ديدبان آزار
Photo
🔹برای آن لحظه کوچک که کسی گفت: «میفهممت!»
نویسنده: زهرا صباغی
گمان میکردم دفاع، آیینی است مختص دانشگاه؛ لحظهای که از پایاننامهات دفاع میکنی و استادان، دربارۀ صلاحیت علمیات داوری میکنند. اما سالها بعد فهمیدم «دفاع» فقط در اتاقهای رسمیِ پوشیده از نمودهای دانش اتفاق نمیافتد. گاهی دفاع در یک واگن مترو، در ایمیلی بیمقدمه، در جملهای کوتاه از دوستی دور، یا حتی در سکوتِ آگاهانهای است که تو را تنها نمیگذارد. دفاع، چیزی فراتر از یک کار علمی است؛ یک کنش انسانی است، اجتماعی و سیاسی. یک اشارۀ کوچک، یک شنیدن آگاهانه، یک ایستادن کنار دیگری، که بار سنگین انکار را از دوش او برمیدارد و به او میگوید: «تو دیده شدهای. تو مهمی.»
در مترو، وقتی مردی خودش را به بدنم مالید و اعتراض کردم، واکنش اطرافیان نه به او، که به من بود. گفتند: «تو چرا اومدی واگن مردونه؟» گفتم: «این واگن عمومی است. تعرض، توجیه نمیخواد.» و زن دیگری، از آنسوی واگن، گفت: «درست میگه. اینجا زن و مرد نداره.» فقط همین، ولی برایم کافی بود. آن لحظه، تنها نبودم. بدنم تنها نبود. صدا، پژواک پیدا کرد. دیگر مهم نبود که آن جمعیت مردانه سکوت و اعتراض کرده بود. همان صدای گرم زنانه، تپش قلبم را آرام کرده بود. حق با من بود و او نیز آن را تصدیق کرده بود.
در نظریههای فمینیستی، witnessing زنانه، اغلب بهعنوان گواهی مشکوک نادیده گرفته میشود. اما دفاعشدن، یعنی اعتراف ساختاری به اینکه صدای زن، دانش است؛ اعتراض زن، مشروع است؛ بدن زن، محل تجربه است نه صرفاً انضباط. دفاع، شکاف است. شکاف در سکوت. شکاف در نظم. شکاف در هنجارهای سرکوبگر. ساندرا بارتکی میگوید بدن زنانه همواره تحت انضباط است (Bartky, 1990)؛ انضباطی که نهفقط رفتار، که باور به خود و امکان کنش را نیز محدود میکند. اما دفاعشدن، مراقبتی است که در سطح پوست نمیماند؛ وارد حافظه میشود، وارد خودباوری، وارد امکان کنش. دفاع، یعنی شنیدن بدون انکار، همراهی بدون استیلا و دیدن بدون شیوارگی. و هربار که زنی صدای زن دیگر را شنید، هر بار که دستی در برابر حذف بالا رفت، هر بار که جملهای ساده گفته شد: «میفهمم»، نظم مسلط ترک برداشت.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2497/
@harasswatch
نویسنده: زهرا صباغی
گمان میکردم دفاع، آیینی است مختص دانشگاه؛ لحظهای که از پایاننامهات دفاع میکنی و استادان، دربارۀ صلاحیت علمیات داوری میکنند. اما سالها بعد فهمیدم «دفاع» فقط در اتاقهای رسمیِ پوشیده از نمودهای دانش اتفاق نمیافتد. گاهی دفاع در یک واگن مترو، در ایمیلی بیمقدمه، در جملهای کوتاه از دوستی دور، یا حتی در سکوتِ آگاهانهای است که تو را تنها نمیگذارد. دفاع، چیزی فراتر از یک کار علمی است؛ یک کنش انسانی است، اجتماعی و سیاسی. یک اشارۀ کوچک، یک شنیدن آگاهانه، یک ایستادن کنار دیگری، که بار سنگین انکار را از دوش او برمیدارد و به او میگوید: «تو دیده شدهای. تو مهمی.»
در مترو، وقتی مردی خودش را به بدنم مالید و اعتراض کردم، واکنش اطرافیان نه به او، که به من بود. گفتند: «تو چرا اومدی واگن مردونه؟» گفتم: «این واگن عمومی است. تعرض، توجیه نمیخواد.» و زن دیگری، از آنسوی واگن، گفت: «درست میگه. اینجا زن و مرد نداره.» فقط همین، ولی برایم کافی بود. آن لحظه، تنها نبودم. بدنم تنها نبود. صدا، پژواک پیدا کرد. دیگر مهم نبود که آن جمعیت مردانه سکوت و اعتراض کرده بود. همان صدای گرم زنانه، تپش قلبم را آرام کرده بود. حق با من بود و او نیز آن را تصدیق کرده بود.
در نظریههای فمینیستی، witnessing زنانه، اغلب بهعنوان گواهی مشکوک نادیده گرفته میشود. اما دفاعشدن، یعنی اعتراف ساختاری به اینکه صدای زن، دانش است؛ اعتراض زن، مشروع است؛ بدن زن، محل تجربه است نه صرفاً انضباط. دفاع، شکاف است. شکاف در سکوت. شکاف در نظم. شکاف در هنجارهای سرکوبگر. ساندرا بارتکی میگوید بدن زنانه همواره تحت انضباط است (Bartky, 1990)؛ انضباطی که نهفقط رفتار، که باور به خود و امکان کنش را نیز محدود میکند. اما دفاعشدن، مراقبتی است که در سطح پوست نمیماند؛ وارد حافظه میشود، وارد خودباوری، وارد امکان کنش. دفاع، یعنی شنیدن بدون انکار، همراهی بدون استیلا و دیدن بدون شیوارگی. و هربار که زنی صدای زن دیگر را شنید، هر بار که دستی در برابر حذف بالا رفت، هر بار که جملهای ساده گفته شد: «میفهمم»، نظم مسلط ترک برداشت.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2497/
@harasswatch
دیدبان آزار
برای آن لحظه کوچک که کسی گفت: «میفهممت!»
دفاعشدن، مراقبتی است که در سطح پوست نمیماند؛ وارد حافظه میشود، وارد خودباوری، وارد امکان کنش. دفاع، یعنی شنیدن بدون انکار، همراهی بدون استیلا و دیدن بدون شیوارگی. و هربار که زنی صدای زن دیگر را شنید، نظم مسلط ترک برداشت
ديدبان آزار
Photo
🔹برای شریفه محمدی
نویسنده: زهره اسدپور
شریفه یکی از ما است، یکی از ما وقتی لابهلای خردهریزهای زندگی دست و پا میزنیم ... یکی از ما است وقتی با استیصال برنامههای خاموشی روزانه را چک میکنیم و میدانیم که به این برنامهها نمیشود اعتماد کرد... یکی از ما است وقتی نگران این میشویم که وقتی برق رفت صدای زنگ در را نشنویم، و فرزندمان پشت در بماند....
شریفه یکی از ما است وقتی جلوی آینه رد جدیدی از رگهای موی سفید مییابیم، وقتی چروکهای صورتمان را میشماریم و آه میکشیم و به زندگی نکردهمان و به آرزوهای ریز و درشتی که برآورده نشدند فکر میکنیم...
شریفه یکی از ما است وقتی صبحها با زنگ ساعت بیدار میشویم و آرزو میکنیم که کاش میشد کمی بیشتر توی رختخواب بمانیم... شریفه یکی از ما است وقتی اسنپ میگیریم و مضطرب نگران دیر رسیدنیم... شریفه یکی از ما است وقتی مانده و کلافهایم که چطور حقوق ماهیانه را مدیریت کنیم که کفاف قسط و قرض و خرج زندگی را بدهد.... یکی از ما است وقتی آگهیهای کار را بالا و پایین میکنیم، وقتی فکر میکنیم دیگر وقتش شدهاست تا شغلمان را عوض کنیم و میدانیم که چه سخت است کاری بهتر یافتن... شریفه یکی از ما است وقتی فرزندمان را در آغوش میگیریم، یکی از ما است وقتی برای تولد کودکمان برنامهریزی میکنیم... وقتی درسهایش را چک میکنیم، وقتی برای ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه تا ریالهای آخر درآمدمان را بالا و پایین میکنیم... یکی از ما است وقتی میخواهیم بر سر همین سفرههایی که هر روز کوچکتر میشود دوستی را مهمان کنیم، یکی از ما است وقتی در این بنگاه و آن بنگاه دربدر دنبال خانهایم... یکی از ما است وقتی نیمهشب با صدای فریاد کودکمان از خواب برمیخیزیم و درآغوشش میگیریم تا نترسد تا باور کند نبودن ما کابوسی است غیرواقعی... که پیشش خواهیم ماند. شریفه یکی از ما است وقتی به مادرمان زنگ میزنیم و مینشینیم پای صحبتهای مادر، پای درددلهایش که میدانیم مادر چه جانی میگیرد از شنیدن صدایمان...
شریفه یکی از ما است، یکی از مایی که میخواهند نباشد، یکی از ما که از صف ما بیرونش کشیدهاند، یکی از ما است وقتی برایش طناب دار میبافند، یکی از ما است وقتی خواستهاند تا نباشد... شریفه یکی از ما است وقتی برای معدنچیان زیر آوار مانده پر از خشمیم و کینه، یکی از ما است وقتی علیه جنگ هستیم، یکی از ما وقتی که از حجم این همه بیرحمی علیه هموطنان افغانستانیتبارمان حیرانیم... یکی از ما است وقتی ظهرهای کشدار تابستان تمام نمیشوند، یکی از ما است وقتی روزها را میشماریم تا روز ملاقات برسد... وقتی برای تولد عزیزانمان برنامه میریزیم تا غافلگیرشان کنیم... شریفه یکی از ما است وقتی خیابانهای داغ تابستان را که انگار تمامی ندارد میرویم و میرویم... شریفه یکی از ما است وقتی میدانیم باید این روزها تمام شود و نمیشود که نمیشود... یکی از ما است وقتی به کوه میرویم وقتی رستاخیز طبیعت شور و شعفی ناپیدا در جانمان میریزد... شریفه یکی از ما است وقتی غم یکدیگر را میخوریم... وقتی همدلی میکنیم، وقتی از شادمانی دیگری شاد میشویم... وقتی نان خود را با دیگری قسمت میکنیم، وقتی صبوریم و باایمان... وقتی میدانیم آنسوی این روزهای تلخ، روزهایی دیگر میرسند... شریفه یکی از ما است که اراده کردهاند تا نباشد... یکی از ما توده غمزده، توده ناچار، توده مستاصل... کنار او بایستیم که ایستادن کنار او، اراده ما است به این که نگذاریم این آخرین داشتههایمان -خود خودمان- را نیز از چنگمان بربایند.
@harasswatch
نویسنده: زهره اسدپور
شریفه یکی از ما است، یکی از ما وقتی لابهلای خردهریزهای زندگی دست و پا میزنیم ... یکی از ما است وقتی با استیصال برنامههای خاموشی روزانه را چک میکنیم و میدانیم که به این برنامهها نمیشود اعتماد کرد... یکی از ما است وقتی نگران این میشویم که وقتی برق رفت صدای زنگ در را نشنویم، و فرزندمان پشت در بماند....
شریفه یکی از ما است وقتی جلوی آینه رد جدیدی از رگهای موی سفید مییابیم، وقتی چروکهای صورتمان را میشماریم و آه میکشیم و به زندگی نکردهمان و به آرزوهای ریز و درشتی که برآورده نشدند فکر میکنیم...
شریفه یکی از ما است وقتی صبحها با زنگ ساعت بیدار میشویم و آرزو میکنیم که کاش میشد کمی بیشتر توی رختخواب بمانیم... شریفه یکی از ما است وقتی اسنپ میگیریم و مضطرب نگران دیر رسیدنیم... شریفه یکی از ما است وقتی مانده و کلافهایم که چطور حقوق ماهیانه را مدیریت کنیم که کفاف قسط و قرض و خرج زندگی را بدهد.... یکی از ما است وقتی آگهیهای کار را بالا و پایین میکنیم، وقتی فکر میکنیم دیگر وقتش شدهاست تا شغلمان را عوض کنیم و میدانیم که چه سخت است کاری بهتر یافتن... شریفه یکی از ما است وقتی فرزندمان را در آغوش میگیریم، یکی از ما است وقتی برای تولد کودکمان برنامهریزی میکنیم... وقتی درسهایش را چک میکنیم، وقتی برای ثبتنام در کلاسهای فوق برنامه تا ریالهای آخر درآمدمان را بالا و پایین میکنیم... یکی از ما است وقتی میخواهیم بر سر همین سفرههایی که هر روز کوچکتر میشود دوستی را مهمان کنیم، یکی از ما است وقتی در این بنگاه و آن بنگاه دربدر دنبال خانهایم... یکی از ما است وقتی نیمهشب با صدای فریاد کودکمان از خواب برمیخیزیم و درآغوشش میگیریم تا نترسد تا باور کند نبودن ما کابوسی است غیرواقعی... که پیشش خواهیم ماند. شریفه یکی از ما است وقتی به مادرمان زنگ میزنیم و مینشینیم پای صحبتهای مادر، پای درددلهایش که میدانیم مادر چه جانی میگیرد از شنیدن صدایمان...
شریفه یکی از ما است، یکی از مایی که میخواهند نباشد، یکی از ما که از صف ما بیرونش کشیدهاند، یکی از ما است وقتی برایش طناب دار میبافند، یکی از ما است وقتی خواستهاند تا نباشد... شریفه یکی از ما است وقتی برای معدنچیان زیر آوار مانده پر از خشمیم و کینه، یکی از ما است وقتی علیه جنگ هستیم، یکی از ما وقتی که از حجم این همه بیرحمی علیه هموطنان افغانستانیتبارمان حیرانیم... یکی از ما است وقتی ظهرهای کشدار تابستان تمام نمیشوند، یکی از ما است وقتی روزها را میشماریم تا روز ملاقات برسد... وقتی برای تولد عزیزانمان برنامه میریزیم تا غافلگیرشان کنیم... شریفه یکی از ما است وقتی خیابانهای داغ تابستان را که انگار تمامی ندارد میرویم و میرویم... شریفه یکی از ما است وقتی میدانیم باید این روزها تمام شود و نمیشود که نمیشود... یکی از ما است وقتی به کوه میرویم وقتی رستاخیز طبیعت شور و شعفی ناپیدا در جانمان میریزد... شریفه یکی از ما است وقتی غم یکدیگر را میخوریم... وقتی همدلی میکنیم، وقتی از شادمانی دیگری شاد میشویم... وقتی نان خود را با دیگری قسمت میکنیم، وقتی صبوریم و باایمان... وقتی میدانیم آنسوی این روزهای تلخ، روزهایی دیگر میرسند... شریفه یکی از ما است که اراده کردهاند تا نباشد... یکی از ما توده غمزده، توده ناچار، توده مستاصل... کنار او بایستیم که ایستادن کنار او، اراده ما است به این که نگذاریم این آخرین داشتههایمان -خود خودمان- را نیز از چنگمان بربایند.
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹بیش از هزار امضا در حمایت از شریفه محمدی
#شریفه_محمدی، ۴۵ ساله و مدافع حقوق کارگران و زنان، هماکنون در زندان لاکان رشت در بازداشت بهسر میبرد و با خطر جدی اجرای حکم اعدام مواجه است. او در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ توسط مأموران وزارت اطلاعات بهطور خودسرانه بازداشت و به بازداشتگاهی در رشت منتقل شد. در ۷ دی ۱۴۰۲، بدون اطلاع خانواده، به بازداشتگاهی وابسته به وزارت اطلاعات در سنندج، حدود ۵۰۰ کیلومتر دورتر از رشت، انتقال یافت. در این محل، مأموران برای گرفتن اعتراف اجباری او را تحت شکنجه و بدرفتاری قرار دادند؛ از جمله ضربات مکرر به صورت و سر در حالی که چشمبند داشت که منجر به آسیبهای آشکار شد.
در بهمن ۱۴۰۲، پس از انتقال به زندان سنندج، شکایتی درباره شکنجههای صورتگرفته ثبت کرد، اما هیچگونه تحقیقی انجام نشد. چهار هفته بعد، تحت تهدید مقامات دادستانی به بازداشت طولانیمدت در سلول انفرادی و محرومیت کامل از تماس با بیرون، مجبور به پس گرفتن شکایتش شد. در اسفند ۱۴۰۲ به زندان لاکان بازگردانده شد.
در ۱۴ تیر ۱۴۰۳، شعبه یک دادگاه انقلاب رشت، پس از جلسهای کوتاه و غیرعلنی که شریفه تنها از طریق ویدئوکنفرانس در آن حاضر شد و حتی اجازه سخن گفتن نیافت، او را به اتهام «بغی» (قیام مسلحانه علیه حکومت) به مرگ محکوم کرد. در حکم دادگاه، فعالیتهای کاملاً مسالمتآمیز حقوق بشری او بهعنوان «مدرک» ذکر شده است؛ از جمله حمایت از زنان زندانی، مخالفت با مجازات اعدام و ارتباطش با «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری».
در مرحله نخست فرجامخواهی، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور حکم را نقض و آن را فاقد مبانی شرعی و قانونی دانست. اما در ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت، بدون رفع ایرادات و بدون ارائه هیچ سند معتبر، دوباره حکم اعدام صادر کرد. در اقدامی غیرقابل توجیه، همان شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور که پیشتر حکم را نقض کرده بود، این بار حکم اعدام را تأیید کرد؛ در حالی که هیچ تغییری در شرایط و مستندات پرونده رخ نداده بود.
شریفه محمدی اکنون پس از ۲۰ ماه بازداشت غیرقانونی در شرایط دشوار، همچنان در معرض خطر اجرای حکم اعدام است. در حالیکه تنها فعالیت او دفاع از حقوق کارگران و زنان و آگاهیرسانی درباره حقوق انسانی بوده است. ما خواستار آن هستیم که حکم محکومیت و اعدام او فوراً لغو و وی بیقید و شرط آزاد شود. همچنین تحقیقات مستقل و بیطرفانه درباره شکنجه و بدرفتاری علیه او انجام گیرد و عاملان این نقضهای جدی حقوق بشری در دادگاههای عادلانه پاسخگو شوند.
اسامی امضاکنندگان:
https://docs.google.com/forms/d/1phZLOpiWinuFedhCkW0MbG6dinAGQYT6cNZWEPKaq9M/edit
@harasswatch
#شریفه_محمدی، ۴۵ ساله و مدافع حقوق کارگران و زنان، هماکنون در زندان لاکان رشت در بازداشت بهسر میبرد و با خطر جدی اجرای حکم اعدام مواجه است. او در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ توسط مأموران وزارت اطلاعات بهطور خودسرانه بازداشت و به بازداشتگاهی در رشت منتقل شد. در ۷ دی ۱۴۰۲، بدون اطلاع خانواده، به بازداشتگاهی وابسته به وزارت اطلاعات در سنندج، حدود ۵۰۰ کیلومتر دورتر از رشت، انتقال یافت. در این محل، مأموران برای گرفتن اعتراف اجباری او را تحت شکنجه و بدرفتاری قرار دادند؛ از جمله ضربات مکرر به صورت و سر در حالی که چشمبند داشت که منجر به آسیبهای آشکار شد.
در بهمن ۱۴۰۲، پس از انتقال به زندان سنندج، شکایتی درباره شکنجههای صورتگرفته ثبت کرد، اما هیچگونه تحقیقی انجام نشد. چهار هفته بعد، تحت تهدید مقامات دادستانی به بازداشت طولانیمدت در سلول انفرادی و محرومیت کامل از تماس با بیرون، مجبور به پس گرفتن شکایتش شد. در اسفند ۱۴۰۲ به زندان لاکان بازگردانده شد.
در ۱۴ تیر ۱۴۰۳، شعبه یک دادگاه انقلاب رشت، پس از جلسهای کوتاه و غیرعلنی که شریفه تنها از طریق ویدئوکنفرانس در آن حاضر شد و حتی اجازه سخن گفتن نیافت، او را به اتهام «بغی» (قیام مسلحانه علیه حکومت) به مرگ محکوم کرد. در حکم دادگاه، فعالیتهای کاملاً مسالمتآمیز حقوق بشری او بهعنوان «مدرک» ذکر شده است؛ از جمله حمایت از زنان زندانی، مخالفت با مجازات اعدام و ارتباطش با «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری».
در مرحله نخست فرجامخواهی، شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور حکم را نقض و آن را فاقد مبانی شرعی و قانونی دانست. اما در ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، شعبه دوم دادگاه انقلاب رشت، بدون رفع ایرادات و بدون ارائه هیچ سند معتبر، دوباره حکم اعدام صادر کرد. در اقدامی غیرقابل توجیه، همان شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور که پیشتر حکم را نقض کرده بود، این بار حکم اعدام را تأیید کرد؛ در حالی که هیچ تغییری در شرایط و مستندات پرونده رخ نداده بود.
شریفه محمدی اکنون پس از ۲۰ ماه بازداشت غیرقانونی در شرایط دشوار، همچنان در معرض خطر اجرای حکم اعدام است. در حالیکه تنها فعالیت او دفاع از حقوق کارگران و زنان و آگاهیرسانی درباره حقوق انسانی بوده است. ما خواستار آن هستیم که حکم محکومیت و اعدام او فوراً لغو و وی بیقید و شرط آزاد شود. همچنین تحقیقات مستقل و بیطرفانه درباره شکنجه و بدرفتاری علیه او انجام گیرد و عاملان این نقضهای جدی حقوق بشری در دادگاههای عادلانه پاسخگو شوند.
اسامی امضاکنندگان:
https://docs.google.com/forms/d/1phZLOpiWinuFedhCkW0MbG6dinAGQYT6cNZWEPKaq9M/edit
@harasswatch
Google Docs
خواست لغو حکم اعدام شریفه محمدی
شریفه محمدی، ۴۵ ساله و مدافع حقوق کارگران و زنان، هماکنون در زندان لاکان رشت در بازداشت بهسر میبرد و با خطر جدی اجرای حکم اعدام مواجه است. او در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ توسط مأموران وزارت اطلاعات بهطور خودسرانه بازداشت و به بازداشتگاهی در رشت منتقل شد. در ۷ دی ۱۴۰۲،…
ديدبان آزار
Photo
🔹فمینیسم، جنگ و چپ «رادیکال»
برگردان: سبا معمار
ما فمینیستها باید چپ غیرفمینیست را جنبشی اصلاحطلبانه ببینیم. باید از ورشکستگی اخلاقی و فقر آگاهیِ انقلابی آن شگفتزده شویم. انسانیت هنوز، برای جنبش چپ، به معنای واقعی کلمه «مردانه» است. «کارگر» هنوز برای این جنبش استعارهای از قهرمانی عضلانی است که در مرکز دغدغههای چپ درباره تجسم مردانگی قرار دارد. زنان یا نادیده گرفته میشوند یا مورد ترحم قرار میگیرند. ژستهای لیبرال از حسن نیت در مواقعی ادا میشود که یا صدای ما بلند شده باشد و یا مُد شده باشیم، و همه این تا جاییکه در «انقلاب واقعی» مداخله نکنیم. به تدریج درک خواهیم کرد که ما، همان انقلاب واقعی هستیم.
من با این پیشفرض آغاز میکنم که ابزار تولید باید در دست مردم باشد؛ که آزادی، شرافت و کار غیربیگانه حقوقیاند برای همه مردم. به آنان که این گزارهها را بیان میکنند نگاه میکنم. اما در حقیقت، یا در عمل، آنچه آنان میگویند این است: ابزار تولید باید در دست مردان باشد؛ کار باید در دست مردان باشد؛ پول باید در دست مردان باشد؛ آزادی، شرافت و کار غیربیگانه حقوق مردان است. آنان میگویند: مردان این حقوق را دارند و اگر چیزی باقی ماند، کار یا پول یا آزادی یا شرافت مازاد، آن را بین زنان توزیع میکنیم. نیازی به گفتن نیست که هرگز مازادی باقی نمیماند.
پایاندادن همیشگی به جنگ قدرتمندان علیه بیقدرتان، و پایاندادن به جنگهای کوچکترِ مردان بد علیه مردان بدتر، مستلزم نابودی سازوکار پدرسالاری است. این چپهای لیبرال، که خدا خیرشان بدهد، مخالف جنسیتزدگیاند و از مقداری اصلاحات مثبت طرفداری میکنند. آنان میخواهند که مردان بد، اینجا و آنجا، از جنگیدن با مردان بدتر دست بکشند؛ آنان میخواهند که کارگران، که اغلبشان هم مرد هستند، کنترل ابزار تولید را در دست بگیرند. اما انقلابیون در پی نابودی آن نظام سرکوباند؛ نظامی که سرچشمهی میلیونها استبداد است، نظامی که نامش پدرسالاری است. مخالفت واقعی با خشونت مستلزم توجهی ویژه به جرائم خشونت علیه زنان است.
تا وقتیکه چپ به نهادهای پدرسالاری متعهد بماند، جز بازتولید همان ارزشهایی که مدعی مخالفت با آنهاست انجام نمیدهد. تا وقتیکه چپ، بهصورت آگاهانه و مسئولانه فمینیست نباشد، جز تکرار و بازتولید همان ساختارهای سلطه و انقیاد که در حوزههای دیگر با آنها مخالفت میکند، کاری پیش نمیبرد. تا وقتی چپها سلطه واقعی اتحادهای پدرسالارانهشان را بهرسمیت نشناسند، چیزی جز بازتولید پدرسالاری و نظام مالکیت مردانه، که والد و سرچشمه فاشیسم است، رخ نخواهد داد.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com/news/2499/
@harasswatch
برگردان: سبا معمار
ما فمینیستها باید چپ غیرفمینیست را جنبشی اصلاحطلبانه ببینیم. باید از ورشکستگی اخلاقی و فقر آگاهیِ انقلابی آن شگفتزده شویم. انسانیت هنوز، برای جنبش چپ، به معنای واقعی کلمه «مردانه» است. «کارگر» هنوز برای این جنبش استعارهای از قهرمانی عضلانی است که در مرکز دغدغههای چپ درباره تجسم مردانگی قرار دارد. زنان یا نادیده گرفته میشوند یا مورد ترحم قرار میگیرند. ژستهای لیبرال از حسن نیت در مواقعی ادا میشود که یا صدای ما بلند شده باشد و یا مُد شده باشیم، و همه این تا جاییکه در «انقلاب واقعی» مداخله نکنیم. به تدریج درک خواهیم کرد که ما، همان انقلاب واقعی هستیم.
من با این پیشفرض آغاز میکنم که ابزار تولید باید در دست مردم باشد؛ که آزادی، شرافت و کار غیربیگانه حقوقیاند برای همه مردم. به آنان که این گزارهها را بیان میکنند نگاه میکنم. اما در حقیقت، یا در عمل، آنچه آنان میگویند این است: ابزار تولید باید در دست مردان باشد؛ کار باید در دست مردان باشد؛ پول باید در دست مردان باشد؛ آزادی، شرافت و کار غیربیگانه حقوق مردان است. آنان میگویند: مردان این حقوق را دارند و اگر چیزی باقی ماند، کار یا پول یا آزادی یا شرافت مازاد، آن را بین زنان توزیع میکنیم. نیازی به گفتن نیست که هرگز مازادی باقی نمیماند.
پایاندادن همیشگی به جنگ قدرتمندان علیه بیقدرتان، و پایاندادن به جنگهای کوچکترِ مردان بد علیه مردان بدتر، مستلزم نابودی سازوکار پدرسالاری است. این چپهای لیبرال، که خدا خیرشان بدهد، مخالف جنسیتزدگیاند و از مقداری اصلاحات مثبت طرفداری میکنند. آنان میخواهند که مردان بد، اینجا و آنجا، از جنگیدن با مردان بدتر دست بکشند؛ آنان میخواهند که کارگران، که اغلبشان هم مرد هستند، کنترل ابزار تولید را در دست بگیرند. اما انقلابیون در پی نابودی آن نظام سرکوباند؛ نظامی که سرچشمهی میلیونها استبداد است، نظامی که نامش پدرسالاری است. مخالفت واقعی با خشونت مستلزم توجهی ویژه به جرائم خشونت علیه زنان است.
تا وقتیکه چپ به نهادهای پدرسالاری متعهد بماند، جز بازتولید همان ارزشهایی که مدعی مخالفت با آنهاست انجام نمیدهد. تا وقتیکه چپ، بهصورت آگاهانه و مسئولانه فمینیست نباشد، جز تکرار و بازتولید همان ساختارهای سلطه و انقیاد که در حوزههای دیگر با آنها مخالفت میکند، کاری پیش نمیبرد. تا وقتی چپها سلطه واقعی اتحادهای پدرسالارانهشان را بهرسمیت نشناسند، چیزی جز بازتولید پدرسالاری و نظام مالکیت مردانه، که والد و سرچشمه فاشیسم است، رخ نخواهد داد.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com/news/2499/
@harasswatch
دیدبان آزار
مارکس و گاندی لیبرال بودند؛ فمینیسم، جنگ و چپ «رادیکال»
اگر همین فردا انقلابی سوسیالیستی تحت سلطه مردان رخ دهد، چه در عرصه اقتصادی و چه حتی در عرصه فرهنگی، نه انقلاب که صرفا کودتایی دیگر میان مردان خواهد بود.
ديدبان آزار
Photo
🔹بحران تولید محتوای پورنوگرافیک از طریق دستکاری تصاویر زنان
یک وبسایت پورنوگرافی که تصاویر دستکاریشدهای از شماری از زنان سرشناس ایتالیایی از جمله نخستوزیر جورجیا ملونی و رهبر اپوزیسیون الی اشلاین را منتشر کرده، موجی از خشم عمومی را در ایتالیا برانگیخته است. این تصاویر که با کپشنهایی زننده، جنسی و توهینآمیز همراه بودهاند، از حسابهای شخصی شبکههای اجتماعی یا منابع عمومی جمعآوری شده و پس از دستکاری، در پلتفرم ایتالیایی فیکا منتشر شدهاند؛ پلتفرمی که بیش از ۷۰۰ هزار مشترک دارد.
تصاویر مربوط به سیاستمداران زن از جناحهای مختلف سیاسی، در موقعیتهایی مانند حضور در گردهماییهای سیاسی، مصاحبههای تلویزیونی، یا هنگام تعطیلات با لباس شنا گرفته شدهاند. این عکسها طوری دستکاری شدهاند که روی اندامهای خاصی زوم شده یا آنها را در حالتهای جنسی نشان دهند. این تصاویر در بخش «ویآیپی» سایت قرار گرفتند. این اتفاق، درست یک هفته پس از آن رخ داده که شرکت متا حساب کاربری فیسبوکی به نام «همسر من» را مسدود کرد- صفحهای که در آن مردان تصاویر خصوصی همسران یا زنان ناشناس را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند- و بار دیگر بحثهای جدی درباره زنستیزی و خشونت مبتنی بر جنسیت را در ایتالیا زنده کرد.
فیكا، که به معنای واژن است، در سال ۲۰۰۵ راهاندازی شد و بدون مانع به فعالیت خود ادامه داد. تا اینکه چند سیاستمدار چپ میانه حزب دموکرات اعلام کردند علیه این پلتفرم شکایت قانونی تنظیم کردهاند و سایت بسته شد. پلیس اکنون در حال تحقیق است. خواهر نخستوزیر ملونی، آریانا ملونی نیز در این سایت هدف قرار گرفته است. از دیگر زنانی که تصاویرشان بدون اجازه در این وبسایت استفاده شده، میتوان به پائولا کورتلسی، بازیگر و کارگردان یک فیلم پرفروش ایتالیایی درباره خشونت خانگی «هنوز فردایی هست» اشاره کرد.
والریا کامپاگنا، سیاستمدار حزب دموکرات، از نخستین کسانی بود که رسماً از این پلتفرم شکایت کرد و همین اقدام باعث شد چند نفر دیگر هم به او بپیوندند. مطبوعات ایتالیا از این موج بهعنوان «میتوی ایتالیا» یاد کردهاند. همچنین یک دادخواست اینترنتی برای تعطیلی این وبسایت بیش از ۱۵۰ هزار امضا جمعآوری کرده است. کامپاگنا روز چهارشنبه در فیسبوک نوشت که پس از انتشار عکسهایش در این سایت حس انزجار، خشم و ناامیدی داشت و نتوانست سکوت کند: «نه فقط عکسهای من با لباس شنا، بلکه لحظههایی از زندگی عمومی و خصوصی من هم منتشر شده بود. زیر عکسها کپشنهای جنسیتزده، زننده و خشونتآمیز گذاشته بودند.
نسخه کامل متن:
https://www.instagram.com/p/DN5_gM5iHEc/?igsh=aW83eG91Z2Yyc2tl
@harasswatch
یک وبسایت پورنوگرافی که تصاویر دستکاریشدهای از شماری از زنان سرشناس ایتالیایی از جمله نخستوزیر جورجیا ملونی و رهبر اپوزیسیون الی اشلاین را منتشر کرده، موجی از خشم عمومی را در ایتالیا برانگیخته است. این تصاویر که با کپشنهایی زننده، جنسی و توهینآمیز همراه بودهاند، از حسابهای شخصی شبکههای اجتماعی یا منابع عمومی جمعآوری شده و پس از دستکاری، در پلتفرم ایتالیایی فیکا منتشر شدهاند؛ پلتفرمی که بیش از ۷۰۰ هزار مشترک دارد.
تصاویر مربوط به سیاستمداران زن از جناحهای مختلف سیاسی، در موقعیتهایی مانند حضور در گردهماییهای سیاسی، مصاحبههای تلویزیونی، یا هنگام تعطیلات با لباس شنا گرفته شدهاند. این عکسها طوری دستکاری شدهاند که روی اندامهای خاصی زوم شده یا آنها را در حالتهای جنسی نشان دهند. این تصاویر در بخش «ویآیپی» سایت قرار گرفتند. این اتفاق، درست یک هفته پس از آن رخ داده که شرکت متا حساب کاربری فیسبوکی به نام «همسر من» را مسدود کرد- صفحهای که در آن مردان تصاویر خصوصی همسران یا زنان ناشناس را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند- و بار دیگر بحثهای جدی درباره زنستیزی و خشونت مبتنی بر جنسیت را در ایتالیا زنده کرد.
فیكا، که به معنای واژن است، در سال ۲۰۰۵ راهاندازی شد و بدون مانع به فعالیت خود ادامه داد. تا اینکه چند سیاستمدار چپ میانه حزب دموکرات اعلام کردند علیه این پلتفرم شکایت قانونی تنظیم کردهاند و سایت بسته شد. پلیس اکنون در حال تحقیق است. خواهر نخستوزیر ملونی، آریانا ملونی نیز در این سایت هدف قرار گرفته است. از دیگر زنانی که تصاویرشان بدون اجازه در این وبسایت استفاده شده، میتوان به پائولا کورتلسی، بازیگر و کارگردان یک فیلم پرفروش ایتالیایی درباره خشونت خانگی «هنوز فردایی هست» اشاره کرد.
والریا کامپاگنا، سیاستمدار حزب دموکرات، از نخستین کسانی بود که رسماً از این پلتفرم شکایت کرد و همین اقدام باعث شد چند نفر دیگر هم به او بپیوندند. مطبوعات ایتالیا از این موج بهعنوان «میتوی ایتالیا» یاد کردهاند. همچنین یک دادخواست اینترنتی برای تعطیلی این وبسایت بیش از ۱۵۰ هزار امضا جمعآوری کرده است. کامپاگنا روز چهارشنبه در فیسبوک نوشت که پس از انتشار عکسهایش در این سایت حس انزجار، خشم و ناامیدی داشت و نتوانست سکوت کند: «نه فقط عکسهای من با لباس شنا، بلکه لحظههایی از زندگی عمومی و خصوصی من هم منتشر شده بود. زیر عکسها کپشنهای جنسیتزده، زننده و خشونتآمیز گذاشته بودند.
نسخه کامل متن:
https://www.instagram.com/p/DN5_gM5iHEc/?igsh=aW83eG91Z2Yyc2tl
@harasswatch
ديدبان آزار
Video
🔹ارائه ندا ناجی با عنوان «برخورد جوانمردانه با زنان متهم و مجرم؛ افسانهای راهگشا به ضرورت الغای زندان» در چهارمین همایش دیدبان آزار
فرضیه جوانمردی اصطلاحی است که توسط پژوهشگران عدالت کیفری ابداع شده است. این فرضیه بیان میکند که زنان مجرم نسبت به مردان مجرم احکام ملایمتری دریافت میکنند. یکی از دلایل احتمالی این مجازاتهای سبکتر این است که زنان بهطور عمومی بهعنوان مراقب یا مادر مهربان دیده میشوند.
کلیشه رایج دیگر این است که زنان از نظر احساسی «بیش از حد ضعیف» هستند تا بتوانند جرایم خشونتآمیزی مرتکب شوند اما فرضیه جوانمردی پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد، زیرا عوامل متعددی بر نابرابری در صدور احکام کیفری تأثیر میگذارند و اینجا لازم است این پرسش را طرح کنیم که جنسیت چگونه با نژاد، طبقه اجتماعی، و شدت جرم تلاقی پیدا میکند و همه این عوامل چگونه نه تنها بر صدور احکام بلکه بر نحوه و زمان اعمال (یا عدم اعمال) فرضیه جوانمردی تأثیر میگذارند؟ «جوانمردی گزینشی بیان میکند که مقامات عدالت کیفری آگاهانه اجازه میدهند که احکام بهطور نامتناسبی به نفع زنان سفیدپوست [زنانی که توانایی گرفتن وکیل دارند، پروندهی آنان مورد توجه رسانهها قرار گرفته… کلیشهها و تبعات مجازات] صادر شود.»
در زمینه جرم و جنایت و کشف، گفته شده است که زنان از طریق «عامل جوانمردی» از «زنانگی» خود سود می برند:
اقدامی برای بیمیلی مقامات برای دستگیری، محاکمه و محکوم کردن زنان، علیرغم گناهشان. چنین نظریه ای به نگرشهای سنتی نسبت به زنان توجه دارد. یک مطالعه سیستماتیک در مورد رفتار مجرمان زن و مرد از این دیدگاه حمایت می کند که نمی توان به راحتی گفت که زنان از روند جنایی فرار میکنند.
«شواهد» مبنی بر اینکه با زنان ملایمتر از مردان رفتار میشود، اغلب مبتنی بر حکایت است. برای برخی از جرایم، زنان در واقع بیشتر مجازات می شوند. از آنجایی که از زنان انتظار می رود «پاک» باشند، مجرم زن نه تنها با قانون، بلکه با دیدگاه های اجتماعی و فرهنگی زن بودن در تعارض است. بنابراین، ممکن است با او سختتر از همتای مردش رفتار شود.
بین نوجوانان هم ما میبینیم که دختران در اخطاردادن پلیس به پسران ترجیح داده میشوند، به جای اینکه علیه آنها اقدام شود، یا در دادگاه رسمی محاکمه شوند. بر اساس معیار دوگانه اخلاق جنسی، دختران بیشتر از پسران مستعد رفتارهایی هستند که به عنوان توهینی نسبت به آداب و رسوم جنسی تلقی می شوند و تحت نوعی نظارت رسمی قرار می گیرند.
نسخه کامل ارائه:
https://youtu.be/lq34LynTp6M?si=q4Ekd3wkOjd0Rbaf
@harasswatch
فرضیه جوانمردی اصطلاحی است که توسط پژوهشگران عدالت کیفری ابداع شده است. این فرضیه بیان میکند که زنان مجرم نسبت به مردان مجرم احکام ملایمتری دریافت میکنند. یکی از دلایل احتمالی این مجازاتهای سبکتر این است که زنان بهطور عمومی بهعنوان مراقب یا مادر مهربان دیده میشوند.
کلیشه رایج دیگر این است که زنان از نظر احساسی «بیش از حد ضعیف» هستند تا بتوانند جرایم خشونتآمیزی مرتکب شوند اما فرضیه جوانمردی پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد، زیرا عوامل متعددی بر نابرابری در صدور احکام کیفری تأثیر میگذارند و اینجا لازم است این پرسش را طرح کنیم که جنسیت چگونه با نژاد، طبقه اجتماعی، و شدت جرم تلاقی پیدا میکند و همه این عوامل چگونه نه تنها بر صدور احکام بلکه بر نحوه و زمان اعمال (یا عدم اعمال) فرضیه جوانمردی تأثیر میگذارند؟ «جوانمردی گزینشی بیان میکند که مقامات عدالت کیفری آگاهانه اجازه میدهند که احکام بهطور نامتناسبی به نفع زنان سفیدپوست [زنانی که توانایی گرفتن وکیل دارند، پروندهی آنان مورد توجه رسانهها قرار گرفته… کلیشهها و تبعات مجازات] صادر شود.»
در زمینه جرم و جنایت و کشف، گفته شده است که زنان از طریق «عامل جوانمردی» از «زنانگی» خود سود می برند:
اقدامی برای بیمیلی مقامات برای دستگیری، محاکمه و محکوم کردن زنان، علیرغم گناهشان. چنین نظریه ای به نگرشهای سنتی نسبت به زنان توجه دارد. یک مطالعه سیستماتیک در مورد رفتار مجرمان زن و مرد از این دیدگاه حمایت می کند که نمی توان به راحتی گفت که زنان از روند جنایی فرار میکنند.
«شواهد» مبنی بر اینکه با زنان ملایمتر از مردان رفتار میشود، اغلب مبتنی بر حکایت است. برای برخی از جرایم، زنان در واقع بیشتر مجازات می شوند. از آنجایی که از زنان انتظار می رود «پاک» باشند، مجرم زن نه تنها با قانون، بلکه با دیدگاه های اجتماعی و فرهنگی زن بودن در تعارض است. بنابراین، ممکن است با او سختتر از همتای مردش رفتار شود.
بین نوجوانان هم ما میبینیم که دختران در اخطاردادن پلیس به پسران ترجیح داده میشوند، به جای اینکه علیه آنها اقدام شود، یا در دادگاه رسمی محاکمه شوند. بر اساس معیار دوگانه اخلاق جنسی، دختران بیشتر از پسران مستعد رفتارهایی هستند که به عنوان توهینی نسبت به آداب و رسوم جنسی تلقی می شوند و تحت نوعی نظارت رسمی قرار می گیرند.
نسخه کامل ارائه:
https://youtu.be/lq34LynTp6M?si=q4Ekd3wkOjd0Rbaf
@harasswatch
YouTube
همایش ۱۴۰۳ - روز دوم - پنل دوم
همایش ۱۴۰۳ - روز دوم - پنل دوم
پنل گردان: سوزان کریمی
0:00 - مقدمه و معرفی -
2:12 - رها عسکریزاده: زنان در زندان؛ همبستگی در برابر سرکوب -
22:05 - کامیار شریفی: بازخوانی بازداشت از منظر مردانگی: تجربهای از زن، زندگی، آزادی -
36:34 - ندا ناجی: برخورد…
پنل گردان: سوزان کریمی
0:00 - مقدمه و معرفی -
2:12 - رها عسکریزاده: زنان در زندان؛ همبستگی در برابر سرکوب -
22:05 - کامیار شریفی: بازخوانی بازداشت از منظر مردانگی: تجربهای از زن، زندگی، آزادی -
36:34 - ندا ناجی: برخورد…
ديدبان آزار
Photo
🔹چرا به واکنش فمینیستی در برابر زلزله نیاز داریم؟
بیش از ۸۰۰ نفر در زمینلرزهای ششریشتری در ولایت کنر در شرق افغانستان جان خود را از دست دادهاند و بیش از ۲۵۰۰ نفر زخمی شدهاند. در زلزله سال ۱۴۰۲ در افغانستان، سازمان ملل اعلام کرد بیش از ۹۰ درصد از کشتههای زلزله هرات، زنان و کودکان افغانستانی بودند و همچنین بخش عمدهای از مفقودشدگان نیز زن بودند دلیل این امر ساعت زلزله عنوان شده بود؛ در ساعات روز شنبه صبح، مردان سر کار بودند و زنان در خانه مشغول به کار خانگی و مراقبت از کودکان. برخی ادعا کردند که ممنوعیتها و محدودیتهای وضعشده توسط طالبان برای زنان از جمله محدودیتهای تحصیل و خروج از خانه نیز در افزایش تعداد زنان کشتهشده بیتاثیر نبوده است.
طبق گزارشها، کمبود دستشویی و نواربهداشتی در آن دوران یکی از عمدهترین مشکلات زنان بود. زنان ساعتها در صف میایستادند و مسیرهای دسترسی به دستشویی بهویژه در ساعات شب برای زنان بسیار ناامن بود. بر اساس گزارش سازمان ملل، هنجارهای فرهنگی و مقررات باعث میشد که زنان نتوانند با همسایگان یا خانوادههای دیگر در چادرهای مشترک سکونت کنند. همچنین، بسیاری از زنان در دریافت کمکهای بشردوستانه با مشکل مواجهبودند، چراکه اگر خویشاوند مردی نداشتند که به نمایندگی از آنها کمکها را دریافت کند، دسترسی به این کمکها برایشان دشوار میشد؛ بهویژه در شرایطی که در محلهای توزیع کمک، کارکنان زن حضور نداشتند.
آسلی زنگین فعال ترک، در متنی با عنوان «چرا به واکنش فمینیستی در برابر زلزله نیاز داریم؟» که در دیدبان آزار منتشر شده، از مشاهدات جنسیتی خود در امدادرسانی به زلزلهزدگان در ترکیه نوشته است: «دوستان ما که در هفته اول پس از زلزله مشغول کمک به زیرآوارماندگان بودند، تأکید کردند که یافتن اجساد زنان در اتاق کودکان و در کنار تختخواب آنها و مردان در نزدیکی درب خروجی، بسیار دلخراش بوده است. در مواجهه با زلزله، واکنش اولیه بسیاری از زنان این بوده که ابتدا فرزندان خود را نجات دهند و نه خودشان را. موضوع دیگری که جان زنان را بیشتر به خطر انداخت، مسئله پوشش و حجاب بود. از آنجایی که زلزله در زمانی رخ داد که همه در خواب بودند، برخی از زنان لباسخواب به تن داشتند و پیش از پوشیدن روسری و تعویض لباس از بیرونرفتن خودداری کردند. زنان به دلیل انتظارات مذهبی و اخلاقی جامعه در مورد پوشاندن بدن خود در ملاءعام، جان خود را از دست دادند یا به خطر انداختند. درحالیکه مردان در لحظه زلزله مجبور نبودند با انتظارات مشابهی دستوپنجه نرم کنند.»
او در این متن بر ضرورت مواجهه جنسیتی و توجه به نیازهای زنان در امدادرسانی تاکید میکند. زنگین مینویسد: «بازماندگان از لحظه وقوع زلزله نتوانسته بودند لباسها و لباس زیر خود را عوض کنند. کمبود آب، صابون و مواد شوینده باعث میشد نتوانند بهداشت خود را رعایت کنند و برخی از آنها دچار مشکلات سلامتی شده بودند. در هفتههای اول، پیداکردن یک فضای خصوصی برای تعویض لباس نیز سخت بود. در یکی از روستاها زن جوانی اشاره کرد که روز بعد از زلزله، همه زنان روستا عادت ماهانهشان همزمان شروع شده بود. اما پد قاعدگی موجود نبود. وقتی هم اقلام اولیه امدادی رسید، پوشک بچهها و کودکان نوپا فراهم شده بود، اما هیچ پدی برای زنان ارسال نشده بود. بهعنوان مادر از زنان انتظار میرفت به نیازهای بهداشتی فرزندان خود رسیدگی کنند، اما ملزومات بهداشتی خودشان بهعنوان زن نادیده گرفته میشد. آنها در دوران قاعدگی از پوشک بچه استفاده میکردند. داستان زنی که حجاب خود را از سر برداشت و به دخترش داد تا در آغاز قاعدگی بهعنوان نواربهداشتی استفاده کند، ما را بسیار متاثر کرد. همچنین زنان زیادی به قرصهای ضدبارداری برای تنظیم دوره قاعدگی نیاز فوری داشتند چراکه بهدلیل استرس ناشی از زلزله یا پریود نشدند و یا بسیار زودتر از موعد دچار خونریزی شدند.»
زنگین ادامه میدهد: «در محل کمپ، تقسیم کار جنسیتی بر زندگی در چادر حاکم بود. مراقبت از کودک و سالمند، بازتولید خانواده و کار عاطفی و جسمی همه بر دوش زنان بود. ما زنانی را دیدیم که دستهایشان از شدت شستشوی دستی لباسها بسیار ملتهب بود. هیچ فضایی برای فرار زنان از چادر وجود نداشت. آنها بیشتر روز خود را در این چادرها بدون وقت و امکان معاشرت با زنان دیگر میگذراندند. اکثراً مردان بر فضاهای مشترک کمپ تسلط داشتند و همین امر باعث میشد برخورداری زنان از این فضاها برای تامین نیازهای اجتماعی دشوار شود.»
@harasswatch
بیش از ۸۰۰ نفر در زمینلرزهای ششریشتری در ولایت کنر در شرق افغانستان جان خود را از دست دادهاند و بیش از ۲۵۰۰ نفر زخمی شدهاند. در زلزله سال ۱۴۰۲ در افغانستان، سازمان ملل اعلام کرد بیش از ۹۰ درصد از کشتههای زلزله هرات، زنان و کودکان افغانستانی بودند و همچنین بخش عمدهای از مفقودشدگان نیز زن بودند دلیل این امر ساعت زلزله عنوان شده بود؛ در ساعات روز شنبه صبح، مردان سر کار بودند و زنان در خانه مشغول به کار خانگی و مراقبت از کودکان. برخی ادعا کردند که ممنوعیتها و محدودیتهای وضعشده توسط طالبان برای زنان از جمله محدودیتهای تحصیل و خروج از خانه نیز در افزایش تعداد زنان کشتهشده بیتاثیر نبوده است.
طبق گزارشها، کمبود دستشویی و نواربهداشتی در آن دوران یکی از عمدهترین مشکلات زنان بود. زنان ساعتها در صف میایستادند و مسیرهای دسترسی به دستشویی بهویژه در ساعات شب برای زنان بسیار ناامن بود. بر اساس گزارش سازمان ملل، هنجارهای فرهنگی و مقررات باعث میشد که زنان نتوانند با همسایگان یا خانوادههای دیگر در چادرهای مشترک سکونت کنند. همچنین، بسیاری از زنان در دریافت کمکهای بشردوستانه با مشکل مواجهبودند، چراکه اگر خویشاوند مردی نداشتند که به نمایندگی از آنها کمکها را دریافت کند، دسترسی به این کمکها برایشان دشوار میشد؛ بهویژه در شرایطی که در محلهای توزیع کمک، کارکنان زن حضور نداشتند.
آسلی زنگین فعال ترک، در متنی با عنوان «چرا به واکنش فمینیستی در برابر زلزله نیاز داریم؟» که در دیدبان آزار منتشر شده، از مشاهدات جنسیتی خود در امدادرسانی به زلزلهزدگان در ترکیه نوشته است: «دوستان ما که در هفته اول پس از زلزله مشغول کمک به زیرآوارماندگان بودند، تأکید کردند که یافتن اجساد زنان در اتاق کودکان و در کنار تختخواب آنها و مردان در نزدیکی درب خروجی، بسیار دلخراش بوده است. در مواجهه با زلزله، واکنش اولیه بسیاری از زنان این بوده که ابتدا فرزندان خود را نجات دهند و نه خودشان را. موضوع دیگری که جان زنان را بیشتر به خطر انداخت، مسئله پوشش و حجاب بود. از آنجایی که زلزله در زمانی رخ داد که همه در خواب بودند، برخی از زنان لباسخواب به تن داشتند و پیش از پوشیدن روسری و تعویض لباس از بیرونرفتن خودداری کردند. زنان به دلیل انتظارات مذهبی و اخلاقی جامعه در مورد پوشاندن بدن خود در ملاءعام، جان خود را از دست دادند یا به خطر انداختند. درحالیکه مردان در لحظه زلزله مجبور نبودند با انتظارات مشابهی دستوپنجه نرم کنند.»
او در این متن بر ضرورت مواجهه جنسیتی و توجه به نیازهای زنان در امدادرسانی تاکید میکند. زنگین مینویسد: «بازماندگان از لحظه وقوع زلزله نتوانسته بودند لباسها و لباس زیر خود را عوض کنند. کمبود آب، صابون و مواد شوینده باعث میشد نتوانند بهداشت خود را رعایت کنند و برخی از آنها دچار مشکلات سلامتی شده بودند. در هفتههای اول، پیداکردن یک فضای خصوصی برای تعویض لباس نیز سخت بود. در یکی از روستاها زن جوانی اشاره کرد که روز بعد از زلزله، همه زنان روستا عادت ماهانهشان همزمان شروع شده بود. اما پد قاعدگی موجود نبود. وقتی هم اقلام اولیه امدادی رسید، پوشک بچهها و کودکان نوپا فراهم شده بود، اما هیچ پدی برای زنان ارسال نشده بود. بهعنوان مادر از زنان انتظار میرفت به نیازهای بهداشتی فرزندان خود رسیدگی کنند، اما ملزومات بهداشتی خودشان بهعنوان زن نادیده گرفته میشد. آنها در دوران قاعدگی از پوشک بچه استفاده میکردند. داستان زنی که حجاب خود را از سر برداشت و به دخترش داد تا در آغاز قاعدگی بهعنوان نواربهداشتی استفاده کند، ما را بسیار متاثر کرد. همچنین زنان زیادی به قرصهای ضدبارداری برای تنظیم دوره قاعدگی نیاز فوری داشتند چراکه بهدلیل استرس ناشی از زلزله یا پریود نشدند و یا بسیار زودتر از موعد دچار خونریزی شدند.»
زنگین ادامه میدهد: «در محل کمپ، تقسیم کار جنسیتی بر زندگی در چادر حاکم بود. مراقبت از کودک و سالمند، بازتولید خانواده و کار عاطفی و جسمی همه بر دوش زنان بود. ما زنانی را دیدیم که دستهایشان از شدت شستشوی دستی لباسها بسیار ملتهب بود. هیچ فضایی برای فرار زنان از چادر وجود نداشت. آنها بیشتر روز خود را در این چادرها بدون وقت و امکان معاشرت با زنان دیگر میگذراندند. اکثراً مردان بر فضاهای مشترک کمپ تسلط داشتند و همین امر باعث میشد برخورداری زنان از این فضاها برای تامین نیازهای اجتماعی دشوار شود.»
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹انتقام دولت صربستان از دانشجوی معترض؛ پخش تصاویر خصوصی زن بازداشتشده در شبکه تلویزیونی حامی دولت
در جریان اعتراضات بلگراد، یکی از دانشجویان بازداشتشده، افسر ارشد پلیس را به خشونت فیزیکی متهم کرد. مدتی بعد، تصاویر خصوصی او -که در دوران نوجوانی گرفته شده بودند- بهصورت آنلاین و در رسانههای حامی دولت منتشر شد. در اواسط ماه اوت، در جریان اعتراضات دانشجویی در پایتخت، بلگراد، نیکولینا شینجیلیچ ۲۲ ساله توسط واحد ویژه پلیس بازداشت و تلفن و دوربینش توقیف شد. شینجیلیچ پس از آزادی افشا کرد که فرمانده آن واحد پلیس، او را مورد ضربوشتم قرار داده و به تجاوز تهدید کرده است. پس از این افشاگری بود که عکسهای خصوصی او در شبکههای اجتماعی منتشر و دستبهدست شدند و یک شبکه تلویزیونی حامی دولت نیز آنها را پخش کرد، بدون آنکه نهاد ناظر بر رسانههای دولتی واکنشی نشان دهد. یک گروه راست افراطی به نام «لویاتان» نیز تهدید کرد که این تصاویر را در گروههای بسته تلگرام منتشر خواهد کرد.
به گفته گروه «دانشجویان در محاصره»، این تصاویر توسط عوامل حکومتی منتشر شدهاند که پیشتر نیز در عملیات تبلیغاتی علیه مخالفان نقش داشتهاند. فعالان مدنی میگویند آنچه برای شینجیلیچ رخ داده، اتفاقی منحصربهفرد یا استثنائی نیست، بلکه بخشی از یک الگوی سیستماتیک تحقیر و سرکوب هدفمند است. دولت صربستان، از آزار دیجیتال سازمانیافته برای سرکوب مخالفان نظام حاکم و ایجاد رعب و وحشت استفاده میکند و بدن، زندگی خصوصی و گرایش جنسی زنان را هدف قرار میدهد.
در تاریخ ۲۰ اوت، سردبیر شبکه تلویزیونی اینفورمرتیوی (InformerTV)، تصاویر خصوصی نیکولینا شینجیلیچ را بهصورت زنده از تلویزیون پخش کرد و ادعا کرد که مردم «حق دارند بهطور کامل از حقیقت مطلع شوند. این نیکولینا شینجیلیچ است، عکسهای حرفهای او را ببینید. چون در سایت OnlyFans فعالیت میکند. این فقط نوک کوه یخ است.»
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com/news/2501/
@harasswatch
در جریان اعتراضات بلگراد، یکی از دانشجویان بازداشتشده، افسر ارشد پلیس را به خشونت فیزیکی متهم کرد. مدتی بعد، تصاویر خصوصی او -که در دوران نوجوانی گرفته شده بودند- بهصورت آنلاین و در رسانههای حامی دولت منتشر شد. در اواسط ماه اوت، در جریان اعتراضات دانشجویی در پایتخت، بلگراد، نیکولینا شینجیلیچ ۲۲ ساله توسط واحد ویژه پلیس بازداشت و تلفن و دوربینش توقیف شد. شینجیلیچ پس از آزادی افشا کرد که فرمانده آن واحد پلیس، او را مورد ضربوشتم قرار داده و به تجاوز تهدید کرده است. پس از این افشاگری بود که عکسهای خصوصی او در شبکههای اجتماعی منتشر و دستبهدست شدند و یک شبکه تلویزیونی حامی دولت نیز آنها را پخش کرد، بدون آنکه نهاد ناظر بر رسانههای دولتی واکنشی نشان دهد. یک گروه راست افراطی به نام «لویاتان» نیز تهدید کرد که این تصاویر را در گروههای بسته تلگرام منتشر خواهد کرد.
به گفته گروه «دانشجویان در محاصره»، این تصاویر توسط عوامل حکومتی منتشر شدهاند که پیشتر نیز در عملیات تبلیغاتی علیه مخالفان نقش داشتهاند. فعالان مدنی میگویند آنچه برای شینجیلیچ رخ داده، اتفاقی منحصربهفرد یا استثنائی نیست، بلکه بخشی از یک الگوی سیستماتیک تحقیر و سرکوب هدفمند است. دولت صربستان، از آزار دیجیتال سازمانیافته برای سرکوب مخالفان نظام حاکم و ایجاد رعب و وحشت استفاده میکند و بدن، زندگی خصوصی و گرایش جنسی زنان را هدف قرار میدهد.
در تاریخ ۲۰ اوت، سردبیر شبکه تلویزیونی اینفورمرتیوی (InformerTV)، تصاویر خصوصی نیکولینا شینجیلیچ را بهصورت زنده از تلویزیون پخش کرد و ادعا کرد که مردم «حق دارند بهطور کامل از حقیقت مطلع شوند. این نیکولینا شینجیلیچ است، عکسهای حرفهای او را ببینید. چون در سایت OnlyFans فعالیت میکند. این فقط نوک کوه یخ است.»
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com/news/2501/
@harasswatch
دیدبان آزار
انتقام دولت صربستان از دانشجوی معترض؛ پخش تصاویر خصوصی در شبکه تلویزیونی
ر جریان اعتراضات بلگراد، یکی از دانشجویان بازداشتشده، افسر ارشد پلیس را به خشونت فیزیکی متهم کرد. مدتی بعد، تصاویر خصوصی او ــکه در دوران نوجوانی گرفته شده بودندــ بهصورت آنلاین و در رسانههای حامی دولت منتشر شد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سه سال پیش، در روز ۱۴ شهریور، شلیر رسولی در پی فرارکردن از دست مردی که قصد تجاوز به او را داشت، از طبقه دوم به بیرون پرت شد و سه روز بعد در بیمارستان جان باخت.
«دارد به من دست میزند. دارد به من دست میزند.» اینها آخرین جملات شلیر بود. گروههای زنان و مردم کردستان در اعتراض به این واقعه، تظاهرات برگزار کردند و شعار «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» سر دادند، شعاری که در جنبش ژینا، در شهرهای مختلف کشور شنیده شد.
قاتل شلیر، گوران قادری، اردیبهشتماه سال جاری اعدام شد بیآنکه تغییری در وضعیت خشونت نظاممند علیه زنان، ایجاد شود. زنکشی هر روز ادامه دارد و فعالان حقوق زنان همچنان در معرض سرکوب و بازداشتند.
ویدئو: سبا معمار
صدا: سینا موسویفرد
@harasswatch
«دارد به من دست میزند. دارد به من دست میزند.» اینها آخرین جملات شلیر بود. گروههای زنان و مردم کردستان در اعتراض به این واقعه، تظاهرات برگزار کردند و شعار «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» سر دادند، شعاری که در جنبش ژینا، در شهرهای مختلف کشور شنیده شد.
قاتل شلیر، گوران قادری، اردیبهشتماه سال جاری اعدام شد بیآنکه تغییری در وضعیت خشونت نظاممند علیه زنان، ایجاد شود. زنکشی هر روز ادامه دارد و فعالان حقوق زنان همچنان در معرض سرکوب و بازداشتند.
ویدئو: سبا معمار
صدا: سینا موسویفرد
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹ریحانه انصارینژاد آزاد شد
بعدازظهر امروز شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، فعال کارگری زندانی ریحانه انصارینژاد، با پذیرش اعاده دادرسی و با رأی شعبه همعرض، با کاهش مدت محکومیت، از زندان آزاد شد.
ریحانه انصارینژاد در اردیبهشت ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از ۸۷ روز بازجویی و بازداشت موقت، با وثیقه ۱/۵ میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شد. او اردیبهشتماه سال ۴۰۲ هم همراه جمعی از فعالان صنفی و کارگری به دیدار محمد حبیبی رفته بود که دوباره بازداشت شد. در ادامه، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی او را به چهار سال زندان، دو سال ممنوعیت فعالیت در فضای مجازی و ممنوعالخروجی محکوم کرد؛ حکمی که در دادگاه تجدیدنظر نیز عیناً تأیید شد. سرانجام، در ۱۵ آبان ۱۴۰۲ ریحانه انصارینژاد جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد.
او بیش از دو سال را بدون حتی یک روز مرخصی در زندان سپری کرد و در این مدت از درد شدید و بیحسی در دست رنج میبرد. با وجود نیاز فوری به درمان، بارها از اعزامش به بیمارستان جلوگیری شد و حتی درمان او را به شرط تحقیرآمیز دستبند زدن منوط کردند.
انصارینژاد در متنی از زندان در حمایت از شریفه محمدی نوشته بود: «اکنون به یک فعال کارگری حکم اعدام دادهاند. شریفه محمدی کارگری مطالبهگر است. وی به دلیل زنبودن و پیشینه کارگری خانوادهاش و دیدن رنج کارگران و زنانی همانند خودش همیشه دغدغه عدالتخواهی داشته است. جرم او این است که جرأت داشته و برای احقاق حقوق خود و دیگر همطبقهایهایش تلاش کند. جرم او این است که کارگرانی از کردستان را میشناسد و آنها را همدرد خود میداند. او زمانی عضو کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بوده است و برای ایجاد تشکل کارگری مطابق مقاولهنامههای سازمان جهانی کار (آی.ال.او)، که به امضای حاکمیت جمهوری اسلامی نیز رسیده، تلاش کرده است. حالا بیدادگاهی در رشت اعلام کرده که کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری وابسته به کومله است و بر همین اساس شریفه محمدی را که روزی عضو این کمیته بوده، به اعدام محکوم کرده است. همانگونه که محمود صالحی نیز اعلام کرده، من هم تصریح میکنم که کمیتهی هماهنگی هیچ ارتباطی به کومله ندارد و این اتهام به اعضای کمیته هماهنگی تلاشی در جهت سرکوب کارگران عضو این کمیته است.، ……به این سناریوی مسخره پایان دهید. جرم شریفه محمدی کارگربودن و سالمزیستن است. شریفه محمدی باید بیقید و شرط و فوراً آزاد شود.»
عکس از صفحه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
@harasswatch
بعدازظهر امروز شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، فعال کارگری زندانی ریحانه انصارینژاد، با پذیرش اعاده دادرسی و با رأی شعبه همعرض، با کاهش مدت محکومیت، از زندان آزاد شد.
ریحانه انصارینژاد در اردیبهشت ۱۴۰۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از ۸۷ روز بازجویی و بازداشت موقت، با وثیقه ۱/۵ میلیارد تومانی بهطور موقت آزاد شد. او اردیبهشتماه سال ۴۰۲ هم همراه جمعی از فعالان صنفی و کارگری به دیدار محمد حبیبی رفته بود که دوباره بازداشت شد. در ادامه، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی او را به چهار سال زندان، دو سال ممنوعیت فعالیت در فضای مجازی و ممنوعالخروجی محکوم کرد؛ حکمی که در دادگاه تجدیدنظر نیز عیناً تأیید شد. سرانجام، در ۱۵ آبان ۱۴۰۲ ریحانه انصارینژاد جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد.
او بیش از دو سال را بدون حتی یک روز مرخصی در زندان سپری کرد و در این مدت از درد شدید و بیحسی در دست رنج میبرد. با وجود نیاز فوری به درمان، بارها از اعزامش به بیمارستان جلوگیری شد و حتی درمان او را به شرط تحقیرآمیز دستبند زدن منوط کردند.
انصارینژاد در متنی از زندان در حمایت از شریفه محمدی نوشته بود: «اکنون به یک فعال کارگری حکم اعدام دادهاند. شریفه محمدی کارگری مطالبهگر است. وی به دلیل زنبودن و پیشینه کارگری خانوادهاش و دیدن رنج کارگران و زنانی همانند خودش همیشه دغدغه عدالتخواهی داشته است. جرم او این است که جرأت داشته و برای احقاق حقوق خود و دیگر همطبقهایهایش تلاش کند. جرم او این است که کارگرانی از کردستان را میشناسد و آنها را همدرد خود میداند. او زمانی عضو کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بوده است و برای ایجاد تشکل کارگری مطابق مقاولهنامههای سازمان جهانی کار (آی.ال.او)، که به امضای حاکمیت جمهوری اسلامی نیز رسیده، تلاش کرده است. حالا بیدادگاهی در رشت اعلام کرده که کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری وابسته به کومله است و بر همین اساس شریفه محمدی را که روزی عضو این کمیته بوده، به اعدام محکوم کرده است. همانگونه که محمود صالحی نیز اعلام کرده، من هم تصریح میکنم که کمیتهی هماهنگی هیچ ارتباطی به کومله ندارد و این اتهام به اعضای کمیته هماهنگی تلاشی در جهت سرکوب کارگران عضو این کمیته است.، ……به این سناریوی مسخره پایان دهید. جرم شریفه محمدی کارگربودن و سالمزیستن است. شریفه محمدی باید بیقید و شرط و فوراً آزاد شود.»
عکس از صفحه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
@harasswatch
Forwarded from هممیهن
گزارشی درباره وضعیت متفاوت برخورد با «بیحجابی» زنان در تهران و دیگر شهرها
ادامه اختلافها درباره حجاب
بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد در دو ماه گذشته حدود 20 کافه، باغ رستوران و تالار عروسی بهدلیل«هنجارشکنی درباره نوع پوشش و حجاب زنان» پلمب شدهاند
🖌الناز محمدی | دبیر گروه جامعه
🔹در دوماهونیمی که از آتشبس میگذرد، یکی از بحثهای داغ میان کاربران شبکههای اجتماعی و حتی بعضی مسئولان این بوده که برخوردها با موضوع «بیحجابی زنان» منتفی شده یا مسکوت گذاشته شده است. گزارشها و بررسی اخبار رسمی و غیررسمی در این باره اما موضوع دیگری را نشان میدهد؛ اینکه این برخوردها در تهران کمرنگ شده اما در دیگر شهرها بهویژه شهرهای کوچک، همچنان وجود دارد.
🔹حالا بررسیهای «هممیهن» از اخبار رسمی و غیررسمی نشان میدهد در دو ماه گذشته حدود 20 کافه، باغ رستوران و تالار عروسی بهدلیل آنچه هنجارشکنی درباره نوع پوشش و حجاب زنان خوانده شده، در شهرهای تهران، دزفول، همدان، کاشان و مَرق اصفهان پلمب شدهاند.
🔹تشکیل پروندههای قضایی برای زنان با این موضوع در بعضی دیگر از شهرها هم وجود دارد؛ وکلای ساکن اصفهان به «هممیهن» میگویند هرچند برخوردهای شهری و ارسال پیامکهای تذکر به زنان این شهر نسبت به قبل کمتر شده، اما همچنان وجود دارد. یکی از وکلای دادگستری که ناماش نزد «هممیهن» محفوظ است، میگوید که در این شهر همچنان تنگناهای حقوقی در موضوع حجاب وجود دارد. او در دو ماه گذشته، از دو پرونده قضایی موکلانش با این موضوع دفاع کرده و در ششماه گذشته برای دستکم چهار پرونده به دادگاههای صلح رفته است.
🔹یکی از زنان ساکن دزفول که روزانه به سه کافه مشهور این شهر مراجعه میکرده به «هممیهن» میگوید، از وقتی این کافهها پلمب شدهاند، تنها سرگرمی نوجوانان و جوانان در این شهر کوچک از دست رفته است: «این سه کافه در بلوار ولیعصر در منطقه فرهنگ شهر، چهره زیبایی به شهر دادهاند. ساعت هشت شب بهبعد نوجوانان و جوانان میآیند و در نور قشنگ این کافهها عکس میگیرند اما از وقتی بسته شدهاند انگار نور از شهر رفته. تنها سرگرمی ما از بین رفته.»
🔹در شهرهای دیگر ازجمله اهواز هم تذکرها ادامه دارد. مریم، زن 30 ساله ساکن اهواز به «هممیهن» میگوید تقریباً هفتهای سهبار با برخوردهایی با موضوع حجاب در این شهر مواجه میشود.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
ادامه اختلافها درباره حجاب
بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد در دو ماه گذشته حدود 20 کافه، باغ رستوران و تالار عروسی بهدلیل«هنجارشکنی درباره نوع پوشش و حجاب زنان» پلمب شدهاند
🖌الناز محمدی | دبیر گروه جامعه
🔹در دوماهونیمی که از آتشبس میگذرد، یکی از بحثهای داغ میان کاربران شبکههای اجتماعی و حتی بعضی مسئولان این بوده که برخوردها با موضوع «بیحجابی زنان» منتفی شده یا مسکوت گذاشته شده است. گزارشها و بررسی اخبار رسمی و غیررسمی در این باره اما موضوع دیگری را نشان میدهد؛ اینکه این برخوردها در تهران کمرنگ شده اما در دیگر شهرها بهویژه شهرهای کوچک، همچنان وجود دارد.
🔹حالا بررسیهای «هممیهن» از اخبار رسمی و غیررسمی نشان میدهد در دو ماه گذشته حدود 20 کافه، باغ رستوران و تالار عروسی بهدلیل آنچه هنجارشکنی درباره نوع پوشش و حجاب زنان خوانده شده، در شهرهای تهران، دزفول، همدان، کاشان و مَرق اصفهان پلمب شدهاند.
🔹تشکیل پروندههای قضایی برای زنان با این موضوع در بعضی دیگر از شهرها هم وجود دارد؛ وکلای ساکن اصفهان به «هممیهن» میگویند هرچند برخوردهای شهری و ارسال پیامکهای تذکر به زنان این شهر نسبت به قبل کمتر شده، اما همچنان وجود دارد. یکی از وکلای دادگستری که ناماش نزد «هممیهن» محفوظ است، میگوید که در این شهر همچنان تنگناهای حقوقی در موضوع حجاب وجود دارد. او در دو ماه گذشته، از دو پرونده قضایی موکلانش با این موضوع دفاع کرده و در ششماه گذشته برای دستکم چهار پرونده به دادگاههای صلح رفته است.
🔹یکی از زنان ساکن دزفول که روزانه به سه کافه مشهور این شهر مراجعه میکرده به «هممیهن» میگوید، از وقتی این کافهها پلمب شدهاند، تنها سرگرمی نوجوانان و جوانان در این شهر کوچک از دست رفته است: «این سه کافه در بلوار ولیعصر در منطقه فرهنگ شهر، چهره زیبایی به شهر دادهاند. ساعت هشت شب بهبعد نوجوانان و جوانان میآیند و در نور قشنگ این کافهها عکس میگیرند اما از وقتی بسته شدهاند انگار نور از شهر رفته. تنها سرگرمی ما از بین رفته.»
🔹در شهرهای دیگر ازجمله اهواز هم تذکرها ادامه دارد. مریم، زن 30 ساله ساکن اهواز به «هممیهن» میگوید تقریباً هفتهای سهبار با برخوردهایی با موضوع حجاب در این شهر مواجه میشود.
▫️ادامه مطلب در سایت هممیهن آنلاین
📌هممیهن را در فضای مجازی دنبال کنید:
🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 بله
