🍂 @jana_zsh
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتادهام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتادهام
دست رغبت کس نمیسازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتادهام
❤
#صائب_تبریزی
روزگاری شد ز چشم اعتبار افتادهام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتادهام
دست رغبت کس نمیسازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتادهام
❤
#صائب_تبریزی
🍂 @jana_zsh
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
❤
#حافظ
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
❤
#حافظ
🍂 @jana_zsh
{ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم ...}
❤
#وحشی_بافقی
{ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم ...}
❤
#وحشی_بافقی
🍂 @jana_zsh
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم
ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم
هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم
از شوق تو بی تابتر از باد صباییم
بی روی تو خاموشتر از مرغ اسیریم
❤
#رهی_معیری
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم
ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم
هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم
از شوق تو بی تابتر از باد صباییم
بی روی تو خاموشتر از مرغ اسیریم
❤
#رهی_معیری
🍂 @jana_zsh
واقعیت زندگی اینه
که #وحشی_بافقی میگه:
" غلط است هر كه گويد که به دل رهست دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد "
🖤
واقعیت زندگی اینه
که #وحشی_بافقی میگه:
" غلط است هر كه گويد که به دل رهست دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد "
🖤
Forwarded from جانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂 @jana_zsh
حكمت روزه
سلـخ شــعبان شــد و مــاهِ رمــضان مــی آيــد
شـب قـدر اسـت كـه بـاقـدر گـران مــی آيـــد
خوش هلالی است كه دل می برد از پيرو جـوان
ذوق طـاعــت بــه دلِ پــيرو جــوان مــی آيــد
رنـد مـيخـواره كـه ســاغـر نــه نهادی ازكـف
ســوی مســـجد بــه امــيدِ غُــفرَان مـــی آيــد
فيـض عـامی است دريـن مـاه كــه ســبحان الله
رحــمتِ عــام خــدا بــر همــگان مـــی آيـــد
حكمـتِروزه درآن اســت كــه از گـرسـنــگی
جــود واحــسانِتـوبـر گـرســَنَگان مـــی آيــد
تـا شـود پيـشه یتـو همت و ايـثار و گـذشــت
دربــرت روزه بـــه پــالايــشِ جــان مــی آيــد
گــر نـــشد از رمـــضان هيـــچ ره آورد تـــورا
چـون شفيقـی هـمه كـارت بـه زيـان مــی آيــد
❤❤
#مولانا_عبدالله_شفيقي_هروي
حكمت روزه
سلـخ شــعبان شــد و مــاهِ رمــضان مــی آيــد
شـب قـدر اسـت كـه بـاقـدر گـران مــی آيـــد
خوش هلالی است كه دل می برد از پيرو جـوان
ذوق طـاعــت بــه دلِ پــيرو جــوان مــی آيــد
رنـد مـيخـواره كـه ســاغـر نــه نهادی ازكـف
ســوی مســـجد بــه امــيدِ غُــفرَان مـــی آيــد
فيـض عـامی است دريـن مـاه كــه ســبحان الله
رحــمتِ عــام خــدا بــر همــگان مـــی آيـــد
حكمـتِروزه درآن اســت كــه از گـرسـنــگی
جــود واحــسانِتـوبـر گـرســَنَگان مـــی آيــد
تـا شـود پيـشه یتـو همت و ايـثار و گـذشــت
دربــرت روزه بـــه پــالايــشِ جــان مــی آيــد
گــر نـــشد از رمـــضان هيـــچ ره آورد تـــورا
چـون شفيقـی هـمه كـارت بـه زيـان مــی آيــد
❤❤
#مولانا_عبدالله_شفيقي_هروي
🍂 @jana_zsh
لاله
آمــد بــهارو ســر زد از لالــه زار لالــه
زيـن گل زمـين بيفـشان بر پای يار لالــه
بر سـبزه كرده بستر بنشسته در تك جــرِ
در كف گـرفته ساغر مست وخمار لالـه
طبعِ چموش دارد چون دختران كـوچـی
منگـی بـه دوش دارد بـرچشـمه سار لاله
بـا يـارلالـه روئی حـوری فرشته خـوئـی
بنـشين كـنار جـوئی چون گل كنار لاله
از ديـده خـون ببارم درگوچه ی سرايش
روئيــد زآب چشـمم در آن ديـــار لالــه
پــا بــر زمــين نـماند دُردانـه ی شفـيقی
از خــانـه تـا بـه مكتب ای دل بكار لاله
چـون مردم از فراقت روزی به تربتِ من
درفــصل نـوبهـاران ای گُل بــيار لالــه
❤❤
#مولانا_عبدالله_شفيقي_هروي
لاله
آمــد بــهارو ســر زد از لالــه زار لالــه
زيـن گل زمـين بيفـشان بر پای يار لالــه
بر سـبزه كرده بستر بنشسته در تك جــرِ
در كف گـرفته ساغر مست وخمار لالـه
طبعِ چموش دارد چون دختران كـوچـی
منگـی بـه دوش دارد بـرچشـمه سار لاله
بـا يـارلالـه روئی حـوری فرشته خـوئـی
بنـشين كـنار جـوئی چون گل كنار لاله
از ديـده خـون ببارم درگوچه ی سرايش
روئيــد زآب چشـمم در آن ديـــار لالــه
پــا بــر زمــين نـماند دُردانـه ی شفـيقی
از خــانـه تـا بـه مكتب ای دل بكار لاله
چـون مردم از فراقت روزی به تربتِ من
درفــصل نـوبهـاران ای گُل بــيار لالــه
❤❤
#مولانا_عبدالله_شفيقي_هروي