آیا تب مهاجرت میتواند باعث افزایش بیکاری شود؟! در ایران بله.
تب مهاجرت با خود مهاجرت فرق داره. مهاجرت در آلمان هم وجود داره و هرسال تعداد قابل توجهی این کشور رو ترک میکنند تا در آمریکا زندگی کنند.
اما سه تا فرق با ایران وجود داره: یک، آلمانی دچار تب نیست. دائم به رفتن فکر نمیکنه. همه ابعاد زندگیش رو تحت تأثیر قرار نمیده. احساس موقتی بودن و بلاتکلیفی نداره. دو، مهاجرت براش یه کار اداریه. وقتش که شد، میره انجام میده. در واقع بزرگترین کاری که باید انجام بده، فروختن خونشه، تازه اگه پولش رو لازم داشته باشه. در حالی که اینجا فروختن خونه راحتترین کار بین هفتخوانیه که باید ازشون عبور کنه. سه، سیستم آموزشی آلمان داره جایگزینش رو تربیت میکنه.
ترکیب تب مهاجرت، بعلاوه ناممکن بودنش برای ۹۰ درصد کسانی که دچار این تب هستند، بعلاوه سیستم آموزشی که عملا وجود ندارد، میتونه باعث اختلال در تصمیمگیری در انتخاب مهارت بشه. مثلا تب مهاجرت باعث شد تعداد زیادی به سمت علوم کامپیوتر و برق و مکانیک برن، چون اینها اون رشتههایی هستند که به نظر میرسه بیشترین شانس رو برای مهاجرت ایجاد میکنند. اما اون چیزی که بازار ایران لازم داشت سیمکش برق ساختمان بود! کامپیوتریها و برقیها و مکانیکیهای زیادی به آمریکا و کانادا و استرالیا رفتند، اما بیشترشون نتونستن برن، و خیلی ازونها که نتونستن برن، الان بیکارند. چون سیمکشی ساختمان بلد نیستند.
در یک ترند بسیار جالب، حتی در آمریکا تعداد فرصتهای شغلی جدید در علوم کامپیوتر به شدت کاهش پیدا کرده، و در سیمکشی ساختمان به شدت افزایش داشته.
@forrhino
تب مهاجرت با خود مهاجرت فرق داره. مهاجرت در آلمان هم وجود داره و هرسال تعداد قابل توجهی این کشور رو ترک میکنند تا در آمریکا زندگی کنند.
اما سه تا فرق با ایران وجود داره: یک، آلمانی دچار تب نیست. دائم به رفتن فکر نمیکنه. همه ابعاد زندگیش رو تحت تأثیر قرار نمیده. احساس موقتی بودن و بلاتکلیفی نداره. دو، مهاجرت براش یه کار اداریه. وقتش که شد، میره انجام میده. در واقع بزرگترین کاری که باید انجام بده، فروختن خونشه، تازه اگه پولش رو لازم داشته باشه. در حالی که اینجا فروختن خونه راحتترین کار بین هفتخوانیه که باید ازشون عبور کنه. سه، سیستم آموزشی آلمان داره جایگزینش رو تربیت میکنه.
ترکیب تب مهاجرت، بعلاوه ناممکن بودنش برای ۹۰ درصد کسانی که دچار این تب هستند، بعلاوه سیستم آموزشی که عملا وجود ندارد، میتونه باعث اختلال در تصمیمگیری در انتخاب مهارت بشه. مثلا تب مهاجرت باعث شد تعداد زیادی به سمت علوم کامپیوتر و برق و مکانیک برن، چون اینها اون رشتههایی هستند که به نظر میرسه بیشترین شانس رو برای مهاجرت ایجاد میکنند. اما اون چیزی که بازار ایران لازم داشت سیمکش برق ساختمان بود! کامپیوتریها و برقیها و مکانیکیهای زیادی به آمریکا و کانادا و استرالیا رفتند، اما بیشترشون نتونستن برن، و خیلی ازونها که نتونستن برن، الان بیکارند. چون سیمکشی ساختمان بلد نیستند.
در یک ترند بسیار جالب، حتی در آمریکا تعداد فرصتهای شغلی جدید در علوم کامپیوتر به شدت کاهش پیدا کرده، و در سیمکشی ساختمان به شدت افزایش داشته.
@forrhino
کلیشه «الان فقط از سی درصد مغزمون استفاده میکنیم و به این همه پیشرفت رسیدیم، اگه از نود درصدش استفاده میکردیم چی میشد؟» که از لحاظ علمی کاملا بولشت بود اما به فیلمسازها ایده داد تا باش فانتزی بسازند، یه نسخه بدنی هم داره و وانمود میکنه همه یه آرنولدی درون خودشون دارند، اما در زندگی روزمره قفله.
در دنیای واقعی برعکسه. نمونههایی که شکننده بودن انسان ثابت بشه خیلی خیلی بیشتر رخ میدن، تا نمونههایی که کارایی یک درصد جهش داشته. نه تنها در مورد بدن، میشه به دفعات سوپرایز شد، مثل وقتی که پریدن غیراصولی در آب باعث میشه به مدت چندماه به مراکز مختلف فیزیوتراپی مراجعه کنند، بلکه در مورد ظرفیت روانی هم میشه سوپرایز شد. مثل وقتی استرس در مورد یک مسئله ساده باعث میشه مفاصلشون دچار التهاب بشه، یا با صدای انفجار که فکر میکردند چون قبلا بارها در ویدئوهای مستند نمونههای خیلی بلندش رو شنیدن پس براش آمادگی دارند، کنترل خودشون رو از دست میدن و به گریه میفتند.
ما یک قطعه شیشهای هستیم که وقتی بعد از شصت هفتاد سال میفته میشکنه، تعجب میکنیم.
@forrhino
در دنیای واقعی برعکسه. نمونههایی که شکننده بودن انسان ثابت بشه خیلی خیلی بیشتر رخ میدن، تا نمونههایی که کارایی یک درصد جهش داشته. نه تنها در مورد بدن، میشه به دفعات سوپرایز شد، مثل وقتی که پریدن غیراصولی در آب باعث میشه به مدت چندماه به مراکز مختلف فیزیوتراپی مراجعه کنند، بلکه در مورد ظرفیت روانی هم میشه سوپرایز شد. مثل وقتی استرس در مورد یک مسئله ساده باعث میشه مفاصلشون دچار التهاب بشه، یا با صدای انفجار که فکر میکردند چون قبلا بارها در ویدئوهای مستند نمونههای خیلی بلندش رو شنیدن پس براش آمادگی دارند، کنترل خودشون رو از دست میدن و به گریه میفتند.
ما یک قطعه شیشهای هستیم که وقتی بعد از شصت هفتاد سال میفته میشکنه، تعجب میکنیم.
@forrhino
بابا تعریف کرد مادرش پیش از مرگ به شدت گریه میکرده.
او از مادر پرسیده بود چرا چنین می کند و پاسخ شنیده بود: «به خاطر گناهم!»
بابا پرسیده بود مگر آخر چه گناه بزرگی بوده؟ و مادرش تعریف کرده بود که در زمان جوانی، یک بار وقتی عصبانی بوده بی جهت در گوش بچهای زده.
بابا گفت: «آقای قاضی! لحظه مرگ شما هم میرسد. آن وقت همه کارهایتان توی این دادگاهها و زندانها جلوی چشمتان میآید. این قدر مردم را اذیت نکنید.»
قاضیِ معذب، در سکوت گوش میداد.
@forrhino
او از مادر پرسیده بود چرا چنین می کند و پاسخ شنیده بود: «به خاطر گناهم!»
بابا پرسیده بود مگر آخر چه گناه بزرگی بوده؟ و مادرش تعریف کرده بود که در زمان جوانی، یک بار وقتی عصبانی بوده بی جهت در گوش بچهای زده.
بابا گفت: «آقای قاضی! لحظه مرگ شما هم میرسد. آن وقت همه کارهایتان توی این دادگاهها و زندانها جلوی چشمتان میآید. این قدر مردم را اذیت نکنید.»
قاضیِ معذب، در سکوت گوش میداد.
@forrhino
یه خدمت جدید که بیمه ها می تونن بدن اینه که خسارات ناشی از حجاب اجباری رو بیارن ذیل بیمه حوادث. حق بیمه پلاس بگیره، خسارات ناشی از پرونده ها و تعطیلی کسب و کار و ... رو جبران کنه، مثل سیل و زلزله.
حکومتی که می خواد مثل داروغه ناتینگهام پول جمع کنه، فرقی با بلایای طبیعی نداره.
@forrhino
حکومتی که می خواد مثل داروغه ناتینگهام پول جمع کنه، فرقی با بلایای طبیعی نداره.
@forrhino