Telegram Web Link
چراغ از خانه و شکوفه از انار
آب از پیاله و پروانه از پسین
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌اید
با رویاهامان چه می‌کنید

#سید‌علی‌_صالحی

@foroogh_shamloo
22😢7
روزی خواهد آمد
که عشق بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ می‌کند
و فریاد ترانه‌ای به وسعت بهار سر می‌دهد

روزی که تا شکوفایی گل سرخ
فاصله‌ای نیست
و پرنده ، به شوق تماشای دشت
سر از پا نمی‌شناسد

روزی که شفق
سرشار از عطرِ نسیمِ زلفانِ توست
و لاله‌ها
رنگ لبان تو را وام می‌گیرند

روزی که سیب
چون گونه‌های تو
مست رسیدن می‌شود

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
35👏4🕊2
بودنت
زندگي را معنا می‌کند
لازم نيست کاری انجام دهی
سروِ روانِ من
همين که راه می‌روی، ساز می‌زنی

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
44👍5
عشق عزیز من، به چهره‌ی شادابت فکر می‌کنم و این نیروی واقعی و امید من است. مراقبِ ما باش. خودت را زیبا، روشن، قوی حفظ کن. خودت را برای خوشبختی آماده کن. این یگانه‌ وظیفه‌ای‌ست که ما داریم. دیگر مرا هرگز از زندگیت بیرون نکن. بپذیر، نه آن‌طور که تقدیری محتوم را پذیرا می‌شویم؛
مرا آن‌طور بپذیرم که انسانی را می‌پذیریم با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌هایش. منتظرم بمان. همه‌چیز را از نو می‌سازم. خودم را. عشقمان را، میان دست‌های تو در امتدادِ این فراق. با کورترین اعتمادها‌

‌مأیوس می‌بوسمت
ناتوان از کنده‌شدن از تو

#آلبر_کامو

@foroogh_shamloo
26👏6💔4😢2
نه
تو را بر نتراشیده‌ام
از حسرت‌های خویش
پارینه‌تر از سنگ
تُردتر از ساقه‌ی تازه روی یکی علف
تو را بر نکشیده‌ام از خشم خویش
ناتوانیِ خِرد از بر آمدن
گُر کشیدن در مجمر بی‌تابی
تو را بر نَسَخته‌ام
به وزنه‌ی اندوه خویش
پَرّ کاهی در کفّه‌ی حرمان
کوه در سنجشِ بیهودگی
تو را برگزیده‌ام
رِغمارَغمِ بیداد

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
11🕊7
آنی که تو را وطن دیده، غریب نساز

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
24😢4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اخذ مدارک دانشگاه آزاد
واحدهای معتبر تهران
کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا
با استعلام
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

Telegram :
👇👇👇👇
@irantahsilatorg3


Instagram : H۱۱
👇👇👇👇
Https://instagram.com/uni_irantahsilat
2
به تو گفتم:گنجشك كوچك من باش
تا در بهار تو
من درختی پر شكوفه شوم
و برف آب شد
شكوفه رقصید آفتاب درآمد.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
24👏4😍3🥰2
وقتي ماه محرم و صفر مي‌آمد هنگام جولان و خود نمائي آبجي خانم مي‌رسيد، در هيچ روضه‌خواني نبـود كـه او در بالاي مجلس نباشد. در تعزيه‌ها از يك ساعت پيش از ظهر براي خودش جا مي‌گرفت، همه روضـه‌خوان‌هـا او را مي‌شناختند و خيلي مايل بودند كه آبجي خانم پاي منبر آنها بوده باشد تا مجلس را از گريه، ناله و شيون خـودش گرم بكند. بيشتر روضه‌ها را از بر شده بود، حتي از بس كه پـاي وعـظ نشسـته بـود و مسـئله مي دانسـت اغلـب همسايه‌ها مي آمدند از او سهويات خودشان را مي پرسيدند، سفيده صبح او بود كه اهل خانه را بيدار مي‌كـرد، اول مي‌رفت سر رختخواب خواهرش به او لگد مي‌زد مي‌گفت : ‹‹ لنگ ظهر است ، پس كي پـا مي‌شـوي نمـازت را به كمـرت بزني؟ ›› آن بيچاره هم بلند می‌شد خواب‌آلود وضو می‌گرفـت و می‌ايسـتاد بـه نمـاز كـردن. از اذان صـبح ، بانـگ خروس ، نسيم سحر ، زمزمه نماز ، يك حالت مخصوصي، يك حالت روحانی به آبجی خانم دست می‌داد و پـيش وجدان خويش سرافراز بود. با خودش مي‌گفت: اگر خدا من را نبرد به بهشت پس كی را خواهد بـرد ؟

#صادق_هدایت
#آبجی‌خانم

@foroogh_shamloo
👏2314🕊1
چشمهایت
جشن آتش است
سالی یک بار به تماشا می نشینمش...
و باقی روزهای سال آتشی شعله ور را خاموش می کنم...
در زیر پوستم...
در زیر پیراهنم...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
18
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می‌دود
تو گفتی که از نقطه‌چین‌ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم و ظاهر شدی
تو از شعله‌ی گیسوانت رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند

#عمران_صلاحی

@foroogh_shamloo
14😍2
آن‌چه در بالا بود
در من
پایین آمد،
چون آوایی که از اعماقِ سکوت
می‌گذرد.

ستارگان را
در کفِ دستم دیدم،
و شب،
نهان‌خانه‌ی نوری شد
که او،
در دهانِ باد
زمزمه کرده بود.

گفتم:
کجاست خدا؟
و پژواکِ حضورش
از استخوان‌هایم برخاست،
چنان‌که مرمر
زایشِ نقش را در خویش می‌شنود.

در آینه‌ای ایستادم
که نه من را،
که تمام هستی را
با چشمانِ من
نگاه می‌کرد.

من،
نه آغازم،
نه پایان،
بلکه حلقه‌ای‌ام
در زنجیره‌ی نوری
که خود را
در هزار پیکر
تجلی می‌دهد.

#نادر_پناهی_نیا

@foroogh_shamloo
21👏4🕊3
در آواز من زنگی بی هوده هست
بی هوده تر از تشنج احتضار
که در تلاش تاراندن مرگ
با شتابی دیوانه وار
باقی مانده ی زنده گی را مصرف می کند
تا مرگ کامل فرارسد
پس زنگ بلند آواز من
به کمال سکوت می نگرد
سنگر برای تسلیم آهن برای آشتی
جوهر برای مرگ

#احمد_شاملو
10👏4🕊2🥰1
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت با دستانِ من آشناست

#احمدشاملو

@foroogh_shamloo
27👍4👏1💔1
از قلب بیمارم می‌خواهم تا آمدن تو بتپد
به دنبال لبخند ناب تو هستم
چنین عمرم را می‌گذرانم
مرا نه شکوه است
نه گلایه
قلبم اگر یاری کند
برگ‌های زرد پاییزی را شماره می‌کنم
که دارند از پاییز جدا می‌شوند
و به زمستان متصل می‌شوند

برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می‌توانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان می‌دهم
میوه‌های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت‌نامهٔ من است
از زمین بی‌برکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم می‌خواهم تا آمدن تو بتپد

#احمدرضا_احمدی

@foroogh_shamloo
22👏5🕊3🥰2
همه هستی من
آیه‌ی تاریکی‌ست
که تو را در خود تکرارکنان
به سحرگاه شکفتن‌ها و رستن‌های ابدی خواهد برد.

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
12
بیچاره من
که از پس این جستجو، هنوز
می نالد از من این دل شیدا که: یار کو؟
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب؟
بنما...کجاست او

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
13👏7😍2
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره‌های تمنا را
در بوسه‌های پر شررش جویم
لذات آتشین هوس‌ها را

می‌خواهمش دریغا، می‌خواهم
می‌خواهمش به تیره، به تنهایی
می‌خوانمش به گریه، به بی‌تابی
می‌خوانمش به صبر، شكیبایی

لب تشنه می‌دود نگهم هردم
در حفره‌های شب، شبی بی‌پایان
او، آن پرنده، شاید می‌گرید
بر بام یک ستاره سرگردان

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
💔14🕊41
زندگی نوبر انجیر سیاه ،
در دهان گسِ تابستان است
زندگی ، بُعد درخت است
به چشم حشره!
زندگی گل به توان ابدیت...

#سهراب_سپهری

@foroogh_shamloo
1
2025/07/12 16:06:49
Back to Top
HTML Embed Code: