ما فقط میخواهیم کمی خوش بگذرانیم
«اگر میدیدی باورت نمیشد. انگار تمام عمرم سرقت انجام دادم. یعنی هیچکس باورش نمیشد.»
«به نظرت رسالتت رو پیدا کردی؟»
«شاید. شاید. رسالت وحشیگری.»*
تلما و لوئیز دو دوست که فکر میکنی دو دوست عادی هستند که از زندگی روزمره خسته شدهاند و حالا تصمیم گرفتهاند به سفری دو روزه بروند.
لوئیز زنی جدی و منظم است که عقلکل داستان است.
تلما زن خوشقلبی که همیشه بله قربانگوی شوهرش بوده است.
حالا فرصت نفس کشیدن پیدا کرده است.
برنامه سفر همان شب اول با قتل عمد لوئیز به هم میریزد. حالا باید این دونفر از مردانی که دوست دارند کمک بگیرند.
با هم همراه میشوند. قضیه ادامه دارد اما چالشها بیشتر میشود.
بیپولی باعث سرقت مسلحانه تلما میشود.
حالا پلیس دنبال آنهاست.
آنها دلشان یک زندگی جدید میخواهد و هیچکدام از رفتن به این سفر پشیمان نیستند.
و با خود فکر میکنند آنها میخواستند خوش بگذرانند. آیا به آنها خوش میگذرد؟
گاهی به این که خوش میگذرانند شک میکنند و میترسند، اما در نهایت به این میرسند که دارند خوش میگذرانند.
آنها پوسته قبلی را بیرون انداختهاند و حالا آدمهای دیگری شدند.
حالا آزادتر و رهاتر میخندند.
این سفر قهرمانیست که شخصیتها به سلامت آن را به پایان میرسانند.
وقتی در محاصره پلیس در میآیند و راه فرار ندارند، انتخابشان چیست؟
تسلیم شدن یا پافشاری روی تصمیم برای ادامه دادن سفر در ته دره.
آیا ته دره یعنی نابودی؟
معنا جایی تغییر میکند که فکرش را نمیکنی.
اینکه بدانی تصمیمت درست است و هیچوقت از آن برنمیگردی.
*تلما و لوئیز
فائزه اعظمی
#خوشایند_داستان_فیلم
@faezehazami
faezehazami.ir
«اگر میدیدی باورت نمیشد. انگار تمام عمرم سرقت انجام دادم. یعنی هیچکس باورش نمیشد.»
«به نظرت رسالتت رو پیدا کردی؟»
«شاید. شاید. رسالت وحشیگری.»*
تلما و لوئیز دو دوست که فکر میکنی دو دوست عادی هستند که از زندگی روزمره خسته شدهاند و حالا تصمیم گرفتهاند به سفری دو روزه بروند.
لوئیز زنی جدی و منظم است که عقلکل داستان است.
تلما زن خوشقلبی که همیشه بله قربانگوی شوهرش بوده است.
حالا فرصت نفس کشیدن پیدا کرده است.
برنامه سفر همان شب اول با قتل عمد لوئیز به هم میریزد. حالا باید این دونفر از مردانی که دوست دارند کمک بگیرند.
با هم همراه میشوند. قضیه ادامه دارد اما چالشها بیشتر میشود.
بیپولی باعث سرقت مسلحانه تلما میشود.
حالا پلیس دنبال آنهاست.
آنها دلشان یک زندگی جدید میخواهد و هیچکدام از رفتن به این سفر پشیمان نیستند.
و با خود فکر میکنند آنها میخواستند خوش بگذرانند. آیا به آنها خوش میگذرد؟
گاهی به این که خوش میگذرانند شک میکنند و میترسند، اما در نهایت به این میرسند که دارند خوش میگذرانند.
آنها پوسته قبلی را بیرون انداختهاند و حالا آدمهای دیگری شدند.
حالا آزادتر و رهاتر میخندند.
این سفر قهرمانیست که شخصیتها به سلامت آن را به پایان میرسانند.
وقتی در محاصره پلیس در میآیند و راه فرار ندارند، انتخابشان چیست؟
تسلیم شدن یا پافشاری روی تصمیم برای ادامه دادن سفر در ته دره.
آیا ته دره یعنی نابودی؟
معنا جایی تغییر میکند که فکرش را نمیکنی.
اینکه بدانی تصمیمت درست است و هیچوقت از آن برنمیگردی.
*تلما و لوئیز
فائزه اعظمی
#خوشایند_داستان_فیلم
@faezehazami
faezehazami.ir
🔥4❤2👍1
تراژدی
استکان خالی چای
کنار استکانهای پُر سرد شده
احساس تهی بودن میکند
پیادهروی در روز بارانی
بستگی به حال مسواک خیس دارد
که دندان به دندان
بپرد، بدود یا قدم بردارد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
استکان خالی چای
کنار استکانهای پُر سرد شده
احساس تهی بودن میکند
پیادهروی در روز بارانی
بستگی به حال مسواک خیس دارد
که دندان به دندان
بپرد، بدود یا قدم بردارد
فائزه اعظمی
#تمرین_شعر
@faezehazami
faezehazami.ir
❤8
دوست داشتن دیگری نوعی مهر ورزیدن به خودمان است که از خود به خاطر بخشهای تاریکمان دریغ کردیم.
فائزه اعظمی
#جمله_لقمه
@faezehazami
faezehazami.ir
فائزه اعظمی
#جمله_لقمه
@faezehazami
faezehazami.ir
❤6👍2