Telegram Web Link
Khodahafez ~ UpMusic
Erfan Tahmasbi ~ UpMusic
در سکوت شب خانه زد فریاد اما تو نشنیدی
دل به پایت افتاد آرزو کردم بعد از تو عاقل نشوم
آشنای من من غریبم بی تو با خیابان ها من رفیقم بی تو
بعد تو عمرا من دگر عاشق نشوم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ

باز افتاد در کوی غم‏ ها گذرم …
چیدی گلم را از باغی که داشت آلوده‏ ی عشق میشد
شاخه‏ ی عشقت را در قلبم سوزاندی ولی خشک نمیشد
از تمام آرزوهایم باغ بی برگ مانده برایم
دور شدی تو برای همیشه مانده ام باز با غصه هایم
تو رفتی دگر ماه و آیینه خداحافظ بغض تو سینه خداحافظ
گم شد در قلبت عشق بی ثمرم …
عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ
───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── 
آهنگ در سکوت شب خانه زد فریاد
3
پست هادی چوپان
مرا ببخش مادرم ایران
🙏2👍1
ایران مجازی
علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس

فضای مجازی امکانی خارق‌العاده و بی‌سابقه برای خلق خرده‌روایت‌های قدرتمند برای گروه‌های مختلف جامعه فراهم ساخته است؛ روایت‌هایی که بسیار قوی‌تر از کلان‌روایت‌های رسانه‌های رسمی مانند صدا و سیما عمل می‌کنند. در این چشم‌انداز، با فرآیندی از دمکراتیزه شدن میراث فرهنگی و تمدنی ایران روبه‌رو هستیم. در این بستر هویت ایرانی بیانی چندصدایی و هتروگلیسایی می‌یابد.

در فضای مجازی می‌توان بدون هیچ محدودیت و ممیزی به بازدید از ایران باستان پرداخت، شاهان تاریخی ایران را به چشم دید، و آیین‌های پرشکوهی چون مهرگان و سده را در دورترین دوره‌ها، از جمله عصر هخامنشی، بر بستر رویا و خیال تجربه کرد و تماشاگر بازنمایی آگاهانه و احساسی آن‌ها بود.

دختران و جوانان ایران‌زمین، در این بستر، میان هویت فردی خود و بازنمایی بدنی‌شان با هویت تاریخی ایران باستان پیوند برقرار می‌کنند و تقویم فرهنگی خود را در برابر تقویم رسمی قرار می‌دهند. در این چشم‌انداز فصل‌ها و چشم‌اندازهای درخشان فرهنگ و تمدن ایران در برابر ما قرار می‌گیرد، گویی با موزه‌هایی مجازی مواجه هستیم که به کمک هوش انسانی، هنر، و هوش مصنوعی، عشق و اشتیاق شکفت‌انگیز مردم ایران و بخصوص نسل جوان را به فرهنگ و تمدن باستانی به نمایش می‌گذارند. در اینجا باید چون ارنست کاسیرر گفت: من‌ نماد خلق می‌کنم پس هستم.

اکنون این خرده‌روایت‌های مجازی راوی ایران پرشکوه عصر باستان هستند؛ روایت‌هایی که در بازنمایی هویت ملی و تقویت آن، بسیار مؤثرتر از رسانه‌های رسمی عمل می‌کنند و غفلت و کم‌لطفی آنها را به فرهنگ و تمدن باستانی ایران جبران می‌کنند. به بیان دیگر، ایرانی مجازی را می‌توان در بستر شبکه‌های اجتماعی مشاهده کرد، جایی که تمام گروه‌های اجتماعی عاملیت خود را در تولید معانی ملی و هویتی نشان می‌دهند. نسل جدید، شامل جوانان خلاق و هنرمند، اکنون معانی غنی و پربار هویت ملی را خلق می‌کنند.
چشم‌انداز جذاب این ایران مجازی، پیوند افق فرهنگی و سپهر نمادین هویت دختران ایران‌زمین با رخداد بزرگداشت کوروش کبیر است، جایی که تاریخ، هویت و خلاقیت نسل جدید به شکلی بدیع و پرشور با یکدیگر می‌آمیزند. کافی است به فضای مجازی سری بزنید تا شور و اشتیاق به تجربه حسی ایران باستان و فرهنگ و اساطیر و آیین‌های آن را به چشم ببینید. اکنون در کنار بینانشانه‌هایی* چون مرغ هما نشانه‌ها از بیداری روح ایرانی روایت می‌کنند شاید در هیچ دوره‌ای تا این حد و اندازه مردم ایران عاشق تاریخ باستانی خود نبوده‌اند.
Inter_signs
🔥2👌1
حسن نقاشی
راوی روایت‌های پنهان در تاریخ رنجبار ایران
اثر برجسته او دبستان پارسی
👍3👏1🙏1
یک‌اشتباه شناختی دیگر: دور زدن زمان با حذف پژوهش
علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس
در چند ماه اخیر در شوراهای مختلفی شرکت کرده‌ام و در همه آن‌ها پیشنهاد من به سیاست‌گذاران منوط ساختن تصمیم به انجام پیوست پژوهشی بوده است. گاه در میانه بحث اکثریت با من همدلی نشان داده‌اند، اما در پایان، تصمیم نهایی بدون انجام پژوهش گرفته شده است. این وضعیت نشان می‌دهد که پژوهش هنوز در ایران به گفتمان اصلی و غالب سیاست‌گذاری تبدیل نشده است و جنبه‌ای تزیینی دارد.
یعنی پس از این‌همه تجربه تلخ از تصمیم‌گیری‌های نادرست، باز هم «در بر همان پاشنه می‌چرخد». بسیاری از تصمیم‌گیران خود را دانای کل می‌پندارند. آنان تجربه و مهارت فردی خود را جایگزین پژوهش می‌کنند و می‌گویند: «من می‌دانم». همین عبارت برای اخذ تصمیم کافی است.
این، یک اشتباه شناختی (Cognitive Bias) است. تجربه فردی هرچند مفید و مؤثر است، اما نمی‌تواند جایگزین پژوهش نظام‌مند شود. مشکل زمانی تشدید می‌شود که این تجربه محدود، مبنای تعمیم به کل کشور با همه تنوع فرهنگی و اقلیمی آن شود‌
به این ترتیب، متأسفانه ما نه‌تنها در سطح کلان در تاریخ معاصر با دولت‌های پسافاجعه روبه‌رو بوده‌ایم، بلکه حتی در سطح تصمیم‌گیری‌های خرد نیز با جهان‌بینی پسافاجعه‌ای مواجهیم. در چنین رویکردی، زمان که باید بستر درک واقعیت باشد، به «مزاحم» بدل می‌شود، زیرا سیاست‌گذار می‌خواهد هرچه سریع‌تر تصمیم بگیرد، حتی در مورد مسائلی که فوریت خاصی ندارند و چهار دهه از عمر آنها می‌گذرد.
فهم زمان در این شیوه از مدیریت، فهمی سطحی و میان‌بُر‌گونه است. زمان نه به‌مثابه عرصه‌ای برای تأمل و پدیدار شدن معنا، بلکه به‌صورت مانعی در برابر «عمل فوری» فهم می‌شود. در چنین بینشی، سیاست‌گذار می‌کوشد زمان را کوتاه کند، آن را حذف نماید، یا حتی آن را/ما را فریب دهد؛ گویی می‌توان روند شناخت را فشرده کرد و تجربه را به تصمیم بدل ساخت، بی‌آن‌که مسیر درک و تحلیل طی شود.
در حالی‌که همان‌گونه که هان آرنت در تحلیل خود از کنش انسانی می‌گوید، عملِ انسانی بدون تأمل زمانی، به واکنش بدل می‌شود، نه به کنش و این درست همان چیزی است که من در رهیافت پیشنهادی خود یعنی جامعه/دولت پسافاجعه به آن پرداخته‌ام. به تعبیر پل ریکور، زمان، خود بستر روایت و فهم است؛ کوتاه کردن آن یعنی بریدن پیوند میان عمل و معنا و تولید روایت ناکارآمد و ناقص یا حتی حذف روایت.
هارت‌موت رُزا نیز در نظریه «شتاب اجتماعی» (Social Acceleration) نشان می‌دهد که میل بیمارگونه به سرعت فهم انسان از جهان را سطحی و رابطه‌اش با واقعیت را گسسته، آشفته، زمان‌پریش و تجریدی می‌سازد. در چنین وضعیتی، حذف زمان در تصمیم‌گیری، در واقع حذف درک عمیق است؛ سطحی کردن جامعه و بی‌بهرگی از خرد جمعی و سیستماتیک در فرایندی به‌نام پژوهش. سیاست‌گذاری بدل به صحنه‌ای از نمایش سرعت_قدرت می‌شود، نه جست‌وجوی حقیقت. و حقیقت قربانی حذف زمان می‌گردد.
از سوی دیگر، بسیاری از این مدیران با روش‌هایی چون ارزیابی سریع قوم‌نگارانه (Rapid Ethnographic Assessment) و... آشنا نیستند؛ پژوهش‌هایی که می‌توانند ظرف چند هفته تا چند ماه داده‌های معتبر و قابل‌استفاده فراهم کنند. پژوهش و علم در ایران مرثیه‌خوان هستند نه راهنما؛ همچون پدری که به پسرش هشدار می‌دهد کلاه ایمنی بگذارد، اما پسرِ شیفتهٔ سرعت، تنها به دور زدن زمان و رسیدن سریع به مقصد بر ترک موتورش فکر می‌کند. پیش‌بینی پدر درست از آب درمی‌آید؛ پسر تصادف می‌کند و می‌میرد و پدر می‌ماند و مرثیه‌ای که قبل و بعد فاجعه می‌خواند. در نظام مدیریت و سیاست‌گذاری ایرانی، نوعی عشق به سرعت و شیفتگی به تصمیم فوری وجود دارد؛ پدیده‌ای که در روان‌شناسی تصمیم‌گیری از آن با عنوان سوگیری عمل (Action Bias) یا سوگیری شتاب (Acceleration Bias) یاد می‌شود. در این الگو، مدیر به جای فهم واقعیت، تنها می‌خواهد «کاری انجام دهد» تا احساس کنترل و موفقیت کند. بازه‌های کوتاه مدیریتی مدیران در ایران و عدم بازخواست آنان برای اتخاذ تصمیمات اشتباه‌شان بر شدت این موضوع می‌افزاید. نتیجه اما اغلب برعکس است: تصمیماتِ سریع، نه‌تنها ما را به مقصد نمی‌رسانند، بلکه بار سنگین خطا و هزینه را بر دوش جامعه می‌گذارند. هر چه سرعت بیشتر نتایج تصمیم مخرب‌تر. سرعت زیاد عین بدهی سنگین ما به واقعیت تلخ آینده است مثل تصمیم ساخت سد گتوند.به ه‌این‌ترتیب، مدیریت ایرانی به جای درک زمان، در پیِ فریب زمان است؛ می‌خواهد زمان را دور بزند، میان‌بُر بزند و با سرعت به مقصد برسد. اما هرگز به مقصد سالم نمی‌رسد؛ چراکه راه میان‌بُر در سیاست‌گذاری، در نهایت به دور باطل ختم می‌شود. مشکل بزرگ این است که این راننده متخلف/مدیر از نوع ایرانی ماشین را به دره پرتاب می‌کند، خود قبل از سقوط ماشین به دره از ماشین بیرون می‌پرد و مسافران/مردم تاوان این سقوط را خواهند پرداخت.
👏31
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظام شگفت‌انگیز ارتش هخامنشی
👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هی خانم‌ موتوری
🔥3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یونیفورم‌های پیشنهادی دانش‌آموزان ایران با توجه به بافت فرهنگی مناطق مختلف ایران
ایران رنگین‌کمان فرهنگ‌های همبسته و همریشه
پیشنهاد
🤝4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادی از شرلوک هلمز و دوبله فوق‌العاده آن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل باد سرد پاییز
👌2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
او می‌کشد قلاب را
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ملودی گیلکی چشمان من برای تو گریان است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببار باران که من تشنه‌ام
موسیقی فولکلوریک مازندران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بدرقهٔ استاد ناصر تقوایی با نوای «ای ایران»


من ار زان‌که گَردم به مستی هلاک
به آیینِ مستان بَریدم به خاک

به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید

به آبِ خرابات، غُسلم دِهید
پس آن‌گاه بر دوشِ مَستم نِهید

مریزید بر گورِ من جز شَراب
میارید در ماتَمَم، جز رَباب

ولیکن به شرطی که در مرگِ من
ننالد به جز مطرب و چنگ‌زن

تو خود حافظا سر زِ مستی مَتاب
که سلطان نخواهد خراج از خَراب


ساقی‌نامه - منتسب به خواجه حافظ شیرازی


@IranDel_Channel

💢
2
از پیام مهرگان تا پیام کوروش کبیر
علیرضا حسن‌زاده
انسان‌شناس
خوشبختانه، سرانجام نهادهای رسمی کشور به فرهنگ باستانی و پرشکوه ایران توجه و اقبالی بیشتر نشان داده‌اند؛ هرچند باید پذیرفت که دولت در این زمینه نیز سال‌ها و دهه‌ها از مردم عقب‌تر بوده است. آیین‌های ایرانی در واقع نماد یک پارادایم و رویکرد جهان‌شناختی هستند. مهرگان، نماد ارزش زندگی، رفاه مردم و «زیستن خوب» است؛ و کوروش بزرگ، نماد صلح، گفت‌وگو و مدارا.
پرسش این است که این گزاره‌های گفتمانی و دال‌های شناور تا چه اندازه از گفتمان جایگزین (alternative discourse) به درون گفتمان اصلی راه یافته و به دال‌های مرکزی آن تبدیل شده‌اند؟
همه این آیین‌ها در حقیقت زیست‌آیین‌اند؛ آیین‌هایی که ابعاد پارادایمی و جهان‌شناختی دارند. ازاین‌رو، توجه به چنین رخدادها و آیین‌هایی بدون درک پیام و معناهای درونی آن‌ها، چیزی جز بهره‌برداری ابزاری از فرهنگ باستانی ایران نخواهد بود. در حالی‌که درک راستین این آیین‌ها، شنیدن صدای نظام‌های دانایی ایران باستان است؛ نظام‌هایی که سرچشمه‌های هویت فرهنگی ما و حامل ارزش‌های غایی آن به شمار می‌آیند. توجه‌ به این آیین‌ها باید با باور عملی به ارزش‌های غایی موجود در آنها چون زندگی خوب،‌ مدارا، دوستی،‌ آشتی، گفت‌وگو و صلح همراه باشد.
2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لبوبو:
نسل زد و زیست‌جهانی که باید درک شود.
گفت‌وگوی میلن‌نسلی نیاز این لحظه ایران است!
در این‌باره خواهم نوشت
2
2025/10/22 08:09:30
Back to Top
HTML Embed Code: