ناصر تقوایی درگذشت
به گزارش خبرنگار مهر، ناصر تقوایی نویسنده و فیلمساز شناخته شده سینمای ایران در ۸۴ سالگی درگذشت.
مرضیه وفامهر همسر ناصر تقوایی در صفحه مجازی خود نوشت:
«ناصر تقوایی هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید. پروازش را به خاطر بسپاریم. او عاشق گیاهان بود، به یادش درخت بکاریم. او عاشق نور بود، شمع خویش را بیافزاییم. او عاشق جامه سپید بود، به یادش سپید بپوشیم. او عاشق ادبیات بود، به یادش بخوانیم. او عاشق سینما بود، به یادش تماشا کنیم. یاد او را با نواختن و شنیدن موسیقی و تماشای هنرها گرامی بداریم نه غیر از این. راهش پررهرو.»
ناصر تقوایی متولد ۲۲ تیر ۱۳۲۰ فیلمساز، عکاس و نویسنده ایرانی است. تقوایی یکی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران به شمار میرود. او در چند سال اخیر نتوانسته بود به فیلمسازی بپردازد.
تقوایی سازنده سریال محبوب «دایی جان ناپلئون» برگرفته از رمانی به همین نام از ایرج پزشکزاد است. «نفرین»، صادق کرده» و «آرامش در حضور دیگران» از دیگر فیلمهای این سینماگر هستند.
به گزارش خبرنگار مهر، ناصر تقوایی نویسنده و فیلمساز شناخته شده سینمای ایران در ۸۴ سالگی درگذشت.
مرضیه وفامهر همسر ناصر تقوایی در صفحه مجازی خود نوشت:
«ناصر تقوایی هنرمندی که دشواری آزاده زیستن را برگزید به رهایی رسید. پروازش را به خاطر بسپاریم. او عاشق گیاهان بود، به یادش درخت بکاریم. او عاشق نور بود، شمع خویش را بیافزاییم. او عاشق جامه سپید بود، به یادش سپید بپوشیم. او عاشق ادبیات بود، به یادش بخوانیم. او عاشق سینما بود، به یادش تماشا کنیم. یاد او را با نواختن و شنیدن موسیقی و تماشای هنرها گرامی بداریم نه غیر از این. راهش پررهرو.»
ناصر تقوایی متولد ۲۲ تیر ۱۳۲۰ فیلمساز، عکاس و نویسنده ایرانی است. تقوایی یکی از پیشگامان موج نوی سینمای ایران به شمار میرود. او در چند سال اخیر نتوانسته بود به فیلمسازی بپردازد.
تقوایی سازنده سریال محبوب «دایی جان ناپلئون» برگرفته از رمانی به همین نام از ایرج پزشکزاد است. «نفرین»، صادق کرده» و «آرامش در حضور دیگران» از دیگر فیلمهای این سینماگر هستند.
😢3
ناصر تقوایی کارگردان برجسته کشور درگذشت
او در زمینه سینمای مردمشناسی نیز فعال بود در لینکهای زیر فیلمهای بادجن، مشهد اردهال، پنجشنبه بازار میناب و اربعین آثار برجسته او در این حوزه را میتوانید ملاحظه بفرمایید
https://www.aparat.com/v/s08aoy4
۱۳۴۸ باد جن - ناصر تقوایی
https://www.aparat.com/v/j44myvj
پنجشنبه بازار میناب
مشهد قالی
https://www.aparat.com/v/b4125zw
https://www.aparat.com/v/82hC1
اربعین
او در زمینه سینمای مردمشناسی نیز فعال بود در لینکهای زیر فیلمهای بادجن، مشهد اردهال، پنجشنبه بازار میناب و اربعین آثار برجسته او در این حوزه را میتوانید ملاحظه بفرمایید
https://www.aparat.com/v/s08aoy4
۱۳۴۸ باد جن - ناصر تقوایی
https://www.aparat.com/v/j44myvj
پنجشنبه بازار میناب
مشهد قالی
https://www.aparat.com/v/b4125zw
https://www.aparat.com/v/82hC1
اربعین
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
۱۳۴۸ باد جن - ناصر تقوایی
۱۳۴۸ باد جن - ناصر تقوایی -باد جن ( موسیقی زار ) قدیمی ترین فیلم موجود از موسیقی و مراسم زار
❤2
Audio
فایل سخنرانی علیرضا حسنزاده
نشست موزه و سیاستگذاری هنر در ایران
با محوریت مطالعات علوم اجتماعی موزه
۲۳ مهر
ساعت سیزده و سی تا پانزده و سی
سالن اجتماعات نوروز
نشست موزه و سیاستگذاری هنر در ایران
با محوریت مطالعات علوم اجتماعی موزه
۲۳ مهر
ساعت سیزده و سی تا پانزده و سی
سالن اجتماعات نوروز
❤3
Khodahafez ~ UpMusic
Erfan Tahmasbi ~ UpMusic
در سکوت شب خانه زد فریاد اما تو نشنیدی
دل به پایت افتاد آرزو کردم بعد از تو عاقل نشوم
آشنای من من غریبم بی تو با خیابان ها من رفیقم بی تو
بعد تو عمرا من دگر عاشق نشوم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ

باز افتاد در کوی غم ها گذرم …
چیدی گلم را از باغی که داشت آلوده ی عشق میشد
شاخه ی عشقت را در قلبم سوزاندی ولی خشک نمیشد
از تمام آرزوهایم باغ بی برگ مانده برایم
دور شدی تو برای همیشه مانده ام باز با غصه هایم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آهنگ در سکوت شب خانه زد فریاد
دل به پایت افتاد آرزو کردم بعد از تو عاقل نشوم
آشنای من من غریبم بی تو با خیابان ها من رفیقم بی تو
بعد تو عمرا من دگر عاشق نشوم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ

باز افتاد در کوی غم ها گذرم …
چیدی گلم را از باغی که داشت آلوده ی عشق میشد
شاخه ی عشقت را در قلبم سوزاندی ولی خشک نمیشد
از تمام آرزوهایم باغ بی برگ مانده برایم
دور شدی تو برای همیشه مانده ام باز با غصه هایم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آهنگ در سکوت شب خانه زد فریاد
❤3
خبر برگزاری نشست نقد کتاب مارادونا محاکمه میشود رویا زنجیر شدنی نیست در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
https://www.ricac.ac.ir/news/5537/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%C2%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF%C2%BB-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF
https://www.ricac.ac.ir/news/5537/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%C2%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D8%A7%DA%A9%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF%C2%BB-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF
www.ricac.ac.ir
کتاب «مارادونا محاکمه میشود» نقد میشود | | پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات
کتاب «مارادونا محاکمه میشود؛ رویا زنجیرشدنی نیست» اثر علیرضا حسنزاده در نشستی تخصصی با همکاری انجمن انسانشناسی و پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری نقد میشود.در این نشست که سهشنبه ۲۹ مهر ...
ایران مجازی
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
فضای مجازی امکانی خارقالعاده و بیسابقه برای خلق خردهروایتهای قدرتمند برای گروههای مختلف جامعه فراهم ساخته است؛ روایتهایی که بسیار قویتر از کلانروایتهای رسانههای رسمی مانند صدا و سیما عمل میکنند. در این چشمانداز، با فرآیندی از دمکراتیزه شدن میراث فرهنگی و تمدنی ایران روبهرو هستیم. در این بستر هویت ایرانی بیانی چندصدایی و هتروگلیسایی مییابد.
در فضای مجازی میتوان بدون هیچ محدودیت و ممیزی به بازدید از ایران باستان پرداخت، شاهان تاریخی ایران را به چشم دید، و آیینهای پرشکوهی چون مهرگان و سده را در دورترین دورهها، از جمله عصر هخامنشی، بر بستر رویا و خیال تجربه کرد و تماشاگر بازنمایی آگاهانه و احساسی آنها بود.
دختران و جوانان ایرانزمین، در این بستر، میان هویت فردی خود و بازنمایی بدنیشان با هویت تاریخی ایران باستان پیوند برقرار میکنند و تقویم فرهنگی خود را در برابر تقویم رسمی قرار میدهند. در این چشمانداز فصلها و چشماندازهای درخشان فرهنگ و تمدن ایران در برابر ما قرار میگیرد، گویی با موزههایی مجازی مواجه هستیم که به کمک هوش انسانی، هنر، و هوش مصنوعی، عشق و اشتیاق شکفتانگیز مردم ایران و بخصوص نسل جوان را به فرهنگ و تمدن باستانی به نمایش میگذارند. در اینجا باید چون ارنست کاسیرر گفت: من نماد خلق میکنم پس هستم.
اکنون این خردهروایتهای مجازی راوی ایران پرشکوه عصر باستان هستند؛ روایتهایی که در بازنمایی هویت ملی و تقویت آن، بسیار مؤثرتر از رسانههای رسمی عمل میکنند و غفلت و کملطفی آنها را به فرهنگ و تمدن باستانی ایران جبران میکنند. به بیان دیگر، ایرانی مجازی را میتوان در بستر شبکههای اجتماعی مشاهده کرد، جایی که تمام گروههای اجتماعی عاملیت خود را در تولید معانی ملی و هویتی نشان میدهند. نسل جدید، شامل جوانان خلاق و هنرمند، اکنون معانی غنی و پربار هویت ملی را خلق میکنند.
چشمانداز جذاب این ایران مجازی، پیوند افق فرهنگی و سپهر نمادین هویت دختران ایرانزمین با رخداد بزرگداشت کوروش کبیر است، جایی که تاریخ، هویت و خلاقیت نسل جدید به شکلی بدیع و پرشور با یکدیگر میآمیزند. کافی است به فضای مجازی سری بزنید تا شور و اشتیاق به تجربه حسی ایران باستان و فرهنگ و اساطیر و آیینهای آن را به چشم ببینید. اکنون در کنار بینانشانههایی* چون مرغ هما نشانهها از بیداری روح ایرانی روایت میکنند شاید در هیچ دورهای تا این حد و اندازه مردم ایران عاشق تاریخ باستانی خود نبودهاند.
Inter_signs
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
فضای مجازی امکانی خارقالعاده و بیسابقه برای خلق خردهروایتهای قدرتمند برای گروههای مختلف جامعه فراهم ساخته است؛ روایتهایی که بسیار قویتر از کلانروایتهای رسانههای رسمی مانند صدا و سیما عمل میکنند. در این چشمانداز، با فرآیندی از دمکراتیزه شدن میراث فرهنگی و تمدنی ایران روبهرو هستیم. در این بستر هویت ایرانی بیانی چندصدایی و هتروگلیسایی مییابد.
در فضای مجازی میتوان بدون هیچ محدودیت و ممیزی به بازدید از ایران باستان پرداخت، شاهان تاریخی ایران را به چشم دید، و آیینهای پرشکوهی چون مهرگان و سده را در دورترین دورهها، از جمله عصر هخامنشی، بر بستر رویا و خیال تجربه کرد و تماشاگر بازنمایی آگاهانه و احساسی آنها بود.
دختران و جوانان ایرانزمین، در این بستر، میان هویت فردی خود و بازنمایی بدنیشان با هویت تاریخی ایران باستان پیوند برقرار میکنند و تقویم فرهنگی خود را در برابر تقویم رسمی قرار میدهند. در این چشمانداز فصلها و چشماندازهای درخشان فرهنگ و تمدن ایران در برابر ما قرار میگیرد، گویی با موزههایی مجازی مواجه هستیم که به کمک هوش انسانی، هنر، و هوش مصنوعی، عشق و اشتیاق شکفتانگیز مردم ایران و بخصوص نسل جوان را به فرهنگ و تمدن باستانی به نمایش میگذارند. در اینجا باید چون ارنست کاسیرر گفت: من نماد خلق میکنم پس هستم.
اکنون این خردهروایتهای مجازی راوی ایران پرشکوه عصر باستان هستند؛ روایتهایی که در بازنمایی هویت ملی و تقویت آن، بسیار مؤثرتر از رسانههای رسمی عمل میکنند و غفلت و کملطفی آنها را به فرهنگ و تمدن باستانی ایران جبران میکنند. به بیان دیگر، ایرانی مجازی را میتوان در بستر شبکههای اجتماعی مشاهده کرد، جایی که تمام گروههای اجتماعی عاملیت خود را در تولید معانی ملی و هویتی نشان میدهند. نسل جدید، شامل جوانان خلاق و هنرمند، اکنون معانی غنی و پربار هویت ملی را خلق میکنند.
چشمانداز جذاب این ایران مجازی، پیوند افق فرهنگی و سپهر نمادین هویت دختران ایرانزمین با رخداد بزرگداشت کوروش کبیر است، جایی که تاریخ، هویت و خلاقیت نسل جدید به شکلی بدیع و پرشور با یکدیگر میآمیزند. کافی است به فضای مجازی سری بزنید تا شور و اشتیاق به تجربه حسی ایران باستان و فرهنگ و اساطیر و آیینهای آن را به چشم ببینید. اکنون در کنار بینانشانههایی* چون مرغ هما نشانهها از بیداری روح ایرانی روایت میکنند شاید در هیچ دورهای تا این حد و اندازه مردم ایران عاشق تاریخ باستانی خود نبودهاند.
Inter_signs
🔥2👌1
یکاشتباه شناختی دیگر: دور زدن زمان با حذف پژوهش
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
در چند ماه اخیر در شوراهای مختلفی شرکت کردهام و در همه آنها پیشنهاد من به سیاستگذاران منوط ساختن تصمیم به انجام پیوست پژوهشی بوده است. گاه در میانه بحث اکثریت با من همدلی نشان دادهاند، اما در پایان، تصمیم نهایی بدون انجام پژوهش گرفته شده است. این وضعیت نشان میدهد که پژوهش هنوز در ایران به گفتمان اصلی و غالب سیاستگذاری تبدیل نشده است و جنبهای تزیینی دارد.
یعنی پس از اینهمه تجربه تلخ از تصمیمگیریهای نادرست، باز هم «در بر همان پاشنه میچرخد». بسیاری از تصمیمگیران خود را دانای کل میپندارند. آنان تجربه و مهارت فردی خود را جایگزین پژوهش میکنند و میگویند: «من میدانم». همین عبارت برای اخذ تصمیم کافی است.
این، یک اشتباه شناختی (Cognitive Bias) است. تجربه فردی هرچند مفید و مؤثر است، اما نمیتواند جایگزین پژوهش نظاممند شود. مشکل زمانی تشدید میشود که این تجربه محدود، مبنای تعمیم به کل کشور با همه تنوع فرهنگی و اقلیمی آن شود
به این ترتیب، متأسفانه ما نهتنها در سطح کلان در تاریخ معاصر با دولتهای پسافاجعه روبهرو بودهایم، بلکه حتی در سطح تصمیمگیریهای خرد نیز با جهانبینی پسافاجعهای مواجهیم. در چنین رویکردی، زمان که باید بستر درک واقعیت باشد، به «مزاحم» بدل میشود، زیرا سیاستگذار میخواهد هرچه سریعتر تصمیم بگیرد، حتی در مورد مسائلی که فوریت خاصی ندارند و چهار دهه از عمر آنها میگذرد.
فهم زمان در این شیوه از مدیریت، فهمی سطحی و میانبُرگونه است. زمان نه بهمثابه عرصهای برای تأمل و پدیدار شدن معنا، بلکه بهصورت مانعی در برابر «عمل فوری» فهم میشود. در چنین بینشی، سیاستگذار میکوشد زمان را کوتاه کند، آن را حذف نماید، یا حتی آن را/ما را فریب دهد؛ گویی میتوان روند شناخت را فشرده کرد و تجربه را به تصمیم بدل ساخت، بیآنکه مسیر درک و تحلیل طی شود.
در حالیکه همانگونه که هان آرنت در تحلیل خود از کنش انسانی میگوید، عملِ انسانی بدون تأمل زمانی، به واکنش بدل میشود، نه به کنش و این درست همان چیزی است که من در رهیافت پیشنهادی خود یعنی جامعه/دولت پسافاجعه به آن پرداختهام. به تعبیر پل ریکور، زمان، خود بستر روایت و فهم است؛ کوتاه کردن آن یعنی بریدن پیوند میان عمل و معنا و تولید روایت ناکارآمد و ناقص یا حتی حذف روایت.
هارتموت رُزا نیز در نظریه «شتاب اجتماعی» (Social Acceleration) نشان میدهد که میل بیمارگونه به سرعت فهم انسان از جهان را سطحی و رابطهاش با واقعیت را گسسته، آشفته، زمانپریش و تجریدی میسازد. در چنین وضعیتی، حذف زمان در تصمیمگیری، در واقع حذف درک عمیق است؛ سطحی کردن جامعه و بیبهرگی از خرد جمعی و سیستماتیک در فرایندی بهنام پژوهش. سیاستگذاری بدل به صحنهای از نمایش سرعت_قدرت میشود، نه جستوجوی حقیقت. و حقیقت قربانی حذف زمان میگردد.
از سوی دیگر، بسیاری از این مدیران با روشهایی چون ارزیابی سریع قومنگارانه (Rapid Ethnographic Assessment) و... آشنا نیستند؛ پژوهشهایی که میتوانند ظرف چند هفته تا چند ماه دادههای معتبر و قابلاستفاده فراهم کنند. پژوهش و علم در ایران مرثیهخوان هستند نه راهنما؛ همچون پدری که به پسرش هشدار میدهد کلاه ایمنی بگذارد، اما پسرِ شیفتهٔ سرعت، تنها به دور زدن زمان و رسیدن سریع به مقصد بر ترک موتورش فکر میکند. پیشبینی پدر درست از آب درمیآید؛ پسر تصادف میکند و میمیرد و پدر میماند و مرثیهای که قبل و بعد فاجعه میخواند. در نظام مدیریت و سیاستگذاری ایرانی، نوعی عشق به سرعت و شیفتگی به تصمیم فوری وجود دارد؛ پدیدهای که در روانشناسی تصمیمگیری از آن با عنوان سوگیری عمل (Action Bias) یا سوگیری شتاب (Acceleration Bias) یاد میشود. در این الگو، مدیر به جای فهم واقعیت، تنها میخواهد «کاری انجام دهد» تا احساس کنترل و موفقیت کند. بازههای کوتاه مدیریتی مدیران در ایران و عدم بازخواست آنان برای اتخاذ تصمیمات اشتباهشان بر شدت این موضوع میافزاید. نتیجه اما اغلب برعکس است: تصمیماتِ سریع، نهتنها ما را به مقصد نمیرسانند، بلکه بار سنگین خطا و هزینه را بر دوش جامعه میگذارند. هر چه سرعت بیشتر نتایج تصمیم مخربتر. سرعت زیاد عین بدهی سنگین ما به واقعیت تلخ آینده است مثل تصمیم ساخت سد گتوند.به هاینترتیب، مدیریت ایرانی به جای درک زمان، در پیِ فریب زمان است؛ میخواهد زمان را دور بزند، میانبُر بزند و با سرعت به مقصد برسد. اما هرگز به مقصد سالم نمیرسد؛ چراکه راه میانبُر در سیاستگذاری، در نهایت به دور باطل ختم میشود. مشکل بزرگ این است که این راننده متخلف/مدیر از نوع ایرانی ماشین را به دره پرتاب میکند، خود قبل از سقوط ماشین به دره از ماشین بیرون میپرد و مسافران/مردم تاوان این سقوط را خواهند پرداخت.
علیرضا حسنزاده
انسانشناس
در چند ماه اخیر در شوراهای مختلفی شرکت کردهام و در همه آنها پیشنهاد من به سیاستگذاران منوط ساختن تصمیم به انجام پیوست پژوهشی بوده است. گاه در میانه بحث اکثریت با من همدلی نشان دادهاند، اما در پایان، تصمیم نهایی بدون انجام پژوهش گرفته شده است. این وضعیت نشان میدهد که پژوهش هنوز در ایران به گفتمان اصلی و غالب سیاستگذاری تبدیل نشده است و جنبهای تزیینی دارد.
یعنی پس از اینهمه تجربه تلخ از تصمیمگیریهای نادرست، باز هم «در بر همان پاشنه میچرخد». بسیاری از تصمیمگیران خود را دانای کل میپندارند. آنان تجربه و مهارت فردی خود را جایگزین پژوهش میکنند و میگویند: «من میدانم». همین عبارت برای اخذ تصمیم کافی است.
این، یک اشتباه شناختی (Cognitive Bias) است. تجربه فردی هرچند مفید و مؤثر است، اما نمیتواند جایگزین پژوهش نظاممند شود. مشکل زمانی تشدید میشود که این تجربه محدود، مبنای تعمیم به کل کشور با همه تنوع فرهنگی و اقلیمی آن شود
به این ترتیب، متأسفانه ما نهتنها در سطح کلان در تاریخ معاصر با دولتهای پسافاجعه روبهرو بودهایم، بلکه حتی در سطح تصمیمگیریهای خرد نیز با جهانبینی پسافاجعهای مواجهیم. در چنین رویکردی، زمان که باید بستر درک واقعیت باشد، به «مزاحم» بدل میشود، زیرا سیاستگذار میخواهد هرچه سریعتر تصمیم بگیرد، حتی در مورد مسائلی که فوریت خاصی ندارند و چهار دهه از عمر آنها میگذرد.
فهم زمان در این شیوه از مدیریت، فهمی سطحی و میانبُرگونه است. زمان نه بهمثابه عرصهای برای تأمل و پدیدار شدن معنا، بلکه بهصورت مانعی در برابر «عمل فوری» فهم میشود. در چنین بینشی، سیاستگذار میکوشد زمان را کوتاه کند، آن را حذف نماید، یا حتی آن را/ما را فریب دهد؛ گویی میتوان روند شناخت را فشرده کرد و تجربه را به تصمیم بدل ساخت، بیآنکه مسیر درک و تحلیل طی شود.
در حالیکه همانگونه که هان آرنت در تحلیل خود از کنش انسانی میگوید، عملِ انسانی بدون تأمل زمانی، به واکنش بدل میشود، نه به کنش و این درست همان چیزی است که من در رهیافت پیشنهادی خود یعنی جامعه/دولت پسافاجعه به آن پرداختهام. به تعبیر پل ریکور، زمان، خود بستر روایت و فهم است؛ کوتاه کردن آن یعنی بریدن پیوند میان عمل و معنا و تولید روایت ناکارآمد و ناقص یا حتی حذف روایت.
هارتموت رُزا نیز در نظریه «شتاب اجتماعی» (Social Acceleration) نشان میدهد که میل بیمارگونه به سرعت فهم انسان از جهان را سطحی و رابطهاش با واقعیت را گسسته، آشفته، زمانپریش و تجریدی میسازد. در چنین وضعیتی، حذف زمان در تصمیمگیری، در واقع حذف درک عمیق است؛ سطحی کردن جامعه و بیبهرگی از خرد جمعی و سیستماتیک در فرایندی بهنام پژوهش. سیاستگذاری بدل به صحنهای از نمایش سرعت_قدرت میشود، نه جستوجوی حقیقت. و حقیقت قربانی حذف زمان میگردد.
از سوی دیگر، بسیاری از این مدیران با روشهایی چون ارزیابی سریع قومنگارانه (Rapid Ethnographic Assessment) و... آشنا نیستند؛ پژوهشهایی که میتوانند ظرف چند هفته تا چند ماه دادههای معتبر و قابلاستفاده فراهم کنند. پژوهش و علم در ایران مرثیهخوان هستند نه راهنما؛ همچون پدری که به پسرش هشدار میدهد کلاه ایمنی بگذارد، اما پسرِ شیفتهٔ سرعت، تنها به دور زدن زمان و رسیدن سریع به مقصد بر ترک موتورش فکر میکند. پیشبینی پدر درست از آب درمیآید؛ پسر تصادف میکند و میمیرد و پدر میماند و مرثیهای که قبل و بعد فاجعه میخواند. در نظام مدیریت و سیاستگذاری ایرانی، نوعی عشق به سرعت و شیفتگی به تصمیم فوری وجود دارد؛ پدیدهای که در روانشناسی تصمیمگیری از آن با عنوان سوگیری عمل (Action Bias) یا سوگیری شتاب (Acceleration Bias) یاد میشود. در این الگو، مدیر به جای فهم واقعیت، تنها میخواهد «کاری انجام دهد» تا احساس کنترل و موفقیت کند. بازههای کوتاه مدیریتی مدیران در ایران و عدم بازخواست آنان برای اتخاذ تصمیمات اشتباهشان بر شدت این موضوع میافزاید. نتیجه اما اغلب برعکس است: تصمیماتِ سریع، نهتنها ما را به مقصد نمیرسانند، بلکه بار سنگین خطا و هزینه را بر دوش جامعه میگذارند. هر چه سرعت بیشتر نتایج تصمیم مخربتر. سرعت زیاد عین بدهی سنگین ما به واقعیت تلخ آینده است مثل تصمیم ساخت سد گتوند.به هاینترتیب، مدیریت ایرانی به جای درک زمان، در پیِ فریب زمان است؛ میخواهد زمان را دور بزند، میانبُر بزند و با سرعت به مقصد برسد. اما هرگز به مقصد سالم نمیرسد؛ چراکه راه میانبُر در سیاستگذاری، در نهایت به دور باطل ختم میشود. مشکل بزرگ این است که این راننده متخلف/مدیر از نوع ایرانی ماشین را به دره پرتاب میکند، خود قبل از سقوط ماشین به دره از ماشین بیرون میپرد و مسافران/مردم تاوان این سقوط را خواهند پرداخت.
👏3❤1
فیلم نشست تخصصی موزههای هنر در ایران.در لینک زیر
https://www.aparat.com/v/mkp374p
https://www.aparat.com/v/mkp374p
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
موزهها و سیاستگذاری هنر در ایران
سیامین پیشنشست همایش ملی سیاستگذاری هنر در ایران با عنوان «موزهها و سیاستگذاری هنر در ایران؛ با محوریت مطالعات علوماجتماعی موزه» با همکاری وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و انجمن انسانشناسی ایران، 22 مهر 1404 در وزارت میراث فرهنگی برگزار شد.…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوبله به سبک ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یونیفورمهای پیشنهادی دانشآموزان ایران با توجه به بافت فرهنگی مناطق مختلف ایران
ایران رنگینکمان فرهنگهای همبسته و همریشه
پیشنهاد
ایران رنگینکمان فرهنگهای همبسته و همریشه
پیشنهاد
🤝4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادی از شرلوک هلمز و دوبله فوقالعاده آن