Telegram Web Link
به نظر می‌رسه دقیقاً اون وقتی که بند امید رو رها می‌کنی، معجزه رو بهت نشون می‌ده.
شاید به حرمت «امید»؟
تو كیستی، كه من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم .
تو چیستی، كه من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟
وقتی که داشتی میرفتی
جانم به پیراهنت گیر نکرده بود؟
تحمل می‌رود اما شبِ غم سر نمی‌آید..
یه جوری باهام غریبه شدی که انگار اونایی که شب تا صبح باهم حرف میزدن من و تو نبودیم:)...
جایی دورتر از خودم ایستاده‌ام به تماشای کسی که جای من زندگی می‌کند
چه بی‌رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی.
عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره:))
اینا میخوان از چشمام تورو بندازنت،نمیدونن چشامی:)
خبرت هست که از خویش
خبر نیست مرا…
گذری کن که ز غم
راهگذر نیست مرا...
عهد بستی آنچه بین ماست،ابدیست.
یادم رفت بپرسم،
عشق را میگویی یا رنج را...
شادمهر گوش میدم و یادت میوفتم:)
من ندانم زِ نگاه تو چه خواندم اما
دانم این چشم همان قاتل دلخواه من است
2025/06/27 21:21:05
Back to Top
HTML Embed Code: