🔸 دهلاویه یادمان شهید چمران
🔹نمایشگاه تجهیزات جنگی
موشک انداز تاو / موشكي كه عامل شهادت شهید عباس دانشگر شد.
(ارسالي توسط يكي از كاربران)
به یاد همه شهداي مدافع حرم صلوات.
@javanemomeneenglab
🔹نمایشگاه تجهیزات جنگی
موشک انداز تاو / موشكي كه عامل شهادت شهید عباس دانشگر شد.
(ارسالي توسط يكي از كاربران)
به یاد همه شهداي مدافع حرم صلوات.
@javanemomeneenglab
#هر_پگاه_یک_پیام(5)
هنوز ارتباطم را با نیروهای زیباکنار حفظ کرده ام و هر سال من را به یادواره شهدای گمنام زیباکنار دعوت میکنند. پایهگذار آن یادواره خودم بودم و دوست داشتم که حتما هرسال در آن مراسم حضور داشته باشم. یکبار سه چهار تا از دانشجوها از جمله عباس را با خودم بردم. همان دورانی بود که ارتباط من با آنها بیشتر شده بود و توانمندیهای عباس روزبهروز برای من روشنتر میشد. این سفر اما ارتباط میان ما را عمیقتر کرد. این موضوع گذشت تا زمان فارغالتحصیلی عباس. دوستانِ کانون از من درخواست کردند که سه نفر از بچهها را در دانشگاه نگه دارم. آن زمان نگهداشتن بچهها خیلی دشوار نبود. عباس یکی از سهنفری بود که مدنظر من بود. بعدا فهمیدیم که فقط با ماندن دو نفر از این سه نفر موافقت شده است. عباس بلافاصله پیش من آمد و گفت اگر قرار بر ماندن دو نفر است، من میروم تا بقیه بمانند. علت را که سوال کردم گفت آن دو نفر از من اولیترند و بهتر است که من به سمنان بروم. این تواضع را میشد در وجودش دید. من گفتم تلاشم را میکنم، اگر امکان ماندنت بود که هیچ و اگر رفتنی شدی هم که ان شاء الله آینده خوبی در سمنان داشته باشی. تلاشم را کردم و هرسه نفرشان ماندنی شدند.
به نقل از :
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
هنوز ارتباطم را با نیروهای زیباکنار حفظ کرده ام و هر سال من را به یادواره شهدای گمنام زیباکنار دعوت میکنند. پایهگذار آن یادواره خودم بودم و دوست داشتم که حتما هرسال در آن مراسم حضور داشته باشم. یکبار سه چهار تا از دانشجوها از جمله عباس را با خودم بردم. همان دورانی بود که ارتباط من با آنها بیشتر شده بود و توانمندیهای عباس روزبهروز برای من روشنتر میشد. این سفر اما ارتباط میان ما را عمیقتر کرد. این موضوع گذشت تا زمان فارغالتحصیلی عباس. دوستانِ کانون از من درخواست کردند که سه نفر از بچهها را در دانشگاه نگه دارم. آن زمان نگهداشتن بچهها خیلی دشوار نبود. عباس یکی از سهنفری بود که مدنظر من بود. بعدا فهمیدیم که فقط با ماندن دو نفر از این سه نفر موافقت شده است. عباس بلافاصله پیش من آمد و گفت اگر قرار بر ماندن دو نفر است، من میروم تا بقیه بمانند. علت را که سوال کردم گفت آن دو نفر از من اولیترند و بهتر است که من به سمنان بروم. این تواضع را میشد در وجودش دید. من گفتم تلاشم را میکنم، اگر امکان ماندنت بود که هیچ و اگر رفتنی شدی هم که ان شاء الله آینده خوبی در سمنان داشته باشی. تلاشم را کردم و هرسه نفرشان ماندنی شدند.
به نقل از :
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
📸کاروان دانشجویی استان سمنان که نام کاروانشان مزین به نام شهید مدافع حرم؛ عباس دانشگر متبرک شده بود، به کربلا رسیدند و به نیابت از این شهید، زیارت اول خود را انجام دادند.
@javanemomeneenglabi
@javanemomeneenglabi
#هر_پگاه_یک_پیام(6)
هنوز تجربه کاری چندانی نداشت که بحث رفتن به سوریه مطرح شد. سن و سالی هم نداشت. به او گفتم باید مدتی در مجموعه ما بمانی تا به لحاظ کاری رشد کنی. این سودای «رشد کردن» به او انگیزه میداد. علاوه بر این که از هر فرصتی برای آموختن استفاده میکرد؛ اغلب شبها وقتی که همه در حال استراحت بودند، او تک و تنها در میدان صبحگاه دانشگاه امام حسین(ع) میدوید و تلاش میکرد تا در کنار تخصص کاری، آمادگی جسمانیاش را هم تقویت کند.
دوست داشت اگر به سوریه میرود، موثر باشد.
به نقل از :
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
هنوز تجربه کاری چندانی نداشت که بحث رفتن به سوریه مطرح شد. سن و سالی هم نداشت. به او گفتم باید مدتی در مجموعه ما بمانی تا به لحاظ کاری رشد کنی. این سودای «رشد کردن» به او انگیزه میداد. علاوه بر این که از هر فرصتی برای آموختن استفاده میکرد؛ اغلب شبها وقتی که همه در حال استراحت بودند، او تک و تنها در میدان صبحگاه دانشگاه امام حسین(ع) میدوید و تلاش میکرد تا در کنار تخصص کاری، آمادگی جسمانیاش را هم تقویت کند.
دوست داشت اگر به سوریه میرود، موثر باشد.
به نقل از :
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
متن ارسالي توسط برادر مسعود دلير:
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به سفر دکتر روازاده از حکمای طب ایرانی اسلامی به شهرستان سمنان جهت ایراد سخنرانی در مورخه دوشنبه 96/12/21 ؛ مسئولین برنامه از بنده خواستند تا بنده زمینه دیدار حکیم روازاده با خانواده شهید عباس دانشگر بعنوان جوانترین شهید مدافع حرم در استان سمنان را فراهم نمایم ، که پس از اخذ شماره تلفن خانواده شهید، از پدرم (حجه الاسلام حاج آقا دلیر) ، این هماهنگی صورت گرفت و جناب آقای دانشگر پدر شهید ؛ از این موضوع استقبال کردند .
در روز سفر (دوشنبه 96/12/21 ) ؛ به اتفاق جناب آقای دکترروازاده و آقای مداح نمایندگی ایشان در سمنان و جمعی دیگر ، وارد منزل شهید شدیم و مورد استقبال گرم پدر شهید دانشگر قرار گرفتیم . حدود 40دقیقه خدمت پدر شهيد بودیم و از فرمایشات ایشان و فیلمهای مربوط به عباس استفاده کردیم . فضای معنوی حاکم در منزل ، همه را ؛ تحت تاثیر قرار داده بود .
در هر حال دیدار خاتمه یافت و دکتر هم ضمن ابراز رضایت از این دیدار از من بخاطر هماهنگی این برنامه تشکر کردند و برای ایراد سخنرانی عازم مسجد آل محمد(ص) شدند . و البته شنیدم از برادر مداح که دکتر هنگام خروج از سمنان فرمودند که این شهید حرکتی در من ایجاد کردند .
این موضوع گذشت تا چند روز بعد ، پنجشنبه ؛ 96/12/24 حدود یک ساعت قبل از اذان صبح ، در رویایی صادقانه خواب دیدم که بنده و دکتر روازاده و پدرم و جمعی که چند روز پیش دیدن پدر شهید رفته بودیم ؛ در منزل شهید هستیم و حقیر از اتاق مهمانان خارج و وارد هال شدم که دیدم شهید با چهره ای خندان که ناشی از رضایت از حضور ما در منزل پدرش بود و در حالیکه پیراهن بلندی که روی آن آیات قرآن نوشته بود بنده را به آغوش کشیدند و بوسیدند و گفتند دست شما درد نکند ، من امشب سلام شما را به امام حسین(عليه السلام) میرسانم . که در اینجا از خواب بلند شدم و در حالیکه غرق در این حظ معنوی بودم متوجه شدم که امشب شب جمعه است و عباس به پاس یک خدمت کوچک ؛ این اندازه خوشحال شدند و وعده ابلاغ سلام ما را به امام حسین(عليه اسلام) دادند .
صبح در اداره در حال خودم نبودم و نزدیک ظهر، با پدر شهید تماس گرفتم و موضوع را گفتم که ایشان منقلب شدند . عصرپنجشنبه هم به اتفاق همسرم بر سر مزار شهید حاضر شدیم . میدانستم که عباس منتظر است . پس از قرائت فاتحه، گفتم عباس جان !سلام ما را امشب که به دیدن حضرت سیدالشهداء(عليه السلام) میروید برسانید . واقعا این شهداء که اصحاب آخرالزمانی حضرت حجت (عج) هستند چقدر زنده و ناظر می باشند چه رسد به حضرت بقیه الله (عج) .
انشاء الله شفاعت و هدایت عباس راهگشای ما باشد .
مسعود دلیر
کانال جوان مومن انقلابي
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به سفر دکتر روازاده از حکمای طب ایرانی اسلامی به شهرستان سمنان جهت ایراد سخنرانی در مورخه دوشنبه 96/12/21 ؛ مسئولین برنامه از بنده خواستند تا بنده زمینه دیدار حکیم روازاده با خانواده شهید عباس دانشگر بعنوان جوانترین شهید مدافع حرم در استان سمنان را فراهم نمایم ، که پس از اخذ شماره تلفن خانواده شهید، از پدرم (حجه الاسلام حاج آقا دلیر) ، این هماهنگی صورت گرفت و جناب آقای دانشگر پدر شهید ؛ از این موضوع استقبال کردند .
در روز سفر (دوشنبه 96/12/21 ) ؛ به اتفاق جناب آقای دکترروازاده و آقای مداح نمایندگی ایشان در سمنان و جمعی دیگر ، وارد منزل شهید شدیم و مورد استقبال گرم پدر شهید دانشگر قرار گرفتیم . حدود 40دقیقه خدمت پدر شهيد بودیم و از فرمایشات ایشان و فیلمهای مربوط به عباس استفاده کردیم . فضای معنوی حاکم در منزل ، همه را ؛ تحت تاثیر قرار داده بود .
در هر حال دیدار خاتمه یافت و دکتر هم ضمن ابراز رضایت از این دیدار از من بخاطر هماهنگی این برنامه تشکر کردند و برای ایراد سخنرانی عازم مسجد آل محمد(ص) شدند . و البته شنیدم از برادر مداح که دکتر هنگام خروج از سمنان فرمودند که این شهید حرکتی در من ایجاد کردند .
این موضوع گذشت تا چند روز بعد ، پنجشنبه ؛ 96/12/24 حدود یک ساعت قبل از اذان صبح ، در رویایی صادقانه خواب دیدم که بنده و دکتر روازاده و پدرم و جمعی که چند روز پیش دیدن پدر شهید رفته بودیم ؛ در منزل شهید هستیم و حقیر از اتاق مهمانان خارج و وارد هال شدم که دیدم شهید با چهره ای خندان که ناشی از رضایت از حضور ما در منزل پدرش بود و در حالیکه پیراهن بلندی که روی آن آیات قرآن نوشته بود بنده را به آغوش کشیدند و بوسیدند و گفتند دست شما درد نکند ، من امشب سلام شما را به امام حسین(عليه السلام) میرسانم . که در اینجا از خواب بلند شدم و در حالیکه غرق در این حظ معنوی بودم متوجه شدم که امشب شب جمعه است و عباس به پاس یک خدمت کوچک ؛ این اندازه خوشحال شدند و وعده ابلاغ سلام ما را به امام حسین(عليه اسلام) دادند .
صبح در اداره در حال خودم نبودم و نزدیک ظهر، با پدر شهید تماس گرفتم و موضوع را گفتم که ایشان منقلب شدند . عصرپنجشنبه هم به اتفاق همسرم بر سر مزار شهید حاضر شدیم . میدانستم که عباس منتظر است . پس از قرائت فاتحه، گفتم عباس جان !سلام ما را امشب که به دیدن حضرت سیدالشهداء(عليه السلام) میروید برسانید . واقعا این شهداء که اصحاب آخرالزمانی حضرت حجت (عج) هستند چقدر زنده و ناظر می باشند چه رسد به حضرت بقیه الله (عج) .
انشاء الله شفاعت و هدایت عباس راهگشای ما باشد .
مسعود دلیر
کانال جوان مومن انقلابي
Forwarded from هیأت فاطمیون
Eitaa.apk
10.8 MB
از كليه همكاران، دوستان و بسيجيان عزيزي كه با فرا رسيدن سال 1397 نسبت به شهدا از جمله شهيد مدافع حرم عباس دانشگر ابراز ارادت كرده اند و عزيزاني كه از قبور مطهر ائمه اطهار(عليهما السلام)، از مساجد، از سر سفره هفت سين عكس ويا پيامي بمناسبت سال جديد فرستاده اند از طرف خانواده شهيد دانشگر صميمانه تقدير و تشكر ميشود ابتدا تصميم گرفته شد براي تك تك عزيزان پيامك ارسال شود ولي متوجه شديم كه ساعتها وقت لازم است لذا اميدواريم عذر ما را بپذيريد. اجركم عند الله
خانواده شهيد عباس دانشگر
كانال جوان مومن انقلابي
خانواده شهيد عباس دانشگر
كانال جوان مومن انقلابي
#هر_پگاه_يك_پيام(8)
هنوز درسش تمام نشده بود که اصرار میکرد به سوریه اعزام شود. گفتم تا مدرک کارشناسیات را نگیری نمیگذارم بروی! قرارمان این بود که بعد از دوره کارشناسی مدتی به سوریه اعزام شود و سپس به عنوان فرماندهی گروهان فعالیت کند تا تجربه مدیریت داشته باشد.
همیشه اعتقاد داشتهام که فرماندهان ما باید شرایط دشوار جبههها را تجربه کنند. جوانی که میخواهد برای انقلاب «پاسداری» کند باید تمامی انواع مأموریتها و به ویژه مأموریتهای دشوار را بچشد. من به دلیل این که تربیت نسل آینده نیروهای سپاه بر عهده فرماندهان است، اصرار دارم که حتما مدال افتخار دفاع از حرم بر سینههایشان باشد. برای عباس هم همین شرط را گذاشتم؛ شرطی که او را بسیار خوشحال کرد...
به نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
هنوز درسش تمام نشده بود که اصرار میکرد به سوریه اعزام شود. گفتم تا مدرک کارشناسیات را نگیری نمیگذارم بروی! قرارمان این بود که بعد از دوره کارشناسی مدتی به سوریه اعزام شود و سپس به عنوان فرماندهی گروهان فعالیت کند تا تجربه مدیریت داشته باشد.
همیشه اعتقاد داشتهام که فرماندهان ما باید شرایط دشوار جبههها را تجربه کنند. جوانی که میخواهد برای انقلاب «پاسداری» کند باید تمامی انواع مأموریتها و به ویژه مأموریتهای دشوار را بچشد. من به دلیل این که تربیت نسل آینده نیروهای سپاه بر عهده فرماندهان است، اصرار دارم که حتما مدال افتخار دفاع از حرم بر سینههایشان باشد. برای عباس هم همین شرط را گذاشتم؛ شرطی که او را بسیار خوشحال کرد...
به نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
💐كانال جوان مومن انقلابي💐
@javanemomeneenglabi
Forwarded from خبرنامه دانشجویان ایران
🔴 گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» از کربلای معلی؛
📌 زیارت دانشجویان به نیابت از شهید مدافع حرم دهه هفتادی
📡 https://goo.gl/YcSjVA
🖇 #نوروز97
🆔 @iusnews
📌 زیارت دانشجویان به نیابت از شهید مدافع حرم دهه هفتادی
📡 https://goo.gl/YcSjVA
🖇 #نوروز97
🆔 @iusnews
Forwarded from Deleted Account
سلام
خیلی دوست داشتم واسه یه بارم که شده تو عالم رؤیا عباس رو ببینم ، چون برام پیش نیومده بود که تو بیداری وجودش رو درک کنم و ببینمش.
حتی یکهفته دعای مخصوصی که تو مفاتیح برای دیدن علما و اموات و ... رو هست هم خوندم , ولی فایده ای نداشت...
اما بالاخره امروز بخت با من یار شد و برای اولین بار خوابش رو دیدم.
البته بازم نشد باهاش حرف بزنم ,
خواب دیدم تشییع جنازه عباس هست و پیکر عباس رو داخل قبر گذاشتیم و کفن از صورتش برداشتیم , صورتش مثل فرشته ها زیبا بود , داشتم همینطوری نگاهش میکردم که یوقت شروع کرد به خندیدن ,از یه طرف متعجب بودم که چطور میشه پیکر بی جان اینطوری داخل قبر لبخند بزنه , حتی به مداح رفتم گفتم بیا ببین ,ضایع تر (واضح تر) از این نمیشه که یه پیکر بی جان لبخند بزنه , از طرفی هم محو دیدن لبخند زیبا و دلربای عباس شده بودم , طوری لبخند میزد که انگار پیکرش داخل قبر بی جان نیست و فقط چشمهاشو بسته و داره لبخند میزنه...
وقتی بیدار شدم یاد این جملات از بنیان گذار انقلاب امام خمینی(ره) افتادم که فرمودند:
شهدا شمع محفل دوستانند، 🌹شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند🌹 و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند. 🌺
خیلی دوست داشتم واسه یه بارم که شده تو عالم رؤیا عباس رو ببینم ، چون برام پیش نیومده بود که تو بیداری وجودش رو درک کنم و ببینمش.
حتی یکهفته دعای مخصوصی که تو مفاتیح برای دیدن علما و اموات و ... رو هست هم خوندم , ولی فایده ای نداشت...
اما بالاخره امروز بخت با من یار شد و برای اولین بار خوابش رو دیدم.
البته بازم نشد باهاش حرف بزنم ,
خواب دیدم تشییع جنازه عباس هست و پیکر عباس رو داخل قبر گذاشتیم و کفن از صورتش برداشتیم , صورتش مثل فرشته ها زیبا بود , داشتم همینطوری نگاهش میکردم که یوقت شروع کرد به خندیدن ,از یه طرف متعجب بودم که چطور میشه پیکر بی جان اینطوری داخل قبر لبخند بزنه , حتی به مداح رفتم گفتم بیا ببین ,ضایع تر (واضح تر) از این نمیشه که یه پیکر بی جان لبخند بزنه , از طرفی هم محو دیدن لبخند زیبا و دلربای عباس شده بودم , طوری لبخند میزد که انگار پیکرش داخل قبر بی جان نیست و فقط چشمهاشو بسته و داره لبخند میزنه...
وقتی بیدار شدم یاد این جملات از بنیان گذار انقلاب امام خمینی(ره) افتادم که فرمودند:
شهدا شمع محفل دوستانند، 🌹شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند🌹 و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند. 🌺
#هر_پگاه_يك_پيام(8)
از وقتی که در دفتر سردار اباذری مشغول بکار شد او را شناختم. تا پیش از آن یک شناخت کلی نسبت به او داشتم؛ مثل دیگر دانشجویانی که هرروز آنها را میدیدم. من مربی بودم. مدتی که از حضورش در دفتر سردار گذشت، احساس کردم که بچه صاف و ساده و مخلصی است. کارهایی را که به او میسپردیم، دقیق یادداشت میکرد، سریع پیگیر مي شد و زود هم جواب پیگیریهایش را به ما میداد. هرچه کار سختتر میشد، علاقه و انرژی عباس به کار هم بیشتر میشد. به تدریج به تواناییهای او ایمان آوردیم و هرکارِ دشواری را به عباس میسپردیم خیالمان راحت بود که قطعا انجام میشود. برای تمام ساعات روزش برنامهریزی داشت.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید
كانال جوان مومن انقلابي
از وقتی که در دفتر سردار اباذری مشغول بکار شد او را شناختم. تا پیش از آن یک شناخت کلی نسبت به او داشتم؛ مثل دیگر دانشجویانی که هرروز آنها را میدیدم. من مربی بودم. مدتی که از حضورش در دفتر سردار گذشت، احساس کردم که بچه صاف و ساده و مخلصی است. کارهایی را که به او میسپردیم، دقیق یادداشت میکرد، سریع پیگیر مي شد و زود هم جواب پیگیریهایش را به ما میداد. هرچه کار سختتر میشد، علاقه و انرژی عباس به کار هم بیشتر میشد. به تدریج به تواناییهای او ایمان آوردیم و هرکارِ دشواری را به عباس میسپردیم خیالمان راحت بود که قطعا انجام میشود. برای تمام ساعات روزش برنامهریزی داشت.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید
كانال جوان مومن انقلابي
#هر_پگاه_يك_پيام
مهمترین ویژگیاش جدیت و دلسوزی در کار بود. آنچه را که برای تقویت آمادگی جسمانی یک فرد نظامی لازم است از من میپرسید گاهی به من میگفت برایم برنامه ورزشی بنویس، میخواهم ورزیده شوم. من هم به او برنامه میدادم. عباس با جدیت به این برنامهها عمل میکرد. او حتی زمان ورزش کردن، نوع ورزشها و نحوه انجام حرکات ورزشی را به دقت میپرسید. همت والایی داشت و حرصِ کارش را میخورد. گاهی که من ساعت 8-9 شب میخواستم از دانشگاه خارج شوم، میدیدم که او هنوز سر کار است. گاهی ساعتی را با هم درد و دل میکردیم. بعضی وقتها که در دفتر سردار جلسه داشتیم، در چند دقیقهای که پیش از شروع جلسه، منتظر میماندیم، عباس ما را تحویل میگرفت و از ما پذیرایی میکرد. بعد هم مینشست و کمی با ما صحبت میکرد. با تمام مراجعهکنندگان همینقدر صمیمی برخورد میکرد.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید
كانال جوان مومن انقلابي
مهمترین ویژگیاش جدیت و دلسوزی در کار بود. آنچه را که برای تقویت آمادگی جسمانی یک فرد نظامی لازم است از من میپرسید گاهی به من میگفت برایم برنامه ورزشی بنویس، میخواهم ورزیده شوم. من هم به او برنامه میدادم. عباس با جدیت به این برنامهها عمل میکرد. او حتی زمان ورزش کردن، نوع ورزشها و نحوه انجام حرکات ورزشی را به دقت میپرسید. همت والایی داشت و حرصِ کارش را میخورد. گاهی که من ساعت 8-9 شب میخواستم از دانشگاه خارج شوم، میدیدم که او هنوز سر کار است. گاهی ساعتی را با هم درد و دل میکردیم. بعضی وقتها که در دفتر سردار جلسه داشتیم، در چند دقیقهای که پیش از شروع جلسه، منتظر میماندیم، عباس ما را تحویل میگرفت و از ما پذیرایی میکرد. بعد هم مینشست و کمی با ما صحبت میکرد. با تمام مراجعهکنندگان همینقدر صمیمی برخورد میکرد.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید
كانال جوان مومن انقلابي
Forwarded from Deleted Account
سلام. من با خواندن زندگینامه شهید عباس دانشگر توانسته ام خیلی از مشکلاتم رو حل کنم. الگوی خودم رو این شهید قرار دادم. شهیدی که از خواب و سکون بیزار است...
حرف های شهید، نوشته های ایشون روی من خیلی تاثیر گذاشته. من تمام نوشته های این شهید رو از اینترنت دانلود کردم و خوندم و تو دفتری که خاطرات شهدا رو می نویسم، حرف های این شهید رو هم نوشته ام، تا همیشه در ذهنم مرور کنم که شهدا چطور زندگی کردند.. هرچند دوست داشتم کتاب ایشون رو داشته باشم...
باور هایم تغییر کرده است. صبورتر شده ام با لطف این شهید بزرگوار.
سلام من رو پدر و مادر این شهید برسانید
التماس دعای فرج
یا علی مدد
جوان 72
حرف های شهید، نوشته های ایشون روی من خیلی تاثیر گذاشته. من تمام نوشته های این شهید رو از اینترنت دانلود کردم و خوندم و تو دفتری که خاطرات شهدا رو می نویسم، حرف های این شهید رو هم نوشته ام، تا همیشه در ذهنم مرور کنم که شهدا چطور زندگی کردند.. هرچند دوست داشتم کتاب ایشون رو داشته باشم...
باور هایم تغییر کرده است. صبورتر شده ام با لطف این شهید بزرگوار.
سلام من رو پدر و مادر این شهید برسانید
التماس دعای فرج
یا علی مدد
جوان 72
#هر_پگاه_يك_پيام
معتقدم هر جوانی که واقعا دغدغهمند باشد برای رفع دغدغههایش راهحل پیدا میکند. عباس واقعا دغدغهمند بود. راجع به خیلی از مسائل حساسیت نشان میداد. به خصوص درباره مسأله فرماندهی. میگفت:«من فرمانده نمیشم ولی اگه بشم میدونم خیلی بهم فشار میاد.» تعریف خودش را از فرماندهی داشت؛ یک تعریف عمیق و فراگیر. مرتبا برای من از راهحلهایی که پیدا کرده بود حرف میزد. من عادت دارم که درباره موضوعات تخصصی از بچهها نظر بخواهم. نمیخواهم حالا که عباس شهید شده، دربارهاش غلو کنم اما بسیاری از ایدههایی که در ذهن من شکل گرفت، حاصل مشاورهها و مباحثاتی بود که با عباس داشتم. ایدههای خود او هم در هیأت اندیشهورزی که با دوستان و رفقایش داشت شکل میگرفت. در قالب تشکیلات مشاوران خیلی زحمت کشید و خیلی به من کمک کرد. امروز میتوانم با افتخار بگویم که نظرات عباس در بطن راهحلها، راهکارها و شیوههای تربیتی ما نهفته است.
نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
كانال جوان مومن انقلابي
معتقدم هر جوانی که واقعا دغدغهمند باشد برای رفع دغدغههایش راهحل پیدا میکند. عباس واقعا دغدغهمند بود. راجع به خیلی از مسائل حساسیت نشان میداد. به خصوص درباره مسأله فرماندهی. میگفت:«من فرمانده نمیشم ولی اگه بشم میدونم خیلی بهم فشار میاد.» تعریف خودش را از فرماندهی داشت؛ یک تعریف عمیق و فراگیر. مرتبا برای من از راهحلهایی که پیدا کرده بود حرف میزد. من عادت دارم که درباره موضوعات تخصصی از بچهها نظر بخواهم. نمیخواهم حالا که عباس شهید شده، دربارهاش غلو کنم اما بسیاری از ایدههایی که در ذهن من شکل گرفت، حاصل مشاورهها و مباحثاتی بود که با عباس داشتم. ایدههای خود او هم در هیأت اندیشهورزی که با دوستان و رفقایش داشت شکل میگرفت. در قالب تشکیلات مشاوران خیلی زحمت کشید و خیلی به من کمک کرد. امروز میتوانم با افتخار بگویم که نظرات عباس در بطن راهحلها، راهکارها و شیوههای تربیتی ما نهفته است.
نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
كانال جوان مومن انقلابي
#هر_پگاه_يك_پيام
این که میدید علاوه بر خودش من هم اصرار دارم که به عنوان یک متخصص به سوریه برود، خوشحالش میکرد. قصدم از این که ابتدا با اعزامش مخالفت کردم تنها و تنها این بود که مصر بودم اول دوره کارشناسیاش را تمام کند و بعد به سوریه اعزام شود. میخواستم به عنوان یک مربی و کارشناس جنگافزار وارد عرصه جنگ سخت و دفاع از حرم بشود. این اتفاق نهایتا افتاد. پیش از این که به سوریه اعزام شود ما او را موقتا به گروه شهید کاوه معرفی کردیم. همزمان با فعالیت در مجموعه دفتر من، یکی دو هفتهای به عنوان فرمانده در کنار بچههای گروه شهید کاوه بود. اما به تدریج هم ما و هم خودش قید ماندنش در دفتر را زدیم! میدانست که باید از دفتر برود. حالا هردو به این باور رسیده بودیم که آماده رفتن شده است...
نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
كانال جوان مومن انقلابي
این که میدید علاوه بر خودش من هم اصرار دارم که به عنوان یک متخصص به سوریه برود، خوشحالش میکرد. قصدم از این که ابتدا با اعزامش مخالفت کردم تنها و تنها این بود که مصر بودم اول دوره کارشناسیاش را تمام کند و بعد به سوریه اعزام شود. میخواستم به عنوان یک مربی و کارشناس جنگافزار وارد عرصه جنگ سخت و دفاع از حرم بشود. این اتفاق نهایتا افتاد. پیش از این که به سوریه اعزام شود ما او را موقتا به گروه شهید کاوه معرفی کردیم. همزمان با فعالیت در مجموعه دفتر من، یکی دو هفتهای به عنوان فرمانده در کنار بچههای گروه شهید کاوه بود. اما به تدریج هم ما و هم خودش قید ماندنش در دفتر را زدیم! میدانست که باید از دفتر برود. حالا هردو به این باور رسیده بودیم که آماده رفتن شده است...
نقل از:
سردار حمید اباذری
جانشین فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)
كانال جوان مومن انقلابي