Forwarded from فنّ ادبیّات
«جدّی میفرمایید؟»: علمالهدی و حجاب در شاهنامه
یکی از دوستان خبری برای من فرستاده با عنوان «دفاع علم الهدی از برخورد با بیحجابی با استناد به شاهنامه».
گویا آیتالله گفته «حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود». پیشتر هم دیدهبودم که به حجاب در ایران ساسانی اشاره کنند. تشبّث به این حشیش قاعدتاً مضحک است، چون از سویی به روشنی نشان میدهد که آیات الله و حجج اسلام در پی «کنترل» هستند و دین برایشان ذرهای اهمیت ندارد و خبر هم دارند که قدرت اقناعی ملّیّت امروز از دین بیشتر است و حنای «وامسلمانیا»ی ایشان رنگی ندارد، و از سوی دیگر تبعات دارد. ایشان بفهمینفهمی راست میگویند. پژوهشها خاطرنشان میکند که زنان طبقۀ بالا نه فقط در ایران ساسانی بلکه در جاهای دیگری از خاورمیانه نیز در دوران باستان متأخّر حجاب داشتند، ولی اگر قرار باشد به پژوهشها استناد کنیم برای آیتالله بد میشود، چون همان پژوهشها نشان میدهد که سایر طبقات حجاب به آن معنی نداشتند، و میگوید در جامعۀ اسلامی هم کنیزان و پیرزنان و نامسلمانان اصلاً حجاب نداشتند و اساساً اگر به منابع خود حضرات رجوع کنیم چنان صحنههایی در بغداد و مدینه پیدا میکنیم که اگر کسی در تهران و مشهد پیاده کند بعید نیست همین آیات خدا به محاربه متّهمش کنند. وانگهی همان پژوهشها میگوید اسلام حجاب را از همین محیطش گرفت و یاد گرفت و توجیه دینی آن بعدتر آمد. این را آن پژوهشها دربارۀ خیلی چیزهای دیگر که امروز خیلی «اسلامی» حساب میشوند هم میگوید. آیتالله خوش ندارد دربارۀ اینها صحبت کنیم. دانش هم مثل دین بازیچهاش است. یک پاورقی که کارش را راه بیندازد از لابهلای میلیونها صفحه پژوهش که رسوایش کند سوا میکند و برایش کافی است.
امّا آیتالله به نکتۀ دیگری هم اشاره کرده که باعث اصلی نوشتن این یادداشت است. ایشان فرموده «انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند
منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب»
این دیگر خیلی خوب است! این همان آخوندی است که فرمان داد تا تصاویر شاهنامه را از دیوارهای مشهد پاک کنند. به حضرت آقاخداوند برسانند که اولاً در همان شاهنامه تا دلتان بخواهد دختر رقصنده و آوازخوان و گیسوی افشان و زلف پریشان هم داریم. یک قلم داستانهای بهرام گور را بخوانند و حظ کنند. ثانیاً منیژه تورانی است نه ایرانی، ثالثاً آیتالله هنوز منیژه را «فرهیخته» خواهد خواند وقتی بقیه داستان را بداند؟ منیژه وقتی بابا و عمویش خانه بودند مرد غریبه به اتاقش آورد و چنان مهمانی مختلطی راه انداخت که صدایش کل محلّه را برداشت و پدر و عمو مچشان را گرفتند، در فضایی که بیشتر از هیئتهای فاطیکماندوهای پاچهگیر و مسلّحان آزارگر جمهوری اسلامی، به «پولپارتی»های دن بیلزریان شبیه است:
چو گرسیوز آمد بنزدیک در / از ایوان خروش آمد و نوش و خور
غریویدن چنگ و بانگ رباب / برآمد از ایوان افراسیاب...
چو کرسیوز آن کاخ دربسته دید / می و غلغل نوش پیوسته دید
بزد دست و برکند بندش ز جای / بجست از در اندر میان سرای...
در آن خانه سیصد پرستنده دید / همه با رباب و سرود و نبید
بپیچید بر خویشتن بیژنا / که «چون رزم سازم برهنهتنا؟!»
بفرمایید. تن برهنۀ منیژه را مثلاً آفتاب ندیده ولی در واقع تن برهنۀ بیژن را منیژه دیده و خوب هم دیده. حضرت آقاخداوند آیتالله بداند ما از این قصهها بیشتر و بهترش را هم بلدیم. استناد به فرهنگ و ادب ایران به مصلحتش نیست. به همان دشمنی ادامه بدهد بیشتر برایش صرف دارد.
www.tg-me.com//fanneadab
یکی از دوستان خبری برای من فرستاده با عنوان «دفاع علم الهدی از برخورد با بیحجابی با استناد به شاهنامه».
گویا آیتالله گفته «حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود». پیشتر هم دیدهبودم که به حجاب در ایران ساسانی اشاره کنند. تشبّث به این حشیش قاعدتاً مضحک است، چون از سویی به روشنی نشان میدهد که آیات الله و حجج اسلام در پی «کنترل» هستند و دین برایشان ذرهای اهمیت ندارد و خبر هم دارند که قدرت اقناعی ملّیّت امروز از دین بیشتر است و حنای «وامسلمانیا»ی ایشان رنگی ندارد، و از سوی دیگر تبعات دارد. ایشان بفهمینفهمی راست میگویند. پژوهشها خاطرنشان میکند که زنان طبقۀ بالا نه فقط در ایران ساسانی بلکه در جاهای دیگری از خاورمیانه نیز در دوران باستان متأخّر حجاب داشتند، ولی اگر قرار باشد به پژوهشها استناد کنیم برای آیتالله بد میشود، چون همان پژوهشها نشان میدهد که سایر طبقات حجاب به آن معنی نداشتند، و میگوید در جامعۀ اسلامی هم کنیزان و پیرزنان و نامسلمانان اصلاً حجاب نداشتند و اساساً اگر به منابع خود حضرات رجوع کنیم چنان صحنههایی در بغداد و مدینه پیدا میکنیم که اگر کسی در تهران و مشهد پیاده کند بعید نیست همین آیات خدا به محاربه متّهمش کنند. وانگهی همان پژوهشها میگوید اسلام حجاب را از همین محیطش گرفت و یاد گرفت و توجیه دینی آن بعدتر آمد. این را آن پژوهشها دربارۀ خیلی چیزهای دیگر که امروز خیلی «اسلامی» حساب میشوند هم میگوید. آیتالله خوش ندارد دربارۀ اینها صحبت کنیم. دانش هم مثل دین بازیچهاش است. یک پاورقی که کارش را راه بیندازد از لابهلای میلیونها صفحه پژوهش که رسوایش کند سوا میکند و برایش کافی است.
امّا آیتالله به نکتۀ دیگری هم اشاره کرده که باعث اصلی نوشتن این یادداشت است. ایشان فرموده «انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند
منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب»
این دیگر خیلی خوب است! این همان آخوندی است که فرمان داد تا تصاویر شاهنامه را از دیوارهای مشهد پاک کنند. به حضرت آقاخداوند برسانند که اولاً در همان شاهنامه تا دلتان بخواهد دختر رقصنده و آوازخوان و گیسوی افشان و زلف پریشان هم داریم. یک قلم داستانهای بهرام گور را بخوانند و حظ کنند. ثانیاً منیژه تورانی است نه ایرانی، ثالثاً آیتالله هنوز منیژه را «فرهیخته» خواهد خواند وقتی بقیه داستان را بداند؟ منیژه وقتی بابا و عمویش خانه بودند مرد غریبه به اتاقش آورد و چنان مهمانی مختلطی راه انداخت که صدایش کل محلّه را برداشت و پدر و عمو مچشان را گرفتند، در فضایی که بیشتر از هیئتهای فاطیکماندوهای پاچهگیر و مسلّحان آزارگر جمهوری اسلامی، به «پولپارتی»های دن بیلزریان شبیه است:
چو گرسیوز آمد بنزدیک در / از ایوان خروش آمد و نوش و خور
غریویدن چنگ و بانگ رباب / برآمد از ایوان افراسیاب...
چو کرسیوز آن کاخ دربسته دید / می و غلغل نوش پیوسته دید
بزد دست و برکند بندش ز جای / بجست از در اندر میان سرای...
در آن خانه سیصد پرستنده دید / همه با رباب و سرود و نبید
بپیچید بر خویشتن بیژنا / که «چون رزم سازم برهنهتنا؟!»
بفرمایید. تن برهنۀ منیژه را مثلاً آفتاب ندیده ولی در واقع تن برهنۀ بیژن را منیژه دیده و خوب هم دیده. حضرت آقاخداوند آیتالله بداند ما از این قصهها بیشتر و بهترش را هم بلدیم. استناد به فرهنگ و ادب ایران به مصلحتش نیست. به همان دشمنی ادامه بدهد بیشتر برایش صرف دارد.
www.tg-me.com//fanneadab
Telegram
فنّ ادبیّات
یادداشتهای علی شاپوران
برای کار سیاسی در ایران باید ایرانخواه بود؛
این روزها مجدد موضوع «اتحاد» در اپوزیسیون جمهوری اسلامی با مصاحبههای شاهزاده رضا پهلوی، پیش آمده است. عدهای میگویند تا زمانی که میان گروههای سیاسی اپوزیسیون اتحادی ایجاد نشود، جمهوری اسلامی فروپاشی نخواهد کرد. برخی نیز همزمان با این مسئله، پروندهی منشور جرج تاون را باز کرده و به علتهای شکست آن میپردازند. این وسط افرادی که تفکرشان برآمده از گفتمان 57 است مانند همیشه، پهلوی را عامل شکست منشور جرج تاون و همچنین عامل عدم اتحاد اپوزیسیون معرفی میکنند. اما آیا واقعا میتوان درون اپوزیسیون شکلی از اتحاد را به وجود آورد؟! ببینید موضوع بسیار سادهست. برای کار سیاسی در ایران و آیندهی ایران ما نیازمند «ایرانخواهی» هستیم. یعنی فرد یا گروه سیاسی باید اصول بنیادین این ایرانخواهی را دارا باشد. اعتقاد و احترام و کوشش در جهت سه اصل را -در حداقلیترین حالت-، من ایرانخواهی مینامم که عبارتاند از:
1_«حفظ کیان مملکت یعنی سرزمین ایران»
2_«اعتقاد و احترام به ملت ایران و اراده ملی»
3_«کوشش در جهت احیا دولت ملی».
این سه اصل چیزهایی نیستند که دلبهخواهی انتخاب شده یا به فرد و گروهی خاص تعلق داشته باشند. بلکه اساسیترین زمینههای کار سیاسیاند. همراه خود حقوق طبیعی یک ملت تاریخی و همچنین سازوکارهای نو دولت را دارند. یعنی هم خاک آن ملت بعنوان حقوق طبیعی حفظ میشود و هم میتوانند درون آن، اراده خود را با تعیین سرنوشت؛ یعنی تصمیمگیری در مورد آینده خویش، نشان دهند و هم دولت ملی را احیاء نمایند. از این رو این ملت میتواند برای خود «آزادی» را بعنوان شهروندان -آن چیزی که درون سیستم امتگرای اسلامی موجود نیست- به دست آورند و حقوق فردی خویش را بازیابند.
زمانیکه پیشزمینه کار سیاسی برای ایران این است، حال میتوان طرحی برای «اتحاد» ریخت. گروهها و افرادی که این اصول را پذیرفته باشند، میتوانند روی همین اصول متمرکز شوند و اتحادی را شکل دهند ولو روشهای سیاسی و جناحهایشان متفاوت باشد. زمانیکه این اتحاد شکل گرفت، میشود روی هدف متمرکز شد. هدف چیست؟ از دید من در شرایط امروز هدف ما دارای دو مرحله است. اول عبور از جمهوری اسلامی و منشاء و گفتمان شوم آن. دوم تلاش برای تحقق اصول «ایرانخواهی» که نام بردم. یعنی حفظ کیان مملکت و سرزمین ایران در زمان آشوب پس از فروپاشی یک نظم مستبد که مرزهای ایران را نیز به بحران کشانده است(در مورد این مسئله بعدا خواهم نوشت). و ایجاد بستری برای نمود اراده ملت و احیا دولت ملی. اینکه روشها و رفتار ما در این مسئله باید چگونه باشد، بحثیست جدا و هدف این نوشته بررسی آن نیست.
پس میبینیم هنگامیکه آن پیشزمینهها را داشته باشیم، احتمال رقم خوردن اتحاد و تمرکز بیشتر روی هدف، افزایش مییابد. اما در فضای اپوزیسیون، گروهها و افرادی هستند که این اصول را ندارند و نمیپذیرند و از بدو تأسیسشان، با این مفاهیم بیگانه و دشمناند. گروههایی وجود دارند که در ابتدا کمونیستهای مائوئیستی شیفتهی روستا بودند. آنها هرچند همان مائوئیسم را هم نمیفهمیدند اما به تقلید از آن، روی جامعهی روستایی بعنوان محرک انقلابشان، متمرکز بودند. انقلابی که هدف نهاییش درهم شکستن دولت ملی، مدنیت، برهم زدن نظم اجتماعی، سلب حقوق طبیعی شهروندان چنان آزادی و مالکیت بود و در این راه به خشونت و مبارزههای چریکی و مسلحانه و روستایی روی میآوردند. از خروجیهای مائوئیسم، پل پوت و خمرهای سرخش بود. آیا لازم است بگویم خمرهای سرخ چه بلایی سر کامبوج آورد؟ همین گروهها بعدها با امتگرایان اسلامی متحد میشوند و نفی همهی موارد انسان مدرن و ملت ایران را به توان دو میرسانند. آنهایی که از سفرهی انقلاب جا ماندند یا سهمشان در حد نان و پنیر و شلاق بود، با وقوع جنگ با رژیم بعث؛ این ملت، سرزمین و خاکش را به صدام فروختند. حامی اصلیشان صدام شد و بر ضد همین اصول «ایرانخواهی» مجدد به پا خاستند. امروز هم همین گروهها در شکلهای مختلفی موجود اند و آرمان و هدفشان با اندکی تغییر، همان است که بود. یعنی نفی همهی اصول ایرانخواهی. عدهای دنبال تجزیهاند و عدهای با مواردی چون فدرالیسم قومی میخواهند درهای خشونت را به روی ایران باز کرده و مسیر فروپاشی این مملکت را هموار سازند.
زمانیکه ما با چنین افراد و گروههایی طرف هستیم، آیا صحبت از «اتحاد» سراسری اپوزیسیون، بچگانه و عوامفریبانه نیست؟ اختلاف ایرانخواهان با این گروهها و افراد چنان زیاد است که «اتحاد» از ابتدا از مفهوم تهی میشود. اینها بدیهیاتیست که ما باید بارها و بارها تکرار کنیم.
👇
@flith
این روزها مجدد موضوع «اتحاد» در اپوزیسیون جمهوری اسلامی با مصاحبههای شاهزاده رضا پهلوی، پیش آمده است. عدهای میگویند تا زمانی که میان گروههای سیاسی اپوزیسیون اتحادی ایجاد نشود، جمهوری اسلامی فروپاشی نخواهد کرد. برخی نیز همزمان با این مسئله، پروندهی منشور جرج تاون را باز کرده و به علتهای شکست آن میپردازند. این وسط افرادی که تفکرشان برآمده از گفتمان 57 است مانند همیشه، پهلوی را عامل شکست منشور جرج تاون و همچنین عامل عدم اتحاد اپوزیسیون معرفی میکنند. اما آیا واقعا میتوان درون اپوزیسیون شکلی از اتحاد را به وجود آورد؟! ببینید موضوع بسیار سادهست. برای کار سیاسی در ایران و آیندهی ایران ما نیازمند «ایرانخواهی» هستیم. یعنی فرد یا گروه سیاسی باید اصول بنیادین این ایرانخواهی را دارا باشد. اعتقاد و احترام و کوشش در جهت سه اصل را -در حداقلیترین حالت-، من ایرانخواهی مینامم که عبارتاند از:
1_«حفظ کیان مملکت یعنی سرزمین ایران»
2_«اعتقاد و احترام به ملت ایران و اراده ملی»
3_«کوشش در جهت احیا دولت ملی».
این سه اصل چیزهایی نیستند که دلبهخواهی انتخاب شده یا به فرد و گروهی خاص تعلق داشته باشند. بلکه اساسیترین زمینههای کار سیاسیاند. همراه خود حقوق طبیعی یک ملت تاریخی و همچنین سازوکارهای نو دولت را دارند. یعنی هم خاک آن ملت بعنوان حقوق طبیعی حفظ میشود و هم میتوانند درون آن، اراده خود را با تعیین سرنوشت؛ یعنی تصمیمگیری در مورد آینده خویش، نشان دهند و هم دولت ملی را احیاء نمایند. از این رو این ملت میتواند برای خود «آزادی» را بعنوان شهروندان -آن چیزی که درون سیستم امتگرای اسلامی موجود نیست- به دست آورند و حقوق فردی خویش را بازیابند.
زمانیکه پیشزمینه کار سیاسی برای ایران این است، حال میتوان طرحی برای «اتحاد» ریخت. گروهها و افرادی که این اصول را پذیرفته باشند، میتوانند روی همین اصول متمرکز شوند و اتحادی را شکل دهند ولو روشهای سیاسی و جناحهایشان متفاوت باشد. زمانیکه این اتحاد شکل گرفت، میشود روی هدف متمرکز شد. هدف چیست؟ از دید من در شرایط امروز هدف ما دارای دو مرحله است. اول عبور از جمهوری اسلامی و منشاء و گفتمان شوم آن. دوم تلاش برای تحقق اصول «ایرانخواهی» که نام بردم. یعنی حفظ کیان مملکت و سرزمین ایران در زمان آشوب پس از فروپاشی یک نظم مستبد که مرزهای ایران را نیز به بحران کشانده است(در مورد این مسئله بعدا خواهم نوشت). و ایجاد بستری برای نمود اراده ملت و احیا دولت ملی. اینکه روشها و رفتار ما در این مسئله باید چگونه باشد، بحثیست جدا و هدف این نوشته بررسی آن نیست.
پس میبینیم هنگامیکه آن پیشزمینهها را داشته باشیم، احتمال رقم خوردن اتحاد و تمرکز بیشتر روی هدف، افزایش مییابد. اما در فضای اپوزیسیون، گروهها و افرادی هستند که این اصول را ندارند و نمیپذیرند و از بدو تأسیسشان، با این مفاهیم بیگانه و دشمناند. گروههایی وجود دارند که در ابتدا کمونیستهای مائوئیستی شیفتهی روستا بودند. آنها هرچند همان مائوئیسم را هم نمیفهمیدند اما به تقلید از آن، روی جامعهی روستایی بعنوان محرک انقلابشان، متمرکز بودند. انقلابی که هدف نهاییش درهم شکستن دولت ملی، مدنیت، برهم زدن نظم اجتماعی، سلب حقوق طبیعی شهروندان چنان آزادی و مالکیت بود و در این راه به خشونت و مبارزههای چریکی و مسلحانه و روستایی روی میآوردند. از خروجیهای مائوئیسم، پل پوت و خمرهای سرخش بود. آیا لازم است بگویم خمرهای سرخ چه بلایی سر کامبوج آورد؟ همین گروهها بعدها با امتگرایان اسلامی متحد میشوند و نفی همهی موارد انسان مدرن و ملت ایران را به توان دو میرسانند. آنهایی که از سفرهی انقلاب جا ماندند یا سهمشان در حد نان و پنیر و شلاق بود، با وقوع جنگ با رژیم بعث؛ این ملت، سرزمین و خاکش را به صدام فروختند. حامی اصلیشان صدام شد و بر ضد همین اصول «ایرانخواهی» مجدد به پا خاستند. امروز هم همین گروهها در شکلهای مختلفی موجود اند و آرمان و هدفشان با اندکی تغییر، همان است که بود. یعنی نفی همهی اصول ایرانخواهی. عدهای دنبال تجزیهاند و عدهای با مواردی چون فدرالیسم قومی میخواهند درهای خشونت را به روی ایران باز کرده و مسیر فروپاشی این مملکت را هموار سازند.
زمانیکه ما با چنین افراد و گروههایی طرف هستیم، آیا صحبت از «اتحاد» سراسری اپوزیسیون، بچگانه و عوامفریبانه نیست؟ اختلاف ایرانخواهان با این گروهها و افراد چنان زیاد است که «اتحاد» از ابتدا از مفهوم تهی میشود. اینها بدیهیاتیست که ما باید بارها و بارها تکرار کنیم.
👇
@flith
پرواز فکر و اندیشه
برای کار سیاسی در ایران باید ایرانخواه بود؛ این روزها مجدد موضوع «اتحاد» در اپوزیسیون جمهوری اسلامی با مصاحبههای شاهزاده رضا پهلوی، پیش آمده است. عدهای میگویند تا زمانی که میان گروههای سیاسی اپوزیسیون اتحادی ایجاد نشود، جمهوری اسلامی فروپاشی نخواهد کرد.…
ادامه؛
اما اخیراً مناظره جناب تقیزاده را با کاوه شهروز در BBC دیدم در مورد موضوع اتحاد و جرج تاون. جناب تقیزاده به درستی فرمودند که هدف آن افراد، کسب مشروعیت سیاسی بهوسیله شاهزاده بود. و البته پیشترها نوشته بودم که شاهزاده نیز اهدافی داشت. یکی از آن هدفها، نشان دادن این موضوع بود که برای «اتحاد» باید اصولی مشترک و بنیادین داشت. کاوه شهروز در مصاحبه میگویند که «آقای پهلوی» باید با مخالفان نظام پادشاهی نیز گفتگو و کار کند. صحبت شهروز درست است. اما رندانه دغلکاریست. شاهزاده برای همکاری اصولی دارد که بارها اعلام نموده است. اتفاقاً اصول شاهزاده نیز استوار است بر «ایرانخواهی». بارها ایشان فرمودهاند که اعتقاد به ملت ایران و پرچم ملی، حفظ مملکت و اعتقاد به ارادهی ملت و دولت ملی سکولا، اصول ایشان برای همکاریاند. از این رو با جمهوریخواهان ایرانخواه نیز همکاری کردهاند. اما باید به امثال کاوه شهروز یادآوری کرد که شاهزاده به این علت با مجاهدین و تجزیهطلبان که عمدهی مخالفان پادشاهی در اپوزیسیون را تشکیل میدهند، همکاری نمیکند، چونکه ایرانخواه نیستند. یعنی هم آن اصول را نمیپذیرند و هم خائن به ملتاند. علت شکست منشور جرج تاون همین است. عدم پایبندی افراد حاضر، به منشور(رجوع شود به صحبتهای مهتدی و جلسهی خصوصیشان با ایلخانیزاده و حزبش) و همچنین نداشتن اصول مهم فعالیت سیاسی برای آینده ایران. آیا لازم است بگویم حزب کومله، از همان احزاب مائویستی در خدمت صدام بود؟ یا کارنامهی مجاهدین خلق را باز کنم؟ حتی افرادی که سعی دارند آن اصول را هم با خطر روبرو کنند، صلاحیت و شرایط کار سیاسی را ندارند. از جمله خود کاوه شهروز. که با طرح فدرالیسم قومی، راه تهدید و نابودی آن اصول را هموار میسازند و عملاً در جهت تخریب آن میکوشند.
در نتیجه موضوع عدم همکاری و اتحاد؛ موضوع اختلاف در انتخاب پادشاهی یا جمهوری برای فرم دولت نیست. مسئله فراتر از اینها؛ ایران است و اعتقاد و احترام و کوشش در جهت اصول ایرانخواهی.
در نهایت باید بگویم کسانی که همچنان سعی دارند از اتحاد صحبت کنند و این و آن را برای عدم اتحاد مقصر جلوه دهند، طرحی برای کار سیاسی ندارند. که اگر داشتند با وجود این همه تضاد و تفاوت در ماهیت و گفتمان گروهها، همچنان خاک را به این حفرهی عمیق اتحاد نمیریختند.
جمهوری اسلامی آخرین شانس این گروههای ضد ایران، برای رسیدن به آرمانهایشان است. خطوط مشخص است. یا ایران و ایرانخواهی پیروز خواهد شد و جمهوری اسلامی و هرآنچه که در جهت تخریب مملکت میکوشد را دفع میکند، یا شکست میخوریم و این سرزمین به سیاهترین نقطهی خود میرسد. در هر صورت نمیتوانیم با این جناح -جناحی که کل تاریخش نفی ایران و کوشش برای از بین بردن آن بوده است- متحد شویم ولو به ما برچسب بزنند و وافاشیستا سر دهند.
@flith
اما اخیراً مناظره جناب تقیزاده را با کاوه شهروز در BBC دیدم در مورد موضوع اتحاد و جرج تاون. جناب تقیزاده به درستی فرمودند که هدف آن افراد، کسب مشروعیت سیاسی بهوسیله شاهزاده بود. و البته پیشترها نوشته بودم که شاهزاده نیز اهدافی داشت. یکی از آن هدفها، نشان دادن این موضوع بود که برای «اتحاد» باید اصولی مشترک و بنیادین داشت. کاوه شهروز در مصاحبه میگویند که «آقای پهلوی» باید با مخالفان نظام پادشاهی نیز گفتگو و کار کند. صحبت شهروز درست است. اما رندانه دغلکاریست. شاهزاده برای همکاری اصولی دارد که بارها اعلام نموده است. اتفاقاً اصول شاهزاده نیز استوار است بر «ایرانخواهی». بارها ایشان فرمودهاند که اعتقاد به ملت ایران و پرچم ملی، حفظ مملکت و اعتقاد به ارادهی ملت و دولت ملی سکولا، اصول ایشان برای همکاریاند. از این رو با جمهوریخواهان ایرانخواه نیز همکاری کردهاند. اما باید به امثال کاوه شهروز یادآوری کرد که شاهزاده به این علت با مجاهدین و تجزیهطلبان که عمدهی مخالفان پادشاهی در اپوزیسیون را تشکیل میدهند، همکاری نمیکند، چونکه ایرانخواه نیستند. یعنی هم آن اصول را نمیپذیرند و هم خائن به ملتاند. علت شکست منشور جرج تاون همین است. عدم پایبندی افراد حاضر، به منشور(رجوع شود به صحبتهای مهتدی و جلسهی خصوصیشان با ایلخانیزاده و حزبش) و همچنین نداشتن اصول مهم فعالیت سیاسی برای آینده ایران. آیا لازم است بگویم حزب کومله، از همان احزاب مائویستی در خدمت صدام بود؟ یا کارنامهی مجاهدین خلق را باز کنم؟ حتی افرادی که سعی دارند آن اصول را هم با خطر روبرو کنند، صلاحیت و شرایط کار سیاسی را ندارند. از جمله خود کاوه شهروز. که با طرح فدرالیسم قومی، راه تهدید و نابودی آن اصول را هموار میسازند و عملاً در جهت تخریب آن میکوشند.
در نتیجه موضوع عدم همکاری و اتحاد؛ موضوع اختلاف در انتخاب پادشاهی یا جمهوری برای فرم دولت نیست. مسئله فراتر از اینها؛ ایران است و اعتقاد و احترام و کوشش در جهت اصول ایرانخواهی.
در نهایت باید بگویم کسانی که همچنان سعی دارند از اتحاد صحبت کنند و این و آن را برای عدم اتحاد مقصر جلوه دهند، طرحی برای کار سیاسی ندارند. که اگر داشتند با وجود این همه تضاد و تفاوت در ماهیت و گفتمان گروهها، همچنان خاک را به این حفرهی عمیق اتحاد نمیریختند.
جمهوری اسلامی آخرین شانس این گروههای ضد ایران، برای رسیدن به آرمانهایشان است. خطوط مشخص است. یا ایران و ایرانخواهی پیروز خواهد شد و جمهوری اسلامی و هرآنچه که در جهت تخریب مملکت میکوشد را دفع میکند، یا شکست میخوریم و این سرزمین به سیاهترین نقطهی خود میرسد. در هر صورت نمیتوانیم با این جناح -جناحی که کل تاریخش نفی ایران و کوشش برای از بین بردن آن بوده است- متحد شویم ولو به ما برچسب بزنند و وافاشیستا سر دهند.
@flith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز بزرگداشت فردوسی خجستهباد. «شاهنامه از بزرگی ملتی حرف میزند که با اشتباهات خودش به خردی افتاده است. این هزار سال به خوبی نشان میدهد که حق با فردوسی بوده است. قرنهای بلافاصله بعد از شاهنامه یعنی ۵ و ۶ و ۷ دوران سقوط آروزهای ملی است. تنگشدن دایره امید نتیجه چندین قرن شکستهای پیاپی، بستهشدن چشمانداز، کوچکشدن و حلشدن مردم از محورجهانبودن به جزئیشدن از یک کل؛ کمکم این نومیدی تبدیل به انزوا و از جهانبریدن، غرق دعواهای عقیدتی شدن، غرق در دعواهای جزئی شدن که تا به امروز هم راه به جایی نبرده و تا ۱۰۰۰ سال دیگر هم راه به جایی نخواهد برد.»
درسگفتارهای بهرام بیضایی با عنوان «نشانه شناسی اسطورههای ایرانی»
@flith
درسگفتارهای بهرام بیضایی با عنوان «نشانه شناسی اسطورههای ایرانی»
@flith
خداراشکر چه گوارا زنده نیست. وگرنه حتما درس دموکراسی و دموکراتیک بودن و چگونگی سردادن «وا راست افراطیاااا» را از فرجخان سرکوهی با آن سابقهی درخشان؛ یعنی عضویت در چریکهای فدایی خلق و ستاره سرخ، میآموخت. باید باور کنید که در تاریخ معاصر ما، چریکهای فدایی خلق از مجاهدین خلق، مجاهدین اسلامترند. همین چند مدت پیش هم لطفالله میثمی -این مجاهد خلقی مجاهد اسلام شده- مردی ایستاده با شاخه زیتون شده بود. حداقل امیدوارم شما به اصل خویش بازگردید(مردی ایستاده با تفنگ و سیانور). و در این راه هم پیشنهاد میکنم به آقای سرکوهی زینپس شعار «جزنی روحت شاد» یا «تا چریک رها نشود/ این وطن، کوبا نشود» سر دهند. اینگونه بهتر میشود با راست افراطی جنگید. قدیمترها اینقدر گوگولی نبودید که :)
#غیر_افراطیها
@flith
#غیر_افراطیها
@flith
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندي بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسي تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه هاي دم به دم
اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم!
@flith
سوي ما آيد نداها را صدا
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچو فرزندي بگيرد دامنت
پس تو را هر غم كه پيش آيد ز درد
بر كسي تهمت منه، بر خويش گرد
فعل تست اين غصه هاي دم به دم
اين بود معناي قَد جَفٌَ القَلَم!
@flith
.او همانقدر «شهید» است که «قاضی» و «رئیسجمهور» بود. ۱۸ ساله قاضی شد بیآنکه حقوق بداند و رئیس دولت شد بیآنکه رقابت کند. نه قضاوتش قانونی بود و نه ریاستش مشروع. ولی خب ما عادت کردیم به ابتذال کلمات. «رئیسجمهورِ شهید» مبتذلترین ترکیب این روزهاست.
@flith
@flith
نکُش مَر مرا کَت سرانجامِ کار
بپیچانَد از خونِ من کردگار
پسندی و همداستانی کنی؟
که جان داری و جانسِتانی کنی؟
به خونِ برادر چه بندی کمر؟
چه سوزی دلِ پیرگشتهپدر؟
جَهان خواستی؟ یافتی ، خون نریز
نکُن با جَهانداریزدان ستیز .
#فردوسی_بزرگ
@flith
بپیچانَد از خونِ من کردگار
پسندی و همداستانی کنی؟
که جان داری و جانسِتانی کنی؟
به خونِ برادر چه بندی کمر؟
چه سوزی دلِ پیرگشتهپدر؟
جَهان خواستی؟ یافتی ، خون نریز
نکُن با جَهانداریزدان ستیز .
#فردوسی_بزرگ
@flith
روزی حجاجبنیوسف ثقفی (خونریزترین حاکم عرب) از دنیا رفت...
مردی به قصر او آمد و خواستار ملاقات با او شد
نگهبان به او گفت :حجاج درگذشت...
مرد ساعتی بعد برگشت و درخواست را تکرار کرد.
نگهبان به او گفت : گفتم حجاج مرررد
آن شخص برای بار سوم برگشت و درخواست را تکرار کرد
نگهبان به او گفت نفهمیدی؟؟ به تو گفتم حجاج مرد.
آن شخص گفت میفهمم اما از شنیدن این خبر لذت میبرم!!
@flith
مردی به قصر او آمد و خواستار ملاقات با او شد
نگهبان به او گفت :حجاج درگذشت...
مرد ساعتی بعد برگشت و درخواست را تکرار کرد.
نگهبان به او گفت : گفتم حجاج مرررد
آن شخص برای بار سوم برگشت و درخواست را تکرار کرد
نگهبان به او گفت نفهمیدی؟؟ به تو گفتم حجاج مرد.
آن شخص گفت میفهمم اما از شنیدن این خبر لذت میبرم!!
@flith
در سالگرد آزادسازى پاره تن ايران #خرمشهر شايسته است كه پيام تاريخى شاهزاده رضا پهلوى را در واكنش به تجاوز عراق به خاك مقدس ايران مرور كنيم، اين پيام در تاريخ ٣ مهر ١٣٥٩ منتشر شده است:
”در این لحظه بس حساس در حیات آب و خاک مقدس، آرزو دارم با نثار خون خود از از حرمت این مرز و بوم حراست نمایم. در این دقایق تاریخی اگر پدرم زنده بود، اطمینان دارم به من دستور میداد به عنوان یک افسر و همانند هر سرباز ایرانی به وظایف ملی و میهنی خود عمل کنم. نباید فراموش کرد که در سی ساله اخیر در زمان سلطنت پدرم هیچگاه استقلال و تمامیت ارضی ایران مورد تجاوز قرار نگرفت. آرزو دارم به عنوان یک ایرانی و یک خلبان جوان که وجودش سرشار از عشق میهن است و هیچ هدفی جز عظمت، ترقی و اعتلای ایران را ندارد، همدوش با خواهران و برادران سربازم در راه نگهبانی از آب و خاک ایران جانبازی نمایم.”
این در حالیست که بخشی از اپوزیسیون نماهای امروز در کنار صدام برای جنگ به ایران آماده میشدند
#ايران_معبد_ماست
@flith
”در این لحظه بس حساس در حیات آب و خاک مقدس، آرزو دارم با نثار خون خود از از حرمت این مرز و بوم حراست نمایم. در این دقایق تاریخی اگر پدرم زنده بود، اطمینان دارم به من دستور میداد به عنوان یک افسر و همانند هر سرباز ایرانی به وظایف ملی و میهنی خود عمل کنم. نباید فراموش کرد که در سی ساله اخیر در زمان سلطنت پدرم هیچگاه استقلال و تمامیت ارضی ایران مورد تجاوز قرار نگرفت. آرزو دارم به عنوان یک ایرانی و یک خلبان جوان که وجودش سرشار از عشق میهن است و هیچ هدفی جز عظمت، ترقی و اعتلای ایران را ندارد، همدوش با خواهران و برادران سربازم در راه نگهبانی از آب و خاک ایران جانبازی نمایم.”
این در حالیست که بخشی از اپوزیسیون نماهای امروز در کنار صدام برای جنگ به ایران آماده میشدند
#ايران_معبد_ماست
@flith
اگر خواستید عقیده ای را بسنجید،
ابتدا ببینید افرادی که پیرو آن عقیدهاند
به جامعه بشری چه خدمتی کرده اند.
"جورج اورول"
@flith
ابتدا ببینید افرادی که پیرو آن عقیدهاند
به جامعه بشری چه خدمتی کرده اند.
"جورج اورول"
@flith
- قربان! ایشان نه توانایی اداره کشور را دارند، نه اینکه میتوانیم تغییرشان دهیم!
قربان: عاقبت بخیرش کنید! او قهرمان باشد، بهتر است تا یک ناتوان!
آقای رئیسجمهور
#میگل_آنخل_آستوریاس
@flith
قربان: عاقبت بخیرش کنید! او قهرمان باشد، بهتر است تا یک ناتوان!
آقای رئیسجمهور
#میگل_آنخل_آستوریاس
@flith
اگر میخواهید کمی با خود خلوت کنید یا از آدم های اطرافتان فراری هستید کتاب بخوانید آنوقت به دنیایی قدم میگذارید که جز خودتان کسی آنجا نخواهد بود حتی اگه اطراف شما پر از آدم باشد!
@flith
@flith
#محمدرضاشاه_پهلوی، پادشاه فقید #ایران به درستی هشدار داد که پیوند میان ارتجاع سرخ و سیاه، پایان شومی برای ملت ایران رقم خواهد زد.
چهلوپنج سال پس از فتنه ۵۷ اسلامگرایان و چپگرایان همچنان بر پیوند میان خود استوار ماندهاند و جلوه آن را میتوان در همزبانی احمد خمینی، نتیجه روحالله خمینی و #گلشیفته_فراهانی، فرزند بهزاد فراهانی تودهای در موضوع «رفح» به خوبی مشاهده کرد.
گلشیفته اگر انسان دوست است چرا هیچ علائم انسان دوستانه ای در روز ۷ اکتبر از این شخص دیده نمیشود؟؟
@flith
چهلوپنج سال پس از فتنه ۵۷ اسلامگرایان و چپگرایان همچنان بر پیوند میان خود استوار ماندهاند و جلوه آن را میتوان در همزبانی احمد خمینی، نتیجه روحالله خمینی و #گلشیفته_فراهانی، فرزند بهزاد فراهانی تودهای در موضوع «رفح» به خوبی مشاهده کرد.
گلشیفته اگر انسان دوست است چرا هیچ علائم انسان دوستانه ای در روز ۷ اکتبر از این شخص دیده نمیشود؟؟
@flith
نگاه محوری وفاداران طاعون۵۷ کینه با ایران است
فقط یکی از اینها میگوید
"ایران مهم نیست اسلام مهم است"
و آن دیگری میگوید
"ایران مهم نیست انسانیت مهم است"
و درست در ایستگاه فلسطین به همدیگر میرسند
https://www.tg-me.com/flith/13344
@flith
فقط یکی از اینها میگوید
"ایران مهم نیست اسلام مهم است"
و آن دیگری میگوید
"ایران مهم نیست انسانیت مهم است"
و درست در ایستگاه فلسطین به همدیگر میرسند
https://www.tg-me.com/flith/13344
@flith
Telegram
پرواز فکر و اندیشه
#محمدرضاشاه_پهلوی، پادشاه فقید #ایران به درستی هشدار داد که پیوند میان ارتجاع سرخ و سیاه، پایان شومی برای ملت ایران رقم خواهد زد.
چهلوپنج سال پس از فتنه ۵۷ اسلامگرایان و چپگرایان همچنان بر پیوند میان خود استوار ماندهاند و جلوه آن را میتوان در همزبانی احمد…
چهلوپنج سال پس از فتنه ۵۷ اسلامگرایان و چپگرایان همچنان بر پیوند میان خود استوار ماندهاند و جلوه آن را میتوان در همزبانی احمد…