کجاست سمت حیات ؟
من از کدام طرف
میرسم به یک هدهد ؟
و گوش کن
که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را به هم میزد
چه چیز در همهٔ راه
زیر گوش تو میخواند ؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
#سهراب_سپهری
✦ @foroogh_shamloo ✦
من از کدام طرف
میرسم به یک هدهد ؟
و گوش کن
که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را به هم میزد
چه چیز در همهٔ راه
زیر گوش تو میخواند ؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
#سهراب_سپهری
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤10👍2
درختان چنار در این سرزمین
دیگر از اشک باران ننوشیدند
حتی قطرهای ،
وقتی که دانستند تا چند روز دیگر
از آنها داری خواهند تراشید
برای اعدام فرزندان این سرزمین
#شیرکو_بیکس
✦ @foroogh_shamloo ✦
دیگر از اشک باران ننوشیدند
حتی قطرهای ،
وقتی که دانستند تا چند روز دیگر
از آنها داری خواهند تراشید
برای اعدام فرزندان این سرزمین
#شیرکو_بیکس
✦ @foroogh_shamloo ✦
💔35😢16❤6🕊3👍1
در جذبه ای كه حاصلِ زیبایی
شب است
رویایِ دور دستِ تو
نزدیک می شود . . .
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
شب است
رویایِ دور دستِ تو
نزدیک می شود . . .
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤18👍8🕊3
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است
#اخوان_ثالث
#زمستان
✦ @foroogh_shamloo ✦
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
غبار آلوده مهر و ماه،
زمستان است
#اخوان_ثالث
#زمستان
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤22👍8💔3
توی تنهايی يک دشت بزرگ
كه مثل غربت شب بیانتهاست
يه درخت تنسياه سربلند
آخرين درخت سبز سرپاست
#ایرج_جنتی_عطایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
كه مثل غربت شب بیانتهاست
يه درخت تنسياه سربلند
آخرين درخت سبز سرپاست
#ایرج_جنتی_عطایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤17👍3
با قیامِ سبزه ها از خاک
با طلوعِ چشمه ها از سنگ
با سلامِ دلپذیرِ صبح
با گریزِ ابرِ خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد!!
همرهِ بالِ پرستوها
عطرِ پنهان مانده ی
اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد.
#سیاوش_کسرایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
با طلوعِ چشمه ها از سنگ
با سلامِ دلپذیرِ صبح
با گریزِ ابرِ خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد!!
همرهِ بالِ پرستوها
عطرِ پنهان مانده ی
اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد.
#سیاوش_کسرایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤10👍4😍1
اینک کلام تو بود از لبانی
که تکرار بهار وُ باغ است
و کلام تو در جان من نشست
و من آن را حرف به حرف باز گفتم
کلماتی که عطر دهان تو را داشت
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
که تکرار بهار وُ باغ است
و کلام تو در جان من نشست
و من آن را حرف به حرف باز گفتم
کلماتی که عطر دهان تو را داشت
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤12👍7
نه
تو را بر نتراشیده ام
از حسرت های خویش :
پارینه تر از سنگ
تُردتر از ساقه ی تازه روی یکی علف
تو را بر نکشیده ام از خشم خویش :
ناتوانیِ خِرد از بر آمدن ،
گُر کشیدن در مجمر بی تابی
تو را بر نَسَخته ام
به وزنه ی اندوه خویش :
پَرّ کاهی در کفّه ی حرمان ،
کوه در سنجشِ بیهودگی
تو را برگزیده ام
رِغمارَغمِ بیداد ...
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
تو را بر نتراشیده ام
از حسرت های خویش :
پارینه تر از سنگ
تُردتر از ساقه ی تازه روی یکی علف
تو را بر نکشیده ام از خشم خویش :
ناتوانیِ خِرد از بر آمدن ،
گُر کشیدن در مجمر بی تابی
تو را بر نَسَخته ام
به وزنه ی اندوه خویش :
پَرّ کاهی در کفّه ی حرمان ،
کوه در سنجشِ بیهودگی
تو را برگزیده ام
رِغمارَغمِ بیداد ...
#احمد_شاملو
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤13👍7
آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار اين شيشه کشيدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
ديدار دوبارهی ما مُيَسّر است ... ریرا!
مرا نان و آبی، علاقهی عريانی،
ترانهی خُردی، توشهی قناعتی بس بود
تا برای هميشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.
#سیدعلی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خستهی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بیقرار میدانستم
ديدار دوبارهی ما مُيَسّر است ... ریرا!
مرا نان و آبی، علاقهی عريانی،
ترانهی خُردی، توشهی قناعتی بس بود
تا برای هميشه با اندکی شادمانی و شبی از خوابِ تو سَر کُنم.
#سیدعلی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
👍6❤4
سلام بر تو که چشم تو گاهواره روز
سلام بر تو که دست تو آشیانه مهر
سلام بر تو که روی تو روشنایی ماست
سلام بر تو که از نور داشتی پیغام...
#هوشنگ_ابتهاج
✦ @foroogh_shamloo ✦
سلام بر تو که دست تو آشیانه مهر
سلام بر تو که روی تو روشنایی ماست
سلام بر تو که از نور داشتی پیغام...
#هوشنگ_ابتهاج
✦ @foroogh_shamloo ✦
👏5❤4👍1
چگونه باز گویم؟
فریاد را مگر می توان باز گفت؟
داد را مگر می توان نگاشت؟
باید که خاک باز گوید
باید که اعماق باز گوید
که چه بر سرِ آن گیسها
و دیدهها و سینهها
و لبخندها و ترانهها آمد
#شیرکو_بیکس
✦ @foroogh_shamloo ✦
فریاد را مگر می توان باز گفت؟
داد را مگر می توان نگاشت؟
باید که خاک باز گوید
باید که اعماق باز گوید
که چه بر سرِ آن گیسها
و دیدهها و سینهها
و لبخندها و ترانهها آمد
#شیرکو_بیکس
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤17💔6👍4
خفتگان ِ نقشِ قالی ، دوش بامن خلوتی کردند.
رنگشان پرواز کرده با گذشتِ سالیانِ دور ،
و نگاهِ این یکیشان از نگاهِ آن دگر مهجور،
بامن و دردی کهن ، تجدید عهدِ صحبتی کردند .
من به رنگِ رفته شان، وز تار و پودِ مرده شأن ،بیمار،
و نقوشِ در هم و افسرده شان، غمبار،
خیره ماندم سخت و لختی حیرتی کردم .
دیدم ایشان هم زحال و حیرت من حیرتی کردند.
#اخوان_ثالث
✦ @foroogh_shamloo ✦
رنگشان پرواز کرده با گذشتِ سالیانِ دور ،
و نگاهِ این یکیشان از نگاهِ آن دگر مهجور،
بامن و دردی کهن ، تجدید عهدِ صحبتی کردند .
من به رنگِ رفته شان، وز تار و پودِ مرده شأن ،بیمار،
و نقوشِ در هم و افسرده شان، غمبار،
خیره ماندم سخت و لختی حیرتی کردم .
دیدم ایشان هم زحال و حیرت من حیرتی کردند.
#اخوان_ثالث
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤9👏2👍1
آنقدر در برابر باد ایستادهام
کز نسجهایم
بوی ز هم گسستن خاک و گیاه میآید
#محمد_مختاری
✦ @foroogh_shamloo ✦
کز نسجهایم
بوی ز هم گسستن خاک و گیاه میآید
#محمد_مختاری
✦ @foroogh_shamloo ✦
👍18❤8😢3🕊2
دو صدا؛
نقشهایی خلوت آیینه را اکنون میآلایند
پرتوی بیرنگ میافتد به روی جادههای دور
روی انگشتان تُرد لحظهها
تابوتِ سردی
نرم میلغزد
وهمی آیا نقش خود را در آب میبیند؟
پرسشی هرگونه بیهوده است
غبار ترس دارد میرود از حفرهها بالا
در نهفتِ خاک
شاید
زندگی را
مردهای در خواب میبیند ...
#سهراب_سپهری
✦ @foroogh_shamloo ✦
نقشهایی خلوت آیینه را اکنون میآلایند
پرتوی بیرنگ میافتد به روی جادههای دور
روی انگشتان تُرد لحظهها
تابوتِ سردی
نرم میلغزد
وهمی آیا نقش خود را در آب میبیند؟
پرسشی هرگونه بیهوده است
غبار ترس دارد میرود از حفرهها بالا
در نهفتِ خاک
شاید
زندگی را
مردهای در خواب میبیند ...
#سهراب_سپهری
✦ @foroogh_shamloo ✦
👍6❤3
دوستت دارم...
و هرگز تو را در برگهی ۳۱ دسامبر تنها رها نخواهم کرد
تو را بر شانههایم حمل میکنم
و میگردانمت میان فصلها
در زمستان، کلاه پشمی قرمز رنگی
بر سرت خواهم گذاشت تا سردت نشود
در پاییز، تنها بارانیام را به تو خواهم داد که خیس نشوی
در بهار تو را بر سبزههای تازه روییده رها میکنم تا به خواب فرو روی
و با ملخها و گنجشکان صبحانه بخوری
و در تابستان
برایت تور کوچکی خواهم خرید
تا صدفها و مرغان دریایی
و ماهیهای گمنام را صید کنی
دوستت دارم...
و نمیخواهم تو را به حافظهی کارهای گذشته،
و نه به حافظهی قطارهایِ سفر کرده وصل کنم
تو آخرین قطاری که شبانهروز
روی رگهای دستانم در حال سفر است
تو آخرین قطار منی
و من آخرین ایستگاه تو
#نزار_قبانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
و هرگز تو را در برگهی ۳۱ دسامبر تنها رها نخواهم کرد
تو را بر شانههایم حمل میکنم
و میگردانمت میان فصلها
در زمستان، کلاه پشمی قرمز رنگی
بر سرت خواهم گذاشت تا سردت نشود
در پاییز، تنها بارانیام را به تو خواهم داد که خیس نشوی
در بهار تو را بر سبزههای تازه روییده رها میکنم تا به خواب فرو روی
و با ملخها و گنجشکان صبحانه بخوری
و در تابستان
برایت تور کوچکی خواهم خرید
تا صدفها و مرغان دریایی
و ماهیهای گمنام را صید کنی
دوستت دارم...
و نمیخواهم تو را به حافظهی کارهای گذشته،
و نه به حافظهی قطارهایِ سفر کرده وصل کنم
تو آخرین قطاری که شبانهروز
روی رگهای دستانم در حال سفر است
تو آخرین قطار منی
و من آخرین ایستگاه تو
#نزار_قبانی
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤17👍8💔3
و در شهادت یک شمع
راز منوری ست که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله
خوب می داند...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
راز منوری ست که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله
خوب می داند...
#فروغ_فرخزاد
✦ @foroogh_shamloo ✦
❤11👍11🕊2
کمال در آخر نیست
و آخر نیست
که انسان تنی مُردنی دارد
و روزهایی نمردنی .
#یدالله_رویایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
و آخر نیست
که انسان تنی مُردنی دارد
و روزهایی نمردنی .
#یدالله_رویایی
✦ @foroogh_shamloo ✦
👍13❤5💔3🕊1
اگرچه گفتهاند
دهان تو را دوباره خواهیم بست
اما نگرانِ سکوتِ من نباش،
چشمهای دلواپسِ من
باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه خواستهاند
چشمهای مرا دوباره ببندند
اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم
دستهای خستهٔ من
باز با تو سخن خواهند گفت...
#سید_علی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
دهان تو را دوباره خواهیم بست
اما نگرانِ سکوتِ من نباش،
چشمهای دلواپسِ من
باز با تو سخن خواهند گفت.
اگرچه خواستهاند
چشمهای مرا دوباره ببندند
اما نگرانِ ندیدنِ دنیا نیستم
دستهای خستهٔ من
باز با تو سخن خواهند گفت...
#سید_علی_صالحی
✦ @foroogh_shamloo ✦
😢8❤6👍2🕊1