◀️ شروع کاوش در شهر باستانی انزان
🔹 تُلِ مَلیان یا همان شهر باستانی«اَنزان»در شهرستان بیضاء به سرپرستی مشترک کامیار عبدی و علی رضا سرداری مورد کاوش های باستان شناختی قرار گرفت.
✍ به گزارش انجمن نیوز ، تُلِ مَلیان، یکی از محوطههای بزرگ و مهم باستانی ایران است که از جایگاه ویژهای نزد باستانشناسان و پژوهشگران تاریخ برخوردار است. این یادمان تاریخی – فرهنگی در برگیرندهی تپههای گستردهای است که در دورههای گوناگون تاریخی مردم در آن زندگی میکردند و رمز و رازهای نهفتهی فراوانی را در سینه دارد.
⬅️ تُل مَلیان که بیشتر با نام شهر باستانی «اَنشان» یا «اَنزان» پرآوازه است از آنِ دوران ایلامیان (عیلامی) است و به باور کارشناسان اَمر، یکی از دو پایتخت بزرگ حکومت ایلام بوده که کمابیش از ۵۲۰۰ سال پیش شکل گرفته و در دوران تاریخی نیز زندگی در آن تداوم داشته است
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🔹 تُلِ مَلیان یا همان شهر باستانی«اَنزان»در شهرستان بیضاء به سرپرستی مشترک کامیار عبدی و علی رضا سرداری مورد کاوش های باستان شناختی قرار گرفت.
✍ به گزارش انجمن نیوز ، تُلِ مَلیان، یکی از محوطههای بزرگ و مهم باستانی ایران است که از جایگاه ویژهای نزد باستانشناسان و پژوهشگران تاریخ برخوردار است. این یادمان تاریخی – فرهنگی در برگیرندهی تپههای گستردهای است که در دورههای گوناگون تاریخی مردم در آن زندگی میکردند و رمز و رازهای نهفتهی فراوانی را در سینه دارد.
⬅️ تُل مَلیان که بیشتر با نام شهر باستانی «اَنشان» یا «اَنزان» پرآوازه است از آنِ دوران ایلامیان (عیلامی) است و به باور کارشناسان اَمر، یکی از دو پایتخت بزرگ حکومت ایلام بوده که کمابیش از ۵۲۰۰ سال پیش شکل گرفته و در دوران تاریخی نیز زندگی در آن تداوم داشته است
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🎋▪️ ۳۰ مهر سالروز درگذشت فقیه آزاده اندیش ، ادیب ، شاعر و اندیشمند نامدار دوره قاجار #ملا_احمد_نراقی می باشد
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🎋▪️ ۳۰ مهر سالروز درگذشت فیلمنامه نویس و کارگردان تاثیر گذار تاریخ سینمای ایران #فریدون_گله می باشد
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🗒 برگی از تاریخ / ۴۵
🗓 ۳۰ مهر ۱۳۰۵ ، آغاز استفاده از تلفن در عمارت جدید تلفنخانه تهران
☎️ تهران دارای دو هزار و دویست نمره تلفن شده بود و برای شهرستانها از یک تا سه چهار رشته سیم بنا به اهمیت و کمجمعیتی آن و دو هزار و دویست شمارهای که با یک جست از چهارصد شماره به آن رسیده بود در تلفنخانه ای با دستگاهی در ظرفیت دوازده تلفنچی و بیست و چهار عضو که هر هفت ساعت یکمرتبه تعویض شده کارسازی میکردند و ساعت کارشان از هفت صبح تا دو ساعت بعدازظهر و از دو تا نه بعد از ظهر و دو تلفنچی که برای شب کشیک میدادند.
حقوق این تلفنچیها در ماه از دوازده تومان تا پانزده تومان بود.
☎️ تلفن در بدو امر، دستگاهی پر ابهت درخور تعجب و ترساننده که بیگانگان با آنرا دچار وحشت می نمود چنانچه اجبار شده با (آل) و جن برخورد بکنند در آن حد که حتیالامکان خود را از او کنار کشیده در تلفن زدن صدای خود را دزدیده گوشی را تا کمتر بشنوند از گوشی کنار میگرفتند در آن حد ترس که اکثرا قادر به مکالمه نمیشدند.
در این زمینه چه بسا نا آشنایان با آن و مخصوصا شهرستانیها و دهاتیها که به مرکز مخابرات آمده پول تلفن داده رابطهشان وصل شده اما جرات مکالمه نکرده بدون روای حاجت خارج میشدند و چه بسا که با شنیدن صدای طرف آنچنان وحشت زده میگردیدند که دچار غش و قلب گرفتگی میگشتند که لازم به نعشکشی و دوا درمان نمک به سق کشیدن و قند آب به گلو ریختن میشدند، به این عقیده که غیر جن و پری نمیتواند در جعبه دو سه وجبی جا گرفته حرف زده غیر شیاطین نمیتواند نقل صدا بکند.
هر پدیده تازه دست آورد شیطان معلوم میشد خاصه پدیدههای مانند برق و تلفن که سر از آن نمیتوانستند در آورند و دستورشان این که از او اعراض بکنند و تلفن که شامل قطعی حکم گردیده که ارتباط با ناموس و اسرار پیدا مینمود، چه اگر زن بود حرف و صدایش به گوش شیطان که ناقل صدا بود رسیده اگر مرد بود سر از کار و زندگی و (سر و سوت) اش بیرون میآمد و این فکر که هنوز در اذهان بوده بر این اعتقاد که دستگاهش حرف و سخن اهل خانه حتى نگوی در رختخواب زن و شوهر را به گوش گرفته به خارج میدهد.
☎️ از دیگر لوازم تلفنچیگری از حفظ داشتن حداقل از پانصد تا هزار شماره بود که از مابهتران را معطل و بی احترامی به گفتن شماره مورد نظر نکند مانند وزارتخانهها و ادارات و مؤسسات دولتی و همچنین گاراژها و بعضی از خانهها و دکاکین مورد حاجت، چه به غیر از متوقعين اکثریت با تلفن سروکار دارها هم عادت به شماره نداشته اسم محل می گفتند، در طرز تقاضائی چنین که خانه فلان یا مغازه یا گاراژ و دکان فلان و منازل فواحش و دلال محبتها و عزبخانه ها و شبیه آن با صدای نازک کردهتر ملتمس گونه بگویند مثلا (تلفنچی خانه رفعت، معروفه گرانقیمت) یا خانه (قشنگ) یا خانه حسینخان سیاه که تا پیش از آن حسین سیاه بوده یا خانه رجب خان واکسی (رجب واکسی از دلالان محبت) و اگر تلفنچی نمیداند از بغلدستی های خود و این و آن و از سرکشیک جویا شده وصل بکند.
☎️ در آنجا نیز مانند دوایر و مؤسسات دولتی خاصه خرجی و رشوه رشاء رواج کامل داشت مانند شماره پرونده های در ادارات که اگر صد مرتبه به پشت میزی اش مراجعه میکردی و آشنائی نداشته دهان شیرین کنک نرسانده بودی باز که میرفتی شماره مطالبه مینمود ...رشوه به این صورت که هر میز دستگاه شماره های شناخته شدهای داشت که حق و حسابشان میرسید. مثل گاراژها. چلوکبابیها. معروفهخانه ها که اول جواب تلفنچی برای آنها بود و پس از آن برای ادارات و وزارتخانهها که نمیشد معطلشان نموده تلفنچی مربوطهاش بر سر لج افتاده تلفنهای واجبشان را معطل کرده برایشان تولید زحمت مینمود.
☎️ اگر شغل تلفنچیگری کاری بود بس آزارنده پردردسر اما مزایائی نیز داشت از جمله ارتباط با دل به نشاطها و سروگوش بجنبها و یافتن دوست و رفیق از شهرستانها از جمله که هر صبح تلفنچیها به هم صبح بخیر گفته سلام و علیک و احوالپرسی کرده چه بسا که ندیده دو جان در یک قالب میشدند، مثل تلفنچی قزوین که از میانشان نصیب من بیچاره شده بود. از روز دوم که سن و سالم را پرسید که دیگر ولکن معامله نبوده تلفنش پشت تلفن گردیده مرتب دلش تنگ شده احوالم پرسیده قربان صدقه رفته به قزوین دعوتم مینمود و من با یادآوری اینکه درست است جوانام اما زن و بچه دارم رد میکردم
🌀 منبع : تهران در قرن سیزدهم/ جعفر شهری
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
🗓 ۳۰ مهر ۱۳۰۵ ، آغاز استفاده از تلفن در عمارت جدید تلفنخانه تهران
☎️ تهران دارای دو هزار و دویست نمره تلفن شده بود و برای شهرستانها از یک تا سه چهار رشته سیم بنا به اهمیت و کمجمعیتی آن و دو هزار و دویست شمارهای که با یک جست از چهارصد شماره به آن رسیده بود در تلفنخانه ای با دستگاهی در ظرفیت دوازده تلفنچی و بیست و چهار عضو که هر هفت ساعت یکمرتبه تعویض شده کارسازی میکردند و ساعت کارشان از هفت صبح تا دو ساعت بعدازظهر و از دو تا نه بعد از ظهر و دو تلفنچی که برای شب کشیک میدادند.
حقوق این تلفنچیها در ماه از دوازده تومان تا پانزده تومان بود.
☎️ تلفن در بدو امر، دستگاهی پر ابهت درخور تعجب و ترساننده که بیگانگان با آنرا دچار وحشت می نمود چنانچه اجبار شده با (آل) و جن برخورد بکنند در آن حد که حتیالامکان خود را از او کنار کشیده در تلفن زدن صدای خود را دزدیده گوشی را تا کمتر بشنوند از گوشی کنار میگرفتند در آن حد ترس که اکثرا قادر به مکالمه نمیشدند.
در این زمینه چه بسا نا آشنایان با آن و مخصوصا شهرستانیها و دهاتیها که به مرکز مخابرات آمده پول تلفن داده رابطهشان وصل شده اما جرات مکالمه نکرده بدون روای حاجت خارج میشدند و چه بسا که با شنیدن صدای طرف آنچنان وحشت زده میگردیدند که دچار غش و قلب گرفتگی میگشتند که لازم به نعشکشی و دوا درمان نمک به سق کشیدن و قند آب به گلو ریختن میشدند، به این عقیده که غیر جن و پری نمیتواند در جعبه دو سه وجبی جا گرفته حرف زده غیر شیاطین نمیتواند نقل صدا بکند.
هر پدیده تازه دست آورد شیطان معلوم میشد خاصه پدیدههای مانند برق و تلفن که سر از آن نمیتوانستند در آورند و دستورشان این که از او اعراض بکنند و تلفن که شامل قطعی حکم گردیده که ارتباط با ناموس و اسرار پیدا مینمود، چه اگر زن بود حرف و صدایش به گوش شیطان که ناقل صدا بود رسیده اگر مرد بود سر از کار و زندگی و (سر و سوت) اش بیرون میآمد و این فکر که هنوز در اذهان بوده بر این اعتقاد که دستگاهش حرف و سخن اهل خانه حتى نگوی در رختخواب زن و شوهر را به گوش گرفته به خارج میدهد.
☎️ از دیگر لوازم تلفنچیگری از حفظ داشتن حداقل از پانصد تا هزار شماره بود که از مابهتران را معطل و بی احترامی به گفتن شماره مورد نظر نکند مانند وزارتخانهها و ادارات و مؤسسات دولتی و همچنین گاراژها و بعضی از خانهها و دکاکین مورد حاجت، چه به غیر از متوقعين اکثریت با تلفن سروکار دارها هم عادت به شماره نداشته اسم محل می گفتند، در طرز تقاضائی چنین که خانه فلان یا مغازه یا گاراژ و دکان فلان و منازل فواحش و دلال محبتها و عزبخانه ها و شبیه آن با صدای نازک کردهتر ملتمس گونه بگویند مثلا (تلفنچی خانه رفعت، معروفه گرانقیمت) یا خانه (قشنگ) یا خانه حسینخان سیاه که تا پیش از آن حسین سیاه بوده یا خانه رجب خان واکسی (رجب واکسی از دلالان محبت) و اگر تلفنچی نمیداند از بغلدستی های خود و این و آن و از سرکشیک جویا شده وصل بکند.
☎️ در آنجا نیز مانند دوایر و مؤسسات دولتی خاصه خرجی و رشوه رشاء رواج کامل داشت مانند شماره پرونده های در ادارات که اگر صد مرتبه به پشت میزی اش مراجعه میکردی و آشنائی نداشته دهان شیرین کنک نرسانده بودی باز که میرفتی شماره مطالبه مینمود ...رشوه به این صورت که هر میز دستگاه شماره های شناخته شدهای داشت که حق و حسابشان میرسید. مثل گاراژها. چلوکبابیها. معروفهخانه ها که اول جواب تلفنچی برای آنها بود و پس از آن برای ادارات و وزارتخانهها که نمیشد معطلشان نموده تلفنچی مربوطهاش بر سر لج افتاده تلفنهای واجبشان را معطل کرده برایشان تولید زحمت مینمود.
☎️ اگر شغل تلفنچیگری کاری بود بس آزارنده پردردسر اما مزایائی نیز داشت از جمله ارتباط با دل به نشاطها و سروگوش بجنبها و یافتن دوست و رفیق از شهرستانها از جمله که هر صبح تلفنچیها به هم صبح بخیر گفته سلام و علیک و احوالپرسی کرده چه بسا که ندیده دو جان در یک قالب میشدند، مثل تلفنچی قزوین که از میانشان نصیب من بیچاره شده بود. از روز دوم که سن و سالم را پرسید که دیگر ولکن معامله نبوده تلفنش پشت تلفن گردیده مرتب دلش تنگ شده احوالم پرسیده قربان صدقه رفته به قزوین دعوتم مینمود و من با یادآوری اینکه درست است جوانام اما زن و بچه دارم رد میکردم
🌀 منبع : تهران در قرن سیزدهم/ جعفر شهری
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
[email protected]
6.7 MB
#روزی_چند_کتاب
📘سیری در تاریخ آذربایجان
✍ صمد سرداری نیا
📚 کسی که کتاب می خواند
هزاران زندگی را قبل از مرگش
زندگی می کند.
کسی که هرگز کتاب نمی خواند
فقط یک بار زندگی می کند.
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛.
📘سیری در تاریخ آذربایجان
✍ صمد سرداری نیا
📚 کسی که کتاب می خواند
هزاران زندگی را قبل از مرگش
زندگی می کند.
کسی که هرگز کتاب نمی خواند
فقط یک بار زندگی می کند.
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖌 شاعرانه ۱۰۷۱
👤 حافظ شیرازی
بی مِهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست
وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست
هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم
دور از رخِ تو، چشمِ مرا نور نماندست
میرفت خیالِ تو ز چشمِ من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصلِ تو اَجَل را ز سرم دور همیداشت
از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رُخَت این خستهٔ رنجور نماندست
صبر است مرا چارهٔ هجرانِ تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست؟
در هِجرِ تو گر چشمِ مرا آبِ روان است
گو خونِ جگر ریز که معذور نماندست
حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست
┏━🍁━┓
@foalborz
┗━🍁━┛
👤 حافظ شیرازی
بی مِهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست
وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست
هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم
دور از رخِ تو، چشمِ مرا نور نماندست
میرفت خیالِ تو ز چشمِ من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصلِ تو اَجَل را ز سرم دور همیداشت
از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رُخَت این خستهٔ رنجور نماندست
صبر است مرا چارهٔ هجرانِ تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست؟
در هِجرِ تو گر چشمِ مرا آبِ روان است
گو خونِ جگر ریز که معذور نماندست
حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست
┏━🍁━┓
@foalborz
┗━🍁━┛
🔆 صبوحی _ ۳۰ _ ۷
.╲\ ╭🪴🍃
╭ 🪴 ╯
🪴╯\╲🍃
🌾 بدی مکن که در این کشت زار زود زوال
🌾 به داس دهر همان بدروی که می کاری
🌾 روزی خوب و لحظاتی سرشار از آسایش و آرامش برایتان آرزو داریم
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
.╲\ ╭🪴🍃
╭ 🪴 ╯
🪴╯\╲🍃
🌾 بدی مکن که در این کشت زار زود زوال
🌾 به داس دهر همان بدروی که می کاری
🌾 روزی خوب و لحظاتی سرشار از آسایش و آرامش برایتان آرزو داریم
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
#کلام_شبانه
👤 حکیم ابوالقاسم فردوسی
اَیا شاه محمود کشورگشای!
ز کس گر نترسی بترس از خدای
گر ایدون که گیتی به شاهی تو راست
نگویی که این خیره گفتن چراست
که بددین و بدکیش خوانی مرا
منم شیر نر، میش خوانی مرا
نبینی تو این خاطر تیز من
نیندیشی از تیغ خونریز من
تو این نامهٔ شهریاران بخوان
سر از چرخ گردان همی مگذران
مرا سهم دادی که در پای پیل
تنت را بسایم چو دریای نیل
نترسم که دارم ز روشندلی
به دل، مهرِ جان نبی و علی
مرا غمز کردند کآن پر سخن
به مهر نبی و علی شد کهن
گر از مهر ایشان حکایت کنم
چو محمود را صد حمایت کنم
اگر شاه محمود از این بگذرد
مر او را به یک جو نسنجد خرد
من از مهر این هر دو شه نگذرم
اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
منم بندهٔ هر دو تا رستخیز
اگر شه کند پیکرم ریزهریز
جهان تا بود شهریاران بود
پیامم بر نامداران بود
که فردوسیِ طوسیِ پاکجفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
به نام نبی و علی گفتهام
گهرهای معنی بسی سفتهام
نه زین گونه دادی مرا تو نوید
نه این بودم از شاه گیتی امید
بداندیش کش روز نیکی مباد
سخنهای نیکم به بد کرد یاد
بر پادشه پیکرم زشت کرد
فروزنده اخگر چون انگِشت کرد
هر آن کس که شعر مرا کرد پست
نگیردش گردون گردنده دست
چو فردوسی اندر زمانه نبود
بد آن بُد که بختش جوانه نبود
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
به دانش نبد شاه را دستگاه
و گر نه مرا برنشاندی به گاه
اگر شاه را شاه بودی پدر
به سر بر نهادی مرا تاج زر
اگر مادر شاه بانو بُدی
مرا سیم و زر تا به زانو بُدی
چون اندر تبارش بزرگی نبود
نیارست نام بزرگان شنود
جهاندار اگر نیستی تنگدست
مرا بر سر گاه بودی نشست
مرا گفت «خسرو که بوده است و گیو؟»
همان رستم و طوس و گودرز نیو؟
مرا در جهان شهریاری نو است
بسی بندگانم چو کیخسرو است
بسی تاجداران و گردنکِشان
که دادم یکایک از ایشان نشان
همه مرده از روزگار دراز
شد از گفت من نامشان زنده باز
به سی سال بردم به شهنامه رنج
که شاهم ببخشد بسی تاج و گنج
به پاداش من گنج را در گشاد
به من جز بهای فقاعی نداد
فقاعی نیَرزیدم از گنج شاه
از آن من فقاعی خریدم به راه
که سفله خداوند هستی مباد
جوانمرد را تنگدستی مباد
#سر۶ناسزایان_بر_افراشتن
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشتهٔ خویش گم کردن است
#به_جیب_اندرون_مار_پروردن_است
درختی که او تلخ دارد سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت
وز او جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر به کار آورد
همان میوهٔ تلخ بار آورد
#به_عنبر_فروشان_اگر_بگذری
شود جامهٔ تو همه عنبری
و گر نو شوی نزد انگشتگر
از او جز سیاهی نیابی دگر
ز بد اصل چشم بهی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن
ز ناپارسایان مدارید امید
که زنگی به شستن نگردد سپید
ز بد گوهران بد نباشد عجب
سیاهی نشاید بریدن ز شب
پرستارزاده نیاید به کار
و گر چند باشد پدر شهریار
پشیزی به از شهریاری چنین
که نه کیش دارد نه آیین و دین
✨ شب آرامی داشته باشید
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
👤 حکیم ابوالقاسم فردوسی
اَیا شاه محمود کشورگشای!
ز کس گر نترسی بترس از خدای
گر ایدون که گیتی به شاهی تو راست
نگویی که این خیره گفتن چراست
که بددین و بدکیش خوانی مرا
منم شیر نر، میش خوانی مرا
نبینی تو این خاطر تیز من
نیندیشی از تیغ خونریز من
تو این نامهٔ شهریاران بخوان
سر از چرخ گردان همی مگذران
مرا سهم دادی که در پای پیل
تنت را بسایم چو دریای نیل
نترسم که دارم ز روشندلی
به دل، مهرِ جان نبی و علی
مرا غمز کردند کآن پر سخن
به مهر نبی و علی شد کهن
گر از مهر ایشان حکایت کنم
چو محمود را صد حمایت کنم
اگر شاه محمود از این بگذرد
مر او را به یک جو نسنجد خرد
من از مهر این هر دو شه نگذرم
اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
منم بندهٔ هر دو تا رستخیز
اگر شه کند پیکرم ریزهریز
جهان تا بود شهریاران بود
پیامم بر نامداران بود
که فردوسیِ طوسیِ پاکجفت
نه این نامه بر نام محمود گفت
به نام نبی و علی گفتهام
گهرهای معنی بسی سفتهام
نه زین گونه دادی مرا تو نوید
نه این بودم از شاه گیتی امید
بداندیش کش روز نیکی مباد
سخنهای نیکم به بد کرد یاد
بر پادشه پیکرم زشت کرد
فروزنده اخگر چون انگِشت کرد
هر آن کس که شعر مرا کرد پست
نگیردش گردون گردنده دست
چو فردوسی اندر زمانه نبود
بد آن بُد که بختش جوانه نبود
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
به دانش نبد شاه را دستگاه
و گر نه مرا برنشاندی به گاه
اگر شاه را شاه بودی پدر
به سر بر نهادی مرا تاج زر
اگر مادر شاه بانو بُدی
مرا سیم و زر تا به زانو بُدی
چون اندر تبارش بزرگی نبود
نیارست نام بزرگان شنود
جهاندار اگر نیستی تنگدست
مرا بر سر گاه بودی نشست
مرا گفت «خسرو که بوده است و گیو؟»
همان رستم و طوس و گودرز نیو؟
مرا در جهان شهریاری نو است
بسی بندگانم چو کیخسرو است
بسی تاجداران و گردنکِشان
که دادم یکایک از ایشان نشان
همه مرده از روزگار دراز
شد از گفت من نامشان زنده باز
به سی سال بردم به شهنامه رنج
که شاهم ببخشد بسی تاج و گنج
به پاداش من گنج را در گشاد
به من جز بهای فقاعی نداد
فقاعی نیَرزیدم از گنج شاه
از آن من فقاعی خریدم به راه
که سفله خداوند هستی مباد
جوانمرد را تنگدستی مباد
#سر۶ناسزایان_بر_افراشتن
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشتهٔ خویش گم کردن است
#به_جیب_اندرون_مار_پروردن_است
درختی که او تلخ دارد سرشت
گرش برنشانی به باغ بهشت
وز او جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر به کار آورد
همان میوهٔ تلخ بار آورد
#به_عنبر_فروشان_اگر_بگذری
شود جامهٔ تو همه عنبری
و گر نو شوی نزد انگشتگر
از او جز سیاهی نیابی دگر
ز بد اصل چشم بهی داشتن
بود خاک در دیده انباشتن
ز ناپارسایان مدارید امید
که زنگی به شستن نگردد سپید
ز بد گوهران بد نباشد عجب
سیاهی نشاید بریدن ز شب
پرستارزاده نیاید به کار
و گر چند باشد پدر شهریار
پشیزی به از شهریاری چنین
که نه کیش دارد نه آیین و دین
✨ شب آرامی داشته باشید
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
#آثار_فاخر_ایران ۳۰۱
⚜ زرینه
✴️ گوشواره ای نفیس از جنس طلا و فاینس ( سرامیک لعابدار ) که متعلق به دوره هخامنشیان بوده و در موزه هنر دیترویت کسور ایالات متحده آمریکا نگهداری می شود.
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
⚜ زرینه
✴️ گوشواره ای نفیس از جنس طلا و فاینس ( سرامیک لعابدار ) که متعلق به دوره هخامنشیان بوده و در موزه هنر دیترویت کسور ایالات متحده آمریکا نگهداری می شود.
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
#کلام_نیمروزی
👤 حکیم ابوالقاسم فردوسی
🔰 سر ناسزایان بر افراشتن
🔰 وز ایشان امید بهی داشتن
🔰 سر رشتهٔ خویش گم کردن است
🔰 به جیب اندرون مار پروردن است
🔰 ز بد اصل چشم بهی داشتن
🔰 بود خاک در دیده انباشتن
🔰 ز ناپارسایان مدارید امید
🔰 که زنگی به شستن نگردد سپید
🔆 روز آرامی داشته باشید
📝برداشت مطالب از منابع رسمی و تولید و بازتولید آن به دو زبان فارسی و انگلیسی
🗓 تاسیس : ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ و شماره ثبت ۸۲۸
🔰 پرهیز از اظهارنظر سیاسی و امنیتی ، عدم تعامل با افراد مبهم
🔰 حوزه فعالیت : میراث ملموس و ناملموس ، گردشگري و هنرهای سنتی
✍ ارسال پیامها ، گزارشها ، تصاویر و کلیپ برای ادمین در تلگرام @Admiinfo و یا آدرس الکترونیکی [email protected]
┏━━━🍁━━━┓
📡 تلگرام
@foalborz
@miraasbaanaan
@TourismCo
@Mirasmaanavi
@Avahanaghmeha
@Tacoairan
@Foreigntourism
📡 اینستاگرام
https://www.instagram.com/spiritual_.heritage
https://instagram.com/atmiiran
📡 لینکدین
https://www.linkedin.com/in/siyamak-sahafi-b5127923a/
📡 اکس
https://twitter.com/SahafiSiyamak?t=RxrNjJd6iPa8Q094A5uNGg&s=354
┗━━━🍁━━━┛
👤 حکیم ابوالقاسم فردوسی
🔰 سر ناسزایان بر افراشتن
🔰 وز ایشان امید بهی داشتن
🔰 سر رشتهٔ خویش گم کردن است
🔰 به جیب اندرون مار پروردن است
🔰 ز بد اصل چشم بهی داشتن
🔰 بود خاک در دیده انباشتن
🔰 ز ناپارسایان مدارید امید
🔰 که زنگی به شستن نگردد سپید
🔆 روز آرامی داشته باشید
📝برداشت مطالب از منابع رسمی و تولید و بازتولید آن به دو زبان فارسی و انگلیسی
🗓 تاسیس : ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ و شماره ثبت ۸۲۸
🔰 پرهیز از اظهارنظر سیاسی و امنیتی ، عدم تعامل با افراد مبهم
🔰 حوزه فعالیت : میراث ملموس و ناملموس ، گردشگري و هنرهای سنتی
✍ ارسال پیامها ، گزارشها ، تصاویر و کلیپ برای ادمین در تلگرام @Admiinfo و یا آدرس الکترونیکی [email protected]
┏━━━🍁━━━┓
📡 تلگرام
@foalborz
@miraasbaanaan
@TourismCo
@Mirasmaanavi
@Avahanaghmeha
@Tacoairan
@Foreigntourism
📡 اینستاگرام
https://www.instagram.com/spiritual_.heritage
https://instagram.com/atmiiran
📡 لینکدین
https://www.linkedin.com/in/siyamak-sahafi-b5127923a/
📡 اکس
https://twitter.com/SahafiSiyamak?t=RxrNjJd6iPa8Q094A5uNGg&s=354
┗━━━🍁━━━┛
#میراث_بان ۷۸۶
◀️ نعره غول های آهنین ، تن تاریخ را در شیراز می لرزاند
🔺فعالیت یکساله تاورکرین در قلب بافت تاریخی شیراز و لرزه بیوقفه فعالیت جرثقیل غولپیکر پشت سرای مشیر و خانههای تاریخی ادامه دارد. این جرثقیل درست چسبیده به بنای ثبتملیشده سرای مشیر و در مجاورت خانههای تاریخی ثبتشدهای چون خانه صدرایی (هتل بوتیک زیبا) و فروغی قرار دارد. اما با وجود اعتراضهای پیاپی مالکان این بناها طی یکسال گذشته، نهتنها اقدامی مؤثر برای توقف فعالیت آن انجام نشده، بلکه تاورکرین همچنان در این محدوده تاریخی مستقر و مشغول به کار است.
🔺در این ساختوساز در بافت تاریخی، تخلف دو نهاد شهرداری منطقه هشت و ادارهکل میراث فرهنگی فارس در صدور مجوز صددرصدی ساخت یک بنا همراه با گودبرداری عمیق در پشت سرای مشیر آشکار است. این نوع گودبرداری عمیق در بافت تاریخی در حریم درجهیک تخلف محسوب میشود. ......
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
👇 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید
https://shahrmardomdaily.ir/?p=87955
◀️ نعره غول های آهنین ، تن تاریخ را در شیراز می لرزاند
🔺فعالیت یکساله تاورکرین در قلب بافت تاریخی شیراز و لرزه بیوقفه فعالیت جرثقیل غولپیکر پشت سرای مشیر و خانههای تاریخی ادامه دارد. این جرثقیل درست چسبیده به بنای ثبتملیشده سرای مشیر و در مجاورت خانههای تاریخی ثبتشدهای چون خانه صدرایی (هتل بوتیک زیبا) و فروغی قرار دارد. اما با وجود اعتراضهای پیاپی مالکان این بناها طی یکسال گذشته، نهتنها اقدامی مؤثر برای توقف فعالیت آن انجام نشده، بلکه تاورکرین همچنان در این محدوده تاریخی مستقر و مشغول به کار است.
🔺در این ساختوساز در بافت تاریخی، تخلف دو نهاد شهرداری منطقه هشت و ادارهکل میراث فرهنگی فارس در صدور مجوز صددرصدی ساخت یک بنا همراه با گودبرداری عمیق در پشت سرای مشیر آشکار است. این نوع گودبرداری عمیق در بافت تاریخی در حریم درجهیک تخلف محسوب میشود. ......
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
👇 ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید
https://shahrmardomdaily.ir/?p=87955
💠 نگاهی کوتاه به مسکوکات ایران
#صفویه / ۲
#شاه_تهماسب_یکم
☢ نوشتههای روی سکههای دوره شاه تهماسب اول : السلطان العادل الکامل الهادی الوالی ابولمظفر شاه تهماسب بهادر خان الصفوی الحسینی خلدالله تعالی ملکه و سلطنه / السلطان الهادی شاه تهماسب بهادر خان الصفوی الحسینی خلدالله ملکه و سلطنه / غلام علی بن ابیطالب علیه السلام / السلطان الهادی الوالی ابوالمظفر پادشاه تهماسب الصفوی و در پشت سکهها نیز شعار شیعه و نام دوازده امام حک شده است
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
#صفویه / ۲
#شاه_تهماسب_یکم
☢ نوشتههای روی سکههای دوره شاه تهماسب اول : السلطان العادل الکامل الهادی الوالی ابولمظفر شاه تهماسب بهادر خان الصفوی الحسینی خلدالله تعالی ملکه و سلطنه / السلطان الهادی شاه تهماسب بهادر خان الصفوی الحسینی خلدالله ملکه و سلطنه / غلام علی بن ابیطالب علیه السلام / السلطان الهادی الوالی ابوالمظفر پادشاه تهماسب الصفوی و در پشت سکهها نیز شعار شیعه و نام دوازده امام حک شده است
┏━━🍁━━┓
@foalborz
┗━━🍁━━┛
🖌 شاعرانه ۱۰۷۲
👤 حکیم سنایی غزنوی
در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتریست
از باقیات مردان، پیری قلندریست
پیری که از مقام منیّت تنش جداست
پیری که از بقای بقیّت دلش بریست
تا روز، دوش، مستِ خرابات اوفتاده بود
بر صورتی که خلق، بَرو بر، همی گریست
گفتم «ورا ببینم، که این سخت منکرست»
گفتا که «حالِ منکَری از شرط منکِریست»
گفتم «گر این حدیث درست است پس چراست؟
کاندر وجود معنی با خلق داوریست»
گفت «آن وجودِ فعل بُوَد کاندرو تو را
با غیر داوری ز پی فضل و برتریست»
آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق
بنگر به راستی که کنون خاصه چون پَریست
دستِ هنر نهاد کُله بر سر خِرد
هر تکمه از کلاهش دینارِ جعفریست
گفتم «دل سنایی از کفر آگه است»
گفت «این نه از شمارِ سخنهای سرسریست»
در حقِّ اتحاد حقیقت به حقِ حق
چون تو نهای حقیقتِ اسلام کافریست
┏━🍁━┓
@foalborz
┗━🍁━┛
👤 حکیم سنایی غزنوی
در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتریست
از باقیات مردان، پیری قلندریست
پیری که از مقام منیّت تنش جداست
پیری که از بقای بقیّت دلش بریست
تا روز، دوش، مستِ خرابات اوفتاده بود
بر صورتی که خلق، بَرو بر، همی گریست
گفتم «ورا ببینم، که این سخت منکرست»
گفتا که «حالِ منکَری از شرط منکِریست»
گفتم «گر این حدیث درست است پس چراست؟
کاندر وجود معنی با خلق داوریست»
گفت «آن وجودِ فعل بُوَد کاندرو تو را
با غیر داوری ز پی فضل و برتریست»
آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق
بنگر به راستی که کنون خاصه چون پَریست
دستِ هنر نهاد کُله بر سر خِرد
هر تکمه از کلاهش دینارِ جعفریست
گفتم «دل سنایی از کفر آگه است»
گفت «این نه از شمارِ سخنهای سرسریست»
در حقِّ اتحاد حقیقت به حقِ حق
چون تو نهای حقیقتِ اسلام کافریست
┏━🍁━┓
@foalborz
┗━🍁━┛
4_6030534941471678562.pdf
475.9 KB
آموزه ۳۰۰
👤 ماریون وودمن
🔰 واقعیت این است که؛
اگر میخواهیم حقیقت درونی خود را پیدا کنیم،
باید به تنهایی به تاریکی خود برویم
و با فرآیند درونی خود بمانیم
تا زمانی که الگوی کهنالگویی شفابخش خود را پیدا کنیم.
هنگامی که این رابطه برقرار شد،
ما در مسیر فردی خود هستیم....
جدایی از تاریخ گذشته
و تنها ایستادن،
شجاعت زیادی میطلبد…...!!!
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
👤 ماریون وودمن
🔰 واقعیت این است که؛
اگر میخواهیم حقیقت درونی خود را پیدا کنیم،
باید به تنهایی به تاریکی خود برویم
و با فرآیند درونی خود بمانیم
تا زمانی که الگوی کهنالگویی شفابخش خود را پیدا کنیم.
هنگامی که این رابطه برقرار شد،
ما در مسیر فردی خود هستیم....
جدایی از تاریخ گذشته
و تنها ایستادن،
شجاعت زیادی میطلبد…...!!!
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🎋▪️ ۱ آبان سالروز درگذشت ادیب ، محقق ، شاعر نامدار ، استاد ریاضیات و منطق میرزا محمد نصیر ملقب به #فرصت_الدوله شیرازی می باشد
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🎋▪️ ۱ آبان سالروز درگذشت دکتر #محمد_حسین_لقمان_ادهم مشهور به #لقمان_الدوله فرزند آذربایجان و مؤسس و اولین رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران می باشد
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
🟢 یادش گرامی
┏━━🍁━━┓
⠀ @foalborz
┗━━🍁━━┛
