Telegram Web Link
دیوان مهستی گنجوی.PDF
1.7 MB
#روزی_چند_کتاب

📘دیوان اشعار

مهستی گنجوی و اهتمام شهاب طاهری

📚 کسی که کتاب می خواند
هزاران زندگی را قبل از مرگش
زندگی می کند.
کسی که هرگز کتاب نمی خواند
فقط یک بار زندگی می کند.

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛.
◀️ جواهرات مسروقه از موزه لوور

🇫🇷 در جریان سرقت اخیر از موزه «لوور» در پاریس، تعدادی از جواهرات تاریخی که در مجموعه این موزه نگهداری می‌شدند، ربوده شده‌اند که تاج و زیورآلات سلطنتی را نیز شامل می‌شود.

🔱 گردنبند ، نیم تاج و گوشواره های ملکه ماری املی

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛.
◀️ جواهرات مسروقه از موزه لوور

🇫🇷 در جریان سرقت اخیر از موزه «لوور» در پاریس، تعدادی از جواهرات تاریخی که در مجموعه این موزه نگهداری می‌شدند، ربوده شده‌اند که تاج و زیورآلات سلطنتی را نیز شامل می‌شود.

🔱 سنجاق‌سینه و نیم تاج ملکه اوژنی

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛.
◀️ جواهرات مسروقه از موزه لوور

🇫🇷 در جریان سرقت اخیر از موزه «لوور» در پاریس، تعدادی از جواهرات تاریخی که در مجموعه این موزه نگهداری می‌شدند، ربوده شده‌اند که تاج و زیورآلات سلطنتی را نیز شامل می‌شود.

🔱 گردنبند و گوشواره‌های ماری لوئیز

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛.
◀️ جواهرات مسروقه از موزه لوور

🇫🇷 در جریان سرقت اخیر از موزه «لوور» در پاریس، تعدادی از جواهرات تاریخی که در مجموعه این موزه نگهداری می‌شدند، ربوده شده‌اند که تاج و زیورآلات سلطنتی را نیز شامل می‌شود.

🔱 سنجاق سینه ملکه اوژنی

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛.
آموزه ۲۹۹

👤 ویل دورانت

🔰غوطه خوردن مداوم در جریان اندیشه دیگران، موجب محدودیت و ضعف اندیشه شخص می‌شود و زیاده‌روی در این كار ذهن را فلج می‌سازد. مطالعه بیشتر اهل فضل شبیه به تلمبه‌ای است كه ذهن را خالی می‌كند تا از فكر دیگران پر سازد. مطالعه درباره موضوعی پیش از اندیشه درباره آن خطرناک است. در حال مطالعه شخص دیگری به جای ما فكر می‌كند و ما فقط تابع ذهن دیگری هستیم. بدین ترتیب اگر كسی تمام وقت خود را صرف مطالعه كند قدرت تفكر را از دست می‌دهد. تجربه ‌جهان باید به منزله متن باشد و اندیشه و علم به منزله‌ شرح آن

🌀
منبع : تاریخ فلسفه

┏━━🍁━━┓
⠀  @foalborz
┗━━🍁━━┛
🖌 شاعرانه ۱۰۷۰

👤 فروغ فرخزاد

در آنجا ، بر فراز قلهٔ کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که در این اوج دیگر
صدایم را خدا خواهد شنیدن

به سوی ابرهای تیره پر زد
نگاه روشن امّیدوارم
ز دل فریاد کردم کای خداوند
من او را دوست دارم ، دوست دارم

صدایم رفت تا اعماق ظلمت
به هم زد خواب شوم اختران را
غبار آلوده و بی تاب کوبید
در زرین قصر آسمان را

ملائک با هزاران دست کوچک
کلون سختِ سنگین را کشیدند
ز طوفان صدای بی شکیبم
به خود لرزیده ، در ابری خزیدند

ستونها همچو ماران پیچ در پیچ
درختان در مه سبزی شناور
صدایم پیکرش را شستشو داد
ز خاک ره ، درون ِ حوض کوثر

خدا در خواب رویابار خود بود
به زیر پلکها پنهان نگاهش
صدایم رفت و با اندوه نالید
میان پرده های خوابگاهش

ولی آن پلکهای نقره آلود
دریغا تا سحر گه بسته بودند
سبک چون گوش ماهی های ساحل
به روی دیده اش بنشسته بودند

صدا صد بار نومیدانه برخاست
که عاصی گردد و بر وی بتازد
صدا می خواست تا با پنجهٔ خشم
حریر خواب او را پاره سازد

صدا فریاد می زد از سر درد
به هم کی ریزد این خواب طلایی ؟
من اینجا تشنهٔ یک جرعهٔ مهر
تو آنجا خفته بر تخت خدایی

مگر چندان تواند اوج گیرد
صدایی دردمند و محنت آلود ؟
چو صبح تازه از ره باز آمد
صدایم از (صدا) دیگر تهی بود

ولی اینجا به سوی آسمانهاست
هنوز این دیدهٔ امّیدوارم
خدایا این صدا را می شناسی ؟
من او را دوست دارم ، دوست دارم

┏━🍁━┓
@foalborz
┗━🍁━┛
◀️ احتمال وجود بقایای یک ارگ تاریخی در تپه «چیابافت» اسلام آبادغرب

🔹 سرپرست پروژه تعیین عرصه و حریم محوطه باستانی چیابافت (چغابافت) در اسلام‌آباد غرب گفت: براساس گمانه‌زنی‌های باستان‌شناسی در این محوطه باستانی، احتمال وجود بقایای یک بنای محصور یا ارگ تاریخی در آن وجود دارد.

⬅️ حمزه کریمی در گفت و گو با ایسنا از تپه چیابافت به‌عنوان یکی از محوطه‌های باستانی مهم استان کرمانشاه نام برد و اظهار کرد: این محوطه باستانی در فاصله حدود دو کیلومتری از شرق تپه چغاگاوانه که قدمتی حدودا ۱۰ هزار سال دارد، قرار گرفته است. تشابه یافته‌های فرهنگی بخصوص سفال‌های دوره مس و سنگ در محوطه باستانی چیابافت با تپه چغاگاوانه، نشان از اهمیت و جایگاه آن دارد. .......

┏━━🍁━━┓
⠀  @foalborz
┗━━🍁━━┛‌

👇 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید

https://anjomankaraj.blogfa.com/post/7006
◀️ شروع کاوش در شهر باستانی انزان

🔹 تُلِ مَلیان یا همان شهر باستانی«اَنزان»در شهرستان بیضاء به سرپرستی مشترک کامیار عبدی و علی رضا سرداری مورد کاوش های باستان شناختی قرار گرفت.

به گزارش انجمن نیوز  ، تُلِ مَلیان، یکی از محوطه‌های بزرگ و مهم باستانی ایران است که از جایگاه ویژه‌ای نزد باستان‌شناسان و پژوهشگران تاریخ برخوردار است. این یادمان تاریخی – فرهنگی در برگیرنده‌ی تپه‌های گسترده‌ای است که در دوره‌های گوناگون تاریخی مردم در آن زندگی می‌کردند و رمز و رازهای نهفته‌ی فراوانی را در سینه دارد.

⬅️ تُل مَلیان که بیشتر با نام شهر باستانی «اَنشان» یا «اَنزان» پرآوازه است از آنِ دوران ایلامیان (عیلامی) است و به باور کارشناسان اَمر، یکی ‌از دو پایتخت بزرگ حکومت ایلام بوده که کمابیش از ۵۲۰۰ سال پیش شکل گرفته و در دوران تاریخی نیز زندگی در آن تداوم داشته است

┏━━🍁━━┓
⠀  @foalborz
┗━━🍁━━┛‌
🎋▪️ ۳۰ مهر سالروز درگذشت فقیه آزاده اندیش ، ادیب ، شاعر و اندیشمند نامدار دوره قاجار #ملا_احمد_نراقی می باشد

🟢 یادش گرامی

┏━━🍁━━┓
⠀  @foalborz
┗━━🍁━━┛
🎋▪️ ۳۰ مهر سالروز درگذشت  فیلمنامه نویس و کارگردان تاثیر گذار تاریخ سینمای ایران #فریدون_گله می باشد

🟢 یادش گرامی

┏━━🍁━━┓
⠀  @foalborz
┗━━🍁━━┛
🗒 برگی از تاریخ / ۴۵

🗓 ۳۰ مهر ۱۳۰۵ ، آغاز استفاده از تلفن در عمارت جدید تلفنخانه تهران

☎️ تهران دارای دو هزار و دویست نمره تلفن شده بود و برای شهرستانها از یک تا سه چهار رشته سیم بنا به اهمیت و کم‌جمعیتی آن و دو هزار و دویست شماره‌ای که با یک جست از چهارصد شماره به آن رسیده بود در تلفنخانه ای با دستگاهی در ظرفیت دوازده تلفنچی و بیست و چهار عضو که هر هفت ساعت یک‌مرتبه تعویض شده کارسازی می‌کردند و ساعت کارشان از هفت صبح تا دو ساعت بعدازظهر و از دو تا نه بعد از ظهر و دو تلفنچی که برای شب کشیک می‌دادند.
حقوق این تلفنچی‌ها در ماه از دوازده تومان تا پانزده تومان بود.

☎️ تلفن در بدو امر، دستگاهی پر ابهت درخور تعجب و ترساننده که بیگانگان با آنرا دچار وحشت می نمود چنانچه اجبار شده با (آل) و جن برخورد بکنند در آن حد که حتی‌الامکان خود را از او کنار کشیده در تلفن زدن صدای خود را دزدیده گوشی را تا کمتر بشنوند از گوشی کنار می‌گرفتند در آن حد ترس که اکثرا قادر به مکالمه نمی‌شدند.
در این زمینه چه بسا نا آشنایان با آن و مخصوصا شهرستانی‌ها و دهاتی‌ها که به مرکز مخابرات آمده پول تلفن داده رابطه‌شان وصل شده اما جرات مکالمه نکرده بدون روای حاجت خارج می‌شدند و چه بسا که با شنیدن صدای طرف آنچنان وحشت زده می‌گردیدند که دچار غش و قلب گرفتگی می‌گشتند که لازم به نعش‌کشی و دوا درمان نمک به سق کشیدن و قند آب به گلو ریختن می‌شدند، به این عقیده که غیر جن و پری نمی‌تواند در جعبه دو سه وجبی جا گرفته حرف زده غیر شیاطین نمی‌تواند نقل صدا بکند.
هر پدیده  تازه دست آورد شیطان معلوم می‌شد خاصه پدیده‌های مانند برق و تلفن که سر از آن نمی‌توانستند در آورند و دستورشان این که از او اعراض بکنند و تلفن که شامل قطعی حکم گردیده که ارتباط با ناموس و اسرار پیدا می‌نمود، چه اگر زن بود حرف و صدایش به گوش شیطان که ناقل صدا بود رسیده اگر مرد بود سر از کار و زندگی و (سر و سوت) اش بیرون می‌آمد و این فکر که هنوز در اذهان بوده بر این اعتقاد که دستگاهش حرف و سخن اهل خانه حتى نگوی در رختخواب زن و شوهر را به گوش گرفته به خارج می‌دهد.

☎️ از دیگر لوازم تلفنچی‌گری از حفظ داشتن حداقل از پانصد تا هزار شماره بود که از مابهتران را معطل و بی احترامی به گفتن شماره مورد نظر نکند مانند وزارتخانه‌ها و ادارات و مؤسسات دولتی و همچنین گاراژها و بعضی از خانه‌ها و دکاکین مورد حاجت، چه به غیر از متوقعين اکثریت با تلفن سروکار دارها هم عادت به شماره نداشته اسم محل می گفتند، در طرز تقاضائی چنین که خانه فلان یا مغازه یا گاراژ و دکان فلان و منازل فواحش و دلال محبت‌ها و عزب‌خانه ها و شبیه آن با صدای نازک کرده‌تر ملتمس گونه بگویند مثلا (تلفنچی خانه رفعت، معروفه گرانقیمت) یا خانه (قشنگ) یا خانه حسین‌خان سیاه که تا پیش از آن حسین سیاه بوده یا خانه رجب خان واکسی (رجب واکسی از دلالان محبت) و اگر تلفنچی نمی‌داند از بغل‌دستی های خود و این و آن و از سرکشیک جویا شده وصل بکند.

☎️ در آنجا نیز مانند دوایر و مؤسسات دولتی خاصه خرجی و رشوه رشاء رواج کامل داشت مانند شماره پرونده های در ادارات که اگر صد مرتبه به پشت میزی اش مراجعه می‌کردی و آشنائی نداشته دهان شیرین کنک نرسانده بودی باز که می‌رفتی شماره مطالبه می‌نمود ...رشوه به این صورت که هر میز دستگاه شماره های شناخته شده‌ای داشت که حق و حسابشان می‌رسید. مثل گاراژها. چلوکبابی‌ها. معروفه‌خانه ها که اول جواب تلفنچی برای آنها بود و پس از آن برای ادارات و وزارتخانه‌ها که نمی‌شد معطلشان نموده تلفنچی مربوطه‌اش بر سر لج افتاده تلفن‌های واجبشان را معطل کرده برایشان تولید زحمت می‌نمود.

☎️ اگر شغل تلفنچی‌گری کاری بود بس آزارنده پردردسر اما مزایائی نیز داشت از جمله ارتباط با دل به نشاط‌ها و سروگوش بجنب‌ها و یافتن دوست و رفیق از شهرستان‌ها از جمله که هر صبح تلفنچی‌ها به هم صبح بخیر گفته سلام و علیک و احوالپرسی کرده چه بسا که ندیده دو جان در یک قالب می‌شدند، مثل تلفنچی قزوین که از میانشان نصیب من بیچاره شده بود. از روز دوم که سن و سالم را پرسید که دیگر ول‌کن معامله نبوده تلفنش پشت تلفن گردیده مرتب دلش تنگ شده احوالم پرسیده قربان صدقه رفته به قزوین دعوتم می‌نمود  و من با یادآوری اینکه درست است جوان‌ام اما زن و بچه دارم رد می‌کردم

🌀 منبع : تهران در قرن سیزدهم/ جعفر شهری

┏━━🍁━━┓
     @foalborz
┗━━🍁━━┛
2025/10/24 05:47:26
Back to Top
HTML Embed Code: