🟣ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن
🔸بخش دوم: ناسیونالیسم در ایران معاصر
🔷حمید احمدی
@iranfardamag
🔸ناسیونالیسم در ایران همواره مبحث جنجالی بوده است و همانطور که گفتم برخی اصولا کلمه ناسیونالیسم را منفی می دانند و با کاربرد آن مخالف هستند و معتقد هستند که ما باید بگوییم «وطنپرستی» یا Patriotism؛ بعضیها هم معتقد هستند که ما واژه فارسی داریم به نام میهن که واژه بسیار قدیمی است و میهنپرستی واژه بهتری نسبت به ناسیونالیسم است. از بعدی دیگر بعضی گفتند اضافه «پرستی» در کلمه میهنپرستی افراطی است و بگوییم میهن دوستی؛ در ادامه مشخص شد که این پرستی از «پرستش» که معنای افراطی متبادر میسازد نیست بلکه این واژه از پرستاری به معنای نگهبانی نشات گرفته است پس میهنپرستی یعنی پاسداشت و نگهبانی میهن و نه پرستش احساسی.
▪️در مجله «روایت» مناظرهای بین «حسین کچویان» و مرحوم «دکتر جواد طباطبایی» درگرفت که اینقدر این بحث جنجالی شد که حتی دکتر طباطبایی از کاربرد واژه ناسیونالیسم ابا داشت و میگوید من ناسیونالیست نیستم.این نشان از همین همین نگرش منفی است پکه در ایران در باب این واژه وجود دارد که ایشان می گوید من ناسیونالیست نیستم! البته نکته دیگر در مورد ناسیونالیسم ایرانی یا ناسیونالیسم در ایران یا پدیده ناسیونالیسم ایرانی این است که ما ایرانیان وقتی میگوییم ناسیونالیسم-که حالا میهن پرستی هم جزو آن است- منظور ما یک ناسیونالیسم معتدلِ مدنی است.باید دقت کرد که ما در ایران برخلاف تصور برخی، هیچ وقت ناسیونالیسم افراطی نژادی نداشتیم؛ حتی مکاتب و احزاب و گروههای رادیکال ناسیونالیستی ما به مانند احزاب «پان ایرانیست»، افراطی و نژاد پرستانه به مانند دیگر ناسیونالیستهای اروپایی یا منطقه خاورمیانه نگاه نمیکردند و به نظر میرسد - اگر به نسبت نگاه کنیم- همه انواع گرایشات ناسیونالیست در ایران جنبه اعتدالی داشتند. همچنین باید دقت کرد پدیده ناسیونالیسم در ایران، همیشگی نیست؛ بلکه موجی است که میآید و می رود و بسته به شرایط موجود طرح میشود.
🔸نکته جالبی در کتاب «بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی» شریعتی دیدم (شریعتی واژه ناسیونالیسم را به کار میبرد و خیلی ابایی از به کار بردن آن نداشت) که از نظر او(نقل به مضمون): «هر وقت ملیت ما را انکار کردند ناسیونالیسم رشد میکند». این پدیده بسیار مهم است یعنی ناسیونالیسم یا ملّیگرایی یا وطن پرستی هنگامی در ایران اوج میگیرد که منکر هویت ما شوند و گروهی با ما دربیفتند ( هویت ایران یا تمامیت ارضی یا منافع ملی ما را تهدید کنند) آن وقت است که ناسیونالیسم ایرانی خود را نشان می دهد. در شرایط عادی ناسیونالیسم ایرانی خفته است؛ یعنی همیشه زنده نیست و چون همیشگی نیست،«الحاق گرا» نیست (در معنای ادعای مالکیت نسب به سرزمینهای همسایه و دیگری).
▪️اگر ما ناسیونالیسم ایرانی را با ناسیونالیسم عرب و ترک مقایسه کنیم هر دو الحاقگرا هستند یعنی می خواهند سرزمینهای دیگری را الحاق کنند و برای خود امپراطوری درست کنند. حتی در روزگار ما با وجود آنکه از ایران باستان در افواه مردم زیاد سخن میرود ولی حتی در گرایشهای رادیکال این موج فکری-اجتماعی، بحث الحاقگرایی (که مثلا برویم افغانستان را بگیریم، تاجیکستان را بگیریم یا به مانند ترکیه نسبت به همسایگانش رفتار کنیم و یا «عتبات عالیات» را بگیریم) وجود ندارد. منظور این است که در کل اگر بخواهیم نگرش ناسیونالیستی در ایران را بررسی کنیم می بینیم که یک نگرش معتدل، آرام و نرم است اما زمانی که هویت وملیت ایرانی و منافع ملی ایران تهدید و انکار میشود ملّیگرایی ایرانی خود را نشان می دهد.
🔸بنابراین به نظر من پدیده ناسیونالیسم در ایران دارای الگویی رستاخیزی است که به صورت Cycle (چرخش) در دورههای تاریخی خود را نشان می دهد، به اهدافش می رسد و بعد فروکش می کند و به حالت خفته درمی آید و در شرایط بعدی دوباره زنده میشود. ما باید به این دورههای رستاخیز توجه کنیم که وقتی ناسیونالیسم ایرانی یا میهن پرستی ایرانی به جنبش در میآید در شرایط خاصی است که بحران حاکم است و ایران تهدید شده است؛ یا تمامیت ارضی آن مورد تهاجم قرار گرفته یا به لحاظ داخلی انکار شده است. این است که به حرکت درمیآید و پویایی خود را به دست می آورد-گویی یک پدیده دائمی است اما در زیرلایههای جامعه خفته است و در هنگام خود، پویایی اَش را به دست می آورد....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/or1eXypq
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔸بخش دوم: ناسیونالیسم در ایران معاصر
🔷حمید احمدی
@iranfardamag
🔸ناسیونالیسم در ایران همواره مبحث جنجالی بوده است و همانطور که گفتم برخی اصولا کلمه ناسیونالیسم را منفی می دانند و با کاربرد آن مخالف هستند و معتقد هستند که ما باید بگوییم «وطنپرستی» یا Patriotism؛ بعضیها هم معتقد هستند که ما واژه فارسی داریم به نام میهن که واژه بسیار قدیمی است و میهنپرستی واژه بهتری نسبت به ناسیونالیسم است. از بعدی دیگر بعضی گفتند اضافه «پرستی» در کلمه میهنپرستی افراطی است و بگوییم میهن دوستی؛ در ادامه مشخص شد که این پرستی از «پرستش» که معنای افراطی متبادر میسازد نیست بلکه این واژه از پرستاری به معنای نگهبانی نشات گرفته است پس میهنپرستی یعنی پاسداشت و نگهبانی میهن و نه پرستش احساسی.
▪️در مجله «روایت» مناظرهای بین «حسین کچویان» و مرحوم «دکتر جواد طباطبایی» درگرفت که اینقدر این بحث جنجالی شد که حتی دکتر طباطبایی از کاربرد واژه ناسیونالیسم ابا داشت و میگوید من ناسیونالیست نیستم.این نشان از همین همین نگرش منفی است پکه در ایران در باب این واژه وجود دارد که ایشان می گوید من ناسیونالیست نیستم! البته نکته دیگر در مورد ناسیونالیسم ایرانی یا ناسیونالیسم در ایران یا پدیده ناسیونالیسم ایرانی این است که ما ایرانیان وقتی میگوییم ناسیونالیسم-که حالا میهن پرستی هم جزو آن است- منظور ما یک ناسیونالیسم معتدلِ مدنی است.باید دقت کرد که ما در ایران برخلاف تصور برخی، هیچ وقت ناسیونالیسم افراطی نژادی نداشتیم؛ حتی مکاتب و احزاب و گروههای رادیکال ناسیونالیستی ما به مانند احزاب «پان ایرانیست»، افراطی و نژاد پرستانه به مانند دیگر ناسیونالیستهای اروپایی یا منطقه خاورمیانه نگاه نمیکردند و به نظر میرسد - اگر به نسبت نگاه کنیم- همه انواع گرایشات ناسیونالیست در ایران جنبه اعتدالی داشتند. همچنین باید دقت کرد پدیده ناسیونالیسم در ایران، همیشگی نیست؛ بلکه موجی است که میآید و می رود و بسته به شرایط موجود طرح میشود.
🔸نکته جالبی در کتاب «بازشناسی هویت ایرانی- اسلامی» شریعتی دیدم (شریعتی واژه ناسیونالیسم را به کار میبرد و خیلی ابایی از به کار بردن آن نداشت) که از نظر او(نقل به مضمون): «هر وقت ملیت ما را انکار کردند ناسیونالیسم رشد میکند». این پدیده بسیار مهم است یعنی ناسیونالیسم یا ملّیگرایی یا وطن پرستی هنگامی در ایران اوج میگیرد که منکر هویت ما شوند و گروهی با ما دربیفتند ( هویت ایران یا تمامیت ارضی یا منافع ملی ما را تهدید کنند) آن وقت است که ناسیونالیسم ایرانی خود را نشان می دهد. در شرایط عادی ناسیونالیسم ایرانی خفته است؛ یعنی همیشه زنده نیست و چون همیشگی نیست،«الحاق گرا» نیست (در معنای ادعای مالکیت نسب به سرزمینهای همسایه و دیگری).
▪️اگر ما ناسیونالیسم ایرانی را با ناسیونالیسم عرب و ترک مقایسه کنیم هر دو الحاقگرا هستند یعنی می خواهند سرزمینهای دیگری را الحاق کنند و برای خود امپراطوری درست کنند. حتی در روزگار ما با وجود آنکه از ایران باستان در افواه مردم زیاد سخن میرود ولی حتی در گرایشهای رادیکال این موج فکری-اجتماعی، بحث الحاقگرایی (که مثلا برویم افغانستان را بگیریم، تاجیکستان را بگیریم یا به مانند ترکیه نسبت به همسایگانش رفتار کنیم و یا «عتبات عالیات» را بگیریم) وجود ندارد. منظور این است که در کل اگر بخواهیم نگرش ناسیونالیستی در ایران را بررسی کنیم می بینیم که یک نگرش معتدل، آرام و نرم است اما زمانی که هویت وملیت ایرانی و منافع ملی ایران تهدید و انکار میشود ملّیگرایی ایرانی خود را نشان می دهد.
🔸بنابراین به نظر من پدیده ناسیونالیسم در ایران دارای الگویی رستاخیزی است که به صورت Cycle (چرخش) در دورههای تاریخی خود را نشان می دهد، به اهدافش می رسد و بعد فروکش می کند و به حالت خفته درمی آید و در شرایط بعدی دوباره زنده میشود. ما باید به این دورههای رستاخیز توجه کنیم که وقتی ناسیونالیسم ایرانی یا میهن پرستی ایرانی به جنبش در میآید در شرایط خاصی است که بحران حاکم است و ایران تهدید شده است؛ یا تمامیت ارضی آن مورد تهاجم قرار گرفته یا به لحاظ داخلی انکار شده است. این است که به حرکت درمیآید و پویایی خود را به دست می آورد-گویی یک پدیده دائمی است اما در زیرلایههای جامعه خفته است و در هنگام خود، پویایی اَش را به دست می آورد....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/or1eXypq
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🟣ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن
🔸بخش دوم: ناسیونالیسم در ایران معاصر 🔷حمید احمدی @iranfardamag 🔸ناسیونالیسم در ایران همواره مبحث جنجالی بوده است و همانطور که گفتم برخی اصولا کلمه ناسیونالیسم را منفی می دانند و با کاربرد آن مخالف هستند و معتقد هستند که ما باید بگوییم «وطنپرستی» یا Pa…
🟣پدیده ملت در تاریخ فکر و هنر ایران
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش سوم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
🔹عبارت خیلی جالبی در کتاب «وندیداد» خواندم؛ وندیداد یکی از ۵ متن اوستایی است. در «فرگرد یکم» وندیداد، آنجایی که «اهورامزدا» از شهرها و کشورها صحبت میکند جمله جالبی دارد که- البته من نقل به مضمون می کنم- میگوید: «من هر سرزمینی را هرچند نیک و فرح بخش نباشد، به گونهای آفریدم که به چشم مردمانش نیک و فرح بخش باشد و خوش آید».(چرا؟)زیرا « اگر چنین چیزی نبود که هر سرزمینی که آفریده ام به چشم مردمانش فرح بخش نباشد، همه مردمان به «ایران ویج» رو می کردند» ماجرا خیلی جالب است و من تفسیر آن را میگویم: به هر حال هر سرزمینی به چشم مردمانش خوش میآید، به آن علاقه دارند. ملّیت مقداری فطری و ذاتی بشر است و به آن علاقه دارد. مثلا هنگامی که به بچه ها در کودکی از ایران و شاهنامه وقهرمانان و پهلوانان آن میگویند احساس غرور به انها دست می دهد؛ این تجربیات خود ماست. ما باید اینگونه و به دور از وجه افراطی به ناسیونالیسم و مهیندوستی نگاه کنیم.
🔸حالا در ایران این بحث مطرح می شود که ناسیونالیسم یا میهن پرستی (خودم واژه میهنپرستی را ترجیح می دهم) در ایران نو است یا کهن؟ بعضیها می گویند وجهه افراطی آن جدید است مثلا ناسیونالیسم به مفهوم جدید خود بعد از مشروطه آمده است بخصوص در دوره پهلوی ساخته شده است و با بحث های «آریاگری» آمیخته شده است. من فکر می کنم یک مقداری هم در این زمینه اغراق شده است. متأسفانه این چپهای مارکسیست ایران -که بیشتر هم روسی بودند و مارکسیسم آن ها از روسیه آمده است- یک مقدار در ترویج این عقاید عمد داشتند ؛ به این دلیل که این میهنپرستی و ملیت ایرانی را خوار یا ضعیف قلمداد کنند تا «انترناسیونالیسم» خود را ترویج کنند در حالیکه نگرش مارکسیسم اروپایی به ناسیونالیسم چندان منفی نیست؛ یعنی ما ناسیونالیست های مارکسیست آلمانی داشتیم (از «انترناسیونالیسم دوم سوسیالیستها» به بعد این مباحث بوده است) به هر حال برخی می گویند در ایران مفهوم ناسیونالیسم جدید است اما میهن پرستی قدیمی است- مباحثی به این شکل طرح شده است که پیچیده است و خیلی به اندیشیدن نیاز دارد.
🔹من در کتابی با نام «هویت ایرانی» کوتاه نوشتههای «احمد اشرف» در «ایرانیکا» را ترجمه کرده ام- - ایشان معتقد است ما هویت ایرانی داشتیم اما هویت ملّی ایرانی جدید است. اما من زیاد با این دیدگاه موافق نیستم. در علوم سنتی ما - فلسفه و کلام و فقه- بحثی تحت عنوان «لفظ و معنا» وجود دارد. علما و دانشمندان قدیم بحث می کردند که در مرتبهای لفظ را بیان میکنید و در مرتبه دیگر از معنای آن لفظ صحبت میکنید؛ ممکن است یک لفظی در آموزش و در کتابهای ما نبوده است اما معنای آن بوده است. به نظر من این نکته در بهترین وجه به همین مفاهیم ناسیونالیسم و هویت ملی برمی گردد: درست است ما کلمه هویت ملّی یا ملّی گرایی نداشتیم - چون این عبارات ترجمه واژههای لاتین است- اما معنای هویت ملی و ملی گرایی ممکن است در تاریخ ایران بوده باشد.
🔸 وقتی می گوییم هویت ملّی یعنی چه؟ یعنی انسانها خودشان را نسبت به امری چون سرزمین ، فرهنگ، آداب و رسوم، نهادهای سیاسی خود و وفاداری به آن نهادها می شناسند. وقتی ما این پدیدهها را در متون کهن بررسی می کنیم، می بینیم هویت ملّی وجود داشته است؛ هویت ملّی شاخ و دم ندارد! همین است که در کتاب های ما گذشته ما آمده است.
🔹به عنوان نمونه هنگامی که به بحث ناسیونالیسم در خاورمیانه می می پردازیم باید متوجه باشیم که ناسیونالیسم ایرانی داریم، عرب داریم، ترک داریم. ما نمی توانیم بگوییم ناسیونالیسم ایرانی- به مفهوم عادی خود و نه مفهوم افراطی- جدید است برای این که ما یک تاریخ باستان داریم و یک تاریخ مدرن؛ ما با عرب ها فرق میکنیم، با ترک ها فرق میکنیم؛ نه این که برتر باشیم که به قول حافظ ما از خاک هم کمتر هستیم، ولی بالاخره تجربه تاریخی ما با عرب و ترک متفاوت است. در تاریخ عرب، با ظهور اسلام دولت تشکیل شد، اما ما ایرانیان تاریخ دیگری داریم که با «ملیت» شروع میشود....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/kr1N2sGp
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
#پدیده_ملت_در_تاریخ_فکر_و_هنر_ایران
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش سوم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
🔹عبارت خیلی جالبی در کتاب «وندیداد» خواندم؛ وندیداد یکی از ۵ متن اوستایی است. در «فرگرد یکم» وندیداد، آنجایی که «اهورامزدا» از شهرها و کشورها صحبت میکند جمله جالبی دارد که- البته من نقل به مضمون می کنم- میگوید: «من هر سرزمینی را هرچند نیک و فرح بخش نباشد، به گونهای آفریدم که به چشم مردمانش نیک و فرح بخش باشد و خوش آید».(چرا؟)زیرا « اگر چنین چیزی نبود که هر سرزمینی که آفریده ام به چشم مردمانش فرح بخش نباشد، همه مردمان به «ایران ویج» رو می کردند» ماجرا خیلی جالب است و من تفسیر آن را میگویم: به هر حال هر سرزمینی به چشم مردمانش خوش میآید، به آن علاقه دارند. ملّیت مقداری فطری و ذاتی بشر است و به آن علاقه دارد. مثلا هنگامی که به بچه ها در کودکی از ایران و شاهنامه وقهرمانان و پهلوانان آن میگویند احساس غرور به انها دست می دهد؛ این تجربیات خود ماست. ما باید اینگونه و به دور از وجه افراطی به ناسیونالیسم و مهیندوستی نگاه کنیم.
🔸حالا در ایران این بحث مطرح می شود که ناسیونالیسم یا میهن پرستی (خودم واژه میهنپرستی را ترجیح می دهم) در ایران نو است یا کهن؟ بعضیها می گویند وجهه افراطی آن جدید است مثلا ناسیونالیسم به مفهوم جدید خود بعد از مشروطه آمده است بخصوص در دوره پهلوی ساخته شده است و با بحث های «آریاگری» آمیخته شده است. من فکر می کنم یک مقداری هم در این زمینه اغراق شده است. متأسفانه این چپهای مارکسیست ایران -که بیشتر هم روسی بودند و مارکسیسم آن ها از روسیه آمده است- یک مقدار در ترویج این عقاید عمد داشتند ؛ به این دلیل که این میهنپرستی و ملیت ایرانی را خوار یا ضعیف قلمداد کنند تا «انترناسیونالیسم» خود را ترویج کنند در حالیکه نگرش مارکسیسم اروپایی به ناسیونالیسم چندان منفی نیست؛ یعنی ما ناسیونالیست های مارکسیست آلمانی داشتیم (از «انترناسیونالیسم دوم سوسیالیستها» به بعد این مباحث بوده است) به هر حال برخی می گویند در ایران مفهوم ناسیونالیسم جدید است اما میهن پرستی قدیمی است- مباحثی به این شکل طرح شده است که پیچیده است و خیلی به اندیشیدن نیاز دارد.
🔹من در کتابی با نام «هویت ایرانی» کوتاه نوشتههای «احمد اشرف» در «ایرانیکا» را ترجمه کرده ام- - ایشان معتقد است ما هویت ایرانی داشتیم اما هویت ملّی ایرانی جدید است. اما من زیاد با این دیدگاه موافق نیستم. در علوم سنتی ما - فلسفه و کلام و فقه- بحثی تحت عنوان «لفظ و معنا» وجود دارد. علما و دانشمندان قدیم بحث می کردند که در مرتبهای لفظ را بیان میکنید و در مرتبه دیگر از معنای آن لفظ صحبت میکنید؛ ممکن است یک لفظی در آموزش و در کتابهای ما نبوده است اما معنای آن بوده است. به نظر من این نکته در بهترین وجه به همین مفاهیم ناسیونالیسم و هویت ملی برمی گردد: درست است ما کلمه هویت ملّی یا ملّی گرایی نداشتیم - چون این عبارات ترجمه واژههای لاتین است- اما معنای هویت ملی و ملی گرایی ممکن است در تاریخ ایران بوده باشد.
🔸 وقتی می گوییم هویت ملّی یعنی چه؟ یعنی انسانها خودشان را نسبت به امری چون سرزمین ، فرهنگ، آداب و رسوم، نهادهای سیاسی خود و وفاداری به آن نهادها می شناسند. وقتی ما این پدیدهها را در متون کهن بررسی می کنیم، می بینیم هویت ملّی وجود داشته است؛ هویت ملّی شاخ و دم ندارد! همین است که در کتاب های ما گذشته ما آمده است.
🔹به عنوان نمونه هنگامی که به بحث ناسیونالیسم در خاورمیانه می می پردازیم باید متوجه باشیم که ناسیونالیسم ایرانی داریم، عرب داریم، ترک داریم. ما نمی توانیم بگوییم ناسیونالیسم ایرانی- به مفهوم عادی خود و نه مفهوم افراطی- جدید است برای این که ما یک تاریخ باستان داریم و یک تاریخ مدرن؛ ما با عرب ها فرق میکنیم، با ترک ها فرق میکنیم؛ نه این که برتر باشیم که به قول حافظ ما از خاک هم کمتر هستیم، ولی بالاخره تجربه تاریخی ما با عرب و ترک متفاوت است. در تاریخ عرب، با ظهور اسلام دولت تشکیل شد، اما ما ایرانیان تاریخ دیگری داریم که با «ملیت» شروع میشود....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/kr1N2sGp
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
#پدیده_ملت_در_تاریخ_فکر_و_هنر_ایران
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🟣پدیده ملت در تاریخ فکر و هنر ایران
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش سوم 🔶حمید احمدی @iranfardamag عبارت خیلی جالبی در کتاب «وندیداد» خواندم؛ وندیداد یکی از 5 متن اوستایی است. در «فرگرد یکم» وندیداد، آنجایی که «اهورامزدا» از شهرها و کشورها صحبت میکند جمله جالبی دارد که- البته…
🔴پارادایم فلسطین
🔷سیدعبدالمجید الهامی
@iranfardamag
▪️در روزهای گذشته، به پیشگامی فرانسه و عربستان، کشور فلسطین در اجماع جهانی به رسمیت شناخته شد.این واقعه بدون پیشینه نبود؛رسمیت یافتن فلسطین نتیجه محرومیت ملتی از هویت و استقلال و غصب سرزمین توسط اشغالگران خارجی است که ریشه در ۸۰ سال مبارزه دارد.دو سال پیش،در هفتم اکتبر،رویدادی رخ داد که پرسشهایی را درباره نتایج آن برای مردم فلسطین و ارزش فداکاریهای گسترده به همراه آورد.
🔸در عزم اسرائیل برای نابودی فلسطین وکوچاندن مردم آن تردیدی نیست. این عملیات چهره واقعی اسرائیل را آشکار کرد و نشان داد که این رژیم متجاوز است و فلسطین سرزمینی اشغالی و بیدفاع. بازتاب جهانی این مظلومیت حتی در درون اسرائیل نیز رخنه کرد و نتیجه آن اعتراضهای جهانی و تصمیمات نهادهای بینالمللی بود.
▪️در ماههای اخیر کشورهایی چون اسپانیا، ایرلند، نروژ، برزیل، آفریقای جنوبی و برخی دولتهای اروپایی و آفریقایی فلسطین را به رسمیت شناختند. متعاقباً، همزمان با سالگرد ۷ اکتبر و به ابتکار فرانسه و عربستان، در مجمع عمومی سازمان ملل رسمیت دولت فلسطین تأیید شد. این اقدام خشم آمریکا و اسرائیل را برانگیخت. این روند، انزوای روزافزون اسرائیل را نشان میدهد. دیوان بینالمللی لاهه نیز حکم بازداشت نخستوزیر، وزیر جنگ و فرمانده ارتش اسرائیل را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی صادر کرده است.
🔸با این حال، لابیهای حامی اسرائیل همچون ایپک، همراه با سیاستمداران جنگطلب جمهوریخواه در آمریکا، برای حفظ جایگاه حزب لیکود و نتانیاهو فعالاند. از منظر سیاسی، هفتم اکتبر نقطه عطفی در رابطه با فلسطین و اسرائیل بود؛ رویدادی که مانند سنگی در آب، امواج آن سراسر منطقه و جهان را دربر گرفت.
▪️ایهود باراک، نخستوزیر اسبق اسرائیل، آشکارا گفته است: «نتانیاهو برده وزیران نژادپرست و مسیحگرای کابینه است که معتقدند جنگ، زمینهساز ظهور مسیح یهودیان است.» به باور او، این وزیران بر نتانیاهو مسلطاند و میخواهند خاورمیانه را شعلهور کنند. حتی بخشی از هیئت حاکمه آمریکا، جمهوریخواهان و مسیحیان انجیلی، تحت تأثیر این اندیشه قرار دارند. بر اساس چنین رویکردی، صلح در منطقه ناممکن میشود و تحقق دولت فلسطینی جز با عزم جهانی امکانپذیر نخواهد بود.
🔸آمریکا نیز باید تکلیف خود را روشن کند که میانجی است یا طرف درگیر؛ شواهد نشان میدهد که عملاً در کنار اسرائیل قرار دارد. مسأله فلسطین بیش از ۷۵ سال است که بیپاسخ مانده و حقوق یک ملت پایمال شده است. اسرائیل با حمایت غرب به سرکوب و توسعهطلبی ادامه داده و هر بار راهحل دوکشوری را ناکام گذاشته است.
▪️فشار زندگی غیرانسانی بر ۲.۵ میلیون فلسطینی محصور در غزه شرایط انفجار را فراهم کرده است. هر رویداد در خاورمیانه به منافع ملی ایران نیز مربوط است؛ از گذشته تا امروز اسرائیل بزرگترین دشمن ایران بوده و مانع قدرتگیری هر کشور منطقه میشود.
🔸این تحولات را باید با نظریههای علوم سیاسی مانند «آشوب» تحلیل کرد. از ۷ اکتبر پروانهای به پرواز درآمد که اثر آن به نقاط دیگر نیز خواهد رسید. اروپاییان نیز برای کاهش سلطه یکجانبه آمریکا و تحت فشار افکار عمومی، به سمت به رسمیت شناختن فلسطین رفتهاند. اعتراضات گسترده مردم اروپا علیه اسرائیل و آمریکا دولتهایشان را وادار به تغییر سیاست کرده است.
▪️منطقه خاورمیانه به دلیل جایگاه ژئوپولیتیک خود، هارتلند جهان است و ایران باید فعالانه حضور داشته باشد تا منافعش حفظ شود. موضع تاریخی ایران نیز همواره مخالفت با تقسیم فلسطین و تشکیل اسرائیل بوده است. نماینده ایران در سال ۱۹۴۷ در سازمان ملل هشدار داد: «این اقدام اجاقی خواهد ساخت که آتشش نهتنها خاورمیانه بلکه صلح جهان را تهدید خواهد کرد.» پیشبینیای که امروز تحقق یافته است.
🔸واقعیت این است که حل مسالمتآمیز مسأله فلسطین و اسرائیل دشوار است، زیرا معادلات اعتقادی و ایدئولوژیک بر آن حاکم است. دیگر این جنگ صرفاً عربی-اسرائیلی نیست و حتی نابودی فلسطینیان هم مشکل اسرائیل را حل نخواهد کرد.
▪️در دنیایی که سکولاریسم تبلیغ میشود، بزرگترین مناقشه جهانی بر سر دین و مذهب است: سرزمین مقدس، دو منجی و ایده جنگ تمدنها. هم افکار مذهبی افراطی یهودی و شیعی و هم جریانهای شبهعلمی مدرن، هر دو بر خونریزی و نابودی بهعنوان لازمه تحول تأکید میکنند. باید دید در قرن ۲۱ علم و فلسفه چه جایگاهی مییابد: صلح یا جنگ تمدنها؟
🔸به نظر میرسد حضور تفکرات آخرالزمانی در میان رهبران اسرائیل و حتی برخی چهرههای مذهبی ایران، آیندهای مبهم پیش روی جهان گذاشته است. تا زمانی که این ایدئولوژیها پابرجا باشند، صلحی در منطقه و جهان پایدار نخواهد شد.
#فلسطین
#عبدالمجید_الهامی
🔷سیدعبدالمجید الهامی
@iranfardamag
▪️در روزهای گذشته، به پیشگامی فرانسه و عربستان، کشور فلسطین در اجماع جهانی به رسمیت شناخته شد.این واقعه بدون پیشینه نبود؛رسمیت یافتن فلسطین نتیجه محرومیت ملتی از هویت و استقلال و غصب سرزمین توسط اشغالگران خارجی است که ریشه در ۸۰ سال مبارزه دارد.دو سال پیش،در هفتم اکتبر،رویدادی رخ داد که پرسشهایی را درباره نتایج آن برای مردم فلسطین و ارزش فداکاریهای گسترده به همراه آورد.
🔸در عزم اسرائیل برای نابودی فلسطین وکوچاندن مردم آن تردیدی نیست. این عملیات چهره واقعی اسرائیل را آشکار کرد و نشان داد که این رژیم متجاوز است و فلسطین سرزمینی اشغالی و بیدفاع. بازتاب جهانی این مظلومیت حتی در درون اسرائیل نیز رخنه کرد و نتیجه آن اعتراضهای جهانی و تصمیمات نهادهای بینالمللی بود.
▪️در ماههای اخیر کشورهایی چون اسپانیا، ایرلند، نروژ، برزیل، آفریقای جنوبی و برخی دولتهای اروپایی و آفریقایی فلسطین را به رسمیت شناختند. متعاقباً، همزمان با سالگرد ۷ اکتبر و به ابتکار فرانسه و عربستان، در مجمع عمومی سازمان ملل رسمیت دولت فلسطین تأیید شد. این اقدام خشم آمریکا و اسرائیل را برانگیخت. این روند، انزوای روزافزون اسرائیل را نشان میدهد. دیوان بینالمللی لاهه نیز حکم بازداشت نخستوزیر، وزیر جنگ و فرمانده ارتش اسرائیل را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی صادر کرده است.
🔸با این حال، لابیهای حامی اسرائیل همچون ایپک، همراه با سیاستمداران جنگطلب جمهوریخواه در آمریکا، برای حفظ جایگاه حزب لیکود و نتانیاهو فعالاند. از منظر سیاسی، هفتم اکتبر نقطه عطفی در رابطه با فلسطین و اسرائیل بود؛ رویدادی که مانند سنگی در آب، امواج آن سراسر منطقه و جهان را دربر گرفت.
▪️ایهود باراک، نخستوزیر اسبق اسرائیل، آشکارا گفته است: «نتانیاهو برده وزیران نژادپرست و مسیحگرای کابینه است که معتقدند جنگ، زمینهساز ظهور مسیح یهودیان است.» به باور او، این وزیران بر نتانیاهو مسلطاند و میخواهند خاورمیانه را شعلهور کنند. حتی بخشی از هیئت حاکمه آمریکا، جمهوریخواهان و مسیحیان انجیلی، تحت تأثیر این اندیشه قرار دارند. بر اساس چنین رویکردی، صلح در منطقه ناممکن میشود و تحقق دولت فلسطینی جز با عزم جهانی امکانپذیر نخواهد بود.
🔸آمریکا نیز باید تکلیف خود را روشن کند که میانجی است یا طرف درگیر؛ شواهد نشان میدهد که عملاً در کنار اسرائیل قرار دارد. مسأله فلسطین بیش از ۷۵ سال است که بیپاسخ مانده و حقوق یک ملت پایمال شده است. اسرائیل با حمایت غرب به سرکوب و توسعهطلبی ادامه داده و هر بار راهحل دوکشوری را ناکام گذاشته است.
▪️فشار زندگی غیرانسانی بر ۲.۵ میلیون فلسطینی محصور در غزه شرایط انفجار را فراهم کرده است. هر رویداد در خاورمیانه به منافع ملی ایران نیز مربوط است؛ از گذشته تا امروز اسرائیل بزرگترین دشمن ایران بوده و مانع قدرتگیری هر کشور منطقه میشود.
🔸این تحولات را باید با نظریههای علوم سیاسی مانند «آشوب» تحلیل کرد. از ۷ اکتبر پروانهای به پرواز درآمد که اثر آن به نقاط دیگر نیز خواهد رسید. اروپاییان نیز برای کاهش سلطه یکجانبه آمریکا و تحت فشار افکار عمومی، به سمت به رسمیت شناختن فلسطین رفتهاند. اعتراضات گسترده مردم اروپا علیه اسرائیل و آمریکا دولتهایشان را وادار به تغییر سیاست کرده است.
▪️منطقه خاورمیانه به دلیل جایگاه ژئوپولیتیک خود، هارتلند جهان است و ایران باید فعالانه حضور داشته باشد تا منافعش حفظ شود. موضع تاریخی ایران نیز همواره مخالفت با تقسیم فلسطین و تشکیل اسرائیل بوده است. نماینده ایران در سال ۱۹۴۷ در سازمان ملل هشدار داد: «این اقدام اجاقی خواهد ساخت که آتشش نهتنها خاورمیانه بلکه صلح جهان را تهدید خواهد کرد.» پیشبینیای که امروز تحقق یافته است.
🔸واقعیت این است که حل مسالمتآمیز مسأله فلسطین و اسرائیل دشوار است، زیرا معادلات اعتقادی و ایدئولوژیک بر آن حاکم است. دیگر این جنگ صرفاً عربی-اسرائیلی نیست و حتی نابودی فلسطینیان هم مشکل اسرائیل را حل نخواهد کرد.
▪️در دنیایی که سکولاریسم تبلیغ میشود، بزرگترین مناقشه جهانی بر سر دین و مذهب است: سرزمین مقدس، دو منجی و ایده جنگ تمدنها. هم افکار مذهبی افراطی یهودی و شیعی و هم جریانهای شبهعلمی مدرن، هر دو بر خونریزی و نابودی بهعنوان لازمه تحول تأکید میکنند. باید دید در قرن ۲۱ علم و فلسفه چه جایگاهی مییابد: صلح یا جنگ تمدنها؟
🔸به نظر میرسد حضور تفکرات آخرالزمانی در میان رهبران اسرائیل و حتی برخی چهرههای مذهبی ایران، آیندهای مبهم پیش روی جهان گذاشته است. تا زمانی که این ایدئولوژیها پابرجا باشند، صلحی در منطقه و جهان پایدار نخواهد شد.
#فلسطین
#عبدالمجید_الهامی
▪️ به نام خدا
@iranfardamag
▪️ سرکار خانم دکتر بیدا میرحسینی
▪️درگذشت برادر گرامی؛ بزرگ خاندان جناب آقای فلاح میرحسینی را حضور شما و خانواده بزرگ میرحسینی تسلیت عرض میکنیم . ️
▪️برای آن درگذشته از درگاه خداوند مهربان رحمت و آرامش و برای بازماندگان، صبوری آرزومندیم !
▪️ایران فردا
https://www.tg-me.com/iranfardamag
@iranfardamag
▪️ سرکار خانم دکتر بیدا میرحسینی
▪️درگذشت برادر گرامی؛ بزرگ خاندان جناب آقای فلاح میرحسینی را حضور شما و خانواده بزرگ میرحسینی تسلیت عرض میکنیم . ️
▪️برای آن درگذشته از درگاه خداوند مهربان رحمت و آرامش و برای بازماندگان، صبوری آرزومندیم !
▪️ایران فردا
https://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegram
ایران فردا
نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هر ماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود.
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
🟣 ریشههای تاریخی شکلگیری ملیت و هویت ایرانی
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش چهارم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️بحث های دقیقی در مورد ملّیت ایرانی یا هویت ملی ایرانی و ریشه های آن در جریان است. اگر به آثار برخی ایرانشناسان اروپایی به مانند «گراردو نیولی» (کتاب او با عنوان The Idea of lran که آقای سجادی با نام «آرمان ایران» به فارسی ترجمه کرده است) و «ریچارد فرای» و دیگر کسانی که در زمینه تاریخ باستان کار می کنند، نگاه کنیم به مفهوم Iranian Nation (ملت ایران) بر میخوریم (آقای نیولی در کتاب خود از Iranian Nation و حتی از واژه هویت ملّی اسم می برد) که در دوره باستان وجود دارد و از این نظر این اشاره مهم است و بسیار جا برای کار و تحقیق دارد.این محققین، زبان متون پهلوی متعلق به ایران باستان را بلد بودند و آنها را می خواندند و این گواهی است برای امثال ما که باید ریشههای این مبحث هویت و امر ملّی را در متون تاریخی خودمان پیدا کنیم.
🔸واژه ایران، قدیمی است. در متون کهن همچون متون اوستایی نام ایران را داریم. پیش از اوستا نمیدانیم متنی وجود دارد یا نه اما میدانیم که حتی پیش از اوستا و پیش از زرتشت ایران شناخته شده بوده و بر اساس گفتههای خود اوستا تاریخ ایران وجود داشته است. به عنوان نمونه در «گاتهای» زرتشت یا «گاهان» وقتی که زرتشت با اهورامزدا صحبت می کند، از جمشید گله می کند و میگوید: «جمشید با همه خوبی هایی که داشت، غرور ورزید » پس معلوم میشود یک تاریخ کهنی بوده است که به همین نام ایران هم شناخته می شد. تا جایی که می دانیم در اوستا هم کلمه «ایران ویج» ( «اَئیریَنَ وَئِجَهْ» که بعدا به ایران ویج تبدیل شده است)که بعد ایران شهر شده وجود داشته است.
▪️در دوره بعد از اسلام ایرانویج و ایران شهر به ایران زمین تبدیل شده است اما در مورد اینکه هویت ملّی یا کلمه ملت ایران از چه زمانی ساخته شده است، اختلاف وجود دارد. به عنوان نمونه، نیولی میگوید:
( البته از این منظر درست است که نهاد ملّی حاکمیت درست کرد و زرتشتی گری دین رسمی شد) و «هرتسفلد» و «شهبازی» و دیگران می گویند در عصر هخامنشی این کار انجام شده است.
🔸آقای «مصطفی وزیری» در دهه ۹۰ در آمریکا کتابی نوشت و گفت پدیده ایران به عنوان یک سرزمین با توالی تاریخی را شرقشناسان درست کردند. ایشان در کتاب خود درست عین حرف های بندیکت اندرسون را بیان میکند. اندرسون در کتابش نوشته است که وقتی در اروپا ملت درست شد، شهروندان این شهرها، ساکنان دیگر شهرها را نمی شناختند که مثلا این کیست و آن کیست؟(متعلق به چه سرزمین و چه ملّتی است). طبق این الگو، آقای وزیری مینویسند: بله در ایران، گیلانی نمیدانست خراسان کجاست و خراسانی چه کسی است. ولی وقتی ما به متون خودمان نگاه می کنیم می بینیم که این جنس سخنان عجیب است؛ شما اگر در شعر فارسی و در متون نظم و نثر نگاه کنید، مشاهده میشود که گویندگان و نویسندگان آنها با همه جا آشنا بودند و شهرها را می شناختند و از آنها به عنوان شهرهای ایران و از مردمانش اسم میبرند؛ با آنهاارتباط داشتند و میرفتند میآمدند. یکی اهل «خجند» بود و به تبریز میرفت و یکی اهل تبریز بودوبه آن طرف میرفت. یا یکی از هرات میآمد و به ری . اصفهان می رفت و برعکس. با وجود این تداوم تاریخی و شناخت، سخنان افرادی به مانند مصطفی وزیری بسیارعجیب است و اگر تاریخ را بدانیم این گونه سخن نمی گوییم.
▪️از این فهم مشترک سرزمینی، در تاریخ ایران شواهد فراوان داریم: یکی از آرزوهای «خاقانی شروانی» این بوده است که به خراسان بیاید و قصایدی در این زمینه دارد (به خراسان شوم انشاءالله / آن ره آسان شوم انشاءالله ) ظاهرا خواسته است به نیشابور یا طوس آن زمان برود و با علما دیدار کند. یا آن شعربلندی که خاقانی در فاجعه حمله مغول در وصف نیشابور گفته است. «کلیات سعدی» نیز اینگونه است.این نکته که میخواهند بگویند ایرانی ها یکدیگر را نمی شناختند، درست نبوده و همدیگر را خوب می شناختند و خبر هم داشتند که این شاعر در کدام شهر زندگی میکند و این شعر را کجا گفته و ان کتاب را کجا نوشته شده است....
🔻 متن کامل:
https://cutt.ly/yr2patY3
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
#ریشههای_تاریخی_شکلگیری_ملیت_و_هویت_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش چهارم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️بحث های دقیقی در مورد ملّیت ایرانی یا هویت ملی ایرانی و ریشه های آن در جریان است. اگر به آثار برخی ایرانشناسان اروپایی به مانند «گراردو نیولی» (کتاب او با عنوان The Idea of lran که آقای سجادی با نام «آرمان ایران» به فارسی ترجمه کرده است) و «ریچارد فرای» و دیگر کسانی که در زمینه تاریخ باستان کار می کنند، نگاه کنیم به مفهوم Iranian Nation (ملت ایران) بر میخوریم (آقای نیولی در کتاب خود از Iranian Nation و حتی از واژه هویت ملّی اسم می برد) که در دوره باستان وجود دارد و از این نظر این اشاره مهم است و بسیار جا برای کار و تحقیق دارد.این محققین، زبان متون پهلوی متعلق به ایران باستان را بلد بودند و آنها را می خواندند و این گواهی است برای امثال ما که باید ریشههای این مبحث هویت و امر ملّی را در متون تاریخی خودمان پیدا کنیم.
🔸واژه ایران، قدیمی است. در متون کهن همچون متون اوستایی نام ایران را داریم. پیش از اوستا نمیدانیم متنی وجود دارد یا نه اما میدانیم که حتی پیش از اوستا و پیش از زرتشت ایران شناخته شده بوده و بر اساس گفتههای خود اوستا تاریخ ایران وجود داشته است. به عنوان نمونه در «گاتهای» زرتشت یا «گاهان» وقتی که زرتشت با اهورامزدا صحبت می کند، از جمشید گله می کند و میگوید: «جمشید با همه خوبی هایی که داشت، غرور ورزید » پس معلوم میشود یک تاریخ کهنی بوده است که به همین نام ایران هم شناخته می شد. تا جایی که می دانیم در اوستا هم کلمه «ایران ویج» ( «اَئیریَنَ وَئِجَهْ» که بعدا به ایران ویج تبدیل شده است)که بعد ایران شهر شده وجود داشته است.
▪️در دوره بعد از اسلام ایرانویج و ایران شهر به ایران زمین تبدیل شده است اما در مورد اینکه هویت ملّی یا کلمه ملت ایران از چه زمانی ساخته شده است، اختلاف وجود دارد. به عنوان نمونه، نیولی میگوید:
«اردشیر بابکان بود که این هویت سیاسی ملی را برای ایرانیان درست کرد و نام ایران را رسما بر کشور نهاد»
( البته از این منظر درست است که نهاد ملّی حاکمیت درست کرد و زرتشتی گری دین رسمی شد) و «هرتسفلد» و «شهبازی» و دیگران می گویند در عصر هخامنشی این کار انجام شده است.
🔸آقای «مصطفی وزیری» در دهه ۹۰ در آمریکا کتابی نوشت و گفت پدیده ایران به عنوان یک سرزمین با توالی تاریخی را شرقشناسان درست کردند. ایشان در کتاب خود درست عین حرف های بندیکت اندرسون را بیان میکند. اندرسون در کتابش نوشته است که وقتی در اروپا ملت درست شد، شهروندان این شهرها، ساکنان دیگر شهرها را نمی شناختند که مثلا این کیست و آن کیست؟(متعلق به چه سرزمین و چه ملّتی است). طبق این الگو، آقای وزیری مینویسند: بله در ایران، گیلانی نمیدانست خراسان کجاست و خراسانی چه کسی است. ولی وقتی ما به متون خودمان نگاه می کنیم می بینیم که این جنس سخنان عجیب است؛ شما اگر در شعر فارسی و در متون نظم و نثر نگاه کنید، مشاهده میشود که گویندگان و نویسندگان آنها با همه جا آشنا بودند و شهرها را می شناختند و از آنها به عنوان شهرهای ایران و از مردمانش اسم میبرند؛ با آنهاارتباط داشتند و میرفتند میآمدند. یکی اهل «خجند» بود و به تبریز میرفت و یکی اهل تبریز بودوبه آن طرف میرفت. یا یکی از هرات میآمد و به ری . اصفهان می رفت و برعکس. با وجود این تداوم تاریخی و شناخت، سخنان افرادی به مانند مصطفی وزیری بسیارعجیب است و اگر تاریخ را بدانیم این گونه سخن نمی گوییم.
▪️از این فهم مشترک سرزمینی، در تاریخ ایران شواهد فراوان داریم: یکی از آرزوهای «خاقانی شروانی» این بوده است که به خراسان بیاید و قصایدی در این زمینه دارد (به خراسان شوم انشاءالله / آن ره آسان شوم انشاءالله ) ظاهرا خواسته است به نیشابور یا طوس آن زمان برود و با علما دیدار کند. یا آن شعربلندی که خاقانی در فاجعه حمله مغول در وصف نیشابور گفته است. «کلیات سعدی» نیز اینگونه است.این نکته که میخواهند بگویند ایرانی ها یکدیگر را نمی شناختند، درست نبوده و همدیگر را خوب می شناختند و خبر هم داشتند که این شاعر در کدام شهر زندگی میکند و این شعر را کجا گفته و ان کتاب را کجا نوشته شده است....
🔻 متن کامل:
https://cutt.ly/yr2patY3
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#ناسیونالیسم_ایرانی
#ریشههای_تاریخی_شکلگیری_ملیت_و_هویت_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🟣 ریشههای تاریخی شکلگیری ملیت و هویت ایرانی
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش چهارم 🔶حمید احمدی @iranfardamag بحث های دقیقی در مورد ملّیت ایرانی یا هویت ملی ایرانی و ریشه های آن در جریان است. اگر به آثار برخی ایرانشناسان اروپایی به مانند «گراردو نیولی» (کتاب او با عنوان The Idea of…
🔴تصویر و تصویرسازی از غزه
🔷محمد حیدرزاده
@iranfardamag
▪️در خبرها گاه خوانده میشود که کسی را به جرم جنایتی بازداشت کردهاند. همچون قتلهای دسته جمعی در یک خانواده، یا آدمربایی، یا قتلهای «ناموسی» و یا هر مورد دیگری که بتوانید تصور کنید یا شنیده باشید. خبر هرکدام از این جنایات اگرچه روح آدمی را بسختی مچاله میکند اما مخاطب تنها پس از اتمام جنایت است که از آن مطلع گردیده است یا به عبارتی کسی شاهد امر رذیلانه نبوده است و به احتمال زیاد هر انسان آزادهای در صورتی که مشاهدهگر چنین جنایتی باشد دست به اقدامی در حد تواناییاش خواهد زد تا از آن جلوگیری کند. اگر روحیه آن را داشته باشیم تا خود را شاهد و حاضر در یک جنایت مشخص تخیل کنیم، احتمالا در همان وضعیت خیالبافانه هم بدون تامل برای جلوگیری از آن دست بکار خواهیم شد و این «جلوگیری» ناظر بر امری روانی است که انسان تحمل مشاهده زشتی و پلیدی را در خود ندارد و مکانیزمهای روانشناختی او را بلافاصله بعمل وا میدارد. همانطور که اگر ببنیم پدری فرزند کودکش را به باد کتک گرفته است، بیاختیار او را از آن کار باز خواهیم داشت. بنابراین مشاهده عمل جنایتبار چیزی نیست که انسانی در معرض آن باشد و صرفا مشاهدهگر باشد. مقصود این است که شنیدن جنایتی به انجام رسیده بسی آسانتر از نظارهگر بودن آن است.
🔸اما وضعیت فوق کمی میتواند پیچیدهتر شود زمانی که کسانی در پی توجیه آن چیزی باشند که به شکل عمومی از آن به جنایت تعبیر شود. مثلا فرض کنید پدر و مادر خانوادهای تصمیم بگیرند خود و فرزندانشان را به کام مرگ بکشانند و وقتی از آنها پرسیده شود که چرا چنین تصمیمی گرفتهاید پاسخ بشنویم که بدلیل فقر مفرط اگر چنین کاری نکنند فرزند دخترشان باید و الزاما تنفروشی کند و فرزند پسرشان را به باندهای تبهکار قاچاق انسان بسپارند و تحمل هیچکدام از این وضعیتها برای آنها مقدور نیست. خب مشخص است که اینجا قضاوت نهایی به دشواری فرسایندهای تبدیل میشود که آیا ما باید والدین مزبور را جانی بدانیم یا خیر؟ اگر آری آیا با همان شدتی که پیش از شنیدن علت کارشان محکوم میکردیم، محکوم میکنیم؟ بنظر خیر. این وضعیتی است که بیرون آمدن از آن ظاهرا غیرممکن میآید. آنچه مشخص است علت هرچه باشد از تابآوری انسانی بدور است که مشاهدهگر چنین اعمالی باشد و دمی بر نیاورد.
▪️وضعیت البته میتواند هنوز بغرنجتر شود آنجا که قتل عامی دسته جمعی در حال رخ دادن است آن هم نه در یک لحظه یا مدت زمانی به نسبت کوتاه که تنها خبر انجام آن مخابره شود و نه فقط در مقابل شما بلکه در جلوی دیدگان تمام جهان به مدت دوسال در حال وقوع باشد تنها باید اعلام مرگ بشریت باشد تا شاید بتوان اعماق قساوت آن را کمی بازگو کرد.
🔸جنگ غزه به مدت دوسال با دهها هزار کشته و زخمی غیرنظامیان، از عملی جنایتبار که تحمل شنیدن آن نیز طاقت فرساست به امری روزانه و عادی مبدل گشت که تنها شنیده نمیشود بلکه نمایشی جهنمی از زندگی انسان مدرن شده را برپا کرده است. اما چگونه میشود که آنچه را شنیدنش تحملناپذیر است به صورت روزانه تماشا میکنیم؟ آن وضعیت پیچیده مزبور را به یاد بیاورید که چگونه «توجیه» برای عملی جنایتبار میتواند ما را بر سر دوراهی بیعملی یا عدم قضاوت و یا حتی تصدیق توجیه سوق دهد. طبیعی است که جنایت وقتی ابعادی جهانی پیدا میکند اگر توجیهی برای آن ارائه شود باید در ابعاد جهانی عرضه شود.
▪️در تمام این دوسال، «دشواره جهانی فلسطین»، اگر بتوانیم چنین چیزی بگوییم، به حمله 7 اکتبر محدود میشود. و چنین توجیه میشود که این جنایت در پاسخ به حملهای صورت گرفته است که گروهی تروریستی به شکلی جنونآمیز به سرزمینهای اسرائیلی حمله کردهاند و عدهای را به اسارت بردهاند. برای از بین بردن این گروه تروریستی ضرورت است که به هر چیزی و به هر کسی حمله کنیم. باید بیمارستانها تخریب شوند چون آنجا پناه گرفتهاند! مدارس باید نابود گردد چون زیر زمین آنها محل اختفای تروریستهاست و اگر چه به شکل رسمی گفته نمیشود اما باوری خزیده در پشت چنین جنایتی آن است که کشتن هر کودک کشتن تروریستی در آینده است. گفتن چنین توجیهاتی! به انحای گوناگون همچون شبکههای خبری با نفوذ جهانی، کنفرانسهای مطبوعاتی سیاستمداران و تاکید بر آن، رسانههای اجتماعی در پلتفرمهای متنوع و غیره، مخاطب ناظر را به سوی اقناعی سوق میدهد که این نه یک جنایت بلکه دفاعی از جهان متمدن در برابر بربرهاست!....
🔷تصویر: شادی مردم غزه پس از اجرای آتشبس با اسرائیل
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Qr2GCTd7
#ایران_فردا
#محمد_حیدرزاده
#غزه #فلسطین #۷اکتبر #ابراهیم
https://www.tg-me.com/iranfardamag
🔷محمد حیدرزاده
@iranfardamag
▪️در خبرها گاه خوانده میشود که کسی را به جرم جنایتی بازداشت کردهاند. همچون قتلهای دسته جمعی در یک خانواده، یا آدمربایی، یا قتلهای «ناموسی» و یا هر مورد دیگری که بتوانید تصور کنید یا شنیده باشید. خبر هرکدام از این جنایات اگرچه روح آدمی را بسختی مچاله میکند اما مخاطب تنها پس از اتمام جنایت است که از آن مطلع گردیده است یا به عبارتی کسی شاهد امر رذیلانه نبوده است و به احتمال زیاد هر انسان آزادهای در صورتی که مشاهدهگر چنین جنایتی باشد دست به اقدامی در حد تواناییاش خواهد زد تا از آن جلوگیری کند. اگر روحیه آن را داشته باشیم تا خود را شاهد و حاضر در یک جنایت مشخص تخیل کنیم، احتمالا در همان وضعیت خیالبافانه هم بدون تامل برای جلوگیری از آن دست بکار خواهیم شد و این «جلوگیری» ناظر بر امری روانی است که انسان تحمل مشاهده زشتی و پلیدی را در خود ندارد و مکانیزمهای روانشناختی او را بلافاصله بعمل وا میدارد. همانطور که اگر ببنیم پدری فرزند کودکش را به باد کتک گرفته است، بیاختیار او را از آن کار باز خواهیم داشت. بنابراین مشاهده عمل جنایتبار چیزی نیست که انسانی در معرض آن باشد و صرفا مشاهدهگر باشد. مقصود این است که شنیدن جنایتی به انجام رسیده بسی آسانتر از نظارهگر بودن آن است.
🔸اما وضعیت فوق کمی میتواند پیچیدهتر شود زمانی که کسانی در پی توجیه آن چیزی باشند که به شکل عمومی از آن به جنایت تعبیر شود. مثلا فرض کنید پدر و مادر خانوادهای تصمیم بگیرند خود و فرزندانشان را به کام مرگ بکشانند و وقتی از آنها پرسیده شود که چرا چنین تصمیمی گرفتهاید پاسخ بشنویم که بدلیل فقر مفرط اگر چنین کاری نکنند فرزند دخترشان باید و الزاما تنفروشی کند و فرزند پسرشان را به باندهای تبهکار قاچاق انسان بسپارند و تحمل هیچکدام از این وضعیتها برای آنها مقدور نیست. خب مشخص است که اینجا قضاوت نهایی به دشواری فرسایندهای تبدیل میشود که آیا ما باید والدین مزبور را جانی بدانیم یا خیر؟ اگر آری آیا با همان شدتی که پیش از شنیدن علت کارشان محکوم میکردیم، محکوم میکنیم؟ بنظر خیر. این وضعیتی است که بیرون آمدن از آن ظاهرا غیرممکن میآید. آنچه مشخص است علت هرچه باشد از تابآوری انسانی بدور است که مشاهدهگر چنین اعمالی باشد و دمی بر نیاورد.
▪️وضعیت البته میتواند هنوز بغرنجتر شود آنجا که قتل عامی دسته جمعی در حال رخ دادن است آن هم نه در یک لحظه یا مدت زمانی به نسبت کوتاه که تنها خبر انجام آن مخابره شود و نه فقط در مقابل شما بلکه در جلوی دیدگان تمام جهان به مدت دوسال در حال وقوع باشد تنها باید اعلام مرگ بشریت باشد تا شاید بتوان اعماق قساوت آن را کمی بازگو کرد.
🔸جنگ غزه به مدت دوسال با دهها هزار کشته و زخمی غیرنظامیان، از عملی جنایتبار که تحمل شنیدن آن نیز طاقت فرساست به امری روزانه و عادی مبدل گشت که تنها شنیده نمیشود بلکه نمایشی جهنمی از زندگی انسان مدرن شده را برپا کرده است. اما چگونه میشود که آنچه را شنیدنش تحملناپذیر است به صورت روزانه تماشا میکنیم؟ آن وضعیت پیچیده مزبور را به یاد بیاورید که چگونه «توجیه» برای عملی جنایتبار میتواند ما را بر سر دوراهی بیعملی یا عدم قضاوت و یا حتی تصدیق توجیه سوق دهد. طبیعی است که جنایت وقتی ابعادی جهانی پیدا میکند اگر توجیهی برای آن ارائه شود باید در ابعاد جهانی عرضه شود.
▪️در تمام این دوسال، «دشواره جهانی فلسطین»، اگر بتوانیم چنین چیزی بگوییم، به حمله 7 اکتبر محدود میشود. و چنین توجیه میشود که این جنایت در پاسخ به حملهای صورت گرفته است که گروهی تروریستی به شکلی جنونآمیز به سرزمینهای اسرائیلی حمله کردهاند و عدهای را به اسارت بردهاند. برای از بین بردن این گروه تروریستی ضرورت است که به هر چیزی و به هر کسی حمله کنیم. باید بیمارستانها تخریب شوند چون آنجا پناه گرفتهاند! مدارس باید نابود گردد چون زیر زمین آنها محل اختفای تروریستهاست و اگر چه به شکل رسمی گفته نمیشود اما باوری خزیده در پشت چنین جنایتی آن است که کشتن هر کودک کشتن تروریستی در آینده است. گفتن چنین توجیهاتی! به انحای گوناگون همچون شبکههای خبری با نفوذ جهانی، کنفرانسهای مطبوعاتی سیاستمداران و تاکید بر آن، رسانههای اجتماعی در پلتفرمهای متنوع و غیره، مخاطب ناظر را به سوی اقناعی سوق میدهد که این نه یک جنایت بلکه دفاعی از جهان متمدن در برابر بربرهاست!....
🔷تصویر: شادی مردم غزه پس از اجرای آتشبس با اسرائیل
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Qr2GCTd7
#ایران_فردا
#محمد_حیدرزاده
#غزه #فلسطین #۷اکتبر #ابراهیم
https://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🔴تصویر و تصویرسازی از غزه
🔷محمد حیدرزاده @iranfardamag ▪️در خبرها گاه خوانده میشود که کسی را به جرم جنایتی بازداشت کردهاند. همچون قتلهای دسته جمعی در یک خانواده، یا آدمربایی، یا قتلهای «ناموسی» و یا هر مورد دیگری که بتوانید تصور کنید یا شنیده باشید. خبر هرکدام از این جنایات…
🔴نومید مردم را
معادی مقدّر نیست*
🔷امین احمدی
@iranfardamag
من خواب آن ستارهی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیدهام
کسی میآید
کسی میآید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست، مثل انسی
نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست
و مثل آنکسیست که باید باشد
و قدش از درختهای خانهی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر...
( فروغ فرخزاد. «کسی که مثل هیچکس نیست»: اواسط دهه ۴۰ شمسی)
🔸«آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر میبریم. سالها، سالهای شب قدر است، در این شبی که جهان ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را میشنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را درشب این کویر میتوان شنید»
(علی شریعتی. نوشته «شب قدر»: ۱۳۵۴ هجری شمسی)
🔹اگر دهه سی شمسی را دهه «شکست» نامیدند و «شاملو» از خون «مرتضی» سرود و «اخوان» «زمستان» تصویر کرد و حتی «وای جغد» را آرزویی که به کام بر نمیآید، دهه چهل گرچه با سرکوب و خون شروع شد اما نوید آزادی و برابری در شعر «فروغ» طنینانداز شد تا کسی بیاید «سینمای فردین»، «نان»، «پِپسی»، «شربت سیاهسرفه» و خیلی چیزهای دیگر را تقسیم کند زیرا فروغ خواب دید بود «سهم ما را میدهد».سالها، هنگامهای بود که «غرب» به نقد خود در درون نشسته بود و در برون سرزمینهای مستعمره را یک به یک از دست میداد و روشنفکری غربی دست در دست چریک و مبارز شرقی و غیرغربی، سرودِ آغاز پایانِ نظم «کاپیتالیسم» غربی میخواندند و امید چون ققنوس در هر شکست سر بر میآورد و سپهر اندیشه نسل نوجو و خواهان تغییر ملّل جهان سومی را سیراب و ایران بی نصیب از این فضای فکری- عقیدتی نبود.
🔸 این «چشمانداز» که آرمان خلق جهانی «نو» در فردایی بعد از فروپاشی جهان سرمایهداری طرح میکرد، در اقشار و گروههای گوناگون جامعه ایران پمپاژ امید و اعتمادبه نفس برای ارائه آلترناتیوی «دیگر» - ورای آنچه آنان ایدئولوژیهای «مادی» مینامیدند- ایجاد کرد.طرح برای «حکومت اسلامی» و انواع نوشتهها و گفتارها برای «ایدئولوژی اسلامی» در دهههای چهل و پنجاه شمسی در ادامه همین امید جامعه ایران به فردای آرمانی بود؛ جامعه در زیر مهیز استبداد میزیست اما «امید» در شعر و گفتار و اندیشه هنرمندان و اندیشهورزانش متبلوربود و این است که شریعتی در سال ۱۳۵۴ بعد از آزادی از زندان و حتی بعد از مارکسیست شدن اکثریت اعضای سازمان مجاهدین خلق مسلمان، از بارش «غیب» سخن میگوید زیرا تولد اسلام نوگرای انقلابی- به زعم خود- در جامعه ایران را میدید و یا گروههای چپ در عین سرکوب شدید گروههای چریکی، روند انقلابیشدن نسل جوان، جامعه و کارگران و تشکیل اتحادیههای کارگری را به عینه مشاهده میکردند.جامعه تغییر میخواست و روحیه متناسب با این تغییر در روانشناسی جمعی آن مشاهده میشد و « قابله تاریخ» این فرزند را در سال ۵۷ به خاورمیانه پر تلاطم هستی بخشید.
🔹و اکنون...روزگار تشویش و سرخوردگیها؛ عصبانیتها و جدلها: با خود، با دیگران، با هر نیرو، گروه و دسته و فرد و حزب سیاسی و روشنفکری و همه را بد و خائن و خودفروخته و مسبب هرچه فلاکت و نکبت و فاجعه دانستن...روزگار «جامعه لحظهای» -در جدیدترین تعبیر «پرویز پیران» در همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» در مهرماه ۱۴۰۴- که اکثریت، تامین منافع عینی و آنی خود را در پی میگیرند و حاضر به فداکارای برای آرمانی بزرگ نیستند اما در عین حال روشنفکران را به زخم زبان میدرد و له میکنند که کاری برای او نه تنها نکردهاند که مقصر اصلی مصائب و بنبستی که بدان گرفتار شده است، هستند پس مستحق فحش و لعن و لعنت و محکوم دادگاه تاریخ حوزه عمومی. نکته جالب که پیران در سخنرانی خود طرح نمود این بود که جامعه کنونی ایران «تصویری از آیندهاش ندارد»(نقل به مضمون)زیرا جنگ و تحریم ساختارهای اقتصادی و سیاسی را در سطوح مختلف دچار تعلیق و، تصور آینده را دچار آسیب جدی کرده است (فقدان امید). از نظر وی طبقه متوسط چه از گونه «زحمتکش» و چه «رانتخوار»، بیتوجه و ناآگاه به منافع ملّی است(هشدار پرویز پیران؛ از گسست خرد جمعی تا نابودی طبقه متوسط.ر.ک به «شبکه شرق».۱۵ مهر ۱۴۰۴).
🔸حتی اگر تصّور پیران را غلوآمیز بدانیم اما شکی نیست که جامعه مستاصل است و از استیصال است که خشمگین است و خشمگین است زیرا مایوس است و یاس، میوه و گیاه سرزمین سرخوردگی از به نتیجه نرسیدن خواستها و مطالبات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی نسلهاست....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Wr25Amoe
#ایران_فردا
#امین_احمدی
#مردم_و_ایران_فردا
https://www.tg-me.com/iranfardamag
معادی مقدّر نیست*
🔷امین احمدی
@iranfardamag
من خواب آن ستارهی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیدهام
کسی میآید
کسی میآید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست، مثل انسی
نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست
و مثل آنکسیست که باید باشد
و قدش از درختهای خانهی معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر...
( فروغ فرخزاد. «کسی که مثل هیچکس نیست»: اواسط دهه ۴۰ شمسی)
🔸«آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر میبریم. سالها، سالهای شب قدر است، در این شبی که جهان ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را میشنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را درشب این کویر میتوان شنید»
(علی شریعتی. نوشته «شب قدر»: ۱۳۵۴ هجری شمسی)
🔹اگر دهه سی شمسی را دهه «شکست» نامیدند و «شاملو» از خون «مرتضی» سرود و «اخوان» «زمستان» تصویر کرد و حتی «وای جغد» را آرزویی که به کام بر نمیآید، دهه چهل گرچه با سرکوب و خون شروع شد اما نوید آزادی و برابری در شعر «فروغ» طنینانداز شد تا کسی بیاید «سینمای فردین»، «نان»، «پِپسی»، «شربت سیاهسرفه» و خیلی چیزهای دیگر را تقسیم کند زیرا فروغ خواب دید بود «سهم ما را میدهد».سالها، هنگامهای بود که «غرب» به نقد خود در درون نشسته بود و در برون سرزمینهای مستعمره را یک به یک از دست میداد و روشنفکری غربی دست در دست چریک و مبارز شرقی و غیرغربی، سرودِ آغاز پایانِ نظم «کاپیتالیسم» غربی میخواندند و امید چون ققنوس در هر شکست سر بر میآورد و سپهر اندیشه نسل نوجو و خواهان تغییر ملّل جهان سومی را سیراب و ایران بی نصیب از این فضای فکری- عقیدتی نبود.
🔸 این «چشمانداز» که آرمان خلق جهانی «نو» در فردایی بعد از فروپاشی جهان سرمایهداری طرح میکرد، در اقشار و گروههای گوناگون جامعه ایران پمپاژ امید و اعتمادبه نفس برای ارائه آلترناتیوی «دیگر» - ورای آنچه آنان ایدئولوژیهای «مادی» مینامیدند- ایجاد کرد.طرح برای «حکومت اسلامی» و انواع نوشتهها و گفتارها برای «ایدئولوژی اسلامی» در دهههای چهل و پنجاه شمسی در ادامه همین امید جامعه ایران به فردای آرمانی بود؛ جامعه در زیر مهیز استبداد میزیست اما «امید» در شعر و گفتار و اندیشه هنرمندان و اندیشهورزانش متبلوربود و این است که شریعتی در سال ۱۳۵۴ بعد از آزادی از زندان و حتی بعد از مارکسیست شدن اکثریت اعضای سازمان مجاهدین خلق مسلمان، از بارش «غیب» سخن میگوید زیرا تولد اسلام نوگرای انقلابی- به زعم خود- در جامعه ایران را میدید و یا گروههای چپ در عین سرکوب شدید گروههای چریکی، روند انقلابیشدن نسل جوان، جامعه و کارگران و تشکیل اتحادیههای کارگری را به عینه مشاهده میکردند.جامعه تغییر میخواست و روحیه متناسب با این تغییر در روانشناسی جمعی آن مشاهده میشد و « قابله تاریخ» این فرزند را در سال ۵۷ به خاورمیانه پر تلاطم هستی بخشید.
🔹و اکنون...روزگار تشویش و سرخوردگیها؛ عصبانیتها و جدلها: با خود، با دیگران، با هر نیرو، گروه و دسته و فرد و حزب سیاسی و روشنفکری و همه را بد و خائن و خودفروخته و مسبب هرچه فلاکت و نکبت و فاجعه دانستن...روزگار «جامعه لحظهای» -در جدیدترین تعبیر «پرویز پیران» در همایش «کنکاشهای مفهومی و نظری درباره جامعه ایران» در مهرماه ۱۴۰۴- که اکثریت، تامین منافع عینی و آنی خود را در پی میگیرند و حاضر به فداکارای برای آرمانی بزرگ نیستند اما در عین حال روشنفکران را به زخم زبان میدرد و له میکنند که کاری برای او نه تنها نکردهاند که مقصر اصلی مصائب و بنبستی که بدان گرفتار شده است، هستند پس مستحق فحش و لعن و لعنت و محکوم دادگاه تاریخ حوزه عمومی. نکته جالب که پیران در سخنرانی خود طرح نمود این بود که جامعه کنونی ایران «تصویری از آیندهاش ندارد»(نقل به مضمون)زیرا جنگ و تحریم ساختارهای اقتصادی و سیاسی را در سطوح مختلف دچار تعلیق و، تصور آینده را دچار آسیب جدی کرده است (فقدان امید). از نظر وی طبقه متوسط چه از گونه «زحمتکش» و چه «رانتخوار»، بیتوجه و ناآگاه به منافع ملّی است(هشدار پرویز پیران؛ از گسست خرد جمعی تا نابودی طبقه متوسط.ر.ک به «شبکه شرق».۱۵ مهر ۱۴۰۴).
🔸حتی اگر تصّور پیران را غلوآمیز بدانیم اما شکی نیست که جامعه مستاصل است و از استیصال است که خشمگین است و خشمگین است زیرا مایوس است و یاس، میوه و گیاه سرزمین سرخوردگی از به نتیجه نرسیدن خواستها و مطالبات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی نسلهاست....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Wr25Amoe
#ایران_فردا
#امین_احمدی
#مردم_و_ایران_فردا
https://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🔴نومید مردم را معادی مقدّر نیست*
🔷امین احمدی @iranfardamag من خواب آن ستارهی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیدهام کسی میآید کسی میآید کسی دیگر کسی بهتر کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست، مثل انسی نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست و مثل آنکسیست که باید باشد و قدش از درختهای خانهی معمار…
🔴به پاس آغوشهای امنتان در رنج فقدان برادر
🔶بیدا میرحسینی
https://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️بی گمان من به واسطه برخورداری از جمع یاران مهربان و گرانقدر در زمره انسانهای بی پناه، به حساب نخواهم آمد و در این آشوب روزگار و انبوه دردهای معمول و غیر معمول و در این فقدان برادر؛ که شاهد در هم فرورفتگی و مچاله شدن تمام وجودم هستم، ارزش هستنهای شما که هستی من را گرم نمود، بیش از یک سپاس است. اما اجازه دهید که به رسم ادب بگویم: سپاسگزار تمام آغوشهای امنتان، دستهای گرم، نگاههای اطمینان بخش و سخنان آرامشبخشتان هستم.
🔸بی گمان مرگ و رنجِ از دست دادن عزیزترین انسانهایی که زندگی را برایمان قابل تحمل و پذیرش میکنند، به منزله ایجاد زخمی عمیق است که هیچگاه التیام نخواهد یافت. ما هر کدام به تنهایی با این درد و فقدان مواجه خواهیم شد حتی اگر در میان انبوه جمعیت باشیم. اما در این میان آغوشهای امن، نگاههای مهربان، صورتهای اطمینان بخش، کلامهای دلگرم کننده همه و همه؛ طی مسیر سوگ را قابل پذیرشتر مینماید. اما اجازه دهید از دل این اندوه، وجوه دیگر آن را در چند جمله بیان نمایم.
▪️این تجربه سخت و مشابه آن در گذشته که بس رنج آور بودهاند، بیانگر اینند که نوع گذار و مواجه با خود و دیگری علاوه بر جنبههای انسانی و معرفتی به طبقه اجتماعی و اقتصادی، تجربه زیسته پیشینی و نیز حجم نگرانیهای پیرامونی پس از فقدان، انبوه چراییها و چه شدها و چه میشودها؛ با سختی و زخمتی خود قامتهای حتی استوار را خمیده و فرسوده کند و بیتابتر. در واقع وجه سهمناکتر مرگ در ایران آنجاست که شما پیش از رسیدن به مرحله سوگ، با انبوهی از ابهام، اندوه، اضطراب و حتی تحقیر و طردشدگی روبرو میگردید، زیرا که ورود به سیستم درمان، سیستمی که در طی مسیر آن با کمترین حمایتها و بیشترین هجمههای اقتصادی و نیز بی تفاوتی و طرد روبرو خواهید شد شما را آسیبپذیرتر خواهد کرد و در این استیصال، اولین و مهمترین بخش آن، توان مالی و نحوه تعامل سیستم درمان است. سیستمی که ابتدا توان اقتصادی تو را میسنجد و سپس تعیین میکند که از کدام نوع از خدمات امکان استفاده خواهی داشت، سیستمی که شما را در صف ورود به بیمارستان دولتی با پذیرشهای طولانی قرار میدهد و یا در ابتدای فرآیند بخش خصوصی با بیمههای ناکافی و غیر حمایتگر و دردی سنگین بر وجود، رها خواهد کرد. مسیر درمان در ایران، پروسه نادیده انگاری انسان است، انسانی که دههها در شرایط عدم برابری و ساختارهای ناسالم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در هروله بوده و اکنون پاسخ تمام رنجها، دوندگیها، حذف شدنها، به حاشیه راندنها را در سیکلی معیوب با در حاشیه ماندگی، تجربه میکند. اینجاست که وقتی بیان میشود که سوگ و فرآیند آن حتی از زمان ورود به فرآیند تشخیص و درمان، فرآیندی اجتماعی است یعنی چه. ما در بستر شرایط زمان، مناسبات سلامت، ریاضتهای اقتصادی و تنگناها و دلهرههای بیشمار با آن روبرو میشویم و چقدر دهشتناک است این مواجه اگر شما برای درمان عزیزترینها انتخابی پیش رو نداشته باشید.
🔸و بخش دیگر مواجه با مرگ، عوامل فرهنگی و اجتماعی، آیینها و نمادها هستند. در واقع طی مسیر و اجرای مراسم و آیینهای سوگواری؛ شیوهها و ابزارهایی هستند که برای بازسازی نظم اجتماعی و کمک به بازماندگان و در رنج ماندگان قوام مییابند و جامعه و گروههای وابسته و غیر وابسته هستند که این امکان را فراهم میآورند تا به مرگ معنا و مفهوم دهند تا بار عاطفی این رنج تحملپذیرتر گردد و چقدر نیکوست که این مراسم و نمادها و مسیر، آلوده به تفاخر و نوکیسهگی نباشد.
▪️کلام آخر این که مرگ حقیقت بنیادین زندگی است که امکان فراموشی برای آن وجود ندارد. فیلسوفانی چون هایدگر و سارتر یادآور میشوند که مرگ، تجربهای شخصی و غیرقابلانتقال است؛ هرکس مرگ و سوگ را بهتنهایی تجربه میکند و این تنهایی، رنج فقدان را برای ما چند برابر میکند. در این نگاه، مواجهه با مرگ دیگری، شاید به نحوی ما را به یاد فناپذیری خویش میاندازد و پرسشی بنیادین: چگونه میتوان در جهانی که همواره در معرض فقدان است، معنا آفرید؟ آیا میتوان پیوندی بین رنج، شکوه، زیبایی، همدلی و درک دیگری ایجاد نمود؟ آیا میتوان خلائی که با از دست دادن در وجود ما شکل گرفته و هیچ کس دیگری نمیتواند این خلائ رو پر نماید، به نحوی به عظمت و تلاش برای کاستن رنج دیگری و هم درکی تبدیل کرد؟....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Qr9RLsPc
#ایران_فردا
#بیدا_میرحسینی
#امکانهای_همبستگی
🔶بیدا میرحسینی
https://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️بی گمان من به واسطه برخورداری از جمع یاران مهربان و گرانقدر در زمره انسانهای بی پناه، به حساب نخواهم آمد و در این آشوب روزگار و انبوه دردهای معمول و غیر معمول و در این فقدان برادر؛ که شاهد در هم فرورفتگی و مچاله شدن تمام وجودم هستم، ارزش هستنهای شما که هستی من را گرم نمود، بیش از یک سپاس است. اما اجازه دهید که به رسم ادب بگویم: سپاسگزار تمام آغوشهای امنتان، دستهای گرم، نگاههای اطمینان بخش و سخنان آرامشبخشتان هستم.
🔸بی گمان مرگ و رنجِ از دست دادن عزیزترین انسانهایی که زندگی را برایمان قابل تحمل و پذیرش میکنند، به منزله ایجاد زخمی عمیق است که هیچگاه التیام نخواهد یافت. ما هر کدام به تنهایی با این درد و فقدان مواجه خواهیم شد حتی اگر در میان انبوه جمعیت باشیم. اما در این میان آغوشهای امن، نگاههای مهربان، صورتهای اطمینان بخش، کلامهای دلگرم کننده همه و همه؛ طی مسیر سوگ را قابل پذیرشتر مینماید. اما اجازه دهید از دل این اندوه، وجوه دیگر آن را در چند جمله بیان نمایم.
▪️این تجربه سخت و مشابه آن در گذشته که بس رنج آور بودهاند، بیانگر اینند که نوع گذار و مواجه با خود و دیگری علاوه بر جنبههای انسانی و معرفتی به طبقه اجتماعی و اقتصادی، تجربه زیسته پیشینی و نیز حجم نگرانیهای پیرامونی پس از فقدان، انبوه چراییها و چه شدها و چه میشودها؛ با سختی و زخمتی خود قامتهای حتی استوار را خمیده و فرسوده کند و بیتابتر. در واقع وجه سهمناکتر مرگ در ایران آنجاست که شما پیش از رسیدن به مرحله سوگ، با انبوهی از ابهام، اندوه، اضطراب و حتی تحقیر و طردشدگی روبرو میگردید، زیرا که ورود به سیستم درمان، سیستمی که در طی مسیر آن با کمترین حمایتها و بیشترین هجمههای اقتصادی و نیز بی تفاوتی و طرد روبرو خواهید شد شما را آسیبپذیرتر خواهد کرد و در این استیصال، اولین و مهمترین بخش آن، توان مالی و نحوه تعامل سیستم درمان است. سیستمی که ابتدا توان اقتصادی تو را میسنجد و سپس تعیین میکند که از کدام نوع از خدمات امکان استفاده خواهی داشت، سیستمی که شما را در صف ورود به بیمارستان دولتی با پذیرشهای طولانی قرار میدهد و یا در ابتدای فرآیند بخش خصوصی با بیمههای ناکافی و غیر حمایتگر و دردی سنگین بر وجود، رها خواهد کرد. مسیر درمان در ایران، پروسه نادیده انگاری انسان است، انسانی که دههها در شرایط عدم برابری و ساختارهای ناسالم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در هروله بوده و اکنون پاسخ تمام رنجها، دوندگیها، حذف شدنها، به حاشیه راندنها را در سیکلی معیوب با در حاشیه ماندگی، تجربه میکند. اینجاست که وقتی بیان میشود که سوگ و فرآیند آن حتی از زمان ورود به فرآیند تشخیص و درمان، فرآیندی اجتماعی است یعنی چه. ما در بستر شرایط زمان، مناسبات سلامت، ریاضتهای اقتصادی و تنگناها و دلهرههای بیشمار با آن روبرو میشویم و چقدر دهشتناک است این مواجه اگر شما برای درمان عزیزترینها انتخابی پیش رو نداشته باشید.
🔸و بخش دیگر مواجه با مرگ، عوامل فرهنگی و اجتماعی، آیینها و نمادها هستند. در واقع طی مسیر و اجرای مراسم و آیینهای سوگواری؛ شیوهها و ابزارهایی هستند که برای بازسازی نظم اجتماعی و کمک به بازماندگان و در رنج ماندگان قوام مییابند و جامعه و گروههای وابسته و غیر وابسته هستند که این امکان را فراهم میآورند تا به مرگ معنا و مفهوم دهند تا بار عاطفی این رنج تحملپذیرتر گردد و چقدر نیکوست که این مراسم و نمادها و مسیر، آلوده به تفاخر و نوکیسهگی نباشد.
▪️کلام آخر این که مرگ حقیقت بنیادین زندگی است که امکان فراموشی برای آن وجود ندارد. فیلسوفانی چون هایدگر و سارتر یادآور میشوند که مرگ، تجربهای شخصی و غیرقابلانتقال است؛ هرکس مرگ و سوگ را بهتنهایی تجربه میکند و این تنهایی، رنج فقدان را برای ما چند برابر میکند. در این نگاه، مواجهه با مرگ دیگری، شاید به نحوی ما را به یاد فناپذیری خویش میاندازد و پرسشی بنیادین: چگونه میتوان در جهانی که همواره در معرض فقدان است، معنا آفرید؟ آیا میتوان پیوندی بین رنج، شکوه، زیبایی، همدلی و درک دیگری ایجاد نمود؟ آیا میتوان خلائی که با از دست دادن در وجود ما شکل گرفته و هیچ کس دیگری نمیتواند این خلائ رو پر نماید، به نحوی به عظمت و تلاش برای کاستن رنج دیگری و هم درکی تبدیل کرد؟....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Qr9RLsPc
#ایران_فردا
#بیدا_میرحسینی
#امکانهای_همبستگی
Telegram
ایران فردا
نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هر ماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود.
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag
🟣 مخالفان مفهوم ملیت ایرانی در ایران معاصر
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش پنجم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️چنانچه گفته شد این چالش مطرح است که مساله ملّی و ملِیت از کجا شروع شده است. مخالفین ناسیونالیسم ایرانی میگویند که از زمان «رضاشاه» مفهوم ایران و ملیت ایرانی درست شده است و اشاره میکنند که این سرزمین قبلا «پرشیا» بوده و ایران یک برساخت سیاسی است که با بخشنامه 1314- که به خواست حکومت وقت، نام «ایران» به جای پرشیا در مجامع بینالمللی تغییر کرد- ساخته شد.
🔸در مجموع ما در ایران معاصر چهار گروه داشتیم که میانه خوبی با بحث های ملیت، ایرانیت و ناسیونالیسم و این چیزها نداشتند:
1️⃣گروه اول مارکسیست ها بودند و جالب است که مارکسیست ها جلوتر از همه این گروههای مخالف امروزی بحث ملّیت های ایران را مطرح کردند. «حزب کمونیست ایران» در «کنگره ارومیه»، از ملیت ایرانی به همان سبک تبلیغات شوروی نام برد.
2️⃣ دوم اسلامگرایان هستند؛ منظور سنتیهایی هستند که حکومت اسلامی را ترویج می کنند( چون ما در اسلامگرایی هم نحله های مختلفی داریم).
3️⃣ سوم گروه های قومگرا هستند؛ در قومگراها هم طیفهای مختلفی وجود دارند که برخی از آنها تجزیه طلب هستند. تفکرات این گروهها با ملّیت ایرانی جور درنمیآید زیرا می خواهند ایران را تحت عنوان خودمختاری یا تجزیه تکه پاره کنند.
4️⃣ چهارم برخی از روشنفکران ما همان سخنان پستمدرنها یا مدرنگرایان مثل بندیکت اندرسون و نظایر اور را تکرار می کنند. این گروه، طیف های مختلفی هستند؛ برخی مثلا ایده های مذهبی دارند، برخی قومی هستند، برخی گروههای روشنفکری هستند.
▪️این چهار گروه به دلایل مختلف مخالف ملیت ایرانی هستند؛ اسلامگرایان بر اسلام تأکید میکنند، مارکسیست ها بر طبقه کارگر و «ملّتها» تأکید می کنند، قوم گرایان بر قومیت تأکید می کنند و پست مدرنها تحت تأثیر نظریات اروپایی و غربی، منکر کلیت، هویت، وحدت و همه چیز هستند و بر پراکندگی تأکید دارند.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#مخالفان_مفهوم_ملیت_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش پنجم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️چنانچه گفته شد این چالش مطرح است که مساله ملّی و ملِیت از کجا شروع شده است. مخالفین ناسیونالیسم ایرانی میگویند که از زمان «رضاشاه» مفهوم ایران و ملیت ایرانی درست شده است و اشاره میکنند که این سرزمین قبلا «پرشیا» بوده و ایران یک برساخت سیاسی است که با بخشنامه 1314- که به خواست حکومت وقت، نام «ایران» به جای پرشیا در مجامع بینالمللی تغییر کرد- ساخته شد.
🔸در مجموع ما در ایران معاصر چهار گروه داشتیم که میانه خوبی با بحث های ملیت، ایرانیت و ناسیونالیسم و این چیزها نداشتند:
1️⃣گروه اول مارکسیست ها بودند و جالب است که مارکسیست ها جلوتر از همه این گروههای مخالف امروزی بحث ملّیت های ایران را مطرح کردند. «حزب کمونیست ایران» در «کنگره ارومیه»، از ملیت ایرانی به همان سبک تبلیغات شوروی نام برد.
2️⃣ دوم اسلامگرایان هستند؛ منظور سنتیهایی هستند که حکومت اسلامی را ترویج می کنند( چون ما در اسلامگرایی هم نحله های مختلفی داریم).
3️⃣ سوم گروه های قومگرا هستند؛ در قومگراها هم طیفهای مختلفی وجود دارند که برخی از آنها تجزیه طلب هستند. تفکرات این گروهها با ملّیت ایرانی جور درنمیآید زیرا می خواهند ایران را تحت عنوان خودمختاری یا تجزیه تکه پاره کنند.
4️⃣ چهارم برخی از روشنفکران ما همان سخنان پستمدرنها یا مدرنگرایان مثل بندیکت اندرسون و نظایر اور را تکرار می کنند. این گروه، طیف های مختلفی هستند؛ برخی مثلا ایده های مذهبی دارند، برخی قومی هستند، برخی گروههای روشنفکری هستند.
▪️این چهار گروه به دلایل مختلف مخالف ملیت ایرانی هستند؛ اسلامگرایان بر اسلام تأکید میکنند، مارکسیست ها بر طبقه کارگر و «ملّتها» تأکید می کنند، قوم گرایان بر قومیت تأکید می کنند و پست مدرنها تحت تأثیر نظریات اروپایی و غربی، منکر کلیت، هویت، وحدت و همه چیز هستند و بر پراکندگی تأکید دارند.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#مخالفان_مفهوم_ملیت_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔴 یاد او ناخداخورشید شدهاست!
@iranfardamag
▪️ آبادان و تقوایی شهر نمادین ایران بودند که اوج و زوال هنر آفرینکار اقلیم خویش شدند.
🔸 آبادانِ تقوایی تا سرحد کمال، او را پرورد و در پیکر تقوایی فرو پاشید.
▪️ تقوایی از عکاسی به سینما رسید، از هنر نو به هنر متجدد، از آبادان به ناخدا خورشید، از ویرانیی آبادان به خرابیی ایران. او ایران کوچک بود.متفکر، متأمل در خویشتن و متحمل رنج در وطن بودن. آفرینکاری که در هنرِ خود به سینمای مولف ناماور شد، با این وصف متوجه بود که شرف مولف بودن با مدارا با استبداد نمیسازد.
🔸 گفته بود در روزگار سانسور به کار نمیپردازد. و سکوت کار خودش را کرد. مرگ زیرِ پوستِ سکوت به بدنِ آبادانِ هنر متجدد، ایران کوچک سینما رسوخ کرد و حالا او را مرده است.
▪️ سینما یاد او را بیدار نگه میدارد. یاد او ناخداخورشید شدهاست،
ناخداخورشید!
#ایران_فردا
#ناصر_تقوایی
#ناخدا_خورشید
http://www.tg-me.com/iranfardamag
@iranfardamag
▪️ آبادان و تقوایی شهر نمادین ایران بودند که اوج و زوال هنر آفرینکار اقلیم خویش شدند.
🔸 آبادانِ تقوایی تا سرحد کمال، او را پرورد و در پیکر تقوایی فرو پاشید.
▪️ تقوایی از عکاسی به سینما رسید، از هنر نو به هنر متجدد، از آبادان به ناخدا خورشید، از ویرانیی آبادان به خرابیی ایران. او ایران کوچک بود.متفکر، متأمل در خویشتن و متحمل رنج در وطن بودن. آفرینکاری که در هنرِ خود به سینمای مولف ناماور شد، با این وصف متوجه بود که شرف مولف بودن با مدارا با استبداد نمیسازد.
🔸 گفته بود در روزگار سانسور به کار نمیپردازد. و سکوت کار خودش را کرد. مرگ زیرِ پوستِ سکوت به بدنِ آبادانِ هنر متجدد، ایران کوچک سینما رسوخ کرد و حالا او را مرده است.
▪️ سینما یاد او را بیدار نگه میدارد. یاد او ناخداخورشید شدهاست،
ناخداخورشید!
#ایران_فردا
#ناصر_تقوایی
#ناخدا_خورشید
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🟣امید؛ آخرین تارِ چنگ جهان
🔶افسانه نجاتی
@iranfardamag
▪️امید همیشه در مرز ایستاده است؛ مرزی میان رهایی و اسارت، میان نجات و مرگ. الهیات امید در قرن بیستم، بهویژه در اندیشهی یورگن مولتمان، این مرز را به نقطهی آغاز بدل کرد. مولتمان، که خود از دل ویرانیهای جنگ جهانی دوم برخاسته بود، میگفت :
امید در نگاه او تنها یک احساس فردی یا تسلّی روانی نبود، بلکه نیرویی بود که تاریخ را باز میگشاید و آینده را ممکن میسازد. او میگفت
🔸اما در جهان زیستهی ما، امید صورتی دیگر نیز دارد:
▪️جرج فردریک واتس در تابلوی مشهور امید همین تعارض را به تصویر کشیده است:
🔸این تابلو را میتوان خوانشی تصویری از الهیات امید دانست:
▪️فیلم رستگاری در شائوشنگ جملهای دارد که در حافظهی جمعی ماندگار شده است:
شاید این جمله همان نغمهی آخرین تارِ چنگ واتس باشد. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، امید همیشه با طعمی تلخ همراه است؛ چون در خود هم عطش رهایی را حمل میکند و هم یادگار زخمهای گذشته را. امید همانند زنیست که در اساطیر در بطری شیشهای محبوس شده، آخرین چیزی که پس از رها شدن نیروهای شر باقی مانده است.
🔸در نهایت، امید را باید نه بهعنوان تسکین، بلکه بهمثابهی تعارض فهمید: ن
راز نقاشی واتس و راز الهیات امید شاید همین باشد:
#ایران_فردا
#الهیات_امید
#افسانه_نجاتی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔶افسانه نجاتی
@iranfardamag
▪️امید همیشه در مرز ایستاده است؛ مرزی میان رهایی و اسارت، میان نجات و مرگ. الهیات امید در قرن بیستم، بهویژه در اندیشهی یورگن مولتمان، این مرز را به نقطهی آغاز بدل کرد. مولتمان، که خود از دل ویرانیهای جنگ جهانی دوم برخاسته بود، میگفت :
ایمان بدون امید همانند دینی است که در گذشته مدفون میشود.
امید در نگاه او تنها یک احساس فردی یا تسلّی روانی نبود، بلکه نیرویی بود که تاریخ را باز میگشاید و آینده را ممکن میسازد. او میگفت
مسیحیت باید نه به «آخرتی دور»، بلکه به «آیندهای گشوده در همین جهان» بنگرد؛ آیندهای که وعدهی رستگاری و عدالت را با خود حمل میکند.
🔸اما در جهان زیستهی ما، امید صورتی دیگر نیز دارد:
زخمی است که از گذشته بر تن ما مانده و آینده را همچون انتقامستانی از رنجهای پیشین تصویر میکنیم. امید، در این معنا، بیشتر شبیه بازخواستِ گذشته است تا وعدهی رهایی. شاید به همین دلیل تاریخ، همانطور که حسام محمدی مینویسد، با میل به انتقامستانی حرکت کرده است؛ زیرا هر امیدی در اعماق خود اعتراض به گذشتهای نافرجام دارد. امید نه تنها وعدهی فردا، بلکه فریادی است علیه دیروز.
▪️جرج فردریک واتس در تابلوی مشهور امید همین تعارض را به تصویر کشیده است:
زنی نشسته بر کرهای ناشناس، در فضایی بیزمان و بیمکان. چشمبند دارد، به هیچ منظرهای نگاه نمیکند. تنها یک چنگ در دست دارد که تمام تارهایش گسستهاند جز یکی. زن، گوش بر چنگ نهاده، به نوایی گوش میدهد که شاید حتی وجود ندارد. امید او در یک تار خلاصه شده است، و همین یک تار جهان را بر دوش میکشد.
🔸این تابلو را میتوان خوانشی تصویری از الهیات امید دانست:
امید در لحظهای رادیکال شکل میگیرد، جایی که همهچیز فرو ریخته است و تنها یک تار باقی مانده. امید در اینجا وعدهی معجزه نیست، بلکه شجاعت شنیدن صدایی است که هنوز نیامده، اما همین شنیدن است که آینده را ممکن میکند.
▪️فیلم رستگاری در شائوشنگ جملهای دارد که در حافظهی جمعی ماندگار شده است:
«امید چیز خوبیست، و هیچ چیز خوبی هرگز نمیمیرد.»
شاید این جمله همان نغمهی آخرین تارِ چنگ واتس باشد. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، امید همیشه با طعمی تلخ همراه است؛ چون در خود هم عطش رهایی را حمل میکند و هم یادگار زخمهای گذشته را. امید همانند زنیست که در اساطیر در بطری شیشهای محبوس شده، آخرین چیزی که پس از رها شدن نیروهای شر باقی مانده است.
🔸در نهایت، امید را باید نه بهعنوان تسکین، بلکه بهمثابهی تعارض فهمید: ن
قطهای میان ایمان و انتقام، میان نوای یک تار و سکوت بیپایان.
راز نقاشی واتس و راز الهیات امید شاید همین باشد:
امید نه گریز از رنج، بلکه توان دگرگونی آن است؛ آخرین قطرهی آب در ته بطری نیست، بلکه لحظهایست که در آن میپذیریم حتی یک قطره هم میتواند سرنوشت تشنگی را تغییر دهد.
#ایران_فردا
#الهیات_امید
#افسانه_نجاتی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔴راه سوم متعلق به آیندهی ایران است
🔷علیرضا رجایی در گفتوگو با «ایران فردا»:
▪️ضرورت تمرکز بر برنامه،آموزش و سازمان
@iranfardamag
1️⃣«گرامشی» بحران را وضعیتی ترسیم میکند که"کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن" آیا این تصویر و گزاره بر شرایط کنونی ایران قابل اطلاق است؟ اگر جواب آری است چرا به اینجا رسیدیم؟راه طِی شده چه شاخصه هایی دارد و نقش نیروها و قدرتها چه در عرصه احزاب و دستهجات سیاسی و چه نیروهای اجتماعی در ایجاد این شرایط به چه میزان بوده است؟راه های پیش رو برای خروج از این انسداد چیست؟
🔸شاید تنها قسمت اوّل این گزاره است که در مورد ایران صدق میکند و بوضوح "نو" نه تنها در حال زایش که در حال نمو و بلوغ است. توضیح راه طی شده البتّه آسان نیست، چون مستلزم توضیح تاریخ تجدّد ایران است. تاریخ تجدّد در همه جای دنیا و بویژه سرزمینهایی که دارای تاریخی فربه و پیچیده هستند پیوسته با درد همراه بوده و ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. روح انقلابیِ دوران جدید یعنی همان چیزی که تاریخ مدرن مینامیم، به هر حال و در همه جا رسوخ میکند و بسته به این که مردم یک سرزمین چقدر خود را آماده این مواجهه کردهباشند، طول این دوران زایش و بلوغ تغییر میکند. ایران ما نیز در قلب و مرکز بحرانهای اجتنابناپذیر این تاریخ قرار گرفته و روزهای خونینی را از سر گذراندهاست که هنوز درگیر تبعات اندوهبار و پرخسارت آن هستیم. شاید برای خروج از این مرحله مهم به صبر و تأمّل، بیش از هیجان و التهاب و سرآسیمگی نیاز داشتهباشیم و اجازه بدهیم وجه میرا و رو به زوال این تاریخ، بهآرامی به خواب ابدی اگر نه، به گوشه و زاویه نسبتاً خاموش دوران کهنسالی خویش راه بسپرد.
2️⃣تحریم و دخالت خارجی و یا اصل ایده "رهایی به وسیله دخالت خارجی" را تا چه میزان در شکل گیری شرایط انسداد کنونی موثر میدانید؟
▪️ احتمالاً تحریم و دخالت خارجی و نظم انسدادی کنونی اجزاءِ یک پیکره واحد هستند با این توضیح که حتّی بدون تحریم یا "ایده رهایی بهوسیله دخالت خارجی" هم این انسداد هنوز از سوخت لازم برای بقا و حیاتی که البته رفتهرفته به تنفّس مصنوعی نیاز خواهدداشت، برخوردار است. بنابراین انسداد یک "موقعیّت خودبسنده" است و واپسگرایی و ارتجاع، بویژه وقتی در مواجهه با تجدّد خود را بازتعریف کرد، بسرعت با خاستگاههای اجتماعی خویش گره خورد و در قامت برنامه بدیل و رهاییبخشِ کاذب، به یک پتانسیل انقلابیِ راستگرایانه تبدیل شد. این پتانسیل انقلابی طی حدوداً نیم قرنِ اخیر همه امکانات و حتّی خلّاقیتها و قدرت بسیج خود را هزینه کرده و تاریخِ واقعی آن بنیاناً سپری شده و نهایتاً چیزی که از آن باقی خواهدماند، یک اقتصادسیاسیِ تجاوزکار است که تمام تلاش خود را برای مصالحه با نظم جهانی به کار خواهد بست و از لایه ایدئولوژیک آن نیز بهجز ماسکی و صورتکی پوسیده از چهرهای ورشکسته، چیزی باقی نخواهدماند.
3️⃣جامعه ایران در سالهای اخیر دستخوش التهابات و اعتراضات گوناگون بوده است؛برخی از تحلیل گران تعریف جامعه "جنبشی" را بر ایران قابل تطبیق دانسته و برخی چنین تحلیلی را قبول ندارند.تا چه میزان شاخصههای جمعیت شناختی،اقتصادی،اجتماعی و سیاسی جامعه کنونی ایران نشان از یک جامعه جنبشی دارد؟
🔸 همه جامعهها به میزانی که درگیر تعارضها و تضادها هستند، جنبشی هستند و از خصلت اعتراضی برخوردارند. ایران نیز از این ویژگی مستثنا نیست. امّا بهطور خاص از سال ۱۳۸۸ و با وقوع جنبش سبز، این مفهوم در ایران و بویژه با اهتمام زندانی سیاسیِ همیشگی، دکتر سعید مدنی، به شکل گستردهتری مطرح شد و جنبشهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ بر درستی این مفهوم صحه گذاشت. وضوح و عمق تضادهای گسترده جامعه کنونی ایران، نشان میدهد که نخستین جرقّه در انبار باروت، آن را شعلهور میکند. امّا آیا این بدان معناست که ما هر لحظه با یک شمارش معکوس برای وقوع جنبش جدیدی از نوع دیگر روبرو هستیم. لزوماً خیر. به دلایل زیادی به نظر میرسد انرژی جنبشی جامعه ما پس از زن، زندگی، آزادی و جنبش مهسا تا حدِّ قابل تامّلی تحلیل رفتهاست. بهطور کلّی جنبشهای اجتماعی در بسیاری از کشورها احتمالاً در حال ورود به مرحله جدیدی است که با جنبش مهسا در ایران آغاز شد و در بنگلادش و نپال نیز موارد مشابهی از آن را دیدیم. جنبشهایی که بیش از ایدئولوژیهای مکتوب به تکنولوژیهای دیجیتال متّکی هستند ـ که این هم البتّه صورت پنهانی از نوع دیگری از ایدئولوژی است. در عین حال اگر بگویید جنبشهای بهار عربی بر همه این سبک جنبشها فضل تقدّم دارد البتّه با آن مخالفتی نخواهمکرد....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/lr3v7gIY
#ایران_فردا
#علیرضا_رجایی
#صنعت_اپوزسیون
#نه_به_رهایی_بوسیله_دخالت_خارجی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔷علیرضا رجایی در گفتوگو با «ایران فردا»:
▪️ضرورت تمرکز بر برنامه،آموزش و سازمان
@iranfardamag
1️⃣«گرامشی» بحران را وضعیتی ترسیم میکند که"کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن" آیا این تصویر و گزاره بر شرایط کنونی ایران قابل اطلاق است؟ اگر جواب آری است چرا به اینجا رسیدیم؟راه طِی شده چه شاخصه هایی دارد و نقش نیروها و قدرتها چه در عرصه احزاب و دستهجات سیاسی و چه نیروهای اجتماعی در ایجاد این شرایط به چه میزان بوده است؟راه های پیش رو برای خروج از این انسداد چیست؟
🔸شاید تنها قسمت اوّل این گزاره است که در مورد ایران صدق میکند و بوضوح "نو" نه تنها در حال زایش که در حال نمو و بلوغ است. توضیح راه طی شده البتّه آسان نیست، چون مستلزم توضیح تاریخ تجدّد ایران است. تاریخ تجدّد در همه جای دنیا و بویژه سرزمینهایی که دارای تاریخی فربه و پیچیده هستند پیوسته با درد همراه بوده و ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. روح انقلابیِ دوران جدید یعنی همان چیزی که تاریخ مدرن مینامیم، به هر حال و در همه جا رسوخ میکند و بسته به این که مردم یک سرزمین چقدر خود را آماده این مواجهه کردهباشند، طول این دوران زایش و بلوغ تغییر میکند. ایران ما نیز در قلب و مرکز بحرانهای اجتنابناپذیر این تاریخ قرار گرفته و روزهای خونینی را از سر گذراندهاست که هنوز درگیر تبعات اندوهبار و پرخسارت آن هستیم. شاید برای خروج از این مرحله مهم به صبر و تأمّل، بیش از هیجان و التهاب و سرآسیمگی نیاز داشتهباشیم و اجازه بدهیم وجه میرا و رو به زوال این تاریخ، بهآرامی به خواب ابدی اگر نه، به گوشه و زاویه نسبتاً خاموش دوران کهنسالی خویش راه بسپرد.
2️⃣تحریم و دخالت خارجی و یا اصل ایده "رهایی به وسیله دخالت خارجی" را تا چه میزان در شکل گیری شرایط انسداد کنونی موثر میدانید؟
▪️ احتمالاً تحریم و دخالت خارجی و نظم انسدادی کنونی اجزاءِ یک پیکره واحد هستند با این توضیح که حتّی بدون تحریم یا "ایده رهایی بهوسیله دخالت خارجی" هم این انسداد هنوز از سوخت لازم برای بقا و حیاتی که البته رفتهرفته به تنفّس مصنوعی نیاز خواهدداشت، برخوردار است. بنابراین انسداد یک "موقعیّت خودبسنده" است و واپسگرایی و ارتجاع، بویژه وقتی در مواجهه با تجدّد خود را بازتعریف کرد، بسرعت با خاستگاههای اجتماعی خویش گره خورد و در قامت برنامه بدیل و رهاییبخشِ کاذب، به یک پتانسیل انقلابیِ راستگرایانه تبدیل شد. این پتانسیل انقلابی طی حدوداً نیم قرنِ اخیر همه امکانات و حتّی خلّاقیتها و قدرت بسیج خود را هزینه کرده و تاریخِ واقعی آن بنیاناً سپری شده و نهایتاً چیزی که از آن باقی خواهدماند، یک اقتصادسیاسیِ تجاوزکار است که تمام تلاش خود را برای مصالحه با نظم جهانی به کار خواهد بست و از لایه ایدئولوژیک آن نیز بهجز ماسکی و صورتکی پوسیده از چهرهای ورشکسته، چیزی باقی نخواهدماند.
3️⃣جامعه ایران در سالهای اخیر دستخوش التهابات و اعتراضات گوناگون بوده است؛برخی از تحلیل گران تعریف جامعه "جنبشی" را بر ایران قابل تطبیق دانسته و برخی چنین تحلیلی را قبول ندارند.تا چه میزان شاخصههای جمعیت شناختی،اقتصادی،اجتماعی و سیاسی جامعه کنونی ایران نشان از یک جامعه جنبشی دارد؟
🔸 همه جامعهها به میزانی که درگیر تعارضها و تضادها هستند، جنبشی هستند و از خصلت اعتراضی برخوردارند. ایران نیز از این ویژگی مستثنا نیست. امّا بهطور خاص از سال ۱۳۸۸ و با وقوع جنبش سبز، این مفهوم در ایران و بویژه با اهتمام زندانی سیاسیِ همیشگی، دکتر سعید مدنی، به شکل گستردهتری مطرح شد و جنبشهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ بر درستی این مفهوم صحه گذاشت. وضوح و عمق تضادهای گسترده جامعه کنونی ایران، نشان میدهد که نخستین جرقّه در انبار باروت، آن را شعلهور میکند. امّا آیا این بدان معناست که ما هر لحظه با یک شمارش معکوس برای وقوع جنبش جدیدی از نوع دیگر روبرو هستیم. لزوماً خیر. به دلایل زیادی به نظر میرسد انرژی جنبشی جامعه ما پس از زن، زندگی، آزادی و جنبش مهسا تا حدِّ قابل تامّلی تحلیل رفتهاست. بهطور کلّی جنبشهای اجتماعی در بسیاری از کشورها احتمالاً در حال ورود به مرحله جدیدی است که با جنبش مهسا در ایران آغاز شد و در بنگلادش و نپال نیز موارد مشابهی از آن را دیدیم. جنبشهایی که بیش از ایدئولوژیهای مکتوب به تکنولوژیهای دیجیتال متّکی هستند ـ که این هم البتّه صورت پنهانی از نوع دیگری از ایدئولوژی است. در عین حال اگر بگویید جنبشهای بهار عربی بر همه این سبک جنبشها فضل تقدّم دارد البتّه با آن مخالفتی نخواهمکرد....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/lr3v7gIY
#ایران_فردا
#علیرضا_رجایی
#صنعت_اپوزسیون
#نه_به_رهایی_بوسیله_دخالت_خارجی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🔴راه سوم متعلق به آیندهی ایران است
🔷علیرضا رجایی در گفتوگو با «ایران فردا»: ▪️ضرورت تمرکز بر برنامه،آموزش و سازمان @iranfardamag 1️⃣«گرامشی» بحران را وضعیتی ترسیم میکند که"کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن" آیا این تصویر و گزاره بر شرایط کنونی ایران قابل اطلاق است؟ اگر جواب آری…
🟣 نقد ایدهی تضاد دین و ملیت
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش ششم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️چالشی به نام دین و ملیت در ایران است که مقاله مفصلی در این زمینه نوشتهام و بر این نکته تاکید داشتهام که این تضاد بین دین و ملیت در ایران، یک بحث جدید است که در ایران قدیم نبوده است و در قرن بیستم وارد جریان تفکر در ایران شده است. تصور من این است که از جهان عرب و از طریق افراد و شبکههایی به مانند «آیت الله کاشانی» یا «فدائیان اسلام» که با اخوان المسلمین مصر و نوشته های بعضی از این سلفیهای عرب مثل «رشید رضا» آشنا شدند، اندیشههای سلفی ضد ناسیونالیستی این جریانات عربی اسلامی وارد ایران شده و به تضاد دین و ملیت در کشور ما دامن زد.
🔸در کشور ما اصلا سابقه نداشته است که کسی به نام دین علیه ملیت ایرانی تبلیغ کند؛ حتی در بین فقهای شیعه و بین فقهای سنی نبوده است. بسیاری از فقهای شیعه ایران را دوست داشتند از ایران تعریف کرده اند. فقهای بزرگی چون «مجلسی» و دیگران و بعضی از فقهای بزرگ اهل سنت مثل «قاضی عمربیضاوی» در فارس- عالم فقیه سنی متعصب در دوره ایلخانیان- به هویت ملّی ایرانی توجه و علاقه داشته اند. همین بیضاویی کتابی (-که تنها کتاب او به زبان فارسی است) به نام «نظام التواریخ» نوشته است (نمیدانم چرا این کتاب را نوشته است؛ شاید انگیزه نوشتن این کتاب در رقابت با «خواجه رشید الدین فضل الله» بوده است) که درباره تاریخ ایران از دوره «پیشدادیان» تا دوره «مغول» است و از کیومرث و جمشید و شاهان ایران سخن گفته است. خیلی از دینداران بزرگ ما وطنپرست هم بودند زیرا همانطور که گفتم بحث ملّیت، یک بحث فطری است که در درون انسان هاست؛ جزو ذات انسان است که از علاقه به وطن و سرزمین مادری سخن بگوید.
▪️این چالشی که به جان اسلامگرایان و عدهای از روشن فکران ما هم افتاده است که بین اسلام و ناسیونالیسم تضاد وجود دارد، مربوط به دنیای عرب است. اعراب مسلمان همچون «رشید رضا» حق داشت که بگوید ناسیونالیسم مخالف اسلام است زیرا این افراد می خواستند بعد از فروپاشی عثمانی، یک خلافت عربی درست کنند که به آن نرسیدند و بریتانیا پس از «توافقنامه سایکس- پیکو» خاورمیانه را به چندین کشور عربی تبدیل کردند.
🔸رشید رضا هم عصبانی شد و مطالبی در «المنار» می نوشت. ما به او حق می دهیم ولی به ایرانی چه ربطی دارد که اسلام مخالف ناسیونالیسم است؟ ملیت و میراث ملی و دار و ندار خود را کنار بگذاریم؟ رشیدرضا و امثالهم نه ریشه شیعی دارند و نه ایرانی. این بنیادگرایی «سلفی» در جهان عرب به درون تشیع رخنه کرده است و متأسفانه تشیع را علیه ملیت ایرانی، سلفی کرده است- البته نه همه جریانات شیعی را بلکه بعضی نحله های کوچک را که ملیت را انکار کردند. در یک جایی خواندم در زندان بحثی بین «مهندس بازرگان» با آقای «علی حجتی کرمانی» درگرفته بود که آقای حجتی کرمانی شدیدا مخالف ملیت بوده و تأکید می کرد که اسلام اصل است. برخی دیگر هم هستند به مانند همین آقای حسین کچویان که همچنان هم با ملیت ایرانی مخالف است و بر این تأکید می کند که هویت ما فقط اسلامی است.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#تضاد_دین_و_ملیت
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش ششم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️چالشی به نام دین و ملیت در ایران است که مقاله مفصلی در این زمینه نوشتهام و بر این نکته تاکید داشتهام که این تضاد بین دین و ملیت در ایران، یک بحث جدید است که در ایران قدیم نبوده است و در قرن بیستم وارد جریان تفکر در ایران شده است. تصور من این است که از جهان عرب و از طریق افراد و شبکههایی به مانند «آیت الله کاشانی» یا «فدائیان اسلام» که با اخوان المسلمین مصر و نوشته های بعضی از این سلفیهای عرب مثل «رشید رضا» آشنا شدند، اندیشههای سلفی ضد ناسیونالیستی این جریانات عربی اسلامی وارد ایران شده و به تضاد دین و ملیت در کشور ما دامن زد.
🔸در کشور ما اصلا سابقه نداشته است که کسی به نام دین علیه ملیت ایرانی تبلیغ کند؛ حتی در بین فقهای شیعه و بین فقهای سنی نبوده است. بسیاری از فقهای شیعه ایران را دوست داشتند از ایران تعریف کرده اند. فقهای بزرگی چون «مجلسی» و دیگران و بعضی از فقهای بزرگ اهل سنت مثل «قاضی عمربیضاوی» در فارس- عالم فقیه سنی متعصب در دوره ایلخانیان- به هویت ملّی ایرانی توجه و علاقه داشته اند. همین بیضاویی کتابی (-که تنها کتاب او به زبان فارسی است) به نام «نظام التواریخ» نوشته است (نمیدانم چرا این کتاب را نوشته است؛ شاید انگیزه نوشتن این کتاب در رقابت با «خواجه رشید الدین فضل الله» بوده است) که درباره تاریخ ایران از دوره «پیشدادیان» تا دوره «مغول» است و از کیومرث و جمشید و شاهان ایران سخن گفته است. خیلی از دینداران بزرگ ما وطنپرست هم بودند زیرا همانطور که گفتم بحث ملّیت، یک بحث فطری است که در درون انسان هاست؛ جزو ذات انسان است که از علاقه به وطن و سرزمین مادری سخن بگوید.
▪️این چالشی که به جان اسلامگرایان و عدهای از روشن فکران ما هم افتاده است که بین اسلام و ناسیونالیسم تضاد وجود دارد، مربوط به دنیای عرب است. اعراب مسلمان همچون «رشید رضا» حق داشت که بگوید ناسیونالیسم مخالف اسلام است زیرا این افراد می خواستند بعد از فروپاشی عثمانی، یک خلافت عربی درست کنند که به آن نرسیدند و بریتانیا پس از «توافقنامه سایکس- پیکو» خاورمیانه را به چندین کشور عربی تبدیل کردند.
🔸رشید رضا هم عصبانی شد و مطالبی در «المنار» می نوشت. ما به او حق می دهیم ولی به ایرانی چه ربطی دارد که اسلام مخالف ناسیونالیسم است؟ ملیت و میراث ملی و دار و ندار خود را کنار بگذاریم؟ رشیدرضا و امثالهم نه ریشه شیعی دارند و نه ایرانی. این بنیادگرایی «سلفی» در جهان عرب به درون تشیع رخنه کرده است و متأسفانه تشیع را علیه ملیت ایرانی، سلفی کرده است- البته نه همه جریانات شیعی را بلکه بعضی نحله های کوچک را که ملیت را انکار کردند. در یک جایی خواندم در زندان بحثی بین «مهندس بازرگان» با آقای «علی حجتی کرمانی» درگرفته بود که آقای حجتی کرمانی شدیدا مخالف ملیت بوده و تأکید می کرد که اسلام اصل است. برخی دیگر هم هستند به مانند همین آقای حسین کچویان که همچنان هم با ملیت ایرانی مخالف است و بر این تأکید می کند که هویت ما فقط اسلامی است.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#تضاد_دین_و_ملیت
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔴اپوزیسیون بنبست شکنم آرزوست
▪️تقدیم به «علیرضا رجایی» و رنج های وجودیاش
🔷مصطفی محبکیا
@iranfardamag
🔸در حالی که سیاست در ایران، یک بن بست سهمگین و خطرناک را تجربه میکند و انتقاد و اعتراض به حکومت راه به جایی نمیبرد، شاید نگاهی انتقادی به اپوزیسیون راه مفری از این مهلکه بگشاید. به همان میزان که حکومت از کارکرد طبیعی و مشروع خود خارج شده است، عمده ی اپوزیسیون ایرانی نیز از کارکرد و معنای نخستین خود فاصله گرفته است. و از قضا هر دو به یک منطق مشترک رسیده اند، «منطق بازار». همانطور که نظام حکمرانی در ایران مسئولیت های ذاتی خویش مثل آموزش و بهداشت و امنیت عمومی را تبدیل به کالایی برای عرضه کرده است، اپوزیسیون نیز درد ها و رنج ها و نارضایتی های خود و جامعه را نیز تبدیل به کالاهای نمادین کرده و عرضه میکند.
▪️به تعبیر آدرنو در واقع ما در ایران با «صنعت اپوزیسیون» مواجه هستیم که از تولید مداوم «نارضایتی»، «افشاگری »و «امید موهوم به دگرگونی» تغذیه می کند و حیاتش وابسته به استمرار همان ساختار قدرتی است که ظاهرا با آن در ستیز است. اینجا دیگر اعتراض، کنش سیاسی نیست بلکه به کالایی نمادین تبدیل شده تا به مصرف برسد. چرا که اعتراض از یک حرف نو و طرح نو و اندیشه ی بدیل، زاده نشده است. در شرایطی که تشت رسوایی حاکمیت از بام افتاده است و جامعه از انبوهی نارضایتی انباشته شده، هر گروه یا فردی می تواند با کمترین هزینه، نقش مخالف را بازی کند و از این موقعیت برای کسب سرمایه ی سیاسی، رسانه ای یا مالی بهره ببرد. در این میان رسانه های فارسی زبان خارجی، شبکه های اجتماعی و حتی نهادهای سیاسی و حقوق بشری خارجی نیز به تداوم و بازتولید این چرخه کمک میکنند.
🔸در چنین شرایطی اپوزیسیون به جای آنکه محل تولید و تکوین اندیشه های بدیل وضع موجود باشد، به محلی برای مصرف سیاسی بدل میشود. جایی که «اعتراض» بیش از آنکه طرح افکن چشم اندازی از تغییر باشد، تبدیل به نمایش اعتراض و عرضه کالاهای نمادین از رنج ها و هزینه های سیاسی شده است.
▪️شکی نیست صنعت اپوزیسیون در شرایطی شکل میگیرد که خریدار کالاهایش وجود داشته باشند. جامعه ی مستاصل و درمانده ای که میان «آرمان آزادی و عدالت» و «تجربه های مکرر شکست» گرفتار آمده است، مستعد خرید کالاهای صنعت اپوزیسیون است. در چنین شرایطی عمده ی نیروهای سیاسی از کنش موثر تهی شده اند و برای بازسازی هویت اعتراضی-سیاسی خویش به نشانه های مقاومت پناه می برند. اما همین نشانه ها در منطق بازار رسانه ای به کالا تبدیل می شوند که نتیجه ی آن نوعی شبیه سازی سیاست است. کنشگری بدون عنصر رهایی بخش. نشانه ها و نماد های مبارزه بدون دلالت بر معنای آزادی. دال های بدون مدلول. بی دلیل نیست که نوبلیست های ایرانی پس از تحمل آنهمه درد و رنج و هزینه، در بزنگاه های تاریخی هیچ در چنته ندارند و به تحریم و تجاوز خارجی بفرما میزنند.
🔸بدین ترتیب صنعت اپوزیسیون در ایران نه در برابر قدرت بلکه درون آن عمل میکند. و به بازتولید همان نظم گفتاری و روانی می انجامد که از دلش برآمده است. نقد واقعی حاکمیت و مهار قدرت ، تنها زمانی ممکن می شود که اپوزیسیون بتواند از این مدار خود ارجاع ، رها شده و از منطق بازار خارج شود و از مبارزه به مثابه «پیشه و فن» به مبارزه به مثابه «اندیشه و تفکر» گذر کند. امید به حاکمیت برای خروج از این بن بست سیاسی هولناک، امید واهی است. باید اپوزیسیون را از منطق بازاری نجات داد تا به احیای کنشگری رهایی بخش فرصت بروز داد.
▪️البته حقیقت این است در قحط سال سیاست ورزی، هستند افرادی که دامن خویش به این بازار مکاره نیالوده اند. با بینش و منش خود مانع از خشکیدن سیاست ورزی اصیل در ایران شده اند. قطعا یکی از آنها دکتر علیرضا رجایی است که با تمام زخم هایی که از استبداد به جانش نشسته، هیچ گاه حاضر نشد از رنج ها و زخم هایش کالاهای نمادین برای ارتزاق سیاسی بسازد. زیست سیاسی اش نشان داده نه مقهور استبداد حاکمیت شده و نه مقهور استبداد جو. کنشگری هایش دنباله ی فضای بیرون نیست بلکه ادامه ایمان درونی است. چراکه با رنج هایش آتش درونش را برافروخته تر کرده است. زادروزش پرتکرار.
#ایران_فردا
#زادروز_تولد
#علیرضا_رجایی
#مصطفی_محبکیا
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️تقدیم به «علیرضا رجایی» و رنج های وجودیاش
🔷مصطفی محبکیا
@iranfardamag
🔸در حالی که سیاست در ایران، یک بن بست سهمگین و خطرناک را تجربه میکند و انتقاد و اعتراض به حکومت راه به جایی نمیبرد، شاید نگاهی انتقادی به اپوزیسیون راه مفری از این مهلکه بگشاید. به همان میزان که حکومت از کارکرد طبیعی و مشروع خود خارج شده است، عمده ی اپوزیسیون ایرانی نیز از کارکرد و معنای نخستین خود فاصله گرفته است. و از قضا هر دو به یک منطق مشترک رسیده اند، «منطق بازار». همانطور که نظام حکمرانی در ایران مسئولیت های ذاتی خویش مثل آموزش و بهداشت و امنیت عمومی را تبدیل به کالایی برای عرضه کرده است، اپوزیسیون نیز درد ها و رنج ها و نارضایتی های خود و جامعه را نیز تبدیل به کالاهای نمادین کرده و عرضه میکند.
▪️به تعبیر آدرنو در واقع ما در ایران با «صنعت اپوزیسیون» مواجه هستیم که از تولید مداوم «نارضایتی»، «افشاگری »و «امید موهوم به دگرگونی» تغذیه می کند و حیاتش وابسته به استمرار همان ساختار قدرتی است که ظاهرا با آن در ستیز است. اینجا دیگر اعتراض، کنش سیاسی نیست بلکه به کالایی نمادین تبدیل شده تا به مصرف برسد. چرا که اعتراض از یک حرف نو و طرح نو و اندیشه ی بدیل، زاده نشده است. در شرایطی که تشت رسوایی حاکمیت از بام افتاده است و جامعه از انبوهی نارضایتی انباشته شده، هر گروه یا فردی می تواند با کمترین هزینه، نقش مخالف را بازی کند و از این موقعیت برای کسب سرمایه ی سیاسی، رسانه ای یا مالی بهره ببرد. در این میان رسانه های فارسی زبان خارجی، شبکه های اجتماعی و حتی نهادهای سیاسی و حقوق بشری خارجی نیز به تداوم و بازتولید این چرخه کمک میکنند.
🔸در چنین شرایطی اپوزیسیون به جای آنکه محل تولید و تکوین اندیشه های بدیل وضع موجود باشد، به محلی برای مصرف سیاسی بدل میشود. جایی که «اعتراض» بیش از آنکه طرح افکن چشم اندازی از تغییر باشد، تبدیل به نمایش اعتراض و عرضه کالاهای نمادین از رنج ها و هزینه های سیاسی شده است.
▪️شکی نیست صنعت اپوزیسیون در شرایطی شکل میگیرد که خریدار کالاهایش وجود داشته باشند. جامعه ی مستاصل و درمانده ای که میان «آرمان آزادی و عدالت» و «تجربه های مکرر شکست» گرفتار آمده است، مستعد خرید کالاهای صنعت اپوزیسیون است. در چنین شرایطی عمده ی نیروهای سیاسی از کنش موثر تهی شده اند و برای بازسازی هویت اعتراضی-سیاسی خویش به نشانه های مقاومت پناه می برند. اما همین نشانه ها در منطق بازار رسانه ای به کالا تبدیل می شوند که نتیجه ی آن نوعی شبیه سازی سیاست است. کنشگری بدون عنصر رهایی بخش. نشانه ها و نماد های مبارزه بدون دلالت بر معنای آزادی. دال های بدون مدلول. بی دلیل نیست که نوبلیست های ایرانی پس از تحمل آنهمه درد و رنج و هزینه، در بزنگاه های تاریخی هیچ در چنته ندارند و به تحریم و تجاوز خارجی بفرما میزنند.
🔸بدین ترتیب صنعت اپوزیسیون در ایران نه در برابر قدرت بلکه درون آن عمل میکند. و به بازتولید همان نظم گفتاری و روانی می انجامد که از دلش برآمده است. نقد واقعی حاکمیت و مهار قدرت ، تنها زمانی ممکن می شود که اپوزیسیون بتواند از این مدار خود ارجاع ، رها شده و از منطق بازار خارج شود و از مبارزه به مثابه «پیشه و فن» به مبارزه به مثابه «اندیشه و تفکر» گذر کند. امید به حاکمیت برای خروج از این بن بست سیاسی هولناک، امید واهی است. باید اپوزیسیون را از منطق بازاری نجات داد تا به احیای کنشگری رهایی بخش فرصت بروز داد.
▪️البته حقیقت این است در قحط سال سیاست ورزی، هستند افرادی که دامن خویش به این بازار مکاره نیالوده اند. با بینش و منش خود مانع از خشکیدن سیاست ورزی اصیل در ایران شده اند. قطعا یکی از آنها دکتر علیرضا رجایی است که با تمام زخم هایی که از استبداد به جانش نشسته، هیچ گاه حاضر نشد از رنج ها و زخم هایش کالاهای نمادین برای ارتزاق سیاسی بسازد. زیست سیاسی اش نشان داده نه مقهور استبداد حاکمیت شده و نه مقهور استبداد جو. کنشگری هایش دنباله ی فضای بیرون نیست بلکه ادامه ایمان درونی است. چراکه با رنج هایش آتش درونش را برافروخته تر کرده است. زادروزش پرتکرار.
#ایران_فردا
#زادروز_تولد
#علیرضا_رجایی
#مصطفی_محبکیا
http://www.tg-me.com/iranfardamag
بررسی بحران آب در ایران: چالشها، علل و راهکارهای پایدار
مقدمه
@iranfardamag
بحران آب در ایران در دهههای اخیر از سطح یک چالش زیستمحیطی فراتر رفته و به مسئلهای ملی با ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. خشکسالیهای پیاپی، کاهش بارشها، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و سوءمدیریت مزمن در حکمرانی آب، چهرهای بحرانی از آینده کشور ترسیم کردهاند. گزارشهای اخیر نهادهای بینالمللی نشان میدهد که ایران در آستانه یکی از شدیدترین بحرانهای آبی تاریخ معاصر خود قرار دارد؛ بهگونهای که برخی کارشناسان داخلی و خارجی، از جمله دکتر کاوه مدنی، از «ورشکستگی آبی» سخن میگویند.
طبق دادههای منتشرشده در تابستان ۲۰۲۵، حجم بارش در بسیاری از استانهای کشور بهویژه تهران، اصفهان، یزد و خراسان جنوبی، نسبت به میانگین بلندمدت تا ۴۰ درصد کاهش یافته است (Reuters, 2025). این کاهش در کنار افزایش دمای بیسابقه تا بیش از ۵۰ درجه سانتیگراد در برخی نقاط، موجب تبخیر گسترده منابع سطحی و افت شدید ذخایر سدها شده است. بنا به گزارش شبکه DW، مخازن اصلی تأمینکننده آب تهران تنها ۱۲ درصد از ظرفیت خود را در اختیار دارند، در حالیکه در سالهای نرمال این رقم معمولاً بین ۶۰ تا ۷۰ درصد است.
در سطح ملی، بیش از ۴۰۰ دشت از مجموع ۶۰۸ دشت کشور در وضعیت «قرمز فرونشست» قرار دارند. استخراج بیرویه آب زیرزمینی، افت سطح آبخوانها و نشست زمین را در شهرهایی چون ورامین، رفسنجان و مشهد به پدیدهای فاجعهبار تبدیل کرده است. بر اساس دادههای منتشرشده در نشریه Foreign Policy، سرعت فرونشست در برخی مناطق تا بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال رسیده که یکی از بالاترین نرخها در جهان است.
کاوه مدنی در تحلیل خود از چرایی بحران، ریشههای آن را در الگوی توسعه ناپایدار و سیاستهای ناکارآمد مدیریت منابع آب میداند. به باور او، ایران طی دهههای گذشته «با تصور وفور منابع» سیاستهایی در پیش گرفته که به استخراج حداکثری انجامیده است، بیآنکه سازوکاری برای بازتولید و احیای این منابع در نظر گرفته شود. این روند در بخش کشاورزی نمود بیشتری دارد؛ جایی که حدود ۸۰ درصد آب کشور مصرف میشود، اما سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی کمتر از ۱۰ درصد است.
از سوی دیگر، نیکآهنگ کوثر بر جنبههای سیاسی بحران تأکید میکند. او معتقد است حکمرانی آب در ایران نه بر پایه اصول علمی و مشارکت محلی، بلکه تحت تأثیر ملاحظات سیاسی و امنیتی شکل گرفته است. به گفته او، «آب در ایران، ابزاری برای کنترل اجتماعی شده است، نه بستری برای توسعه پایدار». این تمرکزگرایی سبب شده تا طرحهای انتقال آب بینحوضهای و سدسازی بیرویه بدون ارزیابی زیستمحیطی اجرا شوند و تبعات گستردهای همچون نابودی تالابها، شور شدن خاک و مهاجرت اجباری روستاییان را در پی داشته باشند.
پیامدهای اجتماعی بحران آب بهویژه در سالهای اخیر آشکارتر شده است. کمبود آب شرب، قطعیهای برق ناشی از افت سطح سدها، اعتراضات مردمی در خوزستان و اصفهان، و کاهش تولید کشاورزی، نشانههایی از ورود ایران به مرحلهای بحرانی از ناامنی آبی هستند. به گزارش(The Guardian, 2025) دولت در ماههای گرم سال مجبور به اعلام تعطیلی ادارات و مدارس در برخی استانها برای کاهش مصرف شده است؛ اقدامی که نشاندهنده رسیدن بحران به سطحی هشداردهنده است.
با این حال، کارشناسان بر این باورند که ایران هنوز فرصت بازنگری در الگوی حکمرانی آب را دارد. به گفته دکتر مدنی، گذار به مدیریت پایدار منابع آب، مستلزم تغییر نگرش از «مهندسی سازهمحور» به «مدیریت یکپارچه منابع» است؛ رویکردی که ضمن درنظر گرفتن ظرفیتهای بومی، اقلیمی و اقتصادی، عدالت آبی را در سطح ملی محقق کند.
بحران آب در ایران صرفاً حاصل کمبود بارش نیست، بلکه نتیجه مجموعهای از تصمیمات نادرست، سیاستهای ناکارآمد و ضعف در تعامل میان علم، سیاست و جامعه است. این بحران نه تنها زیستبوم ایران را تهدید میکند، بلکه بنیانهای امنیت غذایی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور را نیز به چالش میکشد. از این رو، بررسی ریشهها، ابعاد و راهکارهای ممکن برای مدیریت پایدار منابع آبی، ضرورتی انکارناپذیر در مسیر آینده ایران است.
ایران فردا بر آن است با توجه به اهمیت مسئله آب و بالطبع آن بحران آب سلسله مقالاتی را پیرامون وضعیت کنونی بحران آب در ایران، علل اصلی بحران، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی آن، راهکارهای پایدار( درصورت امکان) ، بازخوانی مسئله آب را به عنوان مسئلهای تمدنی و ضرورت «دیپلماسی آب» را در سطح ملی و منطقهای مورد توجه قرار دهد.
#ایران_فردا
#بحران_اب
http://www.tg-me.com/iranfardamag
مقدمه
@iranfardamag
بحران آب در ایران در دهههای اخیر از سطح یک چالش زیستمحیطی فراتر رفته و به مسئلهای ملی با ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. خشکسالیهای پیاپی، کاهش بارشها، برداشت بیرویه از منابع زیرزمینی و سوءمدیریت مزمن در حکمرانی آب، چهرهای بحرانی از آینده کشور ترسیم کردهاند. گزارشهای اخیر نهادهای بینالمللی نشان میدهد که ایران در آستانه یکی از شدیدترین بحرانهای آبی تاریخ معاصر خود قرار دارد؛ بهگونهای که برخی کارشناسان داخلی و خارجی، از جمله دکتر کاوه مدنی، از «ورشکستگی آبی» سخن میگویند.
طبق دادههای منتشرشده در تابستان ۲۰۲۵، حجم بارش در بسیاری از استانهای کشور بهویژه تهران، اصفهان، یزد و خراسان جنوبی، نسبت به میانگین بلندمدت تا ۴۰ درصد کاهش یافته است (Reuters, 2025). این کاهش در کنار افزایش دمای بیسابقه تا بیش از ۵۰ درجه سانتیگراد در برخی نقاط، موجب تبخیر گسترده منابع سطحی و افت شدید ذخایر سدها شده است. بنا به گزارش شبکه DW، مخازن اصلی تأمینکننده آب تهران تنها ۱۲ درصد از ظرفیت خود را در اختیار دارند، در حالیکه در سالهای نرمال این رقم معمولاً بین ۶۰ تا ۷۰ درصد است.
در سطح ملی، بیش از ۴۰۰ دشت از مجموع ۶۰۸ دشت کشور در وضعیت «قرمز فرونشست» قرار دارند. استخراج بیرویه آب زیرزمینی، افت سطح آبخوانها و نشست زمین را در شهرهایی چون ورامین، رفسنجان و مشهد به پدیدهای فاجعهبار تبدیل کرده است. بر اساس دادههای منتشرشده در نشریه Foreign Policy، سرعت فرونشست در برخی مناطق تا بیش از ۳۰ سانتیمتر در سال رسیده که یکی از بالاترین نرخها در جهان است.
کاوه مدنی در تحلیل خود از چرایی بحران، ریشههای آن را در الگوی توسعه ناپایدار و سیاستهای ناکارآمد مدیریت منابع آب میداند. به باور او، ایران طی دهههای گذشته «با تصور وفور منابع» سیاستهایی در پیش گرفته که به استخراج حداکثری انجامیده است، بیآنکه سازوکاری برای بازتولید و احیای این منابع در نظر گرفته شود. این روند در بخش کشاورزی نمود بیشتری دارد؛ جایی که حدود ۸۰ درصد آب کشور مصرف میشود، اما سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی کمتر از ۱۰ درصد است.
از سوی دیگر، نیکآهنگ کوثر بر جنبههای سیاسی بحران تأکید میکند. او معتقد است حکمرانی آب در ایران نه بر پایه اصول علمی و مشارکت محلی، بلکه تحت تأثیر ملاحظات سیاسی و امنیتی شکل گرفته است. به گفته او، «آب در ایران، ابزاری برای کنترل اجتماعی شده است، نه بستری برای توسعه پایدار». این تمرکزگرایی سبب شده تا طرحهای انتقال آب بینحوضهای و سدسازی بیرویه بدون ارزیابی زیستمحیطی اجرا شوند و تبعات گستردهای همچون نابودی تالابها، شور شدن خاک و مهاجرت اجباری روستاییان را در پی داشته باشند.
پیامدهای اجتماعی بحران آب بهویژه در سالهای اخیر آشکارتر شده است. کمبود آب شرب، قطعیهای برق ناشی از افت سطح سدها، اعتراضات مردمی در خوزستان و اصفهان، و کاهش تولید کشاورزی، نشانههایی از ورود ایران به مرحلهای بحرانی از ناامنی آبی هستند. به گزارش(The Guardian, 2025) دولت در ماههای گرم سال مجبور به اعلام تعطیلی ادارات و مدارس در برخی استانها برای کاهش مصرف شده است؛ اقدامی که نشاندهنده رسیدن بحران به سطحی هشداردهنده است.
با این حال، کارشناسان بر این باورند که ایران هنوز فرصت بازنگری در الگوی حکمرانی آب را دارد. به گفته دکتر مدنی، گذار به مدیریت پایدار منابع آب، مستلزم تغییر نگرش از «مهندسی سازهمحور» به «مدیریت یکپارچه منابع» است؛ رویکردی که ضمن درنظر گرفتن ظرفیتهای بومی، اقلیمی و اقتصادی، عدالت آبی را در سطح ملی محقق کند.
بحران آب در ایران صرفاً حاصل کمبود بارش نیست، بلکه نتیجه مجموعهای از تصمیمات نادرست، سیاستهای ناکارآمد و ضعف در تعامل میان علم، سیاست و جامعه است. این بحران نه تنها زیستبوم ایران را تهدید میکند، بلکه بنیانهای امنیت غذایی، اجتماعی و حتی سیاسی کشور را نیز به چالش میکشد. از این رو، بررسی ریشهها، ابعاد و راهکارهای ممکن برای مدیریت پایدار منابع آبی، ضرورتی انکارناپذیر در مسیر آینده ایران است.
ایران فردا بر آن است با توجه به اهمیت مسئله آب و بالطبع آن بحران آب سلسله مقالاتی را پیرامون وضعیت کنونی بحران آب در ایران، علل اصلی بحران، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی آن، راهکارهای پایدار( درصورت امکان) ، بازخوانی مسئله آب را به عنوان مسئلهای تمدنی و ضرورت «دیپلماسی آب» را در سطح ملی و منطقهای مورد توجه قرار دهد.
#ایران_فردا
#بحران_اب
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🟣 گونههای ناسیونالیسم ایرانی
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش هفتم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️ مبحث بعدی که می خواهم طرح کنم انواع ناسیونالیسم به مفهوم عام در ایران است. ما یک نوع ناسیونالیسم نداشتیم و باید دقت شود که چهار نحله نگرش ناسیونالیستی در ایران وجود داشته است:
1️⃣ یکی ناسیونالیسم رسمی دولتی است که بعضیها میگویند Official Nationalism ؛ این ناسیونالیسم رسمی دولتی همان احساسات میهنپرستی و وطن پرستی بود که بعدا در قالب دولت آمد و بعد از کودتای 1299 در دولت پهلوی اول و پهلوی دوم، نماد ملّیگرایی شد. کارهایی هم کردند و توسعه کشور را با همه ضعفهایی که بود انجام دادند - به انتقادات سیاسی و استبداد این سیستم کاری نداریم- ولی به هر حال خود این ناسیونالیسم ایرانی باعث رشد و توسعه شده بود . این گونه ناسیونالیسم هنوز هم جای بحث و مطالعه دارد؛ خیلی از ناسیونالیست های اول ایرانی بعد از آن بحران های مشروطیت، با دولت ایران برای توسعه کشور و ایجاد هویت ملّی و گسترش آن همکاری کردند و به دولت رضاشاه پیوستند و در دولتسازی همکاری داشتند.
2️⃣ گونه بعدی، ناسیونالیسم لیبرال است. این ایده در جبهه ملّی شکل گرفت و در دوران مصدق و بعد در نگرشهای جبهه ملّی و نهضت آزادی و امثالهم تبلور آن را می بینیم. این ناسیونالیسم لیبرال بیشتر کسانی هستند که تأکید اصلی آن ها روی دموکراسی است- گرچه به دلیل آنکه دوره مصدق، دوره پر آشوبی بود و مدام بین ایران و انگلیس و جناح های داخلی دعوا بود حّد و مرز نظری این جریان فکری- سیاسی مشخص نشد و از اساس خود مصدق نظریه پرداز نبود ولی با در نظر گرفتن یک تصویر کلی می شود گفت که تفاوت ناسیونالیسم لیبرال با دولتی در این است که نوع دولتی، ناسیونالیسم توسعهگرا بود و میخواست توسعه و قدرت کشور را بالا ببرد و توسعه سیاسی خیلی مد نظر آن نبود اما ناسیونالیسم لیبرال بر توسعه سیاسی تاکید داشته است. این ناسیونالیسم لیبرال هنوز وجود دارد و در جبهه ملّی کنونی عدهای هنوز آنرا دنبال و ترویج میکنند.
3️⃣گرایش بعدی، ناسیونالیسم رادیکال است که درباره این ناسیونالیسم رادیکال مقالهای نوشتم که در خارج از کشور چاپ شد.در آنجا این ناسیونالیسم را به دو تا گرایش تقسیم کردم: نحله یا گرایش سیاسی و گرایش اقتصادی؛ گرایش سیاسی ناسیونالیسم رادیکال ایرانی در پان ایرانیسم معنا پیدا می کند که سیاسی است و تاکید بر بحث حوزه تمدن ایرانی و حوزه فرهنگی و همکاری های فرهنگی را طرح میکنند و رادیکال هستند. گرایش اقتصادی این ناسیونالیسم، در میان برخی «چپهای» ایرانی است.ما یک چپ ناسیونالیستی در ایران داریم که خیلی کم به آن توجه شده است.این افراد چپ هایی هستند که بیشتر گرایش اقتصادی و سوسیالیستی دارند.این گرایش در عین اینکه ملّیگرا هستند، به سوسیالیسم فکر می کنند و از توسعه اقتصاد ملّی سوسیالیستی دفاع میکنند. در نوشته های افرادی مثل «احسان طبری» این تفکر دیده میشود.
🔸 افراد این نگرش، آدم های وطن پرست و میهن دوستی هستند و با وجوه اینکه ناسیونالیست هستندگرایش چپ دارند؛ برخی از این افراد طرفدار شوروی بودند و برخی مخالف شوروی بود.از دیگر ناسیونالیست های چپ که میتوان نام برد، «مصطفی رحیمی» بود. فراوان می شود از افراد وابسته به این این طرز تفکر در ایران نام برد. برخی از این افراد چپ، به خاطر نگرش ایرانگرایانه که داشتند از حزب توده به خاطر مسایل ملّی و ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان بریدند و به سمت ملّیون آمدند ولی همچنان دیدگاه های چپ خود را حفظ کردند.
4️⃣ ناسیونالیسم چهارم، ناسیونالیسم اسلامی IslamicNationalism است که در ایران که به آن کم توجه شده است. این ناسیونالیسم ایرانی- اسلامی را در نهضت آزادی و خداپرستان سوسیالیست باید جستجو کرد و البته در این گفتمان، کار تئوریک صورت نگرفته است. تنها کسی که در ملی- مذهبی ها روی این قضیه بحث کرد، «دکتر علی شریعتی» بود که از همه بیشتر به این قضیه وارد شده است؛ «محمد نخشب» و دوستان همفکرش خداپرستان سوسیالیست را تاسیس کردند ولی من نمی دانم نخشب در باب پیوند دین و ملّیت چه گفته است اما در میان ملی- مذهبی ها تنها کسی که در مورد ناسیونالیسم ایرانی صحبت کرده است – تا حدودی تئوریک و در عین حال جذاب- علی شریعتی است که حتی ما در تفکرات بازرگان هم این ها را نمی بینیم.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#گونههای_ناسیونالیسم_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش هفتم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️ مبحث بعدی که می خواهم طرح کنم انواع ناسیونالیسم به مفهوم عام در ایران است. ما یک نوع ناسیونالیسم نداشتیم و باید دقت شود که چهار نحله نگرش ناسیونالیستی در ایران وجود داشته است:
1️⃣ یکی ناسیونالیسم رسمی دولتی است که بعضیها میگویند Official Nationalism ؛ این ناسیونالیسم رسمی دولتی همان احساسات میهنپرستی و وطن پرستی بود که بعدا در قالب دولت آمد و بعد از کودتای 1299 در دولت پهلوی اول و پهلوی دوم، نماد ملّیگرایی شد. کارهایی هم کردند و توسعه کشور را با همه ضعفهایی که بود انجام دادند - به انتقادات سیاسی و استبداد این سیستم کاری نداریم- ولی به هر حال خود این ناسیونالیسم ایرانی باعث رشد و توسعه شده بود . این گونه ناسیونالیسم هنوز هم جای بحث و مطالعه دارد؛ خیلی از ناسیونالیست های اول ایرانی بعد از آن بحران های مشروطیت، با دولت ایران برای توسعه کشور و ایجاد هویت ملّی و گسترش آن همکاری کردند و به دولت رضاشاه پیوستند و در دولتسازی همکاری داشتند.
2️⃣ گونه بعدی، ناسیونالیسم لیبرال است. این ایده در جبهه ملّی شکل گرفت و در دوران مصدق و بعد در نگرشهای جبهه ملّی و نهضت آزادی و امثالهم تبلور آن را می بینیم. این ناسیونالیسم لیبرال بیشتر کسانی هستند که تأکید اصلی آن ها روی دموکراسی است- گرچه به دلیل آنکه دوره مصدق، دوره پر آشوبی بود و مدام بین ایران و انگلیس و جناح های داخلی دعوا بود حّد و مرز نظری این جریان فکری- سیاسی مشخص نشد و از اساس خود مصدق نظریه پرداز نبود ولی با در نظر گرفتن یک تصویر کلی می شود گفت که تفاوت ناسیونالیسم لیبرال با دولتی در این است که نوع دولتی، ناسیونالیسم توسعهگرا بود و میخواست توسعه و قدرت کشور را بالا ببرد و توسعه سیاسی خیلی مد نظر آن نبود اما ناسیونالیسم لیبرال بر توسعه سیاسی تاکید داشته است. این ناسیونالیسم لیبرال هنوز وجود دارد و در جبهه ملّی کنونی عدهای هنوز آنرا دنبال و ترویج میکنند.
3️⃣گرایش بعدی، ناسیونالیسم رادیکال است که درباره این ناسیونالیسم رادیکال مقالهای نوشتم که در خارج از کشور چاپ شد.در آنجا این ناسیونالیسم را به دو تا گرایش تقسیم کردم: نحله یا گرایش سیاسی و گرایش اقتصادی؛ گرایش سیاسی ناسیونالیسم رادیکال ایرانی در پان ایرانیسم معنا پیدا می کند که سیاسی است و تاکید بر بحث حوزه تمدن ایرانی و حوزه فرهنگی و همکاری های فرهنگی را طرح میکنند و رادیکال هستند. گرایش اقتصادی این ناسیونالیسم، در میان برخی «چپهای» ایرانی است.ما یک چپ ناسیونالیستی در ایران داریم که خیلی کم به آن توجه شده است.این افراد چپ هایی هستند که بیشتر گرایش اقتصادی و سوسیالیستی دارند.این گرایش در عین اینکه ملّیگرا هستند، به سوسیالیسم فکر می کنند و از توسعه اقتصاد ملّی سوسیالیستی دفاع میکنند. در نوشته های افرادی مثل «احسان طبری» این تفکر دیده میشود.
🔸 افراد این نگرش، آدم های وطن پرست و میهن دوستی هستند و با وجوه اینکه ناسیونالیست هستندگرایش چپ دارند؛ برخی از این افراد طرفدار شوروی بودند و برخی مخالف شوروی بود.از دیگر ناسیونالیست های چپ که میتوان نام برد، «مصطفی رحیمی» بود. فراوان می شود از افراد وابسته به این این طرز تفکر در ایران نام برد. برخی از این افراد چپ، به خاطر نگرش ایرانگرایانه که داشتند از حزب توده به خاطر مسایل ملّی و ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان بریدند و به سمت ملّیون آمدند ولی همچنان دیدگاه های چپ خود را حفظ کردند.
4️⃣ ناسیونالیسم چهارم، ناسیونالیسم اسلامی IslamicNationalism است که در ایران که به آن کم توجه شده است. این ناسیونالیسم ایرانی- اسلامی را در نهضت آزادی و خداپرستان سوسیالیست باید جستجو کرد و البته در این گفتمان، کار تئوریک صورت نگرفته است. تنها کسی که در ملی- مذهبی ها روی این قضیه بحث کرد، «دکتر علی شریعتی» بود که از همه بیشتر به این قضیه وارد شده است؛ «محمد نخشب» و دوستان همفکرش خداپرستان سوسیالیست را تاسیس کردند ولی من نمی دانم نخشب در باب پیوند دین و ملّیت چه گفته است اما در میان ملی- مذهبی ها تنها کسی که در مورد ناسیونالیسم ایرانی صحبت کرده است – تا حدودی تئوریک و در عین حال جذاب- علی شریعتی است که حتی ما در تفکرات بازرگان هم این ها را نمی بینیم.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#گونههای_ناسیونالیسم_ایرانی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔴چالشهایی که باید با آنها روبهرو شد*
🔷مصطفى البرغوثي
@iranfardamag
▪️سندی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ارائه داد، بههیچوجه نمیتوان «طرح صلح» نامید، زیرا فاقد عناصر بنیادینی است که یک سند را به «طرح» تبدیل میکند. این سند در بهترین حالت، اعلامیهای از اصول کلی است، نه برنامهای برای تحقق صلح. هیچیک از مؤلفههای ضروری برای برقراری صلح در آن دیده نمیشود؛ حتی اشارهای گذرا به پایان اشغال اسرائیل—طولانیترین اشغال در تاریخ مدرن—و حقوق پناهندگان که در قطعنامههای سازمان ملل به رسمیت شناخته شدهاند، نشده است. برعکس، اجرای این حقوق را مشروط به به رسمیت شناختن اسرائیل دانسته است. «طرح ترامپ» نه بهصراحت و بیقیدوشرط حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین را به رسمیت شناخت و نه فرآیندی شفاف و عادلانه برای تحقق آن ارائه داد؛ بلکه آن را با روندی مبهم، مشروط و تحمیلی جایگزین کرد—یادآور فرآیند ۳۲ ساله پس از اسلو که فقط به تعمیق اشغال، شهرکسازیها و رژیم نژادپرست آپارتاید انجامید.
🔸این سند نه به شهرکهای استعماری و تجزیه اراضی در کرانه باختری اشارهای کرد و نه به حملاتی که علیه مردم فلسطین و اماکن مقدس آنان صورت میگیرد. در عوض، ترامپ با افتخار اعلام کرد که الحاق غیرقانونی اورشلیم را به رسمیت میشناسد.
▪️بهطور دقیقتر، «طرح ترامپ» سندی بود که پایان جنگ نابودی در نوار غزه را—با وجود عدم تأیید نتانیاهو و وزرای افراطیاش—اعلام میکرد. این طرح، اذعان ضمنی به شکست توطئه آوارهسازی و پاکسازی قومی نوار غزه بود؛ توطئهای که ترامپ پیشتر از آن حمایت کرده بود. در صورت موفقیت این طرح، پاکسازی قومی دیگری در کرانه باختری محتمل بود.
✅ترامپ به چهار دلیل ناگزیر به اعلام آتشبس شد:
1️⃣پایداری قهرمانانه مردم فلسطین در نوار غزه، با وجود فداکاریهای عظیم که شمار شهدا و مجروحان را به بیش از ۲۵۰ هزار نفر رسانده و بیش از ۹۰ درصد خانهها و مؤسسات را تخریب کرده است.
2️⃣شکست توطئه آوارگی و انقلاب همبستگی جهانی که از همه مرزها فراتر رفته و حتی از جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی نیز پیشی گرفته است. این موج جهانی، دولتهای مردد غربی را به شناسایی کشور فلسطین واداشت و اسرائیل را در سطح جهانی منزوی کرد. ترامپ در واکنش به این انزوا، طرح خود را ارائه داد و خطاب به نتانیاهو گفت: «شما نمیتوانید با جهان بجنگید.» این انقلاب باید ادامه یابد و تشدید شود، زیرا یکی از مهمترین عناصر قدرت مبارزه فلسطینیان در مرحله آینده است.
3️⃣ فشار تحولات بر کشورهای عربی و اسلامی و آگاهی دولتهایشان از اینکه جنگ ویرانگر میتواند به انفجارهایی با پیامدهای وخیم منجر شود. افزون بر این، رفتار نتانیاهو—از جمله حملات پیدرپی به لبنان و سوریه و تعرض گستاخانه به قطر—همگان را تحت تأثیر قرار داده است، بهویژه که او خود را حاکم امپریالیست جدید خاورمیانه و خلیج فارس میپندارد و با بمباران و تهدید، قصد تغییر نقشههای منطقه را دارد.
4️⃣تغییر بیسابقهای در افکار عمومی آمریکا، بهویژه میان نسل جوان، رخ داده است؛ بهگونهای که برای نخستین بار حمایت آنان از فلسطینیها از حمایتشان از اسرائیل پیشی گرفته است.
🔸عامل تعیینکننده در جلوگیری از تجدید جنگ، همچنان «همبستگی جهانی» است که باید تقویت شود و تحت هیچ شرایطی نباید کاهش یابد.
▪️ترامپ نه تعصب مطلق خود نسبت به اسرائیل را تغییر داده و نه دولت او—همچون دولت بایدن پیش از او—از همدستی در جنایات جنگی اسرائیل فاصله گرفته است. او در کنست با افتخار اعلام کرد که تمام سلاحهای درخواستی اسرائیل را در اختیارش قرار داده است؛ از جمله سلاحهایی که پیشتر هرگز استفاده نشده بودند، «و اسرائیل بهخوبی از آنها استفاده کرد»—به گفته خودش—در جنگی که به بدترین جنگ نابودی در تاریخ مدرن تبدیل شد.
🔸حتی پس از جشن شرمالشیخ، برای ارضای خودشیفتگیاش، ترامپ از تلاش برای رهایی اسرائیل از انزوا یا تعصب نسبت به آن دست برنداشت. پس از امضای طرح خود، تهدید و ارعاب علیه فلسطینیها را آغاز کرد.
▪️این نشان میدهد که آنچه پایان یافته، تنها مرحلهای از درگیری است، نه خود درگیری آشکار؛ درگیریای که تنها با دستیابی ملت فلسطین به آزادی و حقوق نقضشدهشان—در رأس آنها حق تعیین سرنوشت—پایان خواهد یافت.....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Rr4JGWC2
#ایران_فردا
#العربی_الجدید
#مصطفى_البرغوثي
#چالشهای_رودرروی_فلسطینیان
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔷مصطفى البرغوثي
@iranfardamag
▪️سندی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ارائه داد، بههیچوجه نمیتوان «طرح صلح» نامید، زیرا فاقد عناصر بنیادینی است که یک سند را به «طرح» تبدیل میکند. این سند در بهترین حالت، اعلامیهای از اصول کلی است، نه برنامهای برای تحقق صلح. هیچیک از مؤلفههای ضروری برای برقراری صلح در آن دیده نمیشود؛ حتی اشارهای گذرا به پایان اشغال اسرائیل—طولانیترین اشغال در تاریخ مدرن—و حقوق پناهندگان که در قطعنامههای سازمان ملل به رسمیت شناخته شدهاند، نشده است. برعکس، اجرای این حقوق را مشروط به به رسمیت شناختن اسرائیل دانسته است. «طرح ترامپ» نه بهصراحت و بیقیدوشرط حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین را به رسمیت شناخت و نه فرآیندی شفاف و عادلانه برای تحقق آن ارائه داد؛ بلکه آن را با روندی مبهم، مشروط و تحمیلی جایگزین کرد—یادآور فرآیند ۳۲ ساله پس از اسلو که فقط به تعمیق اشغال، شهرکسازیها و رژیم نژادپرست آپارتاید انجامید.
🔸این سند نه به شهرکهای استعماری و تجزیه اراضی در کرانه باختری اشارهای کرد و نه به حملاتی که علیه مردم فلسطین و اماکن مقدس آنان صورت میگیرد. در عوض، ترامپ با افتخار اعلام کرد که الحاق غیرقانونی اورشلیم را به رسمیت میشناسد.
▪️بهطور دقیقتر، «طرح ترامپ» سندی بود که پایان جنگ نابودی در نوار غزه را—با وجود عدم تأیید نتانیاهو و وزرای افراطیاش—اعلام میکرد. این طرح، اذعان ضمنی به شکست توطئه آوارهسازی و پاکسازی قومی نوار غزه بود؛ توطئهای که ترامپ پیشتر از آن حمایت کرده بود. در صورت موفقیت این طرح، پاکسازی قومی دیگری در کرانه باختری محتمل بود.
✅ترامپ به چهار دلیل ناگزیر به اعلام آتشبس شد:
1️⃣پایداری قهرمانانه مردم فلسطین در نوار غزه، با وجود فداکاریهای عظیم که شمار شهدا و مجروحان را به بیش از ۲۵۰ هزار نفر رسانده و بیش از ۹۰ درصد خانهها و مؤسسات را تخریب کرده است.
2️⃣شکست توطئه آوارگی و انقلاب همبستگی جهانی که از همه مرزها فراتر رفته و حتی از جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی نیز پیشی گرفته است. این موج جهانی، دولتهای مردد غربی را به شناسایی کشور فلسطین واداشت و اسرائیل را در سطح جهانی منزوی کرد. ترامپ در واکنش به این انزوا، طرح خود را ارائه داد و خطاب به نتانیاهو گفت: «شما نمیتوانید با جهان بجنگید.» این انقلاب باید ادامه یابد و تشدید شود، زیرا یکی از مهمترین عناصر قدرت مبارزه فلسطینیان در مرحله آینده است.
3️⃣ فشار تحولات بر کشورهای عربی و اسلامی و آگاهی دولتهایشان از اینکه جنگ ویرانگر میتواند به انفجارهایی با پیامدهای وخیم منجر شود. افزون بر این، رفتار نتانیاهو—از جمله حملات پیدرپی به لبنان و سوریه و تعرض گستاخانه به قطر—همگان را تحت تأثیر قرار داده است، بهویژه که او خود را حاکم امپریالیست جدید خاورمیانه و خلیج فارس میپندارد و با بمباران و تهدید، قصد تغییر نقشههای منطقه را دارد.
4️⃣تغییر بیسابقهای در افکار عمومی آمریکا، بهویژه میان نسل جوان، رخ داده است؛ بهگونهای که برای نخستین بار حمایت آنان از فلسطینیها از حمایتشان از اسرائیل پیشی گرفته است.
🔸عامل تعیینکننده در جلوگیری از تجدید جنگ، همچنان «همبستگی جهانی» است که باید تقویت شود و تحت هیچ شرایطی نباید کاهش یابد.
▪️ترامپ نه تعصب مطلق خود نسبت به اسرائیل را تغییر داده و نه دولت او—همچون دولت بایدن پیش از او—از همدستی در جنایات جنگی اسرائیل فاصله گرفته است. او در کنست با افتخار اعلام کرد که تمام سلاحهای درخواستی اسرائیل را در اختیارش قرار داده است؛ از جمله سلاحهایی که پیشتر هرگز استفاده نشده بودند، «و اسرائیل بهخوبی از آنها استفاده کرد»—به گفته خودش—در جنگی که به بدترین جنگ نابودی در تاریخ مدرن تبدیل شد.
🔸حتی پس از جشن شرمالشیخ، برای ارضای خودشیفتگیاش، ترامپ از تلاش برای رهایی اسرائیل از انزوا یا تعصب نسبت به آن دست برنداشت. پس از امضای طرح خود، تهدید و ارعاب علیه فلسطینیها را آغاز کرد.
▪️این نشان میدهد که آنچه پایان یافته، تنها مرحلهای از درگیری است، نه خود درگیری آشکار؛ درگیریای که تنها با دستیابی ملت فلسطین به آزادی و حقوق نقضشدهشان—در رأس آنها حق تعیین سرنوشت—پایان خواهد یافت.....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/Rr4JGWC2
#ایران_فردا
#العربی_الجدید
#مصطفى_البرغوثي
#چالشهای_رودرروی_فلسطینیان
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🔴چالشهایی که باید با آنها روبهرو شد*
🔷مصطفى البرغوثي @iranfardamag سندی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ارائه داد، بههیچوجه نمیتوان «طرح صلح» نامید، زیرا فاقد عناصر بنیادینی است که یک سند را به «طرح» تبدیل میکند. این سند در بهترین حالت، اعلامیهای از اصول کلی است، نه برنامهای برای تحقق…
🟣 شریعتی و ناسیونالیسم اسلامی
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش هشتم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️ مهدی بازرگان به ناسیونالیسم ایرانی خیلی معتقد نبود زیرا جریان ملی - مذهبی مراحلی خاصی طی کرده است. نهضت آزادی در مرحله اولیه تاسیس بعد از جبهه ملی، روی اسلام تأکید می کردند و بیشتر اسلامی بودند تا ملّی. در دوره بعد از انقلاب نگرش ملّی را داشتند ولی همچنان اسلام گرایی در میان آن ها قوی بود. در اینجا منظور از اسلامگرایی، «اسلام سیاسی» نیست بلکه تاکید بر اسلام به معنای هویت معنوی ایرانی در میان آنها قوی بود ؛ نمونه ای هم که از نشر انتشارات قلم ذکر کردم به این دلیل بود که این نکته را یادآوری کنم.
🔹ما نمی دانیم چرا علی شریعتی به سراغ بحث ناسیونالیسم رفت و بسیار جالب است که در کتاب بازشناسی هویت ایرانی – اسلامی به این میزان آشکاردرباره ناسیونالیسم ایرانی صحبت و بحث مفصلی مطرح می کند. شریعتی در این کتاب مواضع جالبی دارد؛ در باره ویژگی های نژاد آریایی و سامی و مقایسه آنها سخن گفته و تشیع را میعادگاه نژاد آریایی و سامی می داند. او زبان فارسی را ستایش می کند، از فردوسی، شاهنامه و حتی از کوروش به نیکی یاد می کند. بنابراین ما یک ناسیونالیسم اسلامی داریم - که خیلی هم کار تئوریک بر روی آن صورت نگرفته است - و فقط در اندیشه های علی شریعتی وجود دارد.
▪️سایر نیروهای ملی- مذهبی پیرامون مفهوم ناسیونالیسم بحثی نکردند؛ البته ما باید یک استثنایی در مورد «عزت الله سحابی» قائل شویم که این اواخر گرایشات ملّی او خیلی قوی تر شده بود و کارهایی هم در این رابطه می کرد که انتشار مجله «ایران فردا» مهمترین نماد این تلاشها بود. «عزت الله سحابی» این اواخر به ناسیونالیسم ایرانی خیلی گرایش پیدا کرده بود. ولی به لحاظ تئوریک، شریعتی استثنایی است؛ البته تا جایی که من میدانم شریعتی بر روی رابطه اسلام و ایران خیلی تئوریک کار نکرده است. در دوره کنونی متأسفانه خیلی احساسات غلبه کرده و بسیار به شریعتی بد و بیراه می گویند که امت گرا و ضد ملی بود و این حتی در جریانات ملّی و برخی ناسیونالیستها نیزدیده میشود. به نظر میرسد کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی او را نخوانده و او را به عنوان یک اسلامگرا می شناسند ولی به نظر من شریعتی تا حد زیادی ملّی و از اساس مصدقی بوده است.
🔹شریعتی به هیچ وجه اسلام گرا نبود زیرا با ایده حکومت اسلامی مخالف بوده است؛ بخصوص در مجموعه سه جلدی اسناد ساواک درباره شریعتی که چاپ شده است، چالش اصلی برای ایران را، خطر اتحاد جماهیر شوروی میداند. البته برخی از طرفداران شریعتی ممکن است با تفسیر من از شریعتی مخالف باشند ( من در جایی در اینباره صحبت کردم و این دوستان مخالف کردند و گفتند این گونه نیست) ولی در آن بازجویی های ساواک، تأکید کرده که خطر اصلی شوروی و مارکسیسم طرفدار آن است. در نهایت علی شریعتی اسلام گرا نبوده و گرچه در مورد تشیع و اسلام مطالبی گفته است و در نوشته های نخستین خود ( مثل جزوه خدا حافظ شهر شهادت)احساساتی شده و نکات نادرستی در باره فردوسی هم گفته است، ولی در مراحل بعدی زندگی و اندیشه خود در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی تحول یافته و به یک شخصیت ملی تبدیل شده است. بنابراین در بحث ناسیونالیسم اسلامی در درجه اول باید علی شریعتی را اسم برد و بعد در نهضت آزادی و ایده های بازرگان جستجو کرد.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#شریعتی_و_ناسیونالیسم_اسلامی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
▪️ ناسیونالیسم ایرانی و وضعیت کنونی آن - بخش هشتم
🔶حمید احمدی
@iranfardamag
▪️ مهدی بازرگان به ناسیونالیسم ایرانی خیلی معتقد نبود زیرا جریان ملی - مذهبی مراحلی خاصی طی کرده است. نهضت آزادی در مرحله اولیه تاسیس بعد از جبهه ملی، روی اسلام تأکید می کردند و بیشتر اسلامی بودند تا ملّی. در دوره بعد از انقلاب نگرش ملّی را داشتند ولی همچنان اسلام گرایی در میان آن ها قوی بود. در اینجا منظور از اسلامگرایی، «اسلام سیاسی» نیست بلکه تاکید بر اسلام به معنای هویت معنوی ایرانی در میان آنها قوی بود ؛ نمونه ای هم که از نشر انتشارات قلم ذکر کردم به این دلیل بود که این نکته را یادآوری کنم.
🔹ما نمی دانیم چرا علی شریعتی به سراغ بحث ناسیونالیسم رفت و بسیار جالب است که در کتاب بازشناسی هویت ایرانی – اسلامی به این میزان آشکاردرباره ناسیونالیسم ایرانی صحبت و بحث مفصلی مطرح می کند. شریعتی در این کتاب مواضع جالبی دارد؛ در باره ویژگی های نژاد آریایی و سامی و مقایسه آنها سخن گفته و تشیع را میعادگاه نژاد آریایی و سامی می داند. او زبان فارسی را ستایش می کند، از فردوسی، شاهنامه و حتی از کوروش به نیکی یاد می کند. بنابراین ما یک ناسیونالیسم اسلامی داریم - که خیلی هم کار تئوریک بر روی آن صورت نگرفته است - و فقط در اندیشه های علی شریعتی وجود دارد.
▪️سایر نیروهای ملی- مذهبی پیرامون مفهوم ناسیونالیسم بحثی نکردند؛ البته ما باید یک استثنایی در مورد «عزت الله سحابی» قائل شویم که این اواخر گرایشات ملّی او خیلی قوی تر شده بود و کارهایی هم در این رابطه می کرد که انتشار مجله «ایران فردا» مهمترین نماد این تلاشها بود. «عزت الله سحابی» این اواخر به ناسیونالیسم ایرانی خیلی گرایش پیدا کرده بود. ولی به لحاظ تئوریک، شریعتی استثنایی است؛ البته تا جایی که من میدانم شریعتی بر روی رابطه اسلام و ایران خیلی تئوریک کار نکرده است. در دوره کنونی متأسفانه خیلی احساسات غلبه کرده و بسیار به شریعتی بد و بیراه می گویند که امت گرا و ضد ملی بود و این حتی در جریانات ملّی و برخی ناسیونالیستها نیزدیده میشود. به نظر میرسد کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی او را نخوانده و او را به عنوان یک اسلامگرا می شناسند ولی به نظر من شریعتی تا حد زیادی ملّی و از اساس مصدقی بوده است.
🔹شریعتی به هیچ وجه اسلام گرا نبود زیرا با ایده حکومت اسلامی مخالف بوده است؛ بخصوص در مجموعه سه جلدی اسناد ساواک درباره شریعتی که چاپ شده است، چالش اصلی برای ایران را، خطر اتحاد جماهیر شوروی میداند. البته برخی از طرفداران شریعتی ممکن است با تفسیر من از شریعتی مخالف باشند ( من در جایی در اینباره صحبت کردم و این دوستان مخالف کردند و گفتند این گونه نیست) ولی در آن بازجویی های ساواک، تأکید کرده که خطر اصلی شوروی و مارکسیسم طرفدار آن است. در نهایت علی شریعتی اسلام گرا نبوده و گرچه در مورد تشیع و اسلام مطالبی گفته است و در نوشته های نخستین خود ( مثل جزوه خدا حافظ شهر شهادت)احساساتی شده و نکات نادرستی در باره فردوسی هم گفته است، ولی در مراحل بعدی زندگی و اندیشه خود در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی تحول یافته و به یک شخصیت ملی تبدیل شده است. بنابراین در بحث ناسیونالیسم اسلامی در درجه اول باید علی شریعتی را اسم برد و بعد در نهضت آزادی و ایده های بازرگان جستجو کرد.
#ایران_فردا
#حمید_احمدی
#شریعتی_و_ناسیونالیسم_اسلامی
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🟣تحولات خاورمیانه پس از جنگ غزه
🔶صلاحالدین خدیو
@iranfardamag
▪️برای شروع بحث، لازم است کمی به گذشته بازگردیم و ببینیم خاورمیانه چگونه به یکباره تغییر کرد و ساختاری که ایران طی چهل و پنج سال گذشته بنا نهاده بود، تا چه حد فروریخت، متزلزل و تضعیف شد.
🔸واقعیت این است که خاورمیانه پس از هفت اکتبر، به هیچ وجه با پیش از آن قابل مقایسه نیست. به گمان من، طراحان حمله هفت اکتبر—چه فرضی را بپذیریم که ایران پیشاپیش از آن مطلع بوده (که به نظرم احتمالاً از کلیات برنامه باخبر بوده، اما از جزئیات، مقیاس حمله و سطح آمادگیها اطلاعی نداشته است) و چه نپذیریم—و حتی رهبری حماس در خارج از غزه (دفتر سیاسی قطر)، هرگز انتظار چنین تغییر عمدهای، یعنی تحول در دکترین امنیتی اسرائیل، را نداشتند. از آنجا که این حمله بسیار غافلگیرانه بود و مستلزم یک غفلت بزرگ بود که رخ داد، تصور آنها این بود که حملهای اتفاق میافتد، تعدادی گروگان گرفته میشوند، جنگی حداکثر چند هفتهای با بمباران و یک حمله محدود زمینی رخ میدهد و در نهایت با تبادل زندانیان، میتوان آن را یک پیروزی بزرگ جلوه داد و اوضاع را به حالت سابق بازگرداند.
▪️نکتهای که آنها متوجه نشدند این بود که اسرائیل، این حمله را یک تهدید وجودی تلقی کرد. اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ خود پس از ۱۹۴۸ نشان داد که جان انسانهایی که به اسارت گرفته شدهاند، دیگر آن اهمیت سابق را ندارد. به نظر من، اسرائیل از همان لحظه اول آنها را از دست رفته فرض کرد و تمام تمرکز خود را بر تغییر بنیادی خاورمیانه قرار داد؛ خاورمیانهای که مستلزم تضعیف شدید ایران و برتری مطلق نظامی اسرائیل بر تمام کشورهای منطقه باشد.
🔸در پی این تحولات، ایران بخش عمدهای از نفوذ خود را از دست داد. شبکه نیابتیاش اگر نگوییم متلاشی شد، بسیار تضعیف گردید. حزبالله، که گل سرسبد نیروهای نیابتی ایران در وضعیتی کاملاً غیرقابلمقایسه با گذشته قرار گرفت. حماس نیز به همین شکل تضعیف شد. حشدالشعبی کارایی سابق خود را از دست داد و مهمتر از همه، سقوط خاندان اسد در سوریه بود؛ حکومتی که پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به نوعی دوقلوی سیاسی ایران در منطقه و حتی جهان محسوب میشد و در کنار عراقِ بعثی، یکی از ستونهای ژئوپلیتیک خاورمیانه بود. اکنون هر دو ستون از دست رفتهاند. بنابراین، بخش بزرگی از دستاوردهای سالهای اخیر ایران را میتوان از دست رفته تلقی کرد.
▪️ستون دیگر خاورمیانه، عراقِ تحت سلطه حزب بعث بود که پس از اشغال کویت و دو جنگ پیاپی در یک بازه ۱۳ ساله، از گردونه قدرت خارج شد. همین خروج عراق، عملاً زمینه را برای بسط نفوذ منطقهای ایران در مقیاسی بزرگ و بیسابقه فراهم آورد؛ بهویژه از سال ۲۰۰۳ به بعد که دولتی تحت حمایت ایران در عراق پس از صدام شکل گرفت. شبکهسازیهای ایران پس از ۲۰۰۳، در محیطی بیثبات و در غیاب دولتهای مقتدر منطقهای، گسترش یافت. «بهار عربی» نیز به ایران کمک کرد تا از این بیثباتی به نفع خود بهرهبرداری کند. به باور من، ایران پس از ۲۰۰۳ گامهای نخست را برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای برداشت، اما پس از جنگ داخلی سوریه و بهار عربی بود که به نقش قدرت مسلط در خاورمیانه دست یافت؛ امری که موجب ترس و هراس رقبای منطقهای، از ترکیه گرفته تا عربستان و امارات، شد.
🔸نکتهای در اینجا وجود دارد: ایران به لحاظ ظرفیتهای اقتصادی، نیروی انسانی، پیشینه تاریخی و موقعیت فوقالعاده ژئوپلیتیکی، همواره پتانسیل تبدیل شدن به یک نیروی مؤثر و حتی برتر را در منطقه داشته است. در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی نیز پس از افتوخیزهای دهههای ۲۰ و ۳۰ و پشت سر گذاشتن قرنی که «قرن انحطاط» نامیده میشود (از جنگهای ایران و روس تا اواسط قرن بیستم)، ایران خود را بازسازی کرد و از اواخر دهه ۴۰، به یک قدرت مسلط در آبراه خلیج فارس، دریای عمان و بخشهایی از اقیانوس هند تبدیل شد.
▪️اما تحول آن دوران، از نظر ماهوی با نفوذ منطقهای ایران در دهههای اخیر بسیار متفاوت بود. ایرانِ ده سال آخر حکومت پهلوی، یک «بازیگر منطقهای» (Regional Player) بود که در چارچوب نظام جهانی، ذیل یک زیرسیستم منطقهای و در قالب «دکترین نیکسون» عمل میکرد. مخالفان شاه، اعم از چپگرا و مذهبی، این نقش را «ژاندارم منطقه» و نشانه وابستگی میدانستند. ایران، در کنار عربستان (البته با سهمی بسیار بیشتر، شاید ۷۰-۸۰ درصد)، مأمور برقراری ثبات در منطقهای سرشار از تعارض و درگیری بود....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/ir7ED90R
#ایران_فردا
#صلاحالدین_خدیو
#تحولات_خاورمیانه_پس_از_جنگغزه
http://www.tg-me.com/iranfardamag
🔶صلاحالدین خدیو
@iranfardamag
▪️برای شروع بحث، لازم است کمی به گذشته بازگردیم و ببینیم خاورمیانه چگونه به یکباره تغییر کرد و ساختاری که ایران طی چهل و پنج سال گذشته بنا نهاده بود، تا چه حد فروریخت، متزلزل و تضعیف شد.
🔸واقعیت این است که خاورمیانه پس از هفت اکتبر، به هیچ وجه با پیش از آن قابل مقایسه نیست. به گمان من، طراحان حمله هفت اکتبر—چه فرضی را بپذیریم که ایران پیشاپیش از آن مطلع بوده (که به نظرم احتمالاً از کلیات برنامه باخبر بوده، اما از جزئیات، مقیاس حمله و سطح آمادگیها اطلاعی نداشته است) و چه نپذیریم—و حتی رهبری حماس در خارج از غزه (دفتر سیاسی قطر)، هرگز انتظار چنین تغییر عمدهای، یعنی تحول در دکترین امنیتی اسرائیل، را نداشتند. از آنجا که این حمله بسیار غافلگیرانه بود و مستلزم یک غفلت بزرگ بود که رخ داد، تصور آنها این بود که حملهای اتفاق میافتد، تعدادی گروگان گرفته میشوند، جنگی حداکثر چند هفتهای با بمباران و یک حمله محدود زمینی رخ میدهد و در نهایت با تبادل زندانیان، میتوان آن را یک پیروزی بزرگ جلوه داد و اوضاع را به حالت سابق بازگرداند.
▪️نکتهای که آنها متوجه نشدند این بود که اسرائیل، این حمله را یک تهدید وجودی تلقی کرد. اسرائیل برای نخستین بار در تاریخ خود پس از ۱۹۴۸ نشان داد که جان انسانهایی که به اسارت گرفته شدهاند، دیگر آن اهمیت سابق را ندارد. به نظر من، اسرائیل از همان لحظه اول آنها را از دست رفته فرض کرد و تمام تمرکز خود را بر تغییر بنیادی خاورمیانه قرار داد؛ خاورمیانهای که مستلزم تضعیف شدید ایران و برتری مطلق نظامی اسرائیل بر تمام کشورهای منطقه باشد.
🔸در پی این تحولات، ایران بخش عمدهای از نفوذ خود را از دست داد. شبکه نیابتیاش اگر نگوییم متلاشی شد، بسیار تضعیف گردید. حزبالله، که گل سرسبد نیروهای نیابتی ایران در وضعیتی کاملاً غیرقابلمقایسه با گذشته قرار گرفت. حماس نیز به همین شکل تضعیف شد. حشدالشعبی کارایی سابق خود را از دست داد و مهمتر از همه، سقوط خاندان اسد در سوریه بود؛ حکومتی که پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، به نوعی دوقلوی سیاسی ایران در منطقه و حتی جهان محسوب میشد و در کنار عراقِ بعثی، یکی از ستونهای ژئوپلیتیک خاورمیانه بود. اکنون هر دو ستون از دست رفتهاند. بنابراین، بخش بزرگی از دستاوردهای سالهای اخیر ایران را میتوان از دست رفته تلقی کرد.
▪️ستون دیگر خاورمیانه، عراقِ تحت سلطه حزب بعث بود که پس از اشغال کویت و دو جنگ پیاپی در یک بازه ۱۳ ساله، از گردونه قدرت خارج شد. همین خروج عراق، عملاً زمینه را برای بسط نفوذ منطقهای ایران در مقیاسی بزرگ و بیسابقه فراهم آورد؛ بهویژه از سال ۲۰۰۳ به بعد که دولتی تحت حمایت ایران در عراق پس از صدام شکل گرفت. شبکهسازیهای ایران پس از ۲۰۰۳، در محیطی بیثبات و در غیاب دولتهای مقتدر منطقهای، گسترش یافت. «بهار عربی» نیز به ایران کمک کرد تا از این بیثباتی به نفع خود بهرهبرداری کند. به باور من، ایران پس از ۲۰۰۳ گامهای نخست را برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای برداشت، اما پس از جنگ داخلی سوریه و بهار عربی بود که به نقش قدرت مسلط در خاورمیانه دست یافت؛ امری که موجب ترس و هراس رقبای منطقهای، از ترکیه گرفته تا عربستان و امارات، شد.
🔸نکتهای در اینجا وجود دارد: ایران به لحاظ ظرفیتهای اقتصادی، نیروی انسانی، پیشینه تاریخی و موقعیت فوقالعاده ژئوپلیتیکی، همواره پتانسیل تبدیل شدن به یک نیروی مؤثر و حتی برتر را در منطقه داشته است. در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی نیز پس از افتوخیزهای دهههای ۲۰ و ۳۰ و پشت سر گذاشتن قرنی که «قرن انحطاط» نامیده میشود (از جنگهای ایران و روس تا اواسط قرن بیستم)، ایران خود را بازسازی کرد و از اواخر دهه ۴۰، به یک قدرت مسلط در آبراه خلیج فارس، دریای عمان و بخشهایی از اقیانوس هند تبدیل شد.
▪️اما تحول آن دوران، از نظر ماهوی با نفوذ منطقهای ایران در دهههای اخیر بسیار متفاوت بود. ایرانِ ده سال آخر حکومت پهلوی، یک «بازیگر منطقهای» (Regional Player) بود که در چارچوب نظام جهانی، ذیل یک زیرسیستم منطقهای و در قالب «دکترین نیکسون» عمل میکرد. مخالفان شاه، اعم از چپگرا و مذهبی، این نقش را «ژاندارم منطقه» و نشانه وابستگی میدانستند. ایران، در کنار عربستان (البته با سهمی بسیار بیشتر، شاید ۷۰-۸۰ درصد)، مأمور برقراری ثبات در منطقهای سرشار از تعارض و درگیری بود....
🔻متن کامل:
https://cutt.ly/ir7ED90R
#ایران_فردا
#صلاحالدین_خدیو
#تحولات_خاورمیانه_پس_از_جنگغزه
http://www.tg-me.com/iranfardamag
Telegraph
🟣تحولات خاورمیانه پس از جنگ غزه
🔶صلاحالدین خدیو @iranfardamag برای شروع بحث، لازم است کمی به گذشته بازگردیم و ببینیم خاورمیانه چگونه به یکباره تغییر کرد و ساختاری که ایران طی چهل و پنج سال گذشته بنا نهاده بود، تا چه حد فروریخت، متزلزل و تضعیف شد. واقعیت این است که خاورمیانه پس از هفت…
ایران فردا pinned «🟣تحولات خاورمیانه پس از جنگ غزه 🔶صلاحالدین خدیو @iranfardamag ▪️برای شروع بحث، لازم است کمی به گذشته بازگردیم و ببینیم خاورمیانه چگونه به یکباره تغییر کرد و ساختاری که ایران طی چهل و پنج سال گذشته بنا نهاده بود، تا چه حد فروریخت، متزلزل و تضعیف شد. 🔸واقعیت…»
