Telegram Web Link
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دلیل مهم است یا واقعیت؟
#محمد_موسوی_عقیقی

محمد بن خالد برقی از امام جعفرصادق نقل می‌کند: «القُضاةُ أربَعَةٌ ثَلاثَةٌ فِی النّار وَ واحِدٌ فِی الجَنَّةِ - قضات چهار دسته‌اند، سه دسته در آتش و یک دسته در بهشت».

امام سپس سه دسته‌ی لایق آتش را چنین معرفی می‌کند:

(۱) کسی که دانسته، به صورت ستم‌گرانه و خلاف واقعیت قضاوت می‌کند.

(۲) کسی که ندانسته، به صورت ستم‌گرانه و خلاف واقعیت قضاوت می‌کند.

(۳) کسی که ندانسته، به حق و مطابق واقعیت قضاوت می‌کند.

و تنها دسته‌ی بهشتی چنین معرفی شده است:

(۱) کسی که دانسته، به حق و مطابق واقعیت قضاوت می‌کند.
(الکافی، ج۷، ص۴۰۷: من لایحضر الفقیه، ج۳، ص۴)

🔸 نکات
در روایت بیان شده اگر کسی به حق و مطابق با واقع قضاوت کند ولی «ندانسته» باشد، جایگاه‌اش آتش جهنم است: «وَ رَجُلٌ قَضَی بِالحَقِّ وَ هُوَ لا یَعلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ».
به عبارتی آنچه که در قضاوت مهم بوده، دو چیز است: (۱) دلیل برای قضاوت (۲) مطابق با واقعیت و حقیقت.

می‌توان این ساختار معرفتی نسبت به مسأله‌ی قضاوت را به عموم مسائل دیگر، مانند عقائد و احکام شرعی، تعمیم داد. به نظر چُنین می‌رسد که اگر کسی عقاید و باورهای به حقی داشته باشد، مانند بسیاری از باورهای کلامی یا فقهی یا حتی تاریخی، ولی دلایل موجهی نزد خود برای آن نداشته باشد، حقانیت آن باور برای‌اش سودمند نیست! به عبارتی اساساً اهمیتی ندارد که باورهای من چه اندازه مطابقت با واقعیت دارند، بلکه اهمیت در آن است که من چه توجیهات و دلایل معتبری برای باورهای خود دارم.

این را می‌توان با روایات دیگر تطبیق داد. از نگاه شیعه سخن امام حجیت مطلق دارد؛ اما امام محمدباقر در روایتی گفته است: «إذَا حَدَّثْتُکُم بِشَیءٍ فَاسألُونِی مِنْ کِتابِ اللّهِ - زمانی که به شما حدیثی گفتم، [از من] دلیل آن را از قرآن طلب کنید». (الکافی، ج۱، ص۶۰)
مطابق این روایت، صرف سخن و حدیث امام مفترض الطاعة، که قطعاً مطابقت با واقعیت دارد، مقبول نیست؛ مگر آن‌که دلیل آن هم دانسته شود.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
کمال حیدری، مرجع تقلید شیعه‌ی ساکن قم، در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که تمامی دفاتر از جمله دفتر قم و دفاتر عراق را منحل کرده است:
https://www.tg-me.com/alhaydarii_fa/4988

من شخصاً منتقد رویه‌ی فقاهتی حیدری بوده و پیش‌تر در این خصوص نوشته‌ام (+)، ولی با این حال برخوردهای امنیتی و بی‌مروتی‌های برخی روحانیون با او، که شاید ترسِ به خطر افتادن فرصت مرجعیت خودشان باشد، پذیرفتنی نیست. روحانیت سنتی مدام بر این نکته تأکید می‌کند که حوزه‌های علمیه به هر شبهه و نقدی پاسخ می‌دهند یا پاسخ‌گوی همه‌چیز هستند، در جواب به یک شخصِ هم‌صنف و هم‌مسلک خود درمی‌مانند.

به عنوان منتقد فقه سنتی یا بهتر بگویم منتقد خوانش سنتی از دین، باور دارم که مرجعیت شیعه، به دلیل لوازم گسترده‌ای که موضوع اجتهاد و استنباط به آن می‌دهد، باید همیشه مستقل باشد. اگر اجتهاد، به عنوان فهم‌محور، از فرایند فهم متون دینی حذف شود، دیگر تفاوت مذهب شیعه، با دیگر مذاهب و ادیانِ تقلیدمحور و شخص‌محور چیست؟ اساساً امکان اجتهاد و استنباط ما را در فقه جواهری ثابت می‌کند؟ که هرچه فلان فقیه گفت کافی است؟
🔺 لباس دنیا، یا لباس تقوا؟
#محمد_موسوی_عقیقی

این روزها مداوم به گوش‌مان خورده که حجاب برای آن است که زینتِ زنان را بپوشاند و تقوای الهی به بار آورد. اما باید بگویم قرآن به عنوان سند بالادستی اسلام، در آیه‌ی ۲۶ سوره‌ی اعراف، دقیقاً نطقه‌ی مقابل این حرف ایستاده است. در این آمده است:

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ - اى فرزندان آدم، در حقيقت، ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه شرم‌گاه‌های شما را می‌پوشاند و [لباسی که براى شما] زينت است، و[لى‌] بهترين جامه، [لباس‌ انسانیت/]تقوا است. اين از نشانه‌هاى [قدرت‌] خداست، باشد كه یادآور شوند.

🔸سه نکته درباره‌ی این آیه به ذهن می‌رسد:

(۱) خداوند تنها برای پوشاندن شرم‌گاه، لباس آفریده است: «أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ». دستور الهی صرفاً در همین حد و اندازه است. در آیه‌ی ۵۹ احزاب، با توجه به فراز «ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ – این بهتر است که شِناس باشید»، حجاب یک امر اختیاری و شخصی است که باید به تناسب عرف رعایت شود.

(۲) در آیه بیان شده که «أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا ... رِيشًا». «ریش» به معنای «زینت» و «تجمل» است. زمانی که به لباس اطلاق شود، معنای لباسی می‌دهد که فاخر و البته زینتی است و طبیعتاً هم کاربرد زینت، خوش نشان دادن بدن است، نه سرتاسر پوشانیدن، آن هم با تقریری از حجاب زنان که در فقه سنتی آمده است. به عبارتی با این نگاه، حجاب هرچند حداکثری، نتیجه‌اش باید زینت باشد نه مستوری و کُنج‌نشینی.

(۳) آیه سخن خود را فراتر برده و بیان داشته هرچند خداوند لباسی برای پوشاندن شرم‌گاه آفریده، اما از میان لباس‌ها و پوشش‌های دنیوی و لباس‌های اخروی، «لباسِ تقوا و انسانیت» بهتر است: «وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ». «التَّقوَی» در اینجا به معنای «انسانیت» است. «تقوا» اگر به تنهایی بیاید، با «تقوای الهی» تفاوت دارد. مطابق آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی حجرات، بهترین مردم نزد خداوند، کسانی‌اند که انسانیت و در جامعه‌ی متفاوت هم‌زیستی دارند. به عبارتی انسان باید هردوی این لباس را داشته باشد ولی در میانه‌ی لباس دنیوی و لباس معنوی، قطعاً لباس معنوی ترجیح دارد.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
هجدهم فروردین چهارمین سالروز درگذشت رضا بابایی بود، ۸۵ یادداشت از «یادداشت‌ها» ی او که نکاتی پیرامون دین‌ شناسی و ربط مذهب و قدرت دارد و هر کدام از آنها می تواند بابی باشد برای اندیشیدن و گفتگو خدمت علاقه مندان به شرح زیر تقدیم می گردد؛ یادش گرامی

۱. ادیان ماندگار


۲. تغییر از بیرون


۳. حجاب؛ شرعی یا عرفی؟


۴. حکومت دینی؛ امکان یا امتناع؟


۵. داستان دین


۶. دین عمومی و اتوریته عام


۷. ظاهرگرایی تا کجا؟


۸. علاج هر شهری جداست


۹. دین کافران


۱۰. چنین گفت سلمان


۱۱. ... اسلامی


۱۲. سابقه پیشین و روز پسین


۱۳. راهپیمایی اربعین، چرا و چگونه؟


۱۴. اسلام گرایی و مسلمانی


۱۵. دین گریزی


۱۶. فقه، تصوف و روشنفکری دینی


۱۷. غدیر و مسأله ما


۱۸. پس از ۱۴۰۰ سال


۱۹. سه پیشنهاد به حوزویان


۲۰. ماهیت گفتاری متون دینی


۲۱. علی و راه نجات


۲۲. رستگاری


۲۳. خدای محمد (ص)


۲۴. بار عرفیات بر دوش شرعیات


۲۵. ادیان منادی اهداف نه روش‌ها


۲۶. معمای مخاطب در متون دینی


۲۷. ساده اندیشی یا نواندیشی


۲۸. از خرمای ایمان تا خرمن باورها


۲۹. دین تبلیغاتی


۳۰. امر دینی


۳۱. تاریخچه حکومت اسلامی


۳۲. در سرزمین زمان


۳۳. پیامبر اسلام و اسلام پیامبر


۳۴. غوغای غالیان


۳۵. دین رخنه‌پوش؛ دین رخنه‌گر


۳۶. پیامبری و شاعری


۳۷. تاریخ تبری!


۳۸. پیام‌آوران و دین‌آوران


۳۹. دین، یعنی یادآوری


۴۰. اسلام و سیاست


۴۱. دروغ‌های معنوی


۴۲. خطاهای مقدس


۴۳. تفاوت اصلی میان مجتهدان سنتی و روشنفکران دینی


۴۴. معنویت‌گرایی و سه پرسش


۴۵. سند یا محتوا؟


۴۶. دین و سیاست


۴۷. توهم جامعیت


۴۸. مراجع تقلید


۴۹. انواع دین سازی


۵۰. تشیع، به دو روایت


۵۱. گونه های دینداری


۵۲. حقیقت مُنقضی و تأملات برون‌دینی


۵۳. خرافات دیروز؛ آفات امروز


۵۴. جعل حدیث و یک تجربه شخصی

۵۵. قرائت سازی

۵۶. دین ورزی روشنفکرانه، گزینه آخر

۵۷. روشنفکری و معنویت

۵۸. خشونت و مذهب ایکس

۵۹. زمان و زبان در دین‌شناسی

۶۰. حلال و حرام محمد(ص)

۶۱. روش جدولی در معرفت دینی

۶۲. فهم‌ها و پیش‌فرض‌ها

۶۳. هزار نکته باریک‌تر از مو اینجاست

۶۴. داستان علی و خوارج

۶۵. اسلام و شلاق

۶۶. چهار راه

۶۷. دشمنان اهل بیت (ع)

۶۸. مناظره علت و دلیل

۶۹. دو نشانه متعصبان

۷۰. محمد در حراء

۷۱. دین و غلوهای شاعرانه

۷۲. ایمان و ادیان

۷۳. یک خطای قرون وسطایی

۷۴. ویندوز

۷۵. اخلاق باورمندی

۷۶. چشم‌ها را باید شست

۷۷. دو نظریه درباره ختم نبوت

۷۸. یقین‌های قاتل

۷۹. جوهر و عَرَض

۸۰. تاریخ‌زدگی در فهم دین

۸۱. خطای «این‌همانی» در فهم کلمات قرآنی

۸۲. برنامه و کارنامه انبیاء

۸۳. واجبات خدا؛ واجبات مردم

۸۴. ضرورت و ظرفیت روشنفکری دینی

۸۵. خرافات

@osolefeghh
♦️ گزارش نهایی

۸ فروردین در اینجا اعلام کردم که برای فرد نیازمندی (خانم سرپرست خانواده با یک فرزند توان‌جو/معلول) نیازمند به ۳۰ میلیون کمکِ خیرِ شما دوستان عزیز است. به لطف الهی و منت عزیزان بسیاری، در کمی بیش از ۳۰۰ واریز (که اکثر واریزی‌ها بین ۱۰ تا ۱۰۰ هزار بود) مبلغ ۲۹ میلیون (۱/یک میلیون کسری) جمع‌آوری شد. با توجه به حضور در فروردین ماه و دخل و خرج زیاد جامعه و البته کُندیِ اینترنت که منجر به بازدید کم می‌شد، طبیعی است.
عمده‌ی این مبلغ صبح امروز از طریق بانک و بخش اندکی هم از طریق نرم‌افزار بانکی به حساب فرد نیازمند واریز شد.

ممنونم از همگی دوستان
اول ماه بعدی، برای خیررسانی جدید، اعلام می‌کنم!
تأملی در بازشناسی معنای «خنزیر»
#محمد_موسوی_عقیقی

به طور کلی، «خنزیر» در زبان عربی چندان معنای مشخصی ندارد. فقیهانی چون أبوجعفر طوسی (متوفای ۴۶۰ قمری) که از اولین فقیهان متقدمی است که خنزیر/خوک را نجس‌العین دانسته، باور دارد «خنزیر» زیر مجموعه‌ای از «کلب» است.(۱) اصلاً همین یکسان دانستن «کلب» و «خنزیر» از دلایل شیخ طوسی برای نجس‌العین دانستن خنزیر/خوک است. من در پژوهش پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت معنای «کلب» را توضیح داده‌ام و با آن عمومیتی که دارد طبیعتاً شامل «خنزیر» هم می‌شود، ولی زمانی که حیوانی با اسم مشخصی نام برده می‌شود معنای عام گرفتن از آن خطا است.

علاوه بر این، در زبان عربی «خنزیر» حیوانی وحشی نامیده شده(۲)، ولی «خوک» در زبان عربی و لغتِ معاصر حیوانی اهلی است.(۳) اگر «خنزیر» و «کلب» را مترادف بدانیم هم، همان‌طور که نشان داده‌ام «کلب» به «حیوانات اهلی» تعلق معنایی ندارد.

از همین رو مطابق معنای لغوی و قرینه‌های دیگر، سخت است که «خنزیر» را همان «خوک» نامید؛ هرچند اگر شباهت‌های زیادی داشته باشند، همان‌طور که با وجود شباهت‌های بسیار سخت است «سگ» را همان «گرگ» دانست. به خصوص این‌که «خوک» اساساً در صحرای عربستان، مشخصاً عربستان باستان و صدر اسلام، وجود نداشته و اگر هم بوده به صورت معدودی وارد و برای مصرف غذائی استفاده می‌شده است؛ اما «گراز» حیوانی بوده که هم در عربستان وجود داشته، چون معنای اصلی «خنزیر» را یَدک می‌کشد و با آب‌وهوای این سرزمین سازگار است.

در نوشته‌های حیوان‌شناسان عرب هم بیان شده که «خنزیر» حیوانی به شدت وحشی است، به صورتی که کلب/سگ و گرگ در مقابل آن چنین نیستند(۴)، اما خوک‌هایی که انسان‌ها با آن سروکار دارند، وحشی نیستند.

به توضیح علمی در راسته‌ی جُفت‌سُم‌سانان (Artiodactyla)، تیره‌ای به نام گرازسانیان (Suina) وجود دارد که در حداقل‌ترین حالت ممکن به دو سَرده تقسیم می‌شود؛ اول گراز (Wild boar)؛ دوم خوک (Pig/Sus)، که البته خوک هم از زیرخانواده‌ی گرازسانیان به اسم گرازان/خوکیان (Suinae) است. خوک‌ها معمولاً فاقد پشم بوده یا پشم و موی بسیار اندک و نازکی دارند و رنگ‌شان صورتی است؛ ولی در مقابل گرازها در هر نژادی معمولاً دارای پشم و موی بسیاری هستند و رنگ‌های تیره‌ای که وابسته به نژادشان است دارند.

خوک‌های کمی هستند که موی و پشم زیادی دارند و نژادشان بسیار نایاب و کم‌سابقه است مانند خوک لینکون‌شایر (Lincolnshire Curly Coat) که اکنون منقرض شده و خوک مانگالیتسا (Mangalica) که تنها در مجارستانِ امروزی یافت می‌شود.

اگر این تفاوت معنایی را بپذیریم، شاید بتوان دلالت روایات مربوط به نجاست درباره‌ی «شَعْرِ اَلْخِنْزِيرِ» و روایات مربوط به طهارت درباره‌ی «فَشَعْرُ اَلْخِنْزِيرِ يُعْمَلُ حَبْلاً» را ناظر به «گراز» دانست نه «خوک»؛ زیرا اگر میان این دو تفاوت قائل باشیم، همان‌طور که میان گرگ و کلب/سگ قائل هستیم، قرینه‌ی مقدار مویی از «خنزیر» که بتوان با آن ریسمان درست کرد، تنها در «گراز» پیدا می‌شود و خوک‌ها فاقد ویژگی موهای بلند و ضخیم هستند.

اگر این تفاوت معنایی پذیرفته شود، تعدادی از احکام قابلیت تغییر را خواهند داشت. به نظر شما، آیا این تفاوت معنایی می‌تواند موجه باشد؟

🔸پی‌نوشت
(۱) الخلاف فی الأحکام، ج۱، ص۱۸۷: «ان الخنزير يسمى كلبا في اللغة فينبغي أن تتناوله الأخبار الواردة في ولوغ الكلب».
(۲) تاج العروس من جواهر القاموس، ج۶، ص۳۳۹؛ لسان العرب، ج۴، ص۲۶۰.
(۳) المنجد في اللغة العربیة المعاصرة، ص۴۲۹؛ فرهنگ أبجدی، ص۳۷۵.
(۴) الحيوان، ج۴، ص۳۰۷: «و إذا كان الكلب و الذّئب موصوفين بشدّة القلب؛ لطول الخطم، فالخنزير أولى بذلك».

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
چیستیِ سگ در دوره‌ی معاصر
#محمد_موسوی_عقیقی

بخشی از کتاب در دست انتشار
«پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت»

در این نگاره، بنا دارم یک احتمال را بیان کنم. حتماً می‌دانید که بنا به داده‌ها فاصله‌ی ژنتیک انسان با شامپانزه (Chimpanzee) کم‌تر از 0/80، با گوریل (Gorilla) کم‌تر از 0/93 و با اورانگوتان (Orangutan) کم‌تر از 1/96 درصد است. پرسش مهم این است که آیا همسانی و همانندی بسیار نزدیک ژنتیکی باعث می‌شود که دو موجود، «بدون این‌که تاریخِ مشترکی داشته باشند» یک حکم شرعی برای‌شان وجود داشته باشد؟ به عبارتِ صریح‌تری شباهتِ ژنتیکی میان انسان و حیواناتِ بالا، آیا دلیل همسانی و همانندی این دوگونه در مسائلی چون ازدواج و... می‌شود؟ جواب فقیهان، به درستی، منفی خواهد بود. حال بحث را کمی جلوتر ببریم. سگ (Dog) به دلیل اهلی شدن در مرور زمان، یک نیای مشترک دارد؛ آن هم گرگ (Wolf).(1) سگ‌ها به عبارتی همان گرگِ اهلی شده هستند که هر دو با هم در تیره‌ی سگان (Canidae) قرار می‌گیرند. این دو حیوان علاوه بر نیای مشترک، ژنتیکِ نزدیکی به یکدیگر دارند.(2)

آن‌طور که تا الان نشان داده‌ام، فقیهانِ مسلمان تنها «سگ» را «نجسِ شرعی» شمرده‌اند و «گرگ» را هم «طاهرِ شرعی» می‌دانند. در «فصل دوم: موضوع‌شناسی» به صورت مفصلی توضیح داده شد که: 1) «کلب» در زبان عربی، لزوماً به معنای «سگ» نیست؛ 2) اعراب نمی‌توانستند میان حیواناتی چون سگ، گرگ، شغال، روباه و... به راحتی تفاوت بگذارند. نجاستِ شرعی و ذاتی سگ، در فقه شیعه، با کمی اختلاف به دورانِ مرتضی علم‌الهدی (متوفای 436قمری) و أبوجعفر طوسی (متوفای 460قمری) می‌رسد. در زمان این دو فقیه، سگ‌های صنعتی یا بسیاری از نژادهای امروزی وجود نداشته و ساخته نشده بودند.

احتمالی که من در ذهن دارم، این است که اگر شباهت و همانندی ژنتیکی باعث الحاق یک موجود به موجود دیگر نمی‌شود، آیا می‌توان گفت «سگ» در ذهن فقیهان به حیوانی معطوف است که در ذهن فقیهان گذشته وجود داشته و سگ‌های امروزی، هرچند به لحاظ ژنتیک، نژاد یا ظاهر با سگ‌های اصیل تفاوتی ندارند، ولی می‌توانند در حکمِ حیوانات جداگانه‌ای باشند. فرع یا فرض فقهی این است که، اگر دو حیوان «سگ» باشند، حیوان متولد شده از آن‌ها هم همان حکم سگ را دارد. اما در این‌جا مناقشه‌ای وجود دارد، به این صورت که صرف نام‌گذاریِ عرفی لزوماً به معنای یکسان دانستن «سگ‌های صنعتی» با «سگ‌های اصیل» نیست؛ هم‌چنان‌که عرف به حیواناتِ بی‌ربطی به سگ، «سگ آبی» خطاب می‌کند؛ پس می‌توان چیزی را «سگ» خطاب کرد، ولی در واقع «سگ» نباشد.

اگر این احتمال پذیرفته شود حکمی که فقیهان مبنی بر «نجاست سگ» دارند، شامل حیواناتی که در دوران معاصر می‌توانند «سگ» محسوب نشوند تفاوت می‌کند؛ در نتیجه «سگ‌های صنعتی» مانند پامرانین (Pomeranian)، فاکس‌تریر عروسکی (Toy Fox Terrier)، بول‌تریر (Bull Terrier)، شپرد استرالیایی (Australian Shepherd)، ولش کورگی (Welsh Corgi)، یورکشایر تریر (Yorkshire Terrier)، بیچون فرایز (Bichon Frise)، چی‌واوا (Chihuahua)، پودل عروسکی (Toy Poodle) و... را نمی‌توان دیگر «سگ» دانست؛ همان‌طور که بر اثر اهلی شدنِ گرگ، دیگر سگ‌ها را با نام این حیوان نمی‌شناسیم، درحالی‌که ژن، نیای مشترک و ظاهری به شدت نزدیک به یکدیگر دارند. «سگ» در کتاب‌های فقهی، تفسیری، روایی و تاریخی مشخصاتی دارد که در سگ‌هایی که نام بردم یافت نمی‌شود، اما عرفاً آنان را «سگ» نام گذاشته‌اند.

پی‌نوشت:

(1) مقاله‌ی «Dog domestication and the dual dispersal of people and dogs into the Americas» که آنجلا پِری (Angela Perri) در سال 2020میلادی نوشته و در دانشگاه آکسفورد (ora.ox.ac.uk) منتشر شده، تاریخِ اهلی شدن سگ و جدا شدن از نیایِ خود (گرگ) را توضیح می‌دهد.

(2) ر.ک به: مقاله‌ی «بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت‌های گرگ ایرانی و سگ‌های اهلی و ولگرد با استفاده از نشانگر‌های ریزماهواره»، نوشته‌ی رسول خسروی و دیگران، در مجله‌ی ژنتیک نوین، دوره‌ی 8، شماره‌ی3.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
الزام قانونی و حجاب زنان
#محمد_موسوی_عقیقی

«قانون» در ایران با پشتوانه‌ی «فقه سنتی» پدید آمده است و از این جهت باید برای هر قانونی، دلیلِ موجهِ فقهی وجود داشته باشد. در این صورت حواله دادن اجبار حجاب به قانون کافی نیست و باید ثابت شود که آیا این قانون مشروعیتی بر اساس نصوص دینی یا حداقل مقبولیتی در آرای فقیهان دارد؟ من در این نوشته سعی کرده‌ام نشان دهم، در نگاه فقیهان متعددی، اساساً پوشاندن موی سر یا گردن زنان واجب نیست تا بخواهد موضوع به الزام قانونی کشیده شود.

پیش از ارائه‌ی بحث، لازم است به دو مقدمه توجه کنید:

مقدمه‌ی اول: در نگاه فقه سنتی شیعی، عورت مرد تنها شرم‌گاه جلو و شرم‌گاه پُشت (صرفاً محل خروج مدفوع) بوده و عورت زن تمام بدن او به جز صورت و دو دست و دو پای او از مُچ به پایین است. (غایة المراد، ج1، ص123؛ إرشاد الأذهان، ج1، ص247)

مقدمه‌ی دوم: فقیهان شیعه احکام حجاب زنان را در بحث «پوشش نمازگزار» بیان کرده و باور دارند هرآنچه که زن در نماز باید بپوشاند، در مقابل مرد نامحرم هم باید چنین کند. (روض الجنان، ج2، ص576؛ مجمع الفائدة، ج2، ص104؛ بحارالأنوار، ج80، ص177؛ مهذب الأحکام، ج5، ص246؛ حدائق الناضرة، ج7، ص11)

🔸آرای فقیهان

الف) تردیدها و اعتراف‌ها
إبن براج طرابلسی مویی که از زیر روسری بیرون آمده را در پوشاندن یا نپوشاندن مورد اختلاف فقیهان می‌داند. (شرح جمل العلم، ص73) شهید اول واجب بودن پوشاندن موی زنان را با تردید می‌پذیرد. (ذکری الشیعه، ج3، ص11) مقدس اردبیلی نیز مطابق بیان‌اش وجوب پوشاندن موی زنان را از ترس اجماع پذیرفته است و به عبارتی روایات و آیات را در حد وجوب ندانسته است. (مجمع الفائدة، ج2، ص105) موسوی عاملی تصریح کرده اکثریت فقیهان شیعه موی سر را از آن‌جایی که حیات ندارد و جان‌دار نیست، واجب برای پوشاندن ندانسته‌اند. (مدارک الأحکام، ج3، ص190)

علوی عاملی احتمال این را می‌دهد که بتوان از برخی نصوص دینی، عدم وجوب پوشاندن موی زنان را برداشت کنیم. (مناهج الأخیار، ج1، ص543) موسوی سبزواری باور دارد اکثریت فقیهان شیعه متعرض بحث موی زنان نشده‌اند، زیرا آن را دارای حیات و در نتیجه پوشاندن آن را واجب نمی‌دانسته‌اند. (ذخیرة المعاد، ج2، ص237)

ب) تصریحات
(1) فیض کاشانی بر اساس دو روایت بیان داشته زنان باید بالاتنه‌ی خود را بپوشانند، اما او در ادامه تصریح کرده که هیچ دلیلی برای وجوب پوشاندن گردن و موی سر در دست نیست و در این مورد به «اصل برائت» استناد می‌کند. (معتصم الشیعه، ج2، ص286)

(2) فاضل هندی بر اساس «اصل برائت»، «عدم اشتراط موی و گوش‌ها در متون دینی»، «احتمال محسوب شدن گوش‌ها در صورت یا احتمال مستقل محسوب شدن گوش‌ها» و «عدم جزئیت موی بلند در پوشاندن» باور تردیدآمیز شهید اول به وجوب پوشاندن موی سر را نقد می‌کند. (کشف اللثام، ج3، ص239)

(3) قمی گیلانی و حسینی عاملی در تمامی ادله‌ی وجوب پوشاندن موی سر و گردن زنان تردید و مناقشه داشته‌اند و سپس در این مورد توقف کرده و نظر صریحی را ارائه نداده‌اند. (غنائم الأیام، ج2، ص256؛ مفتاح الکرامة، ج6، ص28-31) نکته‌ی قابل توجه آن است که این فقیهان تنها در ادله‌ی وجوب این مناقشات را داشته‌اند.

(4) محقق نراقی باور داشته تنها مویی که در اطراف کاسه‌ی سر است باید پوشیده شود و موی بلند از آن، برای پوشاندن واجب نیست. (مستند الشیعه، ج4، ص246)

🔸گریز به مقصود ...
حال به نظر شما آیا می‌توان با چنین تفاوت و تشتت آرایی که پیرامون حجاب زنان وجود دارد، آن را به عنوان یک حکم قطعی در نظر بگیریم و زنان جامعه را با دستگیری، جرم‌انگاری، تذکرات پی در پی و آزار دهنده و سخنان ناشایست، مجبور به رعایت پوشش‌های سر تا پا یا حداقل روسری کنیم؟

به نظر فقیهان معاصر، حجاب امروزی حکمی اجماعی است. من در اینجا نشان دادم که فقیهان متعددی وجود دارند که در این مورد تردید داشته یا نظر مخالفی را دارند. چگونه با حکمی که اجماعی نیست و حتی طبق گفته‌ی فقیهان متعددی «قول مشهور» هم محسوب نمی‌شود، نیمی از افراد جامعه باید مجبور به کاری شوند که آن را خوش ندارند؟

درحالی‌که فقیهان معاصر تصریح کرده‌اند در امر به معروف و نهی از منکر افرادِ به عنوان مثال بی‌حجاب، باید گناه بودن بی‌حجابی ثابت شده باشد و اگر کسی به تقلید، اعتقاد، تحقیق و... به واجب نبودن یا گناه نبودن یک رفتار باور نداشته باشد، نمی‌توان او را مجبور کرد یا تذکر داد. (منهاج الصالحین (سیستانی)، ج3، ص418)

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قانونی در این کشور به تصویب رسیده که دیگر خیلی از مردم، به خصوص نسل‌های جدید خواهان آن نیستند و همین تزاحم میان قانون و خواست جامعه را درست کرده است. حالا فقهی وجود دارد که در بحث حجاب و پوشش لنگ می‌زند و تُهی از ایده‌پردازی و نظریه است، فقیهان متعددی در وجوب این نوع پوشش مناقشه کرده‌اند یا اجباری بودن‌اش را قبول ندارند، دست‌اندرکاران هم نتوانسته‌اند توجیه دینی موجهی برای‌اش بیاورند، هیچ ایده‌ای هم برای پیاده کردن این قانون، جز «یا روسری یا توسری» وجود ندارد!

عجالتاً اگر هم مزاحمتی باشد از سمت امثال لایحه‌نویسان به روی مردم است! پس از پشت عینک، عاقل اندر سفیه به جامعه نگاه نکنید. نمی‌شود باد به غبغب انداخت و مقابل هر نوع اصلاح قانونی ایستاد و بعد لایحه‌نویس شویم و سپس بگوییم با افراد مخالف مشکلی نداریم. قانون‌گذار باید در این تزاحم بی‌طرف باشد که نیست. وقتی بحث پذیرش مخالف در میان بیاید، باید مخالف را همان‌طوری که فکر می‌کند و وجود دارد پذیرفت، نه اینکه بگوییم مخالف باش ولی باید حرف «من» را باید گوش بدهی وگرنه مزاحمی!

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
نگاه مردان یا حجاب زنان، کدام مهم است؟
#محمد_موسوی_عقیقی

تا به حال از خود پرسیده‌اید که چرا «اجبار» و «توبیخ» در مسأله‌ای مانند حجاب تنها برای زنان است و «نگاه مردان» انگار اهمیتی ندارد؟ حتماً این را هم شنیده‌اید که عده‌ای باور دارند زن خود را بپوشاند تا مرد چشمان‌اش را حفظ کند!

به گمان من مطابق شواهد متعددی، اتفاقاً در نگاه به زنان بی‌حجاب، مردان سزاوار توبیخ‌اند. به عبارتی اگر زنی حجاب نداشته باشد و مرد به زن نگاه زننده و خاصی کند، نگاه مرد سزاوار توبیخ و تذکر بوده یا حداقل در اولویت است.

برای مدعای خودم چهار دلیل بیان می‌کنم:

دلیل اول) آیات ۳۰و۳۱ سوره‌ی نور
قرآن در آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی نور، وظیفه‌ی مردان را رام کردن چشم از نگاه زننده عنوان کرده: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ». در این فراز «يَغُضُّوا» به معنای فرو بستن نیست، زیرا اولاً همراه با «مِنْ» تبعیضیه آمده و یعنی برخی نگاه‌های خود را «غض» کنید و ثانیاً در آیه‌ی ۱۹ سوره‌ی لقمان «وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» به معنای سخن نگفتن نبوده، بلکه به معنای آرام سخن گفتن است.
وظیفه‌ی زنان مطابق آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی نور به‌ هم وصل کردن دو طرف لباس‌هایی است که چاک ایجاد کرده تا زیبایی‌های بدن، مگر آن‌مقداری که در عرف‌های پیشین معمول بوده، مشخص نشود: «لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‌ جُيُوبِهِنَّ».
قرآن به عنوان کتاب محمد(ص) و سند بالادستی اسلام، برخلاف باور رایج مسلمانان بار تکلیفی مردان را بر دوش زنان نینداخته و تکلیف هر دو را جدا عنوان کرده است؛ به زنان توصیه کرده خود را چنین بپوشانند و به مردان دستور داده نگاه زننده و بد نداشته باشند.

دلیل دوم) روایت علی بن سُوَید
علی بن سُوَید می‌گوید به امام موسی کاظم گفتم من دچارِ نگاه کردن به زنان زیبارویی شده‌ام که از دیدن آن‌ها به وَجد و شوق می‌آیم، امام به من گفت: ای علی، (نگاهِ تو) هیچ اشکالی ندارد، (البته) فقط تا زمانی که خداوند از نیتِ پاک و خوشایندِ تو با خبر باشد: «علي بن سويد قال: «قلت لأبي الحسن: إنّي مبتلي بالنظر إلي المرأة الجميلة فيعجبني النظر إليها، فقال: يا عليّ لا بأس إذا عرف اللّه من نيتك الصدق...». (الکافی، ج۵، ص۵۵۲)
مطابق این روایت، پیشوای هفتم و الگوی شیعیان، زنانِ زیبا و خوش‌اندام را دستور به خانه‌نشینی یا پوشش بیش‌تر نداد، بلکه به مرد و یارِ خود دستور داد تا نگاه‌اش را پاک نگه داشته و از دیده‌ی بد و زننده خودداری کند.

دلیل سوم) روایت فضل بن عباس
در روایتی بیان شده پیام‌آوراسلام در حجةالوداع برو روی حیوانِ سواری نشسته بود و پشت سر او فضل بن عباس (پسر عموی پیام‌آوراسلام) قرار داشت. زنی از قبیله‌ی خثعم جلو آمد تا از پیشوای دین خود سؤالی بپرسد. فضل خود را کشید و به زیبایی‌های زن چشم دوخت و زن هم او را دید. پیام‌آوراسلام متوجه شد و با دست صورت پسرعموی خود را برگرداند و او را از این نگاه نوع کردن منع کرد: «عبد الله بن عباس قال كان الفضل رديف النبي فجاءت امرأة من خثعم فجعل الفضل ينظر إليها وتنظر إليه فجعل النبي يصرف وجه الفضل». (مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۷۶، ح۱۵۷)
مطابق این گزارش، پیام‌آور ما مسلمانان، تنها مرد نگاه کننده را توبیخ کرد و به زن حاضر هیچ تذکری نداد. آیا رفتار ما الان چنین است؟

دلیل چهارم) روایت عمر بن خطاب
در گزارشی آمده روزی مردم در حال طواف بودند، خلیفه‌ی دوم دید صورت جوانی سرخ است. او را صدا زد و پرسید چه کسی تو را زده است؟ جوان گفت علی بن أبی‌طالب(ع) به صورت من سیلی زد. بعد از مدتی علی(ع) آمد و عُمَر علت این سیلی را جویا شد. امام پاسخ داد این جوان ایستاده بود و مداوماً به اندام زنان چشم می‌انداخت، او را در حال این رفتار دیدم و زدم. خلیفه‌ی دوم رو به جوان کرد و گفت: تو را چشمی از چشمان خداوند زد: «فَقَالَ عَليّ رَأَيْته مقاوما إمرأة فأصغيت إِلَيْهِمَا فساءني مَا سَمِعت فشججته فَقَالَ عمر أصابتك عين من عُيُون الله تَعَالَى». (نوادر الأصول الترمذی، ج۲، ص۲۰۶)

حال آیا در جامعه‌ی ما که اولاً مناقشات زیادی پیرامون شرعی بودن حجاب امروزی وجود دارد، ثانیاً فقیهان متعددی پوشش برخی از اندام زنان مانند موی و گردن یا بخش‌هایی از بازو و ساق پا را واجب ندانسته‌اند ولی نگاه ناپسند را تمام فقیهان حرام شرعی می‌دانند، ثالثاً زنان به هر دلیلی نمی‌خواهند پوشش شرعی داشته باشند، رابعاً بنا به فراز «ذلِكَ أَدْنى‌ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ» در آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی احزاب در انتخاب پوشش و میزان آن مختارند، آیا باید صرفاً زنان توبیخ شوند و از بالاتر یا حداقل موازی (نگاه مردان) چشم پوشید؟ درحالی‌که این مستندات نشان می‌دهد اولویت، توبیخ مردانی است که به زنان نگاهِ ناپسند دارند. به نظر نگاه مردسالارانه به حجاب، باعث چنین تبعیضی است.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
(تصویر را باز کنید)

«پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» کامل‌ترین و تخصصی‌ترین نوشته‌ای است که به موضوع نجاست سگ، مناقشه و رد آن پرداخته و در عین حال قابل فهم و مطالعه برای همگان است

برای سفارش «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» از طریق آیدی‌های درج شده‌ی زیر، سفارش‌تان را ثبت کنید.

دقت کنید که برای ۳۰۰ نفر اولی که سفارش را ثبت کنند، دو فایل پژوهش قبلاً عرضه شده، به صورت رایگان تقدیم می‌شود.

@mousaviaghighii

@Muosaviaghighi

دوستان‌تان را خبر کنید 🙂🌹
🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ویدیویی که منتشر شده، گشت ارشاد زنی را دستگیر می‌کند و در حین مقاومت زن، لباس‌اش را از تن او در می‌آورند و سپس پتو به دور او می‌پیچانند.

نمی‌دانم کجای این رفتار حتی با آن فقه بسته و متصلب سنتی هم‌خوانی دارد؟ پیش‌تر نوشته بودم که امر و نهی‌های امروزی بنا به فتوای تعداد زیادی از فقیهان مشروعیت ندارد. (+)

سیلی یا کتک زدن زنان به دلیل «ادله‌ی حرمت لمس» و برهنه کردن‌شان به دلیل «لزوم پوشاندن تمام بدن» در فقه سنتی، مصداق «تعرض» است. امر به معروف و نهی از منکر چگونه با تعرض هم‌خوانی دارد و جمع می‌شود؟

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
امروز خوشی یار بود و به دیدن فیلسوف عزیز، مصطفی ملکیان رفتم. دانش بسیار، تواضع و فروتنی‌اش شگفت‌آور است. راست‌اش را بخواهید ملکیان جزء معدود دگراندیشانی است که «گوشِ شنیدن» و «تأمل در سخن» دارد. با صبر می‌شنود و با تأمل سخن می‌گوید. خاطراتی را از پدر خود نقل کرد. گفت شجاعت سخن گفتنِ آن چیزی که موجه و مطلوب می‌داند را از پدر روحانی و عارف‌اش آموخته است. ملکیان برخلاف تعداد زیادی از نواندیشان دینی، روی روشی که سال‌ها بر آن تأمل کرده سخن می‌گوید، چه ما خوشمان بیاید و چه نیاید؛ چه حرف‌اش را موجه بدانیم و چه ندانیم. در نگاه من باور و سخن منضبط و روش‌مند حتی اگر به انکار خیلی چیزهای دینی بی‌انجامد، مطابق آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی زمر و آیه‌ی ۳۶ سوره‌ی اسراء، ارزش‌مندتر از باور و سخنی است که در پی اثبات موضوعی دینی بدون دلیل با با دلایل ناموجه رفته است.

از دو پژوهش «زنان در آرای فقهی» و «روزنگاشت درد» به جد و تعریف کرد و پژوهش «پرونده‌ی سگ در فقه و شریعت» را تقدیم به ملکیان کردم.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
حوزه‌های علمیه همانطور که در متون فقهی چندان ارزشی برای زنان قائل نیستند، در میان دروس حوزوی هم زنان را چندان پذیرا نشده‌اند. اگر به دروس خارج حوزوی نگاه کنید، کمتر درسی است که به زنان اجازه‌ی حضور بدهند. دروسی هم که برای زنان برقرار کرده‌اند معمولاً از اساتید درجه پایین است. از همین رو سنت تقریر نویسی یا فقه‌پژوهی و طبیعتاً بازنگری‌های فقهی در میان زنان به شدت کم است.

«فقه جلیل» تقریرات دروس خارج فقه مرجع تقلید فقید ابوطالب تجلیل تبریزی، هرچند با رویکرد فقه سنتی، جزء معدود تقریراتی است که مقرر و نویسنده‌ی آن زن است. این تقریر به قلم فریده مصطفوی دختر روح‌الله موسوی خمینی است.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
مطابق نامه‌ی مجمع تشخیص مصلحت نظام در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ «لایحه‌ی عفاف و حجاب» در بخش نحوه‌ی جریمه‌ی مالی، معارض با اصل ۸۵ قانون اساسی است و فعلاً این لایحه از تصویب نهایی ناکام ماند.
نویسندگان نخبه‌ی این لایحه، چگونه بعد از یک سال بررسی و فعالیت متوجه چنین اشتباهی نشدند؟ بماند که ده‌ها مورد اشتباه را هم شورای نگهبان بر این لایحه گرفت؛ حتی غلط‌های املایی.

حالا لایحه‌نویسان باید دوباره تأمل کنند که چگونه و با چه روشی پول از بی‌حجاب بگیرند!
که البته با به روی کار آمدن دولت جدید در دو ماه آینده، کار سخت می‌شود.

🌐 فکرک‌های‌من|موسوی عقیقی|@fekr_rak
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
خانم ۳۸ ساله‌ای هستن که همسرش فوت شده و خانواده‌اش هم به دلایلی طردش کرده. ۴ فرزند کوچک دارد و به شدت در فشار مالی است. صاحب خانه ۱۵۰ میلیون برای تمدید رهن و ۴ میلیون اضافه بر اجاره می‌خواست. با صحبتی که کردیم قرار شد ۱۰۰ میلیون رهن و ۲ میلیون اجاره اضافه بشه. اجاره رو تا یک سال فردی تقبل کرده و الان مونده تکمیل رهن که ۷۰ میلیون رو خیر دیگری تقبل کرده و الان نیاز به ۳۰ میلیون کمک شماست.

🔸 مبلغ مورد نیاز: ۳۰ میلیون تومان
🔺 مبلغ جمع‌آوری شده: ۱۲ میلیون تومان

میزان کمک مهم نیست
هرچقدر در توان دارید کمک کنید

(شماره کارت در تصویر موجود است)
فیش واریز خود را می‌توانید به آی‌دی زیر ارسال کنید:
@Muosaviaghighi
2024/06/01 14:34:50
Back to Top
HTML Embed Code: