Telegram Web Link
📰 با اینکه تلاش شایگان در «آسیا در برابر غرب» نشان دادن راه‌ها و امکان‌هایی تاریخی است، اما «شیوه‌ی طرح مشکل، یکی از واپسین چاره‌اندیشی‌ها در این زمینه می‌تواند به شمار آید، حتی در مقایسه با برخی از کوشش‌های نظری که در دهه‌های پیش از فراهم آمدن مقدمات جنبش مشروطه‌خواهی صورت گرفته بود، گامی به عقب به شمار می‌آید.» و دام تجددستیزی گسترده شده در تاریخ روشنفکری معاصر ایران دامن شایگان را نیز می‌گیرد و کتاب را تبدیل به نظریه‌ای فلسفی علیه تجدد در ایران می‌کند. بدین ترتیب ایده‌ی فلسفی غرب‌زدگی توسط فردید طرح، به همت آل‌احمد سیاسی و با مجاهدت شریعتی در تلفیق اسلام و مارکسیسم، تبدیل به یک ایدئولوژی شد. در گام بعدی نمودی از این ایدئولوژی تجددستیزانه، در ضمن تحلیل‌های جامعه‌شناسانه نراقی از بحران‌های غرب، مسبب تدوین نظریه‌ی فلسفی علیه تجدد توسط شایگان و در نهایت قوام یافتن تئوریک تجددستیزی به‌عنوان یک مقوله‌ی عمومی در آستانه انقلاب 1357 در ایران شد. مقوله‌ای که پیش از پدیدار شدن نخستین نشانه‌های سرنگونی رژیم شاه، تبدیل به یک روحیه‌ی ملی شده بود...

🔖متن کامل: 3600 کلمه
زمان مطالعه: 18 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊درباره پیوند و ناپیوندی عرفان و سیاست

📚حلقه مریدان در خانقاه قدرت

📥ابراهیم موسی‌پور بشلی

🖇در هر دو نظام عرفانی و حکومتی، اتوریتیه‌ی راس دستگاه، موجودی مقدس و مصون از خطا و اشتباه انگاشته می‌شده‌است. شیخ، انسان کامل و خلیفه‌ی خدا در زمین و شاه، ظل‌الله و سایه‌ی خدا در زمین تلقی می‌شده‌است. هردو از فره‌ای ایزدی برخوردار انگاشته می‌شده‌اند. این مشایخ/ حاکمان برخوردار از بینشی ماورایی پنداشته می‌شده‌اند و حتی خوابها و رویاهاشان می‌توانست حجت باشد. حتی اگر تجربه‌ی تاریخی به روشنی ثابت می‌کرد که قول یا فعل‌شان بر خطا بوده‌است، باز اقوال و افعال اشتباه‌شان حکمت تلقی می‌شده‌است. در هر دو سنت سیاسی و عرفانی مورد بحث، حتی نفس الفاظِ سخنان شیخ/ حاکم مقدس دانسته می‌شد و حفظ تک‌تک کلمات این اقوال، ارزش به حساب می‌آمد؛ حتی جسم این مشایخ/ حاکمان بعد از مرگ و دفن در خاک نیز به مثابه‌ی عنصری پاک و مقدس مورد تکریم و زیارت واقع می‌شد و برای اغلب این مشایخ/ حاکمان مقبره‌های باشکوهی به عنوان زیارتگاه‌ می‌ساخته‌اند و کراماتی به ایشان منسوب می‌شده‌است.

🖇در سخن صوفیه مرید باید در دست شیخ، چون مرده‌ای باشد در دست مرده‌شوی. بی‌اختیاری و اطاعت مطلق و بی‌چون‌و‌چرا از شیخ، در اغلب نظامات عرفانی یک اصل لایتخلف است؛ ایده‌ای که در عالم سیاست در شرق فرهنگی_تاریخی، به‌روشنی در قالب هنجارِ «شهروند خوب» بازتاب یافته‌است. رعیت باید که در برابر حاکم، مطیع و منقاد باشد و از آن‌جا که عوام، قدرت و درک تشخیص مصلحت خویش را ندارند باید صرفاً چونان اعضا و جوارح بدنی باشند که مغز به عنوان قوه‌ی عاقله آن‌ها را فرماندهی می‌کند. این نگاه ابزار‌انگارانه به مردم/ رعیت در سخن سیاسی حکومت‌های اسلامی در دوره‌های مختلف تاریخی در اغلب سیاست‌نامه‌ها و کتاب‌های آداب‌الملوک و آموزش‌های ملکداری مورد تاکید بوده‌است.

🖇در این نگاه همچنان‌که شیخ بر اساس تجربه‌های غیرقابل نقد و بررسی می‌توانسته‌است آموزه‌های خود را برای مریدان سامان دهد و انشاکند، حاکم نیز بی آن‌که نیازی به توضیح‌دادن چیزی باشد، می‌توانست تشخیص خود را در اداره‌ی سرنوشت رعیت اعمال کند و کسی را از رعیت و بلکه از حلقه‌های نزدیک‌ترِ کارگزاران حکومتی، قدرت چون‌و‌چرا کردن در افعال او نبود، زیرا او، چیزی را می‌دید یا می‌فهمید که دیگران: رعیت/ مریدان نمی‌توانستند ببینند یا بفهمند. به همین سیاق، کاری که حاکم می‌کرد حتی اگر به صورت ظاهر بر خلاف تمام آموزه‌های معمول و متعارف و هنجارهای اجتماعی و بلکه دینی یا حتی بر خلاف آموزه‌های خودش هم بود، باز قابل بحث نبود زیرا حتماً توجیهی داشت که مردم عادی و طبقات مادون از درک و فهم آن عاجز بوده‌اند حتی اگر این کار، ریختن خون انسان‌ها به اشاره‌ی سرانگشت حاکم بوده باشد.

🖇هم در نظام عرفانی و هم در سیاست‌گری عرفان‌منشِ شرقی، باید رضا به داده داد و محافظه‌کاری پیشه کرد. تغییر، نه برازنده‌ی شیخ/ حاکم است نه مطالبه‌ی آن زیبنده‌ی مرید/ شهروند خوب. ارزش و اعتبار و اقتدار شیخ در بیشتر مرام‌های عرفانی، در حفظ سنت‌های ثابتِ فرقه و ارزش‌ها و اصولی است که دوام و قوام طریقت بر آن‌ها استوار است و تلاش برای هرگونه بازنگری و مطرح ساختن اندیشه‌ی ترقی و تغییر، مستقیماً به مثابه‌ی بی‌اعتقادی، و نمک‌نشناسی و شورش علیه نظامات سنتی طریقت تعبیر می‌شود؛ به همین‌سان در ساخت سیاسی حکومت‌های مبتنی بر رهیافت‌های عرفانی نیز همین نگرش‌هاست که تضمین‌کننده‌ی ثبات و پایایی حکومت انگاشته می‌شود. تغییر، شعاری دگراندیشانه و کفر مطلق تلقی می‌شود و داعیه‌داران تغییر، سیاه‌کارانی هستند در پی براندازی.

🖇فِرق صوفی و مدعیان آموزش‌های عرفانی، مدعی تامین نجات و سعادت اخروی و تضمین صلاح معنوی‌اند و در این میان اصلاح زندگی دنیوی را در راستای تامین آن هدف اخروی در جزو اهداف و خط‌مشی عمومی و اولیِ خود قرار می‌دهند. به همین‌سان حکومت‌های عرفانی نیز تدبیر امر دنیوی رعیت را مبتنی و معطوف و منوط به اصلاح حیات اخروی و تامین سعادت مردمان در دنیای دیگر می‌دانند و هرگز نمی‌پذیرند که کار سیاست‌گران و حاکمان باید صرفاً متوجه تامین صلاح و رفاه دنیوی رعیت باشد. در اغلب طریقت‌های صوفیه، ساده‌زیستی یک ارزش است و مریدان و سالکان باید بتوانند با حداقلی‌ترین مایه‌های برخورداری در حد زنده‌ماندن، از دنیا بهره‌مند باشند؛ به همین‌سان در نظام‌های سیاسی مبتنی بر عرفان نیز، حداکثر تلاش و دلواپسی حکومت‌ها تامین مایحتاج زنده‌ماندن رعیت است نه تامین رفاه و سعادت مادی. اقوال سیاست‌مداران در این نوع حکومت‌ها در این زمینه‌ی خاص، با اقوال مشایخ صوفیه نه فقط شبیه بلکه یکسان است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰 واقعیت این است که افراد معدودی هستند که نقششان درتاریخ دانش حقوق این است که این دانش را پدر و مادردار کرده‌اند. من در مراسمی که برای تجلیل از آقای دکتر لنگرودی در دانشگاه تهران برگزار شد، گفتم که با تعبیر پدر این علم و مادر آن علم که امروز بسیار مرسوم شده چندان موافق نیستم. به جای آن ترجیح می‌دهم چنین بگویم که افرادی مانند دکتر لنگرودی و دکترکاتوزیان حقوق خصوصی ایران را از مجهول‌النسب بودن درآورده‌اند و به عبارت دقیق‌تر آن را پدر و مادردار کرده‌اند، زیرا بر هیچ‌کس پوشیده نیست که قانون مدنی ایران با قانون مدنی فرانسه یک تفاوت عمیق دارد. قانون مدنی فرانسه هرچند ممکن است ریشه‌هایش را در حقوق روم بیابید، ولی هرگز چنین نیست که عینا از یک متن رومی ترجمه شده باشد. درحالی‌که قانون مدنی ایران به جز قسمت محدودی از آن، عینا برگرفته از متن شرایع یا تبصره علامه یا اللمعة‌الدمشقیه است. دکتر لنگرودی و دکتر کاتوزیان با ارجاعات خود توانستند ارتباط حقوق مدنی ایران را به مراجع اصلی خود یعنی کتب فقهی برگردانند...

🔖متن کامل: 1000 کلمه
زمان مطالعه: 5 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊یادداشتی در باب شهریار منجی اثر مائوریتزیو ویرولی

📚جسارت غیرجنون‌آمیز


📥شروین مقیمی زنجانی

🖇 مائوریتزیو ویرولی یکی از شارحان برجسته آثار ماکیاولی، و به اعتباری می‌توان گفت در زمره‌ی جسورترین آنان است. تعبیر «جسور» را از آن رو می‌آورم که ویرولی برخلاف اغلب کسانی که مطالعه و تحقیق در باب ماکیاولی را وجهه همت خود قرار داده‌اند، می‌کوشد تا از تبدیل‌کردن این کار به یک فعالیت دانشورانه‌ی صرف بپرهیزد و بیانش در باب ماکیاولی، از درون‌مایه‌ی ماجراجویانه‌ی خود ماکیاولی ملهم باشد. تاکید وی بر رتوریک در تفسیر شهریار ماکیاولی، صرفاً تاکیدی دانشورانه نیست بلکه این رتوریک در شرح خود ویرولی بر «خطابه‌ی بزرگ»، نقشی اساسی ایفاء می‌کند. این را باید یکی از نقاط قوت کار ویرولی به ویژه در شهریار منجی دانست.

🖇 به نظر می‌رسد نقد او بر اغلب رویکردهای تفسیری به شهریار علی‌رغم تفاوت‌های اساسی که با یکدیگر دارند، در نهایت نقد مواجهه غیررتوریکال با این اثر است. ویرولی معتقد است که شهریار نه یک رساله‌ی «علمی» در معنای متداول آن (یعنی رساله‌ای ناظر بر تمهید مقدماتی برای علم سیاست فارغ از ارزش) و نه رساله‌ای برای هجو شهریار به سود دفاع از ارزش‌های جمهوریخواهانه، و نه حتی رساله‌ای به قلم یک آموزگار شرّ، بلکه اثری است که با هدف برانگیختن معاصرانش (و در راس آنها خاندان مدیچی) برای دست‌یازیدن به یک عمل انقلابی به رشته‌ی تحریر درآمده است. این عمل انقلابی چیزی نیست جز رستگاری سرزمین پدری او یعنی ایتالیا. از این رو ویرولی بر این نکته تاکید می‌کند که اثری که قرار است محرّک یک اقدام عملی بزرگ باشد، لاجرم نباید و نمی‌تواند از سرشتی رتوریکال برخوردار نبوده و درون‌مایه‌های عمیق دینی و اسطوره‌ای نداشته باشد. این استدلال اخیر ویرولی نیز از جمله‌ محسّنات تفسیر او و مبتنی بر بینشی صحیح نسبت به طبیعت امور سیاسی است؛ بینشی که ما آن را وامدار فلسفه‌ی سیاسی سقراطی هستیم؛ یعنی آن حوزه‌ای از تاملات انسانی که به دنبال شکست نسخه‌ی مدرن آن از سده‌ی نوزدهم به بعد، به محاق رفت و تنها کوشش‌های کسانی چون لئو اشتراوس در سده‌ی بیستم بود که بار دیگر بازاندیشی در دقایق آن را موضوعیت بخشید.

🖇 تفسیر ویرولی از شهریار ماکیاولی به همین اعتبار از یک مزیت دیگر نیز برخوردار است و آن تاکید بر بدیع‌بودن این اثر در مقایسه با آثار علی‌الظاهر مشابه، در همان زمینه‌ی تاریخی نگارش شهریار است. او بر خلاف تفسیر کوئنتین اسکینر بر این نکته تاکید می‌ورزد که حتی یک مقایسه‌ی کلی میان ساختار شهریار ماکیاولی با سیاست‌نامه‌هایی که در همان حول و حوش منتشر می‌شدند، سرشت «بدیع» کوشش ماکیاولی در این اثر را برملا می‌کند. از سوی دیگر ویرولی به درستی سعی دارد تا توجه خود را عمدتاً بر متون ماکیاولی و نیز نامه‌های بجامانده از او متمرکز ساخته و «تا سرحد امکان»، غرض مولف را در نحوه‌ی تدوین اثر و چینش فصول و اشارات و دلالت‌های متن، اولویت ببخشد. به علاوه او به درستی قائل به وحدت میان دو اثر بزرگ ماکیاولی یعنی شهریار و گفتارها است؛ تلقی‌ای که تاثیرات تعیین‌کننده‌ای در فهم فلسفه‌ی سیاسی ماکیاولی دارد. همه‌ی این‌ها دالّ بر آن است که تفسیر ویرولی و نوع نگاه او به شهریار ماکیاولی را باید جدّی گرفت.

🖇 با این حال وقتی از قید «تا سر حد امکان» سخن می‌گوییم، باید معنای آن را روشن سازیم. این قید نسبت تنگاتنگی با همان خصیصه‌ای دارد که ابتدائاً برای توصیف تاملات ویرولی به کار بردیم: «جسارت». تفسیر ویرولی بر شهریار ماکیاولی، تفسیری «جسورانه» و به یک معنا تفسیری در اُفق خود شهریار است. در اینجا می‌توان میان «جسورانه‌بودن» از یک سو و اُفق «اصالتاً» سیاسی شهریار که به دست ماکیاولی ترسیم می‌شود، نسبتی برقرار ساخت. بدین اعتبار اگر مزیت تفسیر ویرولی در فهم اثر ماکیاولی، به تبع نزدیک‌شدن او به رتوریک شهریار، وجه ممیزه‌ی او از دیگر تفاسیر عمدتاً دانشورانه در این حوزه باشد، اما دست‌کم از حیث فلسفی با یک نقص عمده روبروست: اینکه تقلیل شهریار ماکیاولی به یک «رتوریک بزرگ»، در نهایت به معنای پیروزی رتوریک ماکیاولی در کوشش برای القای این تقلیل به خوانندگان خویش است.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰افغانستان پیوند‌دهنده چهار منطقه مهم در آسیاست. این سرزمین در طول تاریخ، شرق آسیا را به غرب آسیا و آسیای مرکزی را به جنوب آسیا پیوند داده است. افغانستان را «چهارراه آسیا» نیز می‌خوانند. هم از دیدگاه ژئوپلیتیکی درست است و هم از دیدگاه سیاسی و فرهنگی. آمدوشد سلسله‌های گوناگون حکمرانی و کاروان‌های بازرگانی کوچک و بزرگ از دل این سرزمین، از دیرباز زمینه شکل‌گیری جوامعی چندقومی، چندزبانی و چندمذهبی را فراهم آورده است. این گوناگونی فرهنگی اما در سده‌های اخیر، بیش از آنکه نقطه قوت افغانستان باشد، به چشم اسفندیار آن بدل شده و ناآرامی پشت ناآرامی پدید آورده و هر تحولی در منطقه و جهان، تلنگری به جامعه افغانستان زده است. نشانه آن همین بس که از هنگام تشکیل ملت ـ دولت به معنای نوین آن در این سرزمین (۱۲۹۸ خورشیدی) تا به امروز، قانون اساسی که سند هویت ملی و قوام‌بخش پیوندهای میان باشندگان یک کشور به شمار می‌رود، بارها و بارها در افغانستان تغییر کرده و هر که آمد، عمارتی نو ساخت و قانونی تازه نوشت و طرحی نو درانداخت و پس از مدتی کوتاه، رفت و منزل به دیگری پرداخت...

🔖متن کامل: 1000 کلمه
زمان مطالعه: 5 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊ترجمه چکیده‌ای از فصل سوم کتاب «قرآن صامت و قرآن ناطق»

📚ضرورت هرمنوتیک شیعی

📥محمد علی امیر معزی/ مترجم نورالدین الله دینی

🖇 نوع تاویلی که در تفسیر حبری با آن مواجهه می شویم، که همه نوع افرادی ازاطرافیان پیامبررا زیر پوشش این یا آن آیه قرآن تشخیص/تمیز می دهد/شناسایی می کند، در میان نویسندگان غیر شیعی هم رخ می دهد- درست است که/البته در حد بسیار محدودتری و به خصوص، در زمینه "اسباب نزول". اما در تشیع، این به سبک ادبی واقعی تبدیل شد که با مرور زمان دو ویژگی در آن دامنه وسیع تری به خود می گیرند: نخست سرکوب افراد غیر شیعی درسلسله اِسناد به نفع افراد شیعی، به خصوص ائمه اطهار، به عنوان راویان اصلی حدیث یا به عنوان تاویل گران پیشرو متن قرآن. بنابراین، افرادی را که زیر پوشش الفاظ و کلمات قرآن شناسایی می شوند، به ترتیب اهمیت شان، عبارت اند از علی، سایر اعضای پنج تن آل عبا، دشمنان تاریخی علی از منظر شیعی، سایر ائمه پیروان آنها، و دشمنان آنها. این سبک ادبی را ما می توانیم "تفسیر شخصی" بنامیم، عبارتی که خیلی هم زیبا و برازنده نیست اما از مزیت وضوح و روشنی برخوردار است. این سبک در تشیع بسیار است.

🖇 با به قدرت رسیدن آل بویه اوضاع دستخوش تغییرات شد. دلایل این تغییرات در هم تنیده و مرکب اند؛ استیلای سیاسی شیعیان باعث شد که این دوران را "قرن تشیع" اسلام بنامند؛ در حقیقت همراه آل بویه در مرکز خلافت، فاطمیان، قرامطه و همچنین حمدانیان در بیشترین مناطق مهم امپراطوری اسلام فرمانروایی می کردند. دلیل دیگر: بنا بر روایات، غیبت کامل امام دوازدهم شیعیان امامی است. دلیل سوم و اصلی: چرخش به سوی خرد گرایی در اندیشه اسلامی است. ترکیب این عوامل تاریخی، سیاسی و مذهبی، در میان سایر چیزها، سبب پیدایش طبقه جدیدی از فقیه- متکلمان دوازده امامی گردید که با گرایش به امرای آل بویه در تلاش بودند حکومت آنها را توجیه کنند. با وجود خلافت سنی عباسیان، و اکثریت اهل تسنن، این عالمان شیعی نیاز مبرمی را برای مشروعیت و احترام احساس می کردند و از این رو به فاصله گرفتن جدی از پیشینیان خود که متعلق به "سنت باطنی فرا عقلانی نخستین" بودند، اقدام نمودند. این آغاز توسعه سنت جدید فقهی-کلامی خردگرا در مرکز تشیع دوازده امامی است که از این پس غالب و اکثریت سالار می گردد و سنت باطنی نخستین را به حاشیه می راند.

🖇 تا آنجا که به ادبیات تفسیری مربوط می شود، تفسیر بزرگ شیخ توسی با نام التبیان فی تفسیرالقرآن، نماینده درخشان این سنت جدید به حساب می آید نماینده ای که شاخص این نقطه عطف است. به احتمال فراوان، این نخستین تفسیرکاملی است که حاوی تفسیر همه آیات قرآن است که در آن بخصوص مسائل ویژه شیعه کاملا کنار گذاشته شدند اگر نه در تفسیرهای صرفی و نحوی، لغوی، کلامی و فقهی غرق شدند. در واقع در کنار نقل روایات اهل بیت، نظرات دیگران، از جمله حتی اهل تسنن و نظرات شخصی مولف (آنچه را تفسیر به رای می خوانند) به این ترکیب اضافه گردید. از این دوران به بعد، پایبندی تفاسیر به سنت نخستین که اثر حبری به آن تعلق دارد، جزو استثناها خواهند شد، جز بعد از دوران صفوی به بعد و خاطره جزئی اخباریون شیعی.

🖇 یکی از لایه های باطنی این گونه تفاسیر قرآن پس شامل توجیه و حفظ این دید دوگانه گرایی بشریت است در ذهن باورمندان با ثبت آن در بافت کتاب مقدس. با این حال لایه دیگری هم به نظر می رسد دقیقا همین نقش را با توجه به تصور دوم ایفا کند: مفهوم دو گانه کلام خداوند. بر این اساس، وحی شامل دو سطح است: حرف، در قالب آن، قالب، معنای تحت الفظی و ظاهری آن و روح آن در بعد رمزی، نهانی و باطنی آن. پیامبران شارع، (نبی، انبیا، رسول یا رُسل)، پیامبران ظاهر کلام خدا هستند که مقصد آن اکثریت باورمندان است در حالی که ائمه آنها، پیامبران روح همان کلام خدا هستند که به تعداد اندکی راز آشنا تعلیم داده/ابلاغ می شود.

🖇 این استدلال بر مبنای جفت های مکمل نبوت/ولایت، تنزیل/تاویل است و در مرکز دید دو گانه نسبت به قرآن اقرار دارد که موافق این دید هر کلام خدا دست کم دارای دو سطح است: سطحی آشکار و پیدا (ظاهر) که سطح رمزی و درونی (باطن) را می پوشاند در حالی که سطح نهانی به سطح آشکار معنا می بخشد. برای تفاسیر نخستین شیعی، یا تفاسیر شخصی، عنصر اساسی باطنی قرآن در شناسایی افراد تاریخی است که متن مُنزل به طور ضمنی یا صراحتا به آنها اشاره دارد.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann
📰ایران‌شناسی امتداد تاریخ کهن و باستان‌شناسی نیست بلکه در این هوشیاری در تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی روز و نسبت آن با امر ملی ضروری است. مشکلات داخلی باعث شده تا برخی از سیاستمداران و نخبگان در رده‌های مختلف به هر ایده و برنامه‌ای به چشم فرصت و راه‌حل نگاه کنند (البته اگر نیت این افراد را خوش‌بینانه تفسیر کنیم). مثلا فدرالیسم که مقدمه ایرانستانی‌شدن ماست و تمامی دشمنان ایران در تلاش برای عادی‌سازی و پیگیری آن در سطح مجلس، دولت یا رسانه‌ها هستند و ممکن است برخی نخبگان سیاسی هم بدون شناخت در دام این مساله قرار بگیرند، لذا روشنگری و توضیح ابعاد آن یکی از وظایف گروه‌های فکری علاقه‌مند به مصالح ملی ایران است. احتشام‌السلطنه، رئیس مجلس مشروطه، در خاطراتش می‌نویسد یکی از دلایل اصلی شکست مشروطه ایده و قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. این قانون باعث شد به بهانه تشکیل انجمن‌های ایالتی هرکس زودتر جنبید، بتواند گوشه‌ای از کشور را بگیرد و مجرایی برای خودسری، تسویه‌حساب شخصی و قبیله‌ای و دخالت بیگانگان کند و در نهایت هم اساس مشروطیت هم از بین رفت...

🔖متن کامل: 1600 کلمه
زمان مطالعه: 8 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊ما هنوز نمی‌دانیم بدن اجتماعی چه می‌تواند بکند

📚سیاست را نمی‌توان کدگذاری کرد

📥محمدرضا تاجیک

🖇 ما نمی‌دانیم بدن اجتماعی – به‌ویژه بدن اجتماعی حاشیه‌ای ما امروز چه می‌تواند بکند. بی‌تردید، بدنِ اجتماعی امروز ما ارگانی پویا و انعطاف‌پذیر است، نه ایستا و منجمد. این بدن، در هر لحظه‌ی هستیِ در حال صیرورتِ (شدن) خود، با ورودش به ترکیب متفاوتی از روابط و نسبت‌ها و اتصالات، که نسبت به آن بیرونی و پیوسته در حال ساخته‌شدن و افزوده‌شدن هستند، بدن دیگری می‌شود. به بیان دیگر، از آن‌جا که مواضع این بدن (انسان/جامعه‌ی ایرانی) همواره به‌وسیله‌ی «بیرون» تعین و تشخص می‌یابد، پس این بدن یک «بودن/استن» نیست، بلکه یک «و...سپس» است که با حرکت و جنبش دائمي‌اش، و خطوط گریزش که همواره آن را به خارج وصل مي‌کند، معنا می‌یابد.

🖇 پس، ما با انسان‌ها/جامعه‌های ایرانی مواجه‌ایم که هر یک روایت و حکایت خاص خود را دارند. همان‌طور که لاتور می‌گوید: هر موجودی فقط بر اساس نسبت‌هایش تعریف مي‌شود. اگر نسبت‌ها تغییر کنند، به همین‌سان تعریف نیز تغییر مي‌کند. دانشكده‌ی علم بدونِ و با پاستور دقیقا یک دانشكده نیست؛ شكر با و بدون مایه‌ی تخمیر لاکتیک یک شكر دقیقا همان شكر نیست؛ مایه‌ی تخمیر لاکتیک بعد از و پیش از 1857 به‌هیچ‌وجه یک مایه‌ی تخمیر یكسان نیست. لذا ماهیت یک کنشگر را نیز، باید در نسبتش با دیگر کنشگران جست، باید دید که یک کنشگر در چه شبكه‌ای قرار دارد و این شبكه حاوی چه کنشگراني است. ماهیت یک کنشگر در هر قدم، با هر اتصالي، ساخته مي‌شود و از قبل امكان پیش‌بیني این‌كه با این اتصالات دقیقا ماهیت آن کنشگر چه مي‌شود وجود ندارد.

🖇 آن‌چه در آبان‌ماه 98 شاهد آن بودیم، توامان یک بدن بدون اندام (دلوز) و یک اندام بدون بدن (ژیژک) بود: سوژه‌ای کلکتیو (جمعی) که نه بدنی منسجم داشت و نه اندامش در یک اتصال و چینه‌ی ارگانیستی. این سوژه‌ی کلکتیو بدن‌های – به بیان کلوسوفسکی – همان هستی‌ای بود که هویت خود را در نفی هرگونه هویت متصلب، یکپارچه، منجمد و مومیایی‌شده تعریف کرد، و بدنِ اجتماعی یا جمعی خود را به‌شکل غیرارگانیستی سامان و نظم داد: بدنی که بر منطق مانعه‌الخلو و نفی منطق مانعه‌الجمع (ارگانیسم) ابتناء یافت، بدنی که به‌تصریح دلوز، هم‌چون بیابانی بود که هرگز دشمن گروه‌هایی که آن‌را اشغال می‌کنند نیست، چراکه همه‌ی امکان‌ها و پتانسیل‌ها و بالقوه‌گی‌ها را در خود جای داده است، محلی برای گردهمایی نیروها، یا ظرفی برای تقابل و کنش و واکنش آن‌ها نبود، بلکه به‌عکس، نتیجه و پیامد واکنش نیروها بود.

🖇 این بدن-کنشگر جمعی، بدن جمعی خود را در فرایند کنشگری و پیوندهای تصادفی و پیشامدی خلق می‌کرد. بی‌تردید، این بدن-کنشگر جمعی یک ارگانیسم یا یک کلیت خودتنظیم‌کننده - با تعادلی ارگانیک میان اجزای آن – نبود، بلکه شورشی بود علیه ارگانیسمی که تلاش داشت بدانان نظم و هنجار و سامان و اندامی خاص ببخشد و آنان را متناسب با غایات ارگانیک و منطق سیاسی خاص، چینه‌بندی کند. این بدن-کنشگر جمعی، همان بدن منحرف با نیروی شمول و فراگیری بود که هم پذیرای ورود روح‌های مختلف به بدن خود بود و هم از ورود روح خود به بدن‌های متعدد و متکثر و متفاوت استقبال می‌کرد. این بدن-کنشگر جمعی در هیبت و صورت یک اقلیت – در معنای دلوزی – ظاهر شد که با کنشگری خود بر تفاوت و واگرایی و انحراف خود از هنجارهای اکثریتی – باز در معنای دلوزی – پای فشرد.

🖇 این بدن-کنشگر از امکان برقرارکردن نسبت‌های متغیر و متکثر چینه‌بندی و چینه‌برداری یا قلمروزدایی و قلمروگذاری، و استعداد بدن‌شدن‌های مستمر و متنوع – و به تبع، گریز از هر نوع بازنمایی - برخوردار بود. شاید از همین‌رو بود که کسی نمی‌دانست این بدن واقعا چه می‌تواند بکند، و کسی (تا کنون) قادر به ارائه تحلیلی از واقعیت شیزوفرنیک و خائوس‌گون (آشوبناک) آن نشده است. می‌دانم هر نوع تلاش برای بازنمایی واقعیت و حقیقت این واقعه، ناگزیر و ناگریز با نوعی تسلط و خشونت مفهوم بر تفاوت همراه است و امکان بازنمایی امر بازنمایی‌ناپذیر (بدن بدون اندام) – جز از رهگذر سرکوب کردن واقعیت و حقیقت متکثر آن - وجود ندارد، لذا شاید شایسته آن باشد که به‌جای تلاش برای ارائه تحلیلی عقلی از آن به سبک تجربه‌گرایی دلوزی، تحلیل خود را با تمرکز بر «حالات» این واقعه آغاز کنیم و درصدد استخراج مفاهیمی از آن‌ها برآییم

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰عظیمی بلوریان تجربه همکاری با سازمان برنامه و بودجه را به‌عنوان کارشناس مسائل آمایش سرزمین در کارنامه خود داشته و از این منظر به مسئله پیش‌نویس قانون اساسی توجه نشان داده و کوشیده دریافت خود را به معرض داوری عموم بگذارد و به اندازه سهم و حق شهروندی خود در این پیمان عمومی غور و غوص کند. این نکته نشان‌دهنده این مطلب است که در آن هنگامه کسانی مانند او مسائل را از منظری متفاوت نظاره می‌کرده‌اند. از سوی دیگر اهمیت آن بدین سبب است که در چنان زمانه‌ای که ایدئولوژی التقاطی مارکسیستی ـ اسلامی عقل همه را ربوده بود و کمتر کسی از نفوذ چنان افکاری دور بود شخصی مانند نویسنده توانسته است بدون هرگونه اثرپذیری از ایدئولوژی مارکسیستی ـ اسلامی درباره پیش‌نویس قانون اساسی یادداشتی بنویسد. بدین دو دلیل ذکر کردن از یادداشت و دیدگاه نویسنده به‌عنوان نماینده چنین کسانی لازم است تا دانسته شود هر چند در بحبوحه انقلاب 57 این کسان پرشمار نبوده‌اند اما در جامعه ایران حضور داشته‌اند. آنچه در یادداشت این کسان اهمیت دارد بررسی قانون اساسی از منظر عقل سلیم یا بنای عقلاست...

🔖متن کامل: 16000 کلمه
زمان مطالعه: 80 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊تفسیرهای متعدد از اندیشه ماکیاولی

📚شهریار ماکیاولی کیست؟

📥روح اله اسلامی

🖇 شهریار فاش کننده قدرت
ماکیاول شهریار را نوشت نه به مثابه رساله برای اهالی قدرت بلکه متنی بود برای شهروندان تا به آنها فریب های سیاسی را آموزش دهد. مردمی که توسط نظام های سیاسی فریب خورده بودند و گمان می کردند عاقلترین و اخلاقی ترین سیاست مداران در جهت خیر عمومی حکمرانی می کنند با خواندن شهریار مخفی گاه سیاست را می بینند. واقعیت تلخ و زننده ای که مشروعیت نظام های سیاسی کلاسیک را در هم می شکند و شهروندان را جهت گرفتن مسئولیت جدید آماده می کند. شهریار افشا کننده است و روایت سنتی، اخلاقی و ترحم آمیز قرون وسطی ای از سیاست را شالوده شکنی می کند و گفتارها موسس دانش سیاسی جدید برای شهروندان به شمار می رود. ویرولی اعتقاد دارد این تفسیر اشتباه است چون شهریار و گفتارها یکی هستند و هدف ماکیاول شوراندن مردم علیه کارگزارن حکومتی نبوده است.

🖇 واقع گرای راستگو
ماکیاول واقع گرا است و نمی خواهد همچون اندیشمندان پیش از خود از افلاطون تا آکویناس تنها اخلاقیات آموز دهد. او راستگویی است که اخلاق را بر شالوده های مدرن استوار ساخت و عنوان کرد آنچه تا کنون گفته شده است آرمان های توهمی بوده اند که برای رام کردن شهروندان ساخته شده است. ماکیاولی واقع گرایی راستگو بود که عرصه سیاست را با محوریت قدرت سامان دهی کرد و نشان داد همه جریان ها، نهادها و نخبگان به دنبال قدرت هستند و تنها در صورتی پیروز می گردند که قواعد سیاست را رعایت کنند. به رسمیت شناختن قدرت و الزام قواعد آن به پیروزی ختم می گردد بنابراین اگر به لحاظ حقانیت پیامبر نیز باشید بدون سلاح و استفاده از هنر سیاست نمی توان موفق بود. ویرولی این تفسیر را ساده سازی می داند و در فصل دوم نشان می دهد ماکیاول آرمان گرا است و به شهریار منجی که رهایی بخش است اعتقاد دارد.

🖇 شریر و ظالم و بی دین
تفسیرهای زیادی ماکیاول را بی اخلاق، شرور و شیطان معرفی کرده اند. ماکیاول در قامت شیطان هر آنچه رذیلت و پستی است به عرصه سیاسی آورده است. او دروغگویی و ریاکاری را اصل سیاست می داند و به سیاست مداران پیشنهاد می کند برای آنکه در قدرت بمانند خون مردم بریزند. ماکیاول بی اخلاق و ضد دین است و سعی می کند از دین نیز برای ریاکاری، استفاده ابزاری کند. همه چیز در خدمت قدرت است و ذات شرور آدمی بدون محدودیت و بی اعتنا به اخلاق و فضیلت افسارگسیخته حکمرانی می کند. رساله شهریار را شیطان نوشته است تا کشتار، غارت، دروغ، ریاکاری و همه پلیدی ها را در سیاست عادی نشان دهد و راه را برای سیاست مداران مستبد و دیکتاتور باز کند. ویرولی این تفسیر را رد می کند و اعتقاد دارد ماکیاولی به مصلحت عمومی، اخلاق ملی و حکومت قانون باور داشت و در سطح تکنیک برای رهایی و رستگاری ایتالیا فنون واقع گرایی را توصیه کرد که همیشه در سیاست رواج دارد.

🖇 کاشف مدرنیته سیاسی
اشتراوس اعتقاد دارد همانطور که کشف آمریکا در دوره مدرن اروپا را ثروتمند کرد کشف قلمروی سیاست مدرن که علمی و جدید بود توسط ماکیاول اتفاق افتاد. ماکیاول به قدرت نگاه علمی داشت به این معنا که قدرت را نمی توان حذف و انکار کرد و هر گونه روایت ضد قدرت خود نوعی قدرت است. بنابراین تنها قدرت را با قدرت می توان مهار کرد و برای سامان دهی به سیاست باید قواعد علمی آن را شناخت و استفاده کرد. قدرت دارای اصول و فنونی است که با مطالعه تاریخ و اثبات ناشی از تجربیات به دست می آید و ماکیاول نیز در کنار هر اصلی که توضیح می دهد شواهد تاریخی به صورت عنوان می کند. مدرنیته سیاسی ماکیاول قواعد جنگ، سفارت، دیپلماسی و سیاست گذاری را به شکل حرفه ای مبتنی بر مصلحت عمومی و تعادل میان جنگ و دیپلماسی بیان می کند. ویرولی بر این باور است که رگه های مذهبی و کلاسیک منجی باوری در اندیشه ماکیاول وجود دارد و فن خطابه نیز برای برانگیختن احساسات ملی به کار گرفته می شود.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰در ترکیب عبارت انقلاب اسلامی (یا هندی یا بودایی)، کدام یک از این دو واژه فعّال‌تر و تعیین‌کننده‌تر است، انقلاب یا اسلام؟ واضح است که برنده همواره سامانة فراگیر در همه اکناف زمین است. این سامانه سامانة دیگر را از مدارش خارج می‌کند و با تحمیل وزن و قواعد خاص خود بر آن، موجب هضم و جذب آن در اندرون خود می‌شود. این انقلاب نیست که به منظور یک صیرورت، برای یک فرجام‌شناسی یا حتی برای یک تغییر و تبدیل استعلایی دیده‌ورانة عالم نظیر استعلا و رخنه در عوالم بالا که پیش از این برای اهل عرفان رخ می‌داد، «اسلامی‌سازی» می‌شود. بلکه این اسلام است که ایدئولوژی‌سازی می‌شود و برای مبارزه با سرکشان (: کافران)- یعنی برای نبرد با ایدئولوژی‌های رقیب- به اندرون تاریخ وارد می‌شود؛ این رقبا عموماً ایدئولوژی‌های چپ هستند که بهتر از آن مجهزند و به هر روی با روح زمان بیشتر متناسب هستند. بدین ترتیب، دین در دام نیرنگ عقل فرومی‌‌افتد: می‌خواهد در برابر غرب قد برافرازد، ولکن خودْ غربی می‌شود؛ می‌خواهد عالم را معنوی کند، اما خودْ دنیوی و عرفی می‌شود...

🔖متن کامل: 3000 کلمه
زمان مطالعه: 15 دقیقه

🦉@goftemaann
دوره آموزشی آشنایی با متون فلسفه سیاسی کلاسیک
(همراه با متن‌خوانی)

با تدریس: دکتر شروین مقیمی
مترجم فلسفه سیاسی/ استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

با اعطای گواهینامه
(ظرفیت محدود)

📚متن‌ها
جمهوری و قوانین (افلاطون)
تربیت کوروش و خاطرات سقراطی (کسنوفون)
سیاست (ارسطو)

🕠 زمان:
سه‌شنبه‌ها (جلسه اول ساعت ١٦ تا ١٧:٣٠
و جلسه دوم ١٨ تا ١٩:٣٠)
مجموعا ٨ جلسه

آغاز دوره: سه‌شنبه
هشتم آبان‌ماه

مهلت ثبت‌نام:
تا روز یکشنبه ۶ آبان‌ماه



برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد شرایط و ثبت‌نام دوره به وب‌سایت موسسه (لینک زیر) مراجعه کنید:

https://bashiriyeh.ir/c/دوره_آشنایی_با_متون_فلسفه_سیاسی_کلاسیک_همراه_با_متن_خوانی


ارتباط در واتس‌اپ و تلگرام:
۰۹۲۱۸۵۰۹۸۹۷

#مجله_سیاست_نامه
@politicalmag
#موسسه_مطالعاتی_بشیریه
@bashiriyehin
📰استاد سه جلد کتاب فلسفه حقوق خود را در سال 1377 تکمیل و به اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی پیشکش کرد. از به پایان بردن این کار سترگ چنان خشنود بود که به من گفته بود مانند کودکی که اسباب بازی جدید به او داده باشند زمان زیادی را به خواندن دوباره کتاب تازه‌‏چاپ‌‏شده خود می‏‌گذراند. به باور من، او در طرح فلسفی که برای دانش حقوق پی ریخت، به هدف پرهیز از آثار زیانبار رویارویی تند دو جریان سنت‌‏گرایی و تحول‌‏خواهی، از میان دیدگاه‏‌های فلسفی-حقوقی، رویکرد‏های معتدل و پایدار را بازیافت و هر زمان برای گذر کم‌‏زیان‏‌تر از این دوران گذار، دیدگاه کارآمد و سازگار با ویژگی‏‌های جهان معاصر و نیز واقعیات ایران امروز نیافت، خود دیدگاه نوینی را برساخت. در تبیین مبنای قاعده حقوقی نه مانند طرفداران مکاتب حقوق فطری تاریخی و اجتماعی منکر نقش اراده دولت در معنای عام کلمه در ایجاد قاعده حقوقی شد و نه مانند هگل و برخی دیگر از اتحاد دولت و حقوق سخن گفت. در عین شناسایی اثر اراده دولت در ساخت قاعده حقوقی، این اراده را محاط در نیروهای دیگر سازنده حقوق اعلام کرد...

🔖متن کامل: 1600 کلمه
زمان مطالعه: 8 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊طبقات اهل معنا در دوره اسلامی تاریخ ایران

📚زائران ملکوت ایران

📥حامد زارع

🖇 شیعیان: مسلمانان ایران
تشیع به مثابه واکنش آئینی و فرهنگی ایرانیان به استیلای خلافت سنی در اراضی ایران‌زمین، به روشنی آغشته با مواد و مصالح اندیشه ایرانی است. البته این به معنای ایرانی خواندن مذهب تشیع نیست، بلکه متضمن این معنا است که شیعه تمثیل معنا و رمزی برای ایرانیان بود که با تخلق و تشبث به آن می‌توانستند برداشت‌های فکری پدران خود را در قالب هیئتی جدید بازیابند. اگر حمله اعراب حجازی به سرزمین‌های مختلف خاورمیانه و غرب آسیا و شمال آفریقا مسبب صدور زبان عربی و اسلام اهل سنت و جماعت به آن سرزمین‌ها شد، این حمله در فلات ایران از همان ابتدا شکست خورد. چه اینکه ایرانیان نه تنها زبان عربی را به مثابه زبان دستگاه خلافت نپذیرفتند و گوهر پارسی را برای خود نگهداشتند، بلکه مذهب اهل سنت و جماعت به مثابه مذهب رسمی خلافت را نیز نپذیرفتند و با درآمیختن اسلام محمدی با حکمت ایرانی، تشیع را به مثابه اسلام ایرانی بازتولید کردند.

🖇 اشراقیان: افلاطونیان ایران
اگر برای شیعیان غیبت یک امر کانونی است، برای اشراقیان شهادت امری کانونی است. این شهادت ناظر به تاملی شهودی است که در برابر تعقل استدلالی سربرمی‌اورد و اشراقیان را به مثابه دومین طبقه اهل معنا در ایران‌زمین معرفی می‌کند. سرسلسله این اشراقیان کسی جز شیخ شهاب‌الدین سهروردی نیست که امام اشراق و افلاطون شرق به شمار می‌رود. او در اندیشه ترکیب فلسفه افلاطون و حکمت زردشت، حکمت ایران باستان را نوزایی می‌کند و با تلفیق برخی از وجوه فلسفه و عرفان افلاطونیان ایران را راهبری می‌کند و در این مسیر بیش از هر متفکر دیگری ایران در جایگاهی فکری و معنوی قرار می‌دهد.

🖇 اسماعیلیان: باطنییان ایران
اسماعیلیان که در عنوانی چالش‌برانگیز «رافضیان» و در عنوان واقع‌گرایانه «باطنییان» نامیده می‌شدند، جنبشی مخفی، مقتدر و مستبد بودند که در عین حال مبتکر و مبدع هم بودند. اسماعیلیه در برون‌داد سیاسی خود، نه تنها توانست وزیر پرهیبت و نامدار سلاجقه را به خاک افکند، بلکه مقدمات نمدمالی خلیفه عباسی و در هم پیچیدن طومار خلافت اهل سنت و جماعت را نیز فراهم آورد. این شیعیان هفت امامی در برون‌داد اعتقادی نیز یکی از اثرگذارترین گروه‌هایی بودند که در فلات ایران دستی در بازی قدرت داشتند. آنان به مثابه گروهکی ضدمدنی و چریکی، اگر چه نقشی در مهندسی تمدن اسلامی نداشتند، اما جایگاهی دیرپا در پیچیدگی‌های ایدئولوژیک تاریخ ایران برای خود ایجاد کردند.

🖇 صدرائیان: شهسواران ایران
جایگاه ملاصدرا از لحاظ متابعت از پیشینیان فلسفی و قدمای حکمی خود، جایگاهی منحصر به فرد است. چرا که او هم به بوعلی اقتدا کرده و حکمت مشاء را گرامی داشته است و هم به سهروردی رو کرده و به حکمت اشراق او توجه نشان داده است. به عبارت بهتر ملاصدرا اشتیاق پر کردن حدفاصل بین شیخ‌الرئیس و شیخ اشراق را هیچ وقت از دست نداد و چون مطابقت و مقاربت میان این دو را ممتنع یافت، به تدوین مفردات حکمت متعالیه، نه به عنوان تجمیع حکمت مشا و اشراق، بلکه به عنوان نسخ‌کننده آن دو حکمت دست یازید.

🖇 شیخیان: غالیان ایران
شیخ احمد احسایی همواره می‌گفت قادر است که صحت سند و وثاقت راوی احادیث ائمه شیعه را از روی رایحه و با مشام خود بفهمد. او با این شامه معنوی خود پایه‌گذار مکتبی شد که اگر چه نهایتا بابیت و بهائیت از دل آن بیرون آمد، اما سرفصل مهمی در باطنی‌گرایی ایران اسلامی با او رقم خورد. شیخ مقام امامت را بسیار رفیع‌تر از آنچه نزد شیعیان اثنی‌عشری است تحلیل می‌کرد و در بیانات و مکاتبات و تالیفات خویش، چنان از اعماق معناگرایی سخن به میان می‌آورد که تقریبا ظاهر امور و متون را به هیج می‌گرفت. شیخیه چنان در تاویل‌گرایی و باورهای آخرالزمانی مستغرق بود، که به جریانی غیرعقلی بدل شد و از سوی شیعیان به اتهام غالی‌گری مورد اتهام قرار گرفت.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
📰از سال ۱۳۰۱شمسی که اولین قانون اساسی افغانستان در زمان امان‌الله‌خان به تصویب رسید، تا زمان حاضر در این کشور ۷ قانون اساسی به تصویب رسیده و اجرایی شده است. این در حالی است که بعد از به قدرت رسیدن مجدد طالبان در اسد۱۴۰۰، قانون اساسی ۱۳۸۲ افغانستان با هدف نگارش قانون اساسی جدید، توسط طالبان ملغا اعلام شد. این تسلسل باطل ملغا کردن قانون اساسی موجود و تدوین قانون اساسی جدید پس از فروپاشی هر نظام سیاسی و به قدرت رسیدن رژیم سیاسی جدید در این کشور، نه‌تنها گره‌ای از مشکلات حقوقی-قانونی افغانستان نگشوده است بلکه بر پیچیدگی‌های حقوقی سیاسی امور، افزوده و حاکمیت و تطبیق قانون را با چالش جدی مواجه ساخته است. آنچه قابل تامل و پرسش‌برانگیز است این است که علل و پیامدهای تعدد قوانین اساسی در افغانستان چیست؟ یافتن پاسخ این پرسش، مستلزم نوع‌شناسی قوانین اساسی در افغانستان است.با بررسی اجمالی ۷ قانون اساسی مصوب در افغانستان، می‌توان آنها را در سه دسته مشخص قوانین اساسی اقتدارگرا، قوانین اساسی ایدئولوژیک و قوانین اساسی دموکراتیک طبقه‌بندی کرد...

🔖متن کامل: 1000 کلمه
زمان مطالعه: 5 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊فقر و بیکاری چگونه جرقه اعتراضات آبان 98 را زد؟

📚توسعه فقر به جای توسعه متوازن

📥رضا نیک‌منش

🖇اعتراضات آبان ماه دو مولفه چشمگیر و قابل بررسی داشت، اولین نکته این امر بود که عمده اين اعتراض‌ها در مناطق حاشيه‌نشين شهري مانند شهر قدس در تهران، شهر صدرا در استان فارس و حاشیه شهری کرمانشاه و شهرهایی مانند ماهشهر رخ داد و نکته دوم طیف حاضر در صحنه اعتراضات بود که اکثرا جوان و با متوسط سن ۱۸ الی ۲۰ سال بودند. این اعتراضات که می‌توان درگذشته نیز ردی از آن یافت از اعتراضات کوی طلاب مشهد و زنجان و قزوین و همچنین اسلامشهر در دهه هفتاد آنهم در اوج اجرای سیاست‌های توسعه‌ای در دولت سازندگی، باردیگر زنگ خطر را برای بازیگران دولتی به صدا درآورد.

🖇 مرکز پژوهش های مجلس در یک گزارش مفصل در سال ۹۷ درخصوص خط فقر به ابعاد و شرایط آن پرداخت بوده و از عمیق تر شدن خط فقر و تبعات اجتماعی و سیاسی آن رونمایی کرده بود. نكته قابل توجه آن است که خط فقر در تابستان ۹۷ نسبت به بهار ۹۷ نيز رشد قابل ملاحظه‌ای داشته؛ به طوری که برای مثال در شهرستان تهران، خط فقر در تابستان نسبت به بهار ۱۱ درصد و در برخي دیگر از خوشه‌ها بيش از ۱۳ درصد رشد داشته است. این در حالي است که طي این بازه زماني به طور معمول درآمد خانوار در بهترین حالت ثابت است و یا حتي به واسطه از دست دادن شغل ممكن است با کاهش نيز مواجه شده باشد.

🖇 سال‌هاست که دولت‌های مختلف در ایران تلاش کرده‌اند تا تصویری مدرن و پرزرق و برق از تهران بسازند که در آن رفاه و زندگی روزآمد شهری پررنگ است؛ حتی شهردارهای مختلف هم وجهه همتشان برساخت پایتختی زیبا و سفید بدون کوچکترین نشانی از رنگ های سیاه فقر و نداری بوده است. روی این تصویر سفید، اما یک لکه پررنگ سیاه، به اسم فقر و حاشیه‌نشینی وجود دارد که همه آن زرق و برق را به حاشیه می‌راند. بزرگ‌ترین اجتماع فقرای ایران در تهران متشکل شده است. بیش از ۱۵درصد فقرای کل ایران در پایتخت با زندگی سخت دست و پنجه نرم می‌کنند؛ جمعیتی بالغ بر ۲ میلیون نفر که غذای کافی برای خوردن ندارند. جمعیت فقرای استان تهران از کل جمعیت ۲۰ استان بیشتر است.

🖇 نحوه توزیع درآمد در پایتخت چندان عادلانه نیست، جمعیت زیادی در مناطق مرفه شهر تهران در رفاه مطلق زندکی می‌گذارنند و جمعیت زیادی در شهرهای اقماری و حاشیه و حریم شهرها، برای بقا با فقر خشن و گرسنگی دست به گریبانند. در چنین شرایطی ویترین تهران، بیش از آنکه تصویری فریبنده به خورد تماشاگر داخلی و خارجی دهد، نمایشگاه فاصله طبقاتی، بی‌عدالتی، تبعیض و شکست چند دهه برنامه ریزی توسعه‌گرایی غیرمتوازن است. جمعیت فقرا در مناطق شهرنشین استان تهران در سال ۹۵، بیش از یک میلیون و ۹۲۵ هزار نفر برآورد شده است. از این میان سهم شهر تهران حدود یک میلیون و ۳۸۰ هزار فقیر است که نزدیک ۱۶درصد از جمعیت شهر را تشکیل می‌دهند.

🖇 خط فقر در استان تهران بالاتر از همه جای دیگر در ایران است، مرکز پژوهش‌های مجلس خط فقر استان را در دو مجزا یعنی شهر تهران و مناطق شهری استان به جز شهر تهران، محاسبه کرده است. خط فقر در شهر تهران در سال ۹۵، برای یک نفر نزدیک ۷۷۰ هزار تومان و برای یک خانواده چهار نفری ۲ میلیون و ٧۶ هزار تومان محاسبه کرده است. اگر این اعداد را با احتساب نرخ تورم در آبان ۹۷ به‌روز کنیم خط فقر در پاییز امسال برای یک نفر بیش از یک میلیون و ۱۵۶ هزار تومان و برای یک خانواده چهار نفری بیشتر از ۳ میلیون و ١٢٢ هزار تومان برآورد می‌شود. این عدد در مقیاس دستمزدها بسیار بالا است، چنانکه اگر نرخ دستمزد کارگران را در سال ۱۳۹۷ مبنای قرار دهیم، نتیجه تکان‌دهنده خواهد بود. برای قرار گرفتن یک خانواده چهار نفری بالای خط فقر مطلق، دست کم فعالیت تمام‌وقت سه نیروی کار با حداقل نرخ دستمزد لازم و ضروری است تا غذای کافی به همه برسد.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معرفی دوره آموزشی «آشنایی با متون فلسفه سیاسی کلاسیک» با تدریس دکتر #شروین_مقیمی

🗓️ ۸ جلسه، سه‌شنبه‌ها آبان‌ماه ۱۴۰۳
🕞 ساعت ۱۶ تا ۱۹:۳۰
🏢 حضوری و آنلاین

کسب اطلاعات بیشتر:
https://bashiriyeh.ir/c/دوره_آشنایی_با_متون_فلسفه_سیاسی_کلاسیک_همراه_با_متن_خوانی

ارتباط در واتس‌اپ و تلگرام:
۰۹۲۱۸۵۰۹۸۹۷


#سیاست_نامه
@goftemaann
@politicalmag
instagram.com/politicalmagazine

#موسسه_مطالعاتی_بشیریه
@bashiriyehins
www.bashiriyeh.ir
instagram.com/bashiriyeh.ins
📰در این کتاب شش روشنفکر داستان کمونیست‌شدنشان و بازگشتشان از آن را تعریف می‌کنند. این شش زندگی‌نامه خودنوشت دست‌کم باید خطرهای کمونیست‌ستیزی سطحی و کم‌مایه را برملا کند. کمونیسم، به مثابه نوعی شیوه زندگی که سال‌ها حتی در شخصیت مسیحی اینیاتسیو سیلونه عمیقا تأثیر گذاشته و فردگرایانی چون آندره ژید و کوستلر را شیفته خود کرده بود، کاستی‌های وحشتناک دموکراسی اروپایی را آشکار می‌کند. این‌که ریچارد رایت، نویسنده رنگین‌پوست ‌‌و جنجالی اهل شیکاگو، زمانی عضو حزب کمونیست بود فی نفسه کیفرخواستی علیه شیوه زندگی آمریکایی تلقی می‌شود. از سویی دیگر لوییس فیشر، نماینده قشر ممتاز خبرنگاران آمریکایی و بریتانیایی‌ای بود که همه امیدشان را به روسیه بسته بودند، چیزی که علتش بیش‌تر به سرخوردگی از دموکراسی غربی باز می‌گشت تا علاقه به کمونیسم. استیون اسپندر، شاعر انگلیسی، هم تحت تأثیر همین انگیزه‌ها به کمونیسم گروید. جنگ داخلی اسپانیا برای اسپندر، مثل همه معاصرانش، نقطه عطف سیاست‌های جهانی به شمار می‌رفت و علت عضویت کوتاه‌مدت او در حزب کمونیست و البته بریدنش از آن بود...

🔖متن کامل: 3000 کلمه
زمان مطالعه: 15 دقیقه

🦉@goftemaann
🖊در باب شهریار منجی اثر مائوریتزیو ویرولی

📚نزاع دانشور و فیلسوف

📥علی رزاقی

🖇 شهریار منجی مقاله‌ی گسترش‌یافته‌ای است که مائوریتزیو ویرولی به افتخار پانصدمین سالگرد انتشارِ رساله‌ی دوران‌ساز نیکولو ماکیاولی، شهریار نوشت و در آن کوشید تا معنای مشهورترین اثر این فیلسوف بدنام را به زعم خویش برای خوانندگان روشن سازد. به گمانم این نخستین اثری است که در شرح شهریار تاکنون به زبان فارسی منتشر شده است، از این حیث انتشار این کتاب رویدادی مهم در فضای فکری اندیشه‌ی سیاسی ایران محسوب می‌شود، مضاف بر اینکه ترجمه‌ی دقیق و مانند همیشه سلیسِ زانیار ابراهیمی نیز نقطه‌ی قوتی برای چاپ فارسی آن به حساب می‌آید. در این یادداشت می‌کوشم تا نابسندگی نگاه دانشورانه به متن یک فیلسوف بزرگ را نشان داده و توضیح دهم که چرا تلاش برای تسطیح ایده‌های مختلف موجود در یک متن بزرگ در نهایت به فهمی محدود راه برده و کثیری از امکانات درخشان موجود در متن فیلسوف را در نطفه خفه خواهد کرد.

🖇 ارجاعات مستقیم ویرولی به شهریار در فصل نخست این کتاب، «شهریار به مثابه منجی» متمرکز است. این فصل هسته‌ی مرکزی استدلال وی را دربرمی‌گیرد. وی در این فصل به اتکای شواهدی از متن شهریار و نیز سایر منابع نشان می‌دهد که ماکیاولی به دنبال برانگیختن یک منجی بود. او میهن‌پرستی ایتالیایی بود که سودای رهایی سرزمین پدری را در سر می‌پروراند. سیر استدلال ویرولی در این فصل نشان‌دهنده‌ی این امر است که ماکیاولی خواهان تغییراتی عظیم در والاترین سطوح سیاسی ایتالیا بود. او منجی‌ای را در ذهن داشت که حتی از نام‌آورترین بازیگران سیاسی آن روزگار نیز بزرگ‌تر باشد، بزرگ‌تر از فردیناند آراگون؛ منجی ماکیاولی باید شخصیتی مشابه موسی، کوروش، رومولوس و تسئوس داشته باشد.

🖇 ایده‌ی یک منجی در قامت شخصیتی منفرد که بتواند ملتی را به رهایی برساند به‌نظر رؤیاپردازانه می‌آید به همین دلیل ویرولی در فصل دوم کتاب به این نکته می‌پردازد که این ایده در تضاد با رئالیسم ماکیاولی نیست. او استدلال می‌کندکه ماکیاولی رئالیستی است که تخیل می‌کند، منظور ویرولی این است که جهان سیاسی ماکیاولی از اساس با امر موجود متفاوت است اما کماکان درون مرزهای امر ممکن قرار دارد. با اتکا بر قدرت نظامی درست و ایده‌های قدرتمند می‌توان واقعیت سیاسی را از اساس تغییر داد.

🖇 ویرولی مدعای اصلی خود را به نحو قانع‌کننده‌ای صورت‌بندی می‌کند مدعایی که در آن ماکیاولی به یک پارتیزان سیاسی هر چند در ابعادی غول‌آسا فروکاسته شده است. اما بیایید به این نکته فکر کنیم که اگر ماکیاولی سودای به مراتب عظیم‌تری در سر داشت چه؟ ماکیاولی در گفتارها اشاره می‌کند که علاقه‌ی او به اثرگذاری بر تغییرات سیاسی محدود به ایتالیا نمی‌شود و او خواهان شیوه‌ها و نظم‌های جدیدی است زیرا همواره تمنای چیزهایی را داشته است که به سود همگان باشند. اما چه کسی می‌تواند منجی ماکیاولی محسوب شود؟ غرض از این اشارات کوتاه نشان دادن دشواری دوختن لباس تنگ سیاست بر تن یکی از درخشان‌ترین اذهان تاریخ است. شهریار منجی اثری‌ست که در حوزه‌ی دانشوری و برای دانشجویان «پرتلاش» علوم سیاسی در آکادمی بسیار سودمند است. اما دانشجوی «جدی» قطعاً به دنبال چیزی فراتر خواهد رفت و ماکیاولی نیز برای او حرف‌های زیادی برای گفتن خواهد داشت.

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره سیزدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.

🦉@goftemaann
2025/07/07 17:58:20
Back to Top
HTML Embed Code: