Telegram Web Link
وردە فەرمایشت ( ٢٨٦ )

🔹پێشینان وتوویانە: " ئەوەی لای بەنە خەیاڵە، لای خواوە بەتاڵە"

🔹ئەو مەتەڵە وەک دەیان قسەی نەستەقی پێشینیانی هێژا و بەئەزموونی ئێمە ئاماژە بە یاسایەکی نەنووسراوی ژیان دەکات!

🔹ئەو کایەناتە، وەک هەزاران ساڵ مێژووی ڕابوردوو، پێمان دەڵێت لەسەر سوننەت و یاسای حاشاهەڵنەگر دانراوەو دەچەرخێت و هیچ ڕووداوێک بێ هۆکار، ڕوونادات. بۆیە بە خەیاڵ و حەز و داخوازی ئێمە تێک ناچێت!

🔹ئەو مەتەڵە وانەیەکی گرینگی تێدایە. واتا؛ بۆ هەر ئیشێک دەبێت ڕێگە و رەسمی عەقڵانی و زانستی بدۆزنەوە.  یاسای سروشت بە قسەی ئێوە ناکات. ئێوە دەبێ بە قسەی یاسا بنەڕەتییەکان بکەن!

س.ه.هیدایەتی

🕌 کانال مسجد جامع قبا بهاران سنندج

☑️ @GHOBABAHARAN

🌐 واتساپ | | روبیکا
2
مسجد جامع قبا (سنندج)
@H_Almasie – آیا اصلاح عادات بد اخلاقی،ممکن است؟
انسانی که انسانتر و خدایی میشود.
@H_Almasie
استاد حیدر الماسی

انسانی که انسانتر و خدایی میشود.

به زبان کُردی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-‌ #مباحث علم اخلاق‌.
- #سخنرانی مسجد حضرت عکاشه رضی الله عنه.
-۲۲تیرماه۱۴۰۴.

https://www.tg-me.com/H_Almasie

@GHOBABAHARAN
4
مسجد جامع قبا (سنندج)
#روزشماری_بامحبوب_حجازی صلی الله علیه و علی اله وصحبه وسلم. #روز_هفتاد_و_دوم 🔹او را جادوگر می‌نامند مشرکان در تصمیم خود مصمم بودند! پس از تهدیداتِ ابوطالب علیهِ آنها، دیگر نقشه‌هایشان را کاملاً مخفیانه پی‌‌می‌گرفتند. با خود فکر می‌کردند: حداقل می‌توانیم…
#روزشماری_بامحبوب_حجازی صلی الله علیه و علی اله وصحبه وسلم

#روز_هفتاد_و_سوم

🔹شخصی که در گوش‌هایش پنبه گذاشته بود

طُفَيل، اهلِ مکه نبود؛ اما به خاطرِ کارش پیوسته به مکه می‌آمد. دوباره برای کاری در راهِ مکه بود. پیش از رسیدن به مکه، گروهی از مشرکان به او گفتند:
محمد، جادوگر است. مواظب باش به حرف‌هایش گوش ندهی! اگر به او گوش بدهی، جادویت می‌کند!
این حرفها ذهنِ طفیل را درگیر کرده بود. آیا واقعاً او جادوگر بود؟!
طفیل همیشه در سفرِ مکه، کعبه را زیارت می‌کرد. به محضِ رسیدن به سمتِ کعبه رفت. چون می‌ترسید حضرت محمدﷺ جادویش کند، در گوش‌هایش پنبه گذاشته بود. این گونه سخنانش را نمی‌شنید و تحت تأثیرش قرار نمی‌گرفت.
پیامبرمانﷺ در جای همیشگی‌اش نشسته بود، با صدایِ خوشش قرآن تلاوت می‌کرد. طفیل ناخواسته صدایش را شنید. آیاتِ قرآن، لرزه‌ای در اصول و ارزش‌های او افکند. آنچه می‌شنید، بسیار خوشایند بود. با خودش کلنجار می‌رفت و سرانجام با خود گفت:
من انسانِ عاقلی هستم، درست و نادرست را تشخیص می‌دهم. پس چرا سخنان این مرد را - که می‌گویند جادوگر است  گوش نکنم؟
طفیل با این افکار به گوشه‌ای رفت و به تماشای پیامبرمان ﷺ نشست. پیامبر عزیزمان ﷺ پس از انجامِ عبادت در کعبه، به سمتِ خانه‌اش در حرکت بود. طفیل به آرامی به دنبال او رفت. درست در لحظه ورود به خانه، طفیل جلویش را گرفت و گفت:
ای محمد! همشهریانِ مکی‌ات به من گفتند که تو جادوگر هستی. من هم آن قدر ترسیده بودم که پنبه در گوش‌هایم کردم که حرفهای تو را نشنوم؛ اما آنچه را که تلاوت می‌کردی چنان زیبا بود که الله آن‌ها را به گوش من رساند. لطفاً به من بگو که هستی و چه میکنی؟
پیامبرمان ﷺ طفیل را به خانه‌اش دعوت کرد. برای او گفت که پیامبر خداست، و از سوی الله برای هدایت انسان‌ها مأموریت یافته، و او را به دینِ اسلام دعوت فرمود. طفیل از سخنانِ پیامبرمان ﷺ بسیار خوشش آمد. و از صمیم قلب ایمان آورد که او نه تنها جادوگر نیست؛ بلکه پیامبری‌ است از سوی خدا. پس کلمه شهادتین را بر زبان آورد و مسلمان شد.

ادامه دارد، إِن‌شَاءَ‌الله 
3
2025/07/13 20:29:39
Back to Top
HTML Embed Code: