Telegram Web Link
🟢#پوزیشن جنسی

نام : Sweet sin - گناه شیرین
طرف فعال : زن
میزان سختی : دشوار

زن بین پاهای مرد نشسته و دخول صورت می پذیرد

تحریک عالی نقطه G
مناسب آلت های بزرگتر
امکان معاشقه حین دخول


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋

#همسرانه

عصبانیت‌های همسرتان را بشناسید و سعی کنید با او همدلی لازم را داشته باشید و به هنگام عصبانیت حدالمکان  با یگدیگر صحبت نکنید

مهم‌ترین عواملی که باعث می‌شوند که نتوانیم با همسر خود همدلی کنیم، نداشتن کنترل هیجانات و خشم است
لذا به هنگامی که در کنترل هیجانات خود ناتوان هستید، حتما از یک مشاور در این زمینه کمک بگیرید

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زنان

خانم ها حتما بعد از مقاربت مثانه را خالی کنید به دلیل یکی بودن لوله خروج ادرار و مانع منی در دستگاه تناسلی اقایان به راحتی عفونت و میکروب به داخل واژن راه پیدا میکند.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تناسب_اندام

اگر از قوز کمر، درد پشت یا افتادگی شانه ها رنج میبری این حرکت ساده رو روزانه انجام بده

(پاها به عرض شانه باز- ستون فقرات در یک راستا)

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
نیاز به دوست داشته شدن
دکتر محسن محمدی نیا
#صوتی
☑️دکتر محسن محمدی نیا(معین)
زوج درمانگر و
روانشناس رابطه
تحکیم روابط زوجین👩‍❤️‍💋‍👨

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

قشنگترین تعهد عمرم
متعهد شدن‌ به قلب تو بود...♡


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_736


عین مرغ سرکنده هی اینور اونور می رفتم و انتظار یه خبرو میکشیدم.
عین معتادی که در انتظار یه مثقال تریاک باشه.
تو بیخبری محض بودم و حتی جرات خبرگرفتن رو نداشتم.مدام باخودم میگفتن حتما یه اتفاقی افتاده که
تاحالا خبری از هیچکدومشون نشده.
امیرسامی که به بدبختی خوابونده بودم رو خیلی آروم و بااحتیاط توی گهواره اش گذاشتم.داشتم پتورو
آروم آروم رو تنش مبکشیدم که در باز شد.
نمیدونم چرا نسبت به سروصداها اینقدر حساس شده بودم.
هییینی از ترس گفتم و فورا سرمو چرخوندم وبه پشت سر نگاه کردم

ارسلان دستاشو آورد بالا و گفت:
-منم....ترس چرا!؟
به نفس راحت کشیدم و بعد گفتم:
-نمیدونم....نمیدونم چرا ترسیدم....کی اومدی؟ الان!؟
-آره...
اومد سمت تخت خواب.خم شد و صورت امیرو بوسید و گفت:
-چرا خوابوندیش!؟ زودتر اومدم که یکم باهاش وقت بگذرونم!
مضطرب گفتم:
-ناری حالش بد شد...یوسف بردش بیمارستان.فوزیه و شیرین هم همراهش رفتن ولی...ولی هنوز هیچ
خبری ازشون نشده...
سرشو تکون داد و گفت:
_آره میدونم...در جریانم.دستاشو گرفتمو گفتم:
-میشه ما هم بریم بیمارستان!؟من خیلی نگرانشم
از گهواره امیرسام فاصله گرفت و جواب داد:
-نه..نمیشه.
-چرا !؟
چون امیرسام رو نمیشه دست یکی مثل ابراهیم سپرد!میشه!؟
این یاداوری کوچیک بهم فهموند که حق با اون..هیچکدوم از کسایی که وقتی میخواستم برم بیرون
امیرسام رو میسپردم دستشون اینان اینجا نبودن.
دستشو انداخت روی شونه ام و چند قدمی راه رفت.
همزمان شماره ی یوسف رو گرفت و گذاشتش روی اسپیکر...بعداز دوبوق فورا گفت:
-"سلام آقاااا
خوبی یوسف!؟
-مخلصم آقا
-از نارگل چخبر...خوب!؟
-والا آقا فعلا هیچی...هنوز تو اتاق عمل.ما هنوز منتظریم

-پس اگه خبری شد به من اطلاع بده!
-رو چشمم آقا"...
تماس رو قطع کرد وگوشی رو پایین گرفت و به منی که حالا اضطرابم بیشتر از قبل شده بود گفت:
-خب...فکر کنم هرچیزی که لازم بود و میخواستی بشنوی رو شنیدی!
دلشوره داشتم.به چشمای آرومش نگاه کردم و گفتم:
-آره ولی...ولی الان اضطرابم بیشتر شده.حتما یه چیزیش هست آره!؟یه چیزیش هست که تا الان خبری
ازش نشده؟؟اگه ...اگه یه وقت....
بدون اینکه دستش رو از دور گردنم برداره گفت:
-میگم میشه یه دو دقیقه بجای نارگل حواستم به شوهرت باشه؟؟هوم!؟
لبخند زدم:
-خب ببخشید....فکرو ذهنم همش پی نارگل بود.ببوسمت حل!؟
رو نوک پاهام بلندشدم تا ببوسمش اما سرشو عقب برد خندید.
دوباره خواستم ببوسمش اما اون بازهم همینکارو کرد.انگار قصد داشت اذیت بکنه.
نق زنان گفتم:
- ِعه ارسالاااان.....من خودم امروز خسته ام بعد توهم هی اذیت میکنی....
دستشو از دور گردنم رها کرد و آروم آروم بردم سمت دیوار.
پشت به دیوار چسبید و اون رو به روم ایستاد.
انگشتشو رو لبهام گذاشت و گفت:
-ببینم....هدیه ی من کو!؟تو که مارو بردی وسط یه ماجرای قرتی بازی...حالا بگو ببینم چیشد هدیه ام!؟
تبسم ملیحی روی صورتم نشست.لبامو روهم فشردم و بعداز مکث کوتاهی گفتم:
-نگران نباش...میدم بهت!
انگشتشو آروم آروم رو لبهام کشید و گفت:
-عه جالب....هی میپیچونی....
-نپیچوندم که...مگه قراره دربرم.میدم بهت دیگه....
خودش یک قدم عقب ایستاد و بعد سرشو آوردجلو و گفت:
-ببوس...کادو پیشکش....
خواستم ببوسم که باز نذاشت.اون خندید اما منی که همچنان تو فکر نارگل بودن نق زنان گفتم:
_عه ارسلان داری اذیت میکنیاااا..
-اصن زن که نباس شوهرش بگه بیا منو ببوس...توخودت عین وحشیا باید بیای منو ببوسی و بخوری..
اصلا...
خسته خندیدم.میدونستم داشت شوخی میکرد.دستامو روی سینه اش گذاشتم و بعد گفتم:
-باشه...از فردا به بعد میشم زن وحشی...ولی امروز معافم کن....
خندید و با گرفتن دستم گفت:
-باشه...ولی به شرطی که یه لیوان چایی بدی دست من...
چشمامو باز و بسته کردمو گفتم:
-چشم

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️ سه شنبه 👈23 اردیبهشت / ثور 1404
👈15 ذی القعده 1446👈13 می 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛امروز ساعت 12:5 ظهر قمر از برج عقرب خارج می شود. ولی تا فردا صبح چهارشنبه احتیاط و از امور اساسی اجتناب کنید.

👶زایمان: زایمان خوب نیست.
🚘مسافرت مکروه است.
🤕 بیمار
امروز زود خوب شود.
🔭  احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج عقرب است و برای امور زیر خوب است:
✳️خرید مزرعه و باغ و زمین کشاورزی.
✳️از شیر گرفتن کودک. 
✳️جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان. 
✳️بیرون آوردن خال و زگیل و زوائن بدن.
✳️کندن چاه و کانال و مطلق حفاری ها.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️و آبیاری مزارع نیک است.
🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب نیست
.


👨‍👩‍👧‍👦مباشرت امشب شب چهارشنبه : مباشرت و عروسی کراهت دارد.

💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادی می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،سلامت آفرین است.
✂️ ناخن گرفتن.
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن  #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)

وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعد از ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب.
تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل " است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و از معنای آن استفاده می شود برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. و  شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.

❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🤩ســـــــــــوپرایز ویژه 🤩

خـانـماے کـه بلد نیستن چ جوری همسرداری کنن پیش خانواده همسر و تو خونه 😞

اگ سیـاست نداری راه چاره اش با ماسـت

اگ نمی تونی قرتی لوند باشی ما بهت میگیم چ جوری

🤩👇

جـزوه عشق ورزی که شما را به یه خانم لوند قرتی در میاره 🤭


48تکالیف قرتی   و هیجان انگیز زندگی
⭐️بازی های متنوع با همسـر ک با سکس ختم میش🙈

اگـ مخوای زندگیتون 😊 از کسل کنندگی در بیاری و شوهرت همش جلو چشت باش پیشنهاد میش این جزوه و تکالیف دریافت کنی
برای دریافت جزوه
@Yakamuz230
هزینه جزوه  ۵۰ هزار تومن
👆❤️
٧٩ نکته طلایی
سلام بر آن ها که ثابت کردند آدم های خوب افسانه نیستند
صبح بخیر ❤️

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن

صبح ڪه می‌شود
براے ڪلاغ‌ها از عشقمان بگو
بگذار یک ڪلاغ چهل ڪلاغ شود دوست داشتنمان
دلم می‌خواهد
قصه‌ے من و تو
برسد به گوش تمام دنیا ...


#حمیدرضا_عبداللهی
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

💠 گوشی همسرم رو چک کنم؟

چرا میخوای گذشته همسرت رو بدونی؟!

#دکتر_سعید_عزیزی
اعتماد_سازی

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی
#زناشویی



علائمی که نشان میدھد نزدیکی ج*ن*سی زیان آور است:
🔹احساس لرز و سرما یا لرزش بدن ھنگام نزدیکی ج*ن*سی
🔹احساس نوعی درد و رنج در اندامھای بدن
اگر چنین علائمی در خود احساس کردید بھتر است که یک ھفته از نزدیکی بپرھیزید و غذاھای مفید و با کیفیت مصرف کنید.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#مجردا_بخونن

حدود 3 تا 4 سال طول میکشد تا با یک فرد بطور کامل آشنا شوید

عده ای که قبل از ازدواج این مدت را باهم طی میکنند احتمال بسیار کمتری برای طلاق گرفتن دارند

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آموزشی


🔺 نبات دارای طبع گرم است و باعث افزایش حرارت و میل جنسی می شود

🌀از طرفی محلول نبات در چای، قهوه، شیر یا هر نوشیدنی گرم دیگری می تواند بهترین نوشیدنی برای بازیابی قوای جنسی بعد از نزدیکی باشد.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زناشویی


بسیاری از افراد به ویژه زنان زمان برقراری رابطه جنسی همسرشان را نمیبوسند شاید موقعیت این اجازه را به آنها نمیدهد بااین وجود بوسیدن همسرتان درطول رابطه زناشویی بسیار توصیه میشود.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زنان


از هر 5 خانم یک نفر آنها در طول عمر خود به عفونت ادراری مبتلا می شوند که رابطه جنسی یکی از مهم ترین عامل آن محسوب می شود.

رابطه جنسی می تواند باکتری ها را از روده به حفره واژن و حتی بالاتر به سمت مجرای ادرار انتقال دهد و این امر منجر به بروز عفونتی می شود که نشانه های آن عبارتند از:
تب و لرز، تکرر ادرار، درد در ناحیه پهلوها،  بی اختیاری در دفع ادرار،  وجود خون در ادرار(در موارد شدید)، احساس سوزش و درد هنگام دفع ادرار

برای جلوگیری از عفونت ادراری

👈هیچ گاه ادرار خود را نگه ندارید
👈مصرف مایعات را افزایش دهید
👈مراقب باشید از جلو به عقب شستشو دهید.
👈رعایت نکات بهداشتی در سکس

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

“هرچه میخواهم تویی🤍

♥️⸙჻ᭂ࿐‌‌
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_737


در اتاق رو با پا باز کردم و رفتم داخل. رو کاناپه نشسته بود و گوشیش رو چک میکرد. درو با پا بستم
و بعد رفتم سمتش.کنارش نشستم و گفتم: -اینم چایی شانار دم کن برای ارسلااان...
گوشیش رو گذاشت کنار، یکی از لیوانهارو برداشت و بعد لم داد به پشتی کاناپه تا درآرامش چاییش رو
بخوره...
انگشتامو دور لیوان گرم حلقه کردم و بعد یکم از چایی رو چشیدم که با سوال ارسلان سرم رو بالا
آوردم:
- چیه؟ هنوزم تو فکری ؟!
لیوان رو آوردم پایین و گفتم :
-خب آره...احساس میکنم نمیتونم آروم بشم دست کم تا وقتی که مطمئن نشم حال نارگل خوب...
ریلکس گفت :
_بیخودی نگرانی...میخواد بزاد نمیخواد که آپلو هوا کنه
-زاییدن از آپلو هوا کردن هم سخت تر ارسلان خان...نمیدونی بدون! دردی که زن موقع زایمان تحمل
میکنه اصلا قابل بیان نیست ....
لیوان رو کنار گذاشت و به عادت همیشگیش یه راست رفت سر اصل مطلب ...یعنی سیگار ! فندکو زیر
سیگار گرفت و با آتیش زدنش گفت:
- اینو میگی که از زیر بچه دار شدن در بری !
چشمامو واسش تنگ کردمو گفتم :
-هی...ببینم...نکنه بازم بچه میخوای!؟ هان !
خندید و بعد گفت :
_هرپدری باید یه دختر داشته باشه...دیگه اگه بیشتر که چه بهتر .
لبخند زدمو لیوان نیمه رو گذاشتم روی میز. عجب! پس دلش دختر میخواست ! تلفنش که زنگ خورد خم
شد واز روی میز برداشتش و بعد مشغول گفت و گو شد. از حرفهاش متوجه شدم داره با یوسف در مورد
نارگل حرف میزنه
..بلند شدم و رفتم کنارش نشستم.
بازوش رو گرفتم و کنار گوشش گفتم:
- کیه ؟؟ یوسف!؟ چیمیگه!؟؟ نکنه حال ناری بد شده هاااا!؟؟ اتفاقی واسش افتاده هاااان!؟؟؟
بی خداحافظی گوشی رو قطع کرد و بعد گفت :
-شانار تو که پدر منو درآوردی ...
لبخند زدمو.سرمو بردم عقب و گفتم :
-خب میخوام ببینم نارگل حالش چطوره؟ یه وقت اتفاقی براش نیفتاده باشه.
خیالت راحت اون حالش از من و تو هم بهتره ...
اون دل آشوبی در لحظه از بین رفت.لبخند عریضی زدم و گفتم:
- حالش خوب !؟ بچه اش دنیا اومد !؟؟
چونه ام رو گرفت و گفت :
-شانار من خیلی حسودماااا...اصال دوست ندارم بجز من برای کس دیگه ای هم تا به این اندازه نگران
باشی ...
مچ دستش رو گرفتم و خیلی آروم آوردم پایین.
بعد بلند شدم و روی پاهاش نشستم. دستمو دور گردنش حلقه کردمو گفتم :
-میخوای بگی به نارگل حسودیت شده !؟
از سیگارش کام گرفت و گفت :
_وقتی اینجوری همه اش حواست پی اون..وقتی همه اش سراغ اونو میگیری توقع داری حسود نشم !
خندیدم و بعد دستمو رو سینه اش گذاشتم و سرشو به عقب خم کردم. با لبخند زل زد به صورتم و
همزمان از سیگارش کام گرفت ... البه لای دود، سرمو خم کردمو سیبک گلوش رو لیس زدم و همزمان
دستمو آروم آروم پایین بردم و گذاشتم روی کمربندش.... نفس عمیق و کشداری کشید و قفسه ی سینه اش
خیلی آروم بالا و پایین شد و حتی خیلی زود کلفت و سفت شدن مردونگیشو زیر دستم احساس کردم. 
خیلی آهسته لب زدم :
-پس گفتی دختر دوست داری....
پک دیگه ای به سیگارش زد و گفت :
-یه دختر درست شبیه به تو ..
خودمو بیشتر تو آغوشش جا دادم و با لبخند گفتم:
- شبیه به من!؟
یکم خودش رو شل کرد و دستاشو باز گذاشت تا من هرکاری میخوام انجام بدم و گفت: -آره...درست
شبیه تو.... اصلا میخوام یه کپی پیست از تو باشه...همین چشمها....همین ابروها...همین لبها...همین
صدا....همین چونه ....
-اینقدر دوستم داری؟؟
_خیلی بیشتراز اون که تو فکرشو بکنی...
خندیدم و لبهامو رو لبهاش گذاشتم و بوسیدم آخه من خیلی لبهاش دوس داشتم مخصوصا که بوی سیگآربدن... لبهاشو می مکیدمو همزمان کمربندشو باز میکردم.بعداز چنددقیقه ور رفتن بالاخره تونستم
بازش کنم.... واسه چند ثانیه سرمو بالا آوردم نفس گرفتم و بعد دوباره لبهامو روی لبهاش گذاشتم و
اینبار از روی لباس زیر شروع به مالیدن و فشار دادن مردو*نگیش کردم...
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2025/07/11 23:39:34
Back to Top
HTML Embed Code: