Telegram Web Link
گزارش تصویری
همایش میراث فرهنگی و جنگ
قسمت دوم
پانل مردم‌شناسی و میراث ناملموس
پژوهشکده ابنیه و بافت
پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگریننبع عکس ها روابط عمومی میراث فرهنگی
پرسش از ایجاد تاسیسات در کنار منابع آبی
نقد علمی-اجتماعی «صدور مجوز ایجاد تاسیسات در جوار منابع آب»
قسمت اول
مقدمه
طی گزارش‌های خبری اخیر، وزیر محترم میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی اعلام کرده است که «براساس مصوبه دولت امکان ایجاد تأسیسات گردشگری در حریم سدها، رودخانه‌ها و منابع آبی فراهم شده است». این اعلام رسمی و تصمیم‌گیرانه نیازمند نقد حقوقی و علمی است، زیرا حریم آب‌ها و بستر رودخانه‌ها از منظر زیست‌محیطی و مدیریتی دارای اهمیت حیاتی‌اند.
۱. زمینهٔ حقوقی داخلی — چه قانونی داریم؟
در ایران آیین‌نامه‌ و مقررات مشخصی درباره «بستر و حریم رودخانه‌ها، انهار، مسیل‌ها، مرداب‌ها و برکه‌ها» وجود دارد که حدود حریم و چگونگی تعیین آن را تعیین کرده است؛ این آیین‌نامه از مصوبات هیأت دولت است و دستگاه‌هایی مانند وزارت نیرو در تعیین حریم نقش دارند. اجرای هرگونه تغییر در استفاده از حریم رودخانه‌ها باید در چارچوب این آیین‌نامه و مقررات مربوط انجام شود.
علاوه بر این، وظیفهٔ حفاظت از محیط زیست و پیشگیری از آلودگی و تخریب زیستگاه‌ها بر عهدهٔ «سازمان حفاظت محیط زیست» و مسئولیت مدیریت و حفاظت اراضی ملی بر عهدهٔ «سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری» است؛ لذا تغییرات کارکردی و کاربری در حریم آب‌ها بدون هماهنگی و ارزیابی این مراجع، از منظر حکمرانی محیط‌زیستی قابل‌قبول نیست.
(بنابراین ادعای «منشأ دستور از رئیس‌جمهور» هرچه که باشد، مانع رعایت مقررات اجرایی و هماهنگی بین‌دستگاهی و ملاحظات زیست‌محیطی قانونی نمی‌شود.)
۲. شواهد علمی دربارهٔ اهمیت «حریمِ آب» (riparian buffer)
ادبیات علوم محیط‌زیست، هیدرولوژی و اکولوژی رودخانه‌ها به‌وضوح نشان می‌دهد که «حریم طبیعی اطراف رودخانه‌ها و منابع آبی» (riparian buffers) عملکردهای بسیار مهمی دارند:
فیلتر و کاهش آلودگی (پوشش و جذب رسوبات، کودها و آلاینده‌ها) — کاهش ورود نیترات‌ها و مواد مغذی به آب.
کاهش فرسایش و تثبیت بستر و شیبِ ساحل — جلوگیری از گسترش پهنای رود و ریزشِ ساحل.
تعدیل سیلاب و کاهش اوج‌روان‌آب — پوشش گیاهی و فضای باز کنار رودخانه سرعت جریان سطحی را کاهش می‌دهد و کارایی ذخیرهٔ موقت آب را بالا می‌برد.
نگهداری تنوع زیستی و سلامت اکوسیستم‌های آبی و کناره‌ای — زیستگاه گونه‌های آبزی و کرت‌های مهاجرتی.
بنابرین، از منظر علمیِ پایه، از بین رفتن یا تخریب حریمِ رودخانه‌ها به‌سرعت به کاهش کیفیت آب، افزایش خطر سیل و فرسایش، و کاهش تنوع زیستی منجر می‌شود.
۳. پیامدهای محیط‌زیستیِِ احتمالیِ صدور مجوزها برای تاسیسات در جوار منابع آب (ویژهٔ شرایط ایران)
ایران کشوری با فشار شدید بر منابع آب، کم‌آبی مزمن، و نقاطی با آلودگی منابع آب است. صدور مجوزها برای ساخت و ساز در حریم رودخانه‌ها/سواحل/سدها می‌تواند منجر به موارد زیر شود:
1. افزایش خطر سیلاب و خسارت به زیرساخت‌ها و ساکنین — با از بین رفتن نوارهای جذب و تأخیر جریان.
2. فرسایش سواحل و بستر رودخانه و در نتیجه از دست رفتن اراضی آبی و ساحلی.
3. آسفالت، ساخت و ساز و افزایش سطوح نفوذناپذیر → رواناب سطحی بیشتر و نفوذ کمتر → کاهش تغذیهٔ آبخوان‌ها (آب زیرزمینی) و تشدید بحران آب.
4. افزایش آلودگی منابع آب (کفایت فاضلاب، پساب، مواد شیمیایی ساختمانی، پسماند گردشگران) → تهدید سلامت مردم و اکوسیستم.
5. کاهش تنوع زیستیِ رودخانه‌ای و کنارآبی و قطع مسیرهای زیستی گونه‌ها.
6. تغییر کارکردِ منظرِ فرهنگی-تاریخی (در مناطقی که منابع آبی بخشی از میراث فرهنگی‌اند) — از دست رفتن ارزش‌های فرهنگی و میراثیِ منظرها. (مستندات یونسکو نشان می‌دهد که تغییرات هیدرولوژیک و مداخلات ساختمانی می‌تواند به سرعت ارزش میراثی را تهدید کند).
همچنین تجربهٔ داخلی نشان داده که ساخت‌وساز و رهاسازی نخاله در حریم رودخانه‌ها سابقهٔ پیامدهای منفی داشته است (نمونه‌هایی در کارون و سایر نقاط مشاهده شده‌اند).
۴. چه کارهایی در کشورهای دیگر مرسوم و علمی است؟ (نمونه‌ها و الگوهای جهانی)
ایالات متحده و برخی ایالت‌ها و شهرستان‌ها: استفاده از «حریم‌های حفاظتیِ کنار آب» (riparian buffers / setbacks) با عرض‌های مشخص (مثلاً ۳۰–۳۰۰ فوت یا بیشتر بر اساس حساسیت) و ممنوعیت یا محدودیت ساخت‌وساز؛ الزام به حفظ یا احیای پوشش گیاهی کناره‌ها و انجام ارزیابی‌های دقیق قبل از هر توسعه. (اسناد EPA و راهنمای محلی).
اتحادیه اروپا: سیاست‌ها و برنامه‌های تطبیقی برای احیای و حفظ حاشیه‌های رودخانه‌ای به‌عنوان قطعه‌ای از سازگاری با تغییر اقلیم؛ ترکیب مقررات ملی و برنامه‌های توسعهٔ روستایی برای ایجادِ کمربندهای حفاظتی.
الگوهای علمی-قانونی موفق: ترکیبِ سازوکارهای زیر:
تعیین حداقل فاصلهٔ حفاظتی (setback) براساس پهنای رود، ویژگی هیدرولوژیک و حساسیت زیستی؛
ایجاد تاسیسات در کنار منابع آبی؟!

نقد علمی-اجتماعی «صدور مجوز ایجاد تاسیسات در جوار منابع آب»
قسمت دوم‌

الزام به ارزیابیِ محیط‌زیستی (EIA/SEIA) و مطالعات هیدرولوژیک قبل از هر مجوز؛
اولویت‌دهی به گردشگری کم‌تأثیر (ecotourism) و مدیریت ظرفیت (visitor carrying capacity) به‌جای گردشگری توده‌ای؛
مکانیزم‌های جبرانی (مانند برنامه‌های احیای بستر و پرداخت مشوق برای حفاظت توسط مالکان).
۵. نقد آسیب‌شناسانه از منظر سیاست‌گذاری و حقوقی (خلاصهٔ نکات کلیدی)
1. تعارض ذاتی با مقررات موجود: آیین‌نامهٔ حریم و بستر رودخانه‌ها و قانون حفاظت محیط زیست چارچوب‌هایی را برای حفاظت تعیین کرده‌اند؛ تغییر کاربری یا صدور مجوزهای فراگیر در این فضاها بدون اصلاح قانونی شفاف و بدون ارزیابی جامع، ناقض قاعدهٔ حفاظت قانونی است.
2. نادیده‌گرفتن شواهد علمی مبنی‌بر نقش حریم‌ها در کنترل سیلاب و کیفیت آب: تصمیم‌گیران موظف به توجه به داده‌های علمی‌اند؛ سیاست‌زدایی از این حوزه می‌تواند هزینه‌های سنگینی بر جامعه و منابع آب وارد کند؛ به‌ویژه در کشور با منابع آبی ضعیف.
3. ابهام در تعیین متولی و مسئولیت‌پذیری: اگر مجوزها صرفاً توسط یک وزارتخانه صادر شود و سازمان‌های تخصصی (محیط زیست، منابع طبیعی، وزارت نیرو) در فرایند تصمیم‌گیری دخیل نباشند، مسئولیت اجتماعی و فنی رعایت نخواهد شد.
4. خطر عملیِ تبدیل گردشگری به «گردشگری توده‌ای»: مدل انبوه‌سازانه، که در ایران سابقه و اثرات مخرب محیطی آن دیده شده، منجر به فرسایش منابع و کاهش پایداری اکوتوریستی خواهد شد. (الگوهای موفق جهانی بر گردشگری کم‌اثر و مدیریت ظرفیت تکیه دارند).
۶. پیشنهادهای سیاستی و فنی (پیشنهادهای اجرایی و قابل‌ارجاع)
1. تعویق اجرای هرگونه صدور مجوزِ ساخت‌وساز تا انجامِ یک ارزیابی ملیِ سریع: تهیه گزارش اثرات زیست‌محیطی و اجتماعی (SEIA/EIA) برای مصوبهٔ مورد اشاره؛ تا مشخص شود کدام مناطق از منظر هیدرولوژیک و زیستی حساس‌اند.
2. بازنگری قانونی و شفاف‌سازی متولیان: مشخص‌کردن نقش‌ها و هماهنگی بین وزارت میراث، سازمان محیط‌زیست، وزارت نیرو و سازمان منابع طبیعی برای هر تصمیم دربارهٔ حریم آب‌ها.
3. تقنین حداقلِ «حریم حفاظتی» برای رودخانه‌ها و سواحل براساس معیارهای علمی (عرض ثابت یا تابعی از پهنای رودخانه) و اعمال ممنوعیت ساخت‌وسازهای پراثر در آن مناطق (الگو: ضوابط محلی در آمریکا و اروپا).
4. ترجیح مدل‌های گردشگری کم‌تأثیر: توسعهٔ اکوتوریسم مدیریت‌شده، مسیرهای کنترل‌شده، زیرساخت‌های کم‌نفوذ و ظرفیت‌سنجی بازدید‌کننده به‌جای هتل‌سازیِ معمولی در بستر و حریم آب.
5. تدوین برنامهٔ جبرانی و احیا: در هر مورد استثنائی که مجوز داده می‌شود، الزام به ایجادِ معوض زیست‌محیطی (مثلاً احیای بستر در نقطهٔ دیگر)، و پایش بلندمدت محیط‌زیستی.
6. شفافیت و مشارکت محلی: مشاورهٔ عمومی، انتشار اطلاعات، و درگیر کردن جوامع محلی و کارشناسان مستقل پیش از صدور مجوز. این امر هم‌زیستی فرهنگی و حفظ منظرهای میراثی را تضمین می‌کند.
نتیجه‌گیری کوتاه
تصمیم به «ایجاد تأسیسات در جوار منابع آب» بدون رعایت چارچوب‌های قانونی موجود، بدون ارزیابی علمی و بدون هماهنگی بین‌دستگاهی، می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری برای کیفیت آب، ایمنی زیستی، امنیت غذایی محلی و میراث فرهنگی به‌همراه آورد. الگوهای بین‌المللی نشان می‌دهند که راه‌حلِ پایدار، حفاظت از حریم‌های riparian، الزام به EIA، و توسعهٔ گردشگری کم‌تأثیر است — نه بازکردن حریم برای ساخت‌وساز توده‌ای.
2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 حامد وحدتی‌نسب،‌ استاد انسان‌شناسیِ پیش از تاریخِ دانشگاه تربیت مدرس و رئیس انجمن علمی باستان‌شناسی ایران خطاب به امت‌گرایان و آنان که می‌خواهند خود را از تنهٔ ایرانی جدا کنند:
شما چه خوشتان بیاید و چه نیاید، از نوادگانِ عیلامی‌ها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان هستید / تاریخ ایران از سال ۵۷ یا از حملهٔ اعراب به ایران، آغاز نشده است



@IranDel_Channel

💢
5👏1
ایجاد تاسیسات در کنار منابع آبی؟!

نقد علمی-اجتماعی «صدور مجوز ایجاد تاسیسات در جوار منابع آب»
یادداشت جدید

پرسش از استقرار زیرساخت‌های گردشگری در کنار منابع طبیعی آب
قسمت سوم‌
علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس

مطالعات گسترده ده سال اخیر و تحقیقات میدانی مردم‌شناسی ایرانی نشان می‌دهد که استقرار و ساخت‌وساز در حریم منابع آبی — همچون رودخانه‌های شهر رشت — و بی‌توجهی به حریم اکولوژیک (Ecological Buffer Zone) آنها، منجر به آلودگی شدید منابع آب سطحی و زیرزمینی شده است. این وضعیت نه‌تنها سلامت زیست‌محیطی شهر را تهدید کرده، بلکه به فراموشی حافظه میراثی، زیست‌محیطی و فرهنگی (Environmental and Cultural Heritage Memory) نیز انجامیده است. نتیجه‌ی این روند، کاهش امنیت غذایی (Food Security)، افت تنوع زیستی (Biodiversity) و تضعیف شدید تاب‌آوری زیست‌محیطی (Environmental Resilience) در شمال ایران است.
از سوی دیگر، پژوهش‌های میدانی در سواحل دریای کاسپی و سه استان همجوار آن نشان می‌دهد که با توجه به الگوی غالب گردشگری در ایران یعنی گردشگری توده‌ای— به‌ویژه در شمال کشور — شکل‌گیری نوعی گردشگری ناپایدار (Unsustainable Tourism) و صنعت گردشگری ناکارآمد (Inefficient Tourism Industry) منجر به آلودگی شدید ساحلی (Coastal Pollution) و تخریب تدریجی زیست‌بوم‌های ساحلی شده است.
مطالعات همچنین نشان می‌دهد که یکی از معضلات نوظهور حوزه گردشگری در ایران، ظهور شکاف اجتماعی میان جامعه میزبان (Host Community) و اجتماع میهمان (Guest or Tourist Community) است. این شکاف، از دل طبقاتی‌شدن سفر (Class-Based Travel) و هم‌زمان با کاهش قدرت خرید خانوارها و تنزل ارزش پول ملی پدید آمده است. نتیجه، «شمالی‌شدن گردشگری» (Northernization of Tourism) در ایران است؛ یعنی تمرکز افراطی سفرها در مناطق شمالی کشور، همراه با شکل‌گیری نوعی گردشگری زادگاهی یا کم‌کیفیت (Low-Cost Domestic Tourism).
در چنین وضعیتی، در اوج فصل گردشگری (Peak Tourism Season) — که معمولاً با تعطیلات نوروزی و تابستانی هم‌زمان است — حجم بالای گردشگران و نبود زیرساخت‌های پایدار موجب بروز تنش‌های اجتماعی مقطعی (Seasonal Social Tensions) میان ساکنان محلی و مسافران و ظهور دال‌های گفتمانی چون ویلایی/ییلاقی/خانه دومی شدن شمال در جوامع محلی گیلان و مازندران شده است.
نتیجه‌ی این روند، آسیب به دو چشم‌انداز طبیعی و میراثی بی‌بدیل ایران است:
۱. جنگل‌های هیرکانی (Hyrcanian Forests)، به‌عنوان میراث جهانی یونسکو،
۲. دریای کاسپی و اکوسیستم‌های نیمه‌جان وابسته به آن، همچون تالاب انزلی، تالاب میانکاله و رودخانه‌های رشت.
کافی است به اخبار یک دهه‌ی اخیر درباره‌ی آتش‌سوزی‌های جنگل‌های هیرکانی، تخریب اراضی تالابی و آلودگی رودخانه‌ها در دوره‌های اوج سفر (Tourism Peak Periods) بنگریم تا عمق بحران را دریابیم.
در چنین شرایطی، صدور مجوز احداث تأسیسات گردشگری در کنار منابع طبیعی آب — اعم از رودخانه‌ها و دریاها — اقدامی پرخطر است. این در حالی است که هم‌زمان با کاهش دبی آب رودخانه‌های شمالی، پس‌روی دریای کاسپی و افزایش فاصله طبقاتی و گفتمان مرکز–حاشیه (Center–Periphery Discourse) که گاه رنگ قومی به خود گرفته است، احتمال بروز یا تشدید تنش‌های اجتماعی و محیطی آینده (Socio-Environmental Conflicts) وجود دارد. چنین تصمیمی عملت می‌تواند از میزان همگرایی کاسته و بر میزان واگرایی بیفزاید.
متأسفانه طرح‌های اخیر توسعه گردشگری در این نواحی، فاقد پیوست اجتماعی (Social Impact Assessment) هستند و باز هم پژوهش و ارزیابی انسان‌/جامعه‌شناختی پیشینی از فرآیند تصمیم‌سازی قبل از سیاست‌گذاری حذف شده است.
پدیده‌ی ویلاسازی در حاشیه دریای کاسپی نیز به‌شکل آشکار، سواحل شمال ایران را به فضایی طبقاتی بدل کرده و جامعه محلی را از دسترسی آزاد به دریا و حتی دیدن آن محروم ساخته است. امروزه حتی دیدن خط ساحل برای شهروندان عادی دشوار شده است.
در حالی‌که طرح آزادسازی سواحل به تحقق نرسیده، اکنون خطر انتقال همین روند به حریم رودخانه‌ها نیز وجود دارد — رودخانه‌هایی که بسیاری از آنها از جمله زاینده‌رود، گوهررود و زرجوب، سال‌هاست نیمه‌جان و فرسوده‌اند.
این سیاست‌ها در حالی دنبال می‌شوند که ایران با بحران‌های فزاینده‌ای چون کاهش منابع آب زیرزمینی (Groundwater Depletion)، فرونشست زمین (Land Subsidence) و تغییر اقلیم منطقه‌ای (Regional Climate Change) روبه‌روست.
به نظر می‌رسد این تصمیم‌ها بیش از آنکه بر پایه‌ی توسعه پایدار (Sustainable Development) باشد، در مسیر پولی/مالی/شیئی و طبقاتی‌شدن محیط‌زیست (Commodification and Class-Based Access to Nature) گام برمی‌دارند. بنابراین، اکیدا توصیه می‌شود پیش از اجرا باید ارزیابی جامع آثار اجتماعی، زیست‌محیطی و فرهنگی این طرح‌ها انجام گیرد.
ایجاد تاسیسات در کنار منابع آبی؟!

نقد علمی-اجتماعی «صدور مجوز ایجاد تاسیسات در جوار منابع آب»
یادداشت جدید

پرسش از استقرار زیرساخت‌های گردشگری در کنار منابع طبیعی آب
قسمت چهارم (قسمت آخر)
علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس
در این میان، دانش بومی ایران (Indigenous Ecological Knowledge) که قرن‌ها ضامن همزیستی مردم و طبیعت بوده، تقریباً از میان رفته است. این دانش همواره بر حرمت آب، پرهیز از سکونت در حریم رودخانه‌ها و احترام به چرخه طبیعی زیست‌بوم‌ها تأکید داشته است.
قصه‌ها، باورها و روایت‌های عامیانه ایرانی — از اسطوره‌های آب گرفته تا داستان‌های فولکلوریک درباره‌ی طغیان رودخانه‌ها — در واقع هشدارهای فرهنگی و زیست‌محیطی بودند که امروز فراموش شده‌اند. بازخوانی آن‌ها می‌تواند راهی برای بازگشت به خرد زیست‌محیطی ایرانی باشد؛ خردی که میان انسان و طبیعت رابطه‌ای اخلاقی و مسئولانه برقرار می‌کرد. به این قصه‌ها رجوع کنید تا دریابید تجاوز به حریم طبیعت و عدم رعایت حریم آن از نظرگاه انسان ایرانی نتایجی مخرب و هولناک داشته است.
معنای بی‌معنایی
در انتظار گودو اثر ساموئل بکت
" قسمت اول"
□معنای بی معنایی
ناصر نسودی
🌱نقد نمایشنامه
"در انتظار گودو "ساموئل بکت ،ترجمه علی اکبر علیزاد،نشر ماکان ،تهران ،۱۳۸۵،چاپ سوم
این سخنرانی در مورخه ۱۴۰۴/۷/۲۸در شهر کتاب تبریز انجام گرفت که خلاصه آن تقدیم می شود امیدوارم در آینده نزدیک مقاله ای استخراج وتقدیم کنم .
در ابتدای صحبت به معرفی آثار ساموئل بکت (۱۹۰۶-۱۹۸۹)به ویژه خلاصه نمایشنامه "در انتظار گودو "پرداخته وعنوان شد این نمایشنامه در سال ۱۹۵۳در پاریس نوشته شده ودر دو پرده با ۵ شخصیت (ولادمیر ،استراگون، پوزش لاکی،پسر بچه)حدودا در ۱۲۲ صفحه پرداخته ودرایران بیش از ۱۲ نفر به ترجمه این شاهکار پرداخته اند وبیش از ۴۰۰ اجرا در سطح کشور داشتیم .
"در انتظار گودو" ازجمله آثار تئاتر" ابزورد "که در موضوع تراژدی وکمدی قرار می گیرد .
هرچند تعدادی از مترجمان وطنی ابزورد را به معنای دم دستی معنا باختگی یا پوچی در نظر گرفتند ولی بنظر می رسد معادل وتعریف نارسایی است .تئاتر ،اجتماعی ترین فرم هنری است به تعبیر کلود شوماخر احساس بی معنایی( Absurd )میتواند هر کسی را در گوشه وکنار هر خیابان در برگیرد
زندگی در هر صورت تنهاواقعیت ملموس انسان است.
اصطلاح تئاتر ابزورد که توسط مارتین اسلین بعد از جنگ جهانی دوم وضع شده توسط نمایشنامه نویسان برتر این حوزه مانند اوژن یونسکو ،ساموئل بکت ،آرتور آداموف،ژان ژنه پرداخته شده .
ابزورد یک سبک کار است مانند رئالیسم وناتورالیسم نه به معنی دم دستی پوچی ومعنی باختگی .

معناباختگی» (یا Absurdity که مترجمان ایرانی در گذشته معادل «تئاتر پوچی» را برای آن به کار می بردند) نحله ای از نمایشنامه نویسی مدرن است که ریشه در فلسفه ی اگزیستانسیالیسم دارد و اندیشمندان و نویسندگانی همچون ژان‎ـ پل سارتر، آلبر کامو و فرانتس کافکا نقش بسزایی در شکل گیری مبانی آن ایفا کردند. نمایشنامه های معناباخته با شخصیت های عجیب وغریب و رویدادهای غیرمنطقی و دور از انتظار، خواننده را بهت زده و گیج می کنند تا جهانی بی معناشده و روابطی مضحک و دلهره آور میان انسان های روزگار ما را به نمایش بگذراند. آثار بکت، بویژه شاهکار او نمایشنامه‌ی در انتظار گودو نمونه ای از آن است .
ابتدا به برداشت‌های متفاوت از این نمایشنامه پرداخته سپس در نهایت به شاهد مثال‌هایی از متن نمایشنامه خواهیم پرداخت .
■مهمترین مولفه های قابل نقد در این نمایش‌نامه می توان به هیچی وپوچی دنیا ،
گذار زمان وفراموشی،وساختار شکنی دراماتیک ونمادها اشاره داشت .
■نمایشنامه در انتظار گودو آیینه ای از امید وناامیدی است .
■اعلان جنگی شوک آور علیه خدا ومذهب است
■در جستجوی معنای زندگی در عین بی معنایی است
■حدیث دلتنگی انسانهای ناامید وپاکباخته در عین امید واری است .
شاید همان گفته رضاربراهنی :
در کمال ناامیدی امید دارم
در کمال امید واری ناامید .

■نمایشگر فلاکت ،ونگونبختی انسان گرفتار در دنیای هیچ وپوچ است

■با فقر معنوی انسان امروزی ،فرارَوی وعروج اورا می جوید
■وعده آمدن یک ناجی برای گریز از تنهایی وترس حتی با سخنان بیهوده را می دهد
همانکه اثیرالدین اخسیکتی میگه :
اولین تازیانه ای که زنم
بر سر انتظار زنم
یابقول سلمان هراتی شاید انتظار سهم ماست واعتراض نیز !!

■اسارت نامرئی انسان در روز وروزگارش رانمایش می دهد .
■هرچند امید رابا انتظار ترسیم می کند ولی ظاهرا مردم پی نخود سیاه اند .
■شایدپیام و حرف نمایشنامه ؛منتظر ماندن یا نماندن است
"خود تنها ناجی خود باشیم" در انتظار خود باشیم!
■زمانی که بشر بدنبال تطمیع واجابت خواسته های نفسانی خود است دنیا روی صلح نخواهد دید
■عشق به قدرت جای خودرا به قدرت عشق خواهد داد
■شاید پوتزو سمبل سرکوبگر ولاکی سمبل انسان سر کوب شده باشد
یادمان باشد این نمایشنامه بعد از جنگ جهانی دوم در آن فضا نوسته شده .

■ولادیمیر نشانگر بعد روحانی انسان واستراگون جنبه حیوانی بشریت است
در نمایشنامه در انتظار گودو ؛دائم از مفهوم قطعی می گریزد شاید همان حرف نیچه باشد :
امر مسلمی وجود ندارد هرآنچه هست تفسیر است .
اولین زن نخست‌وزیر ژاپن
«سانائه تاکایچی» به عنوان اولین نخست‌وزیر زن ژاپن انتخاب شد
پاییز خشک امسال: ۲۱ استان بدون باران از اول مهر تاکنون

🔺پاییز امسال در بسیاری از مناطق کشور با خشکی بی‌سابقه‌ای آغاز شده است؛ به‌طوری که از اول مهر تاکنون، ۲۱ استان حتی قطره‌ای باران دریافت نکرده‌اند.
🔺این کمبود بارندگی می‌تواند اثرات گسترده‌ای روی کشاورزی، منابع آب و محیط زیست داشته باشد و هشدار جدی برای مدیریت منابع آب در فصل سرد و جلوگیری از بحران‌های زیست‌محیطی به شمار می‌رود.
🔺کمبود باران در پاییز همچنین می‌تواند شرایط خشکی هوا را تشدید کرده و احتمال بروز گرد و غبار، کاهش کیفیت خاک و مشکلات اکولوژیکی دیگر را افزایش دهد.
تایتانیک؛ مظهر جوامعِ به‌شدت طبقاتی

علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس

در تاریخ مدرن، تراژدی غرق شدن کشتی تایتانیک تنها یک تصادف تلخ نیست، بلکه نمادی است از جامعه‌ای که پیش از غرق شدن کالبد فرسوده‌اش، از درون فروپاشیده بود. در نگاه انسان‌شناختی، تایتانیک تصویری استعاری و نمادین از جهانی است که در آن شکاف طبقاتی، فاصله‌ی میان «بالا» و «پایین» را به مرز میان زندگی و مرگ، و فقر و ثروت تبدیل می‌کند. در یک‌سو، لذت‌های اشرافی و در سوی دیگر، رنج بی‌نوایان به‌چشم می‌خورد.

جامعه‌ی طبقاتی بر عرشه‌ی تایتانیک

در ساختار طبقاتی تایتانیک، سه طبقه‌ی اجتماعی – ثروتمندان، طبقه‌ی متوسط، و مهاجران فقیر – در عرشه‌هایی جدا از هم ساکن بودند. این تقسیم‌بندی بازتابی از جهان سرمایه‌داری اوایل قرن بیستم بود که در آن، امکانات، لذت و حتی امنیت به‌صورتی نابرابر توزیع می‌شد. هرچه طبقه‌ی فرد بالاتر بود، احتمال بقا و بهره‌مندی از امکانات بیشتر بود.

پژوهش‌های اجتماعی بر اساس داده‌های تاریخی نشان داده‌اند که نرخ نجات در طبقه‌ی نخست چند برابر طبقه‌ی سوم بود. این داده‌ها نشان می‌دهند که کشتی، نه تنها از نظر فنی بلکه از نظر اجتماعی نیز متزلزل بود؛ چرا که نظمی مبتنی بر نابرابری، در لحظه‌ی بحران ناتوان از همبستگی و نجات جمعی است.

به‌ظاهر همه‌چیز آرام و به‌کام و دلخواه سکانداران ثروتمند طبقه‌ی نخست و بالا بود، اما با وقوع بحران، تمام این نظم اشرافی و پرشکوه بر باد رفت و اسیر خشم موج‌های سرکش اقیانوس عمیق شد.

تایتانیک و اسطوره‌ی غرورِ طبقه‌ی سکاندار

در اساطیر ایران، غرور و نخوت، ورود به آستانه‌ی سقوط است. جمشید، پادشاه فرهمند، هنگامی سقوط کرد که از فرّه ایزدی جدا شد و خود را بی‌نیاز از یاری ایزدان و مردم امپراتوری خویش دانست. در این خوانش، تایتانیک نیز تکرار همان سرنوشت است: کشتی‌ای که به نماد توانایی بشر و سلطه‌ی طبقه‌ی فرادست بر همه‌چیز – از جمله طبقات فرودست و طبیعت – بدل شده بود، در واقع همچون جمشید گرفتار توهمِ «کمال» و «تسلط مطلق» بود. جمشید، سیمای انسانیِ کشتی تایتانیک است.

غرورِ تکنولوژیک و طبقاتی، کشتی را از درون فرسود. در ظاهر، کشتی نماد هماهنگی و شکوه بود؛ اما در واقع، وحدت و همدلی در آن غایب بود. طبقه‌ی اول در جشن و شکوه، و طبقات پایین در انزوا، فقر و فاصله، در دو جهان موازی زندگی می‌کردند. هیچ گفت‌وگوی واقعی میان طبقات وجود نداشت؛ تنها تصویری کاذب از نظم و قدرت برقرار بود که بهره‌مندی طبقه‌ی اول را توجیه می‌کرد و فقر و رنج طبقات فرودست را طبیعی جلوه می‌داد.

غرق شدن، پیش از غرق شدن

از دید انسان‌شناسی، می‌توان گفت تایتانیک پیش از برخورد با کوه یخ، «از درون غرق شده بود». شکاف طبقاتی، نابرابری در اطلاع‌رسانی، موقعیت مکانی نابرابر، و حتی باور طبقاتی به برتری طبیعیِ فرادستان، همگی ساختاری ناایمن و نامتوازن پدید آورده بودند و جامعه‌ی طبقاتیِ کشتی را از همدلی و آگاهی تهی ساخته بودند. در چنین نظمی، ضربه‌ای نه‌چندان بزرگ – همانند برخورد با یک تکه یخ – کافی بود تا تمام تصویرِ «اقتدار» فروبپاشد.

تایتانیک نشان داد که جامعه‌ی طبقاتی، هرچند در ظاهر مستحکم و منظم می‌نماید، اما در بطن خود بی‌تعادل و دچار بحران است. این ساختار به‌محض مواجهه با یک بحران جدی، از درون فرومی‌شکند؛ زیرا میان اجزایش پیوندی عاطفی و اخلاقی وجود ندارد. این کشتیِ غول‌پیکر با اندامی نامتجانس، دچار بحرانِ پیوند اعضای خویش بود.

در معنای نمادین، تایتانیک مظهر همه‌ی جوامعی است که دچار نابرابری‌های شدید شده‌اند. در چنین جوامعی، نظم و شکوه طبقات بالا تنها تصویری ظاهری از تعادل است. هنگامی که بحران فرا می‌رسد، این نظم ظاهری فرو می‌ریزد و شکاف‌های پنهان آشکار می‌شوند. به‌بیان دیگر، تنها در ظاهر است که ساکنان طبقات مختلف بر یک کشتی سوارند؛ در باطن، آنها سرنوشتی واحد ندارند و امکان بقا و بهره‌مندی‌شان از فرصت‌ها هرگز برابر نیست.

تایتانیک، پیش از آنکه در آب‌های سرد اقیانوس اطلس فرو رود، در ژرفای عمیق نابرابری و غرور طبقاتی غرق شده بود.
روایت زمان و مکان مرده
□معنای بی معنایی
قسمت دوم
نقد نمایشنامه
در انتظار گودو ساموئل بکت
نوشته ناصر نسودی
■در این‌نمایشنامه مفهوم زمان مکان مرده است
در بی زمانی وبی مکانی است روزها بیاد نمی آیند .
■آوارگی نسل بشر امروز در دو پرده تراژیک وکمدی است .
■شاید می خواهد این سوال اساسی را از مخاطبین بپرسد :مردن یا ترس از زندگی کردن !کدام ترسناکتره ؟
■وقتی جهان را بی منطق یافتی دلیل زندگی را پوچی وبی معنی خواهی دانست .
شاید خیام بخوبی گفته :
از آمدنم نبود گردون را سود
از رفتن من جلال وجاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
که این آمدن ورفتنم از بهر چه بود !؟

■شاید هیچکاری نکردن مطمئن تر باشد همان قاعده معکوس بوکفسکی :
هرچه بیشتر بدنبال حال خوب باشی کمتر راضی خواهی بود.
■شاید بکت در این نمایشنامه
بطور مستتر می پرسد ؟
در زندگی بخاطر چه چیزی یا چه کسی خودرا به آب وآتش می زنی ؟!
■یا حرف آلبرکامو :
تو هرگز شادمانی نخواهی شد تا زمانی که هم چنان به جستجوی محتوی شادی هستی وتو هرگز زندگی نخواهی کرد تا زمانی که بدنبال معنای زندگی هستی !!
همچنانکه مولانا نیز طور دیگری میگوید :

جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جمله ناگوارشت از طلب گوارش است

ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

جمله بی‌مرادیت از طلب مراد توست

ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت

■بالاخره به مسائلی همچون امید ،انتظار ،بحران وجود ،بافت‌های اعتقادی وفلسفی در جوامع مدرن پرداخته است.

■بوکوفسکی در جایی نوشت که
ما همه خواهیم مرد، همه ما.
عجب سیرکی!
همین به تنهایی باید کافی باشد تا همدیگر را دوست داشته باشیم؛ ولی اینطور نیست.
ما در برابر مسائل بی اهمیت زندگی وحشت زده و ویران می‌شویم.
ما در هیچ و پوچِ زندگی غرق شده‌ایم.

■شاید به تعبیری زندگی یک جور بلا تکلیفی است که مدام انسان را با ترفندهای مختلف به دلخوشی های موقتی که بوی نجات می دهند امیدوار می کنند
همان شعر شاملو :
امید
تکیه گاه استواری می جست
وهر حصار این شهر
خشتی بود پوسیده ...
داشتم خواب می‌دیدم که خوشبختم‌....و هر کس صلیب خود را بر دوش می‌کشد...
درباره ساموئل بکت
□معنای بی معنایی
"قسمت سوم "
نقد نمایشنامه
در انتظار گودو ساموئل بکت
با دقت در فرازهایی از متن نمایشنامه می توان به عمق دغدغه های فکری او پی برد .
در پرده اول از قول ولادیمیر میگه :
هیچوقت از امور کوچک زندگی غافل مشو !
(صحبت از کیفیت هویج وشلغم و...)
وبخشیدن آن به دوستش درعین نیاز خود
ولادیمیر :در حال انتظار چکار کنیم ؟
--بیا خودرا دار بزنیم
--مااز حقوقمان صرف نظر کرده ایم !
تاریکی ،خستگی ،وانتظار آدمی را به اشتباه می اندازد
پوتزو :گودو همان کسی که آینده شما دست اوست !
لاکی :نمیشه اول برقصیم بعد فکر کردنش را ببینیم ؟
استراگون :همه تغییر می کنند جز ما !
کل کاری که می توانیم انجام دهیم منتظر بمانیم !
استراگون در پرده اول کفش‌های پاره خودرا جا می گذارد به خیال اینکه شاید یکی را خوشحال کند .
ولادیمیر نمی خواهد به گذشته فکر کند وحتی گوش به خوابهای وکابوسهای استراگون نمی‌دهد .
استراگون نمی خواهد دوستش وی را رها کند
شاید انسان در جمع حالش بهتره !
ولادیمیر به استراگون :
پا برهنه نمی توانی راه بروی ؟
--ولی مسیح رفت!
--همه زندگیم را با او مقایسه کردم
--جای او گرم وخشک بود ولی مصلوبش کردند !
ولادیمیر :هرکس صلیب خودش را به دوش می کشد تا وقتی که بمیرد وفراموش شود!

استراگون خاطرات دیروزش یادش نمی آید ومیگوید تمام زندگیم را گه گرفته ودر لجن غلت میزنم !
پوتزو ولاکی در مورد زندگی‌شان حرف می‌زنند
ولادیمیر میگوید :همینکه زندگی کردند بس نیست باید در موردش حرف بزنند !

--انتظار وحشتناکه !چگونه باید سر کرد ؟
در پرده دوم درخت خشکیده چند برگ داده است !
ولادیمیر :وقتی به آدم خوش می گذرد زمان چقدر زود می گذرد(تنها خوشی شان فحش دادن به همدیگر بود )
استراگون :دیگر خسته شدم از نفس کشیدن !
در پرده دوم پوتزو کور ولاکی لال است
خیلی سخت هست انسان در موقعیتی گیر کند که نفهمد غروب هست یا صبح !
وهیچ تصوری از زمان ومکان نداشته باشد .

وپوتزو می خواهد حتی درقبال پرداخت پول! کمکش کنند!
(پول در برهوت به درد کی می خورد باز هویج وشغلم بود بهتر بود )
از قول پوتزو :این ناله های کمک که در گوش ماست خطاب به همه بشریت است
برای کمک کردن حیوانات فکر نمی کنند !
استراگون :داشتم خواب می دیدم که خوشبختم !
--مگر بخواب ببینی !!
ولادیمیر :نکند موقعی که خواب بودم دیگران رنج می کشیدند !!
عادت بد جوری گوشهای مارا سنگین می کند
ناله ها را نمی شنویم فقط منتظریم !
پسرک که دیروز خبر از گودو آورده بود امروز آنها را نمی شناسد !!
استراگون از بس کلافه است می خواهد خودرا از درخت حلق آویز کند غافل از اینکه نه درخت تاب می آورد نه بند تنبانش وی خفه می کند !!!(مرگ هم ناز می کند )
می گوید بند تنبان به لعنت ابلیس نمی ارزد !
ولادیمیر میگوید شلوارت را بالا بکش فردا طناب می آوریم (باز امید آفرینی حتی برای مرگ )
استراگون می گوید :بیا بریم آن دور دورها .....
(باش آلاق گداخ ...)
2025/10/23 07:52:27
Back to Top
HTML Embed Code: