Telegram Web Link
یکی از متفاوت‌ترین عناصر ساخت این فیلم، فیلمبرداری متفاوت آن است. فیلمبرداری به گونه‌ای عجیب است که می‌تواند مخاطب خود را گیج و کلافه کند. نما‌ها در سالو پر است از نما‌های نزدیک از افراد شکنجه گر و افرادی که شکنجه می‌شوند. در کل می‌توان سالو را شکنجه عجیب برای مخاطب آن دانست که می‌تواند در نهایت برای مخاطب تاثیرات متفاوت و خاصی را بر جای بگذارد.
از مشخصه هاي بارز ديگه Salo فيلم برداري آن است. زاويه قرار گرفتن دوربين بارها و بارها تغيير مي كند، در حالي كه دور بين بدون حركت است. به طور كلي نحوه فيلم برداري اين فيلم به صورتي هست كه بيننده را به نحوي گيج و عصبي مي كند. تصاوير بسته اي كه به سرعت به تصاوير باز تبديل مي شوند، تغيير متدوام زاويه دوربين با حداقل حركت دوربين، نماهاي نزديك و بسته ثابت از چهره هاي شكنجه گر ها و شكنجه شونده ها، حركات غير قابل پيش بيني دوربين، همه و همه به انتقال اين حس كمك مي كنند.
يكي ديگر از فيلم هايي كه با چنين دقت و مهارتي سعي در انتقال حس گيج كننده و عصبي و حتي خشن فيلم به بيننده داشته فيلم تنگه وحشت اسكورسزي بوده كه در آن با ابتكارات ديگری از جمله لرزش دوربين و كج كردن قاب سعي در انتقال حس داشته و همه اين ها در راستاي همان دغدغه پازوليني براي انتقال هرچه بهتر حقيقت و واقعيت با حداكثر تاثير به بيننده بوده است.
نكته مشخص ديگر در فيلم برداري، عوض شدن ناگهاني از شكنجه گرها، قرباني ها، سربازها و زن هاي نقال به يكديگر است. تاكيد بر اين تغيير زاويه ديد با صحنه درخشان آخر فيلم تثبيت مي شود. صحنه اي كه هر يك از شكنجه گرها با تغيير موقعيت خودشان از ديدگاه ناظر و يك زاويه جديد به صحنه شكنجه نگاه مي كنند. اين از جنبه هاي ديگري هم قابل بحث است، شايد اكثرا شنيديم كه بعضي از شكنجه گرها يا قاتلها هنگام ارتكاب جنايت از صحنه قتل ها و شكنجه ها فيلم برداري مي كنند و از تماشاي مجدد آن ها لذت مي برند، رفتار ساديستيكي كه هر ۴ نفر در فيلم، آن را نشان دادند، حالا اين رفتار هاي ساديستيك در مواجهه با نمايش اين فيلم براي عموم مردم چه عكس العملي نشان خواهد داد؟ بدون شك شبيه همان عكس العملي كه يك همجنس باز فاشيست و يا به عقيده برخي يك گروه فاشيست بر سر پازوليني آورد و شايد ارزش Salo در همين باشد، ارزشي كه پازوليني را به هدف خودش در بيان هرچه تاثير گذارتر رفتار هاي ساديستي و فاشيستي، رساند. هر چند كه بهاي آن كشته شدن خودش به فجيع ترين شكل ممكن بود.
در دوراني كه كشتار جمعي و قتل عام هاي نژاد پرستانه در همه جا ديده مي شود، سينما به عنوان مهم ترین عامل تاثير گذار مي تواند منعكس كننده واقعيات جاري جامعه به بهترين شكل ممكن باشه، كه متاسفانه امروز اين طور نيست. انصافا چهره اي كه از مافيا و جنايتكاران امروز در فيلم ها نشان داده مي شود تا چه حد بر واقعيت منطبق است؟ و آيا كسي جسارت بيان واقعيت را به صريح ترين شكل ممكن دارد؟ پازوليني كسي بود كه اين جرات را داشت و اگر اجازه مي دادند امروز مي توانستيم بگوییم پازوليني كسي است كه اين جرات را دارد. ولي همانطور كه پيش تر اشاره شد نبوغ بي پرواست و بهاي اين نبوغ و بي پروايي گزاف خواهد بود.
منبع: آگراندسیمان
🎬 salo or the 120 Days of Sodom

Join 👉 @honar7modiran
👤 #پازولینی

در زندگی لحظه‌هایی هست
که آدم نمی‌تواند ساده‌لوح بماند.
او باید بیدار باشد.
بیدار نبودن عین گناه است.

🎬 سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم

Join 👉 @honar7modiran
پازولینی در سالو، با تکیه بر اندیشه مارکسیستی خویش فاشیسم را جراحی کرده و زیر تیغ می‌برد و همان بلایی را بر سر آن می‌آورد که حاکمین سالو بر سر زبان، چشم، داغ زدن بر سینه، یا پوست سر جوانان اسیر شده می‌آورند.


🎬 salo or the 120 Days of Sodom

Join 👉 @honar7modiran
در پایان فیلم، زمانی که اربابان شکنجه‌ها را از طریق دوربین نظاره می‌کنند، همچنان در میدان دید خود ارباب دیگری را می‌بینند. سلطه جز سلطه هیچ نمی‌بیند.


🎬 salo or the 120 Days of Sodom

Join 👉 @honar7modiran
​فیلم سالو، برگرفته از رمان ۱۲۰ روز در سودوم اثر مارکی دوساد است. نویسنده ای عصیانگر که تفکراتش به شدت ویران کننده و چالش انگیز برای بشریت بوده تا حدی که بسیاری از افراد، از واقعیت هایی که مارکی دوساد در آثارش اشاعه می دهد، گریزان هستند.
سالو هم درست برگرفته از همین روح منتقد وعصیان خواه دوساد بوده و پله به پله بشریت را نهیب می زند و تصویری هولناک از حقیقت های خاموش انسانی در ذاتش، ارائه می دهد. این کار در هنر فقط  و فقط می توانست با جسارت پازولینی به نمایش دربیاید، جسارتی که تاوانش زندگی خود او بود.

سودوم و عموره شهرهایی بودند که لوط  پیغمبر در انها می زیست. این دو شهر پس از مدتی تبدیل به شهر فساد شد و مردمش تمام روزهای عمرشان را به لذت های جنسی سپری می نمودند تا جایی که عاقبت از طرف خداوند برای انها عذابی نازل گشت.
اما در فیلم می توان این نتیجه را گرفت که آن چهار ارباب گویی خود لوط هستند، یعنی پیامبرانی با دینی تن سالار و سکس پرست که دارای مکانی ایزوله و بسته می باشند که در این مکان بار دیگر شهر سودوم را بنا می کنند. شهری که بر ویرانه های اخلاق بشری متولد می گردد و قانون های خاص خود را دارد. این همان آرمانشهر مارکی دوساد است که برای انسانها در آثارش ترسیم می کرد. آرمانشهری که پس از استفاده ی جنسی و روحی از قربانیانش، آنها را به سمت قربانگاه هدایت می کند و این لحظه همان لحظه ای است که اربابان با کمال خشنودی صحنه ی شکنجه را با لذت به تماشا می نشینند، به بیانی دیگر درجه ی کمال لذت جنسی و جسمی و روحی انسان حیوان نما. یعنی جایی که ارباب از مکانی دور با چشمانی مسلح، صحنه ی قربانی شدن طعمه ی جنسی اش را دید می زند و این فاصله ی دور به او نوعی لذت دو چندان می دهد چون در این فاصله قربانی در یک نمای لانگ شات قرار گرفته و فضای شکنجه برای ناظرش به شکلی هوس ناک و رویایی ترسیم می گردد.
نمای پایانی فیلم با رقص تانگوی دو فالانژیست به اتمام می رسد. گویی این همان رقص پیروزی ارباب زادگان بر سر قبر قربانیانشان می باشد، قربانیانی که فقط  و فقط  به جرم انسان بودن برای انسان ماندن، قربانی شدند و این بهای بودن بشریت مدرن است.... 
#پژمان_خلیل_زاده

🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
پازولینی حرف آخرش را در آن پلان پایانی فیلم می زند که در اوج شکنجه ی بچه های بی گناه، دو نگهبان جوان (که آینده دار این رهبران و ادامه دهنده ی آنها هستند) به صورت رمانتیکی با هم رقص تانگو می کنند به نوعی که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است.

#پژمان_خلیل_زاده


🎬 سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم

Join 👉 @honar7modiran
فیلم سالو، «منتهاالیهِ قطب مخالف رمانتیسیزم تراژیک فیلم آلمان سال سفر از ویرانه‌ی برلین سال ۱۹۴۶ ساخته‌ی روبرتو روسلینی» را تشکیل می‌دهد.
هر دوی این فیلم‌ها یک وضعیت رهایی[جنسی] را تصویر می‌کنند.

روسلینی در فیلم خود درباره‌ی آلمان پس از جنگ به عدم موفقیتِ تعهد و الزامِ بین کلمات و روابط تمرکز دارد، اما به‌طور صریحی به رهایی اجتماعی میل جنسی نیز اشاره می‌کند. او نشان نمی‌دهد که در خانه‌ای که انینگِ معلمْ پسر جوان را به آن جا می‌آورد چه اتفاقی می‌افتد، اما تلاش انینگ برای مخفی‌کردن شکار زنده‌ی خود از مرد دیگری که آشکارا وابسته به اوست، به‌طور بارزی این پرسش را مطرح می‌کند که آیا در اتاق‌های این آپارتمان بورژوایی که عمدتاً توسط بمب‌ها تخریب شده‌ است همان اتفاقی نمی‌افتد که در صحنه‌های آقایانی که در سالو خود را نجیب‌زاده معرفی می‌کنند؟ ‌
دستی که با آن انینگ بازو و سپس گردن ادموند را می‌گیرد، به‌معنای واقعی کلمه به بیننده تجاوز می‌کند. به‌عنوان تهدید همان‌قدر در حافظه‌ی بصری باقی می‌ماند که صحنه‌ای که دخترکی را در یک سرداب شبانه در حلقه‌ی گروهی از مردان جوان نشان می‌دهد. رهایی اجتماعی میل جنسی که روسلینی در این تصاویر نشان می‌دهد اما در نتیجه‌ی کار تنها به‌اجمال بیان می‌دارد، فیلم پازولینی را به‌عنوان حاکمیت بلاواسطه بر بدن قربانیان تشریح می‌کند.
و شاید حتی بتوان صحنه‌های پایانی فیلم را که در آن زن پیانیست در وحشتی آنی از رخدادها از پنجره به بیرون می‌پرد، به‌عنوان ادای احترام صریح پازولینی به فیلم روسلینی درک کرد.
شاید مقایسه‌ی دیگری با روسلینی حتی قانع‌کننده‌تر باشد. اگر این سخن سرژ دنه را بپذیریم که صحنه‌های شکنجه در فیلم رم، شهر بی‌دفاع در برابر یک شخص ثالث آغازگاه سینمای مدرن است، آن‌گاه شاید بتوان گفت که در سالو، به طریقی مشابه و حتی بسیار گسترده‌تر، خاتمه‌ی آن است. روسلینی شخص ثالث را در قامت یک شاهد گنجانده بود و بنابراین اصرار داشت که شهادتِ سینما پیوندی با خشونت را امکان می‌بخشد. درعوض، پازولینی به ما نشان می‌دهد که شخص ثالث می‌تواند تماشا کند و درحین‌حال حاضر به شهادت‌دادن نباشد.
تنی از چهار آقایان، نشسته روی یک صندلی بلند، با یک دوربین از پنجره به بیرون نگاه می‌کند، درحالی‌که دیگران در حیاط ویلا به‌طور متناوب می‌کشند و زخمی و تجاوز و شکنجه می‌کنند. پسری که احتمالاً یکی از قربانیان است با زیپ شلوار خود ورمی‌رود، دو دیگری در انتهای فیلم با والس آرامی می‌رقصند. از این نظر، فیلم محکی عالی برای تز روسلینی است، محکی که تا آستانه‌ی ابطال تز پیش می‌رود. در سطح روایت، هیچ شهادتی، هیچ پیوندی در سالو وجود ندارد، و بااین‌حال، خود فیلم پیوند محض است. چیزی را قابل رویت و عمومی می‌سازد که بیشترین تاثیر خود را در دیده‌شدن و درعین‌حال انکارشدن دارد.
در فیلم پازولینی چیزی اتفاق می‌افتد که ادبیات نمی‌تواند به همان شیوه عمل کند. داستان‌های رمان دوساد، ازآن‌جا که خواننده خود تصاویر را تولید می‌کند، از لحاظ اروتیک بسیار بیشتر می‌تواند تخیل را تسخیر و با آن پیوند برقرار کند. اما بی‌پردگی تصاویر فیلم پازولینی، هر چند که ممکن است تنها در چارچوب طراحیِ داخلیِ مدرن و ژستِ گاهاً طنزآمیز هر چهار لیبرتن‌ قرار گرفته باشد، اجازه‌ی داستان‌سرایی نمی‌دهد، در مورد سالو نمی‌توان به‌طور روایی نوشت. ما را مستاصل به‌حال خود رها می‌کند. این استیصال ناشی از چیزی است که از مدت‌های مدید در جهان بوده و ما از پذیرفتن آن خودداری می‌کنیم، و تنها تا آن‌جا موثر است که آن را خاموش بگذاریم، آن را نبینیم. سالو هیچ تسکینی فراهم نمی‌کند، هر تماشاگری را به تنهایی خود رها وامی‌گذارد.
در سالو اجتماعی وجود ندارد که فیلم بتواند نشان داده و پیوند دهد. اگر روابط و پیوندهای اروتیک از غرایز سادیستی برخیزند، بلافاصله جاری و قربانی را خواهند کشت. تنها تلاش یکایک تماشاگران فیلم باقی می‌ماند که خود را رودرروی جنسی‌سازیِ اعمالِ خشونت بر بدن دیگری قرار دهند. سالو مانند یک بلوک ناپایدار است که در مرکز هر تلاشی برای نوشتن درباره‌ی رابطه‌ی بین شکنجه و فیلم ایستاده است.

سالو هرگز پتانسیل برچسب داشتن با عنوان یک فیلم خوب یا یک فیلم بد را ندارد. از بالا تا پایین، فیلم اتوریته‌ی پیر پائولو پازولینی، کارگردان ایتالیایی است، که دید و نگاه بیننده را در معرض ظلم، شرارت و تشنج‌های فزاینده‌ای قرار می‌دهد.
اغراق نیست اگر بگوییم که تنها لحظات آرامش‌بخش سالو، تیتراژ آغازین و پایانی آن است، اگرچه دومی بیشتر به عنوان صدای پس زمینه برای ناتوانی فرد در برداشتن فک خود از روی زمین عمل می‌کند.
#کلاوز_تولایت

Join 👉 @honar7modiran
ادای احترام پازولینی به آلمان سال صفر

➡️ آلمان سال صفر _ روبرتو روسلینی
⬅️ سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم _ پازولینی


Join 👉 @honar7modiran
پازولینی و سالو/ شهیدی جاویدنام از تبار سینما

او زاده کشوری به غایت سنتی بود، با پیشینه و تمدنی هزار و چند ساله که نه تاب هیچ انتقادی را داشت و نه می‌شد از سنت آنها غبار‌روبی کرد. او عمیقا ایتالیایی بود و جامعه و تاریخ خود را می‌شناخت. جمع اضداد بود، از یک سو مسیحی‌زاده و مسیحی‌پرورده و با اینکه به قول معروف "دین و ایمون" نداشت، اما زیباترین اقتباس از زندگی حضرت مسیح در "زندگی به روایت متی" کار اوست. او می‌گفت انجیل برای روایت است نه برای تفسیر.

#نادر_تکمیل_همایون

Join 👉 @honar7modiran
پازولینی معتقد بود که سالو فیلمی فراتر از صرفاً نمایشگر فتیش ها و ناهنجاری های جنسی است، بلکه این فیلم اثری درباره ی فاشیسم و سواستفاده از قدرت، آن هم قدرتی مطلق که چیزی جلودار آن نیست، می باشد.

سالو الهام بخش و جز آثار مورد علاقه ی بسیاری از فیلم سازان بزرگ دوران ما از جمله گاسپارنوئه، میشائیل هانکه، راینر ورنر، فاسبیندر، و غیره می باشد.

🎬 salo or the 120 Days of Sodom

Join 👉 @honar7modiran
در کنکاش ضد فاشیستی سالو، مسئله فئودالیته از نظر فیزیکی با حضور خدم و حشم در یک ویلا مورد تاکید قرار می‌گیرد و همبستری جوان مورد آزار با یک خدمه سیاه‌پوست می‌تواند نشان از اعتراض این قوم نگون‌بخت به نظام بی‌مایه سرمایه‌داری فاشیستی و سلطه فئودالیسم باشد.
🔘 نوازنده ی قصه روسپیان درساختار جامعه طبقاتی وقتی نظاره گر شکنجه های شنیع بورژوازی می شود، از پنجره خود را پرتاب می کند، در اوج شکنجه افراد یتیم، نگهبانان نظم در مورد رقصیدن و آیا دوست دختر داری. با اجرای موزیکی به رقص خود ادامه می دهند؛ در جایی قلاده به گردن، انگار واقعا سگ هستند و از سگ بودن خود لذت می برند..
🔘 در صحنه پاياني فيلم، تئوري پازوليني يعني ماهيت ” ذهني غير مستقيم آزاد” فيلم سازي اش كاملا مشهود است. پازوليني از ” نماي نقطه نظر غير مستقيم آزاد” بهره مي برد. و سبب مي شود تا آنچه را كه شخصيت فيلم مي بيند؛ بينندگان نيز ديده و مجبور شوند تا با بازيگر فيلم همانند سازي نمايند. به هنگامي كه هركدام از منحرفان به نوبت و از طريق دوربين دو چشمي از پنجره اي مشرف به يك محوطه بسته به آن مي نگرد؛ ديگر منحرفان را مي بينيم كه با همراهي محافظان و برخي از قربانيان كه به ” همكاري” وادار شده اند؛ به تجاوز، شكنجه و جنايت با تمركز بر اندام هاي حساس و آلات جنسي، مشغول هستند. چنين تصاوير تكان دهنده اي كاربرد ديداري واضحي دارد؛ ليكن دلالت كننده نيز هست چرا كه هيچ گونه صدايي از محوطه به گوش نمي رسد.

از همان محفل آغازين فيلم هر بيننده اي با اين تصور كه ديگر از اين بد تر نمي شود با ترس آميخته به انزجار فيلم را نگاه مي كند ولي با شروع محفل بعدي متوجه مي شود اشتباه كرده، تا اينكه در محفل آخر اين شوك كاركرد مناسب خودش را پيدا مي كند و بيننده را در حاليكه كاملا اشباع شده به طور كامل مسحور پيام خودش مي كند و صحنه پاياني فيلم رقص موزون دو نگهبان به منزله آرامشي است كه پس از خروج قطار از تونل وحشت و قبل از توقفش حس مي كنيم.
اين بادي كه به صورت ما مي خورد در واقع مجال مناسبي براي شروع تفكر بيننده است در مورد آن چه كه به طور مسلسل وار و شوك آوري ديده و فرصتي براي فكر كردن به آن نداشته است و سوال نگهبان در هنگام رقص ( اسم دوست دخترت چيه؟) شايد مي خواهد اين نكته رو به ما گوشزد كند كه تمام اين شكنجه ها توسط انسان هاي معمولي كه هزاران نفرشان در كنار ما و در همين جهان امروز زندگي مي كنند انجام شده، انسانهايي كه شايد هنگام ديدن فيلم فراموش كرديم كه اين ها انسان هستند، انسان هايي كه مثل بقيه با شنيدن موسيقي مشغول رقصيدن مي شوند، دوست دختر دارند و حتي عاشق مي شوند، صحنه اي رو به ياد بياوريد كه يكي از ۴ ستمگر فيلم مشغول عشقبازي با يكي از نگهبان هاست و به معشوق وعده وصال هم مي دهد، پازوليني با قرار دادن اين فاكتورها -كه در داستان اصلي وجود نداشت- سعي داشته به اين فاشيست ها جنبه انساني بيشتري ببخشد و گوشزد كند كه اين اتفاقات توسط انسان هايي از جنس امروز و زميني انجام مي شود نه مريخي. تاكيدي كه قتل خودش هم مهر تاييدي بود بر آن.

🎬 salo or the 120 Days of Sodom
Join 👉 @honar7modiran
پشت صحنه از فیلم سالو

"پازولینی" سادومازوخیسم نداشت، جسارت داشت. جسارتی که کار دستش داد... او از رمان سالو به عنوان بستری برای انتقال پیام های سیاسی خویش استفاده کرد و به وسیله ی ۴ کاراکتر که هر کدام نمادی از یک قدرت بودند بی پرده از فاشیسم انتقاد کرد.
"پازولینی" از خشونت به عنوان عاملی برای نمایش واقعیت با بیشترین حد تاثیر گذاری استفاده می کند، نه چیز دیگر... توانائی و جرات او تحسین برانگیز است.
🎬 salo or the 120 Days of Sodom

Join 👉 @honar7modiran
پازولینی در پشت صحنه فیلم سالو

جالب است بدانید بدلیل مضامین و لحن تند و خشن رفتاری، جنسی و سادیسمی آثار پازولینی هیچکدام از فیلمهای وی در طول بیش از ۶٠ سال قابلیت پخش در ایران نداشته است حتی انجیل به روایت متی

🎬 سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم

Join 👉 @honar7modiran
2024/06/01 03:52:37
Back to Top
HTML Embed Code: