Telegram Web Link
بیش‌ترین چیزی که درباره «زبان»
آزارم می‌دهد
این است که برای گفتن از تو ناقص است
و «نویسندگی» هم نمی‌تواند تو را بنویسد!
تو زنی دشوار و آسمان‌فرسا هستی
و واژه‌های من چون اسب‌های خسته
بر ارتفاعات تو له‌له می‌زنند
و عبارات من برای تصویر شعاع تو کافی نیست

مشکل از تو نیست!
مشکل از حروف الفباست
که تنها بیست‌وهشت حرف دارد
و از این رو برای بیان گستره‌ی زنانگی تو
ناتوان است!

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم...

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
و من انعکاسی بودم
که بیخودانه همهٔ خلوت‌ها را بهم می‌زد !
در پایان همهٔ رویاها
در سایه بهتی فرو می‌رفت.

#سهراب_سپهری

@foroogh_shamloo
به من بگو
در این برهوتِ بی‌خواب و طی
مگر من چه کرده‌ام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی‌ام آفریده‌اند؟

#سیدعلی_صالحی

@foroogh_shamloo
گلدان ها را آب داده ام
ظرف ها را شسته ام
خانه را رُفت و رو کرده ام
دنیا خیلی خوب است،
بیا! علامت خانه بودن من
همین پنجره ی رو به جنوب آفتاب است،
تا تو نیایی ،پرده را نخواهم کشید...

#سید_علی_صالحی

@foroogh_shamloo
روزهای پی در پی
نه چیزی می‌خورد
و نه چیزی می‌نوشید
که تنها خورد و خوراکش
اندوه بود..

#جمال_ثريا

@foroogh_shamloo
سرشارم
از شعرهای نچیده،
روزهای نیامده،
اتوبوس‌هایی مملو آدمیانی که به تعطیلی می‌روند،
قلبی که روی دست بهار مانده است،
کف‌های پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند...

سرشارم
از شکایت سنگ‌ها
وقتی که در ترنم رودخانه ترک می‌خورند...

سرشارم از برف،
از ترنم انگور،
نور ...

و در انتظارم
از بُن تاریکی آفاقم را روشن کنی،
من برخیزم
و در درخشش روزی دیگر
باقی زندگی را پی گیرم...

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
زیباترین حرف‌ات را بگو
شکنجه‌یِ پنهانِ سکوت‌ات را آشکاره کُن
و هراس مدار از آن‌که بگویند
ترانه‌ئی بی‌هوده می‌خوانید. ـــ
چرا که ترانه‌یِ ما
ترانه‌یِ بی‌هوده‌گی نیست
چرا که عشق
حرفی بی‌هوده نیست.
حتا بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتی‌ست؛
چرا که عشق
خودْ فرداست
خودْ همیشه است.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فروشکسته ای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی ، پرده ی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی ، آمدن تو شد جهان
آه که می زند برون ، از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان


#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
در یکدیگر گریسته بودیم
در یکدیگر تمام لحظه‌ی بی‌اعتبار وحدت را
دیوانه‌وار زیسته بودیم
 
 #فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
ديگر سراغت را
از نارنجِ رها شده
درپياله‌ی آب نخواهم گرفت
ديگر سراغت را
از ماه، ماهِ درشت
و گلگون نخواهم گرفت

من، همين منِ ساده
باور کن
برای يکبار برخاستن
هزار‌هزار بار فروافتاده‌ام..

#سيد_على_صالحى

@foroogh_shamloo
نه سراغی، نه سلامی
خبری میخواهم
قدر یک قاصدک
از تو اثری میخواهم

#مهدی_فرجی

@foroogh_shamloo
شاید بر من عیب بگیری که چرا دل از وطن برنداشته و تو را به دیاری دیگر نبرده‌ام تا آنجا با خاطری آسوده‌تر به سر ببری. شاید مرا به بی‌همتی متصّف کنی. راستی آن است که این عزیمت بارها از خاطرم گذشته است. اما من و تو از آن نهال‌ها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود برکَنیم و در آب و هوایی دیگر نمو کنیم. پدران تو، تا آنجا که خبر دارم، همه با کتاب و قلم سر و کار داشته‌اند، یعنی از آن طایفه بوده‌اند که مامورند میراث ذوق و اندیشه‌ی گذشتگان را به آیندگان بسپارند. جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است.
از این همه تعلق گسستن کار آسانی نیست.

#پرویز_خانلری
"نامه‌ای به فرزندش"

@foroogh_shamloo

صبح از دریچه سر به درون می‌کشد به ناز
وز مشرقِ خیال
تو، صبح تابناک‌تری را
_سر در کنار من_
با چهره‌ی شکفته چو گل‌های نسترن
لبخند میزنی.
من ، آفتاب پاک‌تری را
در نوشخندِ مهر تو می‌بینم
در مطلعِ بلندِ شکفتن.
من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرقِ خیال دمیده‌ست
آغاز میکنم.

#فریدون_مشیری

@foroogh_shamloo
و جاودانگی
رازش را با تو در میان نهاد...

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
کیستی که من
این گونه به اعتماد
نام خود را با تو می گویم...
کلید قلبم را در دستانت می گذارم
نان شادی ام را با تو قسمت می کنم
به کنارت می نشینم
و سر بر شانه‌ی تو
این چنین آرام به خواب می روم؟
کیستی که من
این گونه به جِد
در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!!
کیستی که من جز او
نمی بینم و نمی یابم ؟!!

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یک روز آن پرنده‌ها
نمایان شدند
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ‌های تازه که در شهوت نسیم نفس می‌زدند

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
فرمود: که هرکه محبوب است، خوب است
نه برعکس. لازم نیست که هرکه خوب باشد،
محبوب باشد. خوبی جزو محبوبی است و
محبوبی اصل است. چون محبوبی باشد، البته
خوبی باشد. جزو چیزی از کُلش جدا نباشد
و ملازم کُل باشد.
در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوب‌تر،
اما محبوبِ مجنون نبودند. مجنون را
می‌گفتند که از لیلی خوب‌ترانند؛ برتو بیاریم.
او می‌گفت؛ که آخر من لیلی را به صورت
دوست نمی‌دارم و لیلی صورت نیست.

#مولانا
فیه‌ما‌فیه

@foroogh_shamloo
در پهنه‌ی جهان
انسان برای کشتن انسان
تا جبهه می‌رود
انسان برای کشتن انسان
تشویق می‌شود!
درجبهه‌های جنگ کشتار می‌کنند
یا کشته می‌شوند
تابوت صد هزار جوان را
پیران داغدار با چشم اشکبار
بردوش می‌کشند درخاک می نهند.

....آنگاه کودکان را
تعلیم می‌دهند:
یک شاخه از درخت نبایست بشکنند!

#فریدون_مشیری

@foroogh_shamloo
2025/07/03 17:09:55
Back to Top
HTML Embed Code: