This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این بازی نخنما اصلا مشخص نبود از کجا هدایت میشه. مدیونید اگر فکر کنید کار رژیم بود.
راهکار شماره پنج چتجیبیتی (تفرقه بیانداز و حکومت کن)
👇👇👇
https://www.tg-me.com/flith/13840
@flith
راهکار شماره پنج چتجیبیتی (تفرقه بیانداز و حکومت کن)
👇👇👇
https://www.tg-me.com/flith/13840
@flith
فرض کنید ارتش آمریکا میخواست از بندرعباس به صورت زمینی وارد ایران بشه و به سمت تهران حرکت کنه.
بعید بود حتی یک دهم این میزان ویرانی رو در بندرعباس ایجاد کنه.
جنگ در بدترین حالت هم نمیتواند به اندازهای که جمهوری اسلامی برای ایران ویرانی به بار آورد، جایی را ویران کند.
اما پس از سقوط جمهوری اسلامی، ویران شدنها متوقف میشود و باامید به فردا میشود وطن را دوباره ساخت.
بدون جنگ اما، جمهوری اسلامی تا نابودی آخرین سلول ایران و ایرانی پابرجا خواهد بود.
راه نجات ایران، چهبسا فقط یک جنگ تمام عیار است.
@flith
بعید بود حتی یک دهم این میزان ویرانی رو در بندرعباس ایجاد کنه.
جنگ در بدترین حالت هم نمیتواند به اندازهای که جمهوری اسلامی برای ایران ویرانی به بار آورد، جایی را ویران کند.
اما پس از سقوط جمهوری اسلامی، ویران شدنها متوقف میشود و باامید به فردا میشود وطن را دوباره ساخت.
بدون جنگ اما، جمهوری اسلامی تا نابودی آخرین سلول ایران و ایرانی پابرجا خواهد بود.
راه نجات ایران، چهبسا فقط یک جنگ تمام عیار است.
@flith
فرض کنید ارتش آمریکا میخواست از بندرعباس به صورت زمینی وارد ایران بشه و به سمت تهران حرکت کنه.
بعید بود حتی یک دهم این میزان ویرانی رو در بندرعباس ایجاد کنه.
جنگ در بدترین حالت هم نمیتواند به اندازهای که جمهوری اسلامی برای ایران ویرانی به بار آورد، جایی را ویران کند.
اما پس از سقوط جمهوری اسلامی، ویران شدنها متوقف میشود و باامید به فردا میشود وطن را دوباره ساخت.
@flith
بعید بود حتی یک دهم این میزان ویرانی رو در بندرعباس ایجاد کنه.
جنگ در بدترین حالت هم نمیتواند به اندازهای که جمهوری اسلامی برای ایران ویرانی به بار آورد، جایی را ویران کند.
اما پس از سقوط جمهوری اسلامی، ویران شدنها متوقف میشود و باامید به فردا میشود وطن را دوباره ساخت.
@flith
Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
خاکسترنوشت
برای امواج دود در بندر خون و به یاد جانباختگان بندرعباس
گاهی باید بین چشمها و حقیقت یکی را انتخاب کرد؛ چشم از تنهای پاره میگریزد؛ از پیکرهای سوخته؛ از مرگی که تنها را جویده باشد، از دیدن دوزخ بر زمین میهراسد. هم از این روست که پلکها بیاراده فرومیآید؛ رویها ناخودآگاه میگردد؛ شامه تنفس را به دهان میسپرد تا از بوی تنهای سوخته نرنجد و پاها انسان را دور میکند از بخارِ خون، دود استخوان. ما از دورخ میترسیم؛ میترسیدیم که مهمیز تیز ادیان برای هراساندنمان از گناه، دوزخی بود با دیوارهایی از جنس آتش، زمینی از جنس خاکستر، آبی از عصاره شراره و هوایی دوداندود.
اما من بین رعایت دیدگان و رویت حقیقت، دم به دم حقیقت میدهم. دعوتیم به دوزخی زمینی که در بندر جگرها سوزاند. گناه این کارگران، کارمندان و رانندگان چه بود که این باران آتش بر سرشان بارید؟ دیه در عرض ۴۸ ساعت نوشدارو بعد مرگ سهراب است یا دو کف دست آب بر تنی تا استخوان سوخته؟
دلیل این مرگارزانی چیست؟ کدام ابلیس بانی این مرگهای ارزان بوده است؟ مگر در قاموس بندرداری ایمنی بند و تبصرهای ندارد؟ کدام انبارداری انفجاریترین و اشتعالیترین جرثومه را میان کالاهایش بدون تفکیک امنیتی قرار میدهد؟
این جور و جفا خطای انسانی نیست؛ خریت انسانی است! رذالتی ددمنشانه فقط میتواند چنین بیمسئوليتی فاجعهباری را رقم بزند که بهایش خاکستر شدنِ بیگناهانی است که مثل هر روز با امید و آرزو به سر کار رفتهاند و اینک با آزمایش دیانای باید هویتشان را شناسایی کرد!
ما که زندهایم و تیرگی سرنوشت را که از رگهای بریدهٔ هموطنانمان به آسمان برمیخاست دیدیم. ما وجدان زندهایم؛ خاکستر دیدگانمان را نمیشوییم تا کسی پاسخ گوید اینهمه خون بهای گزافِ غفلت چه کسانی است. منتی هم سر جانباختگان نیست، زیرا مرگارزانی قاعده مرگباری است که اگر امروز چشم بر آن ببندیم، تیر خودسر و کور آن فردا قلب خود ما را میدرد. مرگارزانشدگان در صفاند و در انتظار نوبت. باید دستی جنباند، حرفی زد، وجدانی گزید، آهی کشید، نالهای سر داد... آی! بدانید که ما وجدان بیدار دودشدگانیم! خاکستر مردگانمان را از چشم و دست و پیرهن نمیتکانیم تا پاسخی گیریم! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! این خون به پای کیست؟!
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
برای امواج دود در بندر خون و به یاد جانباختگان بندرعباس
گاهی باید بین چشمها و حقیقت یکی را انتخاب کرد؛ چشم از تنهای پاره میگریزد؛ از پیکرهای سوخته؛ از مرگی که تنها را جویده باشد، از دیدن دوزخ بر زمین میهراسد. هم از این روست که پلکها بیاراده فرومیآید؛ رویها ناخودآگاه میگردد؛ شامه تنفس را به دهان میسپرد تا از بوی تنهای سوخته نرنجد و پاها انسان را دور میکند از بخارِ خون، دود استخوان. ما از دورخ میترسیم؛ میترسیدیم که مهمیز تیز ادیان برای هراساندنمان از گناه، دوزخی بود با دیوارهایی از جنس آتش، زمینی از جنس خاکستر، آبی از عصاره شراره و هوایی دوداندود.
اما من بین رعایت دیدگان و رویت حقیقت، دم به دم حقیقت میدهم. دعوتیم به دوزخی زمینی که در بندر جگرها سوزاند. گناه این کارگران، کارمندان و رانندگان چه بود که این باران آتش بر سرشان بارید؟ دیه در عرض ۴۸ ساعت نوشدارو بعد مرگ سهراب است یا دو کف دست آب بر تنی تا استخوان سوخته؟
دلیل این مرگارزانی چیست؟ کدام ابلیس بانی این مرگهای ارزان بوده است؟ مگر در قاموس بندرداری ایمنی بند و تبصرهای ندارد؟ کدام انبارداری انفجاریترین و اشتعالیترین جرثومه را میان کالاهایش بدون تفکیک امنیتی قرار میدهد؟
این جور و جفا خطای انسانی نیست؛ خریت انسانی است! رذالتی ددمنشانه فقط میتواند چنین بیمسئوليتی فاجعهباری را رقم بزند که بهایش خاکستر شدنِ بیگناهانی است که مثل هر روز با امید و آرزو به سر کار رفتهاند و اینک با آزمایش دیانای باید هویتشان را شناسایی کرد!
ما که زندهایم و تیرگی سرنوشت را که از رگهای بریدهٔ هموطنانمان به آسمان برمیخاست دیدیم. ما وجدان زندهایم؛ خاکستر دیدگانمان را نمیشوییم تا کسی پاسخ گوید اینهمه خون بهای گزافِ غفلت چه کسانی است. منتی هم سر جانباختگان نیست، زیرا مرگارزانی قاعده مرگباری است که اگر امروز چشم بر آن ببندیم، تیر خودسر و کور آن فردا قلب خود ما را میدرد. مرگارزانشدگان در صفاند و در انتظار نوبت. باید دستی جنباند، حرفی زد، وجدانی گزید، آهی کشید، نالهای سر داد... آی! بدانید که ما وجدان بیدار دودشدگانیم! خاکستر مردگانمان را از چشم و دست و پیرهن نمیتکانیم تا پاسخی گیریم! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! جواب ما را بدهید! این خون به پای کیست؟!
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
آیین عشق در کاپوا
بر سر راه رم به ناپل، شهری است به نام کاپوا. بزرگترین مدرسه گلادیاتوری زمانه در آنجا بوده است. همان مدرسه ای که اسپارتاکوس از آنجا برخاست و توفانی ترین قیام بردگان تاریخ را سامان داد. همان شهری که سپس سردار رمی به نام کراسوس اسپارتاکوس و هفتاد هزار برده را در آن به چلیپا کشید و کشتارشان کرد. همان کراسوس که کمی دیرتر به دست سردار ایرانی سورنای دلاور شکست خورد و کشته شد. همان سورنا که سپس شاه ایران، ارد اشکانی بر او رشک برد و وی را کشت. همه رفتند اما هنر موزاییک میترا را که انسان ها آفریدند ماند.
در این شهر بنایی است به نام سانتا ماریا کاپوا وتره!
یکی از زیباترین و زنده ترین مهرکده های ایرانی در جهان با ساختاری بس شگفت و موزاییک ها و نگارهای رنگی شگفت انگیز از میترا. پیشکش به شما از سفر به ایتالیا.
دکتر محمود کویر
@flith
بر سر راه رم به ناپل، شهری است به نام کاپوا. بزرگترین مدرسه گلادیاتوری زمانه در آنجا بوده است. همان مدرسه ای که اسپارتاکوس از آنجا برخاست و توفانی ترین قیام بردگان تاریخ را سامان داد. همان شهری که سپس سردار رمی به نام کراسوس اسپارتاکوس و هفتاد هزار برده را در آن به چلیپا کشید و کشتارشان کرد. همان کراسوس که کمی دیرتر به دست سردار ایرانی سورنای دلاور شکست خورد و کشته شد. همان سورنا که سپس شاه ایران، ارد اشکانی بر او رشک برد و وی را کشت. همه رفتند اما هنر موزاییک میترا را که انسان ها آفریدند ماند.
در این شهر بنایی است به نام سانتا ماریا کاپوا وتره!
یکی از زیباترین و زنده ترین مهرکده های ایرانی در جهان با ساختاری بس شگفت و موزاییک ها و نگارهای رنگی شگفت انگیز از میترا. پیشکش به شما از سفر به ایتالیا.
دکتر محمود کویر
@flith
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایرانی آزاد را تصور کنید…
ایرانی که رفاه مردمش و صلح با همسایگانش را در اولویت قرار دهد.
وقتی جمهوری اسلامی از بین برود، چنین ایرانی به واقعیت میپیوندد.
پروژه شکوفایی ایران (IPP) طرحی برای تحقق این آرزو است.
اطلاعات بیشتر:
IranProsperityProject.org
@OfficialRezaPahlavi
ایرانی که رفاه مردمش و صلح با همسایگانش را در اولویت قرار دهد.
وقتی جمهوری اسلامی از بین برود، چنین ایرانی به واقعیت میپیوندد.
پروژه شکوفایی ایران (IPP) طرحی برای تحقق این آرزو است.
اطلاعات بیشتر:
IranProsperityProject.org
@OfficialRezaPahlavi
Forwarded from Reza Pahlavi - Official
خلیج فارس فقط یک نام نیست، بلکه یک واقعیت تاریخی است. هزاران سال است که ایرانیان، اعراب و غربیها این پهنهی آبی میان ایران و شبهجزیرهی عربستان را با نام واقعی و یگانهاش، خلیج فارس، میشناسند.
تصمیم گزارششده رئیسجمهور ترامپ برای تحریف تاریخ، در صورتی که درست باشد، توهینی به مردم ایران و تمدن بزرگ ما است.
اما مقصر اصلی این اقدام شرمآور نیز کسی جز علی خامنهای و رژیم ضد ایرانیاش نیست که کشور ما را آنچنان تضعیف کردهاند که قدرتهای خارجی به خود اجازه توهین به هویت ملی ایران و تحریف تاریخ جهان را میدهند.
جمهوری اسلامی بانی این بحران ملی است و ما زیر پرچم این رژیم غاصب گرد نخواهیم آمد. بلکه همه ما ایرانیان، فارغ از گرایش، باور یا دیدگاه سیاسی، میبایست یک بار و برای همیشه زیر پرچم شیروخورشید متحد شویم تا بار دیگر این پرچم را بر فراز ایران و خلیج همیشه فارس برافراشته سازیم.
خلیج فارس میراث ملی ماست و دفاع از شرافت و نام آن مسئولیتی ملی است که هر یک از ما باید به هر شکل ممکن آن را به دوش بکشیم.
پاینده باد ایران. جاوید باد خلیج فارس.
@OfficialRezaPahlavi
تصمیم گزارششده رئیسجمهور ترامپ برای تحریف تاریخ، در صورتی که درست باشد، توهینی به مردم ایران و تمدن بزرگ ما است.
اما مقصر اصلی این اقدام شرمآور نیز کسی جز علی خامنهای و رژیم ضد ایرانیاش نیست که کشور ما را آنچنان تضعیف کردهاند که قدرتهای خارجی به خود اجازه توهین به هویت ملی ایران و تحریف تاریخ جهان را میدهند.
جمهوری اسلامی بانی این بحران ملی است و ما زیر پرچم این رژیم غاصب گرد نخواهیم آمد. بلکه همه ما ایرانیان، فارغ از گرایش، باور یا دیدگاه سیاسی، میبایست یک بار و برای همیشه زیر پرچم شیروخورشید متحد شویم تا بار دیگر این پرچم را بر فراز ایران و خلیج همیشه فارس برافراشته سازیم.
خلیج فارس میراث ملی ماست و دفاع از شرافت و نام آن مسئولیتی ملی است که هر یک از ما باید به هر شکل ممکن آن را به دوش بکشیم.
پاینده باد ایران. جاوید باد خلیج فارس.
@OfficialRezaPahlavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینیم رؤساء جمهور آمریکا
به خلیجفارس چی میگفتن⁉️
ببینید پول را که بگذاری جلو فولاد، آنرا ذوب میکنه!
مایک پمپئو زمانی همان حرفهایی را میزد که ما میخواستیم بزنیم اما فرقه رجوی ۱۰۰ هزار دلار جلویش گذاشت، حاضر شد برایشان تانگو برقصد.
الان عربستان میخواهد ۱۰۰۰ میلیارد دلار ! در آمریکا سرمایهگذاری کند، شما چی دست تان هست؟
@flith
به خلیجفارس چی میگفتن⁉️
ببینید پول را که بگذاری جلو فولاد، آنرا ذوب میکنه!
مایک پمپئو زمانی همان حرفهایی را میزد که ما میخواستیم بزنیم اما فرقه رجوی ۱۰۰ هزار دلار جلویش گذاشت، حاضر شد برایشان تانگو برقصد.
الان عربستان میخواهد ۱۰۰۰ میلیارد دلار ! در آمریکا سرمایهگذاری کند، شما چی دست تان هست؟
@flith
نباید که یابد تهی دست رنج
که گنجور فامش بتوزد ز گنج
کسی کو کند در زنِ کس نگاه
دو چشمش بیاید به درگاهِ شاه
نبیند مگر چاه و دارِ بلند
که با دار تیر است و با چاه بند
«سخنِ شاهنشاه انوشیروان دادگر»
آیین ساسانیان بر این بود که گنهکار را ببخشند و لغزشها را نادیده انگارند مگر آنکه سه گناه را هرگز در خور بخشیدن ندیدهاند:
نخست، آن که بَد کشور جوید و بَد پادشاهان را گوید.
دوم دزدیدن مال مردم و چشم بد داشتن به مَحرمشان.
سوم باز کردن اسرار مملکت.
پادشاهان ایران به جشن نوروز و مهرگان، بار عام میدادند...
بر حسب فرمان پادشاه، «#موبد_موبدان» گروهی از قضات و معتمدین خود را میگمارد تا به دروازههای کاخ شاهنشاهی مراقب باشند تا نگهبانان پادشاه، مانع ورود کسی نشوند...
سپس پادشاه بار عام میداد و به دادخواست ها رسیدگی می کرد و به نامهها مینگریست.
نخست به شکایت کسانی میرسید که از خود او متظلم بودند.
«بزرگ موبدان» را همراه با «بزرگ دبیران» فرا میخواند و میفرمود تا جار بزنند:
"آنها که از پادشاه شکایت دارند، از آن جمع به یک سو شوند.
آنگاه شاهنشاه از جای برخاسته، با مدعیان خود در برابر موبد مینشست و قاضی را میگفت:
"ای موبد تو این را بدان که در پیشگاه خداوند، از گناه پادشاه، هیچ گناهی بدتر نیست...
اگر امروز به گاه قضاوت نشسته باشی، فردا در برابر عدل خدای، خواهی نشست.
اگر امروز جانب خدای را بداری، فردا خدای، جانب تو را بدارد و اگر جانب پادشاه را به ناحق داشته باشی از تو نگزرد و این گناه بر تو بگیرد."
"کتاب تاج" نوشته: جاحظ
پی نوشت:
نباشند شاهان ما دین فروش
به فرمان دارنده دارند گوش
(سخن موبد خُراد برزین موبدِشاهنشاه خسرو اپرویز)
_گفتاری ازکتابِ؛ #پادشاهی_در_استوره_و_تاریخ_ایران
@flith
که گنجور فامش بتوزد ز گنج
کسی کو کند در زنِ کس نگاه
دو چشمش بیاید به درگاهِ شاه
نبیند مگر چاه و دارِ بلند
که با دار تیر است و با چاه بند
«سخنِ شاهنشاه انوشیروان دادگر»
آیین ساسانیان بر این بود که گنهکار را ببخشند و لغزشها را نادیده انگارند مگر آنکه سه گناه را هرگز در خور بخشیدن ندیدهاند:
نخست، آن که بَد کشور جوید و بَد پادشاهان را گوید.
دوم دزدیدن مال مردم و چشم بد داشتن به مَحرمشان.
سوم باز کردن اسرار مملکت.
پادشاهان ایران به جشن نوروز و مهرگان، بار عام میدادند...
بر حسب فرمان پادشاه، «#موبد_موبدان» گروهی از قضات و معتمدین خود را میگمارد تا به دروازههای کاخ شاهنشاهی مراقب باشند تا نگهبانان پادشاه، مانع ورود کسی نشوند...
سپس پادشاه بار عام میداد و به دادخواست ها رسیدگی می کرد و به نامهها مینگریست.
نخست به شکایت کسانی میرسید که از خود او متظلم بودند.
«بزرگ موبدان» را همراه با «بزرگ دبیران» فرا میخواند و میفرمود تا جار بزنند:
"آنها که از پادشاه شکایت دارند، از آن جمع به یک سو شوند.
آنگاه شاهنشاه از جای برخاسته، با مدعیان خود در برابر موبد مینشست و قاضی را میگفت:
"ای موبد تو این را بدان که در پیشگاه خداوند، از گناه پادشاه، هیچ گناهی بدتر نیست...
اگر امروز به گاه قضاوت نشسته باشی، فردا در برابر عدل خدای، خواهی نشست.
اگر امروز جانب خدای را بداری، فردا خدای، جانب تو را بدارد و اگر جانب پادشاه را به ناحق داشته باشی از تو نگزرد و این گناه بر تو بگیرد."
"کتاب تاج" نوشته: جاحظ
پی نوشت:
نباشند شاهان ما دین فروش
به فرمان دارنده دارند گوش
(سخن موبد خُراد برزین موبدِشاهنشاه خسرو اپرویز)
_گفتاری ازکتابِ؛ #پادشاهی_در_استوره_و_تاریخ_ایران
@flith