Telegram Web Link
اندوه واقعا زیر پوستم دائما جریان داره و چیزی که اندوهش رو بیشتر می‌کنه اینه که هیچ‌کس اونو نه می‌بینه نه حتی اگه خودم حرفشو بزنم ،درک میکنن.
رنجِ من این است که به تویی که نباید، بسیار می‌اندیشم ،بسیار.
ولی تو به اندازه تمام وقتایی که عاشق خودم و زندگیم کردی ،از زندگی و خودم متنفرم کردی .
به اندازه همه دفعاتی که خوشحالم کردی ،غمگینمم کردی .
به همون اندازه که بهم نزدیک بودی خودت رو ازم دور کردی .
به تعداد دفعاتی که گفتی دوستت دارم به همون تعداد گفتی که منو نمی‌خوای .
به اندازه تمام بارهایی که قلب و روحم رو شفا دادی ،له و پاره‌م کردی.
به اندازه تمام بارهایی که حرف‌های روح نواز در گوشم زدی ،با حرف‌های کشنده‌ت بهم گلوله زدی .
و این ،این منو بیمار کرد ،به معنای واقعی بیمار و فرسوده و قدرت شناخت و سطح آگاهیم رو به صفر رسوند.
اینجا خونه‌ی منه ،سرپناه و مأمنگاه منه ،دلم برای این خونه تنگ شده ،غم انگیزتر از سکوت خونه‌یی که یک روزی پر از صدا و هیاهو بوده،نیست .شبیه خونه متروکه‌ شده .خونەیی که سالها توش زنده بودم و زندگی کردم ،خونه‌یی که انگار دیگه خونه‌ی من نیست ،جایی که توش خندیدم ،گریه کردم،دعوا کردم ،قهر کردم،قطع رابطه کردم ، آشتی کردم.چقدر حیفه که بعضی روزها و سالها میرن توی آلبوم سالهای رفته و دیگه دستت بهشون نمیر‌سه ،ذات زندگی همینه .همه‌ چیز تموم میشه ، حرفهای زده شده دیگه ارزشی ندارن،همه چیز یه روزی عادی می‌شه ،ارزش تموم کارهایی که کردی یه روزی کم می‌شه ،همه چیز خیلی ترسناکه .کاش بتونم به چیزی فکر نکنم ،کاش بتونم به روزهای رفته و روزهای نیومده فکر نکنم .هر چقدر واقعیت زندگی رو بیشتر درک می‌کنم ،بیشتر قلبم میگیره ،بیشتر ناامید می‌شم .دلم برای همه‌ی سالهای عمرم ،برای روزهای رفته،برای نوشتن ،برای عشق‌، تنها روزنه و امید زندگیم،برای ر ،برای تموم روزهای کنارش بودن با خوب و بدش تنگ شده.
امشب دلم حتی برای تموم مرده‌های دنیا تنگه .
Behtarin Eshtebah
Kasra Zahedi
انقدر شبیه که وقتی نوشته هاتو برای دیگران میفرستم
فکر میکنن خودم نوشتم
https://www.tg-me.com/Hast_o_Nistt/128354
سین ژآکآو
Photo
با تمام وجود حس و ثبت می‌کنم.
Sia Sefid
Hamim
صرفا این آهنگ‌رو تقدیم میکنم به خودم .
بعضی وقتها در طول روز در حالی که دارم فیلمنامه‌ی ضعیف و بی سروته خودم رو زندگی میکنم عین این زندگی‌کردنه بخشی از من میشینه و فیلم زندگی ر رو جز‌به‌جز تماشا میکنه.با اینکه میدونم ترسناکه و ممکنه غول تووی فیلم بیاد سراغم ،اما میلم به دیدنش بیشتر می‌شه ،و این میل به اشتباه تمام انرژیم رو‌ تحلیل میکنه .
بعضی وقتها واقعا هیچکس دلش نمیخواد جای من باشه ،حتی خودمم دلم نمیخواد خودم باشم .کاش میتونستم روح یکی رو چند روز قرض بگیرم و یک زندگی عادی رو تجربه کنم ،همش برمیگردم به کابوسهایی که چند سال زندگیشون کردم .فکر‌میکنم‌پذیرش سخت ترین قسمت زندگی باشه . مثلا پذیرش اینکه شخصی آدم زندگی تو نیست ،ترسناکه،
کلافه و به قولی به ستوه آمده‌ام راه خلوت کردن با خودم رو ندارم ،تمام خلوت کردن هام به ر ختم‌می‌‌شن‌و کلافگی‌و‌خستگی‌زیادی رو متحمل می‌شم.
ولی درستش این بود من با تو پیر می شدم نە از نداشتن و نبودنِ تو…
پرم از احساس های ممنوعه .
دیروز درمانگاه مادر ر رو دیدمُ ،نور به قلبم تابید.
هیولای خوش قامت و نفرت‌انگیز من ر مبغوضم.
چقدر گاهی دقیقا شبیه به هیولایی می‌شویی که خودم در ذهنم از تو ساختم.
چون تو هیچ‌وقت نمیفهمی بعضی حرف‌ها مثل چاقو وسط سینه‌ میمانند .هر چیزی را به زبان می‌آوری .
تو فکر میکنی عادت به بعضی چیزها یعنی تمام شدن آن چیز ،متاسفانه اصلا اینطور نیست .من عادت کردم به نبودنت ،ندیدنت،نداشتنت، به مال کسی بودنت ،به اینکه حسابمان از هم جداست ،به دیر سین کردن یا اصلا سین نکردن ،به رفت و آمدت بین چتهای دو نفر ،عادت کردم .
ببین از شخص سوم حرف زدن هم دیگر هراسی ندارم به شخص سوم هم عادت کردم.
عادت کردم ،می‌بینم و لمس میکنم و سکوت میکنم و رد می‌شم عادت کردم و درد می‌کشم ،درد دارم .
حتی به ذوق نکردن و ساعت‌ها چت نکردن درمورد قرارمان ‌و‌جزییات حرکات و صحبتهایمان عادت کرده‌ام، به غم و دل شکستگی عادت کردم و دیگر حتی نمی‌دانم چطور باید اشک ریخت و‌گریه کرد ،حتی آن روز وقتی مادرت گریه کرد من با دیدن اشکش زندگی نکرده خودم یادم نیامد و گریه نکردم حتی غمگین هم نشدم .سِر شدم .از اعماق وجود سِر شدم.
شاید همه‌ این‌ها خوب باشند اصلن .نمی‌دانم .فقط میبینم که درد بخش جداناپذیز عادت است.و عادت مخرب ترین اتفاق برای هر شخص است ،لذت و حتی غمِ هر چیزی را از بین میبرد و‌هیچ چیز لذت و ذوق اولش را ندارد ،چیزی به روح آدم نمی‌چسپد حتی عادت به دلتنگی و دوری هم لذت و قشنگی‌اش را نابود ‌می‌کند.
فراموش‌کردنت مثل آبِ خوردنه،از اون آبها که میپره ته گلو و خفه‌ت میکنه.
فراموش کردن منم برای تو‌ عین آب خوردن راحته ،البته آبِ دریا !
Ali Jafari - Ghoghaye Setarega
Ali Jafari WwW.Pop-Music.Ir
میتونم ساعت‌ها تو خلوتم بهش گوش‌بدم و ساعتها به روزهای‌ خوبی که باهم داشتیم فکرکنم و هم گریه‌ کنم ،هم بخندم ..
Ghalbe Saati
اوج دوست داشتنە .
سین ژآکآو
با تمام وجود حس و ثبت می‌کنم.
اگه گرمی و‌‌نرمی‌و بوی گردن و بوسیدن کسی که عاشقشی اوج لذت نیست ،پس چیه؟
سبُکی روحم کنار تو.
2024/05/19 10:53:45
Back to Top
HTML Embed Code: