*عظیمیه ؛ پل آزادگان
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
Forwarded from کانال آثار داتیس مهرابیان (داتیس مهرابیان)
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  آوا و آهنگِ زیبا و سپند 🔥#اشم_وهو🔥
پیشکش به خردمندان راه راستی🔥
🔥
🏆
🔹#اشم_وهو ؛ یکی از نیایشها و نمازهای ارژمند اوستا
🍃🌸اشویی نیک است. بهترین است. خوشبختی است.
خوشبختی راستین از آن کسی است که خواستار بهترین اشویی است
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
  پیشکش به خردمندان راه راستی🔥
🔥
🏆
🔹#اشم_وهو ؛ یکی از نیایشها و نمازهای ارژمند اوستا
🍃🌸اشویی نیک است. بهترین است. خوشبختی است.
خوشبختی راستین از آن کسی است که خواستار بهترین اشویی است
🌹🌷🌹🌷🌹🌷
#کانال_آثار_شعر_و_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
👆نقاشی مینابْستِرِه
اثر ؛ #داتيس_مهرابيان
از مجموعه؛ #کیهان_نگار
فروش آثار گالری داتیس ؛ ۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹
✨🎨✨🎨✨
#هزار_اندیشه_نیک
ندای درون گنجِ اسرارِ ماست
فرا پُرسمان های بیدار ماست
کسی می سپارد به او گوشِ هوش
که مستِ سکوت است و نُت های نوش
#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  اثر ؛ #داتيس_مهرابيان
از مجموعه؛ #کیهان_نگار
فروش آثار گالری داتیس ؛ ۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹
✨🎨✨🎨✨
#هزار_اندیشه_نیک
ندای درون گنجِ اسرارِ ماست
فرا پُرسمان های بیدار ماست
کسی می سپارد به او گوشِ هوش
که مستِ سکوت است و نُت های نوش
#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان #سروده_داتیس_مهرابیان   #بخش_بیست_و_هشتم  #آرش_نامه  #تیر_شش (خْشوَش ، اوستایی و شَش پهلوی )   در این هنگام ، تیری را که سوفار و پیکان و پَرَش از برترین ها و از جان میهن فراهم آمده بود به افراسیاب دادند و او بر آن تیر نشان…
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان 
#سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_بیست_و_نهم
#جشن_امردادگان
#دیباچه:
سحر ، بَردَمَد ، زنبق از کهکشان
شکوفا ، به جشنِ اَمردادگان
زمین شاد و رویندگان ، شادخوار
بجوشد ، می و مستی از ، چشمه سار
دو بانوی زیبا ، رُخ افروز و شاد
برقصند در کوچه ی بامداد
یکی آنکه شادی ، به دلها دهد
گلِ بوسه ، بر روی زیبا دهد
کُنَد دور از افسردگی ، باغ را
ز پَژمُردگی ، گلشن و راغ را
و آن دیگری ، چشمش آیینه تاب
نگهبان آب است و روی_ آفتاب
روان را ، دَهَد ، روشنایی ، چو آب
به رقصی روان ، در شبِ ماهتاب
رُخَش ، سوسن و ، پیکرش ، سَرو_سا
زبان آور این گل ، سُهی ، آن رها
به بیمرگی و جاودان_ افسری
نکونام را ، بَخشَد او ، سروری
که نیکی ، بِرویَد ، بهشت آوَرَد
وَهان را ، بهین ، سرنوشت آوَرَد
امرداد باشد ، نه مرداد ماه
که جاوید بادا ! دَمِ شادگاه
چِمارِ « اَمرداد» ، بی مرگی است
و « مُرداد » معنای مرگ و گسست
از این رو ، اَمرداد ، باید نوشت
بر اندیشه ی مردمانِ بهشت
بهشتی ، پُر از اشکِ امیدِ فارس
بهشتِ زرایران و شاخابِ پارس
اَمرداد و خرداد اَمشاسپَند
کُهَن _قصه ی بانوانِ سپند
به فرزانِ افروزههای مَهَند
از اسطورهها ، پا به گیتی ، نهند
دو بانوی همراه و آیینه_ زاد
روانهای روشن ، به ژرفِ نهاد
امرداد_ بانویِ رویِش ، به مِهر
نگهبانِ آب است و اشکِ سپهر
گیاه آور است و گل افشان ، به دشت
رَمه _ گستراست و خِرَد_پو ، به یَشت
نگهبانِ پاکیزگیهاست ، او
به بیمارسازان ، بتازد ، اَهو
و خرداد _بانو ، به همراهِ باد
جهان را به رقص آوَرَد ، شادِ شاد
کُنَد ، تیرِ بارنده را ، یاوری
هم_او ، تیشتَر را دهد ، سروری
که شادی ، به گلهای جان میدمد
جهان را ، روانی ، روان میدهد
دو بانوی دلشادِ بالندگی
دو فرزانِ روشن ، به هر زندگی
راستا دارد ...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_بیست_و_نهم
#جشن_امردادگان
#دیباچه:
سحر ، بَردَمَد ، زنبق از کهکشان
شکوفا ، به جشنِ اَمردادگان
زمین شاد و رویندگان ، شادخوار
بجوشد ، می و مستی از ، چشمه سار
دو بانوی زیبا ، رُخ افروز و شاد
برقصند در کوچه ی بامداد
یکی آنکه شادی ، به دلها دهد
گلِ بوسه ، بر روی زیبا دهد
کُنَد دور از افسردگی ، باغ را
ز پَژمُردگی ، گلشن و راغ را
و آن دیگری ، چشمش آیینه تاب
نگهبان آب است و روی_ آفتاب
روان را ، دَهَد ، روشنایی ، چو آب
به رقصی روان ، در شبِ ماهتاب
رُخَش ، سوسن و ، پیکرش ، سَرو_سا
زبان آور این گل ، سُهی ، آن رها
به بیمرگی و جاودان_ افسری
نکونام را ، بَخشَد او ، سروری
که نیکی ، بِرویَد ، بهشت آوَرَد
وَهان را ، بهین ، سرنوشت آوَرَد
امرداد باشد ، نه مرداد ماه
که جاوید بادا ! دَمِ شادگاه
چِمارِ « اَمرداد» ، بی مرگی است
و « مُرداد » معنای مرگ و گسست
از این رو ، اَمرداد ، باید نوشت
بر اندیشه ی مردمانِ بهشت
بهشتی ، پُر از اشکِ امیدِ فارس
بهشتِ زرایران و شاخابِ پارس
اَمرداد و خرداد اَمشاسپَند
کُهَن _قصه ی بانوانِ سپند
به فرزانِ افروزههای مَهَند
از اسطورهها ، پا به گیتی ، نهند
دو بانوی همراه و آیینه_ زاد
روانهای روشن ، به ژرفِ نهاد
امرداد_ بانویِ رویِش ، به مِهر
نگهبانِ آب است و اشکِ سپهر
گیاه آور است و گل افشان ، به دشت
رَمه _ گستراست و خِرَد_پو ، به یَشت
نگهبانِ پاکیزگیهاست ، او
به بیمارسازان ، بتازد ، اَهو
و خرداد _بانو ، به همراهِ باد
جهان را به رقص آوَرَد ، شادِ شاد
کُنَد ، تیرِ بارنده را ، یاوری
هم_او ، تیشتَر را دهد ، سروری
که شادی ، به گلهای جان میدمد
جهان را ، روانی ، روان میدهد
دو بانوی دلشادِ بالندگی
دو فرزانِ روشن ، به هر زندگی
راستا دارد ...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان  #سروده_داتیس_مهرابیان   #بخش_بیست_و_نهم  #جشن_امردادگان  #دیباچه:  سحر ، بَردَمَد ، زنبق از کهکشان شکوفا ، به جشنِ  اَمردادگان   زمین شاد و رویندگان ، شادخوار  بجوشد ، می و مستی از ، چشمه سار   دو بانوی زیبا ، رُخ افروز و…
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان 
#سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_سی
#جشن_امردادگان
 
#جاودانه_نخست
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
«جشن اَمُردادگان»
🔹بر پایه ی فرزانِ ژرف زرتشتی و پاسداشت زاستار (طبیعت )و زیست بوم ، هماهنگ با گاهشمار ترادادی «سنتی» ، هر روز را گلی نماد است و نامی که در شمار روزهای هر ماه ، به سی روز ، پایان می یابَد که روز هفتم از این ، گاهشمار ، اَمُرداد نام دارد.
🔸این واژه در اوستا به گونه اَمِرَه تَه تات ameratatat آمده است واژه ای اندیشه برانگیز که دارای سه بخش است ؛
(اَ + مِرَه + تات) ، پیشوند «اَ» در بخش نخست ، نبودن و نفی را می رساند ، بخش دوم «مَر» به چِمِ (معنی ) مرگ است و پسوند «تات » در بخش سوم ، به چم رسایی (کمال ) و اوج است ، امروزه ، واژه ی نادرست «مُرداد» به جای «اَمُرداد» در نامگذاری نام پنجمین ماه سال ، بکار برده می شود که آگاهان باید اَمرداد (بی مرگی و جاودانگی ) را ، بکار ببرند.
🔹در کتاب بُن دَهِشن، آمده است:
اَمردادِ جاودان و نامیرا ، سرورِ گلها و گیاهان بی شمار است ، هر امشاسپندی را گلی است و گُل ویژه و نماد اَمشاسپند اَمرداد ، چَمبک یا زنبَک (زنبق) است.
🔸از این رو ، اَمَره تات (امرداد) به چِم نامیرایی بی مرگی و جاودانگی است.
امرداد یکی از امشاسپندان یا از افروزه های (صفات ) خِرَدِ رسا ، اهورامزداست.
 
رقص و پایکوبی و شادمانی در دشت های سبز و در کنار چشمه ساران و در میان باغها و راغهای پر گل و زیبا ، از آداب جشن امردادگان است که این شادمانی و سر سبزی و پاسبانی از آن ، خویشکاری امرداد _اَمشاسپند است و باور مَزدَیَسنان اینست که «اَمرداد »نماد سرزندگی، نوزیستی و شاد زیویِ جاودانه است.
بر این بنیان ، سرچشمه ی خِرَد و فرهنگِ ایران زمین ؛ اوِستا و در بُندَهِش بیان می کند که ؛
🔺«سرور و پاسبانِ گیاهان و رُستنی ها ، امرداد امشاسپند ، اینگونه است که اگر کسی گل و گیاه را ، رامِش بخشد امرداد از او آسوده گردد و اگر گل و گیاه و درختان را بیازارَد ، اَمرداد از او آزرده گردد ...» ، بر این باور ، امرداد و جشن امردادگان ، جشنِ نکو داشت و بزرگ داشت سرسبزی و شادمانی زام و (زمین) زاستار و سپارش دهنده ی خویش کاری انسان در پاسداشتِ گیاهان و شادمانیِ زاستار و داده های زندگانیست.
همکار و یاور امشاسپند امرداد یا ایزد بانو امرتات ، امشاسپند خرداد است.
🔹در افسانه آفرینش درباره ی دو امشاسپندِ خرداد و اَمرداد (ایزد بانوانِ پاسبان آب و گیاه ) آمده است ؛
در افسانه ی آفرینش ، چنین
نوشتند پاکانِ اندیشه بین
که آنگاه ، اهریمنِ جان_ سیاه
ستیزنده بر روشنای پگاه
چو تازید بر ، آفرینش_ اِوَک
پراکند اَمرداد ، افزون ، مُژَک
مُژَکها گرفت از گیاهانِ خشک
مَشام جهان ، پُر شد از بوی مُشک
که هر سوی گیتیک ، رنگین_ گیاه
به بار آید از چشمههای پگاه
بهارانِ شادی ، پراکنده گشت
اَمردادی آمد به خرداد _یَشت
که عشق از زمین ، روَید امیدوار
بخندد به شادی ، دلِ روزگار
از این روی دژخیمِ این بانوان
دو دیوَند اهریمنی ، در روان
«تئیرو » که دژخیمِ خردادی است
«گرسنه_ شکم » را ، بگیرد به دست
و اَهریمن او را بگیرد به کار
تهی دستی آرَد ، به هر روزگار
ز دژخیمِ بانو _اَمردادِ شاد
«زئیرو » همان تشنگی ، گشته یاد
که او نیز ، پَست است و آهَرمَنی
بتازد برافروزه ی روشنی ،...
ادامه دارد...
💫🌸🍃🌸💫🌸💫🌸💫🌸
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_سی
#جشن_امردادگان
#جاودانه_نخست
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
«جشن اَمُردادگان»
🔹بر پایه ی فرزانِ ژرف زرتشتی و پاسداشت زاستار (طبیعت )و زیست بوم ، هماهنگ با گاهشمار ترادادی «سنتی» ، هر روز را گلی نماد است و نامی که در شمار روزهای هر ماه ، به سی روز ، پایان می یابَد که روز هفتم از این ، گاهشمار ، اَمُرداد نام دارد.
🔸این واژه در اوستا به گونه اَمِرَه تَه تات ameratatat آمده است واژه ای اندیشه برانگیز که دارای سه بخش است ؛
(اَ + مِرَه + تات) ، پیشوند «اَ» در بخش نخست ، نبودن و نفی را می رساند ، بخش دوم «مَر» به چِمِ (معنی ) مرگ است و پسوند «تات » در بخش سوم ، به چم رسایی (کمال ) و اوج است ، امروزه ، واژه ی نادرست «مُرداد» به جای «اَمُرداد» در نامگذاری نام پنجمین ماه سال ، بکار برده می شود که آگاهان باید اَمرداد (بی مرگی و جاودانگی ) را ، بکار ببرند.
🔹در کتاب بُن دَهِشن، آمده است:
اَمردادِ جاودان و نامیرا ، سرورِ گلها و گیاهان بی شمار است ، هر امشاسپندی را گلی است و گُل ویژه و نماد اَمشاسپند اَمرداد ، چَمبک یا زنبَک (زنبق) است.
🔸از این رو ، اَمَره تات (امرداد) به چِم نامیرایی بی مرگی و جاودانگی است.
امرداد یکی از امشاسپندان یا از افروزه های (صفات ) خِرَدِ رسا ، اهورامزداست.
رقص و پایکوبی و شادمانی در دشت های سبز و در کنار چشمه ساران و در میان باغها و راغهای پر گل و زیبا ، از آداب جشن امردادگان است که این شادمانی و سر سبزی و پاسبانی از آن ، خویشکاری امرداد _اَمشاسپند است و باور مَزدَیَسنان اینست که «اَمرداد »نماد سرزندگی، نوزیستی و شاد زیویِ جاودانه است.
بر این بنیان ، سرچشمه ی خِرَد و فرهنگِ ایران زمین ؛ اوِستا و در بُندَهِش بیان می کند که ؛
🔺«سرور و پاسبانِ گیاهان و رُستنی ها ، امرداد امشاسپند ، اینگونه است که اگر کسی گل و گیاه را ، رامِش بخشد امرداد از او آسوده گردد و اگر گل و گیاه و درختان را بیازارَد ، اَمرداد از او آزرده گردد ...» ، بر این باور ، امرداد و جشن امردادگان ، جشنِ نکو داشت و بزرگ داشت سرسبزی و شادمانی زام و (زمین) زاستار و سپارش دهنده ی خویش کاری انسان در پاسداشتِ گیاهان و شادمانیِ زاستار و داده های زندگانیست.
همکار و یاور امشاسپند امرداد یا ایزد بانو امرتات ، امشاسپند خرداد است.
🔹در افسانه آفرینش درباره ی دو امشاسپندِ خرداد و اَمرداد (ایزد بانوانِ پاسبان آب و گیاه ) آمده است ؛
در افسانه ی آفرینش ، چنین
نوشتند پاکانِ اندیشه بین
که آنگاه ، اهریمنِ جان_ سیاه
ستیزنده بر روشنای پگاه
چو تازید بر ، آفرینش_ اِوَک
پراکند اَمرداد ، افزون ، مُژَک
مُژَکها گرفت از گیاهانِ خشک
مَشام جهان ، پُر شد از بوی مُشک
که هر سوی گیتیک ، رنگین_ گیاه
به بار آید از چشمههای پگاه
بهارانِ شادی ، پراکنده گشت
اَمردادی آمد به خرداد _یَشت
که عشق از زمین ، روَید امیدوار
بخندد به شادی ، دلِ روزگار
از این روی دژخیمِ این بانوان
دو دیوَند اهریمنی ، در روان
«تئیرو » که دژخیمِ خردادی است
«گرسنه_ شکم » را ، بگیرد به دست
و اَهریمن او را بگیرد به کار
تهی دستی آرَد ، به هر روزگار
ز دژخیمِ بانو _اَمردادِ شاد
«زئیرو » همان تشنگی ، گشته یاد
که او نیز ، پَست است و آهَرمَنی
بتازد برافروزه ی روشنی ،...
ادامه دارد...
💫🌸🍃🌸💫🌸💫🌸💫🌸
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
  کانال آثار داتیس مهرابیان
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان  #سروده_داتیس_مهرابیان   #بخش_سی  #جشن_امردادگان   #جاودانه_نخست  💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫  «جشن اَمُردادگان»  🔹بر پایه ی فرزانِ ژرف زرتشتی و پاسداشت زاستار (طبیعت )و زیست بوم ،  هماهنگ با گاهشمار ترادادی «سنتی» ، هر روز را گلی نماد است و…
#آیینهای_شادمانی_در_ایران_باستان 
#سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_سی_و_یکم
#جشن_امردادگان_و_جشن_می_خوارگی
#جاودانه_دوم
 
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
اینگونه است که بر پایه ی افسانه های باستان ، خرداد امشاسپند و امرداد امشاسپند ، دشمنانی دارند که هر دو گماشته اهریمن هستند.
دژخیمِ خرداد ، دیو گرسنگی «تئیرو » و دشمن امرداد ،« زئیرو » ، یا زئیریچ یا زاریچ ، دیو تشنگی است.
آنان از سوی اهریمن برای کار شکنی در کار جهان گماشته شده اند.
در زمان جشن امردادگان ، میان ایزد بانوی امرداد و «تئیرو» ، دیو گرسنگی ، ستیزی در میگیرد ، در این هنگام ، امرداد نیازمند نیکی و بخشش و دهش مردم به یکدیگر و به درگاه خرد رسا است ، زیرا با نیکی کردن مردمان به یکدیگر ، امرداد نیرومندی می یابد و بر تئیرو چیره و پیروز میشود تا گیاهان برویند و کشاورزی و درست کردن خوراک ها و دهش ها گسترش یابد و دیو گرسنگی از میان برود.
به هنگام جشنِ امردادگان
میان تئیرو و ، بانوی جان
امرداد امشاسپندِ اَهو
ستیزه درافتد که یارا وُهو
همان بخششِ مردمانِ نکو
شود یارِ بانوی آیینه رو
نمانَد گرسنه ، کسی در زمین
نگردد ،تهی _دستی ، آیین و دین
که بانو ، امرداد با داد و راد
به دستِ دهشمندی و ، قلب شاد
به بخشیدنِ نان ، به نادارها
توان گیرد و ، فَرِّ شادی فزا
شود چیره بر تیره_ دیوِ سیاه
که خواهد جهان را گرسنه ، پُر آه
کشاورز _مردم ، بکارند ، نور
که دیوِ نداری شود ، دورِ دور
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
همانگونه که پیشتر گفتیم ، از دیر زمان ، امرداد و خرداد ، دو بانوی همکار و همازورند.
امرداد ، گیاهان را می رویاند و رمهها را میافزاید ، او افزایش دهنده ی ثروت مردمان بوده و می کوشد تا گیاهان ، پژمرده نشوند ، او نگهبان بهداشت و پاکیزگی است و همیشه با بیماری سازها در ستیز است .
«خرداد »نیز با تیشتر ، ایزد باران و واتا ، ایزدِ باد ، هر سه نگهبان رامش و آرامش زمین هستند ، آنان نگهبان آب و آبان ، شادابی و عطر پراکنی گلها و گیاهان در جهانند ، خویشکاری این دو ، رویش و گسترش سرزندگی و شادابی در جهان است.
در افسانههای آفرینش که زاده ی اندیشه نیاکانِ نیک اندیشمان است ، آمده است که در آن زمان چون اهریمن به آفرینش نخستین تازید ، امرداد امشاسپند از سرشت هستی و گیاهان نگهبانی میکرد ، او گیاهان خشک شده و آسیب دیده از سوگ اهریمن را گرفت و سایید و به یاری ایزدان باد و باران در جهان ، پراکنده ساخت ، تا رستنیهای گوناگون و رنگارنگ در جهان ، سر از خاک بیرون آورند
دشمنِ خرداد ، دیو گرسنگی «تئیرو » نام دارد و دشمن امرداد «زئیرو » ، دیو تشنگی است ، کار زئیرو این است که زهر بسازد تا تئیرو ، با آن گلها و گیاهان و جانوران را آلوده کند و از بین ببرد ، اما خرداد و امرداد از آلوده شدن آنان پیشگیری کردند و سرزندگی در سرتاسر گیتی نمایان شد.
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
«زئیرو » چنین بوده کارش نخست
که زهر آوَرَد تا شود ، فَرّه ، سُست
گیاهان و هم جانور ، در جهان
شود نیست از برگِ باشندگان
ولی این دو بانوی امشاسپند
به پا خاستند ، گیسو بلند
چنان دخترانی که امروزِ روز
به گیسوی در خونشان ، شب فروز
بتازند بر کیشِ اهریمنان
به تازانِ تازی ، رُژینانِ جان
اَمرداد و خرداد گیسو کمند
گرفته رسامند ، از فرّ و زند
همازور گردند و شادان_ خِرَد
سِپَردند بد را ، که بد نَسْپَرَد
که گیتی ، تباهی نگیرد به خویش
گیاهان نگردند پژمرده ، بیش
و این گونه ، سرزندگی بردمید
دلِ شاد و لبخند ، آمد ، پدید
گل از گل ، شکفت و جهان زنده شد
و این گونه ، از عشق آکنده شد
راستا دارد ...
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  #سروده_داتیس_مهرابیان
#بخش_سی_و_یکم
#جشن_امردادگان_و_جشن_می_خوارگی
#جاودانه_دوم
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
اینگونه است که بر پایه ی افسانه های باستان ، خرداد امشاسپند و امرداد امشاسپند ، دشمنانی دارند که هر دو گماشته اهریمن هستند.
دژخیمِ خرداد ، دیو گرسنگی «تئیرو » و دشمن امرداد ،« زئیرو » ، یا زئیریچ یا زاریچ ، دیو تشنگی است.
آنان از سوی اهریمن برای کار شکنی در کار جهان گماشته شده اند.
در زمان جشن امردادگان ، میان ایزد بانوی امرداد و «تئیرو» ، دیو گرسنگی ، ستیزی در میگیرد ، در این هنگام ، امرداد نیازمند نیکی و بخشش و دهش مردم به یکدیگر و به درگاه خرد رسا است ، زیرا با نیکی کردن مردمان به یکدیگر ، امرداد نیرومندی می یابد و بر تئیرو چیره و پیروز میشود تا گیاهان برویند و کشاورزی و درست کردن خوراک ها و دهش ها گسترش یابد و دیو گرسنگی از میان برود.
به هنگام جشنِ امردادگان
میان تئیرو و ، بانوی جان
امرداد امشاسپندِ اَهو
ستیزه درافتد که یارا وُهو
همان بخششِ مردمانِ نکو
شود یارِ بانوی آیینه رو
نمانَد گرسنه ، کسی در زمین
نگردد ،تهی _دستی ، آیین و دین
که بانو ، امرداد با داد و راد
به دستِ دهشمندی و ، قلب شاد
به بخشیدنِ نان ، به نادارها
توان گیرد و ، فَرِّ شادی فزا
شود چیره بر تیره_ دیوِ سیاه
که خواهد جهان را گرسنه ، پُر آه
کشاورز _مردم ، بکارند ، نور
که دیوِ نداری شود ، دورِ دور
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
همانگونه که پیشتر گفتیم ، از دیر زمان ، امرداد و خرداد ، دو بانوی همکار و همازورند.
امرداد ، گیاهان را می رویاند و رمهها را میافزاید ، او افزایش دهنده ی ثروت مردمان بوده و می کوشد تا گیاهان ، پژمرده نشوند ، او نگهبان بهداشت و پاکیزگی است و همیشه با بیماری سازها در ستیز است .
«خرداد »نیز با تیشتر ، ایزد باران و واتا ، ایزدِ باد ، هر سه نگهبان رامش و آرامش زمین هستند ، آنان نگهبان آب و آبان ، شادابی و عطر پراکنی گلها و گیاهان در جهانند ، خویشکاری این دو ، رویش و گسترش سرزندگی و شادابی در جهان است.
در افسانههای آفرینش که زاده ی اندیشه نیاکانِ نیک اندیشمان است ، آمده است که در آن زمان چون اهریمن به آفرینش نخستین تازید ، امرداد امشاسپند از سرشت هستی و گیاهان نگهبانی میکرد ، او گیاهان خشک شده و آسیب دیده از سوگ اهریمن را گرفت و سایید و به یاری ایزدان باد و باران در جهان ، پراکنده ساخت ، تا رستنیهای گوناگون و رنگارنگ در جهان ، سر از خاک بیرون آورند
دشمنِ خرداد ، دیو گرسنگی «تئیرو » نام دارد و دشمن امرداد «زئیرو » ، دیو تشنگی است ، کار زئیرو این است که زهر بسازد تا تئیرو ، با آن گلها و گیاهان و جانوران را آلوده کند و از بین ببرد ، اما خرداد و امرداد از آلوده شدن آنان پیشگیری کردند و سرزندگی در سرتاسر گیتی نمایان شد.
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
«زئیرو » چنین بوده کارش نخست
که زهر آوَرَد تا شود ، فَرّه ، سُست
گیاهان و هم جانور ، در جهان
شود نیست از برگِ باشندگان
ولی این دو بانوی امشاسپند
به پا خاستند ، گیسو بلند
چنان دخترانی که امروزِ روز
به گیسوی در خونشان ، شب فروز
بتازند بر کیشِ اهریمنان
به تازانِ تازی ، رُژینانِ جان
اَمرداد و خرداد گیسو کمند
گرفته رسامند ، از فرّ و زند
همازور گردند و شادان_ خِرَد
سِپَردند بد را ، که بد نَسْپَرَد
که گیتی ، تباهی نگیرد به خویش
گیاهان نگردند پژمرده ، بیش
و این گونه ، سرزندگی بردمید
دلِ شاد و لبخند ، آمد ، پدید
گل از گل ، شکفت و جهان زنده شد
و این گونه ، از عشق آکنده شد
راستا دارد ...
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
#درگاه_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
Forwarded from کانال آثار داتیس مهرابیان (داتیس مهرابیان)
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  👆#پویا_نمایی_شماره۱۶
#نقاشی_سبک_مینابستره
#اثر_داتیس_مهرابیان
#از_مجموعه_حیات_صلح
#عنوان_جنگ_باورها
🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌
آموزش نقاشی ؛ آنلاین _ حضوری
#آموزگار_داتیس_مهرابیان
#آکادمی_داتیس_خلاقیت_نقاشی_شعر_داستان
✅ مجموعه
#آثار_داتیس_مهرابیان
https://www.tg-me.com/esmaeilmehrabiandatis
http://datismehrabian.com
https://www.instagram.com/esmaeilmehrabiandatis
شماره تلفن های تماس
۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹_ ۰۹۳۰۱۱۸۷۸۷۷
https://www.tg-me.com/esmaeilmehrabiandatis/8102
  #نقاشی_سبک_مینابستره
#اثر_داتیس_مهرابیان
#از_مجموعه_حیات_صلح
#عنوان_جنگ_باورها
🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌
آموزش نقاشی ؛ آنلاین _ حضوری
#آموزگار_داتیس_مهرابیان
#آکادمی_داتیس_خلاقیت_نقاشی_شعر_داستان
✅ مجموعه
#آثار_داتیس_مهرابیان
https://www.tg-me.com/esmaeilmehrabiandatis
http://datismehrabian.com
https://www.instagram.com/esmaeilmehrabiandatis
شماره تلفن های تماس
۰۹۱۴۰۱۴۴۵۴۹_ ۰۹۳۰۱۱۸۷۸۷۷
https://www.tg-me.com/esmaeilmehrabiandatis/8102
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  #هزار_اندیشه_نیک 
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
به باغِ درون ، پا گذار و بنوش
از آن چشمه ی مهرِ در جنب و جوش
شرابِ شگفتِ روان در روان
فرو ریزد از تو به جانِ جهان
#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
  🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
به باغِ درون ، پا گذار و بنوش
از آن چشمه ی مهرِ در جنب و جوش
شرابِ شگفتِ روان در روان
فرو ریزد از تو به جانِ جهان
#داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis
