Telegram Web Link
ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم
وطن من
ای تواناترین مظلوم
تو را دوست دارم

#سلمان_هراتی

@foroogh_shamloo
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاكم كه در آن
عشق تو می‌جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی
به زمین ریخته باد!

#فریدون_مشیری

@foroogh_shamloo
تا کوچ هست، کوچ میکنم
تا آتش هست، می سوزم
تا آب هست، غرق می شوم
تا چاقو هست، قربانی می شوم
تا خاک هست، بی وطنم
تا کوه هست، سقوط می کنم
تا طنابِ دار هست، حلق آویز می شوم.
.
من پیش از موسی، آواره بوده ام
من پیش از عیسی، مصلوب شده ام
من پیش از قریش، زنده به گورم کرده اند
من پیش از حسین، سرم را بُریده اند.

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
در آخرین نامه ات از من پرسیده بودی
که چه سان تو را دوست دارم؟
عزیزکم ، همچون بهار
که آسمان کبود را دوست دارد
همچون پروانه ای در دل کویر
یا زنبوری کوچک در عمق جنگل
که به گل سرخی دل داده است
و به آن شهد شیرین اش

آری، من اینگونه تو را دوست دارم
همچون برفی بر بلندای کوه
یا چشمه ای روان در دل جنگل
که تراوش ماهتاب را دوست دارد
عزیزکم
آنگونه که خودت را دوست داری
آنگونه که خودم را دوست دارم
همانگونه دوستت دارم

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعد از جنگ با چوب دستم انجیر های تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند
با تو خواهم خواند
و تورا در بهت آفتابی ات خواهم بوسید
اگر ابرها بگذارند .

#محمدابراهیم_جعفری

@foroogh_shamloo
مرا تَصدیق کنی یا اِنکار
مرا سرآغازی بپنداری یا پایان
من در پایانِ پایان‌ها فرو نمی‌روم
مرا بشنوی یا نه
مرا جستجو کنی یا نکنی
من مردِ خداحافظی همیشگی نیستم
باز می‌گردم ؛ همیشه باز می‌گردم
من روانِ دائمِ یک دوست داشتن هستم

#نادر_ابراهيمی

@foroogh_shamloo
چراغ از خانه و شکوفه از انار
آب از پیاله و پروانه از پسین
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفته‌اید
با رویاهامان چه می‌کنید

#سید‌علی‌_صالحی

@foroogh_shamloo
روزی خواهد آمد
که عشق بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ می‌کند
و فریاد ترانه‌ای به وسعت بهار سر می‌دهد

روزی که تا شکوفایی گل سرخ
فاصله‌ای نیست
و پرنده ، به شوق تماشای دشت
سر از پا نمی‌شناسد

روزی که شفق
سرشار از عطرِ نسیمِ زلفانِ توست
و لاله‌ها
رنگ لبان تو را وام می‌گیرند

روزی که سیب
چون گونه‌های تو
مست رسیدن می‌شود

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
بودنت
زندگي را معنا می‌کند
لازم نيست کاری انجام دهی
سروِ روانِ من
همين که راه می‌روی، ساز می‌زنی

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
عشق عزیز من، به چهره‌ی شادابت فکر می‌کنم و این نیروی واقعی و امید من است. مراقبِ ما باش. خودت را زیبا، روشن، قوی حفظ کن. خودت را برای خوشبختی آماده کن. این یگانه‌ وظیفه‌ای‌ست که ما داریم. دیگر مرا هرگز از زندگیت بیرون نکن. بپذیر، نه آن‌طور که تقدیری محتوم را پذیرا می‌شویم؛
مرا آن‌طور بپذیرم که انسانی را می‌پذیریم با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌هایش. منتظرم بمان. همه‌چیز را از نو می‌سازم. خودم را. عشقمان را، میان دست‌های تو در امتدادِ این فراق. با کورترین اعتمادها‌

‌مأیوس می‌بوسمت
ناتوان از کنده‌شدن از تو

#آلبر_کامو

@foroogh_shamloo
نه
تو را بر نتراشیده‌ام
از حسرت‌های خویش
پارینه‌تر از سنگ
تُردتر از ساقه‌ی تازه روی یکی علف
تو را بر نکشیده‌ام از خشم خویش
ناتوانیِ خِرد از بر آمدن
گُر کشیدن در مجمر بی‌تابی
تو را بر نَسَخته‌ام
به وزنه‌ی اندوه خویش
پَرّ کاهی در کفّه‌ی حرمان
کوه در سنجشِ بیهودگی
تو را برگزیده‌ام
رِغمارَغمِ بیداد

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
آنی که تو را وطن دیده، غریب نساز

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اخذ مدارک دانشگاه آزاد
واحدهای معتبر تهران
کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا
با استعلام
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

Telegram :
👇👇👇👇
@irantahsilatorg3


Instagram : H۱۱
👇👇👇👇
Https://instagram.com/uni_irantahsilat
به تو گفتم:گنجشك كوچك من باش
تا در بهار تو
من درختی پر شكوفه شوم
و برف آب شد
شكوفه رقصید آفتاب درآمد.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
وقتي ماه محرم و صفر مي‌آمد هنگام جولان و خود نمائي آبجي خانم مي‌رسيد، در هيچ روضه‌خواني نبـود كـه او در بالاي مجلس نباشد. در تعزيه‌ها از يك ساعت پيش از ظهر براي خودش جا مي‌گرفت، همه روضـه‌خوان‌هـا او را مي‌شناختند و خيلي مايل بودند كه آبجي خانم پاي منبر آنها بوده باشد تا مجلس را از گريه، ناله و شيون خـودش گرم بكند. بيشتر روضه‌ها را از بر شده بود، حتي از بس كه پـاي وعـظ نشسـته بـود و مسـئله مي دانسـت اغلـب همسايه‌ها مي آمدند از او سهويات خودشان را مي پرسيدند، سفيده صبح او بود كه اهل خانه را بيدار مي‌كـرد، اول مي‌رفت سر رختخواب خواهرش به او لگد مي‌زد مي‌گفت : ‹‹ لنگ ظهر است ، پس كي پـا مي‌شـوي نمـازت را به كمـرت بزني؟ ›› آن بيچاره هم بلند می‌شد خواب‌آلود وضو می‌گرفـت و می‌ايسـتاد بـه نمـاز كـردن. از اذان صـبح ، بانـگ خروس ، نسيم سحر ، زمزمه نماز ، يك حالت مخصوصي، يك حالت روحانی به آبجی خانم دست می‌داد و پـيش وجدان خويش سرافراز بود. با خودش مي‌گفت: اگر خدا من را نبرد به بهشت پس كی را خواهد بـرد ؟

#صادق_هدایت
#آبجی‌خانم

@foroogh_shamloo
چشمهایت
جشن آتش است
سالی یک بار به تماشا می نشینمش...
و باقی روزهای سال آتشی شعله ور را خاموش می کنم...
در زیر پوستم...
در زیر پیراهنم...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می‌دود
تو گفتی که از نقطه‌چین‌ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم و ظاهر شدی
تو از شعله‌ی گیسوانت رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند

#عمران_صلاحی

@foroogh_shamloo
آن‌چه در بالا بود
در من
پایین آمد،
چون آوایی که از اعماقِ سکوت
می‌گذرد.

ستارگان را
در کفِ دستم دیدم،
و شب،
نهان‌خانه‌ی نوری شد
که او،
در دهانِ باد
زمزمه کرده بود.

گفتم:
کجاست خدا؟
و پژواکِ حضورش
از استخوان‌هایم برخاست،
چنان‌که مرمر
زایشِ نقش را در خویش می‌شنود.

در آینه‌ای ایستادم
که نه من را،
که تمام هستی را
با چشمانِ من
نگاه می‌کرد.

من،
نه آغازم،
نه پایان،
بلکه حلقه‌ای‌ام
در زنجیره‌ی نوری
که خود را
در هزار پیکر
تجلی می‌دهد.

#نادر_پناهی_نیا

@foroogh_shamloo
2025/07/04 07:29:00
Back to Top
HTML Embed Code: