Forwarded from 📚هزار حکایت📚📚 (غلامرضا طاهری)
🌸🌸🌸🌸🌸
از کانال اجتماعی
#هزارحکایت 💫
حاوی گلچینی از مطالب آموزنده اجتماعی و رفتاری...
#سردارتنها 🌴
@hezarhekayatJLT
📚📚 #هزارحکایت📚📚
👈دیدن کنید
#لینک_کانال را بدوستان خود هدیه بدهید
🌸💫🌸
از کانال اجتماعی
#هزارحکایت 💫
حاوی گلچینی از مطالب آموزنده اجتماعی و رفتاری...
#سردارتنها 🌴
@hezarhekayatJLT
📚📚 #هزارحکایت📚📚
👈دیدن کنید
#لینک_کانال را بدوستان خود هدیه بدهید
🌸💫🌸
Forwarded from 📚هزار حکایت📚📚 (غلامرضا طاهری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌷نوحه خواني قديمي با صدای سوسن خواننده، که مربوط به دوران پیش از انقلاب است !
#سردارتنها 🌴
@hezarhekayatJLT
📚📚 #هزارحکایت📚📚
🌸💫🌸
#سردارتنها 🌴
@hezarhekayatJLT
📚📚 #هزارحکایت📚📚
🌸💫🌸
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عاشورای حسینی را بر همه شیفتگان و رهروان امام حسین علیه السلام تسلیت عرض می نماییم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
غلامرضاطاهری
دبیر جامعه لرتباران ایران
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://www.instagram.com/p/CEOS2BIjliA/?igshid=ykss75w1klky
عاشورای حسینی را بر همه شیفتگان و رهروان امام حسین علیه السلام تسلیت عرض می نماییم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
غلامرضاطاهری
دبیر جامعه لرتباران ایران
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
https://www.instagram.com/p/CEOS2BIjliA/?igshid=ykss75w1klky
Instagram
«وحدت اقوام(جامعه لرتباران)
هنگام خوردن آب نگوییم سلام بر حسین(ع) چون او تشنه ٱب نبود، او تشنه انسانیت و آزادگی بود این بار هر گاه کسی را بخشیدیم و به او فرصت دوباره دادیم، بگوییم سلام بر حسین هر گاه ظلم را دیدیم و سکوت نکردیم بگوییم سلام بر حسین هرگاه گرسنه ای رادیدیم و ساده از کنارش…
🏴 🏴 🏴 🏴
عاشورای حسینی بر پویندگان واقعی آن ابر مرد ایثار و شهادت تسلیت باد
🏴 🏴 🏴 🏴
#غلامرضاطاهری
دبیر جامعه لرتباران ایران
🏴 🏴 🏴 🏴
https://www.instagram.com/p/CEhaJmvjA3N/?igshid=1a3jzq9xjz37k
عاشورای حسینی بر پویندگان واقعی آن ابر مرد ایثار و شهادت تسلیت باد
🏴 🏴 🏴 🏴
#غلامرضاطاهری
دبیر جامعه لرتباران ایران
🏴 🏴 🏴 🏴
https://www.instagram.com/p/CEhaJmvjA3N/?igshid=1a3jzq9xjz37k
Instagram
«وحدت اقوام(جامعه لرتباران)
آموخته ایم از تو وفــاداری را خون تو نوشت معنی یاری را ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز ز چشمت آبـرو داری را 🏴 تاسوعای حسینی، روز یقین و وفاداری، تسلیت باد جامعه لرتباران ایران
Forwarded from کتابخانه جغرافیایی دکتر منوچهر فرج زاده
جغرافیای طبیعی لرستان.pdf
13.7 MB
متن کامل کتاب جغرافیای طبیعی لرستان تالیف دکتر داریوش یاراحمدی
کتابخانه دکتر منوچهر فرج زاده
https://www.tg-me.com/ManuchehrFarajzadeh
کتابخانه دکتر منوچهر فرج زاده
https://www.tg-me.com/ManuchehrFarajzadeh
(به نام خدا)
#گزارش_جلسه_جامعه_لرتباران
#درهتل_پارس_اهواز
💫در تاریخ پنجشنبه سوم مهرماه ۱۳۹۹ جلسه ای با حضور
💫 دکتر شادمان پوراحمدی عضو هیئت مدیره جامعه لرتباران
💫مهندس غلامرضا طاهری دبیر جامعه لرتباران و تنی چند از اعضاء مجموعه در هتل پارس اهواز به میزبانی دکتر شادمان پوراحمدی
👈با موضوع مهمترین اهداف جامعه لرتباران و برسی راهکارهای اجتماعی فرهنگی و اقتصادی برگزار شد
💫👈در این جلسه دکتر پوراحمدی گزارشی در خصوص
💥 طرح ایران آباد
💥طرحهای اشتغال زایی
💥طرحهای اقتصادی تولیدی در سه بازه کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت ارائه کردند
👈دکتر پوراحمدی طراح طرح بزرگ
طرح ایران آباد که مدتها پیش به منظور تولید و اشتغالزایی هستند که دولت یازدهم این طرح را تایید و برای برسی ابعاد واجراء آن به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده است....
💥در این جلسه مهندس غلامرضاطاهری دبیر جامعه لرتباران ضمن تشکر از برگزاری این جلسه و برسی این طرحها قول مساعد دادند که با میدانی عملکردن جامعه لرتباران با همه توان با تیم های اقتصادی،تولیدی و معیشتی مردم با بکارگیری و مشاوره از بهترین کارگروههای اقتصادی این مجموعه نهایت تلاش و همکاری را داشته باشند
💥در این جلسه مهندس طاهری با تاکید بر ، برطرف کردن هر چه سریعتر مشکلات معیشتی مردم در خواست کردند که طرحهای تولیدی,اشتغالزایی که تولید کار و اشتغال را به دنبال دارد را در اولویت کاری خود قرار بدهند
همچنین گزارشی از روند پیشرفت فیزیکی و عملی جامعه لرتباران در خصوص مسائل مختلف این مجموعه در استانهای مختلف را ارائه کردند
💥👈در ادامه جلسه دکتر پوراحمدی در توضیحات موارد مطرح شده توسط مهندس طاهری توضیح دادند آمادگی دارند پس از برسی طرح ایران آباد توسط مجلس که یک طرح کاملا کارشناسی شده میباشد مدیریت اجراء این طرح بزرگ اشتغالزایی و درآمدی را با همکاری متخصصین هر بخش بعهده بگیرند
در ادامه👈در خصوص طرح بزرگ تاسیس و تولید کارخانجات و شرکتهای
💫مجتمع بزرگ فولاد و شرکت کشت و صنعت و تولیدی از چقندر قند که حداقل اشتغال ۵۰۰۰ نفر را مستقیما در فاز اول بدنبال دارد از کلیه سرمایه گزاران و مسئولان که شرایط همکاری و عضویت در هیئت مدیره (وسهامداران) این شرکتها که با عنوان شرکت تعاونی سهامی عام را دارند در خواست کردند هر چه زودتر با هماهنگی لازم اقتدام کنند
👈همچنین از عموم متخصصین جامعه لرتباران دعوت به همکاری کردند و ابراز امیدواری کردند که سرمایه گزارانی که شرایط مشارکت در این پروژه های عظیم را دارنداز این طرحهای ارزشمند استقبال کنند
💥 در پایان این جلسه به سوالات خبرنگاران پاسخ داده شد
@iranJLT
#گزارش_جلسه_جامعه_لرتباران
#درهتل_پارس_اهواز
💫در تاریخ پنجشنبه سوم مهرماه ۱۳۹۹ جلسه ای با حضور
💫 دکتر شادمان پوراحمدی عضو هیئت مدیره جامعه لرتباران
💫مهندس غلامرضا طاهری دبیر جامعه لرتباران و تنی چند از اعضاء مجموعه در هتل پارس اهواز به میزبانی دکتر شادمان پوراحمدی
👈با موضوع مهمترین اهداف جامعه لرتباران و برسی راهکارهای اجتماعی فرهنگی و اقتصادی برگزار شد
💫👈در این جلسه دکتر پوراحمدی گزارشی در خصوص
💥 طرح ایران آباد
💥طرحهای اشتغال زایی
💥طرحهای اقتصادی تولیدی در سه بازه کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت ارائه کردند
👈دکتر پوراحمدی طراح طرح بزرگ
طرح ایران آباد که مدتها پیش به منظور تولید و اشتغالزایی هستند که دولت یازدهم این طرح را تایید و برای برسی ابعاد واجراء آن به مجلس شورای اسلامی ارائه کرده است....
💥در این جلسه مهندس غلامرضاطاهری دبیر جامعه لرتباران ضمن تشکر از برگزاری این جلسه و برسی این طرحها قول مساعد دادند که با میدانی عملکردن جامعه لرتباران با همه توان با تیم های اقتصادی،تولیدی و معیشتی مردم با بکارگیری و مشاوره از بهترین کارگروههای اقتصادی این مجموعه نهایت تلاش و همکاری را داشته باشند
💥در این جلسه مهندس طاهری با تاکید بر ، برطرف کردن هر چه سریعتر مشکلات معیشتی مردم در خواست کردند که طرحهای تولیدی,اشتغالزایی که تولید کار و اشتغال را به دنبال دارد را در اولویت کاری خود قرار بدهند
همچنین گزارشی از روند پیشرفت فیزیکی و عملی جامعه لرتباران در خصوص مسائل مختلف این مجموعه در استانهای مختلف را ارائه کردند
💥👈در ادامه جلسه دکتر پوراحمدی در توضیحات موارد مطرح شده توسط مهندس طاهری توضیح دادند آمادگی دارند پس از برسی طرح ایران آباد توسط مجلس که یک طرح کاملا کارشناسی شده میباشد مدیریت اجراء این طرح بزرگ اشتغالزایی و درآمدی را با همکاری متخصصین هر بخش بعهده بگیرند
در ادامه👈در خصوص طرح بزرگ تاسیس و تولید کارخانجات و شرکتهای
💫مجتمع بزرگ فولاد و شرکت کشت و صنعت و تولیدی از چقندر قند که حداقل اشتغال ۵۰۰۰ نفر را مستقیما در فاز اول بدنبال دارد از کلیه سرمایه گزاران و مسئولان که شرایط همکاری و عضویت در هیئت مدیره (وسهامداران) این شرکتها که با عنوان شرکت تعاونی سهامی عام را دارند در خواست کردند هر چه زودتر با هماهنگی لازم اقتدام کنند
👈همچنین از عموم متخصصین جامعه لرتباران دعوت به همکاری کردند و ابراز امیدواری کردند که سرمایه گزارانی که شرایط مشارکت در این پروژه های عظیم را دارنداز این طرحهای ارزشمند استقبال کنند
💥 در پایان این جلسه به سوالات خبرنگاران پاسخ داده شد
@iranJLT
آدم ها و زبان مادری
آدم های احمق یا ضعیف از زبان مادری خود شرمسار و شرمنده می شوند. این گونه آدم ها تحت تاثیر القائات قرار می گیرند. شستشوی مغزی شدهاند. زبان مادری را مربوط به گذشته می دانند. آن را بی کلاس یا مانع پیشرفت می دانند. یک طوری برخورد می کنند انگار زبان مادری هم کفش است که باید کفش نویی جای آن خرید. مرعوب هستند..... مرغ همسایه را همیشه غاز می بینند.
آدم های نادان به زبان مادری خود فخرفروشی می کنند.زبان مادری من چنین است، چنان است. کهن ترین است. چندمین زبان چنین و چنان جهان است. موجب اعجاب زبان شناسان است..... زبان مادری من کامل ترین است، غنی ترین است. و حتی به زبان دیگران توهین می کنند یا آن را دست کم و ضعیف و پایین تر از زبان خود می گیرند.
آدم های دانا هیچ ادعایی ندارند ولی زبان مادری خود را دوست دارند. آن را انتقال می دهند. برای زبان مادری خود کار می کنند، تولید می کنند، آن را می شناسانند، ترویج می کنند، برای آن قلم می زنند..... اگر هم نتوانند به هر دلیلی برای زبان مادری خود کاری کنند به آن ضربه نمی زنند، مانع سر راه آن نمی شوند.به همه زبان ها و گویش های جهان احترام می گذارند.
@iranJLT
آدم های احمق یا ضعیف از زبان مادری خود شرمسار و شرمنده می شوند. این گونه آدم ها تحت تاثیر القائات قرار می گیرند. شستشوی مغزی شدهاند. زبان مادری را مربوط به گذشته می دانند. آن را بی کلاس یا مانع پیشرفت می دانند. یک طوری برخورد می کنند انگار زبان مادری هم کفش است که باید کفش نویی جای آن خرید. مرعوب هستند..... مرغ همسایه را همیشه غاز می بینند.
آدم های نادان به زبان مادری خود فخرفروشی می کنند.زبان مادری من چنین است، چنان است. کهن ترین است. چندمین زبان چنین و چنان جهان است. موجب اعجاب زبان شناسان است..... زبان مادری من کامل ترین است، غنی ترین است. و حتی به زبان دیگران توهین می کنند یا آن را دست کم و ضعیف و پایین تر از زبان خود می گیرند.
آدم های دانا هیچ ادعایی ندارند ولی زبان مادری خود را دوست دارند. آن را انتقال می دهند. برای زبان مادری خود کار می کنند، تولید می کنند، آن را می شناسانند، ترویج می کنند، برای آن قلم می زنند..... اگر هم نتوانند به هر دلیلی برای زبان مادری خود کاری کنند به آن ضربه نمی زنند، مانع سر راه آن نمی شوند.به همه زبان ها و گویش های جهان احترام می گذارند.
@iranJLT
♍️بر احوال این مردم باید گریست
آینده زبان لری در خطر است این یک واقعیت تلخ است هرچند خیلی از لرها ککشان هم نمی گزد تازه احساس باکلاس شدن هم می کنند.
خدا را شکر، به دخترم لری یاد داده ام آن هم نه لری معمولی بلکه لری به قولی لری خیلی غلیظ و اصیل . فارسی و انگلیسی را هم بدون هیچ مشکلی بلد است.
ولی بارها از من می پرسد بابا چرا هیچکدام از بچه ها تو خیابان لری حرف نمی زنند؟؟
چه بگویم به یک کودک خردسال
بگویم لرها از روی ناآگاهی یا ترس از لهجه و تمسخر و مدرسه یا تصور توهم آمیز پیشرفت و باکلاس شدن یا باهوش شدن یا بخاطر چشم و همچشمی های عوامانه دست به قتل عام زبان مادری زده اند؟ و به این قتل عام وحشتناک ضدفرهنگی هورا هم می کشند.
تازه اگر در مخمصه یا رو دربایستی هویتی هم قرار بگیرند دست به توجیه می زنند یا می گویند نگران نباش بزرگ که شدند خودشان یاد می گیرند( دیگر نمی دانند این نسل کودکان لر فارس زبان و نه فارسی دان ممکن است در نسل حاضر که هنوز سرچشمه لری در اطرافشان خشک نشده لری را تا حدود متفاوتی یاد بگیرند هرچند اکثر قاطع آنها دیگر به هیچ وجه لرزبان نخواهند شد ولی دو یا سه نسل دیگر ابتدا زبان لری و سپس به پیرو آن فرهنگ و هویت لری با همه متعلقات و شاخه های آن منقرض خواهد شد و از بین خواهد رفت اگر وضع برنگردد و کاری نشود ) یا اینکه توجیه می کنند و سری یا ابرویی تکان می دهند می گویند لری که لهجه است.
جالب هم هست می بینی ادعای افتخار و تعصب به هویت لری را هم دارند!
کسی با فارسی یاد گرفتن کودکان مخالف نیست. ولی نکته این است که کودک لر باید لرزبان فارسی دان بار بیاید مثل همه متخصصان لر در زمینه های مختلف نه فارس زبان.
کودکان لر دارند همه_ استثنائات را کنار بگذارید _ فارس زبان حتی فارس زبان لری گریز تربیت می شوند و این از نظر علمی و تجربه اثبات شده مکرر در تاریخ، یعنی نواخته شدن زنگ خطر انقراض زبان، فرهنگ و هویت در سه نسل بعد. حالا هی بیاییم توجیه کنیم.
بر اوضاع فرهنگی این قوم و تحصیلکردگان توجیه گرش باید گریست.
✍ #غلامرضا_مهرآموز
@iranJLT
آینده زبان لری در خطر است این یک واقعیت تلخ است هرچند خیلی از لرها ککشان هم نمی گزد تازه احساس باکلاس شدن هم می کنند.
خدا را شکر، به دخترم لری یاد داده ام آن هم نه لری معمولی بلکه لری به قولی لری خیلی غلیظ و اصیل . فارسی و انگلیسی را هم بدون هیچ مشکلی بلد است.
ولی بارها از من می پرسد بابا چرا هیچکدام از بچه ها تو خیابان لری حرف نمی زنند؟؟
چه بگویم به یک کودک خردسال
بگویم لرها از روی ناآگاهی یا ترس از لهجه و تمسخر و مدرسه یا تصور توهم آمیز پیشرفت و باکلاس شدن یا باهوش شدن یا بخاطر چشم و همچشمی های عوامانه دست به قتل عام زبان مادری زده اند؟ و به این قتل عام وحشتناک ضدفرهنگی هورا هم می کشند.
تازه اگر در مخمصه یا رو دربایستی هویتی هم قرار بگیرند دست به توجیه می زنند یا می گویند نگران نباش بزرگ که شدند خودشان یاد می گیرند( دیگر نمی دانند این نسل کودکان لر فارس زبان و نه فارسی دان ممکن است در نسل حاضر که هنوز سرچشمه لری در اطرافشان خشک نشده لری را تا حدود متفاوتی یاد بگیرند هرچند اکثر قاطع آنها دیگر به هیچ وجه لرزبان نخواهند شد ولی دو یا سه نسل دیگر ابتدا زبان لری و سپس به پیرو آن فرهنگ و هویت لری با همه متعلقات و شاخه های آن منقرض خواهد شد و از بین خواهد رفت اگر وضع برنگردد و کاری نشود ) یا اینکه توجیه می کنند و سری یا ابرویی تکان می دهند می گویند لری که لهجه است.
جالب هم هست می بینی ادعای افتخار و تعصب به هویت لری را هم دارند!
کسی با فارسی یاد گرفتن کودکان مخالف نیست. ولی نکته این است که کودک لر باید لرزبان فارسی دان بار بیاید مثل همه متخصصان لر در زمینه های مختلف نه فارس زبان.
کودکان لر دارند همه_ استثنائات را کنار بگذارید _ فارس زبان حتی فارس زبان لری گریز تربیت می شوند و این از نظر علمی و تجربه اثبات شده مکرر در تاریخ، یعنی نواخته شدن زنگ خطر انقراض زبان، فرهنگ و هویت در سه نسل بعد. حالا هی بیاییم توجیه کنیم.
بر اوضاع فرهنگی این قوم و تحصیلکردگان توجیه گرش باید گریست.
✍ #غلامرضا_مهرآموز
@iranJLT
Forwarded from 📚هزار حکایت📚📚
💫هیچ دیدی در اوج نا امیدی و درماندگی به یکباره دستی نامرئی به یه شکلی حتی موقتا مشکلت رو حل کنه؟
💫تا به حال شده یه تصمیمی رو بگیری،مصمم به انجامش باشی اما نتونی انجامش بدی بخاطر شرایط خاص خودش؟؟؟
💫تا به حال شده ،از روی نیاز امیدوارانه دری رو بزنی اما...صاحبخونه فارغ از اوضاعت در رو باز نکنه...
💫تا به حال شده یه قفلی رو بخوای باز کنی اما کلیدش پیشت نباشه...اما یکدفعه دستی میاد و قفل و در رو باز میکنه تا امیدوارترت میکنه؟؟؟
💫شده تا به حال از رو دلتنگی،ترس از امروز و فردا ،شرم ویک غرور شکسته ،نیاز و رفع نیاز مجبور بشی قلم برداری و کاغذی رو سیاه کنی ...از دلتنگی فقط بنویسی بدون توجه دیگران؟؟؟
💫👈امیدوارم هیچوقت هیچ عزیزی تو چنین شرایطی گیر نکنه!!!
اما بدون اگه کسی متوجه نشده و نفهمید هزار بار هم بگی باز متوجه نمیشه،چون نمیخواهد که بفهمه...
👈پس زیاد خودتو نشکن،نه غرورت رو و نه ....
به خدا توکل که کنی دستان نامرئی در سخت ترین حالت رو میبینی...
💫👈 این حکایت امروز ماست
ناامیدی بدتر از مرگه..
همیشه دست خدا بالاترین دست هاست
💫 #سردارتنها
@hezarhekayatJLT
💫تا به حال شده یه تصمیمی رو بگیری،مصمم به انجامش باشی اما نتونی انجامش بدی بخاطر شرایط خاص خودش؟؟؟
💫تا به حال شده ،از روی نیاز امیدوارانه دری رو بزنی اما...صاحبخونه فارغ از اوضاعت در رو باز نکنه...
💫تا به حال شده یه قفلی رو بخوای باز کنی اما کلیدش پیشت نباشه...اما یکدفعه دستی میاد و قفل و در رو باز میکنه تا امیدوارترت میکنه؟؟؟
💫شده تا به حال از رو دلتنگی،ترس از امروز و فردا ،شرم ویک غرور شکسته ،نیاز و رفع نیاز مجبور بشی قلم برداری و کاغذی رو سیاه کنی ...از دلتنگی فقط بنویسی بدون توجه دیگران؟؟؟
💫👈امیدوارم هیچوقت هیچ عزیزی تو چنین شرایطی گیر نکنه!!!
اما بدون اگه کسی متوجه نشده و نفهمید هزار بار هم بگی باز متوجه نمیشه،چون نمیخواهد که بفهمه...
👈پس زیاد خودتو نشکن،نه غرورت رو و نه ....
به خدا توکل که کنی دستان نامرئی در سخت ترین حالت رو میبینی...
💫👈 این حکایت امروز ماست
ناامیدی بدتر از مرگه..
همیشه دست خدا بالاترین دست هاست
💫 #سردارتنها
@hezarhekayatJLT
✍ ✍ ✍ ✍ ✍
💥لطفا مقاله👈حضرت محمد (ص) حقیقتی به* بلندای ابدیت*
#بقلم_دکترسیاوش_نریمان
👈را در
#کانال_رسمی_وحدت_اقوام
(جامعه لرتباران ایران)
#مطالعه_کنید
@iranJLT @iranJLT
👈همچنین در خبرگزاری👇
🔹راک نیوز🔹
#یادداشت
*👈🏻"حضرت محمد،حقیقتی به بلندای ابدیت"*
✍🏻دکتر سیاوش نریمان
⭕ جزئیات بیشتر را در لینک زیر مشاهده کنید
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
http://raaknews.com/39410/1
فوری ترین اخبار جنوب کشور را در راک نیوز مشاهده کنید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BiVIVjyHCyQXcrBfgaBSEA
💥لطفا مقاله👈حضرت محمد (ص) حقیقتی به* بلندای ابدیت*
#بقلم_دکترسیاوش_نریمان
👈را در
#کانال_رسمی_وحدت_اقوام
(جامعه لرتباران ایران)
#مطالعه_کنید
@iranJLT @iranJLT
👈همچنین در خبرگزاری👇
🔹راک نیوز🔹
#یادداشت
*👈🏻"حضرت محمد،حقیقتی به بلندای ابدیت"*
✍🏻دکتر سیاوش نریمان
⭕ جزئیات بیشتر را در لینک زیر مشاهده کنید
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
http://raaknews.com/39410/1
فوری ترین اخبار جنوب کشور را در راک نیوز مشاهده کنید.
https://www.tg-me.com/joinchat-BiVIVjyHCyQXcrBfgaBSEA
پایگاه خبری راک نیوز
"حضرت محمد،حقیقتی به بلندای ابدیت"
در نص صریح قرآن،شریعت اسلام والاترین دین در میان شرایع معرفی شده و بالتبع، پیامبر این آیین هم،گل سرسبد باغ هستی به شمار می رود که آیات متعددی ناظر براین مدعاست.مطلبی که می خوانید از سری یادد
Forwarded from 📚هزار حکایت📚📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دوستان_خوبم_توجه_کنید
#آموزش_کسب_درآمدباموبایل
💥لطفا ابتدا کلیپ آموزشی با توضیحات کامل ثبت نام را ببینید سپس از طریق
#لینک_زیرثبت_نام_کنید
#ثبت_نام_فقط_ازطریق_لینک_زیرامکانپذیراست
#لینک_ثبت_نام👇👇
https://free-btc.biz/?r=2081033
»»»»»»»»«»««««««««»»»
💥در حال حاضر من خودم ثبت نام کرده ام بدون حتی یک ریال سرمایه گذاری
💥بدقت کلیپ را ببینید و طبق دستورالعمل های آن ثبت نام کنید
#ثبت_نام_بدون_هزینه_ضرری_ندارد به امتحانش می ارزد فقط روزانه حداکثر ۱۵ دقیقه در چند نوبت فعال باشید
#برداشت_از_این_درآمد
#دریک_بازه_زمانی_فعالیت_شماانجام_میشود
💥کلیپ بالا را بدقت گوش کنید سپس اقدام کنید
#امتحانش_ضرر_نداره
چون ریالی هزینه نمیکنید
#لینک_ثبت_نام👇👇
https://free-btc.biz/?r=2081033
💥💥💥💥💥
#آموزش_کسب_درآمدباموبایل
💥لطفا ابتدا کلیپ آموزشی با توضیحات کامل ثبت نام را ببینید سپس از طریق
#لینک_زیرثبت_نام_کنید
#ثبت_نام_فقط_ازطریق_لینک_زیرامکانپذیراست
#لینک_ثبت_نام👇👇
https://free-btc.biz/?r=2081033
»»»»»»»»«»««««««««»»»
💥در حال حاضر من خودم ثبت نام کرده ام بدون حتی یک ریال سرمایه گذاری
💥بدقت کلیپ را ببینید و طبق دستورالعمل های آن ثبت نام کنید
#ثبت_نام_بدون_هزینه_ضرری_ندارد به امتحانش می ارزد فقط روزانه حداکثر ۱۵ دقیقه در چند نوبت فعال باشید
#برداشت_از_این_درآمد
#دریک_بازه_زمانی_فعالیت_شماانجام_میشود
💥کلیپ بالا را بدقت گوش کنید سپس اقدام کنید
#امتحانش_ضرر_نداره
چون ریالی هزینه نمیکنید
#لینک_ثبت_نام👇👇
https://free-btc.biz/?r=2081033
💥💥💥💥💥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ تاریخی مسابقه کشتی✌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جامعه لرتباران ایران
✍ ✍ ✍ ✍ ✍
👈معلم چو آمد در کلاس باز...
سخنها ناگفته ماند باز...
بچه ها امروز درس تاریخ داریم؟؟؟
👈احمدک را زان میان کرد صدا
احمدک ز زاگرس چه آموختی؟
احمدک گفت: بخشنده و مهربان،استوار و پا برجا ،یادگار رشادتها و جانبازیهاست...
از علفزارهایش گوسفندانمان،با چشمه سارانش کشاورزی میکنیم...خدا را شکر بابایم میگفت قدیمها نان بر سر سفره ها میگذاشت....
👈حسین را زد صدا
زکارون چه آموختی؟
حسین گفت بابایم میگفت روزگاری دشتها را سیراب میکرد ،خروشان بود،جنگلهای بلوط را زنده نگاه داشت،باعث رونقی کار و بارمان بود...
👈عیسی را کرد صدا
ز جونقان و چغاخور چه آموختی؟
عیسی گفت:بابایم میگفت سرزمین شجاعان و دلیران بود، بزرگانی از این مناطق تاریخ را عوض کردند، شیران سنگی زیادی بر مزار مردان روزگارش نشاندند...
👈حسن را کرد صدا...
ز شیر سنگی چه آموختی؟
حسن گفت:بابایم میگفت نماد مردان شجاع و دلیر است،کسانیکه از جان میگذشتند و زیر بار ذلت نمی رفتند...
بابام میگه عمو لهراسب سالهاست بیکار شده و محتاج نان شب است...
معلم ناله آسا گفت چه ربطی دارد؟؟؟
حسن با صدایی لرزان گفت عمو لهراسب سالهاست شیر سنگی نساخته!!!!
او از این را شکم فرزندانش را سیر میکرد اما دیگر ، آقا خیلی وقته نمیسازه....
سکوتی سخت بر کلاس حاکم شد
👈بناگاه مرداس برخواست با دستانی لرزان و با لکنت گفت : آقا میدانید چرا همه بچه ها فقط گفته های باباهایشان را میگویند!!؟؟؟
معلم غرید و با فریاد گفت:تو بگو
👈و مرداس به آرامی سخن سرداد
روزگاری زاگرس بخشنده و مهربان بود؟
ولی امروز زاگرس را نابود کردند
جگر زاگرس پاره پاره شد ویلا سازیها زیاد شد...
زاگرش را نبش قبر کردند و با ارابه های مرگبار سوراخ سوراخش کردند تا شیره جانش را بمکنند تا کویرها را آباد کنند...
کارون خروشان و چشمه سارانش را خشکاندند تا برنج کاری و باغات پسته را آب بدهند...
چشمه ساران دیگر کفاف زنده ماندن هم نمیدهد چه برسد سفرهایمان نان داشته باشد....
شیران سنگی دیگر پوسیدند و از بین رفتن بر مزار همان شیرمردان...
عمو لهراسب حق دارد گرسنه بماند!!!!
مگر دیگر جونقان و چغاخور و سیبک_چارمال و بیرگون و نوغان_شهرکرد و کوهرنگ و فرخشهر مثل قدیمایی که بابا بزرگ میگفت شیرمردانی دارد که بخاطر همدیگر جان بدهند مگه دیگه کسی براش فرقی میکنه بچه های عمو لهراسب گرسنه بمانند؟؟؟
و با پوز خندی گفت :آقا اگه غیرت و شجاعت و مردانگیمون،اگر تعصب ایلیاتی مون،اگر شهامت حق طلبی و دفاع از زاگرس و زاگرس نشینان را خاک کنیم چه نمادی باید بر مزارشان بگذاریم!!؟؟؟؟؟
صدای مرداس رساتر شد و با فریاد گفت:
آقا ما از نسل شیرانیم
ما از نسل سردارانیم
اجازه نمیدهیم دشمنانمان غرورمان را لگد مال کنند و به نامردی نان از سفره هایمان بردارند
مرداس با بغض گفت: آقا میمیریم تا بچه های عمو لهراسب گرسنه نمانند
آقا شیران سنگی را نگین زاگرس میکنیم....
معلم با چشمانی اشکبار گفت بچه ها در دفترتان بنویسید
«لر میمیرد»
« ذلت و خفت نمی پذیرد»
دلنوشته ای از
غلامرضاطاهری
#کانال_جامعه_لرتباران
@iranJLT
👈معلم چو آمد در کلاس باز...
سخنها ناگفته ماند باز...
بچه ها امروز درس تاریخ داریم؟؟؟
👈احمدک را زان میان کرد صدا
احمدک ز زاگرس چه آموختی؟
احمدک گفت: بخشنده و مهربان،استوار و پا برجا ،یادگار رشادتها و جانبازیهاست...
از علفزارهایش گوسفندانمان،با چشمه سارانش کشاورزی میکنیم...خدا را شکر بابایم میگفت قدیمها نان بر سر سفره ها میگذاشت....
👈حسین را زد صدا
زکارون چه آموختی؟
حسین گفت بابایم میگفت روزگاری دشتها را سیراب میکرد ،خروشان بود،جنگلهای بلوط را زنده نگاه داشت،باعث رونقی کار و بارمان بود...
👈عیسی را کرد صدا
ز جونقان و چغاخور چه آموختی؟
عیسی گفت:بابایم میگفت سرزمین شجاعان و دلیران بود، بزرگانی از این مناطق تاریخ را عوض کردند، شیران سنگی زیادی بر مزار مردان روزگارش نشاندند...
👈حسن را کرد صدا...
ز شیر سنگی چه آموختی؟
حسن گفت:بابایم میگفت نماد مردان شجاع و دلیر است،کسانیکه از جان میگذشتند و زیر بار ذلت نمی رفتند...
بابام میگه عمو لهراسب سالهاست بیکار شده و محتاج نان شب است...
معلم ناله آسا گفت چه ربطی دارد؟؟؟
حسن با صدایی لرزان گفت عمو لهراسب سالهاست شیر سنگی نساخته!!!!
او از این را شکم فرزندانش را سیر میکرد اما دیگر ، آقا خیلی وقته نمیسازه....
سکوتی سخت بر کلاس حاکم شد
👈بناگاه مرداس برخواست با دستانی لرزان و با لکنت گفت : آقا میدانید چرا همه بچه ها فقط گفته های باباهایشان را میگویند!!؟؟؟
معلم غرید و با فریاد گفت:تو بگو
👈و مرداس به آرامی سخن سرداد
روزگاری زاگرس بخشنده و مهربان بود؟
ولی امروز زاگرس را نابود کردند
جگر زاگرس پاره پاره شد ویلا سازیها زیاد شد...
زاگرش را نبش قبر کردند و با ارابه های مرگبار سوراخ سوراخش کردند تا شیره جانش را بمکنند تا کویرها را آباد کنند...
کارون خروشان و چشمه سارانش را خشکاندند تا برنج کاری و باغات پسته را آب بدهند...
چشمه ساران دیگر کفاف زنده ماندن هم نمیدهد چه برسد سفرهایمان نان داشته باشد....
شیران سنگی دیگر پوسیدند و از بین رفتن بر مزار همان شیرمردان...
عمو لهراسب حق دارد گرسنه بماند!!!!
مگر دیگر جونقان و چغاخور و سیبک_چارمال و بیرگون و نوغان_شهرکرد و کوهرنگ و فرخشهر مثل قدیمایی که بابا بزرگ میگفت شیرمردانی دارد که بخاطر همدیگر جان بدهند مگه دیگه کسی براش فرقی میکنه بچه های عمو لهراسب گرسنه بمانند؟؟؟
و با پوز خندی گفت :آقا اگه غیرت و شجاعت و مردانگیمون،اگر تعصب ایلیاتی مون،اگر شهامت حق طلبی و دفاع از زاگرس و زاگرس نشینان را خاک کنیم چه نمادی باید بر مزارشان بگذاریم!!؟؟؟؟؟
صدای مرداس رساتر شد و با فریاد گفت:
آقا ما از نسل شیرانیم
ما از نسل سردارانیم
اجازه نمیدهیم دشمنانمان غرورمان را لگد مال کنند و به نامردی نان از سفره هایمان بردارند
مرداس با بغض گفت: آقا میمیریم تا بچه های عمو لهراسب گرسنه نمانند
آقا شیران سنگی را نگین زاگرس میکنیم....
معلم با چشمانی اشکبار گفت بچه ها در دفترتان بنویسید
«لر میمیرد»
« ذلت و خفت نمی پذیرد»
دلنوشته ای از
غلامرضاطاهری
#کانال_جامعه_لرتباران
@iranJLT
Channel name was changed to «✔ کانال رسمی جامعه لرتباران ایران اسلامی✔»
فروپاشی افسانه شکست ناپذیری ارتش رضاخان با قیام ایل بهمئی
بافت جمعیتی عشایر بهمئی بقایا و بازمانده مردان و زنانی هستند که در تنگ سروک به رهبری دلیر مردی به نام آریو برزن راه را بر سپاه اسکندر مقدونی بستند و شکست سختی بر او وارد کردند و در جنگ تحمیلی 8 ساله ایران و عراق نیز همان نقش را ایفا کردند و بیشترین آمار شهداء را تقدیم کردند.
عصرجهان:هفتم اسفندماه سال روز جانفشانی خدا کرم خان بهمئی در مقابل ارتش سراپا مسلح رضاخان است.بهمئی ها به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی برق آسا نظامیان را مورد حمله قرار دادند، و بیش از 300 نفر از نظامیان کشته شدند که با احتساب تعداد کشته های ستون تحت امر سروان قهرمانی مجموعاً نزدیک به 400 نفر نیروی نظامی کشته شدند.اما پس از قتل خداکرم خان بیش از 70 نفر از محرکین و روسای طوایف بهمئی در یک دادگاه تشریفات نظامی محاکمه و به چوبه دار سپرده شدند. محمد شریفی،روزنامه نگارخوزستاني درسالهای 73تا 75 به صورت میدانی رخداد سرکوب ایل بهمئی و شورش خداکرم خان ایزدپناه که 2 سال بطول انجامیده را مورد واکاوی قرار داده است، از آنجایی که این رخداد بزرگ که فرو ریختن افسانه شکست ناپذیری ارتش رضاخان را به همراه داشته است و برگ زرین دیگری به تاریخ بهمئی رقم زده است. محمد شریفی روزنامه نگار و یکی از محققین در این خصوص مصاحبه ای در هفته نامه ندای جنوب انجام داده که ضمن تماس تلفنی با این بزرگوار ذیلا بخش هایی از آن مصاحبه ی طولانی با هم می خوانیم.
س: به عنوان پیش درآمد لازم است تاریخچه ایل بهمئی را بیان نمائید تا خوانندگان بهتر بتوانند پی به وسعت و عمق این رخداد ببرند و بهتر بتوانند ارتباط برقرار کنند؟
ایل بهمئی از طوایف لر بزرگ به حساب می آیند، این ایل در دو استان خوزستان وکهگیلویه و بویراحمد ساکن هستند بخشی از آنها در شهرستان های کهگیلویه(دهدشت) و لیکک از توابع کهگیلویه و بویراحمد و بخش دیگر آنها در قسمت هایی از بهبهان به ویژه بخش تشان و بخشی از آغاجاری و قسمت هایی از شهرستان رامهرمز، امیدیه، جایزان و شهر صیدون از توابع باغملک ساکن هستند.
در سال 1240 خورشیدی پس از کشته شدن جعفرخان فرزند خلیل خان بهمئی این ایل به 2 شاخه بهمئی سردسیر و بهمئی گرمسیر تقسیم شد بعد از مدتی مجدداً ایل بهمئی سردسیر به 2 شاخه علاءالدینی و بهمئی سردسیر تقسیم شد.
از لحاظ تقسیمات کشوری بهمئی علاءالدینی که در منطقه صیدون ساکن هستند تابع شهرستان باغملک استان خوزستان می باشند. شاخه علاء الدین ایل بهمئی از سال 1240 شمسی به بعد بدست میرزاحسن خان معروف اداره می شد و بعدها بین بازماندگان هادی خان و محمدحسین خان تقسیم شد.
بعداز محمدحسین خان زعامت این طایفه بدست فرزندش سرهنگ خان افتاد و در سال 1308 خورشیدی سرهنگ خان از قدرت کنار کشید و زمام امور را به فرزندش خداکرم خان که آن زمان 35 سالداشت واگذار کرد .
س: هدف رضاخان از سرکوب عشایر و تخته تاپوکردن ایلیات چه بود؟ و چه اهدافی را تعقیب میکرد؟ و چرا سرکوب عشایر بهمئی 2 سال بطول انجامید، در حالی که ارتش رضا خان به صورت برق آسا موفق به سرکوب بسیاری از ایلیات و عشایر ایران شده بود؟
ایلات و عشایر ایران به دلیل روحیه سلحشوری و آزادی خواهی همواره برای حکام خطرات بالقوهای بودند. تشکیل حکومت اشکانیان بر پایه ملوک الطوایفی بوده است و شکل گیری حکومت های سلاجه، غزنویان، مغول ها، اتابکان، قراقوینلو ها، آق قوینلو ها ، افشاریان، صفویه و قاجاریه و همه و همه بیانگر اراده ایلیات و عشایر در شکل گیری حکومت های ایران در طول تاریخ بوده است. اگر که رضاخان فاقد سواد آکادمیک بوده است و از دانش و تجربیات تاریخی بیبهره بوده است اما نقش ایلیات و عشایر ایران را در شکلگیری انقلاب مشروطه به عینه دیده بود. اصولاً اگر سواران بختیاری و عشایر گیلان و آذربایجان تهران را فتح نمیکردند سرنوشت قاجاریه جور دیگری رقم می خورد و انقلاب مشروطه از موضوعیت خارج می شد.
از طرفی رضاخان دنبال تشکیل یک حکومت متمرکز بود و این امر ممکن نمی شد مگر آنکه عشایر سرکوب و یکجا نشین بشوند. برپایه همین دکترین بود که سرکوب، تضعیف و یکجانشین کردن عشایر با شدت وحدت تمام در دستور کار قرار گرفت.
رمز موفقیت رضاشاه در سرکوب عشایر استفاده از سیاست های تطمیع، ایجاد تفرقه، انجام مطالعات آسیب شناسی و در نهایت حملات برق آسای نظامی بوده است.
برای روشن شدن مطلب مثالی می زنم، شما ایل بزرگ بختیاری را در نظر بگیرید، این ایل به علت گستردگی جمعیت، وسعت جغرافیایی و همچنین وضع معیشتی و اقتصادی خوب سبب شد که در عصر صفویه فعال ماءیشاء بشود و در قدرت سهیم گردد. حکام صفویه طرحی انداختند که این ایل بزرگ به 2 شاخه هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم شود، این انشعاب هیبت و هیمنه این ایل را درهم شکست، در عهد افشاریه این علی صالح خان و سواران بختیاری بودند که قندهار و دهلی را فتح کردند حتی مورخان دربار نا
بافت جمعیتی عشایر بهمئی بقایا و بازمانده مردان و زنانی هستند که در تنگ سروک به رهبری دلیر مردی به نام آریو برزن راه را بر سپاه اسکندر مقدونی بستند و شکست سختی بر او وارد کردند و در جنگ تحمیلی 8 ساله ایران و عراق نیز همان نقش را ایفا کردند و بیشترین آمار شهداء را تقدیم کردند.
عصرجهان:هفتم اسفندماه سال روز جانفشانی خدا کرم خان بهمئی در مقابل ارتش سراپا مسلح رضاخان است.بهمئی ها به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی برق آسا نظامیان را مورد حمله قرار دادند، و بیش از 300 نفر از نظامیان کشته شدند که با احتساب تعداد کشته های ستون تحت امر سروان قهرمانی مجموعاً نزدیک به 400 نفر نیروی نظامی کشته شدند.اما پس از قتل خداکرم خان بیش از 70 نفر از محرکین و روسای طوایف بهمئی در یک دادگاه تشریفات نظامی محاکمه و به چوبه دار سپرده شدند. محمد شریفی،روزنامه نگارخوزستاني درسالهای 73تا 75 به صورت میدانی رخداد سرکوب ایل بهمئی و شورش خداکرم خان ایزدپناه که 2 سال بطول انجامیده را مورد واکاوی قرار داده است، از آنجایی که این رخداد بزرگ که فرو ریختن افسانه شکست ناپذیری ارتش رضاخان را به همراه داشته است و برگ زرین دیگری به تاریخ بهمئی رقم زده است. محمد شریفی روزنامه نگار و یکی از محققین در این خصوص مصاحبه ای در هفته نامه ندای جنوب انجام داده که ضمن تماس تلفنی با این بزرگوار ذیلا بخش هایی از آن مصاحبه ی طولانی با هم می خوانیم.
س: به عنوان پیش درآمد لازم است تاریخچه ایل بهمئی را بیان نمائید تا خوانندگان بهتر بتوانند پی به وسعت و عمق این رخداد ببرند و بهتر بتوانند ارتباط برقرار کنند؟
ایل بهمئی از طوایف لر بزرگ به حساب می آیند، این ایل در دو استان خوزستان وکهگیلویه و بویراحمد ساکن هستند بخشی از آنها در شهرستان های کهگیلویه(دهدشت) و لیکک از توابع کهگیلویه و بویراحمد و بخش دیگر آنها در قسمت هایی از بهبهان به ویژه بخش تشان و بخشی از آغاجاری و قسمت هایی از شهرستان رامهرمز، امیدیه، جایزان و شهر صیدون از توابع باغملک ساکن هستند.
در سال 1240 خورشیدی پس از کشته شدن جعفرخان فرزند خلیل خان بهمئی این ایل به 2 شاخه بهمئی سردسیر و بهمئی گرمسیر تقسیم شد بعد از مدتی مجدداً ایل بهمئی سردسیر به 2 شاخه علاءالدینی و بهمئی سردسیر تقسیم شد.
از لحاظ تقسیمات کشوری بهمئی علاءالدینی که در منطقه صیدون ساکن هستند تابع شهرستان باغملک استان خوزستان می باشند. شاخه علاء الدین ایل بهمئی از سال 1240 شمسی به بعد بدست میرزاحسن خان معروف اداره می شد و بعدها بین بازماندگان هادی خان و محمدحسین خان تقسیم شد.
بعداز محمدحسین خان زعامت این طایفه بدست فرزندش سرهنگ خان افتاد و در سال 1308 خورشیدی سرهنگ خان از قدرت کنار کشید و زمام امور را به فرزندش خداکرم خان که آن زمان 35 سالداشت واگذار کرد .
س: هدف رضاخان از سرکوب عشایر و تخته تاپوکردن ایلیات چه بود؟ و چه اهدافی را تعقیب میکرد؟ و چرا سرکوب عشایر بهمئی 2 سال بطول انجامید، در حالی که ارتش رضا خان به صورت برق آسا موفق به سرکوب بسیاری از ایلیات و عشایر ایران شده بود؟
ایلات و عشایر ایران به دلیل روحیه سلحشوری و آزادی خواهی همواره برای حکام خطرات بالقوهای بودند. تشکیل حکومت اشکانیان بر پایه ملوک الطوایفی بوده است و شکل گیری حکومت های سلاجه، غزنویان، مغول ها، اتابکان، قراقوینلو ها، آق قوینلو ها ، افشاریان، صفویه و قاجاریه و همه و همه بیانگر اراده ایلیات و عشایر در شکل گیری حکومت های ایران در طول تاریخ بوده است. اگر که رضاخان فاقد سواد آکادمیک بوده است و از دانش و تجربیات تاریخی بیبهره بوده است اما نقش ایلیات و عشایر ایران را در شکلگیری انقلاب مشروطه به عینه دیده بود. اصولاً اگر سواران بختیاری و عشایر گیلان و آذربایجان تهران را فتح نمیکردند سرنوشت قاجاریه جور دیگری رقم می خورد و انقلاب مشروطه از موضوعیت خارج می شد.
از طرفی رضاخان دنبال تشکیل یک حکومت متمرکز بود و این امر ممکن نمی شد مگر آنکه عشایر سرکوب و یکجا نشین بشوند. برپایه همین دکترین بود که سرکوب، تضعیف و یکجانشین کردن عشایر با شدت وحدت تمام در دستور کار قرار گرفت.
رمز موفقیت رضاشاه در سرکوب عشایر استفاده از سیاست های تطمیع، ایجاد تفرقه، انجام مطالعات آسیب شناسی و در نهایت حملات برق آسای نظامی بوده است.
برای روشن شدن مطلب مثالی می زنم، شما ایل بزرگ بختیاری را در نظر بگیرید، این ایل به علت گستردگی جمعیت، وسعت جغرافیایی و همچنین وضع معیشتی و اقتصادی خوب سبب شد که در عصر صفویه فعال ماءیشاء بشود و در قدرت سهیم گردد. حکام صفویه طرحی انداختند که این ایل بزرگ به 2 شاخه هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم شود، این انشعاب هیبت و هیمنه این ایل را درهم شکست، در عهد افشاریه این علی صالح خان و سواران بختیاری بودند که قندهار و دهلی را فتح کردند حتی مورخان دربار نا
درشاه نتوانستند نقش بختیاری ها را بی رنگ کنند و رشادت ها و دلاوری های این قوم را یادآور می شوند و برای آنکه خشم نادر بالا نیاید می گویند بخت یاری کرد. در حالی که بخت یاری نکرد و این بختیاری ها بودند که فتح کردند.
بعداز سقوط نادر، سرداران سه گانه سپاه نادر که عبارت بودند از علیمردان خان چهارلنگ، ابوالفتح خان هفت لنگ و کریم خان زند که از الوار ملایر بوده است، داعیه دار حکومت می شوند. متاسفانه اختلافات چهارلنگ و هفت لنگ و کشته شدن ابوالفتح خان با چراغ سبز علیمردان خان و در نهایت کشته شدن علیمردان خان به علت عدم همراهی بختیاری های هفت لنگ زمنیه را برای کریم خان و تشکیل سلسله زندیه را فراهم می کند. در عهد قاجاریه، حکام قاجار سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را در بین عشایر بختیاری توسعه دادند. مثلاً اولاد حاجی ایلخانی، ایلخانی و ایل بیگی عموماً عموزاده هستند. بعد از مرگ امامقلی خان آنچنان تفرقه و نقاقی در بین آنها حاکم گردید که بختیاری ها نتوانستند سربلند کنند ، تا اینکه سردار اسعد در جریان فتح مشروطه توانست بین آنها صلح برقرار کند که این اتفاق و اتحاد پیروزی انقلاب مشروطه را رقم زد.
عامل سقوط محمد تقی خان چهارلنگ نیز تا حدودی ریشه در رقابت های فامیلی داشته است. برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر جزئیات صرف نظر می کنم. از این مقدمه اینگونه نتیجه گیری می گیریم که رضاخان اختلافات قبایل و عشایر ایران را مورد آسیب شناسی درست قرار داده بود و خوب توانست از نکات ضعف آنها بهره برداری کند.
و اما در ارتباط با قسمت دوم سوال شما که چرا ارتش سرکوبگر رضاشاه در جنگ 2 ساله با بهمئی ها دچار فرسایش شد به عرض برسانم:
بافت جمعیتی عشایر بهمئی بقایا و بازمانده مردان و زنانی هستند که در تنگ سروک (نزدیک بهبهان) به رهبری دلیر مردی به نام آریو برزن راه را بر سپاه اسکندر مقدونی بستند و شکست سختی بر او وارد کردند و در جنگ تحمیلی 8 ساله ایران و عراق نیز همان نقش را ایفا کردند و بیشترین آمار شهداء را تقدیم کردند. این مردمان در دوران گذشته از لحاظ معیشتی همواره در وضعیت دشواری قرار داشتند و همین امر سبب شده است که خود ساخته و سخت جان بشوند، اصلاً چیزی برای از دست دادن نداشتند و همین عامل آنها را متهور و جسور کرده بود.
همچنین خوانین بهمئی یک زندگی در سطح مردمان عادی داشتند و از حشمت و حشم و مال اندوزی خودشان را خلاص کرده بودند
آنها به حکومت ها هم مالیات نمی دادند. دائماً د رحال ییلاق و قشلاق بودند، همچنین سلسله ارتفاعات منگشت، سیروک، سرقوچ و قارون آنچنان صعب العبور و نفوذ ناپذیر بودند که ماموران مالیاتی حکام از خیر آنها می گذشتند و تازه همین حکام تلاش میکردند که بستری فراهم شود که مبادا این ایل دست به شورش بزند. سال 1308 خورشیدی زعامت این قوم به دست جوان رشیدی می افتد موسوم به خداکرم خان که در انصاف و مردم داری، شجاعت و دلاوری و سلحشوری سرآمد بوده است.
من سالهای 1373 تا 1375 افزون بر چهل نقطه صعب العبور بهمئی علاء الدینی را مورد بازدید قرار دادم و مطابق تحقیقات و محاسباتی که انجام داده بودهم در آن سالها (زمان شروع این تحقیق یعنی : سال 73 ) حدود 33 نفر از افرادی که در سالهای 1314 تا 1316 خورشیدی خداکرم خان را دیده بودند یا در جرگه افراد او قرار داشتند با آنها وارد گفتگو شدم، این 33 نفر عموماًبالای 65 سال سن داشتند و همه آنها دارای وجوهات مشترکی بودند، اسم خداکرم خان را که به زبان میآوردند زخم های دجله ریزشان سر باز می کرد و مثل باران بهاری اشک می ریختند و ابیات باقی مانده از آن رخداد بزرگ را با اشک و خون زمزمه می کردند و با عظمت از کاظم خان، فرج الله ،یوسف خان ، گل محمد و سایر رهبران یاد میکردند که چطور بالگردهای ارتش رضاخانی را مورد هدف قرار دادند و گل محمد چگونه توپخانه را از دست ارتش می گیرد.
اینها هم بازگو کننده این است که مردم خداکرم خان را با جان ودل قبول داشتند. عامل دیگر این بوده است که طرفند ایجاد تفرقه در ایل بهمئی کارگر واقع نشد.
س: تا اینجای بحث پیش درآمد و مقدمه بوده است، حالا می خواهیم وارد اصل موضوع بشویم، بفرمائید داستان سرکوب عشایر بهمئی (علاء الدینی) از کجا شروع شد و به کجا انجامید؟!
امسال که سال 1390 خورشیدی است. سال 1314 آغاز سرکوب بوده است و سال 1316 پایان غائله بوده است اگر یک محاسبه سر انگشتی داشته باشیم چیزی حدود 76 سال از حماسه ی بی بدلیل خداکرم خان میگذرد بازگو کردن آن رخداد بزرگ بدون آن مقدمات و پیش درآمدها سخت و غیرممکن بوده است. برای آنکه خوانندگان شما به بیراهه نروند مجبور به این مقدمه چینی شدم، قطعاً اطاله کلام بی حوصله گی را بهمراه می آورد و من از این بابت از شما و خوانندگان عذر خواهی می کنم، اما از اینجا به بعد سعی می کنم تا آنجا که ممکن است با بیطرفی و رعایت انصاف به روایت آن رخداد بزرگ تاریخی بپردازم.
س: بفرمائید؟
خداک
بعداز سقوط نادر، سرداران سه گانه سپاه نادر که عبارت بودند از علیمردان خان چهارلنگ، ابوالفتح خان هفت لنگ و کریم خان زند که از الوار ملایر بوده است، داعیه دار حکومت می شوند. متاسفانه اختلافات چهارلنگ و هفت لنگ و کشته شدن ابوالفتح خان با چراغ سبز علیمردان خان و در نهایت کشته شدن علیمردان خان به علت عدم همراهی بختیاری های هفت لنگ زمنیه را برای کریم خان و تشکیل سلسله زندیه را فراهم می کند. در عهد قاجاریه، حکام قاجار سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را در بین عشایر بختیاری توسعه دادند. مثلاً اولاد حاجی ایلخانی، ایلخانی و ایل بیگی عموماً عموزاده هستند. بعد از مرگ امامقلی خان آنچنان تفرقه و نقاقی در بین آنها حاکم گردید که بختیاری ها نتوانستند سربلند کنند ، تا اینکه سردار اسعد در جریان فتح مشروطه توانست بین آنها صلح برقرار کند که این اتفاق و اتحاد پیروزی انقلاب مشروطه را رقم زد.
عامل سقوط محمد تقی خان چهارلنگ نیز تا حدودی ریشه در رقابت های فامیلی داشته است. برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر جزئیات صرف نظر می کنم. از این مقدمه اینگونه نتیجه گیری می گیریم که رضاخان اختلافات قبایل و عشایر ایران را مورد آسیب شناسی درست قرار داده بود و خوب توانست از نکات ضعف آنها بهره برداری کند.
و اما در ارتباط با قسمت دوم سوال شما که چرا ارتش سرکوبگر رضاشاه در جنگ 2 ساله با بهمئی ها دچار فرسایش شد به عرض برسانم:
بافت جمعیتی عشایر بهمئی بقایا و بازمانده مردان و زنانی هستند که در تنگ سروک (نزدیک بهبهان) به رهبری دلیر مردی به نام آریو برزن راه را بر سپاه اسکندر مقدونی بستند و شکست سختی بر او وارد کردند و در جنگ تحمیلی 8 ساله ایران و عراق نیز همان نقش را ایفا کردند و بیشترین آمار شهداء را تقدیم کردند. این مردمان در دوران گذشته از لحاظ معیشتی همواره در وضعیت دشواری قرار داشتند و همین امر سبب شده است که خود ساخته و سخت جان بشوند، اصلاً چیزی برای از دست دادن نداشتند و همین عامل آنها را متهور و جسور کرده بود.
همچنین خوانین بهمئی یک زندگی در سطح مردمان عادی داشتند و از حشمت و حشم و مال اندوزی خودشان را خلاص کرده بودند
آنها به حکومت ها هم مالیات نمی دادند. دائماً د رحال ییلاق و قشلاق بودند، همچنین سلسله ارتفاعات منگشت، سیروک، سرقوچ و قارون آنچنان صعب العبور و نفوذ ناپذیر بودند که ماموران مالیاتی حکام از خیر آنها می گذشتند و تازه همین حکام تلاش میکردند که بستری فراهم شود که مبادا این ایل دست به شورش بزند. سال 1308 خورشیدی زعامت این قوم به دست جوان رشیدی می افتد موسوم به خداکرم خان که در انصاف و مردم داری، شجاعت و دلاوری و سلحشوری سرآمد بوده است.
من سالهای 1373 تا 1375 افزون بر چهل نقطه صعب العبور بهمئی علاء الدینی را مورد بازدید قرار دادم و مطابق تحقیقات و محاسباتی که انجام داده بودهم در آن سالها (زمان شروع این تحقیق یعنی : سال 73 ) حدود 33 نفر از افرادی که در سالهای 1314 تا 1316 خورشیدی خداکرم خان را دیده بودند یا در جرگه افراد او قرار داشتند با آنها وارد گفتگو شدم، این 33 نفر عموماًبالای 65 سال سن داشتند و همه آنها دارای وجوهات مشترکی بودند، اسم خداکرم خان را که به زبان میآوردند زخم های دجله ریزشان سر باز می کرد و مثل باران بهاری اشک می ریختند و ابیات باقی مانده از آن رخداد بزرگ را با اشک و خون زمزمه می کردند و با عظمت از کاظم خان، فرج الله ،یوسف خان ، گل محمد و سایر رهبران یاد میکردند که چطور بالگردهای ارتش رضاخانی را مورد هدف قرار دادند و گل محمد چگونه توپخانه را از دست ارتش می گیرد.
اینها هم بازگو کننده این است که مردم خداکرم خان را با جان ودل قبول داشتند. عامل دیگر این بوده است که طرفند ایجاد تفرقه در ایل بهمئی کارگر واقع نشد.
س: تا اینجای بحث پیش درآمد و مقدمه بوده است، حالا می خواهیم وارد اصل موضوع بشویم، بفرمائید داستان سرکوب عشایر بهمئی (علاء الدینی) از کجا شروع شد و به کجا انجامید؟!
امسال که سال 1390 خورشیدی است. سال 1314 آغاز سرکوب بوده است و سال 1316 پایان غائله بوده است اگر یک محاسبه سر انگشتی داشته باشیم چیزی حدود 76 سال از حماسه ی بی بدلیل خداکرم خان میگذرد بازگو کردن آن رخداد بزرگ بدون آن مقدمات و پیش درآمدها سخت و غیرممکن بوده است. برای آنکه خوانندگان شما به بیراهه نروند مجبور به این مقدمه چینی شدم، قطعاً اطاله کلام بی حوصله گی را بهمراه می آورد و من از این بابت از شما و خوانندگان عذر خواهی می کنم، اما از اینجا به بعد سعی می کنم تا آنجا که ممکن است با بیطرفی و رعایت انصاف به روایت آن رخداد بزرگ تاریخی بپردازم.
س: بفرمائید؟
خداک
رم خان در سال 1273 در قریه علاء متولد شد در سال 1308 در سن 35 سالگی در پی کناره گیری داوطلبانه پدرش سرهنگ خان از قدرت، زعامت و سرپرستی ایل بهمئی (علاء الدینی) را بر عهده گرفت. علت این واگذاری قدرت مربوط به علاقه زاید الوصفی بود که سرهنگ خان نسبت به پسرش خداکرم خان داشته است. در بین سالهای 1307 تا 1309 رضاخان سرشار از باده غرور بوده است زیرا توانسته بود تا آنزمان بیش از 85 درصد عشایر ایران را سرکوب و یکجا نشینی نماید. تنها عشایر باقی مانده دشمن زیاری ها و ایل بهمئی بودند که در صدد فرصت و بهانه بوده اند تا آنها را نیز سرکوب نمایند. و این بهانه در سال 1314 کاملاً فراهم شده بود داستان از این قرار بودکه اواخر خرداد 1314 حاکم نظامی بهبهان و کهگیلویه موسوم به سرهنگ سیدمحمدعلی قادرپناه که در سرکوب عشایر ایران تجربیات زیاد و یدطولانی داشته است برای تخته قاپو کردن عشایر بهمئی ماموریت پیدا می کند که به این مهم جامهی عمل بپوشاند وی در اوایل تیرماه 1314 با یک ستون نظامی وارد لنده شد به همین منظور دستور داد تا همه کلانتران و خوانین و در راس آنها خداکرم خان بهمئی و مهدی خان دشمن زیاری در روز چهارم یا پنجم تیرماه 1314 در میدان لنده حاضر بشوند.
خداکرم خان که از وضعیت معیشتی ایل کاملاً با خبر بود، از درمسالمت وارد شد و در تاریخ مقرر به اتفاق تعدادی از سوارانش وارد میدان لنده شد و مهدی خان دشمن زیاری نیز در جلسه حاضر شد، خوانین و کلانتران ایل های بهمئی و دشمن زیاری برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهند. طی مراسم ویژهای از سرهنگ قادر پناه و ستون نظامی تحت امرش چندین گاو و گوسفند قربانی کردند. اما متاسفانه مراسم قربانی کردن گاو جلوی پای سرهنگ قادرپناه خود تبدیل به فرجام ناگواری شد. قصابی که قرار بود گاو را جلوی پای حاکم نظامی بهبهان قربانی کند شعری را به او یاد دادند به این مضمون: «سرما و سر گاو هر دو فدای سرشاه» اهالی می خواستند با این بیت شعر و فاداری خودشان را به شاه نشان بدهند و از بروز فتنه ها و بهانههای احتمالی جلوگیری نموده و مانع جنگ و خون ریزی بشوند. اما متاسفانه قصاب بحت برگشته با دیدن ستون نظامی و جلال و جبروت سرهنگ قادرپناه دست پاچه می شود و شعر ر وارونه می خواند «سرما و سرشاه، هر دو فدار سرگاه» یعنی: هم ما و هم شاه فدای گاو بشویم. لنترانی خواندن قصاب و خنده های مردم محلی از اشتباه قصاب و ترجمه کردن شعر وارونه قصاب برای سرهنگ قادرپناه بهانة لازم را به حاكم نظامي بهبهان داده بود. درست مثل انبار
باروتي كه منتظر يك جرقه كوچك باشد.
سرهنگ قادر پناه دستور داد قصاب را بطرز فجيع و وحشيانه اي مورد آزار و شكنجه قرار بدهند و عمل قصاب را به حساب مهدي خان دشمن زياري و خداكرم خان ايزد پناه قرار داد. و در حضور تمام سران ايلات و عشاير اين 2 تن را دستگير و روانة زندان بهبهان مي نمايد.
دستگيري و زنداني كردن خداكرم خان باعث طغيان ايل بهمئي شد. زعما و پيران قوم در يك نشست اضطراري به اين جمع بندي رسيدند كه اول خداكرم خان را از زندان بهبهان نجات بدهند و پس از آزاد سازي وي شورش را آغاز كنند.
اصولاً بهمئي ها براي وفاداري به پيمان خود مقداري نمك مي خورند و نان و نمك هر كس را كه بخورند تا آخر عمر به آن وفادار مي مانند و اين از خصايل خوب و ستودني اين قوم است .در پيمان نمك ، سران و بزرگان ايل بهمئي (علاء الدين) هم عهد و هم قسم شدند كه اختلافات را كنار بگذارند و آنچنان درسی به حاكم نظامي بهبهان و كهگيلويه بدهند كه در تاريخ لنگه نداشته باشد. يك گروه چريكي به سرپرستي دلاور مردي به نام كايد صفدر عازم بهبهان مي شوند تا خان را نجات بدهند.
كايد صفر و گروه همراهش با كندن تونلي از پشت زندان موفق مي شوند كه وارد زندان بشوند و خداكرم خان را آزاد نمايند.
طي تلگرافي خبر فرار خداكرم خانم از زندان به تهران مخابره مي شود. و رضا شاه شخصاً دستور عزل سرهنگ قادر پناه را صادر و در 8 مهرماه 1315 سرهنگ عبدالحسين ثقفي را به فرماندهي نظامي بهبهان و كهگیلويه منصوب مي نمايد و از وي مي خواهد كه به هر شكل ممكن خداكرم خان را دستگير و غائله ي بهمئي را با شدت تمام پايان بدهد.
گفتني است سرهنگ ثقفي از افسران كار كشته و جسور ژاندارمري دولتي بوده كه در بسياري از لشكر كشي هاي دولتي بر ضد عشاير ايران از جمله تركمن صحرا ، لرستان ، فارس و قشقايي شركت داشته است. تا كتيك هاي نظامي وي در سركوب عشاير همواره با فتح و ظفر بوده است.
اين راهم اضافه نمايم كه خداكرم خان پس از فرار از زندان روانة كوههاي صعب العبور و نفوذ ناپذير منگشت مي شود و تلاش هاي سرهنگ ثقفي براي يافتن وي مثمر ثمر واقع نمي شود.
خداكرم خان كه آدم بسيار با تدبيري بود با تمام رقيبان و مخالفان محلي اش از جمله خدارحم خان وارد مذاكره و سازش مي شود. همكاري خدارحم خان و عدم همكاري وي با نيروهاي نظامي سبب يكدلي و يكپارچگي ايل شد. يكي از تا
خداکرم خان که از وضعیت معیشتی ایل کاملاً با خبر بود، از درمسالمت وارد شد و در تاریخ مقرر به اتفاق تعدادی از سوارانش وارد میدان لنده شد و مهدی خان دشمن زیاری نیز در جلسه حاضر شد، خوانین و کلانتران ایل های بهمئی و دشمن زیاری برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهند. طی مراسم ویژهای از سرهنگ قادر پناه و ستون نظامی تحت امرش چندین گاو و گوسفند قربانی کردند. اما متاسفانه مراسم قربانی کردن گاو جلوی پای سرهنگ قادرپناه خود تبدیل به فرجام ناگواری شد. قصابی که قرار بود گاو را جلوی پای حاکم نظامی بهبهان قربانی کند شعری را به او یاد دادند به این مضمون: «سرما و سر گاو هر دو فدای سرشاه» اهالی می خواستند با این بیت شعر و فاداری خودشان را به شاه نشان بدهند و از بروز فتنه ها و بهانههای احتمالی جلوگیری نموده و مانع جنگ و خون ریزی بشوند. اما متاسفانه قصاب بحت برگشته با دیدن ستون نظامی و جلال و جبروت سرهنگ قادرپناه دست پاچه می شود و شعر ر وارونه می خواند «سرما و سرشاه، هر دو فدار سرگاه» یعنی: هم ما و هم شاه فدای گاو بشویم. لنترانی خواندن قصاب و خنده های مردم محلی از اشتباه قصاب و ترجمه کردن شعر وارونه قصاب برای سرهنگ قادرپناه بهانة لازم را به حاكم نظامي بهبهان داده بود. درست مثل انبار
باروتي كه منتظر يك جرقه كوچك باشد.
سرهنگ قادر پناه دستور داد قصاب را بطرز فجيع و وحشيانه اي مورد آزار و شكنجه قرار بدهند و عمل قصاب را به حساب مهدي خان دشمن زياري و خداكرم خان ايزد پناه قرار داد. و در حضور تمام سران ايلات و عشاير اين 2 تن را دستگير و روانة زندان بهبهان مي نمايد.
دستگيري و زنداني كردن خداكرم خان باعث طغيان ايل بهمئي شد. زعما و پيران قوم در يك نشست اضطراري به اين جمع بندي رسيدند كه اول خداكرم خان را از زندان بهبهان نجات بدهند و پس از آزاد سازي وي شورش را آغاز كنند.
اصولاً بهمئي ها براي وفاداري به پيمان خود مقداري نمك مي خورند و نان و نمك هر كس را كه بخورند تا آخر عمر به آن وفادار مي مانند و اين از خصايل خوب و ستودني اين قوم است .در پيمان نمك ، سران و بزرگان ايل بهمئي (علاء الدين) هم عهد و هم قسم شدند كه اختلافات را كنار بگذارند و آنچنان درسی به حاكم نظامي بهبهان و كهگيلويه بدهند كه در تاريخ لنگه نداشته باشد. يك گروه چريكي به سرپرستي دلاور مردي به نام كايد صفدر عازم بهبهان مي شوند تا خان را نجات بدهند.
كايد صفر و گروه همراهش با كندن تونلي از پشت زندان موفق مي شوند كه وارد زندان بشوند و خداكرم خان را آزاد نمايند.
طي تلگرافي خبر فرار خداكرم خانم از زندان به تهران مخابره مي شود. و رضا شاه شخصاً دستور عزل سرهنگ قادر پناه را صادر و در 8 مهرماه 1315 سرهنگ عبدالحسين ثقفي را به فرماندهي نظامي بهبهان و كهگیلويه منصوب مي نمايد و از وي مي خواهد كه به هر شكل ممكن خداكرم خان را دستگير و غائله ي بهمئي را با شدت تمام پايان بدهد.
گفتني است سرهنگ ثقفي از افسران كار كشته و جسور ژاندارمري دولتي بوده كه در بسياري از لشكر كشي هاي دولتي بر ضد عشاير ايران از جمله تركمن صحرا ، لرستان ، فارس و قشقايي شركت داشته است. تا كتيك هاي نظامي وي در سركوب عشاير همواره با فتح و ظفر بوده است.
اين راهم اضافه نمايم كه خداكرم خان پس از فرار از زندان روانة كوههاي صعب العبور و نفوذ ناپذير منگشت مي شود و تلاش هاي سرهنگ ثقفي براي يافتن وي مثمر ثمر واقع نمي شود.
خداكرم خان كه آدم بسيار با تدبيري بود با تمام رقيبان و مخالفان محلي اش از جمله خدارحم خان وارد مذاكره و سازش مي شود. همكاري خدارحم خان و عدم همكاري وي با نيروهاي نظامي سبب يكدلي و يكپارچگي ايل شد. يكي از تا
كتيك هاي ديگر خداكرم خان اين بوده است كه كاظم خان را به عنوان نيروي نفوذي نزد سرهنگ ثقفي می فرستد تا از فشار نيروهاي نظامي بكاهد. كاظم خان آنچنان با مهارت نقشش را ايفاد كرده بود كه مورد مشورت و امين و دستيار سرهنگ ثقفي قرار گرفت. سرهنگ ثقفي با خيال خام خود و با اين تصور كه كاظم خان رقيب محلي خداكرم خان است. و براي رسيدن به قدرت به كشتن خداكرم خان رضايت مي دهد. وي را به منطقه ثلاث و لنده نزد سروان قهرماني فرستاد تا در كنترل و سركوب بهمئي گرمسير وي را ياري نمايد. كاظم خان از طريق پيك مرتب خداكرم خان را در جريان امر قرار مي داد.
در حالي كه سروان قهرماني با يكصد ژاندار مسلح و ادوات زرهي و توپخانه از منطقه ثلات و لنده عازم منطقه بهمئي گرمسير يعني پوتو و شون بچه بود كاظم خان به او ملحق مي شود.
كاظم خان كه به ظاهر نقش دستيار ارشد سروان قهرماني را برعهده داشته بود ، همزمان يك گروه چريكي از ايل بهمئي را نيز فرماندهي مي كرد و در پي فرصت مناسب بود. كه از طريق آنها ستون نظامي سروان قهرماني را خلع سلاح و به هلاكت برسانند.
نبوغ جنگي كاظم خان فقط در جنگ هاي پارتيزاني آمريكاي لاتين تا حدودي قابل مقايسه است و من به عنوان كسي كه در جنگ تحميلي 8 ساله عراق عليه ايران اسلامي دستي کوچک داشته ام از تحلیل آنهمه نبوغ و ذكاوت در تعجبم و نمي توانم تا كتيك هاي اين دلاور نابعه را توصيف نمايم. بنا بر اين مجبورم كلام را اختصار كنم. خلاصه كلام اين است كه كاظم خان توانست سروان قهرماني را به هلاكت برساند و نيروهاي چريكي محلي ايل بهمئي در يك حملة برق آسا و غافلگيرانه ستون نظامي فوق را خلع سلاح و عده اي از آنها را به هلاكت و بقيه را اسیر نمایند .
كاظم خان چريك هاي محلي و مردم اهالي را توجیه می کند كه اين عمليات مخفي باقي بماند و جايي درز پيدا نكند. از طرف ديگر از طريق پيك ، خداكرم خان را در جريان اين عمليات قرار می دهد .
از محلي كه سروان قهرماني كشته شده بود تا روستاي علاء مقر خداكرم خان كه اكنون در محاصرة نيروهاي نظامي سرهنگ ثقفي بوده است نزديك به 14 ساعت پياده روي بوده است. اين 14 ساعت پياده روي در يك محيط كوهستاني بسيار صعب العبور همراه با گردنه ها و صخره هاي بلند با شيب ها تند و وحشتناك بايد طي مي شد.
كه فقط خود مردم اهالي از پس طي كردن اين مسافت بر مي آمدند . ارتباطات بين سروان مختاري و سرهنگ ثقفي كاملاً قطع شده بود و سرهنگ ثقفي از پيشامدي كه براي ستون نظامي تحت امر سروان مختاري پيش آمد كاملاً بي اطلاع بود. كاظم خان بلافاصله از شون بچه (محلي كه سروان مختاري به قتل رسيده بود) به طرف قلعة علاء حركت كرد و حدود نيمه هاي شب به محل استقرار سرهنگ ثقفي رفت. چون نظاميان از سابقة دوستي كاظم خان با سرهنگ ثقفي كاملاً با خبر بودند و از خبر كشته شدن سروان قهرماني و ستون نظامي تحت امرش توسط كاظم خان كاملاً بي اطلاع بودند. از ورود كاظم خان به چادر نظامي سرهنگ جلوگيري نكردند.
لازم به توضيح است قبل از آنكه كاظم خان وارد چادر نظامي سرهنگ ثقفي بشود. بين خداكرم خان و كاظم خان هماهنگي لازم برقرار شده بود و خداكرم خان با تعداد زيادي از چريك هاي محلي مسلح اطراف قلعة علاء سنگر گرفته بودند و منتظر پيام كاظم خان بودند تا دست به شبيخون بزنند.
كاظم خان به اتفاق جوان دلاور و تنومندي بنام ابراهيم فرزند شندر وارد چادر نظامي سرهنگ ثقفي شد و براي سرگرم كردن او وارد مذاكرة تاكتيكي شد . وقتي كه سرهنگ ثقفي براي خواب به
كيسه خواب نظامي رفته بود ، ابراهيم در يك حملة برق آسا گلويش را گرفت و طوري خفه اش كرد كه صدايي ازش برنيامد. اين اتفاق حدود ساعت 2 نيمه شب 27 شهريور 1316 اتفاق افتاد .
به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی و علامتی که کاظم خان به نیروهای خداکرم خان داده بود شبیخون آغاز شد و نیروهای بهمئی برق آسا نظامیان را مورد حمله قرار دادند ، این جنگ که 3 روز به درازا کشیده بود و طی این عملیات بیش از 300 نفر از نظامیان کشته شدند که با احتساب تعداد کشته های ستون تحت امر سروان قهرمانی طی 5 روز مجموعاً نزدیک به 400 نفر نیروی نظامی کشته و زخمی شدند .
و برای اولین بار بوده است که در تاریخ فتوحات ارتش رضا شاه در سرکوب عشایر ، شکستی به این درجه از وسعت به ارتش رضاخانی تحمیل شده بزرگ که ضعف ارتش را بازگو می کرد ، گمنام باقی بماند . متاسفانه بعد از شهریور 20 و که سال 73 شروع به تحقیق کردم تحت تاثیر یک سری ملاحظات قرار گرفتم و از آن صرفنظر کردم . اما همواره احساس نوعی غذاب وجدان می کردم .
س : آخر غائله به کجا انجامید ؟! آیا ارتش رضاشاه دست روی دست گذاشت ؟ یا اینکه حوادث دیگری بوقوع پیوست :
در آن واقع بیش از 180 نفر از نیروهای محلی خداکرم خان نیز کشته شدند . نیروهای نظامی در تاریخ 30/6/1316 کاملاً منهدم شده بودند . خداکرم خان پس از این رخداد همراه ایل منطقه علاء را ترک کردند و در کوههای صعب
در حالي كه سروان قهرماني با يكصد ژاندار مسلح و ادوات زرهي و توپخانه از منطقه ثلات و لنده عازم منطقه بهمئي گرمسير يعني پوتو و شون بچه بود كاظم خان به او ملحق مي شود.
كاظم خان كه به ظاهر نقش دستيار ارشد سروان قهرماني را برعهده داشته بود ، همزمان يك گروه چريكي از ايل بهمئي را نيز فرماندهي مي كرد و در پي فرصت مناسب بود. كه از طريق آنها ستون نظامي سروان قهرماني را خلع سلاح و به هلاكت برسانند.
نبوغ جنگي كاظم خان فقط در جنگ هاي پارتيزاني آمريكاي لاتين تا حدودي قابل مقايسه است و من به عنوان كسي كه در جنگ تحميلي 8 ساله عراق عليه ايران اسلامي دستي کوچک داشته ام از تحلیل آنهمه نبوغ و ذكاوت در تعجبم و نمي توانم تا كتيك هاي اين دلاور نابعه را توصيف نمايم. بنا بر اين مجبورم كلام را اختصار كنم. خلاصه كلام اين است كه كاظم خان توانست سروان قهرماني را به هلاكت برساند و نيروهاي چريكي محلي ايل بهمئي در يك حملة برق آسا و غافلگيرانه ستون نظامي فوق را خلع سلاح و عده اي از آنها را به هلاكت و بقيه را اسیر نمایند .
كاظم خان چريك هاي محلي و مردم اهالي را توجیه می کند كه اين عمليات مخفي باقي بماند و جايي درز پيدا نكند. از طرف ديگر از طريق پيك ، خداكرم خان را در جريان اين عمليات قرار می دهد .
از محلي كه سروان قهرماني كشته شده بود تا روستاي علاء مقر خداكرم خان كه اكنون در محاصرة نيروهاي نظامي سرهنگ ثقفي بوده است نزديك به 14 ساعت پياده روي بوده است. اين 14 ساعت پياده روي در يك محيط كوهستاني بسيار صعب العبور همراه با گردنه ها و صخره هاي بلند با شيب ها تند و وحشتناك بايد طي مي شد.
كه فقط خود مردم اهالي از پس طي كردن اين مسافت بر مي آمدند . ارتباطات بين سروان مختاري و سرهنگ ثقفي كاملاً قطع شده بود و سرهنگ ثقفي از پيشامدي كه براي ستون نظامي تحت امر سروان مختاري پيش آمد كاملاً بي اطلاع بود. كاظم خان بلافاصله از شون بچه (محلي كه سروان مختاري به قتل رسيده بود) به طرف قلعة علاء حركت كرد و حدود نيمه هاي شب به محل استقرار سرهنگ ثقفي رفت. چون نظاميان از سابقة دوستي كاظم خان با سرهنگ ثقفي كاملاً با خبر بودند و از خبر كشته شدن سروان قهرماني و ستون نظامي تحت امرش توسط كاظم خان كاملاً بي اطلاع بودند. از ورود كاظم خان به چادر نظامي سرهنگ جلوگيري نكردند.
لازم به توضيح است قبل از آنكه كاظم خان وارد چادر نظامي سرهنگ ثقفي بشود. بين خداكرم خان و كاظم خان هماهنگي لازم برقرار شده بود و خداكرم خان با تعداد زيادي از چريك هاي محلي مسلح اطراف قلعة علاء سنگر گرفته بودند و منتظر پيام كاظم خان بودند تا دست به شبيخون بزنند.
كاظم خان به اتفاق جوان دلاور و تنومندي بنام ابراهيم فرزند شندر وارد چادر نظامي سرهنگ ثقفي شد و براي سرگرم كردن او وارد مذاكرة تاكتيكي شد . وقتي كه سرهنگ ثقفي براي خواب به
كيسه خواب نظامي رفته بود ، ابراهيم در يك حملة برق آسا گلويش را گرفت و طوري خفه اش كرد كه صدايي ازش برنيامد. اين اتفاق حدود ساعت 2 نيمه شب 27 شهريور 1316 اتفاق افتاد .
به دنبال کشته شدن سرهنگ ثقفی و علامتی که کاظم خان به نیروهای خداکرم خان داده بود شبیخون آغاز شد و نیروهای بهمئی برق آسا نظامیان را مورد حمله قرار دادند ، این جنگ که 3 روز به درازا کشیده بود و طی این عملیات بیش از 300 نفر از نظامیان کشته شدند که با احتساب تعداد کشته های ستون تحت امر سروان قهرمانی طی 5 روز مجموعاً نزدیک به 400 نفر نیروی نظامی کشته و زخمی شدند .
و برای اولین بار بوده است که در تاریخ فتوحات ارتش رضا شاه در سرکوب عشایر ، شکستی به این درجه از وسعت به ارتش رضاخانی تحمیل شده بزرگ که ضعف ارتش را بازگو می کرد ، گمنام باقی بماند . متاسفانه بعد از شهریور 20 و که سال 73 شروع به تحقیق کردم تحت تاثیر یک سری ملاحظات قرار گرفتم و از آن صرفنظر کردم . اما همواره احساس نوعی غذاب وجدان می کردم .
س : آخر غائله به کجا انجامید ؟! آیا ارتش رضاشاه دست روی دست گذاشت ؟ یا اینکه حوادث دیگری بوقوع پیوست :
در آن واقع بیش از 180 نفر از نیروهای محلی خداکرم خان نیز کشته شدند . نیروهای نظامی در تاریخ 30/6/1316 کاملاً منهدم شده بودند . خداکرم خان پس از این رخداد همراه ایل منطقه علاء را ترک کردند و در کوههای صعب