Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️تراژدی تحریم و پیامدهای ریزش طبقه متوسط
✍🏼سهند ایرانمهر
بر اساس پژوهشی که نشریه معتبر «اقتصاد سیاسی اروپا» منتشر کرده، تصویری کمّی از یک تراژدی بزرگ اجتماعی در ایران ارائه شده است و گزارش نشان میدهد که طبقه متوسط ایران در نبود تحریمها میتوانست در بیش از یک دهه گذشته رشد ۲۸ درصدی را تجربه کند؛ اما در عمل، تحریمها به طور متوسط سالانه ۱۷ درصد از حجم این طبقه کاسته است.
این اعداد تنها نشاندهنده کاهش درآمد نیستند؛ بلکه تصویری روشن از یک «زلزله سیاسی-اجتماعی» دارند که در آن گسلهای عمیق از دل طبقه متوسط میگذرند. در نظریههای جامعهشناسی سیاسی، طبقه متوسط را «ستون فقرات دموکراسی» و «ضامن ثبات» میدانند. متفکرانی چون «آنتونی گیدنز» بر این باورند که این طبقه، به دلیل بهرهمندی از تحصیلات، آموزش، سرمایه فرهنگی و موقعیت مرزی اقتصادی شکننده، خواستار ثبات، حاکمیت قانون و مشارکت سیاسی است. آنها نه آنقدر فقیرند که درگیر روزمرگی مطلق باشند و نه آنقدر ثروتمند که مستقل از نوسانات اقتصادی زندگی کنند. بنابراین، پیونددهنده بخشهای مختلف جامعه و مانعی در برابر افراطیگریها هستند. بنابراین وقتی حجم این طبقه کاهش مییابد، در واقع ستونهای اصلی ساختار اجتماعی سست میشود.
با فقیر شدن این طبقه، هم منابع مالی و هم نیروی انسانی این نهادها تحلیل رفته و فضای عمومی تهی میشود. دولتی که با جامعه مدنی ضعیف روبرو باشد، با مخالف جدی و ساختاریافتهای مواجه نخواهد بود، اما این یک پیروزی و نشانگر ثبات نیست؛ بلکه زمینه را برای بروز خشمهای غیرقابل کنترل و بیسامان فراهم میکند.
نظریه پردازانی مانند «سیمور مارتین لیپست» بر ارتباط مستقیم بین وجود یک طبقه متوسط قدرتمند و ثبات دموکراتیک تأکید دارند. با نابودی این طبقه، جامعه به دو قطب ثروتمندِ بسیار محدود (که اغلب وابسته به رانت هستند) و توده عظیم فقیر تبدیل میشود. در چنین شرایطی، گفتمان سیاسی از بحثهای معقول به سمت شعارهای رادیکال و انقلابی سوق پیدا میکند و فضای دوقطبی مبتاین بر «براندازی» یا «حفظ وضع موجود به هر قیمت» ساخته میشود.
طبقه متوسط معمولاً در چارچوب قوانین و از طریق مشارکت در نهادهای رسمی، به دنبال تحقق خواستههای خود است. وقتی این مسیر به دلیل فقر و ناامیدی مسدود شود، حکومت مشروعیت خود را در نگاه این طبقه از دست میدهد. آنها دیگر به سیستم امید ندارند. این ناامیدی میتواند به اشکال مختلفی از جمله مهاجرت نخبگان (فرار مغزها)، اعتراضهای خیابانی پراکنده یا انزوا و بیتفاوتی سیاسی خود را نشان دهد.
تحریمها در این تحلیل، نه یک ابزار فشار سیاسی صرف، بلکه یک «ماشین بازتوزیع ثروت به سمت عقب» هستند. آنها با فلج کردن اقتصاد رسمی، رانتخواری و اقتصاد غیررسمی را تقویت میکنند. کسانی که به منابع قدرت و رانت نزدیکترند، میتوانند در طوفان تحریمها نیز ثروت خود را حفظ یا حتی افزایش دهند؛ در حالی که کارمند، معلم و مشاغل مستقل، به سرعت به طبقه فرودست تبدیل میشوند.
این روند، ساختار اجتماعی ایران را از یک «هرم» با یک طبقه متوسط قابل توجه، به یک «پیاز» متورم در بخش پایین (طبقه فقیر و کمدرآمد) و نوک بسیار باریک در بالا (طبقه ثروتمند) تبدیل میکند. جامعهای با چنین ساختاری، به شدت ناپایدار و مستعد بحران است. بنابراین تحریمها نه با توجیه تحریمکنندهها که ان را زمینه تغییر رفتار مثبت میدانند و نه آنان که آن را هزینه استقلال و ثبات میدانند، همخوانی ندارد بلکه در عمل ستونهای اصلی جامعه را نشانه رفتهاند.
نتیجه این روند، ایجاد فضایی است که در آن، هم مردم برای یک زندگی شرافتمندانه تحت فشارند و هم ساختار سیاسی، مشروعیت و پشتوانه اجتماعی خود را برای مدیریت بحرانها از دست میدهد و هم زیرساختهای اجتماعی به نحوی فرومیپاشد که حتی جریانهای مخالف و برانداز اگرچه فرصت مانور پیدا میکنند اما علیرغم ادعاهای خود عملاً نمیتوانند چیزی را به سمت دموکراسی و توسعه جایگزین کنند، چرا که کل بستر و زیرساخت اجتماعی فروریخته است.
این تراژدی نشان میدهد که تضعیف طبقه متوسط، در نهایت یک «باخت-باخت» بزرگ برای کل سیستم سیاسی و اجتماعی چه هوادار، چه مخالف و چه مردم عادی است.
@sahandiranmehr
✍🏼سهند ایرانمهر
بر اساس پژوهشی که نشریه معتبر «اقتصاد سیاسی اروپا» منتشر کرده، تصویری کمّی از یک تراژدی بزرگ اجتماعی در ایران ارائه شده است و گزارش نشان میدهد که طبقه متوسط ایران در نبود تحریمها میتوانست در بیش از یک دهه گذشته رشد ۲۸ درصدی را تجربه کند؛ اما در عمل، تحریمها به طور متوسط سالانه ۱۷ درصد از حجم این طبقه کاسته است.
این اعداد تنها نشاندهنده کاهش درآمد نیستند؛ بلکه تصویری روشن از یک «زلزله سیاسی-اجتماعی» دارند که در آن گسلهای عمیق از دل طبقه متوسط میگذرند. در نظریههای جامعهشناسی سیاسی، طبقه متوسط را «ستون فقرات دموکراسی» و «ضامن ثبات» میدانند. متفکرانی چون «آنتونی گیدنز» بر این باورند که این طبقه، به دلیل بهرهمندی از تحصیلات، آموزش، سرمایه فرهنگی و موقعیت مرزی اقتصادی شکننده، خواستار ثبات، حاکمیت قانون و مشارکت سیاسی است. آنها نه آنقدر فقیرند که درگیر روزمرگی مطلق باشند و نه آنقدر ثروتمند که مستقل از نوسانات اقتصادی زندگی کنند. بنابراین، پیونددهنده بخشهای مختلف جامعه و مانعی در برابر افراطیگریها هستند. بنابراین وقتی حجم این طبقه کاهش مییابد، در واقع ستونهای اصلی ساختار اجتماعی سست میشود.
با فقیر شدن این طبقه، هم منابع مالی و هم نیروی انسانی این نهادها تحلیل رفته و فضای عمومی تهی میشود. دولتی که با جامعه مدنی ضعیف روبرو باشد، با مخالف جدی و ساختاریافتهای مواجه نخواهد بود، اما این یک پیروزی و نشانگر ثبات نیست؛ بلکه زمینه را برای بروز خشمهای غیرقابل کنترل و بیسامان فراهم میکند.
نظریه پردازانی مانند «سیمور مارتین لیپست» بر ارتباط مستقیم بین وجود یک طبقه متوسط قدرتمند و ثبات دموکراتیک تأکید دارند. با نابودی این طبقه، جامعه به دو قطب ثروتمندِ بسیار محدود (که اغلب وابسته به رانت هستند) و توده عظیم فقیر تبدیل میشود. در چنین شرایطی، گفتمان سیاسی از بحثهای معقول به سمت شعارهای رادیکال و انقلابی سوق پیدا میکند و فضای دوقطبی مبتاین بر «براندازی» یا «حفظ وضع موجود به هر قیمت» ساخته میشود.
طبقه متوسط معمولاً در چارچوب قوانین و از طریق مشارکت در نهادهای رسمی، به دنبال تحقق خواستههای خود است. وقتی این مسیر به دلیل فقر و ناامیدی مسدود شود، حکومت مشروعیت خود را در نگاه این طبقه از دست میدهد. آنها دیگر به سیستم امید ندارند. این ناامیدی میتواند به اشکال مختلفی از جمله مهاجرت نخبگان (فرار مغزها)، اعتراضهای خیابانی پراکنده یا انزوا و بیتفاوتی سیاسی خود را نشان دهد.
تحریمها در این تحلیل، نه یک ابزار فشار سیاسی صرف، بلکه یک «ماشین بازتوزیع ثروت به سمت عقب» هستند. آنها با فلج کردن اقتصاد رسمی، رانتخواری و اقتصاد غیررسمی را تقویت میکنند. کسانی که به منابع قدرت و رانت نزدیکترند، میتوانند در طوفان تحریمها نیز ثروت خود را حفظ یا حتی افزایش دهند؛ در حالی که کارمند، معلم و مشاغل مستقل، به سرعت به طبقه فرودست تبدیل میشوند.
این روند، ساختار اجتماعی ایران را از یک «هرم» با یک طبقه متوسط قابل توجه، به یک «پیاز» متورم در بخش پایین (طبقه فقیر و کمدرآمد) و نوک بسیار باریک در بالا (طبقه ثروتمند) تبدیل میکند. جامعهای با چنین ساختاری، به شدت ناپایدار و مستعد بحران است. بنابراین تحریمها نه با توجیه تحریمکنندهها که ان را زمینه تغییر رفتار مثبت میدانند و نه آنان که آن را هزینه استقلال و ثبات میدانند، همخوانی ندارد بلکه در عمل ستونهای اصلی جامعه را نشانه رفتهاند.
نتیجه این روند، ایجاد فضایی است که در آن، هم مردم برای یک زندگی شرافتمندانه تحت فشارند و هم ساختار سیاسی، مشروعیت و پشتوانه اجتماعی خود را برای مدیریت بحرانها از دست میدهد و هم زیرساختهای اجتماعی به نحوی فرومیپاشد که حتی جریانهای مخالف و برانداز اگرچه فرصت مانور پیدا میکنند اما علیرغم ادعاهای خود عملاً نمیتوانند چیزی را به سمت دموکراسی و توسعه جایگزین کنند، چرا که کل بستر و زیرساخت اجتماعی فروریخته است.
این تراژدی نشان میدهد که تضعیف طبقه متوسط، در نهایت یک «باخت-باخت» بزرگ برای کل سیستم سیاسی و اجتماعی چه هوادار، چه مخالف و چه مردم عادی است.
@sahandiranmehr
👍73👎3
Forwarded from یدالله کریمی پور
داغترین تهدید تمدنی ایران
علی بیتاللهی، رییس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، هشدار داده است که ۷۵۰ شهر ایران در معرض فرونشست زمین قرار دارند. این پدیده میتواند نه تنها زیرساختها و اقتصاد، بلکه میراث ممتاز تاریخی کشور را تهدید جدی کند.
در جغرافیای فرونشست ایران، تا امروز ۶۳ اثر تاریخی ملی و ۲۷ اثر جهانی شناسایی شده اند؛ یعنی بیش از ۵۰٪ از بافتهای تاریخی ایران در خطر تخریب هستند. نشست زمین میتواند ترکخوردگی، شکست سازهها و آسیب جدی به این میراث فرهنگی به همراه داشته باشد.
همچنین در جغرافیای فرونشست، بیش از ۱۰ هزار آبادی و دهها شبکه حیاتی از جمله خطوط نفت و گاز، جادهها و پلها قرار دارد. فرونشست زمین میتواند زندگی روزمره میلیونها نفر را مختل کند و خسارتهای اقتصادی و امنیتی جدی ایجاد نماید. خطری جدی که نه چندان دور پیامدهایش آشکار خواهد شد.
علت اصلی این بحران اغلب برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی و کاهش سطح آبخوانها است؛ به عبارتی، این تهدید ترکیبی از عوامل انسانی و طبیعی است.
پیام روشن است: فرونشست زمین یک بحران ملی با ابعاد گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
به ایران، سرنوشت و ته نوشت اش بیندیشیم
#یدالله_کریمیپور
@karimipour_k
علی بیتاللهی، رییس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، هشدار داده است که ۷۵۰ شهر ایران در معرض فرونشست زمین قرار دارند. این پدیده میتواند نه تنها زیرساختها و اقتصاد، بلکه میراث ممتاز تاریخی کشور را تهدید جدی کند.
در جغرافیای فرونشست ایران، تا امروز ۶۳ اثر تاریخی ملی و ۲۷ اثر جهانی شناسایی شده اند؛ یعنی بیش از ۵۰٪ از بافتهای تاریخی ایران در خطر تخریب هستند. نشست زمین میتواند ترکخوردگی، شکست سازهها و آسیب جدی به این میراث فرهنگی به همراه داشته باشد.
همچنین در جغرافیای فرونشست، بیش از ۱۰ هزار آبادی و دهها شبکه حیاتی از جمله خطوط نفت و گاز، جادهها و پلها قرار دارد. فرونشست زمین میتواند زندگی روزمره میلیونها نفر را مختل کند و خسارتهای اقتصادی و امنیتی جدی ایجاد نماید. خطری جدی که نه چندان دور پیامدهایش آشکار خواهد شد.
علت اصلی این بحران اغلب برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی و کاهش سطح آبخوانها است؛ به عبارتی، این تهدید ترکیبی از عوامل انسانی و طبیعی است.
پیام روشن است: فرونشست زمین یک بحران ملی با ابعاد گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
به ایران، سرنوشت و ته نوشت اش بیندیشیم
#یدالله_کریمیپور
@karimipour_k
👍72
دلیل این کار چیست؟
محمد فاضلی
گزارش ارزیابی صدور مجوز بارگذاری و ساختوساز در حریم و بستر رودخانهها و پیکرههای آبی کجاست؟ در کدام کمیسیون دولت بررسی شده؟ نظر وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیطزیست چیست؟ چرا از اساس چنین چیزی دستورکار دولت شده است؟ این چه مشکلی از مشکلات گردشگری، اقتصاد و محیطزیست ایران را حل میکند؟
#دغدغه_ایران #سیلاب #حریم_رودخانه #گردشگری
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
گزارش ارزیابی صدور مجوز بارگذاری و ساختوساز در حریم و بستر رودخانهها و پیکرههای آبی کجاست؟ در کدام کمیسیون دولت بررسی شده؟ نظر وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیطزیست چیست؟ چرا از اساس چنین چیزی دستورکار دولت شده است؟ این چه مشکلی از مشکلات گردشگری، اقتصاد و محیطزیست ایران را حل میکند؟
#دغدغه_ایران #سیلاب #حریم_رودخانه #گردشگری
@fazeli_mohammad
👍117👎1
Forwarded from حسین قتیب
جناب آقای دکتر پزشکیان
با سلام و آرزوی سلامت،
در پی جنگ دوازدهروزه اخیر و اظهارات سخنگوی محترم دولت مبنی بر بهتعویقافتادن رفع فیلتر برخی پلتفرمها «به دلیل جنگ»، مایلم نکتهای را از منظر امنیت ملی و منافع بلندمدت کشور یادآور شوم.
جناب آقای دکتر پزشکیان،
سیاست فیلترینگ در شکل کنونی خود نه پاسدار امنیت ملی است و نه حافظ اخلاق یا نظم اجتماعی؛ بلکه در عمل به یکی از منابع اصلی تهدید و فرسایش حاکمیت دیجیتال ایران بدل شده است.
اکنون میلیونها ایرانی برای انجام کارهای روزمره ـ از ارتباط شغلی گرفته تا دسترسی علمی ـ ناچارند از فیلترشکنهایی استفاده کنند که مالک، مسیر و مقصد آنها روشن نیست. نتیجه روشن است:
اطلاعات و دادههای مردم ایران، از جمله موقعیت جغرافیایی، پیامها، رمزها و تراکنشهای مالی، هر روز از مسیر سرورهایی در کشورهای دیگر عبور میکند. در عمل، بخش بزرگی از فضای داده کشور از قلمرو نظارت و حاکمیت ملی خارج شده است.
در کنار این، ترافیک رمزگذاریشده ناشی از VPNها به پوششی برای انواع بدافزارها، جاسوسافزارها و حملات سایبری تبدیل شده است. هیچ سامانه داخلی توان تشخیص منشأ واقعی این ترافیک را ندارد. فیلترینگ، امنیت را حفظ نکرده؛ فقط آن را از چشم ما پنهان کرده است.
از سوی دیگر، بازار سیاه فیلترشکنها به یکی از پرسودترین تجارتهای زیرزمینی کشور تبدیل شده است؛ بازاری بیصاحب و بینظارت که نه مالیات میدهد و نه مسئولیتی میپذیرد، اما از نیاز روزمره میلیونها شهروند تغذیه میکند. این وضعیت، اقتصاد سایبری ایران را آلوده به رانت و مافیا کرده است.
بدتر از همه، قانون در نگاه مردم بیاعتبار شده است. وقتی شهروند برای ارتباط، آموزش یا کسبوکار خود ناچار است قانون را دور بزند، بهتدریج به قانونی بیاعتماد میشود که او را دروغگو میخواهد تا زندگی کند. این شکاف میان مردم و حاکمیت، خطرناکتر از هر حمله سایبری است.
آقای دکتر پزشکیان،
فیلترینگ کنونی نه اعمال حاکمیت است و نه صیانت از جامعه؛ بلکه شکلی از اعمال قدرت بیپشتوانه است که عملاً به سود دشمن تمام میشود. این شیوه، حاکمیت را از درون تضعیف میکند، زیرا به جای اعتماد، بر اجبار تکیه دارد و به جای آگاهی، بر انسداد.
تداوم این وضعیت از نبود فیلترینگ خطرناکتر است. فیلترینگ را میتوان برداشت، اما بیاعتمادی را نه.
وقتی میلیونها ایرانی هر روز قانون را دور میزنند، در حقیقت حاکمیت از درون فرسوده میشود.
در این میان، شورای عالی فضای مجازی که باید بازوی عقلانی و ملی سیاستگذاری باشد، به نهادی بسته و غیرانتخابی تبدیل شده است؛ محفلی که در غیاب مردم و نخبگان، درباره حیات دیجیتال ملت تصمیم میگیرد. تصمیمهایی که نه پاسخگو هستند و نه حتی در معرض نقد عمومی قرار میگیرند. نتیجهی این تمرکز بدون پاسخگویی، همین وضعی است که همه میبینیم: آشفتگی، انزوا و فرار مغزها.
آقای رئیسجمهور،
اعمال حاکمیت آری، اما نه به بهای از دست دادن ملت. اقتدار ملی در عصر دیجیتال با انسداد بهدست نمیآید، بلکه با اعتماد، شفافیت و دانش ساخته میشود. ادامهی سیاست فعلی، بهجای حفظ امنیت، آن را از بنیان سست میکند.
فیلترینگ امروز، شاید دیواری کوتاه در برابر جهان باشد، اما در درون، شکافی عمیق در میان مردم و حکومت ایجاد کرده است. #تمامش_کنید.
با احترام
حسین قتیب
·
با سلام و آرزوی سلامت،
در پی جنگ دوازدهروزه اخیر و اظهارات سخنگوی محترم دولت مبنی بر بهتعویقافتادن رفع فیلتر برخی پلتفرمها «به دلیل جنگ»، مایلم نکتهای را از منظر امنیت ملی و منافع بلندمدت کشور یادآور شوم.
جناب آقای دکتر پزشکیان،
سیاست فیلترینگ در شکل کنونی خود نه پاسدار امنیت ملی است و نه حافظ اخلاق یا نظم اجتماعی؛ بلکه در عمل به یکی از منابع اصلی تهدید و فرسایش حاکمیت دیجیتال ایران بدل شده است.
اکنون میلیونها ایرانی برای انجام کارهای روزمره ـ از ارتباط شغلی گرفته تا دسترسی علمی ـ ناچارند از فیلترشکنهایی استفاده کنند که مالک، مسیر و مقصد آنها روشن نیست. نتیجه روشن است:
اطلاعات و دادههای مردم ایران، از جمله موقعیت جغرافیایی، پیامها، رمزها و تراکنشهای مالی، هر روز از مسیر سرورهایی در کشورهای دیگر عبور میکند. در عمل، بخش بزرگی از فضای داده کشور از قلمرو نظارت و حاکمیت ملی خارج شده است.
در کنار این، ترافیک رمزگذاریشده ناشی از VPNها به پوششی برای انواع بدافزارها، جاسوسافزارها و حملات سایبری تبدیل شده است. هیچ سامانه داخلی توان تشخیص منشأ واقعی این ترافیک را ندارد. فیلترینگ، امنیت را حفظ نکرده؛ فقط آن را از چشم ما پنهان کرده است.
از سوی دیگر، بازار سیاه فیلترشکنها به یکی از پرسودترین تجارتهای زیرزمینی کشور تبدیل شده است؛ بازاری بیصاحب و بینظارت که نه مالیات میدهد و نه مسئولیتی میپذیرد، اما از نیاز روزمره میلیونها شهروند تغذیه میکند. این وضعیت، اقتصاد سایبری ایران را آلوده به رانت و مافیا کرده است.
بدتر از همه، قانون در نگاه مردم بیاعتبار شده است. وقتی شهروند برای ارتباط، آموزش یا کسبوکار خود ناچار است قانون را دور بزند، بهتدریج به قانونی بیاعتماد میشود که او را دروغگو میخواهد تا زندگی کند. این شکاف میان مردم و حاکمیت، خطرناکتر از هر حمله سایبری است.
آقای دکتر پزشکیان،
فیلترینگ کنونی نه اعمال حاکمیت است و نه صیانت از جامعه؛ بلکه شکلی از اعمال قدرت بیپشتوانه است که عملاً به سود دشمن تمام میشود. این شیوه، حاکمیت را از درون تضعیف میکند، زیرا به جای اعتماد، بر اجبار تکیه دارد و به جای آگاهی، بر انسداد.
تداوم این وضعیت از نبود فیلترینگ خطرناکتر است. فیلترینگ را میتوان برداشت، اما بیاعتمادی را نه.
وقتی میلیونها ایرانی هر روز قانون را دور میزنند، در حقیقت حاکمیت از درون فرسوده میشود.
در این میان، شورای عالی فضای مجازی که باید بازوی عقلانی و ملی سیاستگذاری باشد، به نهادی بسته و غیرانتخابی تبدیل شده است؛ محفلی که در غیاب مردم و نخبگان، درباره حیات دیجیتال ملت تصمیم میگیرد. تصمیمهایی که نه پاسخگو هستند و نه حتی در معرض نقد عمومی قرار میگیرند. نتیجهی این تمرکز بدون پاسخگویی، همین وضعی است که همه میبینیم: آشفتگی، انزوا و فرار مغزها.
آقای رئیسجمهور،
اعمال حاکمیت آری، اما نه به بهای از دست دادن ملت. اقتدار ملی در عصر دیجیتال با انسداد بهدست نمیآید، بلکه با اعتماد، شفافیت و دانش ساخته میشود. ادامهی سیاست فعلی، بهجای حفظ امنیت، آن را از بنیان سست میکند.
فیلترینگ امروز، شاید دیواری کوتاه در برابر جهان باشد، اما در درون، شکافی عمیق در میان مردم و حکومت ایجاد کرده است. #تمامش_کنید.
با احترام
حسین قتیب
·
👍140👎3
Forwarded from ایران تاک | IranTalk
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوش مصنوعی و سلامت
صنعت سلامت یکی از عرصههای مهم کاربرد هوش مصنوعی است.
نیما نامداری در این گفتوگو در کنار برشمردن و تشریح سایر کاربردهای #هوش_مصنوعی، از کاربرد آن برای صنعت سلامت میگوید.
نسخه کامل ویدیو
https://youtu.be/vk9KEkReSrU
@irantalk_sn
صنعت سلامت یکی از عرصههای مهم کاربرد هوش مصنوعی است.
نیما نامداری در این گفتوگو در کنار برشمردن و تشریح سایر کاربردهای #هوش_مصنوعی، از کاربرد آن برای صنعت سلامت میگوید.
نسخه کامل ویدیو
https://youtu.be/vk9KEkReSrU
@irantalk_sn
👍32👎1