خیلی سخته که هر روز زندگیت رو بدون حتی یک اتفاقی که خوشایندت باشه بگذرونی. کاری که دوست نداری، تعاملات اجتماعی ای که دوست نداری، پشت ماشینی بشینی که دوست نداری، غذاهایی رو مجبوری بخوری که دوست نداری.
همه چیز برایم یکسان بود. دلم میخواست دور شوم، دیگر برنگردم، ناپدید شوم، توی جنگل گم و گور شوم، وسط ابرها، دیگر چیزی یادم نیاید، فراموشی، فراموشی
- آگوتاکریستوف
- آگوتاکریستوف
یه مدل خوابیدن داریم به نام غم خواب، یعنی همش میخوابی تا از ناراحتی فرار کنی. امیدوارم مبتلا نشید
آره میفهمم چی میگید، حرف زدن راه چاره ست، ولی واقعا حرف زدن درمورد چیزی که بارها درموردش صحبت کردی خیلی مسخرس
گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن، آخر بعضی فکرهایت «نقطه» بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.
نمی دانستم چه میخواهم، از زندگی میترسیدم، می کوشیدم از آن کناره بگیرم و در همان حال هنوز امیدی هم به آن داشتم
- تولستوی
- تولستوی
امیدوارم این داستانم پایان خوشی داشته باشه، آخه من از چیزهای بدی گذشتم که لایقشون نبودم.
متاسفانه مدتیه که قِلق خودم رو گم کردم.
اصلا نمیفهمم از چی خوشم میاد؛ چی حالم رو خوب میکنه؛ دنبال چیام و از چی دارم فرار میکنم!
اصلا نمیفهمم از چی خوشم میاد؛ چی حالم رو خوب میکنه؛ دنبال چیام و از چی دارم فرار میکنم!
نگاهم میکند و میگویید : مگر عزیزت مرده؟
آری، عزیزم مرده. خودم مردم. چه کسی از خودم عزیزتر؟!
آری، عزیزم مرده. خودم مردم. چه کسی از خودم عزیزتر؟!
نمیتوانم بگویم که ناامید شدهام اما احساس میکنم که نور ایمان در اعماق وجودم خاموش شده است.
شنیدن «دوستت ندارم» دردناکه اما «دیگه دوستت ندارم» جهنمیه که در پاییزان خودش خزان ابدیته.