رنج آنچنان گسترده است که حتی از دلداری شنیدن هم خسته شدهام. نیت شرق میکنم و سر از جنوب در میآورم، پهلویم تیر میکشد و سرم را میبندم. از بس خستهام که فقط خواهان اینم تا زیر پتو باشم و بخوابم.
دچار سندرومِ خودساخته و احمقانه دستِ بیقرار واسه پاک کردنِ تکستایی که مینویسم شدم
هر سه دیقه یکبار چشمهام خیس میشه. بعد به خودم میگم «نترس چیزی نمیشه» و سرم رو میگیرم بالا، پلک نمیزنم تا رطوبت چشمهام خشک بشه چون اگه گریه کنم سردرد میگیرم. وقت ندارم سردرد بگیرم.
Audio
@azghadima-ازقدیما
اون روزا ما دلی داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مُردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
واسه بردن جونی داشتیم
واسه مُردن کسی بودیم
کاری داشتیم
پاییز و بهاری داشتیم
حالا سالهاست
که شناسنامههای ما را موش خورده است
فرهاد مُرده است
و جمعه
نامِ مستعارِ همهی هفتههای ماست
سید علی صالحی
که شناسنامههای ما را موش خورده است
فرهاد مُرده است
و جمعه
نامِ مستعارِ همهی هفتههای ماست
سید علی صالحی
دوست داشتم برایش شعر تازهای بنویسم؛ اما میدانم بعد از خداحافظی همهی کلمات بیهودهاند.