حقیقتا نمیدونم چطور بگم، ولی همه آدما یه حسی دارن که میفهمن شما حرفاتون واقعیه یا نه؛ کمتر دروغ بگین.
اما اگر از من بپرسند چه دستاوردی از روزهایی که گذشت داشتی؟ میگویم : توانستم زنده بمانم در روزهایی که حتی نفس کشیدن برایم ناممکن بود
آریانفر یجایی تو پادکستش میگه : «چقد اذیت شدم واسه چیزی که تقصیر من نبود» همین.
پرسید :
از غمگین شدن بدتر؟
گفتم :
غمگین خوابیدن و
غمگین بیدار شدن،
غمگین غذا خوردن،
غمگین قدم زدن و
غمگین زنده بودن.
از غمگین شدن بدتر؟
گفتم :
غمگین خوابیدن و
غمگین بیدار شدن،
غمگین غذا خوردن،
غمگین قدم زدن و
غمگین زنده بودن.
خودم هم نمیدونم چیکار کنم، کتاب رو نخونده ول میکنم، فیلم رو نصفه رها میکنم، حوصله آهنگ ندارم، حال بیرون رفتن و آدم ها رو ندارم، از یه طرف هم همش فضای مجازی رو الکی چک میکنم و میبینم هیچی نیست.
اگه فکر میکنید که یه افسرده دلش میخواد شاد و خوشحال باشه باید بگم عمیقا در اشتباهید. یه فرد افسرده اصلا و ابدا به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیده، تنها چیزی که میخواد فقدان رنجه. دلش میخواد از شر ذهن پر تب و تابش خلاص بشه و جایی بره که افکارش آتیش بگیرن و دود بشن برن هوا...
بی رمق با پای لنگی تا بهاران آمدیم
با دلی افسرده از باغ زمستان آمدیم
سال سختی را به سر بردیم و هر شکلی که بود
زنده از اعماق آن امواج و طوفان آمدیم
با دلی افسرده از باغ زمستان آمدیم
سال سختی را به سر بردیم و هر شکلی که بود
زنده از اعماق آن امواج و طوفان آمدیم
هیچوقت دلم نخواست
آدمی از گذشتم برگرده
آدمای گذشته باید همونجا بمونن
درست جایی که نخواستنمون
و ما برای همیشه رهاشون کردیم
آدمای گذشته باید بفهمن هیچوقت نمیتونن
جایی تو آینده آدمی که رهاش کردن داشته باشن
آدمی از گذشتم برگرده
آدمای گذشته باید همونجا بمونن
درست جایی که نخواستنمون
و ما برای همیشه رهاشون کردیم
آدمای گذشته باید بفهمن هیچوقت نمیتونن
جایی تو آینده آدمی که رهاش کردن داشته باشن
نمی توانم به کسی بفهمانم که در من چه میگذرد، من حتی نمی توانم آن را برای خودم توضیح دهم
ترکت کرده؟ شبا به یادش گریه میکنی؟ ناراحت نباش. یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی این بدترین انتقامه.
نه توانایی متوقف کردن افکارم رو دارم، نه توانایی حرف زدن دربارشون رو؛ فقط تو سرم میچرخن و حتی نمیتونم اشک بریزم. انگار فکر کردن و زجر کشیدن تنها کاریه که میتونم انجام بدم.
چیزی من را نجات نداد، من لاشه روحم را خودم به روی شانه ام انداختم و دوام آوردم.