نخستین نسلِ روشنفکران، ملکم خان، آخوندزاده، مستشارالدوله، میرزا آقاخان و بسیاری دیگر، به اهمیت تدوین نظام مفاهیم برای فهم مواد تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایرانی التفاتی پیدا کرده بودند.
همۀ آنان، به درجات مختلف، چنان توانی نداشتند که بتوانند بارِ بیش از سه سده تعطیل اندیشیدن نظری را بر دوش بکشند. به استثنای میرزا ملکم، و شاید میرزا یوسف خان مستشارالدوله، که با یک زبان اروپایی آشنایی داشتند و با سفر به برخی کشورهای اروپایی، دستکم، تصوری از ظاهر نهادهای آن کشورها پیدا کرده بودند، وضع گرجستان، محل اقامت میرزا فتحعلی آخوندزاده، و استانبول، که میرزا آقا خان در آن سکونت داشت، برای آشنایی کمابیش دقیق با اوضاع و نهادهای دوران جدید اعتبار چندانی نداشتند. بنابراین، از آنان انتظار چندانی نمیرفت که بتوانند گامی مهم برای تدوین نظریهای برای فهم مواد تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایرانی بردارند.
با این همه، توجهی که ملکم خان و میرزا یوسف خان به اهمیت حقوق در نظام اجتماعی پیدا کردند، و نقادیهای میرزا فتحعلی و میرزا آقا خان از برخی وجوه بحثهای ایرانی، مانند نقادی از تاریخ نویسی منحط سدههای متأخر، نقد ادبی و بررسی انتقادی برخی از نهادهای اجتماعی، گامهایی در حدِّ توان اینان برای بیرون آمدن از اعماق قرون وسطای ایران عصر ناصری بود. توجه آنان به نظام مفاهیم، بهرغم تمایزهایی که در رویکرد آنان وجود داشت، کوشش مهمی بود تا بتوانند بحثهای نظری را از تختهبند مفاهیم قرون وسطایی رها کنند. چنانکه در آغاز همین جُستار گفتم، این نخستین روشنفکران به این نکتۀ بنیادین التفات پیدا کرده بودند که بدون نظام مفاهیم نوآئين فهم شئون و اطوار دنیای جدید ممکن نیست، اما، بهرغم این التفات ابتدایی، بحثهای آنان تختهبندی ایدئولوژیهای سیاسی اروپایی ماند و آنان نتوانستند راهی به سوی اندیشیدن نوآئین اروپایی باز کنند.
روشنفکری ایران، بهرغم توجهی که به اهمیت نظام مفاهیم نوآئین برای فهم دوران جدید پیدا کرده بود، توان آن را نداشت که چنان دستگاه مفاهیمی را تدوین کند که تاریخنویسی جدید ایرانی بتواند از آن بهره ببرد.
نظام اندیشۀ اروپایی پیچیدهتر از آن بود که مقدمات سطحی و دانش بسیار نازل روشنفکران ایرانی بتواند راهی به فهم پیچیدگیهای آن پیدا کند.
تاریخنویسی اروپایی، در جریان تکوین آن در دوران جدید، دستگاه مفاهیم خود را از همین اندیشۀ جدید وام گرفته و آن را با توجه به موارد تاریخ اروپایی تنقیح کرده بود، اما تاریخنویسی جدید ایرانی، که دانش نخستین نمایندگان آن، به عنوان روشنفکران، مانند خسرو میرزا، نویسندۀ نامۀ خسروان، و میرزا آقا خان کرمانی، نویسندۀ آئینۀ سکندری، که اشارههای او به مباحث نظری از تکرار سخنان نسنجیدۀ آخوندزاده فراتر نمیرفت، نمیتوانست پشتوانهای از اندیشیدن جدید فلسفی داشته باشد.
ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۷۲-۷۰
#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومتقانون
#حکومت_قانون_در_ایران
#مشروطه
#جواد_طباطبایی
#جوادطباطبایی
@HistoryofIran_Official
همۀ آنان، به درجات مختلف، چنان توانی نداشتند که بتوانند بارِ بیش از سه سده تعطیل اندیشیدن نظری را بر دوش بکشند. به استثنای میرزا ملکم، و شاید میرزا یوسف خان مستشارالدوله، که با یک زبان اروپایی آشنایی داشتند و با سفر به برخی کشورهای اروپایی، دستکم، تصوری از ظاهر نهادهای آن کشورها پیدا کرده بودند، وضع گرجستان، محل اقامت میرزا فتحعلی آخوندزاده، و استانبول، که میرزا آقا خان در آن سکونت داشت، برای آشنایی کمابیش دقیق با اوضاع و نهادهای دوران جدید اعتبار چندانی نداشتند. بنابراین، از آنان انتظار چندانی نمیرفت که بتوانند گامی مهم برای تدوین نظریهای برای فهم مواد تاریخ و تاریخ اندیشیدن ایرانی بردارند.
با این همه، توجهی که ملکم خان و میرزا یوسف خان به اهمیت حقوق در نظام اجتماعی پیدا کردند، و نقادیهای میرزا فتحعلی و میرزا آقا خان از برخی وجوه بحثهای ایرانی، مانند نقادی از تاریخ نویسی منحط سدههای متأخر، نقد ادبی و بررسی انتقادی برخی از نهادهای اجتماعی، گامهایی در حدِّ توان اینان برای بیرون آمدن از اعماق قرون وسطای ایران عصر ناصری بود. توجه آنان به نظام مفاهیم، بهرغم تمایزهایی که در رویکرد آنان وجود داشت، کوشش مهمی بود تا بتوانند بحثهای نظری را از تختهبند مفاهیم قرون وسطایی رها کنند. چنانکه در آغاز همین جُستار گفتم، این نخستین روشنفکران به این نکتۀ بنیادین التفات پیدا کرده بودند که بدون نظام مفاهیم نوآئين فهم شئون و اطوار دنیای جدید ممکن نیست، اما، بهرغم این التفات ابتدایی، بحثهای آنان تختهبندی ایدئولوژیهای سیاسی اروپایی ماند و آنان نتوانستند راهی به سوی اندیشیدن نوآئین اروپایی باز کنند.
روشنفکری ایران، بهرغم توجهی که به اهمیت نظام مفاهیم نوآئین برای فهم دوران جدید پیدا کرده بود، توان آن را نداشت که چنان دستگاه مفاهیمی را تدوین کند که تاریخنویسی جدید ایرانی بتواند از آن بهره ببرد.
نظام اندیشۀ اروپایی پیچیدهتر از آن بود که مقدمات سطحی و دانش بسیار نازل روشنفکران ایرانی بتواند راهی به فهم پیچیدگیهای آن پیدا کند.
تاریخنویسی اروپایی، در جریان تکوین آن در دوران جدید، دستگاه مفاهیم خود را از همین اندیشۀ جدید وام گرفته و آن را با توجه به موارد تاریخ اروپایی تنقیح کرده بود، اما تاریخنویسی جدید ایرانی، که دانش نخستین نمایندگان آن، به عنوان روشنفکران، مانند خسرو میرزا، نویسندۀ نامۀ خسروان، و میرزا آقا خان کرمانی، نویسندۀ آئینۀ سکندری، که اشارههای او به مباحث نظری از تکرار سخنان نسنجیدۀ آخوندزاده فراتر نمیرفت، نمیتوانست پشتوانهای از اندیشیدن جدید فلسفی داشته باشد.
ملّت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩٨، ص ۷۲-۷۰
#ملت_دولت_حکومت_قانون
#ملت_دولت_حکومتقانون
#حکومت_قانون_در_ایران
#مشروطه
#جواد_طباطبایی
#جوادطباطبایی
@HistoryofIran_Official
شاه در دهۀ ۱۹۶۰ به دیدگاهی رسید برآمده از این اعتقادش که روسها از مصر و عراق استفاده میکنند تا به تدریج به خلیج [فارس] دستاندازی کنند و دسترسی غرب به نفت آن را مختل سازند.
با بالا گرفتن جنگ ویتنام و ناکامی فزایندۀ عملیاتهای ایالات متحده، شاه به این نتیجه رسید که اگر قدرت تمام مجموعۀ صنعتی ارتش آمریکا از پس ویتنام برنمیآید، پس نمیتوان آن را الگوی موفقی برای موارد دیگر دانست. بیشک این افکار موجب تقویت نقشههای شاه برای هژمونی منطقهای ایران گردید.
باری، این دیدگاه شاه به شکل غیرمنتظرهای تیزبینانه به شمار میرفت و یادآور هشدارهایش دربارۀ عقبنشینی قریبالوقوع بریتانیا از شرق سوئز سه سال پیش از اعلام رسمی آن بود. بعدها آرمین مِیِر تصریح کرد «یکی از بازدیدکنندگانِ تهران که بر نگرش شاه تأثیر تاریخی به جای گذاشت ریچارد نیکسون معاون رئیسجمهور سابق بود»، که در سال ۱۹۶۷ با شاه دیدار کرد.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۳
#محمدرضاشاه
#پهلوی
#آمریکاوشاه
#نیکسون_کیسینجر_شاه
@HistoryofIran_official
با بالا گرفتن جنگ ویتنام و ناکامی فزایندۀ عملیاتهای ایالات متحده، شاه به این نتیجه رسید که اگر قدرت تمام مجموعۀ صنعتی ارتش آمریکا از پس ویتنام برنمیآید، پس نمیتوان آن را الگوی موفقی برای موارد دیگر دانست. بیشک این افکار موجب تقویت نقشههای شاه برای هژمونی منطقهای ایران گردید.
باری، این دیدگاه شاه به شکل غیرمنتظرهای تیزبینانه به شمار میرفت و یادآور هشدارهایش دربارۀ عقبنشینی قریبالوقوع بریتانیا از شرق سوئز سه سال پیش از اعلام رسمی آن بود. بعدها آرمین مِیِر تصریح کرد «یکی از بازدیدکنندگانِ تهران که بر نگرش شاه تأثیر تاریخی به جای گذاشت ریچارد نیکسون معاون رئیسجمهور سابق بود»، که در سال ۱۹۶۷ با شاه دیدار کرد.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۳
#محمدرضاشاه
#پهلوی
#آمریکاوشاه
#نیکسون_کیسینجر_شاه
@HistoryofIran_official
دو دوست قدیمی در آوریل ۱٩۶۷، طی مسافرت نیکسون به آسیا، با یکدیگر در تهران ملاقات کردند. هدف از این سفر بهبودبخشیدن به اعتبار سیاست خارجی در آستانهی دومین دور شرکت نیکسون در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٩۶۸ آمریکا بود.
شاه نه تنها بزرگارتشتاران بود و فرماندهی کل نیروهای مسلح را در دست داشت، بلکه به گونهای مؤثر وزیر خارجه هم بود.
کنترل شدید شاه بر سیاست خارجی به معنای آن بود که وی همیشه ترجیح میداد هیأتهای مهم خارجی را بدون حضور سایر مقامها بپذیرد.
در ۲۲ آوریل ۱٩۶۷، در ضیافت ناهار، نیکسون و شاه – هر دو – برای ازدسترفتن اعتماد آمریکا در عصر ویتنام غبطه میخوردند. پس از مرور دوران جنگ سرد در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا، شاه به نیکسون گفت که «برای ایالات متحده بهتر آن است که ایران را آنقدر توانمند سازد که بتواند از خود دفاع کند تا اینکه... با ویتنام دیگری روبهرو شود.» نیکسون در یادداشتهای خود نوشت که: دیدگاههای شاه پژواک «دکترین ریچارد نیکسون» بود. شاه که در واقع با این حرفهای خود بذرهای چیزی را که بعدها سیاست نیکسون در خلیجفارس بود میپاشید...
نیکسون، کیسینجر و شاه؛ روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد، رهام الوندی، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳٩۵، ص ۶۹ و ۷۰
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
شاه نه تنها بزرگارتشتاران بود و فرماندهی کل نیروهای مسلح را در دست داشت، بلکه به گونهای مؤثر وزیر خارجه هم بود.
کنترل شدید شاه بر سیاست خارجی به معنای آن بود که وی همیشه ترجیح میداد هیأتهای مهم خارجی را بدون حضور سایر مقامها بپذیرد.
در ۲۲ آوریل ۱٩۶۷، در ضیافت ناهار، نیکسون و شاه – هر دو – برای ازدسترفتن اعتماد آمریکا در عصر ویتنام غبطه میخوردند. پس از مرور دوران جنگ سرد در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا، شاه به نیکسون گفت که «برای ایالات متحده بهتر آن است که ایران را آنقدر توانمند سازد که بتواند از خود دفاع کند تا اینکه... با ویتنام دیگری روبهرو شود.» نیکسون در یادداشتهای خود نوشت که: دیدگاههای شاه پژواک «دکترین ریچارد نیکسون» بود. شاه که در واقع با این حرفهای خود بذرهای چیزی را که بعدها سیاست نیکسون در خلیجفارس بود میپاشید...
نیکسون، کیسینجر و شاه؛ روابط ایالات متحده و ایران در جنگ سرد، رهام الوندی، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ۱۳٩۵، ص ۶۹ و ۷۰
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
در ایران ساسانی اشراف و ملاکین بزرگ و دهقانان نهتنها قوام دولت و پشتیبان آن محسوب میشدهاند بلکه خود استخوانبندی اجتماع و مرکز خصایص ملی و ادب و فرهنگ ایرانی به شمار میرفتهاند.
در اثر حملهی اعراب دولت ساسانی از پای درآمد ولی دهقانان و بزرگزادگان ایرانی برجای ماندند. و با آنکه دین اسلام با اصول طبقاتی و اشرافی سازشی نداشت باز در قرنهای نخستین اسلام این طبقه همچنان قسمتی از امتیازات خود را حفظ کردند و در جامعه اسلامی هم برجسته و سرشناس ماندند.
نفوذ و اهمیت طبقه اشراف در دوران اسلامی مبتنی بر سوابق سیاسی بود که قرنهای متمادی اساس تسلط ایرانیان بر آسیای غربی شمرده میشد. در سایهی همان سوابق اعتبار و آبروی خود را در نظر مردم حفظ کردند.
پادشاهان ساسانی کارهای دیوانی خود را جز به دودمانهای برگزیده و اشراف واگذار نمیکردند، و این کارها غالباً در آن دودمانها ارثی میگردید. بعضی از این خاندانها در دورهی اسلام هم مانند دورهی ساسانی کارهای دیوانی خود را در دست داشتهاند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۵۸
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
در اثر حملهی اعراب دولت ساسانی از پای درآمد ولی دهقانان و بزرگزادگان ایرانی برجای ماندند. و با آنکه دین اسلام با اصول طبقاتی و اشرافی سازشی نداشت باز در قرنهای نخستین اسلام این طبقه همچنان قسمتی از امتیازات خود را حفظ کردند و در جامعه اسلامی هم برجسته و سرشناس ماندند.
نفوذ و اهمیت طبقه اشراف در دوران اسلامی مبتنی بر سوابق سیاسی بود که قرنهای متمادی اساس تسلط ایرانیان بر آسیای غربی شمرده میشد. در سایهی همان سوابق اعتبار و آبروی خود را در نظر مردم حفظ کردند.
پادشاهان ساسانی کارهای دیوانی خود را جز به دودمانهای برگزیده و اشراف واگذار نمیکردند، و این کارها غالباً در آن دودمانها ارثی میگردید. بعضی از این خاندانها در دورهی اسلام هم مانند دورهی ساسانی کارهای دیوانی خود را در دست داشتهاند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۵۸
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
از آنجا که تعلیمات اسلامی با اصول طبقاتی و اشرافی سازشی نداشت، طبقه نجبا و اشراف ایرانی هم پس از گذشتن یکی دو قرن از آغاز اسلام کمکم در طبقات دیگر مردم تحلیل رفته و به تدریج در قرنهای بعد از میان رفتند.
ولی دهقانان که ایشان را به منزلهی تنهی درخت اجتماعی ایران محسوب داشتهاند تا مدتهای دیگر همچنان باقی ماندند و نمایندهی آثار برجستهی ملی و سوابق تاریخی خود بودند.
در هر صورت باید طبقهی نجبا و اشراف و دهقانان ایرانی را در حفظ آثار باستانی ایران یکی از عوامل بسیار مؤثر دانست. آثار ملّی هر قوم بیشتر در دودمانهای کهن و خاندانهای اصیل و قدیمی نگاهداری میشود.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۵۹
#محمد_محمدی_ملایری
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
ولی دهقانان که ایشان را به منزلهی تنهی درخت اجتماعی ایران محسوب داشتهاند تا مدتهای دیگر همچنان باقی ماندند و نمایندهی آثار برجستهی ملی و سوابق تاریخی خود بودند.
در هر صورت باید طبقهی نجبا و اشراف و دهقانان ایرانی را در حفظ آثار باستانی ایران یکی از عوامل بسیار مؤثر دانست. آثار ملّی هر قوم بیشتر در دودمانهای کهن و خاندانهای اصیل و قدیمی نگاهداری میشود.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۵۹
#محمد_محمدی_ملایری
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
دهقانان و بزرگزادگان ایرانی نه تنها در حفظ آثار باستانی خود مؤثر بودهاند بلکه در ترویج و توسعهی ادبیات عرب و همچنین در زنده کردن ادبیات فارسی بعد از اسلام نیز سهم بهسزایی داشتهاند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۰
#محمد_محمدی_ملایری
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۰
#محمد_محمدی_ملایری
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
یکی از آثار مهم ایرانی که پس از دولت ساسانی برجای ماند تشکیلات اداری این دولت بود.
ایرانیان در طی چندین قرن فرمانروایی خود در این رشته به پیشرفتهایی نائل شده و برای ادارهی دولت پهناور خود راه و رسم نیکویی نهاده بودند.
دولتهایی که پس از ایشان در این کشور یا سرزمینهای مجاور آن به روی کار آمدند همه دولت ساسانی را سرمشق خود قرار دادند، و خلفای اسلامی قبل از همه به اهمیت این دولت و آثار برجستهای که از آن برجای مانده بود پی برده و در تشکیلات خود از آن استفاده بسیار کردند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۵
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
ایرانیان در طی چندین قرن فرمانروایی خود در این رشته به پیشرفتهایی نائل شده و برای ادارهی دولت پهناور خود راه و رسم نیکویی نهاده بودند.
دولتهایی که پس از ایشان در این کشور یا سرزمینهای مجاور آن به روی کار آمدند همه دولت ساسانی را سرمشق خود قرار دادند، و خلفای اسلامی قبل از همه به اهمیت این دولت و آثار برجستهای که از آن برجای مانده بود پی برده و در تشکیلات خود از آن استفاده بسیار کردند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۵
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
جاحظ در جایی که از مزیتها و مختصات هر ملت سخن رانده مزیت پادشاهان ساسانی را سیاست و مملکتداری شمرده. و ابنصاعد اندلسی در اینباره چنین نوشته است: «بزرگترین فضیلت پادشاهان ایران که بدان شهرهی آفاق گردیدند حسن سیاست و جودت تدبیر بود. به ویژه پادشاهان ساسانی که در هیچ عصری مانند ایشان از حیث شکیبایی و بردباری و نیکمنشی و اعتدال کشور و شهرت فراوان یافت نشده است».
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۶
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۶
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
@HistoryofIran_official
از آنجایی که شاهنشاهی ساسانی در تمام دورهی فرمانروایی خود بین دو دشمن نیرومند و خطرناک، یکی اقوام آسیای مرکزی در شرق و دیگری امپراتور جهانگیر روم در غرب، واقع بود و پیوسته از طرف این دو دولت تهدید میشد از اینرو پادشاهان ساسانی ناچار بودند حکومت خود را براساس استوارتری گذارند و خود را در مقابل این دو خطر دایم هرچه تواناتر سازند.
ایشان این منظور را بدینگونه عملی کردند که نخست با ایجاد یک نوع تمرکز سخت و استوار تمام قسمتهای مختلف شاهنشاهی خود را تا حدی که در آن روزگار میسّر بود با پایتخت و مرکز حکومت خود پیوسته و مربوط ساختند، و دیگر با ایجاد دین رسمی و تقویت آن اختلافاتی را که به واسطهی روشن نبودن راه دین بوجود آمده، و زیان آن به مراتب بیش از اختلافات سیاسی بود، از میان برداشته خود را نگهبان دین کشور و دین را نیز پشتیبان خود قرار دادند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
#شاهنشاهی_ساسانی
@HistoryofIran_official
ایشان این منظور را بدینگونه عملی کردند که نخست با ایجاد یک نوع تمرکز سخت و استوار تمام قسمتهای مختلف شاهنشاهی خود را تا حدی که در آن روزگار میسّر بود با پایتخت و مرکز حکومت خود پیوسته و مربوط ساختند، و دیگر با ایجاد دین رسمی و تقویت آن اختلافاتی را که به واسطهی روشن نبودن راه دین بوجود آمده، و زیان آن به مراتب بیش از اختلافات سیاسی بود، از میان برداشته خود را نگهبان دین کشور و دین را نیز پشتیبان خود قرار دادند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۶۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ساسانیان
#ایرانشهر
#شاهنشاهی_ساسانی
@HistoryofIran_official
یک فرق بزرگ بین خلافت اموی و عباسی این بود که امویان یا لااقل بیشتر ایشان، تعصب نژادی عرب را تقویت میکردند و آتش نفاق را در بین ملتهای مختلف اسلامی پیوسته دامن میزدند.
چنان که گفتیم دین اسلام امتیازات نژادی را از میان برداشته و برتری افراد را براساس دیگری غیر از جنس و نژاد قرار داده بود. لیکن در دورهی اموی کمکم این حقیقت فراموش شده اعراب که زمام کارهای خلافت را در دست داشتند خود را برتر از دیگران میشمردند و حتی به ملتهای غیرعرب نیز به نظر تحقیر و توهین مینگریستند.
خلفای اموی هم به جای این که از بروز اینگونه تعصبها جلوگیری نمایند و پایهی خلافت خود را براساس برابری ملتهای اسلامی بگذارند، خود نیز دچار همین وسواس شده اختلاف را هرچه شدیدتر میکردند. تنها ملتی که از بین ملتهای اسلامی این برتری نژادی را که ناشی از تعصب جاهلانه بود نپذیرفت و با نابود کردن آن، جامعهی اسلامی را به راه برابری و برادری سوق داد ایرانیان بودند که به واسطهی سوابق تاریخی خود و دلبستگی به اسلام از یک طرف به ابطال این دعوی از راه منطق و استدلال، و از طرف دیگر به مبارزهی عملی با آن برخاستند. و بدین ترتیب گام بزرگی در راه پیشرفت اسلام با تصحیح مسیر آن برداشتند به طوری که بعضی از ارباب تحقیق پیروزی عباسیان را بر بنیامیه پیروزی اسلام شمردهاند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۸۶ و ۸۷
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
چنان که گفتیم دین اسلام امتیازات نژادی را از میان برداشته و برتری افراد را براساس دیگری غیر از جنس و نژاد قرار داده بود. لیکن در دورهی اموی کمکم این حقیقت فراموش شده اعراب که زمام کارهای خلافت را در دست داشتند خود را برتر از دیگران میشمردند و حتی به ملتهای غیرعرب نیز به نظر تحقیر و توهین مینگریستند.
خلفای اموی هم به جای این که از بروز اینگونه تعصبها جلوگیری نمایند و پایهی خلافت خود را براساس برابری ملتهای اسلامی بگذارند، خود نیز دچار همین وسواس شده اختلاف را هرچه شدیدتر میکردند. تنها ملتی که از بین ملتهای اسلامی این برتری نژادی را که ناشی از تعصب جاهلانه بود نپذیرفت و با نابود کردن آن، جامعهی اسلامی را به راه برابری و برادری سوق داد ایرانیان بودند که به واسطهی سوابق تاریخی خود و دلبستگی به اسلام از یک طرف به ابطال این دعوی از راه منطق و استدلال، و از طرف دیگر به مبارزهی عملی با آن برخاستند. و بدین ترتیب گام بزرگی در راه پیشرفت اسلام با تصحیح مسیر آن برداشتند به طوری که بعضی از ارباب تحقیق پیروزی عباسیان را بر بنیامیه پیروزی اسلام شمردهاند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۸۶ و ۸۷
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
در دورهی عبّاسی برای ایرانیان در دستگاه خلافت آزادی عمل بیشتری بود. در این دوره نه تنها در تشکیلات اداری از نظام دیوانی ایران تقلید شد، بلکه در بیشتر شئون اجتماعی از آدابورسوم و حتی شیوهی لباس پوشیدن و دیگر کارها، خلفای عبّاسی از تقلید ساسانیان ابایی نداشتند.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۸۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۸۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
از سلیمانبنعبدالملک روایت شده که گفت: شگفتا از این ایرانیان که چون فرمانروایی میکردند نیازمند به ما نشدند، ولی چون نوبت فرمانروایی به ما رسید از ایشان بینیاز نماندیم. و نیز میگفت: آیا تعجب نمیکنید از ایرانیان که ما در همه چیز حتی در آموختن زبان خود به ایشان محتاج شدیم؟
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۱۰۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمّد محمّدی ملایری، تهران، انتشارات توس، ۱۳۹۶، ص ۱۰۹
#محمد_محمدی_ملایری
#ایرانشهر
#تاریخایران_در_دوره_اسلامی
@HistoryofIran_official
با شکست ایران در جنگهای ایران و روس و کوششهای عباس میرزا برای اصلاحات در دارالسلطنۀ تبریز، به تعبیری که پیشتر آوردهایم، ایران در «آستانۀ» دوران جدید تاریخ خود قرار گرفت که از پیآمدهای مهم آن پدیدار شدن شکافهایی در نظام سنت قدمایی و سستیگرفتن ارکان سلطنت مستقل بود.
با شکست ایران در جنگهای ایران و روس، نخست، در محافلی از نخبگان رجال ایران، نطفۀ آگاهی نوآیین ایرانیان تکوین پیدا کرد و آنگاه نیز کسانی از اهل نظری از سنخ نو در افق بحثهای نظری پدیدار شدند که به تعبیر جدید روشنفکران خوانده میشوند.
تکوین نطفۀ این آگاهی نوآیین، و بسط آن، نیازمند تدوین نظام جدیدی از مفاهیم بود که البته به دنبال تصلّب سنت در ایران ممکن نبود، اما، به هر حال، با شکافی که در اقتدار سلطنت مستقل ایجاد شده بود، زمینههای نوع متفاوتی از اندیشیدن فراهم میآمد.
در خلأ میان سستیگرفتن شالودۀ اقتدار قدرت سلطنت مستقل و پدیدار شدن گروههای اجتماعی-سیاسی جدید، به تدریج، وضعی ایجاد میشد که میتوان «فضای عمومیِ» در حال تکوین ایران دوران جدید خواند.
جواد طباطبایی، تأملی دربارۀ ایران جلد دوم نظریۀ حکومت قانون در ایران بخش دوم مبانی نظریۀ مشروطهخواهی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۲، ص ۲۱
#نظریۀ_حکومتقانون_در_ایران
#حکومت_قانون_در_ایران
#مبانی_نظریۀ_مشروطهخواهی
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی
@HistoryofIran_Official
با شکست ایران در جنگهای ایران و روس، نخست، در محافلی از نخبگان رجال ایران، نطفۀ آگاهی نوآیین ایرانیان تکوین پیدا کرد و آنگاه نیز کسانی از اهل نظری از سنخ نو در افق بحثهای نظری پدیدار شدند که به تعبیر جدید روشنفکران خوانده میشوند.
تکوین نطفۀ این آگاهی نوآیین، و بسط آن، نیازمند تدوین نظام جدیدی از مفاهیم بود که البته به دنبال تصلّب سنت در ایران ممکن نبود، اما، به هر حال، با شکافی که در اقتدار سلطنت مستقل ایجاد شده بود، زمینههای نوع متفاوتی از اندیشیدن فراهم میآمد.
در خلأ میان سستیگرفتن شالودۀ اقتدار قدرت سلطنت مستقل و پدیدار شدن گروههای اجتماعی-سیاسی جدید، به تدریج، وضعی ایجاد میشد که میتوان «فضای عمومیِ» در حال تکوین ایران دوران جدید خواند.
جواد طباطبایی، تأملی دربارۀ ایران جلد دوم نظریۀ حکومت قانون در ایران بخش دوم مبانی نظریۀ مشروطهخواهی، تهران، مینوی خرد، ۱۳٩۲، ص ۲۱
#نظریۀ_حکومتقانون_در_ایران
#حکومت_قانون_در_ایران
#مبانی_نظریۀ_مشروطهخواهی
#جوادطباطبایی
#جواد_طباطبایی
@HistoryofIran_Official
نسل اول، نسل جنبش مشروطهخواهی بود و گفتمان آن را یک تاریخنگار آن جنبش در "اندیشه آزادی و ترقی" خلاصه کرده است.
نسل جنبش مشروطه به جامعه ایرانی بویه پیشرفت را از روی نمونه اروپایی داد که دیگر با همه افتوخیزها هرگز رهایش نکرد: ساختن یک دولت مدرن با نهادها و روابط قانونی؛ بهم بستن تکهپارههای میهن و برانگیختن سربلندی ملی؛ آزاد شدن از استبداد سلطنتی؛ آشفتگی خانخانی و ارتجاع آخوندی؛ گسستن زنجیر سنتها از دست و پای زنان؛ رهانیدن تودهها از شرایط زندگی قرون وسطایی؛ پیوستن به کاروان علم و معرفت امروزی.
گفتمان آن نسل اول با آنکه در رعایت مذهب و جایگاه آن در سیاست و جامعه دنباله گذشته هزارهای میبود آشکارا با نسلهای پیشین تفاوت داشت؛ گسست نمایانی با ابعاد تاریخی و دورانساز بود و جامعه را چنان از پایههایش تکان داد که دیگر برگشتپذیر نبود. آن نسل در بقایایش تا پادشاهی محمدرضا شاه کشید و گروه بزرگی از مدیران و رهبران را به ملت داد که تاریخ صدها ساله به خود ندیده بود.
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۱ و ۳۵۲
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
@HistoryofIran_Official
نسل جنبش مشروطه به جامعه ایرانی بویه پیشرفت را از روی نمونه اروپایی داد که دیگر با همه افتوخیزها هرگز رهایش نکرد: ساختن یک دولت مدرن با نهادها و روابط قانونی؛ بهم بستن تکهپارههای میهن و برانگیختن سربلندی ملی؛ آزاد شدن از استبداد سلطنتی؛ آشفتگی خانخانی و ارتجاع آخوندی؛ گسستن زنجیر سنتها از دست و پای زنان؛ رهانیدن تودهها از شرایط زندگی قرون وسطایی؛ پیوستن به کاروان علم و معرفت امروزی.
گفتمان آن نسل اول با آنکه در رعایت مذهب و جایگاه آن در سیاست و جامعه دنباله گذشته هزارهای میبود آشکارا با نسلهای پیشین تفاوت داشت؛ گسست نمایانی با ابعاد تاریخی و دورانساز بود و جامعه را چنان از پایههایش تکان داد که دیگر برگشتپذیر نبود. آن نسل در بقایایش تا پادشاهی محمدرضا شاه کشید و گروه بزرگی از مدیران و رهبران را به ملت داد که تاریخ صدها ساله به خود ندیده بود.
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۱ و ۳۵۲
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
@HistoryofIran_Official
نسل دوم در پادشاهی رضاشاه بالید و نخستین نسل ایرانی بود که توانست در خود ایران برای زندگی در یک جامعه امروزی و اداره آن پرورش یابد. گفتمان آن اساسا دنباله نسل اول بود ولی در جاهای مهمی از آن جدا میشد.
تاکید بیشتر بر ناسیونالیسم ایرانی، دوری گرفتن از مذهب در سیاست، و یک رگه نیرومند اقتدارگرایی، که به بیاعتقادی به دمکراسی دستکم در شرایط ایران انجامید، ویژگیهای گفتمان آن نسل بود. اندیشه آزادی و ترقی در نزد آن به ترقی به بهای آزادی دگرگشت یافت. ولی نسل رضاشاهی در همان نخستین مرحله به زلزله جنگ دچار شد که سیر عادی جامعه را متوقف کرد و در خود آن نسل شکافی انداخت که گذر هفت دهه نتوانسته است برطرف سازد.
سالهای جنگ نه تنها برنامه نوسازندگی modernization جامعه و پایهریزی زیرساختهای یک کشور امروزی را متوقف کرد و نگذاشت معنای آن اصلاحات، بیشتر و بهتر فهمیده شود، تردیدهای جدی درباره خود آن طرح نوسازندگی پدید آورد و اولویتهای ملی را تغییر داد. شکست سیاست خارجی رضاشاه به سرتاسر دوران استثنایی فرمانرواییش افکنده شد و تنگناهای روزافزون مدیریت یک تنه او را بیش از اندازه بزرگ گردانید. نارنجک جنگ، گفتمان نسل دوم را تکه تکه کرد؛ دیگر از یک گفتمان نمیشد سخن گفت - وضعی که به گفتمان نسل سوم نیز کشید.
بخش بزرگی از نسل دوم برضد گفتمان رضاشاهی برخاست، چه در صورت مذهبی ارتجاعی خونخوار خود، و چه در راه رشد غیرسرمایهداری با هدف و به بهای تجزیه ایران و بردنش به پشت پردهآهنین، و چه در بهترین صورتش ناسیونال دمکراتهای مصدقی که همه چیز را در مبارزه ضداستعماری و پاک کردن حساب با رضاشاه خلاصه کردند. آنها به تک محصولی شدن اقتصاد ایران (نفت) از پس از سوم شهریور و اشغال ایران میتاختند ولی سیاست ایران را تک موضوعی (نفت) ساختند. مصدقیها ضمناً نمونهای از دمکراتهای غیرلیبرال بودند.
ولی آن بخش نسل دوم که به نوسازندگی غیردمکرات گفتمان رضاشاهی وفادار مانده بود آن اندازه کشید که فرهنگ و زیرساخت اقتصادی و اجتماعی ایران را در گردباد دگرگونی اندازد و آن را به پایهای برساند که چندسالی بیشتر به مرحله زمین کَند takeoff فاصله نداشته باشد. ناسیونالیسم و ترقیخواهی عناصر مسلط آن گفتمان ماند و سرانجام به آن درجه از استقلال نیز رسید که صنعت نفت ایرانی شد و امنیت ملی ایران را بر پایه همکاری با آمریکا و نه به عنوان یک دولت دست نشانده به درجهای که پیش و پس از آن نبود تامین کرد. اما آن استقلالی بود که خود رهبری سیاسی حقیقتا باور نداشت و در غلبه پارانویا و شکستپذیری، از تصور باطل اینکه امریکا پشت ناآرامیهای سال ۱۳۵۷/۱٩۷۸ است به تسلیم و هزیمت افتاد.
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۲ و ۳۵۳
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
@HistoryofIran_Official
تاکید بیشتر بر ناسیونالیسم ایرانی، دوری گرفتن از مذهب در سیاست، و یک رگه نیرومند اقتدارگرایی، که به بیاعتقادی به دمکراسی دستکم در شرایط ایران انجامید، ویژگیهای گفتمان آن نسل بود. اندیشه آزادی و ترقی در نزد آن به ترقی به بهای آزادی دگرگشت یافت. ولی نسل رضاشاهی در همان نخستین مرحله به زلزله جنگ دچار شد که سیر عادی جامعه را متوقف کرد و در خود آن نسل شکافی انداخت که گذر هفت دهه نتوانسته است برطرف سازد.
سالهای جنگ نه تنها برنامه نوسازندگی modernization جامعه و پایهریزی زیرساختهای یک کشور امروزی را متوقف کرد و نگذاشت معنای آن اصلاحات، بیشتر و بهتر فهمیده شود، تردیدهای جدی درباره خود آن طرح نوسازندگی پدید آورد و اولویتهای ملی را تغییر داد. شکست سیاست خارجی رضاشاه به سرتاسر دوران استثنایی فرمانرواییش افکنده شد و تنگناهای روزافزون مدیریت یک تنه او را بیش از اندازه بزرگ گردانید. نارنجک جنگ، گفتمان نسل دوم را تکه تکه کرد؛ دیگر از یک گفتمان نمیشد سخن گفت - وضعی که به گفتمان نسل سوم نیز کشید.
بخش بزرگی از نسل دوم برضد گفتمان رضاشاهی برخاست، چه در صورت مذهبی ارتجاعی خونخوار خود، و چه در راه رشد غیرسرمایهداری با هدف و به بهای تجزیه ایران و بردنش به پشت پردهآهنین، و چه در بهترین صورتش ناسیونال دمکراتهای مصدقی که همه چیز را در مبارزه ضداستعماری و پاک کردن حساب با رضاشاه خلاصه کردند. آنها به تک محصولی شدن اقتصاد ایران (نفت) از پس از سوم شهریور و اشغال ایران میتاختند ولی سیاست ایران را تک موضوعی (نفت) ساختند. مصدقیها ضمناً نمونهای از دمکراتهای غیرلیبرال بودند.
ولی آن بخش نسل دوم که به نوسازندگی غیردمکرات گفتمان رضاشاهی وفادار مانده بود آن اندازه کشید که فرهنگ و زیرساخت اقتصادی و اجتماعی ایران را در گردباد دگرگونی اندازد و آن را به پایهای برساند که چندسالی بیشتر به مرحله زمین کَند takeoff فاصله نداشته باشد. ناسیونالیسم و ترقیخواهی عناصر مسلط آن گفتمان ماند و سرانجام به آن درجه از استقلال نیز رسید که صنعت نفت ایرانی شد و امنیت ملی ایران را بر پایه همکاری با آمریکا و نه به عنوان یک دولت دست نشانده به درجهای که پیش و پس از آن نبود تامین کرد. اما آن استقلالی بود که خود رهبری سیاسی حقیقتا باور نداشت و در غلبه پارانویا و شکستپذیری، از تصور باطل اینکه امریکا پشت ناآرامیهای سال ۱۳۵۷/۱٩۷۸ است به تسلیم و هزیمت افتاد.
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۲ و ۳۵۳
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
@HistoryofIran_Official
گفتمان نسل سوم که به سالهای محمدرضا شاه بر میگردد امتداد نسل دوم بود در صورت افراطیتر آن.
در جنگلی از مکتبهای فکری، تنها وجه مشترک، سازشناپذیری میبود که در جاهایی به رویارویی مرگ و زندگی میرسید.
اگر در گفتمان نسل دوم هنوز توسعه و رسیدن به اروپا غلبه داشت، نسل سوم در بخش پیروزمند خود از آن روی برتافت و غربستیزی و انقلابیگری جهان سومی و شهادتطلبی شیعی - مارکسیستی را در ترکیبی که حق اختراعش به همان نسل سوم بر میگردد جای آن گذاشت.
بازگشت به مذهب که در نسل دوم و پس از جنگ آغاز شده بود در این دوره بالا گرفت. اگر پیش از آن بهرهبرداری ریاکارنه از مذهب چه در گروه حاکم و چه در مخالفان دست بالا را داشت اکنون شیفتگی روزافزون به نمادهای مذهبی در نزد سران روشنفکری، دیگر نه خبر از عوامفریبی بلکه عوامزدگی محض میداد.
سرامدان فرهنگی در تلاش برای همانندی به تودهها، چنانکه آنها را تصور میکردند، نه تنها قدرت سیاسی بلکه آینده بهتر میهن را میجستند. گفتمان نسل سوم در واپسنگری و مرگاندیشی و سترونی خود پیروزی بر گفتمان نسل جنبش مشروطه بود و شکستی را که نشانههایش در همان نسل دوم پدیدار شده بود کامل کرد.
آن نسل انقلاب را همان صفت به خوبی بیان میکند. مردمی که دست به چنان انقلابی زدند طبعا نمیباید در بهترین شرایط عقلی و اخلاقی بوده باشند.
کدام ملت پیشرفتهای برخوردار از کمترینه عقل سلیم در دهههای پایانی سده بیستم برای برقراری "حکومت اسلامی"، بزودی جمهوری اسلامی، دست به انقلاب شکوهمندی میزند که با آتشزدن سینماها و نماز همگروه روشنفکران بینماز در پشت سر روحانیان تشنه پول و مقام و دشمن تجدد آغاز گردید؟
همه قدرتهای جهان نیز اگر گرد آیند و توطئه کنند نمیتوانند چنان انقلابی را با چنان رهبری و پیام، بر ملتی که چشم و گوش خود را بر خرد و صلاحاندیشی نبسته باشد تحمیل کنند چه رسد که او را چنان بفریبند که با نفس خود و به مراد هوای خویش چنان شاهکاری را «مرتکب» شود (با وامگیری از نویسنده درگذشتهای که بویژه از نظریه توطئه هواداری میکرد).
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۳
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
#انقلاب_اسلامی
#گفتمان۵۷
@HistoryofIran_Official
در جنگلی از مکتبهای فکری، تنها وجه مشترک، سازشناپذیری میبود که در جاهایی به رویارویی مرگ و زندگی میرسید.
اگر در گفتمان نسل دوم هنوز توسعه و رسیدن به اروپا غلبه داشت، نسل سوم در بخش پیروزمند خود از آن روی برتافت و غربستیزی و انقلابیگری جهان سومی و شهادتطلبی شیعی - مارکسیستی را در ترکیبی که حق اختراعش به همان نسل سوم بر میگردد جای آن گذاشت.
بازگشت به مذهب که در نسل دوم و پس از جنگ آغاز شده بود در این دوره بالا گرفت. اگر پیش از آن بهرهبرداری ریاکارنه از مذهب چه در گروه حاکم و چه در مخالفان دست بالا را داشت اکنون شیفتگی روزافزون به نمادهای مذهبی در نزد سران روشنفکری، دیگر نه خبر از عوامفریبی بلکه عوامزدگی محض میداد.
سرامدان فرهنگی در تلاش برای همانندی به تودهها، چنانکه آنها را تصور میکردند، نه تنها قدرت سیاسی بلکه آینده بهتر میهن را میجستند. گفتمان نسل سوم در واپسنگری و مرگاندیشی و سترونی خود پیروزی بر گفتمان نسل جنبش مشروطه بود و شکستی را که نشانههایش در همان نسل دوم پدیدار شده بود کامل کرد.
آن نسل انقلاب را همان صفت به خوبی بیان میکند. مردمی که دست به چنان انقلابی زدند طبعا نمیباید در بهترین شرایط عقلی و اخلاقی بوده باشند.
کدام ملت پیشرفتهای برخوردار از کمترینه عقل سلیم در دهههای پایانی سده بیستم برای برقراری "حکومت اسلامی"، بزودی جمهوری اسلامی، دست به انقلاب شکوهمندی میزند که با آتشزدن سینماها و نماز همگروه روشنفکران بینماز در پشت سر روحانیان تشنه پول و مقام و دشمن تجدد آغاز گردید؟
همه قدرتهای جهان نیز اگر گرد آیند و توطئه کنند نمیتوانند چنان انقلابی را با چنان رهبری و پیام، بر ملتی که چشم و گوش خود را بر خرد و صلاحاندیشی نبسته باشد تحمیل کنند چه رسد که او را چنان بفریبند که با نفس خود و به مراد هوای خویش چنان شاهکاری را «مرتکب» شود (با وامگیری از نویسنده درگذشتهای که بویژه از نظریه توطئه هواداری میکرد).
داریوش همایون، صد سال کشاکش با تجدد، نشر تلاش، هامبورگ، ۱۳٨۵، ص ۳۵۳
#مشروطه
#حکومت_قانون_در_ایران
#داریوش_همایون
#انقلاب_اسلامی
#گفتمان۵۷
@HistoryofIran_Official
تعیین خطمشی تازهای در خلیج [فارس] به دوش وزارت خارجه افتاد. یادداشت شمارۀ ۶۶ فرصتی برای دفتر امور شرقِ نزدیک، به ریاست جوزف سیسکو دستیار وزیر خارجه، فراهم آورد تا توجه دولت را به خلیج [فارس] جلب کند. او همچون همۀ پیشینیانش نسبت به گزارشهای همیشگی سفارت آمریکا در تهران از دهۀ ۱۹۵۰ احساس خوشایندی نداشت؛ این گزارشها از بیقراری فزایندۀ شاه دربارۀ انفعال آمریکا در برابر درخواستهای تسلیحاتی او حکایت میکردند.
گرچه سیسکو با دیدگاه شاه موافق نبود که میگفت بخش عرب نشین خلیج [فارس] در دامن ملیگرایی عربیِ مورد حمایت شوروی خواهد افتاد – [و در نتیجه] ایران در معرض تهدید قرار خواهد گرفت - به ضرورتِ نزدیک ساختن بیش از پیش شاه به مدار آمریکا واقف بود.
یادداشت ارزیابی امنیت ملی ۶۶ در ابتدا سه گزینه را کنار گذاشت. گزینۀ نخست متقاعد ساختن بریتانیا برای تجدیدنظر در تصمیمش برای عقبنشینی بود که به دو دلیل رد شد: اول آنکه بریتانیا عدمتمایل خود را برای تغییر رویه ابراز داشته بود و دوم آنکه «ایران تصریح کرده بود خواهان حضور هیچ نیروی نظامی خارجیای در خلیج [فارس] نیست». گزینۀ دوم اتخاذ سیاست «کنارهگیری» دوجانبه با شوروی بود که به دلیل نگرانی بابت «سرخوردگی» رژیمهای میانهرو کنار گذاشته شد. گزینۀ آخر هم که میگفت آمریکا میتواند «کنار بکشد» و مداخله نکند، از ترس افراطگرایی در درون کشورهای منطقه رد شد.
مهمتر آنکه این راهکار عربستان سعودی و ایران را از ایفای نقش مؤثر در منطقه بازمیداشت، چون هر دو کشور بدون حمایت آمریکا مجبور بودند [صرفاً] از خودشان دفاع کنند. اینکه در دو گزینه از سه گزینۀ فوق به ایران به عنوان دلیلی برای ناکارآمدی آنها اشاره شد، حاکی از جایگاه برجستۀ ایران در ذهن نویسندگان گزارش مزبور بود. همچنین این احتمال وجود دارد که در این گزارش، تمرکز بر ایران عملاً یک اصلِ تعیینکننده بوده است.
نویسندگان گزارش پس از رد سه گزینۀ مزبور، شش گزینۀ باقیمانده را مطرح ساختند که بالاخره نظر کیسینجر را به خود جلب کرد:
۱. به عهده گرفتن نقش بریتانیا
۲. پشتیبانی از یک «نیروی منتخب» (ایران یا عربستان سعودی)
۳. تحکیم همکاری سعودی-ایران
۴. بهبود روابط دوجانبه با شیخنشینهای خلیج [فارس]
۵. تداوم روابط دوجانبۀ غيرمستقيم
۶. حمایت از یک پیمان امنیتی منطقهای.
کیسینجر به هنگام بررسی این گزینهها تأکید کرد که در پرتو دکترین نیکسون ایفای نقش بریتانیا منتفی است. کریستوفر وَن هالِن، معاون سیسکو، موافق بود. او تصریح کرد که ترجیح وزارت خارجه گزینۀ سوم، همکاری سعودی و ایران، و سپس اتخاذ همزمان گزینۀ چهارم، شبکهای از روابط دوجانبه، است. رئیس ستاد مشترک موافقت خود را اعلام کرد.
تا اکتبر ۱۹۷۰، به دلیل اجماع گستردۀ میانبخشی حول تلفیق سه گزینه، این شش گزینه به سه مورد کاهش یافت: پشتیبانی از ایران به عنوان ابزاری منتخب، بهبود همکاری میان سعودی و ایران، و تشکیل روابط دوجانبه با کشورهای ضعیفتر خلیج [فارس].
همزمان سیا در سپتامبر ۱۹۷۰ گزارش برآورد اطلاعات ملی دربارۀ ایران را ارائه کرد که از ثبات سیاسی ایران و رشد سریع اقتصادی این کشور حکایت داشت. این ارزیابی با گزارشهای یکنواخت وزارت خارجه که محتوای مشابهی داشتند همصدا بود. گزارش مزبور تصریح کرد که ایران روابط نسبتاً خوبی با تمام همسایگانش بجز عراق دارد، و اینکه عربستان سعودی و کویت عمدتاً به دلیل ارتقای جایگاه ایران در منطقه این کشور را متکبر و خودپسند تلقی میکنند. ضمناً هشدار داد که ایالات متحده با خودداری از تأمین تجهیزات نظامی دلخواه شاه بازی خطرناکی را دارد پیش میبرد، چون (اگر این روند بیش از حد ادامه یابد) ممکن است شاه از روسها تسلیحات پیشرفته بخرد.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۹-۱۲۶
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#آمریکاوشاه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
گرچه سیسکو با دیدگاه شاه موافق نبود که میگفت بخش عرب نشین خلیج [فارس] در دامن ملیگرایی عربیِ مورد حمایت شوروی خواهد افتاد – [و در نتیجه] ایران در معرض تهدید قرار خواهد گرفت - به ضرورتِ نزدیک ساختن بیش از پیش شاه به مدار آمریکا واقف بود.
یادداشت ارزیابی امنیت ملی ۶۶ در ابتدا سه گزینه را کنار گذاشت. گزینۀ نخست متقاعد ساختن بریتانیا برای تجدیدنظر در تصمیمش برای عقبنشینی بود که به دو دلیل رد شد: اول آنکه بریتانیا عدمتمایل خود را برای تغییر رویه ابراز داشته بود و دوم آنکه «ایران تصریح کرده بود خواهان حضور هیچ نیروی نظامی خارجیای در خلیج [فارس] نیست». گزینۀ دوم اتخاذ سیاست «کنارهگیری» دوجانبه با شوروی بود که به دلیل نگرانی بابت «سرخوردگی» رژیمهای میانهرو کنار گذاشته شد. گزینۀ آخر هم که میگفت آمریکا میتواند «کنار بکشد» و مداخله نکند، از ترس افراطگرایی در درون کشورهای منطقه رد شد.
مهمتر آنکه این راهکار عربستان سعودی و ایران را از ایفای نقش مؤثر در منطقه بازمیداشت، چون هر دو کشور بدون حمایت آمریکا مجبور بودند [صرفاً] از خودشان دفاع کنند. اینکه در دو گزینه از سه گزینۀ فوق به ایران به عنوان دلیلی برای ناکارآمدی آنها اشاره شد، حاکی از جایگاه برجستۀ ایران در ذهن نویسندگان گزارش مزبور بود. همچنین این احتمال وجود دارد که در این گزارش، تمرکز بر ایران عملاً یک اصلِ تعیینکننده بوده است.
نویسندگان گزارش پس از رد سه گزینۀ مزبور، شش گزینۀ باقیمانده را مطرح ساختند که بالاخره نظر کیسینجر را به خود جلب کرد:
۱. به عهده گرفتن نقش بریتانیا
۲. پشتیبانی از یک «نیروی منتخب» (ایران یا عربستان سعودی)
۳. تحکیم همکاری سعودی-ایران
۴. بهبود روابط دوجانبه با شیخنشینهای خلیج [فارس]
۵. تداوم روابط دوجانبۀ غيرمستقيم
۶. حمایت از یک پیمان امنیتی منطقهای.
کیسینجر به هنگام بررسی این گزینهها تأکید کرد که در پرتو دکترین نیکسون ایفای نقش بریتانیا منتفی است. کریستوفر وَن هالِن، معاون سیسکو، موافق بود. او تصریح کرد که ترجیح وزارت خارجه گزینۀ سوم، همکاری سعودی و ایران، و سپس اتخاذ همزمان گزینۀ چهارم، شبکهای از روابط دوجانبه، است. رئیس ستاد مشترک موافقت خود را اعلام کرد.
تا اکتبر ۱۹۷۰، به دلیل اجماع گستردۀ میانبخشی حول تلفیق سه گزینه، این شش گزینه به سه مورد کاهش یافت: پشتیبانی از ایران به عنوان ابزاری منتخب، بهبود همکاری میان سعودی و ایران، و تشکیل روابط دوجانبه با کشورهای ضعیفتر خلیج [فارس].
همزمان سیا در سپتامبر ۱۹۷۰ گزارش برآورد اطلاعات ملی دربارۀ ایران را ارائه کرد که از ثبات سیاسی ایران و رشد سریع اقتصادی این کشور حکایت داشت. این ارزیابی با گزارشهای یکنواخت وزارت خارجه که محتوای مشابهی داشتند همصدا بود. گزارش مزبور تصریح کرد که ایران روابط نسبتاً خوبی با تمام همسایگانش بجز عراق دارد، و اینکه عربستان سعودی و کویت عمدتاً به دلیل ارتقای جایگاه ایران در منطقه این کشور را متکبر و خودپسند تلقی میکنند. ضمناً هشدار داد که ایالات متحده با خودداری از تأمین تجهیزات نظامی دلخواه شاه بازی خطرناکی را دارد پیش میبرد، چون (اگر این روند بیش از حد ادامه یابد) ممکن است شاه از روسها تسلیحات پیشرفته بخرد.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۹-۱۲۶
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#آمریکاوشاه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
سرانجام در اوایل نوامبر ۱۹۷۰ نیکسون در یادداشت تصمیم امنیت ملی ۹۲ (92 NSDM) قاطعانه اعلام کرد که «شالودۀ مطلوب برای حفظ ثبات» در خلیج [فارس] استراتژی کلّی ارتقای همکاری میان عربستان سعودی و ایران است، در عین حالی که همزمان به «برتری قدرت ایران» اذعان داشت.
با نگاهی به یادداشت ارزیابی امنیت ملی ۶۶ مورخ ۳۰ ژوئیه که شش گزینه را مطرح ساخت، منطق همکاری با عربستان سعودی روشن میگردد. آن ارزیابی بهدرستی ایران را قدرتمندترین کشور منطقه میدانست که نیروی نظامی توانمند و مشتاقی دارد، در حالی که همزمان هر گونه رابطۀ ویژۀ اختصاصی با عربستان سعودی را به عنوان اقدامی «عملاً نشدنی» رد میکرد.
این دیدگاه عمدتاً از «جایگاه برتر نظامی» ایران نشئت میگرفت، کوتهفکری بود اگر از موقعیت ایران به سود آمریکا به نحوی بهرهبرداری نمیشد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه ملک فیصل پادشاه عربستان از قبل به دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل ناراضی بود، پشتیبانی از ایران به عنوان تنها «نیروی منتخب» کارد را به استخوانش میرساند.
بدین ترتیب، اگر عربستان سعودی احساس میکرد در مقایسه با همسایۀ فارس خود مورد بیمهری قرار گرفته است، ایالات متحده با خطر خروج این کشور از حوزۀ نفوذش مواجه بود.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۹
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#آمریکاوشاه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
با نگاهی به یادداشت ارزیابی امنیت ملی ۶۶ مورخ ۳۰ ژوئیه که شش گزینه را مطرح ساخت، منطق همکاری با عربستان سعودی روشن میگردد. آن ارزیابی بهدرستی ایران را قدرتمندترین کشور منطقه میدانست که نیروی نظامی توانمند و مشتاقی دارد، در حالی که همزمان هر گونه رابطۀ ویژۀ اختصاصی با عربستان سعودی را به عنوان اقدامی «عملاً نشدنی» رد میکرد.
این دیدگاه عمدتاً از «جایگاه برتر نظامی» ایران نشئت میگرفت، کوتهفکری بود اگر از موقعیت ایران به سود آمریکا به نحوی بهرهبرداری نمیشد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه ملک فیصل پادشاه عربستان از قبل به دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل ناراضی بود، پشتیبانی از ایران به عنوان تنها «نیروی منتخب» کارد را به استخوانش میرساند.
بدین ترتیب، اگر عربستان سعودی احساس میکرد در مقایسه با همسایۀ فارس خود مورد بیمهری قرار گرفته است، ایالات متحده با خطر خروج این کشور از حوزۀ نفوذش مواجه بود.
آمریکا و شاه سی سال رابطۀ تسلیحاتی، استفن مکگلینچی، ترجمۀ محمدشمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، ۱۴۰۲، ص ۱۲۹
#نیکسون_کیسینجر_شاه
#تاریخ_مشروطه
#آمریکاوشاه
#پهلوی
#محمدرضاشاه
@HistoryofIran_Official
تاریخ تمدن ایران و جهان
اکنون، در پرتو دکترین نیکسون، ایالات متحده برای تأمین ثبات منطقهی خلیجفارس به او متکی بود. در آن بامداد ماه مه در تهران، نیکسون رو به شاه کرد و کلماتی را بر زبان آورد که شاه مدتهای طولانی در انتظار شنیدنش بود: «از من حمایت کن». دوران ریاست جمهوری نیکسون…
سفر تاریخی ریچارد نیکسون، رییسجمهور ایالات متحده امریکا به ایران و دیدار با محمدرضاشاه پهلوی، پادشاه ایران
۳۰ مِی ۱٩۷۲ میلادی برابر با ٩ خرداد ۱۳۵۱ خورشیدی
@HistoryofIran_Official
۳۰ مِی ۱٩۷۲ میلادی برابر با ٩ خرداد ۱۳۵۱ خورشیدی
@HistoryofIran_Official
تاریخ تمدن ایران و جهان
موضوع بررسی قوانین بهوسیلهی علمای دینی به موجب اصل دوم متمم قانون اساسی [مشروطه]، باید قوانین عادی کشور مخالفتی با قواعد اسلامی نداشته باشد، و بدینمنظور همیشه باید هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدان و فقها عدم مخالفت قوانین را با قواعد اسلامی تصدیق…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM