گفت نیروهایی که این ایام رفیقهاشون شهید شدن و خودشون هم جانباز شدن، هنوز مشغول کارن! گفت خداشاهده طرف یه دستش قطع شده، داره با دست دیگهش کار میکنه..
ما مگه با این مردم
تسلیم میشیم؟
هرگز..
@ir_tavabin
ما مگه با این مردم
تسلیم میشیم؟
هرگز..
@ir_tavabin
«وال استریت ژورنال» به نقل از مسؤولان اسرائیلی: در طی ماهها ماموران موساد قطعات پهپادها را به داخل ایران قاچاق کردند. عملیات ما در ایران از مدتها قبل برنامهریزی شده بود. بخشی از عملیات ما علیه حوثیها در یمن به عنوان تمرین حمله به ایران انجام شد.
دیگه کسی نباید بگه که ایران این جنگ رو شروع کرد!
@ir_tavabin
دیگه کسی نباید بگه که ایران این جنگ رو شروع کرد!
@ir_tavabin
«لدينا صبرٌ واحد وكل مافي هذه الحياة
يريد أن يختبره...!»
«یک صبر برایمان مانده
و همهٔ دنیا میخواهد آن را امتحان کند...!»
@ir_tavabin
يريد أن يختبره...!»
«یک صبر برایمان مانده
و همهٔ دنیا میخواهد آن را امتحان کند...!»
@ir_tavabin
برای چه بغض کنم؟ برای چه اشک بریزم؟ این فقط یک تصویر ساده از دو دوست همرزم است. یکی برادرش را سی سال پیش به دست امام حسین سپرده بود و چند روز پیش هم خودش را به روضهی رضوان اربابش رسانده است. و دیگری هم پیر و حکیم ماست که از پانزده سال قبل انقلاب تا به امروز، برای اعتلای کلمه الله، اسلام و ایران جنگیده، جانباز شده و ایستاده است. این تصویر و این مردان برای من حماسهاند نه دلیلی برای عزاداری. فردا که به تشییع مردانمان بروم، اشک نمیریزم. همهاش را بغض میکنم و میگذارم جای مناسبی در قلب و سینهام. روزی که با منجی رجعت کنند آن روز اگر باشم، اگر پارکابشان بشوم، اگر اذنِ قربانی شدن و ریختن خونم پیش پایشان را ندهند، حتماً توی آغوششان، اشک شوق خواهم ریخت..
#سید_مصطفی_موسوی
@ir_tavabin
#سید_مصطفی_موسوی
@ir_tavabin
توابین | سید مصطفی موسوی
وقتی انسان در مییابد که ارادهی حق در کرهی زمین باید با دستان او محقّق شود، دیگر چگونه دست از تلاش بردارد؟ نه، يأس از جنود شیطان است و مؤمن هرگز دل به یأس نمیبازد #روایت_فتح گفتارمتنِ فیلمِ " پل" @ir_tavabin
وقتی انسان در مییابد که ارادهی حق در کرهی زمین باید با دستان او محقّق شود، دیگر چگونه دست از تلاش بردارد؟ نه، يأس از جنود شیطان است و مؤمن هرگز دل به یأس نمیبازد
شهید آقا سید مرتضی آوینی
گفتار متنِ فیلمِ "پل"
@ir_tavabin
شهید آقا سید مرتضی آوینی
گفتار متنِ فیلمِ "پل"
@ir_tavabin
چند خط زیر از کتاب "ابوالمشاغل" ازمرحوم نادر ابراهیمی انتخاب شده است که یکی از بهترینِ نوشته های اوست.
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند. حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...
گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده،و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...
@ir_tavabin
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند. حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...
گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده،و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...
@ir_tavabin
اولاً که ادا درآوردن برای میمونه.
دوماً معلومه چقدر سوختی که یه رهبرِ آدمحسابی تو این دنیا آدم حسابت نکرده.
سوماً با همهی دک و پزت، تا ابد بازندهای قمارباز بدبخت! این از دست و پا زدنهات معلومه حروملقمه...
@ir_tavabin
دوماً معلومه چقدر سوختی که یه رهبرِ آدمحسابی تو این دنیا آدم حسابت نکرده.
سوماً با همهی دک و پزت، تا ابد بازندهای قمارباز بدبخت! این از دست و پا زدنهات معلومه حروملقمه...
@ir_tavabin
برای کسانی که تشییع تاریخی امروز رو نتونستن شرکت کنن..
جای همتون خالی ❤️
شهیدامونو
روی سرمون گذاشتیم..
@ir_tavabin
جای همتون خالی ❤️
شهیدامونو
روی سرمون گذاشتیم..
@ir_tavabin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کفنپوشی را در این مملکت
خمینی کبیر، باب کرد
او یادمان داد نترسیم
و برای اسلام و وطن
از جان هم بگذریم..
@ir_tavabin
خمینی کبیر، باب کرد
او یادمان داد نترسیم
و برای اسلام و وطن
از جان هم بگذریم..
@ir_tavabin