Telegram Web Link
یالوم به مراجعی که سوگ رو تجربه می‌کرد گفته بود که سوگ بهای جرئت دوست داشتن دیگرانه. وقتی کارت دوست داشتن رو برمیداری همراه با اون کارت سوگ رو هم برداشتی.
کسی نمی‌دانست اما، روزها جوان و شب‌ها، پیر بودم.
در اين چشم انداز بيشتر آدم ها قلابی‌اند .
هر جور شباهت ميانِ آنها و كسانِ واقعی مايه تاسف كسانِ  واقعي بايد باشد.

از كتاب اسرار دره جنی
ابراهيم گلستان
ترسم چو بازگردی از دست رفته باشم.
می‌خوام با یکی حرف بزنم و درک کنه که الان هم خوشحالم هم ناراحت
و هنوزم سعی دارم بفهمم چطوری ممکنه...
مگر بنا نبود که انتهای ‌تحمل‌ کردن‌ها، کاهش رنج‌ها باشد؟
قسم به جادوی چای نیمه شب..
به خوابالودگی و بی حالی
«دلم می‌خواهد آن‌قدر کوچک بشوم که به قدر یک پرنده باشم. آن وقت پر بزنم و بیایم پیش تو.»

_نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور.
انگار تمام تنم درد می‌کند .
این رویای پوسیده را همراه با موهایم می‌بافم و از یاد می‌برم که مغروغم؛
در بی‌واژگی و نمی‌دانم‌ها…
در ورزش، دقیقا وقتی که عضلاتمان درد می‌گیرد باید بیشتر وزنه بزنیم تا عضلات قوی‌تر شوند. در مطالعه کتاب هم همین‌طور است، زمانی که متوجه متن کتاب نمی‌شویم، یعنی دایره‌ی دانش ما کمتر از مطالب کتاب است. پس باید کتاب را بیش از یکبار بخوانیم تا سطحِ  دانش‌مان همسطح کتاب شود و ارتقا پیدا کند.
نیاز به یک زندگی هیجان‌انگیز دارم. به وجود آدم‌های پرانرژی و پرجنب‌و‌جوش. این‌همه شوق و هیجان و عشق دارد در من هدر می‌رود.
سرعت کتاب خواندنمان مورچه‌ای شده.
مرگ بر درس.
برویم بخوابیم.
خواب هرچه باشد، دست‌کم جهانِ دیگری‌ست.
دور شویم از این جهان.
تنها شانسی که در زندگی آوردم این است که دوستان خوبی دارم.
اگر جهنم هوا بود، می‌شد امروز.
گرم و شرجی و چسبناک..
ترجیحا الان وقت فکر کردن و تصور کردن چیزای کسل کننده نیست؛ دنبال بهونه ای واسه خندیدنم..
2024/06/01 05:51:48
Back to Top
HTML Embed Code: