ولی یه روزی میفهمی؛ دنیا باهات لج نکرده بود فقط داشت بهت یاد میداد، چطور رها و بی نیاز بشی.
اون هزاران زن در یک بدن بود، همزمان قوی و شکننده، شیرین و سرکش، طوفانی و آرام، اما آن لبخند، همیشه همان بود و همان تنها چیزی بود که میتوانست در عین حال که تو رو ویران میکند، نجات بخشت باشد.