مشروطه و انگلیس
در اعتراضات جولای ۱۹۰۶ که نقش تکوینی مهمی در انقلاب مشروطه دارد، برخی تجار تهران پشت بهبهانی که با سفارت بریتانیا در تهران ارتباطاتی داشت جمع شدند و در سفارتخانۀ انگلیس تحصن کردند، در حالی که تحصن در زمین یک قدرت خارجی امری موهن محسوب میشد و تا آن موقع سابقه نداشت.
در این تحصن که علناً درخواست استقرار نظام مشروطه داده شد، کسانی («همه قماش آدمی») وجود داشتند که امکان نداشت چیزی از نظام مشروطه بفهمند.
نقش اصلی در اعتراضات جولای ۱۹۰۶ و تحصن در سفارت انگلیس بر عهدۀ برخی تجار بود که بعضی مجتهدین بلندپایه را نیز برای موافقت با ایدۀ مشروطه قانع کرده بودند.
اینکه ماجرای تحصن در سفارت انگلیس ابتکار دیپلماتهای انگلیس بود یا نه فعلاً برای ما معلوم نیست. اما این را هم نمیتوان پذیرفت که تحصن در سفارت انگلیس بدون موافقت آنها ممکن بود.
بهرحال، در آن زمان، بریتانیا از گرایش دولت قاجار به روسیه و افزایش نفوذ تجاری و سیاسی روسیه در ایران ناراضی بود.
منبع. عباس امانت، ایران: یک تاریخ مدرن، ۲۰۱۷، ۳۷۶-۲۷۴.
@ilter
در اعتراضات جولای ۱۹۰۶ که نقش تکوینی مهمی در انقلاب مشروطه دارد، برخی تجار تهران پشت بهبهانی که با سفارت بریتانیا در تهران ارتباطاتی داشت جمع شدند و در سفارتخانۀ انگلیس تحصن کردند، در حالی که تحصن در زمین یک قدرت خارجی امری موهن محسوب میشد و تا آن موقع سابقه نداشت.
در این تحصن که علناً درخواست استقرار نظام مشروطه داده شد، کسانی («همه قماش آدمی») وجود داشتند که امکان نداشت چیزی از نظام مشروطه بفهمند.
نقش اصلی در اعتراضات جولای ۱۹۰۶ و تحصن در سفارت انگلیس بر عهدۀ برخی تجار بود که بعضی مجتهدین بلندپایه را نیز برای موافقت با ایدۀ مشروطه قانع کرده بودند.
اینکه ماجرای تحصن در سفارت انگلیس ابتکار دیپلماتهای انگلیس بود یا نه فعلاً برای ما معلوم نیست. اما این را هم نمیتوان پذیرفت که تحصن در سفارت انگلیس بدون موافقت آنها ممکن بود.
بهرحال، در آن زمان، بریتانیا از گرایش دولت قاجار به روسیه و افزایش نفوذ تجاری و سیاسی روسیه در ایران ناراضی بود.
منبع. عباس امانت، ایران: یک تاریخ مدرن، ۲۰۱۷، ۳۷۶-۲۷۴.
@ilter
👍5
معماری میدان نقش جهان و طراحی شهری اصفهان در دورهٔ صفویه
یکی از بارزترین نشانههای سلطنتی میدان نقش جهان اصفهان دسترسی و گشودگی آن است که با تمامی دیگر پروژههای سلطنتی زمان خود که در دیگر نقاط دنیا اجرا شدهاند تضاد داشت، البته شاید به استثنای میدان سنمارکوی در ونیز. برخلاف مدل ارگ با دیوارهای بلند و دروازههای بسته، ... که مانع از آمیزش مردم شهر با افراد و مأموران سلطنتی میشدند، میدان نقش جهان یک میدان باز است (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۱).
دیوانخانه در یک ساختمان مجزا و خارج از دربار و در دسترس عموم قرار داشت. به نظر میرسد قبل از نقش جهان، کاخ دوج در میدان سنمارکوی ونیز تنها ساختمان دولتی آن زمان با خصوصیات و کاربرد مشابه بوده باشد (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۴).
عباس و جانشینانش برای ساخت چهارباغ و باغها و پارکهای اطرافش احتمالاً از طراحی شهرهای اروپایی الهام گرفته بودند (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۸).
منبع. عباس امانت، ایران: یک تاریخ مدرن، ۲۰۱۷، صص ۱۰۸-۱۰۱.
@ilter
یکی از بارزترین نشانههای سلطنتی میدان نقش جهان اصفهان دسترسی و گشودگی آن است که با تمامی دیگر پروژههای سلطنتی زمان خود که در دیگر نقاط دنیا اجرا شدهاند تضاد داشت، البته شاید به استثنای میدان سنمارکوی در ونیز. برخلاف مدل ارگ با دیوارهای بلند و دروازههای بسته، ... که مانع از آمیزش مردم شهر با افراد و مأموران سلطنتی میشدند، میدان نقش جهان یک میدان باز است (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۱).
دیوانخانه در یک ساختمان مجزا و خارج از دربار و در دسترس عموم قرار داشت. به نظر میرسد قبل از نقش جهان، کاخ دوج در میدان سنمارکوی ونیز تنها ساختمان دولتی آن زمان با خصوصیات و کاربرد مشابه بوده باشد (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۴).
عباس و جانشینانش برای ساخت چهارباغ و باغها و پارکهای اطرافش احتمالاً از طراحی شهرهای اروپایی الهام گرفته بودند (امانت ۲۰۱۷، ۱۰۸).
منبع. عباس امانت، ایران: یک تاریخ مدرن، ۲۰۱۷، صص ۱۰۸-۱۰۱.
@ilter
👍5
«اکثر متمولین این مغربیانِ متمدننمایِ خوشظاهر، مثل موش صحرائی دور عالم را میگردند که هرجا انبار جدیدی پر از حبوبات ثروت پیدا کنند، همراهان خود را دعوت نمایند و به هر حیله روباهی که ممکن باشد، رخنه بر آن انبار آکنده بیندازند …
هر ملتی که رجال متنفذ او زودباور و لینالعریکه و بیعلم و بیتجربه و طلادوست باشند، با سرپنجهٔ صیدافکن شاهین اقتدار استرلینغ و روبل و دلار و فرانک، زودتر از دیگران شکار شوند.»
منبع. میرزا عبدالرحیم طالبوف، سفینهٔ طالبی یا کتاب احمد، استانبول، ۱۸۹۴، جلد یکم، صص ۸۳-۸۴.
@ilter
هر ملتی که رجال متنفذ او زودباور و لینالعریکه و بیعلم و بیتجربه و طلادوست باشند، با سرپنجهٔ صیدافکن شاهین اقتدار استرلینغ و روبل و دلار و فرانک، زودتر از دیگران شکار شوند.»
منبع. میرزا عبدالرحیم طالبوف، سفینهٔ طالبی یا کتاب احمد، استانبول، ۱۸۹۴، جلد یکم، صص ۸۳-۸۴.
@ilter
👍4
انگارۀ ایران در عصر صفوی
ما با هویتی پیچیده، چندلایه و مرکب مواجه هستیم و نباید تصور کنیم که مردمان آن عصر (دوران صفویه) هویت خویش را صرفاً با توسل به مفهوم «ایران» ابراز میکردند.
البته این مسئله چندان هم جای تعجب ندارد. با توجه به شرایط صعب جغرافیایی این کشور که اغلب از استپها، صحراها و سلسله جبال طولانی با واحههای پراکنده تشکیل شده، خاستگاههای خلاقیت و نوآوری تمدن ایرانی همواره در مناطق شهری قوام گرفته است. این مراکز شهری صرفاً به لحاظ اقتصادی خودمختار نبودند ـ یک محور تولید و مصرف که صرفاً با همسایگان نزدیک خود مراوده داشته باشد ـ بلکه از منظر سیاسی و فرهنگی نیز به نوعی مستقل محسوب میشدند.
دو نمونه از اواخر دوران قاجار به روشنی هر چه تمامتر این مسئله (نبود هویت ایرانی و وطن نبودن ایران) را تصدیق خواهد کرد و بی آن که به دام آناکرونیسم بیفتیم، میتوان از همین دو نمونه برای توصیف وضعیت دوران صفوی هم بهره جست؛ آن زمان که ایران در مقایسه با دورهٔ اواسط قرن نوزدهم تا اواخر آن، از انسجام کمتری برخوردار بود و به همین منوال ارتباطات آن با جهان نیز اندک بود.
ارنست فلویر، کارمند اداره تلگراف بریتانیا، ضمن اشاره به مشاهدات خود در دهه ۱۸۷۰، مینویسد که مردم بلوچستان به همان شیوهای در مورد مردم کرمان سخن میگویند که یک روستایی انگلیسی در مورد لندن حرف میزند: به عنوان سرزمینی دور، دستنیافتنی و تا حد زیادی خیالی.
یک دهه پس از این مشاهده، کاشف فرانسوی، گابریل بنوالو، که سرگرم سفر در ایران بود، در کردستان با شخصی روبهرو میشود که پول روسی به همراه خود دارد. بنوالو از این شخص میپرسد علت این که از پول ایرانی استفاده نمیکند چیست؟ آن شخص هم در پاسخ میگوید چون ایرانیها بسیار احمق هستند. بنوالو با تعجب از این شخص میپرسد مگر خود او ایرانی نیست؟ و او هم پاسخ میدهد: «نه، من اهل همدان هستم».
(رودی متی، انگارهٔ ایران در دوران صفویه، ۲۰۲۱، ۹۱).
@ilter
ما با هویتی پیچیده، چندلایه و مرکب مواجه هستیم و نباید تصور کنیم که مردمان آن عصر (دوران صفویه) هویت خویش را صرفاً با توسل به مفهوم «ایران» ابراز میکردند.
البته این مسئله چندان هم جای تعجب ندارد. با توجه به شرایط صعب جغرافیایی این کشور که اغلب از استپها، صحراها و سلسله جبال طولانی با واحههای پراکنده تشکیل شده، خاستگاههای خلاقیت و نوآوری تمدن ایرانی همواره در مناطق شهری قوام گرفته است. این مراکز شهری صرفاً به لحاظ اقتصادی خودمختار نبودند ـ یک محور تولید و مصرف که صرفاً با همسایگان نزدیک خود مراوده داشته باشد ـ بلکه از منظر سیاسی و فرهنگی نیز به نوعی مستقل محسوب میشدند.
دو نمونه از اواخر دوران قاجار به روشنی هر چه تمامتر این مسئله (نبود هویت ایرانی و وطن نبودن ایران) را تصدیق خواهد کرد و بی آن که به دام آناکرونیسم بیفتیم، میتوان از همین دو نمونه برای توصیف وضعیت دوران صفوی هم بهره جست؛ آن زمان که ایران در مقایسه با دورهٔ اواسط قرن نوزدهم تا اواخر آن، از انسجام کمتری برخوردار بود و به همین منوال ارتباطات آن با جهان نیز اندک بود.
ارنست فلویر، کارمند اداره تلگراف بریتانیا، ضمن اشاره به مشاهدات خود در دهه ۱۸۷۰، مینویسد که مردم بلوچستان به همان شیوهای در مورد مردم کرمان سخن میگویند که یک روستایی انگلیسی در مورد لندن حرف میزند: به عنوان سرزمینی دور، دستنیافتنی و تا حد زیادی خیالی.
یک دهه پس از این مشاهده، کاشف فرانسوی، گابریل بنوالو، که سرگرم سفر در ایران بود، در کردستان با شخصی روبهرو میشود که پول روسی به همراه خود دارد. بنوالو از این شخص میپرسد علت این که از پول ایرانی استفاده نمیکند چیست؟ آن شخص هم در پاسخ میگوید چون ایرانیها بسیار احمق هستند. بنوالو با تعجب از این شخص میپرسد مگر خود او ایرانی نیست؟ و او هم پاسخ میدهد: «نه، من اهل همدان هستم».
(رودی متی، انگارهٔ ایران در دوران صفویه، ۲۰۲۱، ۹۱).
@ilter
👍5
1623’te Bağdat’ı işgal eden Şah Abbas Ingiltere’ye elçi göndererek İngiliz kralına siyasi ittifak ve bir ticaret antlaşması imzalamayı teklif etmiştir. Gelişmeleri endişeyle takip eden Venedik konsolosu, Şah Abbas’ın Ingiltere Kralı’na Halep’i almak ve İran ipeğini bu hat üzerinden Akdeniz’e sevk etmek niyetinden bahsettiğini kaydetmektedir. Şah Abbas’ın bu teşebbüsü Ingiltere’nin bölgeye yönelik planlarının Iran tarafından bu dönemde dahi biliniyor olduğunu ve desteğinin elde edilebileceğini göstermektedir.
Yazar. Nurcan Özkaplan Yurdakul
Kitap. İngiltere Ortadoğu'ya Nasıl Girdi?
Yayınevi. Kronik Kitap
Yıl. 2019
@ilter
Yazar. Nurcan Özkaplan Yurdakul
Kitap. İngiltere Ortadoğu'ya Nasıl Girdi?
Yayınevi. Kronik Kitap
Yıl. 2019
@ilter
🤔1
اؤزجۆ مۆ یوْخسا یاپیلاندیرماجی می؟
اوموت اؤزقیریملی (۲۰۱۷) «میللییتچیلیک قوراملاری» (ناسیونالیسم تئوریلری) آدلی کیتابیندا، کی میللییتچیلیک قوراملاری قوْنوسوندا بیرینجی قایناقلاردان ساییلیر، میللییتچیلیک قوراملارینی اۆچ دستهیه بؤلۆر:
۱) ازلجیلر: کی میللتلری بیوْلوژیک، ویا چوْخ اسکی زامانلاردا اوْلوشموش بیر وارلیق گؤرۆرلر.
۲) موْدئرنیستلر: کی میللتلری سوْن ایکییۆز ایل ایچینده صنعتی دئوریم و باشقا بنزر دگیشیملرین بیر یان اۆرۆنۆ (فرعی محصولۆ) گؤرۆرلر.
۳) ائتنوْسمبوْلجۆلر: کی میللتلری موْدئرن چاغدا اسکی اتنیکلر و سمبوْللردن اوْلوشتورولموش بیر وارلیق گؤرۆرلر.
میللییتچیلیک قوراملارینی، بعضیلره گؤره، داها یاخشی دا کاتئگوْریزه ائتمک مۆمکۆندۆر. بونلارا گؤره ایکی یاخلاشیم واردیر:
۱) اؤزجۆ یاخلاشیم (رویکرد ذاتگرا) . اؤزجۆلره گؤره میللت آللاهین ازل گۆنۆنده یاراتدیغی بیر اؤزدۆر؛ میللتلرین اوْرتایا چیخماسیندا بیز اینسانلارین هئچبیر روْلۆ یوْخدور. بیز اینسانلار آنجاق اوْنو و اؤزهللیکلرینی کشف ائدهبیلیریک.
۲) یاپیلاندیرماجی یاخلاشیم (رویکرد سازهانگار). یاپیلاندیرماجیلارا گؤره، میللت، اینسانلارین ذئهنینده ائتکیلهشیم (تعامل) یوْلویلا اینشا ائدیلمیش بیر توْپلومسال یاپی (سازهٔ اجتماعی)دیر. بیز اینسانلار تارتیشاراق / اوزلاشاراق میللتلری اینشا ائدیریک، یاپیلاندیریریق. کی بو دا موْدئرن چاغا اؤزگۆ بیر شئیدیر. تئکنوْلوْژیک اوْلاراق اسکیدن بؤیله بیر ایمکان یوخدو. آیریجا، میللت یاپیلاندیرماق چوْخ چتین بیر ایشدیر. اؤیله هر ایستهدیغیمیزده میللت یاپیلاندیرامازیق.
بونو دا بلیرتمک لازیم کی اؤزجۆ یاخلاشیم ایلگیلی آکادمیده، یانی سوْسیوْلوْژی، آنتروْپوْلوْژی، سیاست بیلیمی کیمی بؤلۆم داللاریندا (شاخهلرینده) طرفداری یوْخدور آرتیق. ۱۹۶۰لاردان بری، اؤزهللیکله نازیلرین یاپدیقلاریندان سوْنرا، اؤزجۆ یاخلاشیم پوْپۆلاریتهسینی ایتیردی. سوْسیال بیلیمجیلرین ترسینه، تاریخچیلر و ادبیاتچیلار آراسیندا اؤزجۆلۆک هله ده پوْپۆلئر بیر یاخلاشیم ساییلابیلیر.
طبیعی کی ایران تۆرکلری آراسیندا دا کیمی اؤزجۆ، کیمی یاپیلاندیرماجیدیر. بو دوروم شؤیله بیر سوْرو چیخابیلیر. بحث ائدیلن یاخلاشیملار میللی موجادله استراتئژیسینی ائتکیلهییر می؟ نه تهر؟ بیر اؤزجۆ ویا بیر یاپیلاندیرماجی شخص میللی موجادله قوْنوسوندا نه دۆشۆنۆر؟ استراتئژیسی نهدیر؟ تۆرک میللتی ایچین هانکی یاخلاشیم داها فایدالی؟ هانکیسی داها چوْخ تۆرک میللی منفعتلرینی ساغلار؟ بو بیر موباحثه قونوسو اوْلابیلیر می؟
@ilter
اوموت اؤزقیریملی (۲۰۱۷) «میللییتچیلیک قوراملاری» (ناسیونالیسم تئوریلری) آدلی کیتابیندا، کی میللییتچیلیک قوراملاری قوْنوسوندا بیرینجی قایناقلاردان ساییلیر، میللییتچیلیک قوراملارینی اۆچ دستهیه بؤلۆر:
۱) ازلجیلر: کی میللتلری بیوْلوژیک، ویا چوْخ اسکی زامانلاردا اوْلوشموش بیر وارلیق گؤرۆرلر.
۲) موْدئرنیستلر: کی میللتلری سوْن ایکییۆز ایل ایچینده صنعتی دئوریم و باشقا بنزر دگیشیملرین بیر یان اۆرۆنۆ (فرعی محصولۆ) گؤرۆرلر.
۳) ائتنوْسمبوْلجۆلر: کی میللتلری موْدئرن چاغدا اسکی اتنیکلر و سمبوْللردن اوْلوشتورولموش بیر وارلیق گؤرۆرلر.
میللییتچیلیک قوراملارینی، بعضیلره گؤره، داها یاخشی دا کاتئگوْریزه ائتمک مۆمکۆندۆر. بونلارا گؤره ایکی یاخلاشیم واردیر:
۱) اؤزجۆ یاخلاشیم (رویکرد ذاتگرا) . اؤزجۆلره گؤره میللت آللاهین ازل گۆنۆنده یاراتدیغی بیر اؤزدۆر؛ میللتلرین اوْرتایا چیخماسیندا بیز اینسانلارین هئچبیر روْلۆ یوْخدور. بیز اینسانلار آنجاق اوْنو و اؤزهللیکلرینی کشف ائدهبیلیریک.
۲) یاپیلاندیرماجی یاخلاشیم (رویکرد سازهانگار). یاپیلاندیرماجیلارا گؤره، میللت، اینسانلارین ذئهنینده ائتکیلهشیم (تعامل) یوْلویلا اینشا ائدیلمیش بیر توْپلومسال یاپی (سازهٔ اجتماعی)دیر. بیز اینسانلار تارتیشاراق / اوزلاشاراق میللتلری اینشا ائدیریک، یاپیلاندیریریق. کی بو دا موْدئرن چاغا اؤزگۆ بیر شئیدیر. تئکنوْلوْژیک اوْلاراق اسکیدن بؤیله بیر ایمکان یوخدو. آیریجا، میللت یاپیلاندیرماق چوْخ چتین بیر ایشدیر. اؤیله هر ایستهدیغیمیزده میللت یاپیلاندیرامازیق.
بونو دا بلیرتمک لازیم کی اؤزجۆ یاخلاشیم ایلگیلی آکادمیده، یانی سوْسیوْلوْژی، آنتروْپوْلوْژی، سیاست بیلیمی کیمی بؤلۆم داللاریندا (شاخهلرینده) طرفداری یوْخدور آرتیق. ۱۹۶۰لاردان بری، اؤزهللیکله نازیلرین یاپدیقلاریندان سوْنرا، اؤزجۆ یاخلاشیم پوْپۆلاریتهسینی ایتیردی. سوْسیال بیلیمجیلرین ترسینه، تاریخچیلر و ادبیاتچیلار آراسیندا اؤزجۆلۆک هله ده پوْپۆلئر بیر یاخلاشیم ساییلابیلیر.
طبیعی کی ایران تۆرکلری آراسیندا دا کیمی اؤزجۆ، کیمی یاپیلاندیرماجیدیر. بو دوروم شؤیله بیر سوْرو چیخابیلیر. بحث ائدیلن یاخلاشیملار میللی موجادله استراتئژیسینی ائتکیلهییر می؟ نه تهر؟ بیر اؤزجۆ ویا بیر یاپیلاندیرماجی شخص میللی موجادله قوْنوسوندا نه دۆشۆنۆر؟ استراتئژیسی نهدیر؟ تۆرک میللتی ایچین هانکی یاخلاشیم داها فایدالی؟ هانکیسی داها چوْخ تۆرک میللی منفعتلرینی ساغلار؟ بو بیر موباحثه قونوسو اوْلابیلیر می؟
@ilter
👍2🤝1
حق الهی پادشاهان
در دوران پیشامدرن، مشروعیت سیاسی حکومتها اغلب بر پایۀ اعتقادات دینی و الهی شکل میگرفت. مهمترین نظریۀ این دوره آموزۀ «حق الهی پادشاهان» (Divine Right) بود. بر اساس این نظریه، پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا دریافت نموده و به عنوان نمایندگان او بر زمین حکمرانی میکردند. این نظریه به پادشاهان اجازه میداد تا حکومت خود را خارج از کنترل نهادهای انسانی مشروع جلوه دهند. در این نوشته، به بررسی مفهوم حق الهی پادشاهان و تحول آن در دوران مدرن میپردازیم.
حق الهی پادشاهان یک دکترین سیاسی بود که در آن قدرت و مشروعیت پادشاه از طریق ارادۀ الهی توجیه میشد. بر اساس این دیدگاه، پادشاه بهعنوان فردی برتر از رعایا تلقی میشد. او نمایندۀ خداوند بر روی زمین بوده و فرمانرواییاش مورد تأیید الهی بود.
طبق این سنت سیاسی، تنها خدا قادر است به پادشاهان نیروی الهی اعطا کرده و آنان را شایستۀ حکومت کند، یا این مشروعیت را از آنها بگیرد. قدرت و مشروعیت پادشاه نباید از سوی هیچ نیروی زمینی اعم از رعایا، اشراف یا نخبگان به چالش کشیده شود. هرگونه مخالفت با پادشاه، و تلاش برای تحدید قدرت او یا برکناری وی، به معنای بیاحترامی به مقدسات، مخالفت با ارادۀ الهی و سرپیچی از خدا تلقی میشود.
این مفهوم در فرهنگهای مختلف به اشکال گوناگونی بازتاب یافته است. در فرهنگ تورکی، «تانریسال قوت» (Tanrısal Kut) بهعنوان معادل حق الهی پادشاهان شناخته میشد. «قوت» که امروزه شانس و اقبال نیز معنی میدهد، در دوران قدیم به معنای نیرویی مقدس و الهی بود که به پادشاه اعطا میشد تا بتواند حکومت کند. این قدرت از جانب تانری / خداوند به پادشاه داده میشد و وی را قادر به ادارۀ دولت میساخت. این مفهوم در زبان فارسی نیز با اصطلاح «فره ایزدی» معرفی میشود.
در اسلام، دکترین حق الهی به چالش کشیده شده است. برای مثال، در داستان قرآنی محاجۀ ابراهیم و نمرود، ابراهیم با نشان دادن عدم تواناییهای فراطبیعی نمرود، ربوبیت وی را زیر سوال برده و نشان میدهد که، در اندیشۀ قرآنی، هیچ فردی نمیتواند نمایندۀ خدا بر روی زمین باشد. با این حال، بسیاری از حاکمان مسلمان سعی کردهاند مشروعیت خود را با نزدیکی به خاندان پیامبر توجیه کنند و از این طریق قدرت خود را تقویت نمایند.
تحولات سیاسی و اجتماعی قرون ۱۸ و ۱۹ اروپا دکترین حق الهی پادشاهان را متزلزل نمود و اعتقاد به انتصاب حاکم از طرف خدا و مشروعیت الهی حاکمان را بهطور جدی به چالش کشید. نقطۀ عطف این تحولات انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ بود، که در آن، متفکرانی چون ژان ژاک روسو نظریۀ «قرارداد اجتماعی» را مطرح کردند. طبق دکترین سیاسی قرارداد اجتماعی، حاکم با تفویض خداوند منصوب نمیشود. بلکه، طی یک قرارداد یا توافق اجتماعی با ارادۀ مردم انتخاب میشود، و بدینترتیب، مشروعیت حکومت خود را از این قرارداد و رضایت مردم دریافت میکند.
انقلاب کبیر فرانسه، با از میان برداشتن سلطنت مطلقه و حق الهی مشروعیت حکومت، آغازگر تحولات گستردهای در سطح جهانی شد و بهتدریج موجب تغییر شکل حکومت در بسیاری از نقاط جهان گشت. با این وجود، گذار از دکترین حق الهی به قرارداد اجتماعی هنوز در همۀ کشورها بهطور کامل صورت نگرفته است. افراد و گروههایی که ساختارهای پیشامدرن به منافعشان شکل داده است، حفظ آن ساختارها برایشان اهمیت دارد و این باعث ثبات و تداوم آن ساختارهای پیشامدرن میگردد.
حق الهی پادشاهان یکی از مهمترین دکترینهای مشروعیت سیاسی در دوران پیشامدرن بود و در فرهنگهای گوناگون به اشکال مختلف ظهور یافته بود. این دکترین، در دوران مدرن، بهویژه با انقلاب کبیر فرانسه، بهشدت به چالش کشیده شد. با پذیرش نظریۀ قرارداد اجتماعی، مشروعیت حکومتها، به جای تأیید الهی، از اراده و رضایت مردم ناشی شد. هرچند بقایای این دکترین در برخی جوامع همچنان باقی است اما روند کلی تاریخ نشاندهندۀ گذار از مشروعیت الهی به مشروعیت مردمی بوده است.
برگوتای ایلتریش
@ilter
در دوران پیشامدرن، مشروعیت سیاسی حکومتها اغلب بر پایۀ اعتقادات دینی و الهی شکل میگرفت. مهمترین نظریۀ این دوره آموزۀ «حق الهی پادشاهان» (Divine Right) بود. بر اساس این نظریه، پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا دریافت نموده و به عنوان نمایندگان او بر زمین حکمرانی میکردند. این نظریه به پادشاهان اجازه میداد تا حکومت خود را خارج از کنترل نهادهای انسانی مشروع جلوه دهند. در این نوشته، به بررسی مفهوم حق الهی پادشاهان و تحول آن در دوران مدرن میپردازیم.
حق الهی پادشاهان یک دکترین سیاسی بود که در آن قدرت و مشروعیت پادشاه از طریق ارادۀ الهی توجیه میشد. بر اساس این دیدگاه، پادشاه بهعنوان فردی برتر از رعایا تلقی میشد. او نمایندۀ خداوند بر روی زمین بوده و فرمانرواییاش مورد تأیید الهی بود.
طبق این سنت سیاسی، تنها خدا قادر است به پادشاهان نیروی الهی اعطا کرده و آنان را شایستۀ حکومت کند، یا این مشروعیت را از آنها بگیرد. قدرت و مشروعیت پادشاه نباید از سوی هیچ نیروی زمینی اعم از رعایا، اشراف یا نخبگان به چالش کشیده شود. هرگونه مخالفت با پادشاه، و تلاش برای تحدید قدرت او یا برکناری وی، به معنای بیاحترامی به مقدسات، مخالفت با ارادۀ الهی و سرپیچی از خدا تلقی میشود.
این مفهوم در فرهنگهای مختلف به اشکال گوناگونی بازتاب یافته است. در فرهنگ تورکی، «تانریسال قوت» (Tanrısal Kut) بهعنوان معادل حق الهی پادشاهان شناخته میشد. «قوت» که امروزه شانس و اقبال نیز معنی میدهد، در دوران قدیم به معنای نیرویی مقدس و الهی بود که به پادشاه اعطا میشد تا بتواند حکومت کند. این قدرت از جانب تانری / خداوند به پادشاه داده میشد و وی را قادر به ادارۀ دولت میساخت. این مفهوم در زبان فارسی نیز با اصطلاح «فره ایزدی» معرفی میشود.
در اسلام، دکترین حق الهی به چالش کشیده شده است. برای مثال، در داستان قرآنی محاجۀ ابراهیم و نمرود، ابراهیم با نشان دادن عدم تواناییهای فراطبیعی نمرود، ربوبیت وی را زیر سوال برده و نشان میدهد که، در اندیشۀ قرآنی، هیچ فردی نمیتواند نمایندۀ خدا بر روی زمین باشد. با این حال، بسیاری از حاکمان مسلمان سعی کردهاند مشروعیت خود را با نزدیکی به خاندان پیامبر توجیه کنند و از این طریق قدرت خود را تقویت نمایند.
تحولات سیاسی و اجتماعی قرون ۱۸ و ۱۹ اروپا دکترین حق الهی پادشاهان را متزلزل نمود و اعتقاد به انتصاب حاکم از طرف خدا و مشروعیت الهی حاکمان را بهطور جدی به چالش کشید. نقطۀ عطف این تحولات انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹ بود، که در آن، متفکرانی چون ژان ژاک روسو نظریۀ «قرارداد اجتماعی» را مطرح کردند. طبق دکترین سیاسی قرارداد اجتماعی، حاکم با تفویض خداوند منصوب نمیشود. بلکه، طی یک قرارداد یا توافق اجتماعی با ارادۀ مردم انتخاب میشود، و بدینترتیب، مشروعیت حکومت خود را از این قرارداد و رضایت مردم دریافت میکند.
انقلاب کبیر فرانسه، با از میان برداشتن سلطنت مطلقه و حق الهی مشروعیت حکومت، آغازگر تحولات گستردهای در سطح جهانی شد و بهتدریج موجب تغییر شکل حکومت در بسیاری از نقاط جهان گشت. با این وجود، گذار از دکترین حق الهی به قرارداد اجتماعی هنوز در همۀ کشورها بهطور کامل صورت نگرفته است. افراد و گروههایی که ساختارهای پیشامدرن به منافعشان شکل داده است، حفظ آن ساختارها برایشان اهمیت دارد و این باعث ثبات و تداوم آن ساختارهای پیشامدرن میگردد.
حق الهی پادشاهان یکی از مهمترین دکترینهای مشروعیت سیاسی در دوران پیشامدرن بود و در فرهنگهای گوناگون به اشکال مختلف ظهور یافته بود. این دکترین، در دوران مدرن، بهویژه با انقلاب کبیر فرانسه، بهشدت به چالش کشیده شد. با پذیرش نظریۀ قرارداد اجتماعی، مشروعیت حکومتها، به جای تأیید الهی، از اراده و رضایت مردم ناشی شد. هرچند بقایای این دکترین در برخی جوامع همچنان باقی است اما روند کلی تاریخ نشاندهندۀ گذار از مشروعیت الهی به مشروعیت مردمی بوده است.
برگوتای ایلتریش
@ilter
👍7
«دنیای پرسینشده»، «ایرانشهر» و «ایران بزرگ فرهنگی»
یک اصطلاحی در برخی کتب انگلیسیزبان وجود دارد تحت عنوان «دنیای پرسینشده» (The Persianate World). این اصطلاح در زبان فارسی معمولاً با کلمات و عباراتی نظیر «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی» تبلیغ میشود. «دنیای پرسینشده»، «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی»، از طرف واضعین و طرفداران این اصطلاحات، به جغرافیایی اطلاق میشود که در طول تاریخ عموماً دارای حکومتهای خاندانیِ تورک بودند و این حکومتها در دربارشان در کنار زبانهای دیگر از زبان فارسی نیز استفاده میکردند. به بیانی دیگر، «دنیای پرسینشده»، «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی» مفاهیمی هستند که بوسیلۀ آنها سعی میشود با سوءاستفاده از میراث امپراطوریهای تورک و مغول، و «پرسینشده» نامیدن آنها هویت استعماری ـ آریانیستی پهلوی بازسازی شود. شایان دقت است که هویت استعماری ـ آریانیستی پهلوی بر تاریخ ملموسی اتکا ندارد.
طرفداران مختلف کاربرد این مفاهیم را میتوان در دو طیف دستهبندی کرد. یک طیفِ اکثراً خارجنشین و نزدیک به سلطنتطلبان، که اصطلاحات «ایرانشهر» یا «دنیای پرسینشده» را به کار میبرند و زبان فارسی را عنصر سازندۀ اصلی این دنیای خیالیشان تلقی میکنند، و یک طیف در داخل ایران و نزدیک به جمهوری اسلامی، که معمولاً از اصطلاح «ایران بزرگ فرهنگی» استفاده میکنند و، به عنوان عنصر سازنده، مذهب شیعه را برجستهتر از زبان فارسی قلمداد معرفی میکنند.
ریشۀ فکری هر دو طیف را میتوان در پروژۀ «تمدن بزرگ ایرانی» که محمدرضا پهلوی، به قصد اصلاح پروژۀ پدرش، از آن سخن میگفت جستجو کرد.
نقطۀ مشترک هر دو طیف، که در آن با برخی محافل استعماری غربی نیز اشتراک نظر دارند، مخالفت با وجود ملت تورک، و محدود دانستن ملت تورک به کشور تورکیه است. چنانچه یکی از این افراد اخیراً در یک بحث تلگرامی در مورد تورکهای ایران اظهار نموده بود که «ملت تورک بحث انحرافیست».
به نظر طرفداران «دنیای پرسینشده» یا «ایران بزرگ فرهنگی» همۀ مردمان این دنیای خیالی آحاد ملت ایران و احتمالاً به نوعی آریایی هستند؛ فقط برخی از آنها زبانشان تورکی شده است. البته در چگونگی برخورد با تورکها و زبان تورکی دو طیف مذکور نظرات متفاوتی دارند. درحالیکه طرفداران «دنیای پرسینشده»، چنانچه در دوران پهلوی شاهد بودیم، به سرکوب شدید زبانی و فارسیزبانسازی اجباری تورکها معتقدند، هواداران «ایران بزرگ فرهنگی» معمولاً طرفدار «سکوت تا اطلاع ثانوی» و یا «آموزش زبان ترکی آذری» هستند.
بنابراین، چیزی که شایستۀ دقت میباشد این است که وقتی یک هوادار «ایران بزرگ فرهنگی» به یک طرفدار «دنیای پرسینشده» ایراد میگیرد که نباید اجبار زبانی در کار باشد، منظورش دفاع از ملت تورک نیست. بلکه، به اعتقاد وی، عدم اجبار راهی آسانتر برای آسیمیله کردن تورکها محسوب میشود.
@ilter
یک اصطلاحی در برخی کتب انگلیسیزبان وجود دارد تحت عنوان «دنیای پرسینشده» (The Persianate World). این اصطلاح در زبان فارسی معمولاً با کلمات و عباراتی نظیر «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی» تبلیغ میشود. «دنیای پرسینشده»، «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی»، از طرف واضعین و طرفداران این اصطلاحات، به جغرافیایی اطلاق میشود که در طول تاریخ عموماً دارای حکومتهای خاندانیِ تورک بودند و این حکومتها در دربارشان در کنار زبانهای دیگر از زبان فارسی نیز استفاده میکردند. به بیانی دیگر، «دنیای پرسینشده»، «ایرانشهر» یا «ایران بزرگ فرهنگی» مفاهیمی هستند که بوسیلۀ آنها سعی میشود با سوءاستفاده از میراث امپراطوریهای تورک و مغول، و «پرسینشده» نامیدن آنها هویت استعماری ـ آریانیستی پهلوی بازسازی شود. شایان دقت است که هویت استعماری ـ آریانیستی پهلوی بر تاریخ ملموسی اتکا ندارد.
طرفداران مختلف کاربرد این مفاهیم را میتوان در دو طیف دستهبندی کرد. یک طیفِ اکثراً خارجنشین و نزدیک به سلطنتطلبان، که اصطلاحات «ایرانشهر» یا «دنیای پرسینشده» را به کار میبرند و زبان فارسی را عنصر سازندۀ اصلی این دنیای خیالیشان تلقی میکنند، و یک طیف در داخل ایران و نزدیک به جمهوری اسلامی، که معمولاً از اصطلاح «ایران بزرگ فرهنگی» استفاده میکنند و، به عنوان عنصر سازنده، مذهب شیعه را برجستهتر از زبان فارسی قلمداد معرفی میکنند.
ریشۀ فکری هر دو طیف را میتوان در پروژۀ «تمدن بزرگ ایرانی» که محمدرضا پهلوی، به قصد اصلاح پروژۀ پدرش، از آن سخن میگفت جستجو کرد.
نقطۀ مشترک هر دو طیف، که در آن با برخی محافل استعماری غربی نیز اشتراک نظر دارند، مخالفت با وجود ملت تورک، و محدود دانستن ملت تورک به کشور تورکیه است. چنانچه یکی از این افراد اخیراً در یک بحث تلگرامی در مورد تورکهای ایران اظهار نموده بود که «ملت تورک بحث انحرافیست».
به نظر طرفداران «دنیای پرسینشده» یا «ایران بزرگ فرهنگی» همۀ مردمان این دنیای خیالی آحاد ملت ایران و احتمالاً به نوعی آریایی هستند؛ فقط برخی از آنها زبانشان تورکی شده است. البته در چگونگی برخورد با تورکها و زبان تورکی دو طیف مذکور نظرات متفاوتی دارند. درحالیکه طرفداران «دنیای پرسینشده»، چنانچه در دوران پهلوی شاهد بودیم، به سرکوب شدید زبانی و فارسیزبانسازی اجباری تورکها معتقدند، هواداران «ایران بزرگ فرهنگی» معمولاً طرفدار «سکوت تا اطلاع ثانوی» و یا «آموزش زبان ترکی آذری» هستند.
بنابراین، چیزی که شایستۀ دقت میباشد این است که وقتی یک هوادار «ایران بزرگ فرهنگی» به یک طرفدار «دنیای پرسینشده» ایراد میگیرد که نباید اجبار زبانی در کار باشد، منظورش دفاع از ملت تورک نیست. بلکه، به اعتقاد وی، عدم اجبار راهی آسانتر برای آسیمیله کردن تورکها محسوب میشود.
@ilter
👍11
امپراطوری چیست؟
امپراطوری نظمی سیاسی است با دو ویژگی مهم. اول اینکه امپراطور برای رسیدن به این عنوان باید بر تعداد قابل توجهی از ملتهای متمایز، که هر کدام هویت فرهنگی متفاوت خود را دارند و در سرزمینهای جداگانه زندگی میکنند حکومت کند. دقیقاً چند ملت؟ دو یا سه ملت کافی نیست. بیست یا سی ملت هم زیاد است. نقطۀ آغاز امپراطوری بین این دو رقم است.
دوم اینکه امپراطوری با مرزهای انعطافپذیر و اشتهایی بالقوه سیریناپذیر مشخص میشود. امپراطوریها میتوانند ملتها و سرزمینهای بسیاری را ببلعند و هضم کنند، بدون آنکه اساس هویت یا ساختار آنها را تغییر دهند. کشور انگلیس امروزه مرزهای مشخصی دارد که قابل گسترش نیستند، مگر اینکه ساختار و هویت بنیادی این کشور تغییر کند. اما صد سال پیش هر نقطهای در کرۀ زمین میتوانست بخشی از امپراطوری انگلیس باشد.
تنوع فرهنگی و انعطافپذیری مرزی نه تنها ویژگی منحصربهفردی به امپراطوریها داد، بلکه همچنین باعث شد نقشی محوری در تاریخ بازی کنند. این دو ویژگی این امکان را برای امپراطوریها فراهم آورد تا بتوانند گروههای قومی و مناطق زیستبومی مختلف را زیر یک چتر سیاسی واحد گرد آورند و از این طریق تعداد هر چه بیشتری از گونههای انسانی و قسمتهای هر چه بیشتری از سیارۀ زمین را به یکدیگر پیوند دهند.
باید تأکید کرد که امپراطوری تنها با تنوع فرهنگی و انعطافپذیری مرزیاش تعریف میشود، نه با خاستگاهها و شکل حکومت و گستردگی ارضی یا تعداد جمعیتش. امپراطوری لزوماً به دنبال پیروزی نظامی شکل نمیگیرد. امپراطوری آتن در ابتدا از یک پیمان داوطلبانه ایجاد شد و امپراطوری هاپسبورگ به دنبال یک سلسله ائتلافهای هوشمندانۀ ناشی از وصلتهای زناشویی به وجود آمد. همچنین، امپراطوری نباید به دست یک امپراطور خودکامه اداره شود. امپراطوری بریتانیا، که پهناورترین امپراطوری تاریخ بوده است، توسط یک نظام دموکراتیک اداره میشد. دیگر امپراطوریهای دموکراتیک (یا حداقل جمهوری) امپراطوریهای جدید هلند و فرانسه و بلژیک و آمریکا و همچنین امپراطوریهای پیشامدرن نووگورود، روم، کارتاژ، و آتن بودند.
اندازه هم اهمیتی ندارد. امپراطوری میتواند کوچک هم باشد. امپراطوری آتن در دوران اوجش از نظر اندازه بسیار کوچکتر از یونان کنونی بود. امپراطوری آزتک کوچکتر از مکزیک کنونی بود. با این حال هر دو امپراطوری بودند، در حالی که یونان و مکزیک کنونی امپراطوری نیستند. زیرا امپراطوریهای گذشته به تدریج دهها و حتى صدها واحد سیاسی مختلف را تحت سلطۀ خود درآوردند، درحالیکه در مورد این دولتهای کنونی چنین چیزی مصداق ندارد. آتن بر بیش از صد دولتشهر سابقاً مستقل آن زمان حکومت میکرد درحالیکه امپراطوری آزتک، اگر بتوانیم به اسناد مالیاتیاش اتکا کنیم، بر بیش از ۳۷۱ قوم و قبیله مختلف فرمان میراند.
چهطور ممکن بود این همه گروههای مردمی مختلف را در خاک یک دولت مدرن کوچک جا داد؟ ممکن بود زیرا در گذشته اقوام پراکندۀ بسیار بیشتری در دنیا وجود داشت که هر کدام متشکل از جمعیت کمتری بود و سرزمین کمتری را در مقایسه با ملتهای معمول کنونی اشغال میکرد. سرزمین بین مدیترانه و رود اردن، که امروزه در آتش جاهطلبیهای دو قوم میسوزد، در عصر کتاب مقدس دهها ملت و قوم و پادشاهی کوچک و دولتشهر را در خود جای میداد.
امپراطوریها یکی از دلایل اصلی کاهش شدید تنوع بشری بودند. قدرت درهمکوبندۀ امپراطوری به تدریج ویژگیهای منحصر به فرد اقوام کثیری مثل نومانتیاییها را از بین برد و آنها را به گروههای جدید و بسیار بزرگتری تبدیل کرد.
منبع. یووال نوح هراری. (۱۳۹۶). انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر، صص ۴۷۱-۴۶۹.
@ilter
امپراطوری نظمی سیاسی است با دو ویژگی مهم. اول اینکه امپراطور برای رسیدن به این عنوان باید بر تعداد قابل توجهی از ملتهای متمایز، که هر کدام هویت فرهنگی متفاوت خود را دارند و در سرزمینهای جداگانه زندگی میکنند حکومت کند. دقیقاً چند ملت؟ دو یا سه ملت کافی نیست. بیست یا سی ملت هم زیاد است. نقطۀ آغاز امپراطوری بین این دو رقم است.
دوم اینکه امپراطوری با مرزهای انعطافپذیر و اشتهایی بالقوه سیریناپذیر مشخص میشود. امپراطوریها میتوانند ملتها و سرزمینهای بسیاری را ببلعند و هضم کنند، بدون آنکه اساس هویت یا ساختار آنها را تغییر دهند. کشور انگلیس امروزه مرزهای مشخصی دارد که قابل گسترش نیستند، مگر اینکه ساختار و هویت بنیادی این کشور تغییر کند. اما صد سال پیش هر نقطهای در کرۀ زمین میتوانست بخشی از امپراطوری انگلیس باشد.
تنوع فرهنگی و انعطافپذیری مرزی نه تنها ویژگی منحصربهفردی به امپراطوریها داد، بلکه همچنین باعث شد نقشی محوری در تاریخ بازی کنند. این دو ویژگی این امکان را برای امپراطوریها فراهم آورد تا بتوانند گروههای قومی و مناطق زیستبومی مختلف را زیر یک چتر سیاسی واحد گرد آورند و از این طریق تعداد هر چه بیشتری از گونههای انسانی و قسمتهای هر چه بیشتری از سیارۀ زمین را به یکدیگر پیوند دهند.
باید تأکید کرد که امپراطوری تنها با تنوع فرهنگی و انعطافپذیری مرزیاش تعریف میشود، نه با خاستگاهها و شکل حکومت و گستردگی ارضی یا تعداد جمعیتش. امپراطوری لزوماً به دنبال پیروزی نظامی شکل نمیگیرد. امپراطوری آتن در ابتدا از یک پیمان داوطلبانه ایجاد شد و امپراطوری هاپسبورگ به دنبال یک سلسله ائتلافهای هوشمندانۀ ناشی از وصلتهای زناشویی به وجود آمد. همچنین، امپراطوری نباید به دست یک امپراطور خودکامه اداره شود. امپراطوری بریتانیا، که پهناورترین امپراطوری تاریخ بوده است، توسط یک نظام دموکراتیک اداره میشد. دیگر امپراطوریهای دموکراتیک (یا حداقل جمهوری) امپراطوریهای جدید هلند و فرانسه و بلژیک و آمریکا و همچنین امپراطوریهای پیشامدرن نووگورود، روم، کارتاژ، و آتن بودند.
اندازه هم اهمیتی ندارد. امپراطوری میتواند کوچک هم باشد. امپراطوری آتن در دوران اوجش از نظر اندازه بسیار کوچکتر از یونان کنونی بود. امپراطوری آزتک کوچکتر از مکزیک کنونی بود. با این حال هر دو امپراطوری بودند، در حالی که یونان و مکزیک کنونی امپراطوری نیستند. زیرا امپراطوریهای گذشته به تدریج دهها و حتى صدها واحد سیاسی مختلف را تحت سلطۀ خود درآوردند، درحالیکه در مورد این دولتهای کنونی چنین چیزی مصداق ندارد. آتن بر بیش از صد دولتشهر سابقاً مستقل آن زمان حکومت میکرد درحالیکه امپراطوری آزتک، اگر بتوانیم به اسناد مالیاتیاش اتکا کنیم، بر بیش از ۳۷۱ قوم و قبیله مختلف فرمان میراند.
چهطور ممکن بود این همه گروههای مردمی مختلف را در خاک یک دولت مدرن کوچک جا داد؟ ممکن بود زیرا در گذشته اقوام پراکندۀ بسیار بیشتری در دنیا وجود داشت که هر کدام متشکل از جمعیت کمتری بود و سرزمین کمتری را در مقایسه با ملتهای معمول کنونی اشغال میکرد. سرزمین بین مدیترانه و رود اردن، که امروزه در آتش جاهطلبیهای دو قوم میسوزد، در عصر کتاب مقدس دهها ملت و قوم و پادشاهی کوچک و دولتشهر را در خود جای میداد.
امپراطوریها یکی از دلایل اصلی کاهش شدید تنوع بشری بودند. قدرت درهمکوبندۀ امپراطوری به تدریج ویژگیهای منحصر به فرد اقوام کثیری مثل نومانتیاییها را از بین برد و آنها را به گروههای جدید و بسیار بزرگتری تبدیل کرد.
منبع. یووال نوح هراری. (۱۳۹۶). انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر، صص ۴۷۱-۴۶۹.
@ilter
👍4👎1
قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوق مویدو؟ (۱/۲)
قونویا گیرمهدن و سوْروموزو جواپلامادان اؤنجه، قاجارلارین اؤزلرینی بیر ایمپاراتورلوق گؤروپ گؤرمهدیکلرینی بلیرتمک داها یاخشی اولور. قاجار شاهلارینین بیر عونوانی دا، بیلدیغینیز کیمی، خاقان ایدی. اؤرنهگین، فتحعلیشاهین بیر لقبی «ابوالخواقین بدرالسلاطین فتحعلی شاه قاجار» ایدی؛ ناصیرالدینشاه ایچین «خاقان صاحبقران» لقب قولانیلیردی. خاقان تورکچهده خانلارین خانی، شاهلارین شاهی و یا ایمپاراتور دئمکدیر. دولاییسییلا قاجارلار اؤزلرینی خاقانلیق و یا ایمپاراتورلوق بیلیردی. قاجارلار حتتا، عابباس امانت «تاریخ مدرن ایران» کیتابیندا یازدیغی کیمی، اؤزلرینی «دونیانین مرکزی اولان بیر ایمپاراتورلوق» بیلیردی.
قونوموزا گلیرسک، ایمپاراتورلوغون تانیم و تعریفیندن باشلاماق گرک؟ بیر دئولته نه زامان ایمپاراتورلوق دئنیر؟ بیر دئولته ایمپاراتورلوق دییهبیلمک ایچین هانکی شرطلر گرهکلیدیر؟ بونون ایچین اوچ شرط لازیمدیر. یانی، بو اوچ شرط بیر دئولت ایچین گئچرلییسه، او دئولت ایمپاراتورلوق اولاراق قبول ائدیلهبیلیر.
۱) دئولتین تبعهلری، اؤزلرینه اؤزگو یورتلاردا یاشایان، اؤزلرینه اؤزگو کولتورلری اولان مختلف اتنیکلر و میللتلردن اولمالی. تبعهلرین هامیسی بیر اتنیکدن اولورسا، بیر دیل دانیشیرسا، بیر کولتوره صاحییپ ایسه، او دئولت ایمپاراتورلوق دگیل دئمکدیر. ۲) دئولتین سینیرلاری اسنک و منعطف اولمالی. قونشولاری اوزرینه توپراق ایددیعاسی اولمالی. شرطلر ال وئریرسه، توپراق آلماق ایچین قونشولارینا سالدیرمالی. ۳) دئولتین یؤنهتیم بیچیمی اوتوکراسی یا خودکامگی اولمامالی. یانی بیر نوع گلهنکسل یا سنتی فدرالیسم حاکیم اولمالی. دئولتی بیر شخص یؤنهتمهمهلی یانی. ایندی باخالیم قاجار دئولتی ایمپاراتورلوق مویموش؟ بحث ائدیلن شو اوچ شرطی کونترول ائتمهلییک.
۱) قاجارلار متنوع میللتلره می حوکومت ائدیردی؟ تورک، تات، تاجیک، عرپ، کورمانج، لور، سوران، و بلوچ کیمی فرقلی توپلولوقلار میللت می دگیل می سوروسونون جوابینا باغلی بو. بونلار فرقلی میللتلر ایسه، هر بیرینین آیری کولتورو و توپراقلاری وار ایسه، دئمک قاجار دئولتی چئشیتلی میللتلره حؤکم ائدیرمیش. آما شو توپلولوقلاری، یا داها دوغروسو ایندیکی ایران اهالیسینی فرقلی میللت اولاراق قبول ائتمهسک، او زامان بیرینجی شرط قاجار دئولتی اوزرینده گئچرلی دگیل دئمکدیر.
۲) قاجار سینیرلاری اسنک و منعطف می ایدی؟ هیه، ایلک گوندن سون گونه قدر رسمی مرز دییه بیر شئی یوخدو. بیر گون اینگیلتره ایله آفغانیستان ایچین ساواشیرلاردی، بیر گون روسلار ایله قافقاز ایچین، و بیر گون عوثمانلی ایله عیراق ایچین. قاجارین سون گونلرینده بیله هرکس بامباشقا بیر اؤلکه چیخارماق ایستیردی قاجار توپراقلاریندان. اینگیلتره و روسیهنین ۱۹۱۵ آنلاشماسی گرچکلشسه ایدی، کی روسیهده بلشویک دئوریمی اولماسایدی گرچکلشهجکدی، ایندی ایران آدیندا بیر اؤلکه ده یوخدو. اینگیلتره گونئی بؤلگهلرده پرسیا قورموشدو، قوزئی بؤلگهلر ده بلکی تورکمانیه ایدی ایندی. قاجارلار گوچلو بر دئولت اولسایدی، قافقازی روسلاردان، عیراقی عوثمانلیدان آلابیلسهلردی، ایندی اورالار دا ایران ایدی. و ... دولاییسییلا، گؤردوغوموز کیمی ایمپاراتورلوق اولمانین ایکینجی شرطی قاجارلار دئولتی ایچین بایاغی گئچرلیدیر.
۳) گلهلیم اۆچۆنجۆ شرطه. قاجار دئولتی اوْتوْکراسی می ایدی؟ هر شئیی شاه می بلیرلیردی؟ دگیلدی. قاجار دئولتی بیلدیغیمیز کیمی گلهنکسل و سنتی بیر فدرالیسم ایله یؤنهتیلیردی. معمولن آشاغیلاییجی ادبییاتلا قاجارلار ملوکالطوایفی ایدی دئییرلر. یانی اوچونجو شرط ده گئچرلیدیر.
سونوچ اولاراق، هم قاجارلار اؤزلرینی ایمپاراتورلوق بیلیردی، هم ده بحث ائدیلن هر اوچ ایمپاراتورلوق شرطی قاجار دئولتی حاققیندا گئچرلیدیر. دوْلاییسییلا، قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوق ایدی.
برگوتای ایلتریش
@ilter
قونویا گیرمهدن و سوْروموزو جواپلامادان اؤنجه، قاجارلارین اؤزلرینی بیر ایمپاراتورلوق گؤروپ گؤرمهدیکلرینی بلیرتمک داها یاخشی اولور. قاجار شاهلارینین بیر عونوانی دا، بیلدیغینیز کیمی، خاقان ایدی. اؤرنهگین، فتحعلیشاهین بیر لقبی «ابوالخواقین بدرالسلاطین فتحعلی شاه قاجار» ایدی؛ ناصیرالدینشاه ایچین «خاقان صاحبقران» لقب قولانیلیردی. خاقان تورکچهده خانلارین خانی، شاهلارین شاهی و یا ایمپاراتور دئمکدیر. دولاییسییلا قاجارلار اؤزلرینی خاقانلیق و یا ایمپاراتورلوق بیلیردی. قاجارلار حتتا، عابباس امانت «تاریخ مدرن ایران» کیتابیندا یازدیغی کیمی، اؤزلرینی «دونیانین مرکزی اولان بیر ایمپاراتورلوق» بیلیردی.
قونوموزا گلیرسک، ایمپاراتورلوغون تانیم و تعریفیندن باشلاماق گرک؟ بیر دئولته نه زامان ایمپاراتورلوق دئنیر؟ بیر دئولته ایمپاراتورلوق دییهبیلمک ایچین هانکی شرطلر گرهکلیدیر؟ بونون ایچین اوچ شرط لازیمدیر. یانی، بو اوچ شرط بیر دئولت ایچین گئچرلییسه، او دئولت ایمپاراتورلوق اولاراق قبول ائدیلهبیلیر.
۱) دئولتین تبعهلری، اؤزلرینه اؤزگو یورتلاردا یاشایان، اؤزلرینه اؤزگو کولتورلری اولان مختلف اتنیکلر و میللتلردن اولمالی. تبعهلرین هامیسی بیر اتنیکدن اولورسا، بیر دیل دانیشیرسا، بیر کولتوره صاحییپ ایسه، او دئولت ایمپاراتورلوق دگیل دئمکدیر. ۲) دئولتین سینیرلاری اسنک و منعطف اولمالی. قونشولاری اوزرینه توپراق ایددیعاسی اولمالی. شرطلر ال وئریرسه، توپراق آلماق ایچین قونشولارینا سالدیرمالی. ۳) دئولتین یؤنهتیم بیچیمی اوتوکراسی یا خودکامگی اولمامالی. یانی بیر نوع گلهنکسل یا سنتی فدرالیسم حاکیم اولمالی. دئولتی بیر شخص یؤنهتمهمهلی یانی. ایندی باخالیم قاجار دئولتی ایمپاراتورلوق مویموش؟ بحث ائدیلن شو اوچ شرطی کونترول ائتمهلییک.
۱) قاجارلار متنوع میللتلره می حوکومت ائدیردی؟ تورک، تات، تاجیک، عرپ، کورمانج، لور، سوران، و بلوچ کیمی فرقلی توپلولوقلار میللت می دگیل می سوروسونون جوابینا باغلی بو. بونلار فرقلی میللتلر ایسه، هر بیرینین آیری کولتورو و توپراقلاری وار ایسه، دئمک قاجار دئولتی چئشیتلی میللتلره حؤکم ائدیرمیش. آما شو توپلولوقلاری، یا داها دوغروسو ایندیکی ایران اهالیسینی فرقلی میللت اولاراق قبول ائتمهسک، او زامان بیرینجی شرط قاجار دئولتی اوزرینده گئچرلی دگیل دئمکدیر.
۲) قاجار سینیرلاری اسنک و منعطف می ایدی؟ هیه، ایلک گوندن سون گونه قدر رسمی مرز دییه بیر شئی یوخدو. بیر گون اینگیلتره ایله آفغانیستان ایچین ساواشیرلاردی، بیر گون روسلار ایله قافقاز ایچین، و بیر گون عوثمانلی ایله عیراق ایچین. قاجارین سون گونلرینده بیله هرکس بامباشقا بیر اؤلکه چیخارماق ایستیردی قاجار توپراقلاریندان. اینگیلتره و روسیهنین ۱۹۱۵ آنلاشماسی گرچکلشسه ایدی، کی روسیهده بلشویک دئوریمی اولماسایدی گرچکلشهجکدی، ایندی ایران آدیندا بیر اؤلکه ده یوخدو. اینگیلتره گونئی بؤلگهلرده پرسیا قورموشدو، قوزئی بؤلگهلر ده بلکی تورکمانیه ایدی ایندی. قاجارلار گوچلو بر دئولت اولسایدی، قافقازی روسلاردان، عیراقی عوثمانلیدان آلابیلسهلردی، ایندی اورالار دا ایران ایدی. و ... دولاییسییلا، گؤردوغوموز کیمی ایمپاراتورلوق اولمانین ایکینجی شرطی قاجارلار دئولتی ایچین بایاغی گئچرلیدیر.
۳) گلهلیم اۆچۆنجۆ شرطه. قاجار دئولتی اوْتوْکراسی می ایدی؟ هر شئیی شاه می بلیرلیردی؟ دگیلدی. قاجار دئولتی بیلدیغیمیز کیمی گلهنکسل و سنتی بیر فدرالیسم ایله یؤنهتیلیردی. معمولن آشاغیلاییجی ادبییاتلا قاجارلار ملوکالطوایفی ایدی دئییرلر. یانی اوچونجو شرط ده گئچرلیدیر.
سونوچ اولاراق، هم قاجارلار اؤزلرینی ایمپاراتورلوق بیلیردی، هم ده بحث ائدیلن هر اوچ ایمپاراتورلوق شرطی قاجار دئولتی حاققیندا گئچرلیدیر. دوْلاییسییلا، قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوق ایدی.
برگوتای ایلتریش
@ilter
👍4
قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوق مویدو؟ (۲/۲)
بحثیمیزله ایلگیلی ایکی مسأله واردیر. بیرینجیسی پهلوی دئولتینین ده ایمپاراتورلوق اولوپ اولمادیغی. پهلوی دئولتی ایمپاراتورلوق دگیلدی. پهلویلر ده فرقلی میللتلره حؤکم ائتدی آما، سینیرلاری اسنک دگیلدی. پهلوی دئولتی هئچ بیر قونشو اوزرینده توپراق ایددیعاسی یوخدو. دیققت ائدهلیم کی مرزی اختلاف و توپراق ایددیعاسی ایکی فرقلی قونودور. آیریجا، پهلوی دئولتی متمرکز و مطلقه بیر دئولتدی. سنتی فدرالیسمدن خبر یوخدو. نتیجهده، ایمپاراتورلوق شرطلرینین سادهجه بیرینجیسی پهلوی دئولتی حاققیندا گئچرلیدیر. یانی، اوچ شرطدن ایکیسی گئچرلی اولمادیغی ایچین پهلوی دئولتی بیر ایمپاراتورلوق دگیلدی.
ایکینجی مسأله شودور: نییه فارسی کیتاپلاردا قاجار دئولتینی بیر ایمپاراتورلوق اولاراق یازمیرلار؟ چوخ موحتمل بونون سیاسی ندنلری واردیر. بحث ائدیلن بیرینجی شرط سیاسی جهتدن گونوموزده چوخ اؤنم داشیماقدادیر. قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوقدو دئمک ایران چوخمیللتلی بیر اؤلکهدیر دئمکدیر. بو اوزدن طبیعیدیر کی ایرانلیلارین هامیسینی آریایی بیر میللت گؤرن، یانی تورکلرین بیر میللت اولدوغونو قبول ائتمهین شخصلر و گروپلار قاجار دئولتینین بیر ایمپاراتورلوق اولماسینی دا قبول ائتمهیهجکلر. یانی، ایرانین چئشیتلی و متنوع میللتلردن اولوشماسینی اینکار ائتمک ایچین قاجار دئولتینین ده بیر ایمپاراتورلوق اولماسینی اینکار ائتمک لازیم. بونا گؤره.
برگوتای ایلتریش
@ilter
بحثیمیزله ایلگیلی ایکی مسأله واردیر. بیرینجیسی پهلوی دئولتینین ده ایمپاراتورلوق اولوپ اولمادیغی. پهلوی دئولتی ایمپاراتورلوق دگیلدی. پهلویلر ده فرقلی میللتلره حؤکم ائتدی آما، سینیرلاری اسنک دگیلدی. پهلوی دئولتی هئچ بیر قونشو اوزرینده توپراق ایددیعاسی یوخدو. دیققت ائدهلیم کی مرزی اختلاف و توپراق ایددیعاسی ایکی فرقلی قونودور. آیریجا، پهلوی دئولتی متمرکز و مطلقه بیر دئولتدی. سنتی فدرالیسمدن خبر یوخدو. نتیجهده، ایمپاراتورلوق شرطلرینین سادهجه بیرینجیسی پهلوی دئولتی حاققیندا گئچرلیدیر. یانی، اوچ شرطدن ایکیسی گئچرلی اولمادیغی ایچین پهلوی دئولتی بیر ایمپاراتورلوق دگیلدی.
ایکینجی مسأله شودور: نییه فارسی کیتاپلاردا قاجار دئولتینی بیر ایمپاراتورلوق اولاراق یازمیرلار؟ چوخ موحتمل بونون سیاسی ندنلری واردیر. بحث ائدیلن بیرینجی شرط سیاسی جهتدن گونوموزده چوخ اؤنم داشیماقدادیر. قاجار دئولتی بیر ایمپاراتورلوقدو دئمک ایران چوخمیللتلی بیر اؤلکهدیر دئمکدیر. بو اوزدن طبیعیدیر کی ایرانلیلارین هامیسینی آریایی بیر میللت گؤرن، یانی تورکلرین بیر میللت اولدوغونو قبول ائتمهین شخصلر و گروپلار قاجار دئولتینین بیر ایمپاراتورلوق اولماسینی دا قبول ائتمهیهجکلر. یانی، ایرانین چئشیتلی و متنوع میللتلردن اولوشماسینی اینکار ائتمک ایچین قاجار دئولتینین ده بیر ایمپاراتورلوق اولماسینی اینکار ائتمک لازیم. بونا گؤره.
برگوتای ایلتریش
@ilter
👍6
👍8
حقیقتی سؤیلهمکدن ساقین وازگئچمهیین
میلاددان اؤنجه ۳۳۹. ایلده ۳ آتینا یورتداشی سوقراط ایله ایلگیلی شیکایتده بولونموش، اونون یارغیلانماسینی ایستهمیشلردی. فیلوزوفو، شهرین تانریلارینا عیبادت ائتمهمکله، دینه یئنیلیکلر گتیرمکله و آتینالی گنچ ارککلرین اخلاقینی پوزماقلا سوچلوردولار؛ بونلار اؤیلهسینه آغیر سوچلاردی کی فیلوزوفا اؤلوم جزاسی وئریلمهسینی طلپ ائدیرلردی.
سوقراط اونلاری بیلگهجه بیر سوکونتله قارشیلادی. فلسفهسینی محکمه اؤنونده ردّ ائتمهسی ایچین کندیسینه (اؤزونه) بیر فورصت وئریلمیش اولماسینا قارشین، توپلوم طرفیندن قبول گؤرونمهسینه یاردیم ائدهجک اولانی دگیل ایناندیغی شئیی یاپدی و پلاتو’نون (افلاطون’ون) بیزه آختاردیغینا (نقل ائتدیگینه) گؤره ژوری اویهلرینه شو جرأتکار سؤزلری سؤیلهدی:
سولوق (نفس) آلدیغیم و عاقلیم باشیمدا اولدوغو سورهجه فلسفه ایله اوغراشماقدان، سیزه اؤگوتلر وئرمکدن و تانیدیغیم هرکسه دوغرویو آنلاتماقدان آصلا وازگئچمهیهجم ... ائوئت بگلر ... منی برائت ائتدیرسهنیز ده ائتدیرمهسهنیز ده، ۱۰۰ دفعه اؤلمم گرهکسه بیله، بیلین کی داورانیشلاریمی دگیشتیرمهیهجم.
و بؤیلهجه فیلوزوف حایاتینین سون گونلرینی گئچیرمک اوزره آتینا حبسخاناسینا یوللاندی؛ اؤلومو ایسه فلسفه تاریخینه چوخ اؤنملی بیر آن اولاراق گئچدی.
قایناق. فلسفهنین تسلّیسی، آلن دو بوتون
@ilter
میلاددان اؤنجه ۳۳۹. ایلده ۳ آتینا یورتداشی سوقراط ایله ایلگیلی شیکایتده بولونموش، اونون یارغیلانماسینی ایستهمیشلردی. فیلوزوفو، شهرین تانریلارینا عیبادت ائتمهمکله، دینه یئنیلیکلر گتیرمکله و آتینالی گنچ ارککلرین اخلاقینی پوزماقلا سوچلوردولار؛ بونلار اؤیلهسینه آغیر سوچلاردی کی فیلوزوفا اؤلوم جزاسی وئریلمهسینی طلپ ائدیرلردی.
سوقراط اونلاری بیلگهجه بیر سوکونتله قارشیلادی. فلسفهسینی محکمه اؤنونده ردّ ائتمهسی ایچین کندیسینه (اؤزونه) بیر فورصت وئریلمیش اولماسینا قارشین، توپلوم طرفیندن قبول گؤرونمهسینه یاردیم ائدهجک اولانی دگیل ایناندیغی شئیی یاپدی و پلاتو’نون (افلاطون’ون) بیزه آختاردیغینا (نقل ائتدیگینه) گؤره ژوری اویهلرینه شو جرأتکار سؤزلری سؤیلهدی:
سولوق (نفس) آلدیغیم و عاقلیم باشیمدا اولدوغو سورهجه فلسفه ایله اوغراشماقدان، سیزه اؤگوتلر وئرمکدن و تانیدیغیم هرکسه دوغرویو آنلاتماقدان آصلا وازگئچمهیهجم ... ائوئت بگلر ... منی برائت ائتدیرسهنیز ده ائتدیرمهسهنیز ده، ۱۰۰ دفعه اؤلمم گرهکسه بیله، بیلین کی داورانیشلاریمی دگیشتیرمهیهجم.
و بؤیلهجه فیلوزوف حایاتینین سون گونلرینی گئچیرمک اوزره آتینا حبسخاناسینا یوللاندی؛ اؤلومو ایسه فلسفه تاریخینه چوخ اؤنملی بیر آن اولاراق گئچدی.
قایناق. فلسفهنین تسلّیسی، آلن دو بوتون
@ilter
👍5
Forwarded from Hakkın Yolunda, Milletin Yanında
ویژگیهای شخصیتی آتاتۆرک
ارزش اخلاقی «مصطفی کمال آتاتورک» در این نکته است که نگذاشت با وی به صورت مقامی بالاتر از انسان رفتار کنند و به مقام نیمهخداییاش برسانند و اقلیت مخالف را تا آنجا که انتقادات و راهنماییهایشان موجب پیشرفت و ترقی ترکیه به نحو سالم و منطقی میشد، تقویت میکرد.
ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم ترکیه، ترجمۀ علیاصغر بهرامبیگی، ص ۱۱۲.
@ilter
ارزش اخلاقی «مصطفی کمال آتاتورک» در این نکته است که نگذاشت با وی به صورت مقامی بالاتر از انسان رفتار کنند و به مقام نیمهخداییاش برسانند و اقلیت مخالف را تا آنجا که انتقادات و راهنماییهایشان موجب پیشرفت و ترقی ترکیه به نحو سالم و منطقی میشد، تقویت میکرد.
ویلیام اسپنسر، سرزمین و مردم ترکیه، ترجمۀ علیاصغر بهرامبیگی، ص ۱۱۲.
@ilter
👌4
فرامکین، د. (۲۰۰۱). صلحی برای پایان دادن به همۀ صلحها: سقوط امپراتوری عثمانی و ایجاد خاورمیانۀ مدرن.
خلاصۀ فصل ۵۲. «پرسیا (ایران)»
بخش یکم
بخش دوم
پیدیاف متن کامل کتاب
@ilter
خلاصۀ فصل ۵۲. «پرسیا (ایران)»
بخش یکم
بخش دوم
پیدیاف متن کامل کتاب
@ilter
👍2
خلاصۀ فصل ۵۲ از کتاب «صلحی برای پایان دادن به همۀ صلحها: سقوط امپراتوری عثمانی و ایجاد خاورمیانۀ مدرن» نوشتۀ دیوید فرامکین
قسمت اول
در پایان جنگ جهانی اول، مشغولیتهای دولت بریتانیا در جاهای دیگر باعث شد این دولت توجه چندانی به اوضاع ایران نداشته باشد و دست لرد کرزن در ایران باز گذاشته شود. کرزن رئیس کمیتۀ شرقی کابینه بود و از سال ۱۹۱۹ به بعد وزیر امور خارجۀ بریتانیا شد.
وی یک متخصص ایران بود و کتابش، پرسیا و مسألۀ پرسین (۱۸۹۲)، در زبان انگلیسی یک مرجع مهم ایرانشناسی محسوب میشد. کرزن، ضمن مطالعه در مورد ترکستان، که نتیجۀ آن را در کتابی به نام روسیه در آسیای مرکزی (۱۸۸۹) شرح داده است، متوجه طرحهای توسعهطلبانۀ روسها شد، و در مقابل آن، یک استراتژی مبتنی بر ایجاد «یک پیوند اسلامی از دولتها» بر روی خطی از ترکستان تا سرزمینهای عثمانی طراحی نمود. در سالهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۵، که کرزن سمت فرمانفرمایی و نائبالسلطنهٔ هندوستان را عهدهدار بود، این استراتژی در سیاستهای وی نیز برجسته شد اما در سالهای متعاقب جنگ جهانی اول که نخستوزیر چرچیل مایل به عقبنشینی از تقریباً همه جای این خط بود، کرزن توان بازسازی چنین خط طولانیای را نداشت. با این وجود، در ایران کرزن سیاست انفرادی خود را حفظ کرد.
به نظر وی، که از دههها پیش به آن اعتقاد داشت، یکپارچگی ایران برای مقابله با روسیه مهم بود و باید به عنوان یک هدف اصلی سیاست بریتانیا باقی میماند. اما قدرت وی برای چنین کاری ناکافی بود. بنابراین، یک رژیم جدید، قرارداد ۱۹۱۹، طراحی و سازماندهی کرد که در آن قرار بود ایران یک کشور مستقل تحتالحمایۀ بریتانیا باشد. اما کرزن دچار اشتباه محاسباتی شده بود. خوشرفتاریهای رژیم نوپای بلشویک باعث شده بود ایرانیان توسعهطلبیهای روسیۀ تزاری را فراموش کنند. آنها اینک بریتانیا را به عنوان تهدید میدیدند و تقریباً همۀ نشریات و روزنامهها قرارداد انگلو ـ پرسین را محکوم کردند.
اما مانع اصلی اجرای قرارداد این بود که باید به تصویب مجلس ملی ایران میرسید درحالیکه مجلس از سال ۱۹۱۵ جلسهای تشکیل نداده بود. این موضوع مهم بود زیرا کرزن میخواست به همکاران و منتقدانش نشان دهد که این قرارداد توافقی با «ملت ایرانی» و بیانگر ارادۀ آن است. اما، نخستوزیران ایرانی که نسبت به توان کنترل خود بر اعضای انتخابی مجلس مطمئن نبودند، تشکیل آن را مرتب به تأخیر میانداختند. از طرف دیگر، رفتارهای رژیم بلشویک مبنی بر لغو یکطرفۀ قراردادهای ظالمانۀ روسیه تزاری با ایران باعث جذابیت بلشویسم و روسها بین برخی ایرانیان شده بود، و این موجب رنجش آنها از مفاد قرارداد انگلو ـ پرسین میشد که خواهان کنترل بریتانیا بر ایران بود. بنابراین قرارداد تا بهار ۱۹۲۰ که تحولات سمت و سویی جدید و متفاوت یافت اجرا نشد.
@ilter
قسمت اول
در پایان جنگ جهانی اول، مشغولیتهای دولت بریتانیا در جاهای دیگر باعث شد این دولت توجه چندانی به اوضاع ایران نداشته باشد و دست لرد کرزن در ایران باز گذاشته شود. کرزن رئیس کمیتۀ شرقی کابینه بود و از سال ۱۹۱۹ به بعد وزیر امور خارجۀ بریتانیا شد.
وی یک متخصص ایران بود و کتابش، پرسیا و مسألۀ پرسین (۱۸۹۲)، در زبان انگلیسی یک مرجع مهم ایرانشناسی محسوب میشد. کرزن، ضمن مطالعه در مورد ترکستان، که نتیجۀ آن را در کتابی به نام روسیه در آسیای مرکزی (۱۸۸۹) شرح داده است، متوجه طرحهای توسعهطلبانۀ روسها شد، و در مقابل آن، یک استراتژی مبتنی بر ایجاد «یک پیوند اسلامی از دولتها» بر روی خطی از ترکستان تا سرزمینهای عثمانی طراحی نمود. در سالهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۵، که کرزن سمت فرمانفرمایی و نائبالسلطنهٔ هندوستان را عهدهدار بود، این استراتژی در سیاستهای وی نیز برجسته شد اما در سالهای متعاقب جنگ جهانی اول که نخستوزیر چرچیل مایل به عقبنشینی از تقریباً همه جای این خط بود، کرزن توان بازسازی چنین خط طولانیای را نداشت. با این وجود، در ایران کرزن سیاست انفرادی خود را حفظ کرد.
به نظر وی، که از دههها پیش به آن اعتقاد داشت، یکپارچگی ایران برای مقابله با روسیه مهم بود و باید به عنوان یک هدف اصلی سیاست بریتانیا باقی میماند. اما قدرت وی برای چنین کاری ناکافی بود. بنابراین، یک رژیم جدید، قرارداد ۱۹۱۹، طراحی و سازماندهی کرد که در آن قرار بود ایران یک کشور مستقل تحتالحمایۀ بریتانیا باشد. اما کرزن دچار اشتباه محاسباتی شده بود. خوشرفتاریهای رژیم نوپای بلشویک باعث شده بود ایرانیان توسعهطلبیهای روسیۀ تزاری را فراموش کنند. آنها اینک بریتانیا را به عنوان تهدید میدیدند و تقریباً همۀ نشریات و روزنامهها قرارداد انگلو ـ پرسین را محکوم کردند.
اما مانع اصلی اجرای قرارداد این بود که باید به تصویب مجلس ملی ایران میرسید درحالیکه مجلس از سال ۱۹۱۵ جلسهای تشکیل نداده بود. این موضوع مهم بود زیرا کرزن میخواست به همکاران و منتقدانش نشان دهد که این قرارداد توافقی با «ملت ایرانی» و بیانگر ارادۀ آن است. اما، نخستوزیران ایرانی که نسبت به توان کنترل خود بر اعضای انتخابی مجلس مطمئن نبودند، تشکیل آن را مرتب به تأخیر میانداختند. از طرف دیگر، رفتارهای رژیم بلشویک مبنی بر لغو یکطرفۀ قراردادهای ظالمانۀ روسیه تزاری با ایران باعث جذابیت بلشویسم و روسها بین برخی ایرانیان شده بود، و این موجب رنجش آنها از مفاد قرارداد انگلو ـ پرسین میشد که خواهان کنترل بریتانیا بر ایران بود. بنابراین قرارداد تا بهار ۱۹۲۰ که تحولات سمت و سویی جدید و متفاوت یافت اجرا نشد.
@ilter
👍2
خلاصۀ فصل ۵۲ کتاب «صلحی برای پایان دادن به همۀ صلحها: سقوط امپراتوری عثمانی و ایجاد خاورمیانۀ مدرن» نوشتۀ دیوید فرامکین
قسمت دوم
در بهار ۱۹۲۰، ناوگان دریایی کوچک بریتانیا، که از آگوست ۱۹۱۸ در دریای خزر مستقر شده بود، و پادگان بریتانیا در بندر انزلی مورد حملۀ غافلگیرانۀ بلشویکها قرار گرفت؛ انگلیسیها وادار به عقبنشینی شدند؛ و در عرض چند هفته بعد از آن، جمهوری شورایی ایران در رشت اعلام موجودیت کرد. به عبارت دیگر، قرارداد ۱۹۱۹ قبل از اینکه فرصت اجرا بیابد شکست خورد. انگلیسیها که مدعی حمایت از ایران در مقابل روسیه بودند، عملاً شکست خورده بودند.
در پاییز ۱۹۲۰، یک فرمانده جدید بریتانیایی، سرلشکر ادموند آیرونساید، به ایران فرستاده شد تا اوضاع را سر و سامان دهد. برخلاف کرزن، آیرونساید مخالف مخالفت با بلشویکها بود. به نظر وی، بریتانیا و روسیه هر دو باید نیروهای خود را از ایران خارج کنند و ایران یک دولت مستقل باقی بماند. برنامۀ آیرونساید استفاده از نیروی ۶۰۰۰ نفری قزاق بود که در سال ۱۸۷۹ توسط روسیۀ تزاری و برای محافظت از شاه قاجار ایجاد شده بود اما بعد از انقلاب بلشویکی عملاً توسط بریتانیا کنترل میشد. آیرونساید، فرمانده روسی نیروی قزاق را، که در مقابله با نیروهای جمهوری شورایی ایران ناکام مانده بود، اخراج کرده، و یک سرهنگ ایرانی به نام رضا را به فرماندهی قزاق منصوب نمود. در ۱۵ فوریه ۱۹۲۰ آیرونساید در ملاقات با احمد شاه قاجار خواستار اعطای مقامی بلندپایه به رضا شد اما شاه مخالفت نمود. شش روز بعد، رضا، با کمک آیرونساید و در رأس ۳۰۰۰ نیروهای قزاق به تهران حمله کرده و طی کودتایی خود را به سمت فرمانده کل نیروهای مسلح ایران منصوب نمود.
پنج روز بعد، در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱، دولت جدید ایران رسماً قرارداد ۱۹۱۹ را رد کرد درحالیکه معاهدهای را با شوروی امضا نمود. رویداد دوگانۀ ایران با دو رویداد مشابه دیگر تقریباً مصادف شد. عقد قرارداد بین روسیه شوروی با افغانستان و ترکیۀ کمالیست. سه کشوری که به مدت بیش از یک قرن محل رقابت روسیه و بریتانیا بودند، در اولین اقدام سیاست خارجیشان قراردادی با روسیه بستند؛ قراردادی علیه امپریالیسم، که مشخصاً علیه بریتانیا بود. دلیل این تحولات برتری قدرت روسها نبود. آنها به خاطر جنگ، انقلاب و جنگ داخلی قدرت چندانی نداشتند. بلشویکها الهامبخش این دولتهای جدید شده بودند.
در واقع، حمایت بلشویکها از ایران علیه بریتانیا بخشی از استراتژی کلی روسیه در منطقه بود. روسها سعی داشتند با حمایت از ناسیونالیستها در کشورهای خاورمیانه موقعیت بریتانیا در این منطقه را متزلزل کنند. در پی این سیاست شوروی، قدرت چانهزنی ترکیۀ مورد حمایت شوروی در مقابل بریتانیا تقویت شد؛ توان مقاومت گروههای عراقی در مقابل حاکمیت بریتانیایی در این کشور ارتقاء یافت؛ و خیابانهای سایر کشورهای عربی از عربستان سعودی تا مصر مملو از معترضینی شد که آمده بودند تا سیاستها و تصمیمات بریتانیا در بارۀ سرنوشتشان را رد کنند.
@ilter
قسمت دوم
در بهار ۱۹۲۰، ناوگان دریایی کوچک بریتانیا، که از آگوست ۱۹۱۸ در دریای خزر مستقر شده بود، و پادگان بریتانیا در بندر انزلی مورد حملۀ غافلگیرانۀ بلشویکها قرار گرفت؛ انگلیسیها وادار به عقبنشینی شدند؛ و در عرض چند هفته بعد از آن، جمهوری شورایی ایران در رشت اعلام موجودیت کرد. به عبارت دیگر، قرارداد ۱۹۱۹ قبل از اینکه فرصت اجرا بیابد شکست خورد. انگلیسیها که مدعی حمایت از ایران در مقابل روسیه بودند، عملاً شکست خورده بودند.
در پاییز ۱۹۲۰، یک فرمانده جدید بریتانیایی، سرلشکر ادموند آیرونساید، به ایران فرستاده شد تا اوضاع را سر و سامان دهد. برخلاف کرزن، آیرونساید مخالف مخالفت با بلشویکها بود. به نظر وی، بریتانیا و روسیه هر دو باید نیروهای خود را از ایران خارج کنند و ایران یک دولت مستقل باقی بماند. برنامۀ آیرونساید استفاده از نیروی ۶۰۰۰ نفری قزاق بود که در سال ۱۸۷۹ توسط روسیۀ تزاری و برای محافظت از شاه قاجار ایجاد شده بود اما بعد از انقلاب بلشویکی عملاً توسط بریتانیا کنترل میشد. آیرونساید، فرمانده روسی نیروی قزاق را، که در مقابله با نیروهای جمهوری شورایی ایران ناکام مانده بود، اخراج کرده، و یک سرهنگ ایرانی به نام رضا را به فرماندهی قزاق منصوب نمود. در ۱۵ فوریه ۱۹۲۰ آیرونساید در ملاقات با احمد شاه قاجار خواستار اعطای مقامی بلندپایه به رضا شد اما شاه مخالفت نمود. شش روز بعد، رضا، با کمک آیرونساید و در رأس ۳۰۰۰ نیروهای قزاق به تهران حمله کرده و طی کودتایی خود را به سمت فرمانده کل نیروهای مسلح ایران منصوب نمود.
پنج روز بعد، در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱، دولت جدید ایران رسماً قرارداد ۱۹۱۹ را رد کرد درحالیکه معاهدهای را با شوروی امضا نمود. رویداد دوگانۀ ایران با دو رویداد مشابه دیگر تقریباً مصادف شد. عقد قرارداد بین روسیه شوروی با افغانستان و ترکیۀ کمالیست. سه کشوری که به مدت بیش از یک قرن محل رقابت روسیه و بریتانیا بودند، در اولین اقدام سیاست خارجیشان قراردادی با روسیه بستند؛ قراردادی علیه امپریالیسم، که مشخصاً علیه بریتانیا بود. دلیل این تحولات برتری قدرت روسها نبود. آنها به خاطر جنگ، انقلاب و جنگ داخلی قدرت چندانی نداشتند. بلشویکها الهامبخش این دولتهای جدید شده بودند.
در واقع، حمایت بلشویکها از ایران علیه بریتانیا بخشی از استراتژی کلی روسیه در منطقه بود. روسها سعی داشتند با حمایت از ناسیونالیستها در کشورهای خاورمیانه موقعیت بریتانیا در این منطقه را متزلزل کنند. در پی این سیاست شوروی، قدرت چانهزنی ترکیۀ مورد حمایت شوروی در مقابل بریتانیا تقویت شد؛ توان مقاومت گروههای عراقی در مقابل حاکمیت بریتانیایی در این کشور ارتقاء یافت؛ و خیابانهای سایر کشورهای عربی از عربستان سعودی تا مصر مملو از معترضینی شد که آمده بودند تا سیاستها و تصمیمات بریتانیا در بارۀ سرنوشتشان را رد کنند.
@ilter
👍2
پروفئسؤر مومتاز تورخان’ین ۱۹۵۸’ده یازدیغی «غرپلیلشمهنین نهرهسیندهییز؟» کیتابینین پروفئسؤر ایسکندر اؤکسۆز’جه اؤزهتی:
«اوْخوما یازما بیلمهیهن جاهیللره اوْخوما یازما اؤگرهتیرسهنیز، اوْخوما یازما بیلن جاهیللر الده ائدرسینیز».
قایناق. ایسکندر اؤکسۆز، تۆرک'ۆم عؤذۆر دیلهریم، بیلگه کۆلتۆر صنعت، ایستانبول، ۲۰۱۳، ص ۱۹۸
@ilter
«اوْخوما یازما بیلمهیهن جاهیللره اوْخوما یازما اؤگرهتیرسهنیز، اوْخوما یازما بیلن جاهیللر الده ائدرسینیز».
قایناق. ایسکندر اؤکسۆز، تۆرک'ۆم عؤذۆر دیلهریم، بیلگه کۆلتۆر صنعت، ایستانبول، ۲۰۱۳، ص ۱۹۸
@ilter
👌2
در تاریخنگاری فارسی، گفتمان حاکم بر تاریخنویسی سالهای پایانی دورۀ قاجار «گفتمان فروپاشی» است. بدینترتیب که سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱ را، که رضا میرپنج با کودتای انگلیسی بر سر کار آمد، سالهای هرجومرج و عدم امنیت نشان میدهند. اما آیا واقعاً چنین بوده است؟ آیا این رویکرد تلاشی جهت مشروعیتسازی برای رضا میرپنج نیست؟
اولیور باست (۲۰۰۹) در مقالهٔ «فروپاشی گفتمان فروپاشی» در کتاب «ایران در قرن بیستم»، با ویراستاری تورج اتابکی، استدلال میکند که گرچه دههٔ دوم قرن بیستم در تاریخنگاری فارسی با گفتمان فروپاشی مشخص شده و به دلیل تا کنون به چالش کشیده نشدن به فرهنگ سیاسی ایرانیان تبدیل شده است اما اینک زمان آن فرا رسیده که در آن شک کرد و آن را زیر سوال برد. زیرا به عقیدۀ وی، ایدئولوژی زیربنایی و یک ویژگی ثابت حکومتهای ایران از زمان رضا شاه تا کنون «ناسیونالیسم قومی بهشدت متمرکزساز و فارسیساز» بوده است (باست، ۲۰۰۹، ۶۲).
روشن است که ناسیونالیستهای قومی فارسیساز تمایلی به زیر سؤال بردن مشروعیت رضا میرپنج ندارند. بنابراین، آنها علاقه دارند سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱ را با گفتمان فروپاشی تعریف کنند تا بتوانند رضا میرپنج را منجی ایران، حافظ تمامیت ارضی و قهرمان ملی قوم فارس نشان دهند.
برگوتای ایلتریش
@ilter
اولیور باست (۲۰۰۹) در مقالهٔ «فروپاشی گفتمان فروپاشی» در کتاب «ایران در قرن بیستم»، با ویراستاری تورج اتابکی، استدلال میکند که گرچه دههٔ دوم قرن بیستم در تاریخنگاری فارسی با گفتمان فروپاشی مشخص شده و به دلیل تا کنون به چالش کشیده نشدن به فرهنگ سیاسی ایرانیان تبدیل شده است اما اینک زمان آن فرا رسیده که در آن شک کرد و آن را زیر سوال برد. زیرا به عقیدۀ وی، ایدئولوژی زیربنایی و یک ویژگی ثابت حکومتهای ایران از زمان رضا شاه تا کنون «ناسیونالیسم قومی بهشدت متمرکزساز و فارسیساز» بوده است (باست، ۲۰۰۹، ۶۲).
روشن است که ناسیونالیستهای قومی فارسیساز تمایلی به زیر سؤال بردن مشروعیت رضا میرپنج ندارند. بنابراین، آنها علاقه دارند سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۱ را با گفتمان فروپاشی تعریف کنند تا بتوانند رضا میرپنج را منجی ایران، حافظ تمامیت ارضی و قهرمان ملی قوم فارس نشان دهند.
برگوتای ایلتریش
@ilter
Telegram
Okurevi
Iran in the 20th Century: Historiography and Political Culture
Touraj Atabaki
2009
@okurevi
Touraj Atabaki
2009
@okurevi
👏4👍3
