یه ماه میخوام بشینم گریه کنم همش میگم نه دختر الان وقتش نیست بیخیال گریه شو :)

‏به قلبم نگاه می‌کنم و می‌بینم که درهای بسته بهش نمیان. دلم می‌خواد دوباره حتی ناچیزترین پنجره‌ش رو هم باز کنم اما از تکرار رنج و یأس تحمیلی می‌ترسم. از به دوش کشیدن بار حماقت در نتیجه‌ی سیاهی قلب دیگران می‌ترسم. از اضافه شدن یه دیوار جدید به دیوارهام می‌ترسم.

انگار هیچ دستاوردی ندارم که بهش افتخار کنم. خیلی پوچ و تو خالی هستم.

دوستون دارم :)

آدمیزاد واقعا موجود عجیبیه. شیفته‌ی اعتماد کردن و باور داشتن به ادمای اطرافشه.
تو از ۱۰ تا آدم بی‌اعتمادی میبینی ، به نفر ۱۱ ام میرسی دنبالِ اعتماد توی اون میگردی.
خیلی برام عجیبه این تداوم و کم نیاوردن.

لبخند معصومانه‌ای زد و گفت: غمگینی. کمی وحشت کردم، چگونه ممکن است غمگین به‌نظر برسم وقتی مدتی است غمگین نشده‌ام؟ پلک‌هایم را اندکی روی هم گذاشتم و به یاد آوردم. انگشت‌هایش را گوشه‌ی چشمم احساس کردم. چشم‌هایم که باز شد، گفتم: غمگین نشده‌ام، فقط غمگین مانده‌ام عزیزم. گریه‌ام گرفت. گفتم: حالا از تصور اینکه از آن غم‌ها رهایی ندارم و تا مردمک چشم‌هایم ریشه دوانده است، غمگینم.

این شما و این تتوی جدیدم🫠😌

شب‌ها میرسم به ته خط و فردا دوباره از اول شروع میکنم …

92.11.11

پدرم كه ميخنديد،
زندگي زيبا بود ... 💔

گلایه‌ای ندارم و فهمیده‌ام که هرکس مسیر خودش را در زندگی می‌رود اما اینکه مسیر من هرگز با کسی یکسان نشد، واقعا غم‌انگیز است.

زندگی بارها و بارها تورو با خود واقعیت که ازش فرار میکنی روبرو میکنه فقط بخاطر اینکه بپذیری اون تاریکی هم جزئی از توئه.

سال نو مبارک عزیزای دل ♥️✨

عمر که بی عشق رفت
هیچ حسابش مگیر

بچه‌ها من فعالیت پیج کاریم رو دوباره تو اینستاگرام شروع کردم خوشحال میشم کنارم باشید🥲🥹

https://www.instagram.com/p/DKw3rnbIxlP/?igsh=eWozZ2Nvczl6bHhh

کلی گردنبندای دست ساز و تابستونی دارم که عاشقشون میشید🫠😍

یه روزی همین آدمی که امروز هستی رو هم پشت سر می‌ذاری. و تصویر رنجی که اون مدت بردی اونقدر رقیق و ملایم می‌شه برات که خیال می‌کنی نکنه خیلی هم سخت نبوده.

دیروز همینقدر قشنگ و گوگولی وارد ۳۱ سالگی شدم🥂🫠♥️

عجیبه که هیچوقت هیچکس به من نگفت می‌تونی. خودم هم فکر نمی‌کردم بتونم. وقتی متوجه شدم می‌تونم که خیلی وقت بود تونسته بودم.