اگه یکی بپرسه «شما دوتا چجوری رفیق صمیمی شدید؟ من چیز زیادی برای گفتن ندارم و راستش رو بخواید چیزی به ذهنم
نمیرسه! اگه بخوام به عقب نگاه بندازم، آنچنان دلایل منطقی ای به چشم نمی اومد که ما بخوایم حتی باهم دیگه حرف بزنیم. ولی همه چی دست به دست همدیگه داد و تا به ون خودمون اومدیم دیدیم اونقدر به هم نزدیک شدیم که نمیتونیم از همدیگه دل بکنیم این یه مسیر قشنگه که از غریبه تبدیل به همه چیز یکدیگه شدیم

بعضی آدما بهت قول میدن تو سخت ترین لحظه ها کنارت باشن، اما یهو میبینی که همونا سخت ترین لحظه هارو خودشون برات رقم زدن.

میخوام انقدر با من راحت باشی که وقتی کنار منی به موسیقی مورد علاقه‌ت گوش بدی و جوری که دوست داری لباس بپوشی؛ وقتی خواستی باهام حرف بزنی فکر نکنی مزاحمی، بدونی که من همیشه باحوصله به تمام حرف‌ها و نگرانی‌هات گوش میدم و براشون ارزش قائلم؛ چیزایی که توی سرت میگذره رو بهم بگی؛ در حالی که دستات توی دستامه ترس‌هات رو باهام قسمت بکنی؛ من فقط میخوام تو خوب باشی؛ راحت باشی و آروم‌؛"

الان که پشت سرمو نگا میکنم میبین که کم نذاشتم نه برای بقیه، برای خودم کم گذاشتم.من یه دل سیر خوش بودن به خودم بدهکارم، من به خودم هزارتا بغل مهربونی بدهکارم،  من به خودم خیانت کردم، هر بار شکستمو یقه خودمو گرفتم هربار که کل قلبمو خرج یکی دیگه کردمو اهمیت ندادم چه بلای سر خودم میاد اره من هربار با خودم بد می‌شدم نه با بقیه من به خودم بدتر از هرکسی دیگه‌ای خیانت کردم.

چرا آدما اینجورین که تا بفهمن نقاشی میگن "عکس منو بلدی بکشی؟"، بفهمن خیاطی میگن "بیا اینجای درز لباس منم بدوز"، بفهمن آشپزی میگن "یه شب شام دعوتمون کن دستپختتو بچشیم"، بفهمن روانشناسی میگن"الان بنظرت شخصیت من چجوریه؟"، بفهمن دکتری میگن "یه آزمایش بگیر ازم ببینم سالمم یا نه"، بفهمن معلمی میگن "این بچه ما هم تو جدول ضربش مشکل داره یکم کمکش کن"، بفهمن تو یه اداره‌ای جایی کار میکنی میگن "واسه ما هم پارتی بازی کن". بابا یدیقه سواستفاده نکنید از آدم بذارید زندگیمونو بکنیم.

شغل اول من وانمود کردنه؛ وانمود کنم حوصله دارم در حالی که ندارم، وانمود کنم خوشحالم در حالی که نیستم، وانمود کنم اذیت نمیشم در حالی که میشم، وانمود کنم دلتنگ نیستم در حالی که هستم، وانمود کنم خسته نیستم در حالی که هستم، خیلی هم هستم.

یکی رو میخوام که وقتی تلگرام آنلاین نیستم، واتساپ پی ام بده ببینه تیک میخوره، سین استوری اینستاشو چک کنه ببینه دیدم یا نه، زنگ بزنه، نامه بفرسته بگه کجایی. اصلا نمیدونم؛ فقط یه جوری باشه که بدونم مهمم براش که دنبالم میگرده، وگرنه همه بلدن وایسن تا انلاین شی و ازت بپرسن کجا بودی؟

از لحاظ روحی نیاز دارم یه هفته برم تو کلبه جنگی تو شمال، نتمو خاموش کنم، توی تراس بشینم و پتو پیچ شده سیگار بکشم و قهوه بخورم، از لحاظ روحی نیاز دارم با یکی برم لب دریا تو ساحل بشینیم و آتیش روشن کنیم و واسم گیتار بزنه و سیگار بکشم و به دریای آروم نگاه کنم، نیاز دارم با کسی که دوستش دارم بزنم به جاده و بارون نم نم بکوبه رو شیشه ماشین و آهنگ مورد علاقمون رو گوش بدیم‌.

وقتی راجب گذشتتون سوال می پرسه به جای پیچوندنش مثل نزار قبانی بهش بگید:
"تولد من تویی و پیش از تو یاد نمی آورم که وجود داشتم."
اینجوری هم سوالو جواب ندادید، هم باعث ذوق کردنش شدید. یک تیر و دو نشون خلاصه.