Telegram Web Link
#پارت_753


اومد سمتم.سیگارشو انداخت زمین و پاشو روش فشار داد و بعو دستمو گرفت و باهم به سمت ورودی
بزرگ پاساژ بزرگ وبا عظمتی که مقابلش ایستاده بودیم رفتیم.
برای من این اتفاق ساده همینقدر ارزش داشت که اون میخواست خوشحالم کنه و از فاز غم بکشونم
بیرون وگرنه من خودمم میدونستم اون بخاطر سلدا و نارگل چقدر ناراحت!
وسط اون فضای شلوغ و شدیدا پر رفت و آمد ایستاد و گفت:
-خب...از کجا باید شروع بکنیم!؟ طلا دوست داری...لباس دوست داری...کفش دوست داری...کیف
دوست داری...کدومش!؟
با لبخند جواب دادم:
-برای من که فرقی نمیکنه!
-پس راست همین پله برقی رو میگیریم میریم ببینم اون بالا بالاها چه خبره!
باهم سمت پله برقی رفتیم و روبه روی هم ایستادیم.
اون منو نگاه میکرد و من اونو ..
آدما گاهی به یه جایی خیره میشن درحالی که ذهنشون سمت چیز دیگه ای هست و من نمیدونستم اونم
همین مدلی داشت منو نگاه میکرد یا نه!
منتها من یکی که فقط به خودش فکر میکردم.به خودش که نمیدونم کی شده بود همه کس من!
سوالی پرسید که نیاز به لب خونی داشت و خوشبختانه تونستم بفهممش.اون پرسیده بود:
-باز رفتی تو فکر!؟
سرم رو عین بچه ها بالا و پایین کردم و یه کلمه جواب دادم اونم به روش خودش؛
-بله!
-به چی!؟
_به تو ....
درست همون زمان از پله برقی فاصله گرفتیم و دوباره دوشادوش هم دست توی دست هم مابین مغازه
های مختلف شروع به قدم زدم کردیم.
کف دستمو که توی دستش بود قلقلک داد و بعد گفت:
-چرا به من فکر میکردی!؟
شیطون جواب دادم:
من بدون دستمزد جواب نمیدم!
تو گلو خندید و بعد گفت:
-آهان اینجوریاس...فهمیدی نازت خریدار داره نرختو بردی بالا...باشه...حالا دستمزد چی میخوای!؟
آهسته خندیدم و گفتم:
-بوووس!
سوتی زد و گفت:
-اووووه...چه گرون
وباز دوباره وسط دستمو قلقلک داد.دستمو جمع کردمو باخنده گفتم:
-عه نکن ارسلان...خنده ام میگیره....
سرشو به سمتم چرخوند و گفت:
-عه جدا!؟
_آره
-بازخوبه تو خنده ات گرفت.من یه بار بخاطرش یکی رو از دست دادم
کنجکاو گفتم:
-چی!؟
دست راستشو تو جیبش فرو برد و همونطور که مثل من ویترینهارو نگاه میکرد گفت:
بزار یه خاطره برات تعریف کنم...چندین سال پیش فکر کنم حدودا 18سالم بود شایدم 
مهمونی قرار بود یه قرار داد چرب و چیلی با یکی از این کله گنده ها ببندم...اون موقع من هنوز تو کار توی
فروش نفت نبودم ولی کار حفاظتی انجام میدادم.یعنی اینکه وظیفه حفلظت و اسکرت کشتی رو برعهده
میگرفتیم.اون روز اگه قرارد رو با مودت که معروف شده بود به مسیو مود میبستم علاوه بر اعتباری که
به دست میاورم سود خالصم اونقدری بود که بتونم از لحاظ مالی به استقلال بزرگی برسم.دختر مسیو
مود هم تواون مهمونی بود که فکر کنم اولین دختری بود که نسبت بهش حس خاص پیدا کرده
بودم..همسن خودم بود ولی پا به پای پدرش کار میکرد.تازه با اون سن کم به چند زبان هم مسلط بود.
حسابی محو شنیدن حرفهاش شده بودم اونقدر که دیگه حواسم از ویترینهای رنگاورنگ پرت شد و بعد
گفتم:
بعدش مخشو زدی آره؟!
_خب ازش خوشم اومد چون یه تصوری ازش واسه خودم ساخته بودم که خیلی باشکوه بود
خیلی وقتها خیلی ها که عاشق میشن دلیل وابستگیشون اینکه نمیتونن از طرفشون که حتی پسشون میزنن
و گه میزنه به غرورشون دل بکنن اینه که از اون شخص یه تصور عجیب و فوق العاده برای خودشون ساختن که یه جورایی فکر میکنن جز همون شخص باهیچ کس دیگه ای نمیتونن احساس خوشبختی داشته
باشن.
-تو هم اون لحظه نسبت به اون دختر همین حس رو داشتی!؟
خندید و گفت:
-نه بابا ولی فقط شاید مثلا تا اون سن اون اولین دختری بود که ازش خوشم اومد...
بعدش یه نفر از دوستام اومد و بهم پیشنهاد داد که مثلا اگه بتونم مخ دختره رو بزنم فلان میشه بهمانن میشه و یه شبه صد پله بالا میرم و خلاصه از این حرف ها .
خب بعدش چی شد!؟
ولی خب من خودمم قصد داشتم باهاش گرم بگیرم  اون شب نرم نرمک سمتش رفتم اون خودشم بدش نیومد و بقول معروف چراغ سبز
مارو بی جواب نذاشت و اومد تو باغ سبز...
کنجکاو گفتم:
_خبببب...

کم کم باهم گرم گرفتیم
شدیم یه گروه خارجی که بیشتر اهل موسیقی جاز بودن..همون موقع هم یه سری دعواهای خانوادگی کنارهم نشستیم و بعد کلی بگو بخند محو تماشای موسیقی زنده ی یه گروه باحال
پیش اومده بود.بین بابا و مامان و رونالدو...تلفنم زنگ خورده بودم و داشتم پشت تلفن باهاشون بحث
میکردم که دختره دستمو گرفت...من مدام داشتم جرو بحث میکردم و زور میردم که کار اونا به جا
های باریک کشیده نشن و اون هرچند دقیقه یه بار کف دستمو قلقلک میداد و تاهم نگاهش میکردم یه
لبخند مکش مرگ تحویلم میداد...
خندیدمو پرسیدم:
-دقیقا مثال الان تو آره!؟
با تاکید گفت:
-دقیقااا خلاصه شدیدا رفته بود رومخم...شدیدااااا....
خندیدم و کنجکاوترازقبل پرسیدم:
خب.... خب ...

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✴️جمعه 👈9 خرداد/‌ جوزا 1404
👈3 ذی الحجه 1446👈30 می 2025
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛روز را با صدقه آغاز کنید و نحوست را بی اثر کنید.
❇️امروز برای امور زیر خوب است:
انجام عبادت جمعه مانند غسل جمعه نماز و ...
و از خود و خانواده بیشتر مواظبت کنید
.


🚘مسافرت : سفر همراه صدقه باشد‌.
👶زایمان خوب
و نوزاد روزی گشاده دارد.
👩‍👧‍👦مباشرت امروز: مباشرت پس از فضیلت نماز عصر استحباب ویژه دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش فراگیر خواهد شد ان شاءالله و برای سلامتی مفید است.

🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی زمان مناسبی برای امور زیر نیست :
📛امور ازدواجی اقدام نگردد. 
📛بنایی و خشت بنا آغاز نشود.
📛و فصد و حجامت نیز خوب نیست.
🟣نگارش ادعیه و حرز و حکاکی و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست
.

👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب شب شنبه: مباشرت دستوری ندارد.
💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث طول عمر می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث ضعف مغز می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 4 سوره مبارکه "نساء" است.
و اتوا النساء صدقاتهن نحله...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی به او برسد. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
  اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه

✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .

💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروزتون به همین زیبایی 🌸🍃
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


سر صبحی که همه
مست نم گلبرگند
من به روی تو از این دور سلامی دارم...


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ


چطوری عاشق هم بمونیم؟!

💔 دیدید دو نفر، با عشق و علاقه‌ی زیاد،
با هم ازدواج می‌کنن؛ اما بعد از چند وقت،
یا همدیگه رو، فقط تحمل می‌کنن؛
یا از هم جدا میشن؟!

☑️ نه فقط ازدواج...
این اتفاق می‌تونه برای تمام انتخاب‌های ما
مثل شغل، رشته‌ی تحصیلی، محل زندگی و... هم بیفته.

🔍 دلیلش چیه؟! چکار کنیم بهش مبتلا نشیم؟!


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#همسرانه

🔴مجادله ممنوع حتی اگر حق با شما باشد

📝 بدلیل اینکه

در هنگام عصبانیت و خشم، موضوعی حل نمی شود

حریم بین شما شکسته می شود

فرزندان آسیب می بینند

آتش کنیه و انتقال شعله ور می شود

عیبهای شما آشکار می شود

هر وقت از رفتار همسرتان ناراحت شدید در اولین قدم خودتان را آرام کنید

هیچ اقدام عجولانه نکنید



@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#خانوما_بخونن


بانو جان اگه میخوای همسرت ازت سرد نشه لطفا وابستگی بیش از حد و دایمیه رو کنار بزار :

اینکه برای هر کاری فارغ از نظر خودتون فقط دنبال نظر و تایید همسرتون باشین،

اینکه هر وقت حالتون بده راه رهایی اش رو فقط همسرتون بدونید و ازش انتظار داشته باشین درمان همه دردهای روحی و جسمی شما باشه...👌

اینکه دایما نق نق کنید ...

همه اینها از شما یه همسر وابسته و غیر جذاب میسازه، با این رفتارها خدای نکرده منتظر روزی باشین که همسرتون برای دور شدن ازتون لحظه شماری کنه

حواسمون باشه یاد بگیریم رو پای خودمون
وایسیم. در واقع در عین محبت، استقلال هر فرد توی زندگی باید حفظ بشه.
هر چی آقامون بگه و هر چی خانومم بگه
مال دوران شیرین نامزدیست

با واقعیت و قاطعیت زندگی کنیم....



@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#زناشویی


♐️ هیچ عذر و بهانه ای برای سکــ.ـس نکردن پذیرفته نیست!

← درست است کارهای روزمره خسته تان کرده است و یا بچه ها بزرگ شده اند و شما چون راحت نیستید، و… هزار دلیل دیگر هم بیاورید، عذرتان نه شنیدنی است و نه باور کردنی، شما هرگز نمیتوانید اصل زندگی مشترک تان را منکر شوید و نسبت به آن بی تفاوت شوید.

← اگر چه در میان برخی از همسران برای رفع تکلیف هم شده تن به سکـ.ـس می دهند، اما باید بگوئیم رابطه ای که بی مقدمه آغاز شود و رنگ و بوی معاشقه گری به خود نگیرد، همان بهتر که اتفاق نیفتد.

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند

زنها از مردان یکنواخت بدشان می آید

زن ها واقعاً از مردان قابل
پیش بینی که هیچوقت کار
متفاوتی انجام نمی دهند
بدشان می آید. آنها عاشق مردانی
هستند که با سورپرایزهای عالی رختخواب را محیطی شاد و دلپذیر تبدیل میکنند.


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

وای که بیمار بشم

تو بشی طبیبم😍💕
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#پارت_754

_خب ... خب  بعدش؟!
من کنجکاو بودم اما اون ریلکس و قطره چکانی حرف میزد.برام جالب شده بود داستان و دلم میخواست
بدونم در ادامه چه چیزی پیش اومد.
اون اما باخونسردی به یکی از ویترینها اشاره کرد و گفت:
اون خوشگله هوم؟؟
رد اشاره اش رو دنبال کردم و رسیدم به لباس خواب بلند و خاصی که خوشگل بود اما بلندیش نظر منوو
جلب نمیکرد واسه همین گفتم:
-نه زیادی بلند...درست عین تور...بقیه اش چیشد!؟
دوباره دستشو تو جیب شلوارش فرو برد و گفت:
یه چندبار چپ چپ نگاهش کردم تا بیخیال بشه اما نشد از اونور مامان هی پشت خط گریه میکرد اینم 
میرفت رو مخ من...خلاصه یه لحظه قاطی کردم و چنان دادی سر دختره زدم که چهارستون بدنش لرزیید و خشکش زد ..
خندیدم و شوکه گفتم:
_واقعا؟؟..
-آره...بیچاره! رنگش پریده بود و به تته پته افتاده بود منم که دیگه کنترل اعصابم دستم نبود داد زدم  چه
مرگته هی اینکارو میکنی آخه!؟؟؟
خودش خنده اش گرفت وبعد در ادامه گفت:
-دختر بیچاره با تته پته گفت معنی اینکار اینه که تمایل داره با من سکس انجام بده...
خندیدم.عجب ماجرایی....یکم فکر کردم و گفتم:
-واقعا!؟ معنیش همین میشه!؟
-آره دیگه...لابد همین...
از گوشه چشم با حالتی پر شیطنت نگاهش کردم و پرسیدم:
-پس یعنی تو الان دلت جیز میخواد آره!؟
تو گلو و با دهن بسته خندید و جواب داد:
-ما خواسته هامون رو به صورت عملی میگیم..یعنی فقط حرفشو نمیزنیم..یه راست میریم سر اصل
مطلب!

لب زدم:
"دیووونه"
-خب...بعدش چیشد!؟
روبه روی یه ویترین بزرگ و طویل ایستادو گفت:
-هیچی میخواستی چی بشه...اون کار کلون که میتونست سکوی پرتاب من باشه به کل از دستم در
رفت...
-از دختره هم خبر داری!؟
واسه جواب دادن به همین سوال یکم فکر کرد و بعد گفت:
-آخرین باری که دیدمش یک سال پیش بود.یه دختر هفت ساله و یه پسر سه ساله هم داشت شوهرشم یه
پفیوز عوضیه!
چشمامووریز کردمو گفتم:
-مثل اینکه خیلی از این بابت ناراحتی!؟
از چه بابت؟
-بابت اینکه شوهرش پفیوز
شونه بالا انداخت و گفت:
-نه بابا...فقط نمیدونم چرا انتخابش شد اون پفیوز!
تنه ای بهش زدم و گفتم:
-چیه نکنه از زدن اون داد متاسفی و اونو بزرگترین پشیمونی زندگیت میدونی!؟
خندید و بعد با لحن قرصی گفت:
-نه بابااااا...من خودم یکی گیرم اومده که اگه آیشواریارای هم از جلوم رد بشه محل سگ بهش
نمیزارم....
اینبار من بودم که بلند بلند شروع کردم خندیدم جدیدا مدل تعریف دادنهاش هم عوض شده بود بقول
خودش سگمصب!!!
اینارو نگاه کن .اینا از اون لباسا هستن که سگ دارنااا...پاچه میگیرن اساسی..
میدونستم داره شوخی میکنه اما بازم به نظرش اهمیت دادم و به لباسی نگاه کردم که بهش اشاره کرده
بود.یه لباس که در توصیفش یک کلمه میگفتم کافی بود.سکسی!
آره...تا به همین حد جذاب...منتها این هم مدلش بلند بود و همین بلندی و نزدیکی مدلش به اون یکی لباس
قبلی به من فهموند احتمالا ارسلان  دوست داره منو تو همچین لباسی ببینه واسه همین گفتم:
-آره خیلی قشنگ.

انگار با جوابم حسابی حال کرد چون پرسید:
-پس توهم دوستش داری!؟
-آره...قشنگ...
حالا ببین اگه رنگ قرمزش تنت باشه چی میشه
دستمو گرفت و باهم وارد مغازه شدیم.اون از اون مدل لباس نه یکی بلکه سه چهاررنگش رو سفارش داد
تا به من کاملا ثابت بشه چقدر از اون خوشش اومده...
این خرید کردنها چند ساعتی از ما وقت برد و ارسلان هم مدام منو مجبور میکرد هرچیری میبینم و میلم
بهش میکشه بخرم.
من اما واسه خرید تنها چیزی که یکم از خودم اشتیاق نشون دادم لباس و اسباب بازی برای امیرسام بود
واسه همین درعین خستگی گفتم:
-بریم برای امیرسام یه چیری بخریم!؟
سرشو تکون داد وگفت:
آره بریم...که اگه اینکارو نکنیم پدرمنو درمیاره ..
طبقه های بالاتر مخصوص فروش پوشاک کودک و کلا وسایل کودک بود برای همین از پله برقی رفتیمم
بالا و خودمون رو رسوندیم به اونجا...همون زمان گوشی ارسلان زنگ خورد.تا گفت سلام  بابایی فهمیدم
امیرسام ...احتمالا از بازی کردن خسته شده بود و حالابهونه ی مارومیگرفت.ارسلان در آرامش شروع
کرد باهاش حرف زدن و من هم نگران و کنجکاو بیشتر بهش نزدیک شدم تا متوجه حرفهاش بشم:
"میام...باشه زود میام...خب تو خواب بودی وگرنه من توروهم باخودم میبردم....باشه...میخرم
برات...قول میدم"...
خداحافظی کرد و گوشیش رو گذاشت توی جیبش .خیلی سریع پرسیدم:
-امیر بود آره!؟
_اوهوم
-خرید کنیم زودتر بریم؟ میتونم تصور کنم الان چقدر بابت اینکه ولش کردیم و دوتایی اومدیم خرید ناراحته.
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.   👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
✴️ شنبه 👈10 خرداد / جوزا 1404
👈4 ذی الحجه  1446👈31 می 2025
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
خواستگاری عقد ازدواج.
خرید وسیله سواری.
صید و شکار و دام گذاری.
آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
امور کشاورزی و زراعی.
صلح دادن بین افراد.
داد و ستد و تجارت.
و طلب حوائج خوب است
.
👶زایمان خوب و نوزاد شایسته و محبوب است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج اسد است و برای امور زیر نیک و پسندیده است.
✳️عهدنامه نوشتن و پیمان گرفتن از رقیب.
✳️خرید حیوان و چهارپایان.
✳️خرید خانه و ملک.
✳️جابجایی و نقل و انتقال.
✳️رفتن به منزل نو.
✳️مسافرت.
✳️خواستگاری عقد ازدواج.
✳️و آغاز درمان و معالجه نیک است.
🔵نوشتن حرز ، حکاکی ها و نماز حرز و بستن آن خوب است
.
🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.

💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود. 
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری،باعث درد در سر می شود.
💑حکم مباشرت امشب شب یکشنبه: سندی مبنی بر کراهت یا استحباب مباشرت نیامده است.
😴😴 تعبیر خواب:
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در آیه ی 5 سوره مبارکه "مائده " است.
الیوم احل لکم الطیبات...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که منفعتی به خواب بیننده برسد و یا به شکلی خوشحال شود. و از این قبیل امور قیاس شود.
کتاب تقویم همسران صفحه  ۱۱۶

💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان

انتشارات حسنین قم تلفن.
09032516300
#سرگذشت📝


سلام و عرض ادب خدمت خانم دکتر عزیز و ممنونم از کانالتون
اینم سرگذشت تلخ من 😔😔 ...
تجربه ای که میتونه برای آقایون که در کانالتون هستن تلنگری باشه 🙏

خانمی هستم ۲۴ساله و همسرم ۲۹ساله و دوتا بچه داریم . خانم دکتر تو زندگیمون بخاطر نبود تجربه لازم به مشکلات زیادی برخوردیم ،دخالت های بی جا اطرافیانمون که هم از طرف خانواده همسرم بوده و هم از طرف خانواده خودم ،
زندگی مشترک تو یکی از طبقه های پدرشوهرم و کلی مشکلات دیگه که نمیخوام اینجا مطرح کنم . فقط یه مسائلی باعث شد شوهرم از خونه زده بشه و وقتی فهمیدم که با شخصی آشنا شده و وابستگی پیش آمده.
گله شکایت دعوا محبت و خیلی کارهای دیگه انجام دادم که ایشون  با اینکه دو بار قول داد که ترک کنه و سراغش نمیره اما بازم دیدم که رفتن که بار آخر من از خانم خواهش کردم و ایشون قول دادن که تمومه مطمعن باشم و گفتن  فقط به همسرت محبت زیادی کن گذشت الان بعد چند مدت که میگذره از اون ماجرا انگار برا من تموم نشده خیلی اذیت میشم میخوام به شوهرم محبت کنم یا حرف محبت آمیز بزنم تو ذهنم حرفاشون میاد پیامهاشون و تماس هاشون از زمین و زمان شاکی میشم حالم بد میشه طپش قلب میگیرم بدنم میلرزه سر بچه هام داد میزنم پوست لبامو میکنم دیونه میشم  رسما نمیدونم چطور از این حالت لعنتی دور بشم حالم خراب نشه به شوهرم میگم بهم بیشتر محبت کن کنارم باش رمز گوشیشو نمیدونم چندبار خواستم ازش اما نمیگن تا حد مرگ ناراحت میشم هر لحظه فکرم مشغوله خیلی میترسم زندگیمو خراب کنن همسرمو و بچه هامو دوست دارم اما این قضیه ها منو تا حد مرگ اذیت میکنن چطور خودمو آروم کنم چطور با همسرم رفتار کنم هزار راه رفتم و درون خودم به بن بست خوردم   میدونم همسرم دوستم داره قسم میخوره. ولی بازم حرفاش با اون خانم تو ذهنم تکرار و تکرار و تکرار میشه ....
از آقایون  و خانومای  کانال حریم زندگی خواهش میکنم حواستون به ارتباطتتون باشه
یه ارتباط اشتباه میتونه یه باتلاق عمیق تو زندگیتون ایجاد کنه که هرروز شما رو تو خودش فرو ببره.

التماس دعا دارم برای خوب شدن حال روحیم  و امیدوارم این سرگذشت برای هممون مفید بوده باشه .
واقعا بخاطر کانالتون  نهایت تقدیر تشکر رو از شما دارم .
در پناه خداوند منان باشید 🙏❤️


@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
🟠 باشد که روزگار
بچرخد به کام دل
باشد که غم
خجل شود از صبر قلب ما

🌱صبح بخیر
امروز شنبه ‌
۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴
31 مِی 2025
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#ایده_متن


‌گفتی که سلام...صبح زیبات بخیر!

امروز به طرز محشری زیبا شد ،،،
🤍
#مریم_صفری
@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
#آقایون_بخوانند


خانم_ها_شنیداری_هستند

خداوند میفرماید زن ازطریق گوش جذب میشود و مرد از طریق چشم

🌸برای همین است که پیامبر اکرم به مردان میگوید به زنانتان بگویید دوستت دارم

#آقایان 📣از گفتن این جملات به همسرتان دریغ نکنید. هم ثواب می برید.هم خانمتان تحریک می شود.

‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋
2025/07/09 00:39:20
Back to Top
HTML Embed Code: