❤️
دورهٔ جدید سبک زندگی با ادبیات
نگاهی به داستان وکیل صدرِ جهان در دفتر سوم مثنویِ مولانا
با همراهیِ خانم فريبا خادمی
✳️ ثبتنام ادامه دارد.
مکان: کافه تاريخ (موزهٔ تصاویر معاصر)
حضوری و آفلاین
تلفن جهت هماهنگی و ثبتنام:
09944921267
خانم صنم کیوانی
❤️
@fariba_khademi
دورهٔ جدید سبک زندگی با ادبیات
نگاهی به داستان وکیل صدرِ جهان در دفتر سوم مثنویِ مولانا
با همراهیِ خانم فريبا خادمی
✳️ ثبتنام ادامه دارد.
مکان: کافه تاريخ (موزهٔ تصاویر معاصر)
حضوری و آفلاین
تلفن جهت هماهنگی و ثبتنام:
09944921267
خانم صنم کیوانی
❤️
@fariba_khademi
❤31🙏4
❤️
مثنویخوانی
با همراهیِ خانم فريبا خادمی
پنجشنبهها ساعت ۳ بعدازظهر
در کافه تاریخ (موزهٔ تصاویر معاصر)
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
به امید دیدار
❤️
@fariba_khademi
مثنویخوانی
با همراهیِ خانم فريبا خادمی
پنجشنبهها ساعت ۳ بعدازظهر
در کافه تاریخ (موزهٔ تصاویر معاصر)
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
به امید دیدار
❤️
@fariba_khademi
❤49🙏3👌3
Audio
❤️
عین و غیب
این جهان از لامکان آید پدید
گشته «نابینا» هر آن کس کاین ندید
سرزمینی هست با نامِ وجود
اینچنین بین قصهٔ بود و نبود
از کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۰)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
عین و غیب
این جهان از لامکان آید پدید
گشته «نابینا» هر آن کس کاین ندید
سرزمینی هست با نامِ وجود
اینچنین بین قصهٔ بود و نبود
از کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۰)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
❤64🙏9
Audio
❤️
رودِ حیات
در وجود آدمی جان و روان
میرسد از غیب چون آبِ روان
لفظ چون وَکر است و معنی طایر است
جسمْ جوی و روحْ آبِ سایر است
گر نبینی سیرِ آب از چاکها
چیست بر وی نوبهنو خاشاکها؟
هست خاشاکِ تو صورتهایِ فکر
نوبهنو درمیرسد اَشکالِ بِکر
رویِ آب و جویِ فکر اندر رَوِش
نیست بی خاشاکِ محبوب و وَحِش
قشرها بر روی این آبِ روان
از ثِمارِ باغِ غيبی شد دوان
قشرها را مغز اندر باغ جو
زآنکه آب از باغ میآید به جو
گر نبینی رفتنِ آبِ حیات
بنْگر اندر جوی و این سَیرِ نبات
آب چون اَنبُهتر آید در گذر
زو کند قشرِ صُوَر، زوتر گذر
چون به غایت تیز شد این جو روان
غم نپایَد در ضمیرِ عارفان
چون به غایت مُمتَلی بود و شتاب
پس نگنجید اندر او، الّا که آب
مولوی
از سرِ کُهْ سیلهایِ تیزرُو
وز تنِ ما جانِ عشقآمیزرُو
از حرکت یافت عشقْ سِرِّ سَراندازیای
واژگان:
وَکر: آشیانه؛ لانه.
طایر: پرنده.
سایر: رونده؛ روان.
سِیر (سَیر): حرکت؛ گردش.
چاک: منفذ؛ سوراخ.
بِکر: تازه؛ نو.
وَحِش: وحشتزا.
ثِمار: میوهها.
جو[ی]: رود.
نبات: گیاه.
اَنبُهْ:انبوه؛ پُر.
غایت: نهایت.
تیز: شدید.
مُمتَلی: پُر؛ مَملو.
❤️
@fariba_khademi
رودِ حیات
در وجود آدمی جان و روان
میرسد از غیب چون آبِ روان
لفظ چون وَکر است و معنی طایر است
جسمْ جوی و روحْ آبِ سایر است
گر نبینی سیرِ آب از چاکها
چیست بر وی نوبهنو خاشاکها؟
هست خاشاکِ تو صورتهایِ فکر
نوبهنو درمیرسد اَشکالِ بِکر
رویِ آب و جویِ فکر اندر رَوِش
نیست بی خاشاکِ محبوب و وَحِش
قشرها بر روی این آبِ روان
از ثِمارِ باغِ غيبی شد دوان
قشرها را مغز اندر باغ جو
زآنکه آب از باغ میآید به جو
گر نبینی رفتنِ آبِ حیات
بنْگر اندر جوی و این سَیرِ نبات
آب چون اَنبُهتر آید در گذر
زو کند قشرِ صُوَر، زوتر گذر
چون به غایت تیز شد این جو روان
غم نپایَد در ضمیرِ عارفان
چون به غایت مُمتَلی بود و شتاب
پس نگنجید اندر او، الّا که آب
مولوی
از سرِ کُهْ سیلهایِ تیزرُو
وز تنِ ما جانِ عشقآمیزرُو
از حرکت یافت عشقْ سِرِّ سَراندازیای
واژگان:
وَکر: آشیانه؛ لانه.
طایر: پرنده.
سایر: رونده؛ روان.
سِیر (سَیر): حرکت؛ گردش.
چاک: منفذ؛ سوراخ.
بِکر: تازه؛ نو.
وَحِش: وحشتزا.
ثِمار: میوهها.
جو[ی]: رود.
نبات: گیاه.
اَنبُهْ:انبوه؛ پُر.
غایت: نهایت.
تیز: شدید.
مُمتَلی: پُر؛ مَملو.
❤️
@fariba_khademi
❤52🙏8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کتاب گویایِ امروزِ من، آب و آیینه
فریبا خادمی
مترجمِ فارسی به انگلیسی: پل همراه (Mehdi Paul Hamrah)
امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشههای مولانا، مدیریت روزانۀ خویشتن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.
خوانش: خانم فریبا خادمی
لینک یوتیوپ
فایل صوتی
فایل پیدیافِ انگلیسی
فایل پیدیافِ فارسی
❤️
@fariba_khademi
✨
فریبا خادمی
مترجمِ فارسی به انگلیسی: پل همراه (Mehdi Paul Hamrah)
امروزِ من، آب و آیینه
(اندیشههای مولانا، مدیریت روزانۀ خویشتن با قوانینِ هستی)، تهران: بهجت، ۱۴۰۱.
خوانش: خانم فریبا خادمی
لینک یوتیوپ
فایل صوتی
فایل پیدیافِ انگلیسی
فایل پیدیافِ فارسی
❤️
@fariba_khademi
✨
❤41🙏7👌1
Audio
❤️
لنگرِ حضور
چيست میرقصد درونِ ریشهها؟
در کجا این معدن اندیشهها؟
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۱)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
لنگرِ حضور
چيست میرقصد درونِ ریشهها؟
در کجا این معدن اندیشهها؟
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۱)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
❤49
❤️
چه میتوانستی کرد؟
هیچ نمیتوانستی کرد،
با هویتی که از خویش میرویَد،
در خویش میمیرد
و به هیچ چیز نیازی ندارد؛
حتی
خوشبختی!
از کتاب شعر زن درختی
فريبا خادمی
انتشارات خجسته
❤️
@fariba_khademi
چه میتوانستی کرد؟
هیچ نمیتوانستی کرد،
با هویتی که از خویش میرویَد،
در خویش میمیرد
و به هیچ چیز نیازی ندارد؛
حتی
خوشبختی!
از کتاب شعر زن درختی
فريبا خادمی
انتشارات خجسته
❤️
@fariba_khademi
❤48❤🔥9👍1🙏1
❤️
«روشنگری» همسویی با جریانِ طبیعت است.
همانگونه که «گُل» حضورِ خاموشِ زیبایی در گیاه است،
همانگونه که «کریستالها» حضورِ خاموشِ زیبایی در سنگها هستند،
و همانگونه که «پرندگان» حضورِ خاموشِ زیبایی در حیوانات هستند،
در آدمی نیز این جهش بهطورِ طبیعی و با همراستایی و واگذاری به جریانِ طبیعیِ حیات رخ مینماید.
حضورِ خاموشِ زیبایی در انسان، «حضورِ زنده و بیدارِ اوست» که فراسویِ نیک و بد است.
زمان: اینک
مکان: اینجا
❤️
آنچه با گُل گفت حق، خندانْش کرد
با دلِ من گفت و صد چندانْش کرد
چون درِ زَرّادخانه باز شد
غمزههای چشم تیرانداز شد
بر دلم زد تیر و سوداییم کرد
عاشق شُکر و شِکَرخاییم کرد
عاشقِ آنم که هر آنْ آنِ اوست
«عقل و جان» جاندارِ یک مرجانِ اوست
مولوی
❤️
@fariba_khademi
«روشنگری» همسویی با جریانِ طبیعت است.
همانگونه که «گُل» حضورِ خاموشِ زیبایی در گیاه است،
همانگونه که «کریستالها» حضورِ خاموشِ زیبایی در سنگها هستند،
و همانگونه که «پرندگان» حضورِ خاموشِ زیبایی در حیوانات هستند،
در آدمی نیز این جهش بهطورِ طبیعی و با همراستایی و واگذاری به جریانِ طبیعیِ حیات رخ مینماید.
حضورِ خاموشِ زیبایی در انسان، «حضورِ زنده و بیدارِ اوست» که فراسویِ نیک و بد است.
زمان: اینک
مکان: اینجا
❤️
آنچه با گُل گفت حق، خندانْش کرد
با دلِ من گفت و صد چندانْش کرد
چون درِ زَرّادخانه باز شد
غمزههای چشم تیرانداز شد
بر دلم زد تیر و سوداییم کرد
عاشق شُکر و شِکَرخاییم کرد
عاشقِ آنم که هر آنْ آنِ اوست
«عقل و جان» جاندارِ یک مرجانِ اوست
مولوی
❤️
@fariba_khademi
❤56🙏5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آموزش و پرورش زندگی
با دقت و با ذهنی باز گوش کنیم.
با دقت و با ذهنی باز گوش کنیم.
❤44👌29👍10🙏2
Audio
❤️
کُمِیتِ نیستی
لحظهای خط را مخوان ، خود را مدان
لحظهای در نقشهایِ سَر نمان
لحظهای خود را مدان جنسِ زمان
آفریدی؟ بس، دگر زین پس مخوان
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۲)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
کُمِیتِ نیستی
لحظهای خط را مخوان ، خود را مدان
لحظهای در نقشهایِ سَر نمان
لحظهای خود را مدان جنسِ زمان
آفریدی؟ بس، دگر زین پس مخوان
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۲)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
❤42🙏2
Audio
❤️
بشارت
چون بدیدی نامهٔ کردارِ خویش
چهنْگری پس؟ بین جزای کارِ خویش
بیهُده چه مولمولی میزنی؟
در چنین چَهْ کو امید روشنی؟
نه تو را از رویِ ظاهر طاعتی
نه تو را در سِرّ و باطن نیتی
نه تو را شبها مناجات و قیام
نه تو را در روز پرهیز و صیام
نه تو را حفظِ زبان زآزار کس
نه نظر کردن به عبرت پیش و پس
پیش چهبْود؟ یاد مرگ و نَزْعِ خویش
پس چه باشد؟ مردنِ یاران ز پیش
نه تو را بر ظلم توبهیْ پُرخروش
ای دَغا گندمنمایِ جوفروش
ـ ـ ـ
بنده گوید: آنچه فرمودی بیان
صد چنانم، صد چنانم، صد چنان
خود تو پوشیدی بترها را به حلم
ورنه میدانی فضیحتها به علم
بودم اومیدی به محضِ لطفِ تو
از ورایِ راستباشی یا عُتُو
بخششِ محضی ز لطفِ بیعوض
بودم اومید، ای کریمِ بیعوض
رو سپس کردم بدآن محضِ کرم
سویِ فعلِ خویشتن میننگرم
سویِ آن اومید کردم رویِ خویش
که وجودم دادهای از پیشپیش
خلعتِ هستی بدادی رایگان
من همیشه «معتمد» بودم بر آن
مولوی
انتخابی از دفتر پنجم مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
بشارت
چون بدیدی نامهٔ کردارِ خویش
چهنْگری پس؟ بین جزای کارِ خویش
بیهُده چه مولمولی میزنی؟
در چنین چَهْ کو امید روشنی؟
نه تو را از رویِ ظاهر طاعتی
نه تو را در سِرّ و باطن نیتی
نه تو را شبها مناجات و قیام
نه تو را در روز پرهیز و صیام
نه تو را حفظِ زبان زآزار کس
نه نظر کردن به عبرت پیش و پس
پیش چهبْود؟ یاد مرگ و نَزْعِ خویش
پس چه باشد؟ مردنِ یاران ز پیش
نه تو را بر ظلم توبهیْ پُرخروش
ای دَغا گندمنمایِ جوفروش
ـ ـ ـ
بنده گوید: آنچه فرمودی بیان
صد چنانم، صد چنانم، صد چنان
خود تو پوشیدی بترها را به حلم
ورنه میدانی فضیحتها به علم
بودم اومیدی به محضِ لطفِ تو
از ورایِ راستباشی یا عُتُو
بخششِ محضی ز لطفِ بیعوض
بودم اومید، ای کریمِ بیعوض
رو سپس کردم بدآن محضِ کرم
سویِ فعلِ خویشتن میننگرم
سویِ آن اومید کردم رویِ خویش
که وجودم دادهای از پیشپیش
خلعتِ هستی بدادی رایگان
من همیشه «معتمد» بودم بر آن
مولوی
انتخابی از دفتر پنجم مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
❤🔥46❤18👍4🙏4
Audio
❤️
انتظارِ یحیی
تا سه شب خامُش کن از نیک و بَدت
این نشان باشد که یحیی آیدت
انتخابی از ابیات دفتر دوم مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
انتظارِ یحیی
تا سه شب خامُش کن از نیک و بَدت
این نشان باشد که یحیی آیدت
انتخابی از ابیات دفتر دوم مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
❤43🙏9❤🔥5
Audio
❤️
دعایِ دقوقی
هین بجو که رکنِ دولت جُستن است
هر گشادی در دل اندر بستن است
از همه کارِ جهان پرداخته
«کو» و «کو» میگو به «جان» چون فاخته
نیک بنْگر اندر این، ای مُحتَجِب
که دعا را بست حق در اَستَجِب
هرکه را دل پاک شد از اعتلال
آن دعایش میرَود تا ذوالجلال
مولوی
مُحتَجِب: پنهان؛ پوشیده.
اعتلال: بیماری.
انتخابی از ابیات دفتر سومِ مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
دعایِ دقوقی
هین بجو که رکنِ دولت جُستن است
هر گشادی در دل اندر بستن است
از همه کارِ جهان پرداخته
«کو» و «کو» میگو به «جان» چون فاخته
نیک بنْگر اندر این، ای مُحتَجِب
که دعا را بست حق در اَستَجِب
هرکه را دل پاک شد از اعتلال
آن دعایش میرَود تا ذوالجلال
مولوی
مُحتَجِب: پنهان؛ پوشیده.
اعتلال: بیماری.
انتخابی از ابیات دفتر سومِ مثنویِ مولانا
خوانش: خانم فریبا خادمی
❤️
@fariba_khademi
❤🔥45❤27🙏8
❤️
بارانِ رَب
علم اندر نور چون فَرغَرده شد
پس ز علمت نور یابد قومِ لُد
هرچه گویی، باشد آن هم نورناک
کآسمان هرگز نبارد غیرِ پاک
آسمان شو، ابر شو، باران ببار
ناودان بارِش کند نَبْوَد به کار
آب اندر ناودان عاریّتیست
آب اندر ابر و دریا فطرتیست
فکر و انديشهست مثلِ ناودان
وحی و مکشوف است ابر و آسمان
آبِ باران باغِ صدرنگ آورَد
ناودان همسایه در جنگ آورَد
مولوی
❤️
روزِ باران است میرَو تا به شب
نه از اين باران، از آن بارانِ رَب
❤️
فَرغَرده: پرورده.
فَرغَردن: خیس شدن، مرطوب شدن.
لُد: در دشمنی سرسختی نشاندهنده.
❤️
@fariba_khademi
بارانِ رَب
علم اندر نور چون فَرغَرده شد
پس ز علمت نور یابد قومِ لُد
هرچه گویی، باشد آن هم نورناک
کآسمان هرگز نبارد غیرِ پاک
آسمان شو، ابر شو، باران ببار
ناودان بارِش کند نَبْوَد به کار
آب اندر ناودان عاریّتیست
آب اندر ابر و دریا فطرتیست
فکر و انديشهست مثلِ ناودان
وحی و مکشوف است ابر و آسمان
آبِ باران باغِ صدرنگ آورَد
ناودان همسایه در جنگ آورَد
مولوی
❤️
روزِ باران است میرَو تا به شب
نه از اين باران، از آن بارانِ رَب
❤️
فَرغَرده: پرورده.
فَرغَردن: خیس شدن، مرطوب شدن.
لُد: در دشمنی سرسختی نشاندهنده.
❤️
@fariba_khademi
❤53❤🔥13🙏7
Audio
❤️
هدیه
خود شَوی نادِم ز کردهیْ خویشتن
هم قیامی میکنی از خویشتن
میببینی خویش در صُبحی سپید
میبیاید آن، مشو تو ناامید
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۳)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
هدیه
خود شَوی نادِم ز کردهیْ خویشتن
هم قیامی میکنی از خویشتن
میببینی خویش در صُبحی سپید
میبیاید آن، مشو تو ناامید
کتابِ وعدۀ ما چشمۀ آبِ حیات
تلفیقی با ابیاتِ جناب مولانا
شعر و خوانش: خانم فریبا خادمی
آدینه با شعر (۱۳)
فهرستِ آدینهها
❤️
@fariba_khademi
❤45🙏9❤🔥6👌2