🔶 خصوصیات و حدود علم حجج الهی در کنار محدودهی مبهم و اجمالی آن
✍ حسین مرادیانی
https://www.tg-me.com/Hekmatenabavi/1750
#علم_غیب
@Gholow2
✍ حسین مرادیانی
https://www.tg-me.com/Hekmatenabavi/1750
#علم_غیب
@Gholow2
Telegram
دین پژوهی و نقد الحاد
🔶 خصوصیات و حدود علم حجج الهی در کنار محدودهی مبهم و اجمالی آن
💠علم انبیاء و اوصیاء خصوصیاتی دارد که ایشان را از مردم عادی متمایز میکند. و حدودی دارد که خداوند آن را تعیین فرموده است. در ادامه این خصوصیات و حدود برشمرده میشوند. البته نگارنده ادعای بیان…
💠علم انبیاء و اوصیاء خصوصیاتی دارد که ایشان را از مردم عادی متمایز میکند. و حدودی دارد که خداوند آن را تعیین فرموده است. در ادامه این خصوصیات و حدود برشمرده میشوند. البته نگارنده ادعای بیان…
🔹برنامه جدید پاسخ به نقدهای استاد میلانی
با توجه به این که:
۱. نقدهای استاد میلانی هر چه جلوتر میرود از چارچوب علمی بیشتر خارج شده و تفسیر به رأیهای غیرقابلاعتنا از آیات و احادیث در آن بیشتر نمودار میشود و شمار زیاد اشتباهات ایشان نیازمند یک سلسله مستقل است؛
۲. بسیاری از دنبالکنندگان انگیزهای برای پیگیری نقد استاد میلانی ندارند؛
۳. ارائه مطالب اصلی و برنامه محوری کانال با خلل و تأخیر مواجه میشود؛
به پیشنهاد دوستان از این پس پاسخ نقدهای استاد میلانی در کانال جانبی وبلاگ آثار به نشانی https://www.tg-me.com/Alasar_1
بارگذاری میشود.
#علم_غیب
@Gholow2
با توجه به این که:
۱. نقدهای استاد میلانی هر چه جلوتر میرود از چارچوب علمی بیشتر خارج شده و تفسیر به رأیهای غیرقابلاعتنا از آیات و احادیث در آن بیشتر نمودار میشود و شمار زیاد اشتباهات ایشان نیازمند یک سلسله مستقل است؛
۲. بسیاری از دنبالکنندگان انگیزهای برای پیگیری نقد استاد میلانی ندارند؛
۳. ارائه مطالب اصلی و برنامه محوری کانال با خلل و تأخیر مواجه میشود؛
به پیشنهاد دوستان از این پس پاسخ نقدهای استاد میلانی در کانال جانبی وبلاگ آثار به نشانی https://www.tg-me.com/Alasar_1
بارگذاری میشود.
#علم_غیب
@Gholow2
Telegram
وبلاگ آثار
درباره دین و علوم دینی
نویسنده: https://www.tg-me.com/alinajmab
وبلاگ: alasar.blog.ir
نویسنده: https://www.tg-me.com/alinajmab
وبلاگ: alasar.blog.ir
تفسیر به رأیهای سست و مخالفتهای جدید آقای میلانی با نصوص قرآن در نقد غلوپژوهی
https://www.tg-me.com/Alasar_1/429
https://www.tg-me.com/Alasar_1/430
https://www.tg-me.com/Alasar_1/431
https://www.tg-me.com/Alasar_1/432
#علم_غیب
@Gholow2
https://www.tg-me.com/Alasar_1/429
https://www.tg-me.com/Alasar_1/430
https://www.tg-me.com/Alasar_1/431
https://www.tg-me.com/Alasar_1/432
#علم_غیب
@Gholow2
Telegram
وبلاگ آثار
بررسی نقد استاد میلانی بر غلوپژوهی (۴.۲)
0:00 تفسیر به رأی «لا املك لكم نفعا و لا ضرا»
4:40 اضطراب آقای میلانی در استثنای علم الساعة
11:08 اضطراب آقای میلانی در تفسیر «خیر»
12:48 تفسیر به رأی اول از «لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر»
19:20 تفسیر به رأی…
0:00 تفسیر به رأی «لا املك لكم نفعا و لا ضرا»
4:40 اضطراب آقای میلانی در استثنای علم الساعة
11:08 اضطراب آقای میلانی در تفسیر «خیر»
12:48 تفسیر به رأی اول از «لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر»
19:20 تفسیر به رأی…
Audio
مختصری دربارهٔ علم امام
مروری کوتاه بر مباحث کانال غلوپژوهی (بر محور نخستین پیام موضوع)
- گستردگی علوم الهی ائمه (ع)
- معنای علم غیب در آیات و روایات و کلمات امامیه
- تصریحات مجموعهای از روایات بر حدود علم ائمه
- دلالت منابع علم ائمه ع بر محدودیت
- اتفاق آیات، روایات معتبر گسترده و کلمات امامیه در این معنا
- ضرورت مواجهه علمی در اعتبارسنجی و فقه الحدیث
مرتبط: چرا علم تعلیمی، اصطلاحاً علم غیب نیست؟
#علم_غیب
@gholow2
مروری کوتاه بر مباحث کانال غلوپژوهی (بر محور نخستین پیام موضوع)
- گستردگی علوم الهی ائمه (ع)
- معنای علم غیب در آیات و روایات و کلمات امامیه
- تصریحات مجموعهای از روایات بر حدود علم ائمه
- دلالت منابع علم ائمه ع بر محدودیت
- اتفاق آیات، روایات معتبر گسترده و کلمات امامیه در این معنا
- ضرورت مواجهه علمی در اعتبارسنجی و فقه الحدیث
مرتبط: چرا علم تعلیمی، اصطلاحاً علم غیب نیست؟
#علم_غیب
@gholow2
دلیل تاکید بر نفی علم غیب از خلایق
این پرسش مکرر مطرح میشود که اگر شما علوم وحیانی و الهی ائمه علیهم السلام را قبول دارید، چرا بر تعبیر «نفی علم غیب» اصرار دارید؟ در حالی که بسیاری از مردم مقصودشان از علم غیب امام، صرف اخبار از امور نهانی عالم است، و نه لزوماً نامحدودیت و ذاتیبودن علم امامان. پس با نفی علم غیب ناآشنایان با مباحث گمان میکنند شما علوم الهی امامان را رد میکنید.
پاسخ:
درست است که مقصود از نداشتن علم غیب امام، محدودیت علم ایشان و اتکای آن به منابع الهی است که در آیات و روایات معتبر آمده است، اما تأکید بر تعبیر «نفی علم غیب» نیز مصالح مهمی دارد:
۱. تأکید آیات و روایات معتبر
چنانکه گذشت در روایات زیادی وقتی به اهل بیت علیهم السلام نسبت علم غیب داده میشود ایشان با صراحت کامل آن را رد کرده و علوم خود را به تعلیم الهی و وراثت از رسول الله ص میدانند و تأکید دارند همسو با آیات گسترده قرآن تعبیر علم غیب تنها برای خداوند به کار رود. از این روایات برداشت میشود که وقتی در دوران ائمه علیهم السلام نیز برخی از روی کمدقتی علم امام را علم غیب میخواندند، ائمه علیه السلام تعمد داشتند که به تعبیر قرآنی پایبند بمانند.
نمونههای مشابه دیگری نیز از این دست مثالزدنی است. برای نمونه میتوان برای واژگان خالق، رازق و رب معانیای در لغت در نظر گرفت که بر غیر خداوند نیز قابلتطبیق باشد؛ اما اهل بیت علیهم السلام در روایات متعدد تعمد داشتهاند که همسو با آیات قرآن این تعابیر فقط برای خداوند به کار رود؛ بنابراین جا ندارد کسی بگوید چون در لغت میتوان برای این تعابیر و تعبیر علم غیب معنایی در نظر گرفت که مختص خداوند نباشد، ما نیز آن را اراده کرده و به صورت مطلق غیر خداوند را خالق و رب میخوانیم. (نمونه پژوهش دربارۀ واژۀ «رب»)
نمونه دیگر تعبیر امام است که میتواند در معانی مقیدی مانند امام جماعت نیز به کار رود. ولی بنابر برخی روایات جا ندارد این تعبیر را به صورت مطلق برای غیر حجت الهی به کاربریم.
بر همین اساس عالمان امامی نیز همواره در طول تاریخ شیعه علم غیب و خالقیت و رازقیت را از ائمه علیه السلام به صورت مطلق نفی کرده و هرگز دنبال استعمال و سپس توجیه این تعابیر نبودهاند. بنابراین کسانی که اصرار بیش از حد در تعدی از ادبیات کتاب و سنت دارند و حاضر به استعمال تعبیر کتاب و سنت نیستند، از این سیره تخطی میکنند و عجیب اینکه گاه به ورطهٔ طعن بر مؤمنان نیز در میافتند.
۲. تحذیر از زمینهسازی غلو
از نمونههای تاریخی و شواهد روز معلوم میشود که وقتی کسانی تعابیر علم غیب، خالقیت و امثال آن را برای حجج الهی به کار میبرند این نوع استعمالات تنها به معانی مقید و قابل توجیه ختم نمیشود، و رفتهرفته گروههایی پیدا میشوند که این معانی را به همان معنایی که برای خداوند در نظر گرفته میشود بر حجج الهی نیز اطلاق میکنند. این پدیده هم در زمان معصومان بوده است و هم تا به امروز ادامه دارد. بسیاری اوقات نیز همین کمدقتیها در نقل برخی روایات نامعتبر که این الفاظ را برای غیر الله به کار میبرند دستمایه غالیان بوده تا الوهیت یا ربوبیت ائمه علیهم السلام را به تدریج رواج دهند.
این فضای مسموم تا آنجا پیش رفته که امروزه وقتی از بعضی از شیعیان پرسیده میشود امام کدام یک از صفات خداوند را ندارد چندان قادر به پاسخگویی نیستند، و نمیدانند که بنا بر روایات امامیه خلایق به نحو کلی صفاتی از سنخ خداوند ندارند و در مواردی هک که تعبیر مشترکی میان خداوند و خلایق استفاده میشود، از سنخ یکسانی نیست.
۳. احتراز از تقصیر
ترویج استعمالی مخالف با استعمال تاریخی و قرآنی و روایی «علم غیب»، این نتیجه را نیز دارد که برخی معاصران در مواجهه با اقوال عالمان قدیم یا آیات و روایات که علم غیب خلق را رد میکنند، گمان میکنند که حجج الهی اخبار غیبی و یا ارتباط با وحی نیز نداشتهاند. در این زمینه گاهی برخی سلفیان تبلیغاتی انجام داده و موجب تضعیف ایمان برخی شیعیان میشود.
همچنین ناآگاهی عمومی از استعمال کهن «علم غیب» موجب این میشود گاهی برخی شیعیان در منازعات نابهجایی با اهالی فرق دیگر مانند عامه بیفتند و به نادرست دلالت برخی آیات و اخبار را انکار نموده، و ذهنیت بیاطلاعی شیعیان از ادبیات و آموزههای کتاب و سنت را القا کنند، که این خود بر خلاف ضرورت حسن ظاهر و زینتبودن شیعیان است.
#علم_غیب
@gholow2
این پرسش مکرر مطرح میشود که اگر شما علوم وحیانی و الهی ائمه علیهم السلام را قبول دارید، چرا بر تعبیر «نفی علم غیب» اصرار دارید؟ در حالی که بسیاری از مردم مقصودشان از علم غیب امام، صرف اخبار از امور نهانی عالم است، و نه لزوماً نامحدودیت و ذاتیبودن علم امامان. پس با نفی علم غیب ناآشنایان با مباحث گمان میکنند شما علوم الهی امامان را رد میکنید.
پاسخ:
درست است که مقصود از نداشتن علم غیب امام، محدودیت علم ایشان و اتکای آن به منابع الهی است که در آیات و روایات معتبر آمده است، اما تأکید بر تعبیر «نفی علم غیب» نیز مصالح مهمی دارد:
۱. تأکید آیات و روایات معتبر
چنانکه گذشت در روایات زیادی وقتی به اهل بیت علیهم السلام نسبت علم غیب داده میشود ایشان با صراحت کامل آن را رد کرده و علوم خود را به تعلیم الهی و وراثت از رسول الله ص میدانند و تأکید دارند همسو با آیات گسترده قرآن تعبیر علم غیب تنها برای خداوند به کار رود. از این روایات برداشت میشود که وقتی در دوران ائمه علیهم السلام نیز برخی از روی کمدقتی علم امام را علم غیب میخواندند، ائمه علیه السلام تعمد داشتند که به تعبیر قرآنی پایبند بمانند.
نمونههای مشابه دیگری نیز از این دست مثالزدنی است. برای نمونه میتوان برای واژگان خالق، رازق و رب معانیای در لغت در نظر گرفت که بر غیر خداوند نیز قابلتطبیق باشد؛ اما اهل بیت علیهم السلام در روایات متعدد تعمد داشتهاند که همسو با آیات قرآن این تعابیر فقط برای خداوند به کار رود؛ بنابراین جا ندارد کسی بگوید چون در لغت میتوان برای این تعابیر و تعبیر علم غیب معنایی در نظر گرفت که مختص خداوند نباشد، ما نیز آن را اراده کرده و به صورت مطلق غیر خداوند را خالق و رب میخوانیم. (نمونه پژوهش دربارۀ واژۀ «رب»)
نمونه دیگر تعبیر امام است که میتواند در معانی مقیدی مانند امام جماعت نیز به کار رود. ولی بنابر برخی روایات جا ندارد این تعبیر را به صورت مطلق برای غیر حجت الهی به کاربریم.
بر همین اساس عالمان امامی نیز همواره در طول تاریخ شیعه علم غیب و خالقیت و رازقیت را از ائمه علیه السلام به صورت مطلق نفی کرده و هرگز دنبال استعمال و سپس توجیه این تعابیر نبودهاند. بنابراین کسانی که اصرار بیش از حد در تعدی از ادبیات کتاب و سنت دارند و حاضر به استعمال تعبیر کتاب و سنت نیستند، از این سیره تخطی میکنند و عجیب اینکه گاه به ورطهٔ طعن بر مؤمنان نیز در میافتند.
۲. تحذیر از زمینهسازی غلو
از نمونههای تاریخی و شواهد روز معلوم میشود که وقتی کسانی تعابیر علم غیب، خالقیت و امثال آن را برای حجج الهی به کار میبرند این نوع استعمالات تنها به معانی مقید و قابل توجیه ختم نمیشود، و رفتهرفته گروههایی پیدا میشوند که این معانی را به همان معنایی که برای خداوند در نظر گرفته میشود بر حجج الهی نیز اطلاق میکنند. این پدیده هم در زمان معصومان بوده است و هم تا به امروز ادامه دارد. بسیاری اوقات نیز همین کمدقتیها در نقل برخی روایات نامعتبر که این الفاظ را برای غیر الله به کار میبرند دستمایه غالیان بوده تا الوهیت یا ربوبیت ائمه علیهم السلام را به تدریج رواج دهند.
این فضای مسموم تا آنجا پیش رفته که امروزه وقتی از بعضی از شیعیان پرسیده میشود امام کدام یک از صفات خداوند را ندارد چندان قادر به پاسخگویی نیستند، و نمیدانند که بنا بر روایات امامیه خلایق به نحو کلی صفاتی از سنخ خداوند ندارند و در مواردی هک که تعبیر مشترکی میان خداوند و خلایق استفاده میشود، از سنخ یکسانی نیست.
۳. احتراز از تقصیر
ترویج استعمالی مخالف با استعمال تاریخی و قرآنی و روایی «علم غیب»، این نتیجه را نیز دارد که برخی معاصران در مواجهه با اقوال عالمان قدیم یا آیات و روایات که علم غیب خلق را رد میکنند، گمان میکنند که حجج الهی اخبار غیبی و یا ارتباط با وحی نیز نداشتهاند. در این زمینه گاهی برخی سلفیان تبلیغاتی انجام داده و موجب تضعیف ایمان برخی شیعیان میشود.
همچنین ناآگاهی عمومی از استعمال کهن «علم غیب» موجب این میشود گاهی برخی شیعیان در منازعات نابهجایی با اهالی فرق دیگر مانند عامه بیفتند و به نادرست دلالت برخی آیات و اخبار را انکار نموده، و ذهنیت بیاطلاعی شیعیان از ادبیات و آموزههای کتاب و سنت را القا کنند، که این خود بر خلاف ضرورت حسن ظاهر و زینتبودن شیعیان است.
#علم_غیب
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
ارزیابی تفسیر و تأویل واژۀ «ربّ» به اهل بیت (ع)؛ با تأکید بر دیدگاه فتونی در مرآة الأنوار
✍ علی عادلزاده و امیرحسن خوروش
پژوهشنامهٔ نقد آرای تفسیری، ش7، 1402ش.
در برخی از روایات شیعی، واژۀ «رب» در آیاتی از قرآن کریم، به برخی از اهل بیت (ع) تأویل یا تفسیر…
✍ علی عادلزاده و امیرحسن خوروش
پژوهشنامهٔ نقد آرای تفسیری، ش7، 1402ش.
در برخی از روایات شیعی، واژۀ «رب» در آیاتی از قرآن کریم، به برخی از اهل بیت (ع) تأویل یا تفسیر…
🔹اتفاق علمای شیعه بر عدم اطلاع پیامبر (ص) از جمیع غیب🔹
قاضی نور الله شوشتری مینویسد:
«... و تحقيـق مقـام بـر وجهی كه از آيه دوم مستفاد میشود و آنچه اعلام مفسرين و علماى كلام از تابعان أهل البيت عليهم السلام بآن تصريح نمودهاند آنست كه اعتقاد بايد كرد كه آنچه از امور غيبى متعلق باحكام دين باشد خداى تعالى عند الاحتياج آن را به پيغمبر و اوصياى او اعلام مىنمايد و زياده از اين دعوى نكردهاند و بتواتر رسيده كه حضرت پيغمبر مدتها در مسئله[ای]، انتظار وحى كشيدهاند و اگر ايشان را در اول فطرت يا در اول بعثت اطلاع بر جميع غيب مىبود انتظار وحى كشيدن بىوجه مىبود.»
📚 الأسئلة الیوسفیة، ص۱۳۳، نشر کتابخانه مجلس شورای اسلامی
#علم_غیب
@Gholow2
قاضی نور الله شوشتری مینویسد:
«... و تحقيـق مقـام بـر وجهی كه از آيه دوم مستفاد میشود و آنچه اعلام مفسرين و علماى كلام از تابعان أهل البيت عليهم السلام بآن تصريح نمودهاند آنست كه اعتقاد بايد كرد كه آنچه از امور غيبى متعلق باحكام دين باشد خداى تعالى عند الاحتياج آن را به پيغمبر و اوصياى او اعلام مىنمايد و زياده از اين دعوى نكردهاند و بتواتر رسيده كه حضرت پيغمبر مدتها در مسئله[ای]، انتظار وحى كشيدهاند و اگر ايشان را در اول فطرت يا در اول بعثت اطلاع بر جميع غيب مىبود انتظار وحى كشيدن بىوجه مىبود.»
📚 الأسئلة الیوسفیة، ص۱۳۳، نشر کتابخانه مجلس شورای اسلامی
#علم_غیب
@Gholow2
🔹سید مرتضی و برهان نیما
سید مرتضی بارها در کتب و رسائل خود، موضع خود را در نفی علم ائمه (ع) به جمیع غیوب، آشکارا بیان کرده است. در این میان، چندین بار در تبیین موضع خود دقیقاً به همان برهان نیما استدلال کرده است:
🔸گفتار اول سید مرتضی:
«مسألة: هل يجب علم الوصي ساعة وفاته أو قتله على التعيين؟ أم ذلك مطوي عنه. الجواب: قد بينا في مسألة أمليناها منفردة ما يجب أن يعلمه الامام و ما يجب أن لا يعمله. و قلنا: ان الامام لا يجب أن يعلم الغيوب و ما كان و ما يكون، لان ذلك يؤدي الى أنه مشارك للقديم تعالى في جميع معلوماته، و أن معلوماته لا يتناهى، و أنه يوجب أن يكون عالما بنفسه، و قد ثبت أنه عالم بعلم محدث، و العلم لا يتعلق على التفصيل الا بمعلوم واحد، و لو علم ما لا يتناهى لوجب وجود ما لا يتناهى من المعلومات، و ذلك محال. و بينا أن الذي يجب أن يعلمه علوم الدين و الشريعة. فأما الغائبات، أو الكائنات الماضيات و المستقبلات، فإن علم بإعلام اللّه تعالى شيئا فجائز، و الا فذلك غير واجب. و على هذا الأصل ليس من الواجب علم الامام بوقت وفاته، أو قتله على التعيين. و قد روي أن أمير المؤمنين عليه السلام في أخبار كثيرة كان يعلم أنه مقتول، و أن ابن ملجم لعنه اللّه قاتله و لا يجوز أن يكون عالما بالوقت الذي يقتله فيه على التحديد و التعيين، لانه لو علم ذلك لوجب أن يدفعه عن نفسه و لا يلقى بيده الى التهلكة، و أن هذا في علم الجملة غير واجب.»
📚 رسائل الشريف المرتضى، ج۳، ص۱۳۰
🔹گفتار دوم سید مرتضی:
«... إنما نقطع في النبي و الامام على انهما لا بدّ ان يكون كل واحد عالما باللّه تعالى و أحواله و صفاته، و ما يجوز عليه و ما لا يجوز، و بجميع أحوال الديانات و بسائر أحكام الشريعة التي يؤديها النبي صلى اللّه عليه و آله أن يحفظها الامام عليه السلام و يتقدمها، حتى لا يشذ على كل واحد منهما من ذلك الشيء يحتاج فيه الى استفتاء غيره كما يذهب المخالفون لنا أما ما عدي ذلك من الصناعات و الحرف، فلا يجب أن يعلم نبي أو إمام شيئا من ذلك ...
و قلنا: إن إيجاب ذلك يؤدي إلى إيجاب العلم بسائر المعلومات الغائبات و الحاضرات و أن يكون كل واحد من النبي و الإمام محيطا بمعلومات اللّه تعالى كلها و بينا أن ذلك يؤدي إلى أن يكون المحدث عالما لنفسه كالقديم تعالى لأن العلم الواحد لا يجوز ان يتعلق بمعلوم على جهة التفصيل، و كل معلوم مفصل لا بدّ له من علم مفرد يتعلق به، و ان المحدث لا يجوز ان يكون عالما لنفسه، و لا يجوز ان يكون أيضا وجود ما لا نهاية له من المعلوم، و يبطل قول من ادعى ان الامام محيط بالمعلومات ...
فان قيل: أ ليس اللّه تعالى يقول «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ» قلنا: ان هذه الآية انما تدل على أنه عليه السلام ما يحسن الكتابة قبل النبوة و الى هذا يذهب أصحابنا، فإنهم يعتمدون أنه عليه السلام ما كان يحسنها قبل البعثة، و أنه تعلمها من جبرئيل بعد النبوة، و ظاهر الآية تقتضي ذلك، لان النفي تعلق بما قبل النبوة دون ما بعدها. و لان التعليل أيضا يقتضي اختصاص النفي بما قبل النبوة، و لان المبطلين و المشككين انما يرتابون في نبوته عليه السلام لو كان يحسن الكتابة قبل النبوة و أما بعد النبوة فلا تعلق له بالريبة و التهمة.»
📚رسائل الشريف المرتضى، ج۱، ص۱۰۴
🔸گفتار سوم سید مرتضی:
«... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الامام في كل زمان انما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ. و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص اللّه تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفضيل و التعظيم. و قد بينا في مسألة منفردة أمليناها قديما و استقصيناها، أنه غير واجب في الامام أن يكون عالما بالسرائر و الضمائر و كل المعلومات، على ما ذهب اليه بعض أصحابنا. و أوضحنا أن هذا المذهب الحبيب [العجیب؟] يقتضي كون الامام عالما لنفسه حتى يصح أن يعلم ما لا يتناهى من المعلومات، لان العالم بعلم- و العلم لا يتعلق على التفصيل الا بمعلوم واحد- لا يجوز أن يعلم الّا معلومات متناهية العدد و إذا صحت هذه الجملة، لم يمتنع أن يكون أمير المؤمنين عليه السلام أكمل علوما من كل امام بعده، و ان كان من ناب منابه منهم عليهم السلام كاملا لجميع علوم الدين و الشريعة التي تقتضيها شروط الإمامة، و انما زادت علومه عليه السلام على علومهم في أمور خارجة عن ذلك، كالغائبات و الماضيات و أسرار السماوات، فخوّف عليه السلام من فوت هذه المزية في العلوم بفقده.»
📚رسائل الشريف المرتضى، ج۱، ص۳۹۴
#علم_غیب
@Gholow2
سید مرتضی بارها در کتب و رسائل خود، موضع خود را در نفی علم ائمه (ع) به جمیع غیوب، آشکارا بیان کرده است. در این میان، چندین بار در تبیین موضع خود دقیقاً به همان برهان نیما استدلال کرده است:
🔸گفتار اول سید مرتضی:
«مسألة: هل يجب علم الوصي ساعة وفاته أو قتله على التعيين؟ أم ذلك مطوي عنه. الجواب: قد بينا في مسألة أمليناها منفردة ما يجب أن يعلمه الامام و ما يجب أن لا يعمله. و قلنا: ان الامام لا يجب أن يعلم الغيوب و ما كان و ما يكون، لان ذلك يؤدي الى أنه مشارك للقديم تعالى في جميع معلوماته، و أن معلوماته لا يتناهى، و أنه يوجب أن يكون عالما بنفسه، و قد ثبت أنه عالم بعلم محدث، و العلم لا يتعلق على التفصيل الا بمعلوم واحد، و لو علم ما لا يتناهى لوجب وجود ما لا يتناهى من المعلومات، و ذلك محال. و بينا أن الذي يجب أن يعلمه علوم الدين و الشريعة. فأما الغائبات، أو الكائنات الماضيات و المستقبلات، فإن علم بإعلام اللّه تعالى شيئا فجائز، و الا فذلك غير واجب. و على هذا الأصل ليس من الواجب علم الامام بوقت وفاته، أو قتله على التعيين. و قد روي أن أمير المؤمنين عليه السلام في أخبار كثيرة كان يعلم أنه مقتول، و أن ابن ملجم لعنه اللّه قاتله و لا يجوز أن يكون عالما بالوقت الذي يقتله فيه على التحديد و التعيين، لانه لو علم ذلك لوجب أن يدفعه عن نفسه و لا يلقى بيده الى التهلكة، و أن هذا في علم الجملة غير واجب.»
📚 رسائل الشريف المرتضى، ج۳، ص۱۳۰
🔹گفتار دوم سید مرتضی:
«... إنما نقطع في النبي و الامام على انهما لا بدّ ان يكون كل واحد عالما باللّه تعالى و أحواله و صفاته، و ما يجوز عليه و ما لا يجوز، و بجميع أحوال الديانات و بسائر أحكام الشريعة التي يؤديها النبي صلى اللّه عليه و آله أن يحفظها الامام عليه السلام و يتقدمها، حتى لا يشذ على كل واحد منهما من ذلك الشيء يحتاج فيه الى استفتاء غيره كما يذهب المخالفون لنا أما ما عدي ذلك من الصناعات و الحرف، فلا يجب أن يعلم نبي أو إمام شيئا من ذلك ...
و قلنا: إن إيجاب ذلك يؤدي إلى إيجاب العلم بسائر المعلومات الغائبات و الحاضرات و أن يكون كل واحد من النبي و الإمام محيطا بمعلومات اللّه تعالى كلها و بينا أن ذلك يؤدي إلى أن يكون المحدث عالما لنفسه كالقديم تعالى لأن العلم الواحد لا يجوز ان يتعلق بمعلوم على جهة التفصيل، و كل معلوم مفصل لا بدّ له من علم مفرد يتعلق به، و ان المحدث لا يجوز ان يكون عالما لنفسه، و لا يجوز ان يكون أيضا وجود ما لا نهاية له من المعلوم، و يبطل قول من ادعى ان الامام محيط بالمعلومات ...
فان قيل: أ ليس اللّه تعالى يقول «وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ» قلنا: ان هذه الآية انما تدل على أنه عليه السلام ما يحسن الكتابة قبل النبوة و الى هذا يذهب أصحابنا، فإنهم يعتمدون أنه عليه السلام ما كان يحسنها قبل البعثة، و أنه تعلمها من جبرئيل بعد النبوة، و ظاهر الآية تقتضي ذلك، لان النفي تعلق بما قبل النبوة دون ما بعدها. و لان التعليل أيضا يقتضي اختصاص النفي بما قبل النبوة، و لان المبطلين و المشككين انما يرتابون في نبوته عليه السلام لو كان يحسن الكتابة قبل النبوة و أما بعد النبوة فلا تعلق له بالريبة و التهمة.»
📚رسائل الشريف المرتضى، ج۱، ص۱۰۴
🔸گفتار سوم سید مرتضی:
«... و تأويل هذا الخبر الذي يرفع الشبهة فيه أن الامام في كل زمان انما يجب بحكم إمامته أن يكون عالما بجميع علوم الدين، حتى لا يشذ منه شاذ. و ليس يجب بحكم الإمامة أن يكون عالما بالغائبات و الكائنات من ماضيات و مستقبلات و إذا خص اللّه تعالى الإمام بشيء من هذه العلوم، فعلى سبيل الكرامة و التفضيل و التعظيم. و قد بينا في مسألة منفردة أمليناها قديما و استقصيناها، أنه غير واجب في الامام أن يكون عالما بالسرائر و الضمائر و كل المعلومات، على ما ذهب اليه بعض أصحابنا. و أوضحنا أن هذا المذهب الحبيب [العجیب؟] يقتضي كون الامام عالما لنفسه حتى يصح أن يعلم ما لا يتناهى من المعلومات، لان العالم بعلم- و العلم لا يتعلق على التفصيل الا بمعلوم واحد- لا يجوز أن يعلم الّا معلومات متناهية العدد و إذا صحت هذه الجملة، لم يمتنع أن يكون أمير المؤمنين عليه السلام أكمل علوما من كل امام بعده، و ان كان من ناب منابه منهم عليهم السلام كاملا لجميع علوم الدين و الشريعة التي تقتضيها شروط الإمامة، و انما زادت علومه عليه السلام على علومهم في أمور خارجة عن ذلك، كالغائبات و الماضيات و أسرار السماوات، فخوّف عليه السلام من فوت هذه المزية في العلوم بفقده.»
📚رسائل الشريف المرتضى، ج۱، ص۳۹۴
#علم_غیب
@Gholow2
اظهارات جدید شیخ حسن میلانی:
«ائمه فوق علم غیب دارند!»
پاسخ مخالفتهای آقای میلانی با مسلمات مذهب را در کانال وبلاگ آثار ببینید:
https://www.tg-me.com/Alasar_1
«ائمه فوق علم غیب دارند!»
پاسخ مخالفتهای آقای میلانی با مسلمات مذهب را در کانال وبلاگ آثار ببینید:
https://www.tg-me.com/Alasar_1
Telegram
وبلاگ آثار
درباره دین و علوم دینی
نویسنده: https://www.tg-me.com/alinajmab
وبلاگ: alasar.blog.ir
نویسنده: https://www.tg-me.com/alinajmab
وبلاگ: alasar.blog.ir
Forwarded from غلوپژوهی
🌙... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَقُلِ- اللَّهُمَّ قَدْ حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَدِ افْتَرَضْتَ عَلَيْنَا صِيَامَهُ وَ أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ اللَّهُمَّ أَعِنَّا عَلَى صِيَامِهِ اللَّهُمَّ تَقَبَّلْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِيهِ وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَيْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْيَقِينِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْبِرِّ وَ التَّوْفِيقِ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى.
الكافي، ط - الإسلامية، ج4، ص74
🌺 فرا رسیدن ماه میهمانی خدا مبارک
@gholow2
اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ عَلَيْنَا بِالسَّلَامَةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ الْيَقِينِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْبِرِّ وَ التَّوْفِيقِ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى.
الكافي، ط - الإسلامية، ج4، ص74
🌺 فرا رسیدن ماه میهمانی خدا مبارک
@gholow2
درباره «لو کنت أعلم الغیب»
مطالب پیشین:
https://www.tg-me.com/gholow2/2886
https://www.tg-me.com/gholow2/2815
در برخی کانالهای نقد غلوپژوهی اعتراض شده بود که در شأن پیامبر (ص) نیست که بفرماید اگر غیب میدانستم فقر به من نمیرسید.
گر چه معنای آیه شریفه واضح است؛ ولی این کانالها را _که عمدتا رویکرد اخبارگرایی شدید دارند_ به این حدیث توجه میدهیم:
«أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ يَعْنِي الْفَقْرَ ...» (معاني الأخبار، ص۱۷۲)
همین حدیث در تفسير العياشي، ج۲، ص۴۳ و به صورت تحریفشده در طب الأئمة عليهم السلام، ص۵۵ نیز آمده است.
#علم_غیب
@Gholow2
مطالب پیشین:
https://www.tg-me.com/gholow2/2886
https://www.tg-me.com/gholow2/2815
در برخی کانالهای نقد غلوپژوهی اعتراض شده بود که در شأن پیامبر (ص) نیست که بفرماید اگر غیب میدانستم فقر به من نمیرسید.
گر چه معنای آیه شریفه واضح است؛ ولی این کانالها را _که عمدتا رویکرد اخبارگرایی شدید دارند_ به این حدیث توجه میدهیم:
«أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ يَعْنِي الْفَقْرَ ...» (معاني الأخبار، ص۱۷۲)
همین حدیث در تفسير العياشي، ج۲، ص۴۳ و به صورت تحریفشده در طب الأئمة عليهم السلام، ص۵۵ نیز آمده است.
#علم_غیب
@Gholow2
Telegram
غلوپژوهی
🔹قطب راوندی و تأکید بر موضع غلوپژوهی در عدم اطلاق علم پیامبر (ص)🔹
قطب راوندی مینویسد:
«و قوله تعالى "وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ" معناه لو كنت عالما بما يكون من أحوال الدنيا لاشتريت في الرخص و بعت في الغلاء "وَ ما…
قطب راوندی مینویسد:
«و قوله تعالى "وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ" معناه لو كنت عالما بما يكون من أحوال الدنيا لاشتريت في الرخص و بعت في الغلاء "وَ ما…
ایضاح الفرائد درباره علم امام.pdf
198.8 KB
این سخن از کیست؟
«سکوت پیامبر (ص) در برابر کارهایی که صحابه به ندرت انجام میدادند، دلیل بر جواز آن کارها نیست؛ زیرا ممکن است انجام آن کارها بر پیامبر (ص) مخفی بوده باشد.» [با تلخیص و ترتیب]
«سکوت پیامبر (ص) در برابر کارهایی که صحابه به ندرت انجام میدادند، دلیل بر جواز آن کارها نیست؛ زیرا ممکن است انجام آن کارها بر پیامبر (ص) مخفی بوده باشد.» [با تلخیص و ترتیب]
Anonymous Poll
59%
محقق حلی (ره)
19%
ابن تیمیه
11%
میرزای شیرازی (ره)
12%
شریعت سنگلجی
غلوپژوهی
این سخن از کیست؟
«سکوت پیامبر (ص) در برابر کارهایی که صحابه به ندرت انجام میدادند، دلیل بر جواز آن کارها نیست؛ زیرا ممکن است انجام آن کارها بر پیامبر (ص) مخفی بوده باشد.» [با تلخیص و ترتیب]
«سکوت پیامبر (ص) در برابر کارهایی که صحابه به ندرت انجام میدادند، دلیل بر جواز آن کارها نیست؛ زیرا ممکن است انجام آن کارها بر پیامبر (ص) مخفی بوده باشد.» [با تلخیص و ترتیب]
سخن بالا از ابوالقاسم جعفر بن الحسن مشهور به محقق حلی (۶۰۲-۶۷۶ ق) از بزرگان فقه امامیه است. او مینویسد:
«و اما ما أقره النبي صلى اللّه عليه و آله فإنه يدل على الجواز، لأنه صلى اللّه عليه و آله لا يقرر منكرا، سواء فعل بحضرته أو لا بحضرته مما يعلم انه صلى اللّه عليه و آله علمه و لم ينكره، و اما ما يندر فلا حجة فيه، كما روي أن بعض الصحابة قال: "كنا نجامع و نكسل على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فلا نغتسل"، لجواز أن يخفى فعل ذلك على النبي صلى اللّه عليه و آله فلا يكون سكوته عنه دليلا على جوازه. لا یقال قول الصحابي: "كنا نفعل" دليل على عمل الصحابة أو أكثرهم، فلا يخفى ذلك عن الرسول، لأنا نمنع [إذ قد يخبر بذلك] عن نفسه أو عن جماعة يمكن أن يخفى حالهم على النبي صلى اللّه عليه و آله»
📚المعتبر في شرح المختصر، ج۱، ص۲۸-۲۹
میرزای قمی (د. ۱۲۳۱ ق) همین کلام محقق حلی را بدون اعتراض و به لسان تأیید آورده است (القوانين المحكمة فی الإصول، ج٢، ص٥٦٧، ط. إحیاء الكتب الإسلامية). محمدامین استرآبادی (د. ۱۰۳۶ ق) نیز کلام او را در الفوائد المدنيّة، ص۵۴ نقل کرده است.
برخی نسبت به عقاید اسلاف شیعه، تصورات نادرستی دارند و چیزهایی را مخالف مذهب میپندارند که اعتقاد بزرگان شیعه بوده و چیزهایی را از عقاید شیعه توهم میکنند که علمای بزرگ شیعه بدان معتقد نبودهاند. در موضوع علم امام نیز با وجود اختلافاتی که در گستره علم امام وجود دارد، این که گفته شود امام مطلقا به هر چیزی دانا است و تمام غیوب را میداند، بر خلاف عقیده اسلاف ما است.
#علم_غیب
@Gholow2
«و اما ما أقره النبي صلى اللّه عليه و آله فإنه يدل على الجواز، لأنه صلى اللّه عليه و آله لا يقرر منكرا، سواء فعل بحضرته أو لا بحضرته مما يعلم انه صلى اللّه عليه و آله علمه و لم ينكره، و اما ما يندر فلا حجة فيه، كما روي أن بعض الصحابة قال: "كنا نجامع و نكسل على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فلا نغتسل"، لجواز أن يخفى فعل ذلك على النبي صلى اللّه عليه و آله فلا يكون سكوته عنه دليلا على جوازه. لا یقال قول الصحابي: "كنا نفعل" دليل على عمل الصحابة أو أكثرهم، فلا يخفى ذلك عن الرسول، لأنا نمنع [إذ قد يخبر بذلك] عن نفسه أو عن جماعة يمكن أن يخفى حالهم على النبي صلى اللّه عليه و آله»
📚المعتبر في شرح المختصر، ج۱، ص۲۸-۲۹
میرزای قمی (د. ۱۲۳۱ ق) همین کلام محقق حلی را بدون اعتراض و به لسان تأیید آورده است (القوانين المحكمة فی الإصول، ج٢، ص٥٦٧، ط. إحیاء الكتب الإسلامية). محمدامین استرآبادی (د. ۱۰۳۶ ق) نیز کلام او را در الفوائد المدنيّة، ص۵۴ نقل کرده است.
برخی نسبت به عقاید اسلاف شیعه، تصورات نادرستی دارند و چیزهایی را مخالف مذهب میپندارند که اعتقاد بزرگان شیعه بوده و چیزهایی را از عقاید شیعه توهم میکنند که علمای بزرگ شیعه بدان معتقد نبودهاند. در موضوع علم امام نیز با وجود اختلافاتی که در گستره علم امام وجود دارد، این که گفته شود امام مطلقا به هر چیزی دانا است و تمام غیوب را میداند، بر خلاف عقیده اسلاف ما است.
#علم_غیب
@Gholow2
غلوپژوهی
سخن بالا از ابوالقاسم جعفر بن الحسن مشهور به محقق حلی (۶۰۲-۶۷۶ ق) از بزرگان فقه امامیه است. او مینویسد: «و اما ما أقره النبي صلى اللّه عليه و آله فإنه يدل على الجواز، لأنه صلى اللّه عليه و آله لا يقرر منكرا، سواء فعل بحضرته أو لا بحضرته مما يعلم انه صلى…
🔹اهانت شیخیه به میرزای قمی و پاسخ سید محمد تنکابنی
برخی از شیخیه به خاطر مطلب بالا به میرزای قمی اهانت کردهاند و سید محمد تنکابنی پاسخشان را چنین داده است:
«و كذلك فى باب حجّية تقرير المعصوم فعن المحقّق و غيره أن الفعل إذا كان مما يندر فلا حجّية فى سكوته و تقريره لجواز أن يخفى عليه ع فحجّية التقرير إنما هى فى صورة اطلاعه ع و تقريره ع بل قيل إن هذه الكلمات دائرة على ألسنتهم و لم نر أحدا ينكر ذلك عليهم بل قال و قد رأيت بعض الجهلة الأوغاد ممّن يسمّى بالكشفية يخوض فى قدح المحقق القمى ره فى القوانين و ما يدرى أنه قدح فى جميع العلماء بل قدح فى جميع المذهب.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۴
«و همچنین در باب حجیت تقریر معصوم از محقق و غیر او است که فعل هر گاه نادر باشد، حجیتی در سکوت معصوم و تقریر او نیست؛ زیرا جایز است که بر او مخفی بماند؛ پس حجت تقریر تنها در صورت اطلاع و تأیید او است؛ بلکه گفته شده این گونه سخنان بر زبان آنان دایر است و هیچ کس را ندیدیم که بر آنها انکار کند؛ [بلکه گفته] و برخی از افراد نادانِ پَست را _از اینهایی که کشفیه (= شیخیه) نامیده میشوند_، دیدهام که در قدح محقق قمی (ره) در قوانین خوض میکند و نمیفهمد که در همه علما قدح کرده؛ بلکه در جمیع مذهب قدح کرده است.»
#علم_غیب
@Gholow2
برخی از شیخیه به خاطر مطلب بالا به میرزای قمی اهانت کردهاند و سید محمد تنکابنی پاسخشان را چنین داده است:
«و كذلك فى باب حجّية تقرير المعصوم فعن المحقّق و غيره أن الفعل إذا كان مما يندر فلا حجّية فى سكوته و تقريره لجواز أن يخفى عليه ع فحجّية التقرير إنما هى فى صورة اطلاعه ع و تقريره ع بل قيل إن هذه الكلمات دائرة على ألسنتهم و لم نر أحدا ينكر ذلك عليهم بل قال و قد رأيت بعض الجهلة الأوغاد ممّن يسمّى بالكشفية يخوض فى قدح المحقق القمى ره فى القوانين و ما يدرى أنه قدح فى جميع العلماء بل قدح فى جميع المذهب.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۴
«و همچنین در باب حجیت تقریر معصوم از محقق و غیر او است که فعل هر گاه نادر باشد، حجیتی در سکوت معصوم و تقریر او نیست؛ زیرا جایز است که بر او مخفی بماند؛ پس حجت تقریر تنها در صورت اطلاع و تأیید او است؛ بلکه گفته شده این گونه سخنان بر زبان آنان دایر است و هیچ کس را ندیدیم که بر آنها انکار کند؛ [بلکه گفته] و برخی از افراد نادانِ پَست را _از اینهایی که کشفیه (= شیخیه) نامیده میشوند_، دیدهام که در قدح محقق قمی (ره) در قوانین خوض میکند و نمیفهمد که در همه علما قدح کرده؛ بلکه در جمیع مذهب قدح کرده است.»
#علم_غیب
@Gholow2
Forwarded from میراث امامان (عمیدرضا اکبری)
Telegram
میراث امامان
✨ روزه؛ مخصوص خدا
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ…
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ع قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ…
🔹التفات تنکابنی به فضای کلی قرآن🔹
سید محمد تنکابنی در بحث علم امام در کنار ادله دیگر به فضای کلی قرآن در تمجید خداوند توجه کرده و مینویسد:
«... بل الآیات الواردة فى مقام تمدّحه تعالى بعلم الجمیع مثل قوله تعالى:
"يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ " [الحدید، ۴]
وقوله تعالى: "عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ" [سبأ، ۳]
وقوله تعالى: "مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ" الآیة [المجادلة، ۷]
وقوله تعالى: "إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ" الآیة [لقمان، ۳۴]
وغیر ذلك ممّا یطول الکتاب بذکره دالة على ذلك ولا ینافیها قوله تعالى:
"وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ" [البقرة، ۲۵۵]
وقوله تعالى: "عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِٓ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا" [الجن، ۲۶ـ۲۷]
إذ لا دلالة فیهما على أزید من الإیجاب الجزئى.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۲
در جمله پایانی هم با اشارهای دقیق پاسخ کسانی را که برای اثبات علم امام به جمیع غیوب به این دو آیه استناد میکنند، داده است.
#علم_غیب
@Gholow2
سید محمد تنکابنی در بحث علم امام در کنار ادله دیگر به فضای کلی قرآن در تمجید خداوند توجه کرده و مینویسد:
«... بل الآیات الواردة فى مقام تمدّحه تعالى بعلم الجمیع مثل قوله تعالى:
"يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَآءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ " [الحدید، ۴]
وقوله تعالى: "عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَآ أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ" [سبأ، ۳]
وقوله تعالى: "مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ" الآیة [المجادلة، ۷]
وقوله تعالى: "إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ" الآیة [لقمان، ۳۴]
وغیر ذلك ممّا یطول الکتاب بذکره دالة على ذلك ولا ینافیها قوله تعالى:
"وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِٓ إِلَّا بِمَا شَآءَ" [البقرة، ۲۵۵]
وقوله تعالى: "عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِٓ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا" [الجن، ۲۶ـ۲۷]
إذ لا دلالة فیهما على أزید من الإیجاب الجزئى.»
📚إیضاح الفرائد، ج۲، ص۱۴۲
در جمله پایانی هم با اشارهای دقیق پاسخ کسانی را که برای اثبات علم امام به جمیع غیوب به این دو آیه استناد میکنند، داده است.
#علم_غیب
@Gholow2
اشکال ۱۰:
چگونه وحی جبرئیل بر پیامبر (ص) را میپذیرید در حالی که روایت داریم: «فکل علم خرج إلی أهل السماوات و الأرض منا و عنا»؟
پاسخ:
این که گاهی وحی بر رسول اکرم (ص) با وساطت جبرئیل بوده از ضروریات قرآن و اسلام است. روایتی هم که به آن استناد شده از مجعولات رجب برسی است.
چنان که در تصویر بالا میبینید رجب برسی سه روایت مستقل را با هم ترکیب کرده و با افزودن جمله مورد استناد (رنگ خاکستری)، روایت جدیدی جعل کرده است!!
درباره این الگوی جعل رجب برسی قبلا شواهدی عرض شد و ان شاء الله به زودی بحث کامل آن منتشر میشود.
#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2
چگونه وحی جبرئیل بر پیامبر (ص) را میپذیرید در حالی که روایت داریم: «فکل علم خرج إلی أهل السماوات و الأرض منا و عنا»؟
پاسخ:
این که گاهی وحی بر رسول اکرم (ص) با وساطت جبرئیل بوده از ضروریات قرآن و اسلام است. روایتی هم که به آن استناد شده از مجعولات رجب برسی است.
چنان که در تصویر بالا میبینید رجب برسی سه روایت مستقل را با هم ترکیب کرده و با افزودن جمله مورد استناد (رنگ خاکستری)، روایت جدیدی جعل کرده است!!
درباره این الگوی جعل رجب برسی قبلا شواهدی عرض شد و ان شاء الله به زودی بحث کامل آن منتشر میشود.
#علم_غیب
#اشکالات
@Gholow2
نقد مستندات اطلاق علم امام به جمیع غیب
اشکال (۱۱)
روایت زیر از نمونه روایاتی است که برای علم فراگیر و بیحد امام به همه چیز و نیز برای تدبیر امور عالم به دست امام بدان استناد شده است:
وَ قَالَ ع أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتْ عُيُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ قَلْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً أَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ أَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ وَ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ وَ فِيَّ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب، ج3، ص387)
اما چنانکه روشن است ساختار این روایت مطابق اسناد و منابع غالیان است که در فضای انگارۀ تفویض خلق و رزق، همه امور عالم در ادوار مختلف را در دست امام میدانند. گستردگی این ادبیات در اخبار غالیان، و نبود آن در اسناد مشخصاً امامی، در پژوهشی نشان داده شده است (اکبری، نصیریه، ص354-358).
از اشکالات این ژانر غالیانه، ناهمخوانی آن با بسیاری از آیات است؛ از جمله:
- آیات حضورنداشتن رسول الله ص در وقایع امم پیشین (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).
- آیات محدودیت قدرت رسول الله ص برای آوردن نشانه یا عذاب یا هدایت خلق (القصص: 56؛ البقرة: 272؛ آل عمران: 128؛ یونس: 99-100؛ الأنعام: 35، 107؛ الجن: 21؛ الأعراف: 188؛ التوبة: 80؛ المنافقون: 6)
- آیات توحیدی که امور مذکور در خطب جعلی مورد بحث را به عنوان اوصاف مختص و منحصر در خداوند ذکر میکنند، و صریحاً یا به استلزام خلق و رزق و تدبیر امور عالم بدست غیر خداوند را رد میکنند. (فاطر: 3؛ الروم: 40؛ رعد: 16؛ زمر: 38 و…)
در روایت فوق، بر خلاف آیات قرآن که وقوع «الساعة» را بیرون از قدرت و علم رسول الله ص شمرده، آن را در دست امیرالمؤمنین ع میداند.
در انتهای روایت نیز تعابیر قرآنی مختص خداوند در آیۀ ۳ سورۀ حدید، برای امیرالمؤمنین ع به کار میرود که با فضای غالیانه تناسب دارد. در برخی تحریرهای چنین روایاتی پس از کاربرد این تعابیر و کافرخواندنشان از سوی اهل مسجد، حضرت علی ع تأویلاتی غیر غالیانه را برای این تعابیر به کار میبرند. در پژوهشی ضمن بررسی این تحریرها، نشان داده شده که متن روایات با فضای غالیان تناسب دارد و در آن گویا امام برای ساکت کردن اهل ظاهر تأویل ظاهری و غیرغالیانه را مطرح کردهاند. در حالی که در واقعیت تاریخ و احادیث امامی، امام در برخی از احکام نیز تقیه میکردهاند؛ چه برسد به اینکه در مسجد تعابیر موهم الوهیتشان را بگویند تا تکفیر شوند (اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش4-5-4).
همچنین در ادامه روایت مورد بحث نیز ادعا شده که امام باقر علیه السلام نیز تأویلاتی غیر غالیانه برای این روایت ذکر کردهاند. گرچه این تأویلات تکلفآمیز و دشوار با هدف ترویج اصل روایت ساخته شده، اما کسانی که این تأویلات را میپذیرند امکان استناد به عبارات غلوآمیز آن از ایشان گرفته میشود، و یا اینکه تأویلات را نمیپذیرند که در این صورت روایت بر ظاهر غالیانه و الوهیت امام باقی خواهد ماند.
گفتنی است، از علمای قدیم، نباطی عاملی تحریری از این روایت را از غلات دانسته، و بهخاطر منافات با خشوع امیر المومنین ع دربرابر خداوند جعلی شمرده است (الصراط المستقيم، ج۱، ص۹۵).
#علم_غیب
#اشکالات
در همین زمینه
@Gholow2
اشکال (۱۱)
روایت زیر از نمونه روایاتی است که برای علم فراگیر و بیحد امام به همه چیز و نیز برای تدبیر امور عالم به دست امام بدان استناد شده است:
وَ قَالَ ع أَنَا دَحَوْتُ أَرْضَهَا وَ أَنْشَأْتُ جِبَالَهَا وَ فَجَّرْتْ عُيُونَهَا وَ شَقَقْتُ أَنْهَارَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا وَ أَطْعَمْتُ ثِمَارَهَا وَ أَنْشَأْتُ سَحَابَهَا وَ أَسْمَعْتُ رَعْدَهَا وَ نَوَّرْتُ بَرْقَهَا وَ أَضْحَيْتُ شَمْسَهَا وَ أَطْلَعْتُ قَمَرَهَا وَ أَنْزَلْتُ قَطْرَهَا وَ نَصَبْتُ نُجُومَهَا وَ أَنَا الْبَحْرُ الْقَمْقَامُ الزَّاخِرُ وَ سَكَّنْتُ أَطْوَادَهَا وَ أَنْشَأْتُ جَوَارِيَ الْفُلْكِ فِيهَا وَ أَشْرَقْتُ شَمْسَهَا وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ وَ قَلْبُ اللَّهِ وَ بَابُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً أَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ أَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ وَ بِي وَ عَلَى يَدَيَّ تَقُومُ السَّاعَةُ وَ فِيَّ يَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ وَ أَنَا الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ أَنَا بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام لابن شهرآشوب، ج3، ص387)
اما چنانکه روشن است ساختار این روایت مطابق اسناد و منابع غالیان است که در فضای انگارۀ تفویض خلق و رزق، همه امور عالم در ادوار مختلف را در دست امام میدانند. گستردگی این ادبیات در اخبار غالیان، و نبود آن در اسناد مشخصاً امامی، در پژوهشی نشان داده شده است (اکبری، نصیریه، ص354-358).
از اشکالات این ژانر غالیانه، ناهمخوانی آن با بسیاری از آیات است؛ از جمله:
- آیات حضورنداشتن رسول الله ص در وقایع امم پیشین (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).
- آیات محدودیت قدرت رسول الله ص برای آوردن نشانه یا عذاب یا هدایت خلق (القصص: 56؛ البقرة: 272؛ آل عمران: 128؛ یونس: 99-100؛ الأنعام: 35، 107؛ الجن: 21؛ الأعراف: 188؛ التوبة: 80؛ المنافقون: 6)
- آیات توحیدی که امور مذکور در خطب جعلی مورد بحث را به عنوان اوصاف مختص و منحصر در خداوند ذکر میکنند، و صریحاً یا به استلزام خلق و رزق و تدبیر امور عالم بدست غیر خداوند را رد میکنند. (فاطر: 3؛ الروم: 40؛ رعد: 16؛ زمر: 38 و…)
در روایت فوق، بر خلاف آیات قرآن که وقوع «الساعة» را بیرون از قدرت و علم رسول الله ص شمرده، آن را در دست امیرالمؤمنین ع میداند.
در انتهای روایت نیز تعابیر قرآنی مختص خداوند در آیۀ ۳ سورۀ حدید، برای امیرالمؤمنین ع به کار میرود که با فضای غالیانه تناسب دارد. در برخی تحریرهای چنین روایاتی پس از کاربرد این تعابیر و کافرخواندنشان از سوی اهل مسجد، حضرت علی ع تأویلاتی غیر غالیانه را برای این تعابیر به کار میبرند. در پژوهشی ضمن بررسی این تحریرها، نشان داده شده که متن روایات با فضای غالیان تناسب دارد و در آن گویا امام برای ساکت کردن اهل ظاهر تأویل ظاهری و غیرغالیانه را مطرح کردهاند. در حالی که در واقعیت تاریخ و احادیث امامی، امام در برخی از احکام نیز تقیه میکردهاند؛ چه برسد به اینکه در مسجد تعابیر موهم الوهیتشان را بگویند تا تکفیر شوند (اکبری، نقش بازشناسی عقاید و احادیث نُصَیریان در اعتبارسنجی و فهم میراث روایی امامیه، بخش4-5-4).
همچنین در ادامه روایت مورد بحث نیز ادعا شده که امام باقر علیه السلام نیز تأویلاتی غیر غالیانه برای این روایت ذکر کردهاند. گرچه این تأویلات تکلفآمیز و دشوار با هدف ترویج اصل روایت ساخته شده، اما کسانی که این تأویلات را میپذیرند امکان استناد به عبارات غلوآمیز آن از ایشان گرفته میشود، و یا اینکه تأویلات را نمیپذیرند که در این صورت روایت بر ظاهر غالیانه و الوهیت امام باقی خواهد ماند.
گفتنی است، از علمای قدیم، نباطی عاملی تحریری از این روایت را از غلات دانسته، و بهخاطر منافات با خشوع امیر المومنین ع دربرابر خداوند جعلی شمرده است (الصراط المستقيم، ج۱، ص۹۵).
#علم_غیب
#اشکالات
در همین زمینه
@Gholow2
