ترجمه و انتشار کتاب «آهنگی برای چهارشنبهها» در ارمنستان.
❤14
بالاخره تلاشهای دلسوزانهی آساتوریان ثمر داد و کتابی که چند سالی است به دنبال انتشارش بود، منتشر شد. کتابی که سرنوشتش گره خورده بود به رویدادهای سیاسی و مردمی سالهای اخیر و بایکوت شده بود.
گئورک آساتوریان مرد شریفی است که نیمی از قلبش در ایران جا مانده و برای ایران و ادبیاتش میتپد. چند سال پیش کتاب «زیبا صدایم کن» را برای نوجوانان ارمنستان ترجمه کرد و حالا پس از مدتها به «آهنگی برای چهارشنبهها» رسید و برای این کتاب خیلی زحمت کشید و با عشق ترجمه اش کرد.
او کتابهای زیادی را از #فارسی به زبان #ارمنی برگردانده است. آخرین کتابهایش در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۲۴ (۲ آذرماه ۱۴۰۳) در #کتابخانه #خنکوآپر #ایروان رونمایی شد. در این رویداد دو کتابی که امسال از او منتشر شده به مخاطبان ارمنی معرفی شد. یعنی «آهنگی برای چهارشنبهها» از من و رمان «سایهی هیولا» از #عباس_جهانگیریان .
امیدوارم #آهنگی_برای_چهارشنبه_ها هم نوای خوشی بر گوش و جان مردم نازنین ارمنستان بنشاند.
آهنگی برای چهارشنبهها که ناشر آن #نشر_پیدایش است داستان مظلومیت دنیای کودکی است در برابر غول بزرگ و نامهربان #سینما.
این داستان از دو روایت همزمان برخوردار است. اولی زاویه دید زنی به نام «فرزانه» که شغلش #منشی_صحنه یک گروه فیلمسازی است و با مادرش زندگی میکند. دومی زاویه دید #نویسنده است که ماجرای «فرهان» بازیگر نوجوان یک فیلم را روایت میکند. در طول کتاب یک فصل درمیان شاهد روایت فرزانه و فرهان هستیم که به موازات هم داستان را پیش می برند.
فرزانه دعوتنامهای برای فرهان نوشته و او را برای دیدن فیلمش در جشنواره فیلم فجر دعوت میکند. همین نوشتن دعوتنامه و ارسال آن سبب می شود که به یاد گذشتهها بیفتد و خاطراتش را مرور کند. همزمان با این مرور فرهان را میبینیم که از #اهواز سوار قطار شده و درحال رفتن به #تهران است و گذشتههایش را در ذهنش مرور میکند.
#رمان #رمان_ایرانی #رمان_ترجمه_خارجی #ادبیات_معاصر #ارمنستان
گئورک آساتوریان مرد شریفی است که نیمی از قلبش در ایران جا مانده و برای ایران و ادبیاتش میتپد. چند سال پیش کتاب «زیبا صدایم کن» را برای نوجوانان ارمنستان ترجمه کرد و حالا پس از مدتها به «آهنگی برای چهارشنبهها» رسید و برای این کتاب خیلی زحمت کشید و با عشق ترجمه اش کرد.
او کتابهای زیادی را از #فارسی به زبان #ارمنی برگردانده است. آخرین کتابهایش در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۲۴ (۲ آذرماه ۱۴۰۳) در #کتابخانه #خنکوآپر #ایروان رونمایی شد. در این رویداد دو کتابی که امسال از او منتشر شده به مخاطبان ارمنی معرفی شد. یعنی «آهنگی برای چهارشنبهها» از من و رمان «سایهی هیولا» از #عباس_جهانگیریان .
امیدوارم #آهنگی_برای_چهارشنبه_ها هم نوای خوشی بر گوش و جان مردم نازنین ارمنستان بنشاند.
آهنگی برای چهارشنبهها که ناشر آن #نشر_پیدایش است داستان مظلومیت دنیای کودکی است در برابر غول بزرگ و نامهربان #سینما.
این داستان از دو روایت همزمان برخوردار است. اولی زاویه دید زنی به نام «فرزانه» که شغلش #منشی_صحنه یک گروه فیلمسازی است و با مادرش زندگی میکند. دومی زاویه دید #نویسنده است که ماجرای «فرهان» بازیگر نوجوان یک فیلم را روایت میکند. در طول کتاب یک فصل درمیان شاهد روایت فرزانه و فرهان هستیم که به موازات هم داستان را پیش می برند.
فرزانه دعوتنامهای برای فرهان نوشته و او را برای دیدن فیلمش در جشنواره فیلم فجر دعوت میکند. همین نوشتن دعوتنامه و ارسال آن سبب می شود که به یاد گذشتهها بیفتد و خاطراتش را مرور کند. همزمان با این مرور فرهان را میبینیم که از #اهواز سوار قطار شده و درحال رفتن به #تهران است و گذشتههایش را در ذهنش مرور میکند.
#رمان #رمان_ایرانی #رمان_ترجمه_خارجی #ادبیات_معاصر #ارمنستان
❤13👍2
|....................بریدهی کتاب.................|
خب، داداشجان، فکر میکنم این طولانیترین نامه در تاریخ نامهنگاری من و تو باشد. معلوم است دیگر، وقتی قصه وارد نامه بشود، دیگر انتظار همهچیز را باید داشت. به هرحال، من که خسته نشده و نمیشوم. اگر تو خسته میشوی، بگو تا دیگر ادامه ندهم. من که بدجوری به بوی تاریخ آلوده شدهام. فکرم تاریخی شده و شبها خوابهای تاریخی میبینم. خوابهایم سیاه و سفید و پر از کوچههای تنگ و پرپیچ و خاکی است؛ کوچههایی که حتی بوی اقاقیهایش را هم در خواب احساس میکنم.
🌫 امیرکبیر فقط اسم یک خیابان نیست
✏️فرهاد حسنزاده
خب، داداشجان، فکر میکنم این طولانیترین نامه در تاریخ نامهنگاری من و تو باشد. معلوم است دیگر، وقتی قصه وارد نامه بشود، دیگر انتظار همهچیز را باید داشت. به هرحال، من که خسته نشده و نمیشوم. اگر تو خسته میشوی، بگو تا دیگر ادامه ندهم. من که بدجوری به بوی تاریخ آلوده شدهام. فکرم تاریخی شده و شبها خوابهای تاریخی میبینم. خوابهایم سیاه و سفید و پر از کوچههای تنگ و پرپیچ و خاکی است؛ کوچههایی که حتی بوی اقاقیهایش را هم در خواب احساس میکنم.
🌫 امیرکبیر فقط اسم یک خیابان نیست
✏️فرهاد حسنزاده
❤5
Forwarded from نویسک
انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن تصویرگران ایران خطاب به مسئولان:
💠 قانون عفاف و حجاب را ابلاغ نکنید!
🔹 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن تصویرگران ایران، در بیانیهای از همهی مسئولان خواستند صدای فرهیختگان، متخصصان و دلسوزان میهن و فرزندان عزیز میهن را بشنوند و از ابلاغ و اجرای قانون موسوم به عفاف و حجاب خودداری کنند. در این بیانیه که با عنوان «کودکان مجرم نیستند، به آنها آسیب نزنیم!» صادر شده است، با اشاره به آسیبهایی که اجرای این قانون و مجازاتهای درج شده در آن به کودکان و خانوادهها و جامعه خواهد زد، از مسئولان دعوت شده به جای مجازات و جریمه و زندان، زبان دوستی و محبت و مدارا با مردم و کودکان و نوجوانان بگشایند. متن بیانیهی مذکور به این شرح است:
به نام پروردگار کودکی
بیانیهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن تصویرگران ایران
کودکان مجرم نیستند، به آنها آسیب نزنیم!
🔸 هیچ قانونی نمیتواند کودکان را مجرم به شمار بیاورد. جرمانگاری رفتار کودکان عواقب تلخ و ناگوار برای کودک، خانواده و جامعه در پی دارد. آیا مدافعان قانون مدعی حمایت از خانواده، میدانند انتشار اخبار اجرای چنین قانونی و اعمال این مجازاتهای عجیب به روحیهی بسیاری از کودکان و خانوادههای آنان چه آسیبی خواهد زد؟
حالا که پرده از روی قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» افتاده، معلوم شده چرا مفاد و روند تصویب این قانون از چشم مردم، فرهیختگان، کارشناسان و علما پنهان نگه داشته میشد. ابهامها و اشکالهای فنی و تخصصی این قانون چندان زیاد است که متخصصان و مسئولان هر یک از زاویهای بدان میپردازند، رؤسای دو قوه از ابهام و لزوم گفتوگو دربارهی اصلاح آن سخن میگویند و علمای حقوقدان تأکید دارند که بسیاری از مواد این قانون، غیرقابل اجراست و نتیجهی عکس خواهد داد و موجب گریز نسل جوان از آموزههای دینی خواهد شد.
🔹 متن کامل بیانیه را میتوانید در وبسایت نویسک بخوانید:
http://nevisak.ir/قانون-عفاف-و-حجاب-را-ابلاغ-نکنید/
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
💠 قانون عفاف و حجاب را ابلاغ نکنید!
🔹 انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن تصویرگران ایران، در بیانیهای از همهی مسئولان خواستند صدای فرهیختگان، متخصصان و دلسوزان میهن و فرزندان عزیز میهن را بشنوند و از ابلاغ و اجرای قانون موسوم به عفاف و حجاب خودداری کنند. در این بیانیه که با عنوان «کودکان مجرم نیستند، به آنها آسیب نزنیم!» صادر شده است، با اشاره به آسیبهایی که اجرای این قانون و مجازاتهای درج شده در آن به کودکان و خانوادهها و جامعه خواهد زد، از مسئولان دعوت شده به جای مجازات و جریمه و زندان، زبان دوستی و محبت و مدارا با مردم و کودکان و نوجوانان بگشایند. متن بیانیهی مذکور به این شرح است:
به نام پروردگار کودکی
بیانیهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن تصویرگران ایران
کودکان مجرم نیستند، به آنها آسیب نزنیم!
🔸 هیچ قانونی نمیتواند کودکان را مجرم به شمار بیاورد. جرمانگاری رفتار کودکان عواقب تلخ و ناگوار برای کودک، خانواده و جامعه در پی دارد. آیا مدافعان قانون مدعی حمایت از خانواده، میدانند انتشار اخبار اجرای چنین قانونی و اعمال این مجازاتهای عجیب به روحیهی بسیاری از کودکان و خانوادههای آنان چه آسیبی خواهد زد؟
حالا که پرده از روی قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» افتاده، معلوم شده چرا مفاد و روند تصویب این قانون از چشم مردم، فرهیختگان، کارشناسان و علما پنهان نگه داشته میشد. ابهامها و اشکالهای فنی و تخصصی این قانون چندان زیاد است که متخصصان و مسئولان هر یک از زاویهای بدان میپردازند، رؤسای دو قوه از ابهام و لزوم گفتوگو دربارهی اصلاح آن سخن میگویند و علمای حقوقدان تأکید دارند که بسیاری از مواد این قانون، غیرقابل اجراست و نتیجهی عکس خواهد داد و موجب گریز نسل جوان از آموزههای دینی خواهد شد.
🔹 متن کامل بیانیه را میتوانید در وبسایت نویسک بخوانید:
http://nevisak.ir/قانون-عفاف-و-حجاب-را-ابلاغ-نکنید/
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak
❤7
💠 مراسم اهدای نشان لاکپشت پرنده
🔹 یازدهمین و دوازدهمین دورهی اهدای نشان لاکپشت پرنده به همراه رونمایی از تازهترین فهرستهای لاکپشت پرنده برگزار میشود.
🔸 در این رویداد که با حضور نویسندگام، مترجمان، تصویرگران و با برنامههای ویژه برای کودکان و نوجوانان همراه است، از فهرست بهترین کتابهای کودک و نوجوان منتشرشده در سال ۱۴۰۱ رونمایی میشود.
🔹 این مراسم در روز چهارشنبه ۲۱ آذر ماه از ساعت ۱۷ در شهر کتاب مرکزی به نشانی تهران، خیابان شریعتی، نبش کلاته برقرار است.
@farhadhas دیوار فرهاد حسنزاده
🔹 یازدهمین و دوازدهمین دورهی اهدای نشان لاکپشت پرنده به همراه رونمایی از تازهترین فهرستهای لاکپشت پرنده برگزار میشود.
🔸 در این رویداد که با حضور نویسندگام، مترجمان، تصویرگران و با برنامههای ویژه برای کودکان و نوجوانان همراه است، از فهرست بهترین کتابهای کودک و نوجوان منتشرشده در سال ۱۴۰۱ رونمایی میشود.
🔹 این مراسم در روز چهارشنبه ۲۱ آذر ماه از ساعت ۱۷ در شهر کتاب مرکزی به نشانی تهران، خیابان شریعتی، نبش کلاته برقرار است.
@farhadhas دیوار فرهاد حسنزاده
👍5❤4
|...........................بریدهی کتاب............................|
از این که دستم توی گچ زندانی شده بود، خوشم نمیآمد. حس میکردم خودم هم زندانیام. مثل آن چند باری که بابا توی حمام زندانم کرده بود. از دستم کلافه که میشد، هُلم میداد توی حمام و در را رویم میبست. آن وقت من میماندم و دیوارهایی سیمانی و بوی صابون و شامپو و سفیداب. من میماندم و انتظار برای آزادی از زندان. برای این که مامان واسطه شود، یا یکی از فامیلها اتفاقی از راه برسد، از بابا خواهش کند، ضامن شود، بگوید که من دیگر از درخت بالا نمیروم، بگوید برای بچهها معرکه نمیگیرم و روی دستهایم راه نمیروم، یا فوتبال بازی نمیکنم، یا هزارتا کار که دوست داشتم و نباید میکردم. گچ بدتر از زندان بود.
🌫هستی
✏️فرهاد حسنزاده
از این که دستم توی گچ زندانی شده بود، خوشم نمیآمد. حس میکردم خودم هم زندانیام. مثل آن چند باری که بابا توی حمام زندانم کرده بود. از دستم کلافه که میشد، هُلم میداد توی حمام و در را رویم میبست. آن وقت من میماندم و دیوارهایی سیمانی و بوی صابون و شامپو و سفیداب. من میماندم و انتظار برای آزادی از زندان. برای این که مامان واسطه شود، یا یکی از فامیلها اتفاقی از راه برسد، از بابا خواهش کند، ضامن شود، بگوید که من دیگر از درخت بالا نمیروم، بگوید برای بچهها معرکه نمیگیرم و روی دستهایم راه نمیروم، یا فوتبال بازی نمیکنم، یا هزارتا کار که دوست داشتم و نباید میکردم. گچ بدتر از زندان بود.
🌫هستی
✏️فرهاد حسنزاده
❤11
............. بریده کتاب .............
به ساعت ماهی چشم دوخت. کاری به وقت و گذشت زمان نداشت.
کاری به عقربه های کوچک و بزرگ نداشت. فقط عقربه ثانیه شمار را دید که از ثانیه ای به ثانیه ای دیگر می تپید. فکر کرد : 《چرا کار می کنه هنوز ؟》
... اما ساعتش همچنان کار می کرد. ساعتی که نه باتری داشت و نه اهل کوک بود. از همین ساعت های سیکو پنج اتوماتیک با صفحه ای گرد و سفید. ساعتی که یادگار رودابه بود. از خودش گرفته بود و به خودش پس داده بود. به چشم هایش شک کرد. ساعت را به گوش راست چسباند و صدای ضعیف تیک تاکش را شنید و لبش به علامت تعجب گرد شد. سه روز بود که رفته بود تو نخ ساعت و عقربه هایش. توی این سه روز همۀ چیزهای مهمی را که سراغ داشت توی چمدان نهاده بود. همه چیزهایی که باید با خودش می برد آبادان.
#قطار_چک_لندن
به ساعت ماهی چشم دوخت. کاری به وقت و گذشت زمان نداشت.
کاری به عقربه های کوچک و بزرگ نداشت. فقط عقربه ثانیه شمار را دید که از ثانیه ای به ثانیه ای دیگر می تپید. فکر کرد : 《چرا کار می کنه هنوز ؟》
... اما ساعتش همچنان کار می کرد. ساعتی که نه باتری داشت و نه اهل کوک بود. از همین ساعت های سیکو پنج اتوماتیک با صفحه ای گرد و سفید. ساعتی که یادگار رودابه بود. از خودش گرفته بود و به خودش پس داده بود. به چشم هایش شک کرد. ساعت را به گوش راست چسباند و صدای ضعیف تیک تاکش را شنید و لبش به علامت تعجب گرد شد. سه روز بود که رفته بود تو نخ ساعت و عقربه هایش. توی این سه روز همۀ چیزهای مهمی را که سراغ داشت توی چمدان نهاده بود. همه چیزهایی که باید با خودش می برد آبادان.
#قطار_چک_لندن
❤6👍1
کتاب «نقشههایی برای گم شدن» نوشته ربکا سولنیت یک مجموعه جستار فلسفی و شاعرانه است که حول مفهوم «گم شدن» در زندگی، فضا، و ذهن میگردد. سولنیت در این کتاب با استفاده از داستانها، خاطرات شخصی، تاریخ، هنر، و فلسفه، جنبههای مختلف گم شدن را بررسی میکند. او از گم شدن نه به عنوان یک تجربه منفی، بلکه به عنوان حالتی که میتواند به کشف، رشد، و ارتباطات عمیقتر با جهان و خودمان منجر شود، سخن میگوید.
موضوعات اصلی:
1. معنای گم شدن: سولنیت گم شدن را بهعنوان حالتی که ما را از مسیرهای آشنا خارج میکند و به مواجهه با ناشناختهها و نامعلومها سوق میدهد، معرفی میکند.
2. پیوند با طبیعت: او درباره ارتباط انسان با طبیعت و فضاهای وسیع و ناشناخته مانند بیابانها صحبت میکند و از این فضاها بهعنوان مکانهایی برای تجربه گم شدن استفاده میکند.
3. هنر و حافظه: سولنیت به آثار هنری، ادبیات، و تاریخچه شخصی خود اشاره میکند تا نشان دهد چگونه گم شدن میتواند مسیرهای جدیدی برای دیدن و درک جهان باز کند.
4. روایتهای تاریخی و فرهنگی: او داستانهایی از زندگی دیگران، از جمله کاشفان، هنرمندان، و اقوام بومی را بازگو میکند تا جنبههای مختلف گم شدن در زمینههای فرهنگی و تاریخی را بررسی کند.
سبک روایت:
سولنیت با سبکی شاعرانه و عمیق روایت میکند که خواننده را به تفکر درباره مفاهیمی همچون هویت، مکان، و زمان میکشاند. ساختار کتاب غیرخطی است و هر فصل بهطور مستقل اما مرتبط با موضوعات قبلی عمل میکند. او از ترکیب مشاهدات شخصی، داستانهای تاریخی، و تحلیلهای فلسفی استفاده میکند و بهنوعی خواننده را دعوت میکند که خود در فرآیند «گم شدن» کتاب شریک شود.
این کتاب نه تنها یک اثر فلسفی بلکه سفری درونی و ادبی است که به خواننده کمک میکند از ناشناختهها و بیثباتیهای زندگی استقبال کند.
دیوار فرهاد حسنزاده🔹@farhadhas
موضوعات اصلی:
1. معنای گم شدن: سولنیت گم شدن را بهعنوان حالتی که ما را از مسیرهای آشنا خارج میکند و به مواجهه با ناشناختهها و نامعلومها سوق میدهد، معرفی میکند.
2. پیوند با طبیعت: او درباره ارتباط انسان با طبیعت و فضاهای وسیع و ناشناخته مانند بیابانها صحبت میکند و از این فضاها بهعنوان مکانهایی برای تجربه گم شدن استفاده میکند.
3. هنر و حافظه: سولنیت به آثار هنری، ادبیات، و تاریخچه شخصی خود اشاره میکند تا نشان دهد چگونه گم شدن میتواند مسیرهای جدیدی برای دیدن و درک جهان باز کند.
4. روایتهای تاریخی و فرهنگی: او داستانهایی از زندگی دیگران، از جمله کاشفان، هنرمندان، و اقوام بومی را بازگو میکند تا جنبههای مختلف گم شدن در زمینههای فرهنگی و تاریخی را بررسی کند.
سبک روایت:
سولنیت با سبکی شاعرانه و عمیق روایت میکند که خواننده را به تفکر درباره مفاهیمی همچون هویت، مکان، و زمان میکشاند. ساختار کتاب غیرخطی است و هر فصل بهطور مستقل اما مرتبط با موضوعات قبلی عمل میکند. او از ترکیب مشاهدات شخصی، داستانهای تاریخی، و تحلیلهای فلسفی استفاده میکند و بهنوعی خواننده را دعوت میکند که خود در فرآیند «گم شدن» کتاب شریک شود.
این کتاب نه تنها یک اثر فلسفی بلکه سفری درونی و ادبی است که به خواننده کمک میکند از ناشناختهها و بیثباتیهای زندگی استقبال کند.
دیوار فرهاد حسنزاده🔹@farhadhas
❤3👍2
در نوشتن رمان چیزی به نام تخیلی وجود ندارد
«فرد ویتزین» نویسنده و رمان نویس آمریکایی مینویسد: چیزی که در طول سالها روزنامه نگاری در کنار نوشتن داستان و رمان کشف کردم این است که داستان چیزی جدای حوادث مستند پیرامون نیست.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از فوربس، مجله اینترنتی کورا (quora) سایتی برای اشتراک نظرات و عقاید مختلف در جهت آموزش و یادگیری تاسیس شده است. این مجله اخیراً در پرسشی این سوال را مطرح کرده است که داستان و مستند چقدر با هم ارتباط دارند. این مجله پرسیده است آیا داستانها واقعاً با حوادث واقعی و مستند ارتباط دارند یا اینکه واقعیت چیز دیگری غیر از تصورات نویسندگان است؟ به نظر مجله فوربس جالبترین پاسخ به این سوال نظر «فرد ویتزین» نویسنده و رمان نویس آمریکایی صاحب کتاب آبی عمیق است. وی در پاسخ به این سوال خاطرات کودکیاش درباره شغل پدر و مادرش را برای جمع آوری اطلاعات مربوط به نوشتن یک رمان تعریف میکند که چگونه حوادث واقعی و تاریخی برای نوشتن یک رمان استفاده شده است.
وی مینویسد: برای اولین بار به واسطه شغل نقاشی مادرم به نویسندگی علاقمند شدم چون دوست داشتم مثل مادرم چیزهای جدیدی خلق کنم ولی لزوماً بعدها فهمیدم که داستان و رمان بر خلاف بسیاری از نقاشیهای انتزاعی لزوماً نه تنها همان چیزهایی نیست که در ذهن نویسنده وجود دارد بلکه مجموعه از حوادث و واقعیاتی است که در ذهن دیگران است و نویسنده با شنیدن و حواس دیگر آنها را تعریف میکند.
وقتی در جوانی در روزنامهها و مجلات مختلف سعی میکردم گزارش و یادداشتهای ذهنی برای روزنامهها بنویسم ولی بعدها متوجه شدم که خوانندگان زیاد به نوشتههای خیالی علاقه ندارند. آنها نمیخواهند بدانند که در ذهن من درباره حوادث و اتفاقات چه چیزی رخ میدهد بلکه دوست دارند همان چیزهایی را بخوانند که در ذهن خودشان رقم خورده است. در واقع بسیاری از نویسندگان بزرگ نیز همین راه را رفتهاند. آنها تنها داستانهایی را تعریف کردند که پیش از این وجود داشتند. در واقع همه خودشان داستانی دارند ولی قادر به نوشتن آن نیستند. نویسنده تنها این واقعیتها را روی کاغذ میآورد.
ویتزین تجربه خودش از داستان نویسی را به شکار ماهی در دریا تشبیه میکند و مینویسد: ارنست همینگوی در نوشتن پیرمرد و دریا یکی از ماهیها را شکار کرد. سانتیاگو، پیرمردی که همینگوی داستانش را در رمان خود نوشت، هم اکنون در کشور کوبا زندگی میکند و هنوز هم ماهیگیری میکند. سانتیاگو حتی ماجرایی در روبرو شدن با یک ماهی بزرگ تعریف میکند که دقیقاً در داستان همینگوی نیز آمده است.
ویتزین در ادامه آورده است: به هر حال چیزی که در طول سالها روزنامه نگاری در کنار نوشتن داستان و رمان کشف کردم این است که داستان چیزی جدای حوادث مستند پیرامون نیست. دقیقاً همان چیزهایی که در رمانها نوشته میشود را میتوان جایی آن بیرون در شخصیت دوستان و آشنایان نویسندهها پیدا کرد. اگر خواستید درباره سرگذشت شخصیتهای داستان من چیزی پیدا کنید بهتر است سری به استودیو نقاشی مادرم در منهتن نیویورک بزنید...
دیوار فرهاد حسنزاده🔅@farhadhas
«فرد ویتزین» نویسنده و رمان نویس آمریکایی مینویسد: چیزی که در طول سالها روزنامه نگاری در کنار نوشتن داستان و رمان کشف کردم این است که داستان چیزی جدای حوادث مستند پیرامون نیست.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از فوربس، مجله اینترنتی کورا (quora) سایتی برای اشتراک نظرات و عقاید مختلف در جهت آموزش و یادگیری تاسیس شده است. این مجله اخیراً در پرسشی این سوال را مطرح کرده است که داستان و مستند چقدر با هم ارتباط دارند. این مجله پرسیده است آیا داستانها واقعاً با حوادث واقعی و مستند ارتباط دارند یا اینکه واقعیت چیز دیگری غیر از تصورات نویسندگان است؟ به نظر مجله فوربس جالبترین پاسخ به این سوال نظر «فرد ویتزین» نویسنده و رمان نویس آمریکایی صاحب کتاب آبی عمیق است. وی در پاسخ به این سوال خاطرات کودکیاش درباره شغل پدر و مادرش را برای جمع آوری اطلاعات مربوط به نوشتن یک رمان تعریف میکند که چگونه حوادث واقعی و تاریخی برای نوشتن یک رمان استفاده شده است.
وی مینویسد: برای اولین بار به واسطه شغل نقاشی مادرم به نویسندگی علاقمند شدم چون دوست داشتم مثل مادرم چیزهای جدیدی خلق کنم ولی لزوماً بعدها فهمیدم که داستان و رمان بر خلاف بسیاری از نقاشیهای انتزاعی لزوماً نه تنها همان چیزهایی نیست که در ذهن نویسنده وجود دارد بلکه مجموعه از حوادث و واقعیاتی است که در ذهن دیگران است و نویسنده با شنیدن و حواس دیگر آنها را تعریف میکند.
وقتی در جوانی در روزنامهها و مجلات مختلف سعی میکردم گزارش و یادداشتهای ذهنی برای روزنامهها بنویسم ولی بعدها متوجه شدم که خوانندگان زیاد به نوشتههای خیالی علاقه ندارند. آنها نمیخواهند بدانند که در ذهن من درباره حوادث و اتفاقات چه چیزی رخ میدهد بلکه دوست دارند همان چیزهایی را بخوانند که در ذهن خودشان رقم خورده است. در واقع بسیاری از نویسندگان بزرگ نیز همین راه را رفتهاند. آنها تنها داستانهایی را تعریف کردند که پیش از این وجود داشتند. در واقع همه خودشان داستانی دارند ولی قادر به نوشتن آن نیستند. نویسنده تنها این واقعیتها را روی کاغذ میآورد.
ویتزین تجربه خودش از داستان نویسی را به شکار ماهی در دریا تشبیه میکند و مینویسد: ارنست همینگوی در نوشتن پیرمرد و دریا یکی از ماهیها را شکار کرد. سانتیاگو، پیرمردی که همینگوی داستانش را در رمان خود نوشت، هم اکنون در کشور کوبا زندگی میکند و هنوز هم ماهیگیری میکند. سانتیاگو حتی ماجرایی در روبرو شدن با یک ماهی بزرگ تعریف میکند که دقیقاً در داستان همینگوی نیز آمده است.
ویتزین در ادامه آورده است: به هر حال چیزی که در طول سالها روزنامه نگاری در کنار نوشتن داستان و رمان کشف کردم این است که داستان چیزی جدای حوادث مستند پیرامون نیست. دقیقاً همان چیزهایی که در رمانها نوشته میشود را میتوان جایی آن بیرون در شخصیت دوستان و آشنایان نویسندهها پیدا کرد. اگر خواستید درباره سرگذشت شخصیتهای داستان من چیزی پیدا کنید بهتر است سری به استودیو نقاشی مادرم در منهتن نیویورک بزنید...
دیوار فرهاد حسنزاده🔅@farhadhas
👍7❤1
Autumn Breeze
Jacob's Piano
ساده و بی تکلف
نتهای روان و تکرار شونده
زیبا و نوازشگر
جهان ما به سادهسازی همه چیز، نیاز مبرم دارد
پیچیدگیهای دنیا به مرز دیوانهکنندگی رسیده
ساده باشیم
ساده فکر کنیم
ساده زندگی کنیم
از لذتهای ساده و حرفهای ساده و ساده کردن همهی چیزهای ممکن هراسی نداشته باشیم
و از کنار ساده نشدنیها، با احتیاط و احترام بگذریم...
@farhadhas 🍏 دیوار فرهاد حسنزاده
نتهای روان و تکرار شونده
زیبا و نوازشگر
جهان ما به سادهسازی همه چیز، نیاز مبرم دارد
پیچیدگیهای دنیا به مرز دیوانهکنندگی رسیده
ساده باشیم
ساده فکر کنیم
ساده زندگی کنیم
از لذتهای ساده و حرفهای ساده و ساده کردن همهی چیزهای ممکن هراسی نداشته باشیم
و از کنار ساده نشدنیها، با احتیاط و احترام بگذریم...
@farhadhas 🍏 دیوار فرهاد حسنزاده
❤12👍3
